از قدیمترین ازمنة تاریخ بشری تاكنون، تصور ایجاد «جامعه آرمانی» همیشه تعدادی از دانشمندان و اندیشهوران جهان را مجذوب و مفتون میداشته است. ازاینرو، هریك از آنان طرحی جداگانه برای جامعه آرمانی تدوین و ارائه كرده است. درمیان كهنترین معماران جامعه آرمانی، نام افلاطون از همه مشهورتر است. وی در سرتاسر رسالة جمهوری و در بخشهایی از رسالات «تیمائوس» و «كریتیاس» خود، طرح «مدینة فاضله» خویش راعرضه كرده است.(1) بعداز او، دانشوران و اندیشمندان بسیاری در جهان اسلام، ازجمله فارابی در كتاب آراء أهل المدینه الفاضلة، ابوالحسن عامری در كتاب السعادة و الاسعاد، و نظامی گنجهای در كتاب اسكندرنامه، به تصویر جامعههای آرمانی خودپرداختند. در دنیای مسیحیت نیز انبوهی از نویسندگان به این كار اقدام كردند: اگوستین قدیس در شهر خدا، توماس مور درلامكان (یا ناكجاآباد یا هیچكجا)،(2) فرانسیس بیكن،(3)
1. ر.ك: دوره آثار افلاطون، جلدهاى چهارم و ششم. براى اطلاع بر یكى از نقدهاى قویای كه بر مدینة فاضلة افلاطون از دیدگاه فلسفه سیاسى نگاشته شده است. ر.ك: كارل پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمة عزتاللّه فولادوند، انتشارات شركت سهامى انتشارات خوارزمى، چ1، تهران، جلدهاى اول و دوم (كه مجموعاً بخش اول كتاب را تحت عنوان «افسون افلاطون»، تشكیل مىدهند).
2. این كتاب به فارسى ترجمه شده است: توماس مور، آرمانشهر (یوتوپیا)، ترجمة داریوش آشورى و نادر افشار نادرى، چ1، شركت سهامى انتشارات خوارزمى، تهران.
3 . Francis Bacon.
دانشمند و فیلسوف علم انگلیسی (1561ـ1626)، درآتلانتیس نو، توماسو كامپانلا،(1) حكیم و متفكر اجتماعی ایتالیایی (1568ـ1639)، در شهر آفتاب (یا خورشهر)،(2)و... برتراند راسل نیز، كه به قدرت عقل برای دگرگون ساختن طبیعت بشری از راه آموزش درطی یك نسل اعتقاد محكم دارد، در جهانبینی علمی خود به تصویر جامعه علمی آینده، كه علاوه براینكه بهترین شیوه را در امور تولید، تعلیموتربیت، و تبلیغات بهكار میگیرد، مزایای دیگری نیز بر جوامع غیرعلمی دارد، میپردازد.(3)
ازسویدیگر، بعضی از متفكران اجتماعی، سخن گفتن درباره جامعه آرمانی و ارائة طرح آن را قسمی خیالپردازی ورؤیاگرایی میدانند كه نهفقط كاری بیهوده است، بلكه زیانبخش هم هست، زیرا اینقبیل طرحهای «ناكجا آبادی»،گذشته از اینكه هرگز بدانگونهكه بهتصور آمدهاند بهحقیقت نخواهند پیوست، از واقعبینی انسانهایی كه آنها را باور دارند میكاهند و آنان را از این نكتة بسیار مهم غافل میسازند كه تقریباً هیچ عمل اجتماعی هیچگاه نتیجه مورد انتظار و مطلوب را دقیقاً و كاملاً بهبار نمیآورد.(4) حقیقت این است كه طرح نقشة جامعه آرمانی نه مضر است و نه لغو، مشروط بر اینكه دارای سه ویژگی باشد:
اول اینكه كاملاً واقعبینانه باشد و حقایق زیستشناختی، روانشناختی، و
1 . Tommaso Campanella.
2. نویسندة تاریخ در ترازو از بیستوشش متفكر و نویسندة مسلمان و غیرمسلمان نام میبرد كه در تصویر جامعه آرمانى از خود برجاى گذاشتهاند و ازاینمیان آرا و نظریات افلاطون، فارابى، توماس مور، فرانسیس بیكن، و كامپانلا را اندكى شرح مىدهد. ر.ك: عبدالحسین زرینكوب، تاریخ در ترازو، فصل 11.
3. ر.ك: برتراند راسل، جهانبینى علمى، ترجمة سیدحسن منصور، چ3، مؤسسة انتشارات آگاه تهران، 1360، بخش سوم (جامعه علمى).
4. كارل رایموند پوپر (Karl Raymond Popper)، فیلسوف و منطقی مشهور اتریشى انگلیسى (متولد 1902)، در فصل نهم كتابش جامعه باز و دشمنان آن نسبتبه طرحهاى «ناكجاآبادى»، یا بهتعبیر خودش مهندسیهاى ناكجاآبادى، موضعى بسیار انتقادآمیز و خصمانهتر دارند. ر.ك: كارل پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمة عزتالله فولادوند، جلد دوم، فصل نهم.
جامعهشناختی را بههیچروی ازنظر دور نداردو بهدست فراموشی نسپارد؛ دوم اینكه همراه با ارائة طریق باشد، یعنی فقط جامعه آرمانی را تصویر نكند، بلكه راهوروش رسیدن به آن را نیز نشان دهد. «آنچه تمام این طرحها را جنبه غیرعملی، وهمی، و پنداری میدهد و تقریباً در تمام آنها نیز مشترك هست این است كه طراح غالباً دنیای آینده را بلاواسطه برروی دنیای حال مینهد و مدینة فاسده یا جاهله را بیفاصله با مدینة فاضله مربوط میكند، اما هیچ نمیكوشد نشان دهد تحول مدینة فاسده به مدینة فاضله از كدام راه تحقق مییابد و آنچه توالی آنها را سبب تواند شد، كدام است؟»(1)
و سوم اینكه اهدافی را، اعم از هدف اصلی و نهایی و هدفهای واسط، برای جامعه آرمانی تعیین كند كه دارای مراتب باشند تا سهلالحصولتر بودن پارهای از مراتب آنها، شور و خواست و اراده را در مردم برانگیزد و آنها را به مبارزات اجتماعی و تغییر اوضاعواحوال موجود، مایل و راغب گرداند، و از این گذشته عدم وصول به كمال مطلوب بدینمعنا نباشد كه هیچ كاری انجام نشده است و هیچ پیشرفتی حاصل نیامده است.
طرحی كه این سه خصیصه را داشته باشد فواید و منافع عظیم خواهد داشت. مهمترین فایده و منفعت آن، این است كه هدف فعالیتهای اجتماعی را معین و معلوم میدارد. هر عمل عقلایی باید هدفی داشته باشد.
بنابراین اگر بخواهیم كه عاقلانه عمل كنیم، نخستین كاری كه باید انجام دهیم انتخاب هدف است. پس، پیشازدست زدن به هرگونه اقدام عملی در راه اصلاح اوضاعواحوال جامعه، باید هدف اصلی و نهایی و نیز اهداف متوسط را، كه درواقع فقط وسایل یا گامهایی در راه نیل به غایت نهاییاند، تعیین كنیم. فقط هنگامیكه حداقل خطوط كلی اهداف ما تعیین شده باشد و طرح جامعهای كه مطلوب ماست در دست باشد، میتوانیم به سنجش بهترین راهها و وسایل تحقق غایت نهایی بپردازیم و نقشهای برای اقدامات عملی
1. عبدالحسین زرینكوب، تاریخ در ترازو، ص232 و 233.
تهیه كنیم. هرچه آگاهانهتر و بهشیوهای همسازتر و خالی از تضاد بهدنبال هدف برویم و هرچه وسایل نیل به هدف را بیشتر مطابق با خود هدف تعیین كنیم، به همان اندازه عملمان خردمندانهتر و منتجتراست. وانگهی، «طرح اینگونه بناها اگر نیز خود ـكاملاًـ قابل اجرا نباشد، لامحاله این فایده را دارد كه پارهای معایب جوامع موجود را روشنتر میسازد و برای اصلاح و بهبود آنها شوق و همت انسانی را تحریك میكند.
بهعلاوه، در ارزیابی جوامع موجود نیز به اهل سیاست كمك میكند و گهگاه نشان میدهد كه اگر نظامات دیگر در جامعه برقرار آید كدام نتایج از آن حاصل میشود... حتی در تعدادی از این طرحها هدف، نقد جوامع موجود است كه آن را نیزكسانی كه علاقه به بهبود احوال انسانیت دارند نوعی سازندگی تلقی میكنند نه نوعی ویرانگری».(1)
بر طبق تعالیم و احكام اسلامی میتوان طرحی برای جامعه آرمانی ریخت كه دارای هر سه خصوصیت مذكور باشد. این طرح كاملاً واقعبینانه و همراه با ارائة طریق است؛ و تحقق جامعه آرمانیای كه تصویر میكند در متون دینی و مذهبی ما پیشگویی شده است. هدف اصلی و نهایی جامعه آرمانی اسلامی، استكمال حقیقی انسانهاست كه جز براثر خداشناسی، خداپرستی، اطاعت كامل و دقیق از اوامر و نواهی الهی، كسب رضای خدای متعالی، و تقرب به درگاه او حاصلشدنی نیست؛ و این مفاهیم، همه مفاهیمی مشكّك و دارای مراتباند كه هر مرتبه از آنها در جماعتی از مردم مصداق مییابد. در جامعه آرمانی اسلامی حداقل این است كه عصیان نسبت به خدای متعالی آشكارا و علناً صورت نپذیرد، یعنی مخالفت با احكام الهی و ارتكاب فسقوفجور در حضور دیگران تحقق نیابد. البته باید كمال تلاش و كوشش را داشت. در اینكه مردم چنان تعلیموتربیت یابند كه حتی در نهان و خلوت نیز معصیت نكنند؛ ولی بههرحال، حد نصابی كه از آن گریزی نیست همان است كه گناه در ملأ عام صورت نگیرد. مراتب والاتر از این حد درگرو میزان موفقیت نظام آموزشیوپرورشی جامعه و مقدار همت و ارادة خود افراد خواهد بود.
1. عبدالحسین زرینكوب، تاریخ در ترازو، ص233.
برای شناساندن جامعه آرمانی اسلامی میتوان گفت كه جامعهای است كه افرادش دارای عقاید، اخلاق، و اعمال موافق با تعالیم و احكام اسلامیاند؛ ولی این تعریف، اجمال و ابهام فراوان دارد. همچنین، میتوان طرحی بسیار تفصیلی ارائه كرد كه حاوی همه جزئیات و ریزهكاریها باشد؛ لكن چنین طرحی نیز نیازمند مطالعات و تحقیقات وافر است. آنچه ما در این بخش آوردهایم چیزی است مابین آن تعریف بسیار مجمل و مبهم و این طرح خیلی مفصل و حجیم.
خدای متعالی تحقق جامعه آرمانی اسلامی را بر روی زمین وعده داده است:
وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً (نور، 55)؛ «خدای متعالی به كسانی از شما كه ایمان آوردهاند و كارهای شایسته كردهاند وعده كرده است كه در زمین جانشینشان كند، چنانكه كسانی را كه پیشاز آنان بودند جانشین كرد، و دینشان را كه برایشان پسندیده است بهسودشان استوار وپابرجا گرداند و از پی ترسشان امنیت جایگزین كند تا مرا بپرستند و چیزی را با من شریك نسازند».
آنچه این جامعه آرمانی اسلامی را از سایر جوامعی كه درطول تاریخ بشری پدیدار شدهاند و خواهند شد متمایز و ممتاز میسازد، فقط جهانبینی و ایدئولوژی آن است. این جامعه آرمانی جامعهای است كه افراد آن در مسیر سعادت و كمال حقیقی خود گام میزنند و تلاش و كوشش میكنند، و بهعبارتدیگر، به هدف اصلی و نهاییای كه از تكون هر جامعه مقصود است، نایل آمده است. ازآنجاكه هر انسانی، در مدت زندگی اینجهانیاش، دارای چهار نوع ارتباط است: ارتباط با خدای متعالی، ارتباط با خود، ارتباط با طبیعت (جمادات، نباتات و حیوانات) و ارتباط با انسانهای دیگر، میتوان
ویژگیهای جامعه آرمانی را با ذكر خصوصیات ارتباطات چهارگانة هر فرد از افراد این جامعه برشمرد:
1. ارتباط فرد با خدای متعالی: در جامعه آرمانی اسلامی هر فرد به وجود و وحدت آفرینندة جهان هستی ایمان دارد، و ازدیدگاه وجودشناختی، او را بهعنوان سرچشمة نهایی وجود سایر موجودات، و ازجمله انسان، و خود را بهعنوان موجودی كه هستی خود را از او دارد میشناسد؛ بهعبارتدیگر، به ارتباط خالقی مخلوقی میان خدای متعالی و همهچیز و همهكس، و ازجمله خودش، معتقد است.
همچنین معتقد است كه خدای متعالی بهوسیله «وحی» و نیز «تنزیل آیات» با انسان ارتباط برقرار فرموده است و انسان باید توسط «دعا و مناجات» و نیز «نماز» و سایر مناسك و شعایر عبادی با او ارتباط داشته باشد.
نیز معترف است كه خدای متعالی «ربّ» (پروردگار) اوست، و او «عبد» (بندة) خدای متعالی است. خدای متعالی قوه وقدرت، سلطه و جبروت، و شوكت و جلال مطلق دارد و انسان باید نسبتبه او نهایت ضعف و عجز، پیروی و فرمانبرداری، وخضوع و خشوع داشته باشد. انسان، بههیچروی، نباید دربرابر خدای متعالی اظهار عجب و كبر، نافرمانی و سركشی، وبینیازی و استقلال كند.
همچنین معتقد است كه خدای متعالی، هم انعام و احسان، لطف و رحمت، و عفو و غفران دارد و هم بلا و عذاب، قهر وغضب، عدالت و مجازات و انتقام.
ازاینرو، انسان باید هم «شاكر» و سپاسگزار باشد و هم «متقی» و خداترس و پرهیزكار. اجمالاً میتوان گفت كه در جامعه آرمانی اسلامی، هر فرد «موحد» و «مؤمن» است و واقعاً از «شرك» و «كفر» بیزار،رویگردان، و گریزان است. همین شرك و كفر است كه موجب هلاكت و نابودی جامعهها میشده است. خدای متعالی علت هلاكت بسیاری از جامعهها را مشرك بودن اكثریت افراد آن جامعهها میداند:
قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِینَ
(روم، 42)؛ «[ای پیامبر] بگو: در زمین بگردید و بنگرید كه سرانجام كسانی كه پیشاز شما بودند و بیشترشان مشرك بودند چهسان شد».
همچنین در هفت موضع از سوره شعرا سبب نزول عذاب بر پارهای از اقوام گذشته و نابودی آنان را بیایمانی اكثریت افراد هریك از آن اقوام، یعنی كفر و شركشان، معرفی میكند:
إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیه وَما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤمِنِینَ (66، 103، 121، 139، 158، 174 و 190)؛ «در این نشانهای [و عبرتی] هست؛ و بیشترشان مؤمن نبودند».(1)
ازاینگذشته در همان آیهای كه متضمن وعدة تحقق جامعه آرمانی است، دیدیم كه هدف اصلی و نهایی تحقق آن جامعه،عبودیت خدای متعالی و عدم وجود شرك قلمداد شده است. بهعبارتدیگر، مهمترین خصیصة جامعه آرمانی، یگانهپرستی و نفی كفر و شرك است. و اساساً، هدف آفرینش انسانهاو غرض از همه امور و شئون فردی و اجتماعی زندگی آدمی، همانا خداشناسی، خداپرستی، ارتباط هرچهنزدیكتر واستوارتر میان خدای متعالی و بشر است. این غرض و مقصود باید همواره ملحوظ باشد و همه افعال درجهت نیل به آن تنظیم گردد؛
2. ارتباط فرد با خود: در جامعه آرمانی، هر فرد میداند كه آنچه ازآنِ او و در اختیار اوست، اعم از جسم و بدن و نفس وروح، امانتی الهی است و باید با آن چنان رفتاری داشت كه یك امانتدار با ودیعهای كه درنزد اوست دارد. انسان حق ندارد در بدن و روح خود، هرگونهكه خود میخواهد دخلوتصرف كند، بلكه مكلف است كه دخلوتصرفهایی را كه خدای متعالی مجاز شمرده است بشناسد و فقط آنها را اعمال كند؛
3. ارتباط فرد با طبیعت: در جامعه آرمانی، هر فرد برای خود در قبال طبیعت، یعنی جمادات، نباتات، و حیوانات، دوموضوع بسیار مهم قایل است: یكی امانتدار خدای متعالی بودن، و دیگری خلیفه و جانشین او بودن؛ بهدیگرسخن، هم حتیالمقدور میكوشد
1. ازاینقبیل آیات، این نكته هم مستفاد مىشود كه گرایش و كنش مسلّط بر جامعه ملاك داورى واقع مىشود و امیال و افعال اقلیت افراد، در مقام حكم و قضاوت نسبتبه كل جامعه، ملحوظ نیست.
كه نعمتهای الهی در طبیعت، ضایع و تلف نشود و حرث و نسل هلاكت و نابودی نیابد، و هم تاآنجاكه در توان دارد، تلاش میكند كه موجودات طبیعی رشد و كمال یابند و قوا و استعداداتشان هرچهبیشتر و بهتر بهفعلیت و شكوفایی رسد. درست است كه طبیعت بدون دخلوتصرف انسان نیز سیر و جریان خاصی دارد و به راه رشد و كمال خودمیرود، ولی خدای متعالی خواسته است كه انسان هم در این سیر و مسیر، تأثیری و سهمی داشته باشد: هم جلوی تضییع و اتلافها و اسراف و تبذیرها را بگیرد و هم به «عمران أرض» بپردازد، یعنی زمین را آباد كند، بذر و نژاد گیاهان و جانوران را بهبود بخشد، كاری كند كه نعمتهای الهی هرچهبیشتر و بهتر ظهور و بروز یابد، و... .
هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیها (هود، 61)؛ «او شما را از زمین پدید كرد و آباد كردن آن را به شما سپرد».
پس، در جامعه آرمانی، آدمیان در مواجهه با طبیعت، هم امانتدارند و هم خلیفةاللّه؛ و برای اینكه از عهدة این دو امر خطیر و مهم، بهخوبی برآیند، هم احكام و تعالیم الهی مربوطبه اینزمینه را و هم علوم و فنون و صنایع و حرف ذیربط را هرچهبیشتر وبهتر آموختهاند؛
4. ارتباط فرد با انسانهای دیگر: در جامعه آرمانی، هر فرد همه ارتباطاتش را با سایر افراد براساس دو اصل «قسط وعدالت» و «احسان» مبتنی میسازد؛ و مقتضای اصل «قسط و عدالت»، كه از اصل «احسان» بهمراتب مهمتر است، این است كه هر فرد، حقوق و اختیارات و نیز تكالیف و وظایف خود و دیگران را همواره ملحوظ میدارد، و در مقام عمل، رعایت میكند. خدای متعالی جور و ظلم را نیز علت زوال و نابودی جامعهها میداند:
هَلْ یُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظّالِمُونَ (انعام، 47)؛ «مگر جز گروه ستمگران كسی نابود میشود؟!»(1)
1. «ظلم»ى كه در اینجا مقصود است، همان است كه در محاورات عرفى بهكار مىبریم؛ یعنی ستم عملى به انسانهاى دیگر؛ ولى «ظلم» معنایى بسیار وسیعتر از این دارد كه درزمینه هر چهار نوع ارتباط فرد و نیز، هم درمورد عقیده و هم درمورد عمل مصداق مىیابد، و بهاینمعنا «شرك» هم قسمى ظلم است: انّ الشّرك لَظُلْمٌ عظیمٌ (لقمان، 13)؛ «شرك ستمى بزرگ است».
ازآنجاكه ارتباطات هر فرد با سایر افراد در چهارچوب نهادهای اجتماعی صورت میپذیرد، نظری بسیار اجمالی و مختصر به چندوچون نهادها در جامعه آرمانی میافكنیم.
الف) نهاد خانواده: در جامعه آرمانی در راه تحكیم و تقویت بنیان خانواده و جلوگیری از متلاشی شدن این واحد اجتماعی بسیار مهم، سعی بلیغی بهعمل میآید. گذشتهازاین، در این جامعه، هم تشكیل خانواده سخت مورد تشویق و ترغیب واقع میشود و هم میكوشند تا این واحد اجتماعی چنان شكل گیرد كه همه اهدافی را كه از آن منظور است، به بهترین وجه برآورد؛
ب) نهاد اقتصاد: در جامعه آرمانی همه علوم و معارف و فنون و صنایعی كه به كار بهبود بخشیدن به فعالیتهای اقتصادی افراد میآیند، اشاعه و ترویج میشوند تا مردم نیك بدانند كه اوضاعواحوال اقتصادیشان را چگونه میتوانند اصلاح كنند؛
ج) نهاد سیاست و حكومت: در جامعه آرمانی جای هر فرد در سلسله مراتب كارگزاران و مسئولان امور جامعه، به دقت هرچهتمامتر برحسب چندوچون علم، اخلاق، و عمل وی تعیین میگردد.
بهعبارتدیگر، میزان آگاهی هر فرد از تعالیم و احكام دین مقدس اسلام، اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان، و یكی از علوم و فنون مختلف و نیز میزان ایمان، عبودیت، تقوا، و عدالت او، مجموعاً معلوم میدارد كه وی حق تصدی كدامیك از مقامات و مناصب گونهگون سیاسی و اجتماعی را دارد. هر فرد به هراندازه كه از این امتیازات بهرة بیشتری داشته باشد، به رأس هرم قدرت سیاسی و اجتماعی نزدیكتر میشود.
بنابراین رهبر جامعه آگاهترین، مؤمنترین، متعبدترین، متقیترین و عادلترین فرد جامعه خواهد بود. بدینترتیب، نهاد حكومت و سیاست بهصورت احسن تحقق مییابد و چون این نهاد، چه با مداخلة مستقیم و چه بهوسیله برنامهریزیها، سیاستگذاریها، و ارشادها، تأثیری عظیم بر سایر نهادها دارد، نهادهای دیگر نیز بهنحو احسن شكل میگیرند؛
د) نهاد حقوق: هر سه نهاد خانواده، اقتصاد، و سیاست و حكومت، برای اینكه امور و
شئونشان بهوجه صحیح و مشروع سامان یابد، سخت نیازمند نهاد حقوقاند. در جامعه آرمانی كسانی كه بیشترین آگاهی را از تعالیم و احكام اسلامی عموماً، و قوانین و مقررات فقهی و حقوقی اسلام خصوصاً دارند، اوضاع و احوال موجود جامعه خود و سایر جوامع و كل جهان را، درابعاد و وجوه مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی، بهخوبی میدانند؛ مؤمن، متعبد، متقی، و عادلاند، و از عقلو تدبیر كافی برخوردارند؛ اصول و مبانی و موازین و معابیر حقوقی اسلام را برمیگیرند و آنها را بر اوضاعواحوال موجود تطبیق میكنند، و بدینوسیله، نظام حقوقی كاملاً عادلانهای تعیین میكنند كه بتواند حقوق و تكالیف اجتماعی افراد را معین سازد و اختلافات و منازعات آنان را حلوفصل كند؛
ه) نهاد آموزشوپرورش: چهار نهادی كه تاكنون، بدانها اشاره كردهایم، محتاج به نهاد آموزشوپرورش هستند. درجامعه آرمانی، آموزشوپرورش، علاوه براینكه كمّ و كیف ارتباط هر فرد را با خدای متعالی، خود و طبیعت، به او میآموزد، و وی را چنان میپرورد كه در هرمورد، از مواضع عقیدتی، اخلاقی، و عملیای كه باید داشته باشد، عدول و تخطی نكند، چندوچون مناسبات اجتماعی افراد را نیز به آنان تعلیم میكند و آنان را بهقسمی تربیت میكند كه حقوق و تكالیف اجتماعی یكدیگر را محترم بشمارند، و در مقام عمل، زیر پا نگذارند.
در جامعه آرمانی، نهاد آموزشوپرورش، قبل از هرچیزی، اصول و مبانی جهانبینانه و ایدئولوژیك اسلام را به یكایك افراد میآموزد: آنچه درباره خدای متعالی باید دانست (توحید)؛ اینكه انسان، گذشته از جسم و بدن خود، نفس و روحی داردكه حقیقت او به آن است و ابدی و جاودانه خواهد بود و استكمالش جز براثر افعال اختیاری حصول نمیپذیرد، و انسان پاداش و كیفر كارهای آزادانة خود را در عالمی دیگر خواهد دید (معاد)؛ اینكه فقط عقاید، اخلاق، و افعالی موجب سعادت و كمال ابدی خواهد شد كه بر وفق تعالیم و احكامی باشد كه خدای متعالی، توسط وحی، بر همه انبیای خود وعلیالخصوص بر پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) فرو فرستاده است (نبوت)؛ اینكه هدف آفرینش و غرض ازخلقت انسان این است كه او،
بهوسیله افعال اختیاری خود، رضای خدای متعالی را كسب كند، به درگاه احدیت تقرب یابد، وبه كمال حقیقی خود نایل آید؛ اینكه بعضی از كمالات آدمی در یكزندگی منفردانه و منعزلانه نیز تحققپذیر است، اگرچه در زندگی گروهی و جمعی سهلالحصولتر تواند بود، پارهای دیگر از كمالات منحصراً در زندگی اجتماعی پدیدار تواند شد، و اساساً، موضوع آنها ارتباطات و مناسبات اجتماعی است، و هدف اصلی و نهایی از زندگی اجتماعی و تشكیل جامعه، تحصیل همین دستة دوم از كمالات است؛ و اینكه نظام ارزشی اسلام، چه رفتارهایی را خوب میداند و چه رفتارهایی را بد. نهاد آموزشوپرورش، پساز اینكه این حد نصاب لازم ازشناخت دینی و مذهبی را به افراد جامعه داد و شبهاتی را كه درباره هریك از این موارد در اذهانشان وجود دارد از میان برد، مردم را برطبق همین شناختها میپرورد و میسازد و در اخلاق و علم و معنویت پیش میبرد. پساز تعلیم اصول و فروع دین و مذهب به مردم و تربیتشان بر وفق آنها، كه مهمترین وظیفه نهاد آموزشوپرورش است، نوبت به آموزشوپرورش علوم و معارف و فنون و صنایع و حرفههایی میرسد كه برای رفع نیازمندیهای مادی و اقتصادی ضرورت و لزوم دارد. از دیدگاه اسلامی، همانگونهكه بدن وسیلهای است برای روح، آنچه مربوط به ماده و جسم و بدن است، باید افزاری برای تعالی و استكمال معنوی و نفسانی و روحی انسان باشد. ازاینرو، توجه به امور و شئون مادی و جسمانی و بدنی بشر ازلحاظ مرتبه و ارزش، متأخر است از توجه به معنویت و روح و اخلاق، هرچند ممكن است ازلحاظ زمانی متأخر نباشد و حتی رفع پارهای از نیازهای مادی و اقتصادی بر هرگونه تعلیموتربیت معنوی و اخلاقی تقدم زمانی داشته باشد.
در جامعه آرمانی، فرد فقط در اندیشه منافع و مصالح شخصی خود نیست و سایر افراد را ابزار تأمین و تحصیل خواستهها ونیازهای خود نمیانگارد، بلكه در دیگران به چشم بندگان خدای متعالی مینگرد و كوشش میكند تا هدف آفرینش،كه تعالی و استكمال حقیقی همه انسانهاست، به بهترین وجه تحقق یابد. ازاینرو، نسبتبه سایر افراد نیز احساس مسئولیت میكند.
بنابراین در جامعه آرمانی همه افراد، بلااستثنا، به آموزشوپرورش همدیگر اشتغال دارند و بخش عظیمی ازارتباطات و مناسباتشان چیزی جز «تزكیه»، «تعلیم»، «امربهمعروف و نهیازمنكر»، «تواصی به حق» و «تواصی به صبر»نیست.
بدینترتیب، جامعه آرمانی مجموعهای از افراد آگاه، مؤمن، متعبد، متقی، و عادل میشود كه مصادیق ألَّذینَ آمَنوُا مِنكُم وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ هستند؛ یعنی هم به تعالیم و احكام اسلامی ایمان آوردهاند و هم نظام ارزشی و رفتاری این دین مقدس را، چه در زمینه اخلاق و چه درزمینه حقوق، عملاً بهكار بستهاند.
ولی این جامعه آرمانی توحیدی، كه شرط تحقق آن، ایمان و عمل صالح انسانهاست، مخالفان و دشمنانی نیز دارد كه میخواهند خصیصة توحیدی بودن آن را سلب كنند. افراد جامعه آرمانی با اینان بهشدت هرچهتمامتر مقابله میكنند؛ چراكه اینان از كسانی كه به مال، جان، عرض، و ناموس مردم تجاوز و تعدی میكنند بهمراتب خطرناكتر و مضرترند، زیرا همه اینها تنها زمانی قدر و قیمت دارد كه هدف اصلی و نهایی زندگی، كه خداشناسی و خداپرستی است، محفوظ و مصون باشد. والاترین و ارزشمندترین جهادها و دفاعها جهاد و دفاعی است كه برضد كسانی صورت پذیرد كه قصد مبارزه با توحید وایمان مردم را دارند:
حَتّی لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّهِ (انفال، 39)؛ «تا فتنهای نماند و دین یكسره ازآنِ خدای متعالی شود».
جامعه آرمانی برای اعلای کلمه اللّه و دفاع از كیان و موجودیت خود و حفظ اموال، نفوس، اعراض، و نوامیس افراد خویش از هر جهت آمادگی دارد: هم واجد روحیه غیرت و حمیت، ایثار و ازخودگذشتگی، شجاعت و سلحشوری، فداكاری وجانفشانی و شهادتطلبی است، هم مجهز به همه علوم و فنون و صنایع و حرفی است كه برای اداره و تدبیر موفقیتآمیز امرجنگ و دفاع ضرورت دارد، و هم مسلح به جمیع سلاحهایی است كه دشمنان و مخالفان دارند:
وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ (انفال، 60)؛ «از نیرو و از اسبان بسته هرچه توانستید برای [جنگ با] آنان آماده كنید تا با آن، دشمن خدای متعالی و دشمن خودتان رابترسانید».
با این آمادگی جامع و كامل، جامعه آرمانی از هرگونه خوف و ترسی پاك و پیراسته است، چراكه هیچ دشمن خارجی جرئت تجاوز و تعدی به آن را ندارد (افراد نیز به یكدیگر ظلم و ستم نمیكنند، زیرا اكثریتشان متقی و عادلاند و اقلیتِ بیتقوا وظالمشان هم از ترس دستگاه حاكمهای كه براساس عدل و قسط و میزان، مبتنی است، گرد ستم و بیداد نمیگردند؛ و بنابراین امنیت داخلی هم برقرار خواهد بود).
خدای متعالی وعدة دفاع از مؤمنان و كمك به موحدانی كه مورد هجوم و ظلم واقع شدهاند و او را یاری كردهاند میدهد وآنان را چنین وصف میفرماید:
الَّذِینَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ (حج، 41)؛ «كسانی كه اگر در زمین استقرارشان دهیم، نماز بهپا كنند و زكات دهند و به رفتار خوب وادارند و از رفتار بد باز دارند».
یعنی اولاً: اهتمام به عبادت و عبودیت خدای متعالی و تقویت و تحكیم پیوند با او دارند؛ ثانیاً: نیازمندیهای مادی و اقتصادی دیگران را پیش چشم دارند و در رفع آنها میكوشند؛ ثالثاً: نظارت و مراقبت سخت و مؤكد دارند تا مبادا مردم به انحراف و كجروی در عقیده، اخلاق، و عمل دچار شوند. میتوان گفت كه همه ویژگیهای جامعه آرمانی اسلامی از این سه خصوصیت اصلی، متفرع میگردد.