أَلَا وَقَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَأَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَالْقَبْضِ، وَخَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ وَنَجَوْتُمْ مِن ِالضِّیقِ بِالسَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَیْتُمْ وَدَسَعْتُمُ الَّذِی تَسَوَّغْتُمْ، فَـ«إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ».(1) أَلَا وَقَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ عَلَی مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْكُمْ، وَالْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ، وَلَكِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ وَنَفْثَةُ الْغَیْظِ وَخَوَرُ الْقَنَاةِ وَبَثَّةُ الصَّدْرِ وَتَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ بَاقِیَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَشَنَارِ الْأَبَدِ، مَوْصُولَةً بـ«ِنَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ».(2) فَبِعَیْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»،(3) وَأَنَا ابْنَةُ «نَذِیرٍ لَكُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ»(4) فَاعْمَلُوا «إِنَّا عامِلُونَ وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون»(5)؛ آگاه باشید که من میبینم
1. ابراهیم (14)، 8.
2. همزه (104)، 6ـ7.
3. شعراء (26)، 227.
4. سبأ (34)، 46.
5. هود (11)، 121ـ122.
شما به راحتطلبی رو آوردید و کسی را کنار زدید که به دخل و تصرف در امور شایستهترین است، به تنپروری در گوشهای آرام تن دادید و از فشارها و سختیها به فضای باز بیاحساسی روی آوردید. آنچه را برگرفته بودید به بیرون افکندید و آنچه را که به گوارایی فرو برده بودید بالا آوردید. بدانید که اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید، خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است. آگاه باشید، من آنچه را که گفتم، با آگاهی به خذلانی که با وجود شما مخلوط گشته و به آن بیوفایی که قلبهای شما را پوشانده گفتم؛ اما این گفتار غصههای دل بود که لبریز شد و خشمهایی بود که بیرون ریخت و نالههایی بود که جاری گشت و اندوههای سینه و اتمام حجت بود. پس این مرکب خلافت را بگیرید بر آن سوار شوید؛ اما پشت این مرکب زخم است و پایش مجروح، و ننگ آن ابدی است و با غضب الهی و زشتترین عیبها نشانه گذاشته شده است که قطعاً به آتش برافروخته الهی منتهی خواهد شد؛ آتشی که از دلها سرمیزند. پس همه آنچه انجام میدهید در مقابل چشم خداست. آنها كه ستم كردند بهزودی خواهند دانست كه بازگشتشان به كجاست، و من دختر بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید هستم. پس آنچه میخواهید انجام دهید! ما کار خویش را انجام خواهیم داد و منتظر باشد! ما هم منتظر خواهیم بود.
بانوی دو عالم علیهاالسلام در فراز پیش، رو به انصار، نخست کارهای خوب آنها و پیشینه درخشانشان را در یاری اسلام یادآور شدند؛ اما پس از آن زبان به سرزنش ایشان
گشودند و آنان را به سبب یاری نکردن اهلبیتعلیهم السلام و بیوفایی به عهدی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله بسته بودند سرزنش کردند. اکنون حضرت زهرا علیهاالسلام در فراز پایانی خطبه شریف خویش به بررسی دلیل این سهلانگاری انصار میپردازند و سرانجام با عباراتی جانسوز و تلاوت آیاتی از قرآن، خطبه خویش را به پایان میبرند.
فاطمه عالمه علیهاالسلام در آغاز این فراز به دلیل سهلانگاری انصار در دفاع از حق میپردازند و آن را ناشی از متمایل شدن ایشان به لذتها و خوشیهای دنیوی میدانند. آنان پس از تحمل سختیهای فراوان در راه دفاع از حق، در میانه راه انگیزه خویش را برای ادامه این مسیر از دست داده و به تنآسایی و راحتطلبی روی آورده بودند. حقیقت این است که ایستادگی در مسیر حق، به انگیزهای قوی نیازمند است که برخاسته از ایمانی محکم به خدا و رسول باشد؛ وگرنه انسان توان ایستادگی در این مسیر را نخواهد داشت و سختیهای راه ازیکسو، و وسوسه لذتهای دنیا ازسوی دیگر، انگیزه انسان را برای ادامه راه تضعیف میکند. ازاینرو صدیقه کبری علیهاالسلام در تحلیل سستی یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله در دفاع از حق ایشان که همان اسلام ناب است میفرماید:
أَلَا وَقَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَأَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَالْقَبْضِ، وَخَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ وَنَجَوْتُمْ مِن ِالضِّیقِ بِالسَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَیْتُمْ وَدَسَعْتُمُ الَّذِی تَسَوَّغْتُمْ، فـَ«إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ»؛(1) آگاه باشید که من میبینم شما به راحتطلبی رو آوردید و کسی را کنار زدید که به دخل و تصرف در امور،
1. ابراهیم (14)، 8.
شایستهترین است و به تنپروری در گوشهای آرام تن دادید و از فشارها و سختیها به فضای باز بیاحساسی روی آوردید. آنچه را برگرفته بودید به بیرون افکندید و آنچه را که به گوارایی فرو برده بودید بالا آوردید. بدانید که اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید، خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است.
حضرت فاطمه علیهاالسلام در این فراز آیهای را تلاوت میفرمایند که بینیازی مطلق خدای متعال را یادآوری میکند و میفرماید: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، بر دامن کبریایی خدای متعال گردی نمینشیند. حضرت با تلاوت این آیه به مخاطبان خود هشدار میدهد که اگر از آنها برای یاری حق کمک خواسته شد، به سبب نیاز خدای متعال و اولیای او به کسی نیست؛ بلکه درحقیقت این یاریطلبی، فراهم کردن زمینه یاری رساندن به آنان برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است؛ زیرا خداوند بینیاز مطلق است و بدانها نیازی ندارد. آنان نباید گمان کنند که اگر به جبهه حق یاری نرسانند به خدا و اولیای او زیانی میرسانند؛ بلکه خطای آنها تنها به خودشان ضرر میزند.
تا بدینجا حضرت زهرا علیهاالسلام درواقع حاضران را موعظه میکنند. پس از این، حضرت هدف خود را از این موعظهها و یادآوریها بیان میفرمایند:
أَلَا وَقَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ عَلَی مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْكُمْ، وَالْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ، وَلَكِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ وَنَفْثَةُ الْغَیْظِ وَخَوَرُ الْقَنَاةِ وَبَثَّةُ الصَّدْرِ وَتَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ بَاقِیَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَشَنَارِ الْأَبَدِ، مَوْصُولَةً بِـ «نَارُ اللَّهِ
الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ»(1). فَبِعَیْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(2) وَأَنَا ابْنَةُ «نَذِیرٍ لَكُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ»(3) فَاعْمَلُوا «إِنَّا عامِلُونَ وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون»(4)؛ آگاه باشید! من آنچه را که گفتم، با آگاهی به خذلانی که با وجود شما مخلوط گشته و به آن بیوفایی که قلبهای شما را پوشانده گفتم؛ اما این گفتار غصههای دل بود که لبریز شد و خشمهایی بود که بیرون ریخت و نالههایی بود که جاری گشت و اندوههای سینه و اتمام حجت بود. پس این مرکب خلافت را بگیرید بر آن سوار شوید؛ اما پشت این مرکب زخم است و پایش مجروح، و ننگ آن ابدی است و با غضب الهی و زشتترین عیبها نشانه گذاشته شده است که به آتش برافروخته الهی متصل خواهد شد؛ آتشی که از دلها سرمیزند. پس همه آنچه را که انجام میدهید در مقابل چشم خداست. آنها كه ستم كردند بهزودی میدانند كه بازگشتشان به كجاست؛ و من دختر بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید هستم. پس آنچه میخواهید انجام دهید! ما کار خویش را انجام خواهیم داد و منتظر باشید! ما هم منتظر خواهیم بود.
بدینترتیب زهرای مظلومه علیهاالسلام این حقیقت را رساند که طلب یاری از آنها ناشی از نشناختن صفات رذیله ایشان نیست؛ بلکه آنها را بهخوبی میشناسد و میفهمد که مشکلشان چیست. ایشان میداند که سخنانش در آنها تأثیری نخواهد
1. همزه (104)، 6ـ7.
2. شعراء (26)، 227.
3. سبأ (34)، 46.
4. هود (11)، 121ـ122.
بخشید؛ اما هدف او ازیکسو اعلام خشم خود از آنها و اظهار غصهها و دردهایی است که از عمل آنان بر قلب حضرت وارد شده است، و ازسوی دیگر اتمام حجت با آنهاست تا مبادا روزی بگویند: ما حقیقت را نمیدانستیم و گمان میکردیم که این کار با رضای شما بوده است.
در اینجا کلام حضرت زهرا علیهاالسلام پایان میپذیرد؛ اما پاسخی به ایشان داده میشود و حضرت نیز پاسخی میدهند که در بخش هفتم بدان خواهیم پرداخت؛ اما از سخنان اخیر حضرت زهرا علیهاالسلام چند نکته برداشت میشود که باید بدانها توجه داشت.
نکته نخست توجه به اقتباسات حضرت از آیات قرآن کریم است؛ آیاتی که سخن از شرک و کفر به میان میآورد. درحقیقت این اقتباسها هشداری به مسلمانان است که گمان نکنید وقتی کسی ایمان آورد، نماز خواند، جهاد کرد، زکات داد و... دیگر سعادتش تضمین شده است. انسان هرقدر در راه درست پیش رفته باشد، ممکن است پایان کار وی به کفر بینجامد. آنچه ممکن است انسان را به کفر و شرک بکشاند زاویه گرفتن از راه خداست. چنین کسی در آغاز به سبب نزدیک بودن به راه راست از بزرگی خطا و اشتباه خود غافل است؛ اما هرچه پیش میرود پیوسته از مسیر حق دورتر میشود تا به جایی میرسد که دیگر راه را گم میکند و نمیتواند برگردد. این بزرگترین خطری است که انسانها، حتی مؤمنان و خوبان را تهدید میکند. برای مثال، ما نباید گمان کنیم اگر سالها درس خواندیم، تبلیغ کردیم، به عبادت و جهاد پرداختیم و...، دیگر حتی اگر مرتکب گناه شویم چندان اهمیتی ندارد. باید مراقب بود! شاید همان
گناه، در مسیر انسان زاویهای با مسیر حق باز کند؛ بهطوریکه با هر گام انسان را از خدا دورتر کند و سرانجام او را به کفر بکشاند؛ چنانکه دیگر رفقای باایمانش را در کنار خود نبینید و به معاشرت با آنها تمایلی نداشته باشد؛ بلکه رودرروی مؤمنان و اهل حق قرار گیرد. این خطر هر انسانی را تهدید میکند، مگر کسی که به خدا پناه برد و با یاری او و عنایت اولیایش از این خطر عظیم محفوظ بماند.
یکی از آیاتی که صدیقه طاهره علیهاالسلام تلاوت فرمودند این آیه نورانی است: إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِید؛(1) «اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید، پس بهراستی خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است». ممکن است این پرسش به ذهن بیاید که چرا حضرت از کفر سخن به میان آوردهاند؟ مگر مسلمانانی که مخاطب حضرت بودند قصد داشتند از حوزه اسلام خارج شوند؟! برای روشن شدن مقصود حضرت باید به معانی و اصطلاحات مختلف کفر و شرک توجه داشت. اینکه گفته میشود ممکن است براثر اصرار بر گناه سرانجام انسان به کفر کشیده شود، بدین معنا نیست که او آشکارا خدا، نبوت و معاد را انکار کند. البته گاهی ممکن است به چنین مراحلی نیز کشیده شود؛ چنانکه در عصر حاضر نیز افرادی باآنکه اهل عبادت بودند، متأسفانه سرانجامشان به آنجا کشید که در همه حقایق تشکیک کردند. حتی تصریح کردند که هیچ دلیل عقلیای نمیتوان بر وجود خدا اقامه کرد؛ ولی لازمه هر کفری این نیست که انسان بهطور صریح، خدا، پیغمبر و دین را انکار کند؛ بلکه اصطلاح کفر دو معنای اساسی دارد که لازم است به تفاوت آن دو توجه داشت:
1. ابراهیم (14)، 8.
الف) کفر در برابر اسلام: یک معنای کفر، معنای فقهی آن است که در مقابل اسلام قرار دارد. براینمبنا هر انسانی که شهادتین را بر زبان جاری سازد مسلمان است و جان و مال وی محفوظ خواهد بود. اسلام فقهی که همان اسلام ظاهری است با اقرار به شهادتین ثابت میشود و لازمه آن این است که در ظاهر، احکام اسلام برای شخص اقرارکننده جاری میشود؛ برای مثال، بدنش پاک است؛ میتوان با او ازدواج کرد و... . در مقابل، انکار شهادتین انسان را در زمره کافران قرار میدهد و احکام کافر بر وی جاری میشود. همچنین است انکار آنچه به انکار شهادتین میانجامد؛ یعنی انکار ضروریاتی که شخص انکارکننده میداند این انکار به انکار شهادتین برمیگردد؛
ب) کفر در برابر ایمان: کفر در معنای دوم در مقابل ایمان قرار دارد. بنابر این معنا، هم کفر و هم ایمان اموری قلبیاند نه اموری ظاهری. آنچه موجب نجات انسان در عالم آخرت میگردد، ایمان است. اگر مسلمان در دل باور داشت که آنچه پیغمبر ازسوی خدا آورده حق است و به هیچیک از احکام خدا شک نکرد، او مؤمنی واقعی است؛ اما اگر در دل یکی از احکام خدا را نپذیرد، مصداق این آیه خواهد بود: یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ؛(1) «میگویند: به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انكار میكنیم». قرآن درباره چنین افرادی میفرماید: أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا؛(2) «آنها كافران حقیقیاند». بنابراین کسانی که در دل ایمان ندارند، گرچه بهظاهر شهادتین را بر زبان جاری سازند و نماز بخوانند، درحقیقت کافرند.
قرآن کریم درباره منافقان میفرماید: لا یَأْتُونَ الصَّله إِلَّا وَهُمْ كُسالی؛(3) «جز با
1. نساء (4)، 150.
2. نساء (4)، 151.
3. توبه (9)، 54.
حالت کسالت نماز بهجا نمیآورند». این کسالت ازآنروست که اینان در باطن ایمان ندارند و تنها بهظاهر برای حفظ منافع خویش اظهار میکنند که ایمان دارند. این اظهار ظاهریِ اسلام آنان را ازلحاظ فقهی در زمره مسلمانان قرار میدهد و جان و مال آنان را حفظ میکند؛ اما در قیامت سودی به حال آنان نخواهد داشت. حقیقت ایمان قلبی که موجب نجات و سعادت انسان خواهد شد این است که انسان هرآنچه را خدا فرموده است از ژرفای جان بپذیرد؛ خواه امر خدا را بهتفصیل بداند و خواه تفصیلاً بدان آگاهی نداشته باشد. ممکن است انسان بهطور تفصیلی امر خدا را نداند، اما در دل معتقد باشد که همه اوامر و نواهی الهی حق است. در این مرحله است که افراد بسیاری توان ادامه راه را ندارند؛ زیرا نمیتوانند برخی احکام را در قلب خود بپذیرند و در امتحان ایمان مردود میشوند. چنین کسانی در باطن کافرند؛ زیرا برخی از احکام خدا را نپذیرفتهاند. ایمان واقعی پذیرفتن بدون استثنای همه چیزهایی است که ازسوی خداوند نازل شده است.
بنابراین آنجا که صدیقه طاهره علیهاالسلام میفرماید: إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِید؛ «اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید، پس بهراستی خداوند، بینیاز و شایسته ستایش است»، اولاً باید توجه داشت که حضرت آیهای را بیمناسبت تلاوت نمیفرماید. حضرت میخواهد به مخاطبان خویش اعلام کند که برای آنها احساسِ خطرِ کفر میکند؛
ثانیاً در اینجا مقصودْ کفری است که در مقابل ایمان قرار دارد و این بدان معناست که آنها با اصرار بر خطای خود، دیگر در آخرت اهل نجات نخواهند بود؛ گرچه در ظاهر مسلمان به شمار میآیند و جان و مالشان محفوظ است؛ چنانکه در صدر اسلام با منافقان همینگونه رفتار میشد. خدای متعال آشکارا رسول خویش را از بیایمانی منافقان آگاه ساخته است:
إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَكاذِبُونَ؛(1) هنگامیكه منافقان نزد تو آیند میگویند: ما شهادت میدهیم كه بهیقین تو رسول خدایی، و خداوند میداند كه تو رسول او هستی، و خداوند شهادت میدهد كه بهراستی منافقان دروغگو هستند [و به گفته خود ایمان ندارند].
اما هرگز در تاریخ نیامده است که رسول گرامی اسلام منافقان را از جمع مسلمانان بیرون رانده باشد؛ چراکه اسلام ظاهری با کفر باطنی متفاوت است. بنابراین اگر کسی بداند عملی مستحب است، اما هیچگاه آن عمل را انجام ندهد، زیانی به ایمانش وارد نمیشود، ولی اگر گفت: من این عمل مستحب را قبول ندارم، درحقیقت از کفر باطنی خویش خبر داده است. حال که انکار یک حکم استحبابی موجب کفر میشود، آیا انکار امری که پیامبر صلی الله علیه و آله در حضور همه مسلمانان برای آن بیعت گرفته است موجب کفر نمیشود؟! مقصود حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام از کفر چنین کفری است؛ بدین معنا که متخلفان از امر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ایمان مطلق را از دست دادهاند و از دست دادن ایمان مطلق به معنای وارد شدن به وادی کفر است: أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا؛(2) «آنها حقیقتاً کافرند».
از این معنای کفر بسیار غفلت میشود. ازاینرو برخی اشکال میگیرند که چگونه شما برخی مسلمانان را کافر میدانید؛ درحالیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را مسلمان میدانست؟ پاسخ این اشکال با معنایی که برای کفر بیان کردیم روشن میشود. کفر در اینجا به معنای کفر باطنی است. اگر کسی بداند که خداوند حکمی را تشریع فرموده است و آن را انکار کند در باطن کافر است و در قیامت
1. منافقون (63)، 1.
2. نساء (4)، 151.
اهل نجات نخواهد بود. اثر ایمان، نجات ابدی است و این غیر از احکام ظاهری در عالم دنیاست. بنابراین نباید گمان کرد که هرکس شهادتین گفت و اظهار اسلام کرد و نماز خواند، دیگر سعادت او قطعی است.
نکته دیگر توجه به مطلبی است که حضرت زهرا علیهاالسلام در پایان خطبه خویش بدان اشاره میفرمایند: «آگاه باشید که من آنچه را که گفتم، با آگاهی به خذلانی که با وجود شما مخلوط گشته و به آن بیوفایی که قلبهای شما را پوشانده گفتم؛ اما این گفتار غصههای دل بود که لبریز شد و خشمهایی بود که بیرون ریخت و نالههایی بود که جاری گشت و اندوههای سینه و اتمام حجت بود».
چرا حضرت چنین سخن میگویند؟ برخی گمان میکنند حضرت براثر غصههای فراوان بیاختیار شده و برای سبک شدن دل خویش این سخنان را بیان فرموده است؛ اما حقیقت این است که سرور زنان عالم علیهاالسلام بسیار توانمندتر از آن است که تحت تأثیر احساسات و غصههای قلب مبارکش قرار گیرد بهگونهایکه اختیار از کف بدهد. این سخنان بدین سبب در پایان این خطبه مبارک بیان شده است که همه مسلمانان بارها از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده بودند: إِنَّ اللَّهَ تعالی یَغْضَبُ لِِغَضَبِ فَاطِمَه وَیَرْضَی لِرِضَاهَا؛(1) «بهراستی که خدایعزوجل به سبب خشم فاطمه خشمگین میشود و با رضای او راضی میشود». ازاینرو حضرت آشکارا از خشم خویش بر آنان سخن میگویند تا بدانها بفهمانند که خداوند از آنان
1. محمدبنعلیبنبابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا†، ج2، ص46؛ سلیمانبناحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج1، ص108، ح182؛ محمدبنعبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج5، ص1777، ح4730؛ علیبنحسنبنعساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ج3، ص86، ح598؛ جلالالدین سیوطی، مسند فاطمه الزهراء، ص74، ح186.
خشمناک است. به همین سبب در ادامه این سخن میفرمایند: مَوْصُولَةً بِـ «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ(1)»؛ «[این عمل شما] به آتش برافروختة الهی متصل خواهد شد؛ آتشی که از دلها سرمیزند». هرکس که مشمول خشم خدا باشد به آتش جهنم گرفتار خواهد شد. بنابراین روشن است که اظهار این سخنان نیز برای اتمام حجت است. درواقع این سخن، آخرین کوشش حضرت برای هدایت آن مردم بود. درحقیقت همه تلاشهای زهرای مهربان علیهاالسلام به سبب محبت و علاقه آن حضرت به هدایت و نجات آن مردم بود. حضرت دوست داشت، حتی اگر شده، یک نفر را هدایت کند. پس در پایانِ سخن، علت ایراد سخنان خویش را تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ (اقامة حجت) بیان فرمودند.
سخنان ارزشمند صدیقه کبری علیهاالسلام نکته دیگری نیز دربردارد که باید بدان توجه داشت. بااینکه انصار نخستین کسانی بودند که عهد خود را با رسولالله صلی الله علیه و آله شکستند و برای تعیین جانشین پیامبر اقدام کردند، حضرت در آغاز خطاب به آنها میفرمایند: «شما برگزیدگان و انتخابشدگانی بودید که برای ما اهلبیت برگزیده شدید. شما با عرب جنگیدید و در این راه زحمت و سختی شدیدی متحمل شدید و با امتها شاخبهشاخ شدید و رودرروی شجاعان ایستادید ... تااینکه آسیاب اسلام به کار افتاد». پس از این سخنانْ ایشان را سرزنش کردند و از قیام نکردن آنان در برابر ظلمی آشکار و انحراف در مسیر اسلام شکایت کردند. این بدان معناست که حضرت بااینکه انصار را توبیخ میکنند و سرانجام کار آنها را کفر و بدبختی دنیا و آخرت میدانند، اوصاف نیکوی پیشین آنان و
1. همزه (104)، 6ـ7.
پیشینه درخشانشان را انکار نمیکنند. بنابراین نه این کار زشت آنان موجب میشود که خوبیهای گذشته ایشان انکار شود، نه آن پیشینه درخشان عذری برای کارهای نادرست کنونیشان است.
این نکته مهمی است که از لابهلای سخنان دختر گرامی رسول خدا علیهما السلام برداشت میشود و باید برای زندگی امروزمان از آن بهره ببریم. باید بدانیم که پیشینه خوب و درخشان، عذری برای انحرافات بعدی افراد نیست. بنابراین اگر ولیّ امر در زمانی کسی را ستایش کرد، بدین معنا نیست که تا ابد از دوستان جبهه حق و از اولیای خدا شمرده میشود و از هر عیب و نقصی مبرّاست و اشکالی بر او وارد نیست؛ بلکه هرکس در هر زمان کار خوبی انجام داد ستوده است و هرگاه مرتکب کاری نادرست شد باید نکوهش شود. نه گذشته درخشان عذری برای کارهای بد آینده است و نه کارهای بد آینده موجب میشود که گذشته خوب افراد انکار شود. ما باید همواره کسی را که در مسیر درست است ستایش و از او قدردانی کنیم؛ اما اگر روزی از مسیر درست منحرف شد و به عاملی برای تضعیف ارزشهای اصیل اسلامی و انقلاب تبدیل گردید، باید او را کنار بگذاریم. نباید تصور کنیم که گذشته افراد همیشه تضمینکننده آینده آنان است. همچنین اگر کسی در یک زمان گنهکار بود، اما بعد توبه کرد، نباید او را رد کنیم. خلاصه اینکه برای ستایش یا نکوهش و یا واگذاری مسئولیت یا گرفتن مسئولیت از کسی، میزان حال کنونی فرد است.