فصل سوم: فضایل امیر مؤمنان علیه السلام و رذایل دشمنانش

فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی، وَبَعْدَ أَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَمَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ. «كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ»(1)، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَفَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا یَنْكَفِئُ حَتَّی یَطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَیُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ، مَكْدُوداً فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَمُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیِّدَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً، لا تأخذه فی الله لومة لائم وَأَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَتَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ، وَتَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَتَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتَال؛خدای تبارک‌و‌تعالی شما را به برکت محمد صلی الله علیه و آله بعد از آن‌همه خواری و ناتوانی نجات بخشید. او با شجاعان درگیر شد و با گرگ‌های عرب و سرکشان یهود و نصارا پنجه درافکند؛ اما هر زمان آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش کرد و هرگاه شاخ شیطان نمایان می‌گشت و فتنه‌های


1. مائده (5)، 64.

مشرکان دهان می‌گشود، پدرم برادرش علی علیه السلام  را در کام آنها می‌افکند و آنها را به‌وسیلة او سرکوب می‌نمود، و او هرگز از این مأموریت‌های خطرناک بازنمی‌گشت، مگر زمانی‌که سرهای دشمنان را پای‌مال می‌کرد و بینی آنها را به خاک می‌مالید و آتش آنها را با شمشیرش خاموش می‌کرد، در‌حالی‌که در راه خدا بسیار کوشا بود و برای امر خدا بسیار تلاش می‌کرد. او نزدیک به رسول خدا و سرور اولیای خداست. همواره آستین‌ها را بالا زده، نصیحتگر و کوشش‌کننده بود. در راه خدا به سرزنش هیچ ملامتگری اعتنا نمی‌کرد و حال آنکه شما در خوشی زندگی می‌کردید و در ناز و نعمت و امنیت روزگار می‌گذراندید و منتظر بودید که روزگار، گردش را علیه ما آغاز کند و گوش‌به‌زنگ اخبار بودید. شما در هنگامة کارزار از ترس عقب می‌رفتید و به هنگام نبرد فرار می‌کردید.

1. مقدمه

بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام پیش از این به اهمیت رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و زحماتی که ایشان برای هدایت مردم به جان خریدند اشاره فرمودند و وضعیت ناگوار مردم را در دوران پیش از رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ترسیم کردند. تاآنجاکه فرمودند: شما در وضعیت بسیار سختی به سر می‌بردید. وضعیت اقتصادی شما به‌حدی ضعیف بود که حتی آب آشامیدنی سالمی هم نداشتید و خوراکتان غذایی بسیار پست بود. ازلحاظ اجتماعی در دنیا جایگاه و اعتباری نداشتید و ازلحاظ فرهنگی در نهایت پستی، روزگار می‌گذراندید. اکنون حضرت در ادامة سخنان مبارک خویش، این

واقعیت را یادآور می‌شوند که خداوند به‌وسیلة وجود مبارک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آن مردم گرفتار را از تاریکی‌ها نجات بخشید. اما نکتة مهم در این بخش تبیین چگونگی تحقق این پیروزی بزرگ است. این تبیین، از حقایقی مهم پرده برمی‌دارد که در‌بر‌دارندة هدف اصلی ایراد این خطبة مبارک است.

2. توصیف علی علیه السلام از زبان فاطمه علیهاالسلام

بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام در این فراز نخست می‌فرمایند: فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَی بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله  بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی؛ ِ«خدای متعال به برکت محمد صلی الله علیه و آله پس از حوادثی فراوان شما را نجات بخشید». تعبیر «بعد اللتیا و‌التی» برای اشارة اجمالی به جریان‌های فراوان به کار می‌رود. مقصود این است که پیامبر صلی الله علیه و آله به‌سادگی شما را از آن وضعیت پست نجات نداد؛ بلکه زحمات ایشان پس از حوادثی فراوان نتیجه بخشید. حضرت زهرا علیهاالسلام سپس به برخی از آن رخدادها اشاره می‌فرمایند؛ مانند اینکه از وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شدند تا آن هنگام که مردم شبه‌جزیره را نجات دادند مشکلات فراوانی را تحمل کردند: مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجَالِ وَذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَمَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ؛ «به مردانی دلاور و گرگان عرب و سرکشان یهود و نصارا گرفتار شد». واقعیت این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نجات مسلمانان باید در مقابل همة این‌ گردن‌کشان مقاومت می‌کرد. صدیقة طاهره علیهاالسلام در ادامه با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم می‌فرمایند: كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ؛(1) «هر آتش جنگی که آنها افروختند خدای متعال خاموش کرد».

اما این آتش‌ها چگونه خاموش می‌شدند؟ اینجاست که فاطمة زهرا علیهاالسلام با اشاره به نقش اساسی امیر مؤمنان علی علیه السلام در کسب پیروزی‌های جامعة نوپای اسلامی،


1. مائده (5)، 64.

به بیان هدف اصلی خویش نزدیک می‌شوند. حضرت در خلال شرح زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله با توصیفاتی زیبا امیر مؤمنان علی علیه السلام را معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَفَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِها؛ «هرگاه شاخ شیطان ظاهر می‌گشت و درندگان مشرک برای بلعیدن شما دهان می‌گشودند، پیامبر صلی الله علیه و آله برادر خویش علی علیه السلام را در دهان آن درندگان می‌انداخت».

«لهوات» گوشت‌های انتهای حلق را گویند.(1) این تعبیر کنایه از گلوگاه لشکر دشمن و قلب معرکة جنگ است؛ یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نابودی سپاه کفر و شرک، علی علیه السلام را به قلب لشکر آنها می‌فرستاد. اما علی علیه السلام چگونه این مأموریت‌های بزرگ را به پایان می‌رساند؟ حضرت زهرا علیهاالسلام می‌فرمایند: لَا یَنْكَفِئُ حَتَّی یَطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ وَیُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ؛ «علی علیه السلام از میادین نبرد با مشرکان بازنمی‌گشت، تااینکه سرهای آنان را زیر قدم‌های خود لگدمال می‌کرد و آتش افروختة آنها را با شمشیر خود خاموش می‌کرد».

حضرت در ادامه با عبارت‌هایی زیبا به فضایلی بی‌نظیر از امیر مؤمنان علی علیه السلام اشاره می‌فرماید:

مَكْدُوداً فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَمُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیِّدَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لائِمٍ؛ در راه خدا بسیار کوشا بود و برای امر خدا بسیار می‌کوشید. او نزدیک به رسول خدا و سرور اولیای خداست. همواره آستین‌ها را بالازده، نصیحتگر و کوشش‌کننده بود. در راه خدا به سرزنش هیچ ملامتگری اعتنا نمی‌کرد.

تعبیر «فی ذات الله» ازجمله تعابیری است که در زبان فارسی معادل نظیر‌به‌نظیر


1. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ذیل واژة «اللهاة».

برای آن وجود ندارد. این تعبیر در زبان عربی هنگامی به کار می‌رود که خواست و امر خدا در میان باشد. مقصود این است که وقتی پای کار خدا به میان می‌آمد علی سر از پا نمی‌شناخت و هیچ نیرویی را برای خویش ذخیره نمی‌کرد. علی علیه السلام در راه خدا هر زحمتی را تحمل می‌کرد و هر رنجی را به جان می‌خرید. راویان شیعه و سنی در چند روایت تعبیر «فی ذات الله» را دربارة امیر مؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند. در روایتی نقل شده است: عَلیٌّ علیه السلام  مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ الله؛(1) «علی علیه السلام برای امر الهی واله و شیداست». همچنین نقل شده است: فَوَاللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه؛(2) «علی دربارة امر الهی خشن است». صدیقة طاهره علیهاالسلام نیز در سخنان خود می‌فرمایند: مَکْدُوداً فِی ذَاتِ اللهِ؛ «علی در امر خدا بسیار کوشا بود». همچنین حضرت بر صفت «قریب» به‌طور ویژه تکیه می‌کنند؛ چراکه امیر مؤمنان علیه السلام ، هم از قرابتی نسبی با پیامبر صلی الله علیه و آله برخوردار بود (پسرعموی رسول)، و هم قرابت سببی با ایشان داشت (داماد پیامبر) و این قرابت ویژة امیر مؤمنان علی علیه السلام است.

نکته‌ای که باید بدان توجه داشت این است که حضرت زهرا علیهاالسلام در تشریح زحمات پدر بزرگوار خویش برای نجات مسلمانان از بدبختی‌ها، به توصیف امیر مؤمنان علیه السلام می‌پردازد و می‌فرماید: پدرم شما را نجات داد، اما به دست کسی که: سَیِّدَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً لا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لائِمٍ؛ «سرور اولیای خداست؛ کسی است که آستین‌ها را بالا زده و با کمال خیرخواهی و کوشش و تلاش برای هرنوع فعالیتی آماده است و در مورد امر خدای متعال سرزنش هیچ ملامتگری او را از وظیفه‌اش بازنمی‌دارد».


1. علی‌بن‌ابی‌بكر هیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص130؛ محمدبن‌علی‌بن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی‌طالبعلیهم السلام، ج3، ص221.

2. همو، مناقب آل ابی‌طالبعلیهم السلام، ج2، ص110. ر.ک: محمودبن‌عبدالله آلوسی، روح ‌المعانی، ج3، ص360.

واژة «مشمِّر»(1) وصف کسی است که آستین‌ها را بالا زده و برای ورود به کار آماده شده است.

3. توبیخ راحت‌طلبان

حضرت زهرا علیهاالسلام پس از بیان فضایل امام علی علیه السلام ، مسلمانانی را که در مسجد جمع شده‌اند و سخنان آن حضرت را می‌شنوند مورد توبیخ قرار داده، عملکرد نامناسب آنان را این‌گونه وصف می‌فرمایند: وَأَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ؛ «شما به زندگی راحت خویش مشغول بودید و راحت لمیده و متنعم بودید و احساس امنیت می‌کردید».

داستان دلاوری‌های مولا علی علیه السلام شهرة شهر است و به شرح نیاز ندارد؛ اما اشارة صدیقة طاهره علیهاالسلام ، آن شور و حماسه‌ها را در یادها زنده می‌کند و قلب‌ها را به هیجان می‌آورد و به قلم اجازه نمی‌دهد که بدون اشاره به دست‌کم نمونه‌ای از آن دلاوری‌ها بگذرد. داستان جنگ احد یادآور نخستین شکست تلخی بود که غفلت از فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در کام مسلمانان ریخت؛ اما مرد میدان مبارزة داستان ما کسی نبود که با دیدن صحنة شکست، از رسول خدا دست بکشد و از میدان جنگ فرار کند. امیر مؤمنان علی علیه السلام بااینکه بر تن مبارکش زخم‌های متعددی از ضربة شمشیر و نیزه نشسته بود، دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله را رها نکرد و دشمنانی را که دسته‌دسته بر پیامبر صلی الله علیه و آله هجوم می‌آوردند با شجاعت و دلیری تمام می‌پراکند.(2) از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود:

علی علیه السلام در جنگ احد شصت زخم برداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به ام‌سُلیم و


1. ابن‌منظور می‌گوید: «شَمَّرَ وتَشَمَّرَ: مَرَّ جادّاً. وتَشَمَّرَ للأَمر: تهیَّأَ» (محمدبن‌مکرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ذیل مادة «شمر»).

2. علی‌بن‌ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص116.

ام‌عطیه دستور داد تا او را مداوا كنند. آنان گفتند: ما هر زخم از او را درمان می‏كنیم زخمی دیگر سر باز می‏كند و لذا ما بر جان وی بیمناكیم! رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه مسلمانان به عیادت علی علیه السلام رفت، درحالی‌كه او غرق در جراحت روی زمین افتاده بود. حضرت دست به زخم‏های وی می‏كشید و آنها بهبود می‏یافتند و می‏فرمود: همانا مردی كه چنین در راه خدا بلا ببیند بی‏شك تلاش خود را كرده و معذور است. علی علیه السلام گفت: سپاس خدا را كه من نگریختم و به جنگ پشت نكردم.(1)

هنگامی‌که در آن کارزار سخت، رسول خدا صلی الله علیه و آله با تنی مجروح بر زمین می‌افتد، برخی از اصحاب خویش را به اسم صدا می‌زند و با اعلان محل خویش از آنان کمک می‌طلبد؛ اما آنان برای نجات جان خویش از معرکه فرار می‌کنند!

قرآن کریم نیز به این جریان اشاره دارد و می‌فرماید:

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلا تَلْوُونَ عَلی‏ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فی‏ أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَیْلا تَحْزَنُوا عَلی‏ ما فاتَكُمْ وَلا ما أَصابَكُمْ وَاللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛(2) [به خاطر بیاورید] هنگامی را كه از كوه بالا می‌رفتید و به عقب‌ماندگان نگاه نمی‏كردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا می‏زد. سپس خداوند اندوه‏ها را یكی پس از دیگری به شما جزا داد. این بدان خاطر بود كه دیگر برای آنچه از دست می‌دهید غمگین نشوید، و نه به خاطر مصیبت‏هایی كه بر شما وارد می‏گردد، و خداوند از آنچه انجام می‏دهید، آگاه است.


1. فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص852.

2. آل عمران (3)، 153.

در آن کارزار، مولا علی علیه السلام بود که به یاری رسول خدا رفت و با تحمل هفتاد ضربة شمشیر و نیزه جان حضرت را نجات داد. صدیقة طاهره علیهاالسلام با صراحت از صفات زشت برخی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله پرده برمی‌دارد و می‌فرماید:

تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَتَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ، وَتَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَتَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتَال؛ اما شما نه‌تنها تلاشی نمی‌کردید، بلکه انتظار می‌کشیدید که روزگار، گردش را علیه ما آغاز کند و منتظر اخبار آن بودید. شما در هنگامة کارزار از ترس عقب می‌رفتید و به هنگام نبرد فرار می‌کردید.

هنگامی‌که کسی در حادثه‌ای مراقب باشد ببیند چه رخ می‌دهد، حالت او را «توکّف الخبر»(1) گویند. زهرای مرضیه علیهما السلام به آن لحظاتی اشاره می‌کند که امیر مؤمنان علی علیه السلام در حال دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و دیگران از میدان جنگ می‌گریختند و در پناهگاهی گردن می‌کشیدند تا ببینید کار به کجا می‌انجامد. آنان در جایی که باید پیش می‌رفتند عقب‌نشینی می‌کردند و آن هنگام که به جنگ دعوت می‌شدند، از میدان نبرد فرار می‌کردند. این مقایسه‌ای بود بین پدر و پسر‌عم فاطمهعلیهم السلام و کسانی که در حق امیر مؤمنان علی علیه السلام ظلم کردند تا زمانی‌که خدای متعال اسلام را پیروز کرد و مسلمانان را نجات داد.

4. علی علیه السلام ؛ سرّ خطبة فاطمه علیهاالسلام

برای نزدیک‌تر شدن ذهن به این سخنان صدیقة طاهره علیهاالسلام باید فضایی را که این سخنرانی در آن ایراد شده است به‌درستی مجسم کرد. چند صباحی از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله گذشته است که بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام برای ایراد خطبه به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله قدم نهاده‌اند. مردم به‌ظاهر در غم مصیبت از دست دادن پیامبری هستند که عزت و


1. مبارک‌بن‌محمدبن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل مادة «وکف».

سعادتی وصف‌ناشدنی به آنها بخشیده است. از این پیامبر دختری قدیسه به یادگار مانده که به آنان خبر داده است می‌خواهم برای شما سخنرانی کنم. در پی این خبر، مردم جمع شده‌اند تا سخنان دختر آسمانی پیامبر خویش را بشنوند. در چنین اوضاعی دختر پاک رسول سفرکرده باید با آنان از چه سخن بگوید؟ اگر وضعیتی عادی حاکم باشد، ایشان باید از پدر مهربان امت یادی کند و رحلت جان‌گداز او را به مردم تسلیت گوید و از خداوند برای خود و آنان طلب اجر کند. سرانجام نیز با نصیحتی به مردم، سخن خویش را پایان دهد؛ اما لحن فاطمه علیهاالسلام به‌گونة دیگری است. سخنان تند دخت رسول گرامی اسلام علیهما السلام از اوضاعی غیر‌عادی خبر می‌دهد. زهرای مرضیه علیهاالسلام آشکارا از بزدلی آنها در معرکة جنگ، فرارشان از میدان جهاد و راحت‌طلبی و رفاه‌طلبی ایشان سخن به میان می‌آورد. البته بی‌شک همة کسانی که در آن مجلس حضور داشتند این‌گونه نبودند و می‌توان در میان آنها کسانی را دید که اهل جهاد و مبارزه با باطل بودند؛ اما از سخنان صدیقة طاهره علیهاالسلام روشن می‌شود که بیشتر مخاطبان حضرت آن‌گونه بود‌ه‌اند که حضرت توصیف فرموده‌اند. همچنین کسی نقل نکرده است که پس از این سخنان کسی به سخنان ایشان اعتراض کرده باشد و مثلاً گفته باشد: چرا به ما توهین می‌کنید؟ ما زحمات فراوانی کشیده‌، و در جنگ و جهاد و یاری پدر شما نقشی مؤثر داشته‌ایم؛ بلکه بنابر شواهد همه در کمال آرامش به سخنان ایشان گوش فراداده‌اند. حتی در نقل‌‌ها آمده است که متصدیان امر گفتند: آنچه گفتی درست است؛ اما ما برای کار خویش عذری داشتیم!(1)

اگر انسان این صحنه را به‌درستی مجسم کند برایش روشن خواهد شد که هدف حضرت زهرا علیهاالسلام از بیان این خطبه، رسیدن به فدک و مال دنیا نبوده است.


1. در بخش هفتم از این کتاب به شرح و بررسی پاسخی که به حضرت داده می‌شود، پرداخته خواهد شد.

البته این تنها دلیل ما برای این ادعا نیست؛ بلکه ما به حقایقی بیش از این معتقدیم. باور ما این است که معصومانعلیهم السلام کم یا ‌بیش از سرنوشت خویش باخبر بوده، به زمان رحلت خویش از دار دنیا آگاه بوده‌اند؛ به‌ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام می‌دانستند که عمر شریفشان چندان طولانی نخواهد بود؛ چراکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان فرموده بودند: «تو نخستین کسی خواهی بود که به من می‌پیوندی».(1) آیا بانوی دو عالم علیهاالسلام که در آن هنگام جسمی مجروح و بیمار، و قلبی آزرده از رحلت پدر خویش داشتند و می‌دانستند چند روزی بیشتر از عمر شریفشان باقی نمانده است، در پی منبعی برای کسب درآمد و نانی برای خوردن است؟! آیا کسی که رسول خدا به او مژدة وصال به بالاترین درجات کمال و سعادت را داده و فرموده است: تو نخستین کسی هستی که به من می‌پیوندی و زندگانی تو در این دار فانی چندان طول نخواهد کشید، در این فرصت کوتاه با همة توان برای بازپس‌گیری مزرعه‌ای می‌کوشد؟! مگر این خانواده همان کسانی نبودند که سه روز روزه گرفتند و نانی را که برای افطار مهیا کرده بودند، به یتیم و فقیر و اسیر دادند و با آب افطار کردند؟(2) آیا چنین افرادی برای روزی فرزندان خویش غصه می‌خورند؟! به‌راستی زهرای مرضیه علیهما السلام چه هدفی را پیگیری می‌کند که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را که شمار بسیاری از بنی‌هاشم و قریش بودند با چنین تعبیراتی تند مخاطب قرار می‌دهد و می‌فرماید: درحالی‌که شما در پی رفاه و آسایش خویش بودید، پدر و پسر‌عموی من در مقابل مشرکان متحمل سخت‌ترین شداید شدند و برای شما عزت آفریدند. چرا فاطمه علیهاالسلام چنین به خدمات پدر و شوهر خویش اشاره می‌کند؟ پیداست که تنها مسئلة غصب مزرعه‌ای به نام فدک و تلاش برای بازپس‌گیری آن نیست. افزون بر آن، آیا راه


1. سلیمان‌بن‌احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص58؛ علی‌بن‌عیسی إربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص469.

2. محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص257.

پس گرفتن مزرعة فدک، مخاطب ساختن مردم با تندترین و شدیدترین لحن است؟! اگر حضرت تنها چنین هدفی را پیگیری می‌کردند از راه‌های بسیار ساده‌تری می‌توانستند وارد شوند که مخالفت چندانی را در پی نداشته باشد. برای بیان چنین هدفی کافی بود حضرت بفرمایند: من دختر پیامبرم! احترام پیامبر خود را نگه دارید و روزی ما را قطع نکنید! در این صورت دست‌کم گروهی از مسلمانان با ایشان همراهی می‌کردند و می‌گفتند: این مزرعه در برابر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ارزشی ندارد. اگر مال خودمان هم بود از آن می‌گذشتیم. اما سخنان همراه با توبیخ فاطمه علیهما السلام از داستانی دیگر خبر می‌دهد و بیانگر این است که داستانْ تنها بازپس‌گیری مزرعة فدک‌ نیست.

حقیقت این است که فاطمه علیهما السلام می‌دید در مسیر رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و هدایتی که خدای متعال به‌وسیلة ایشان برای سعادت انسان‌ها فرستاده، انحرافی در حال شکل‌گیری است. فاطمه علیهاالسلام از پیامدهای ناگوار این انحراف نگران بود؛ اما فرصت او کوتاه بود و در این فرصت کوتاه، باید کاری می‌کرد کارستان! او باید به همه نشان می‌داد که حق با علی علیه السلام است و مسیری که دیگران برگزیده‌اند پایان خوشی نخواهد داشت. باید کاری می‌کرد که داستانش تا پایان تاریخ نورافشانی کند و دل‌های بینایی را که در پی نورند کامیاب سازد. او باید ثابت کند تنها علی علیه السلام است که شایستگی جانشینی رسول خدا را دارد و دیگران از این صلاحیت بی‌بهره‌اند. از‌این‌رو با پیش کشیدن داستان فدک همة آنچه را که لازم بود گفت. او نشان داد که مخالفان امیر مؤمنان علیه السلام نه پیشینة درخشانی در عصر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و جهادهای آن زمان در کارنامة خویش ثبت کرده‌اند، نه شایستگی قضاوت دارند و نه از معارف قرآن و آموزه‌های شرعی اسلام بهره‌مندند.

در هیچ‌یک از تواریخ نیامده است که سران معروفِ جبهة مقابل دختر

رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله شجاعتی نشان داده باشند یا در میدان جهاد، جنگجویی را کشته یا زخمی کرده باشند. به‌ویژه در جنگ احد، حتی یک نفر نقل نکرده است که یکی از این اشخاص نقشی در پیروزی اولیة مسلمانان داشته باشند و در مرحلة دوم جنگ که به شکست مسلمانان انجامید جز ماجرای فرار آنان نقل نشده است!(1) ازسوی دیگر، کسی که در جایگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته، دست‌کم باید توانایی اجرای احکام شریعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشته باشد. اما در ادامه می‌خوانیم بانوی دو عالم علیهاالسلام در عمل نشان می‌دهد که آنان به سبب نداشتن علم لازم، شایستگی اجرای این احکام را نیز ندارند. از‌این‌رو پیشینة ایشان ازیک‌سو، و داشته‌هایشان ازسوی دیگر ثابت می‌کند که آنها شایستگی جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندارند.

همة کوشش‌های فاطمه علیهاالسلام برای آگاه ساختن مردم از اشتباهی بود که در آن قرار گرفته بودند. فاطمه علیهاالسلام  می‌خواست به آنان بفهماند که حتی اگر بناست جانشینی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله برگزینند، بنابر معیار صحیح به انتخاب دست بزنند. ازاین‌رو کلام را چنان آغاز کرد که هم عواطف مردم تحریک شود و هم احساس مسئولیت در قبال سرنوشت جامعة اسلامی در آنان پدید آید. درحقیقت جنبه‌های روان‌شناختی در این خطبة شریف به گونه‌ای بسیار عالی رعایت شده است تا مردم را برای پذیرش حق آماده سازد. این سخنان ارزشمند تلاشی برای ترسیم راه صحیح نبوت و رسالت و شناساندن معیارهای صحیح حاکم اسلامی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است و مسئلة فدک و امثال آن جز بهانه‌ای برای طرح این مسائل نیست.


1. ر.ک: محمدبن‌عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج9، ص61؛ محمدبن‌عمر واقدی، المغازی، ج1، ص237، 295.