بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
مايه افتخار بنده است كه در اين محفل نورانى، خدمت علما، بزرگان و سروران، شرفياب بشوم و عرض ارادت و انجام وظيفهاى داشته باشم. اين مجلس، براى بزرگداشت يك روحانى وظیفهشناس و فداكار، عالم، مجاهد، مبارز، كسى كه عمرى را در راه تحصیل علوم اسلامى و تحقيق و تدريس سپرى كرد و آنچه از دستش برآمد در راه نشر حقايق اسلام و دفاع از مبانى دين و ارزشهای اسلامى كوتاهى نكرد و سرانجام جان خودش را در راه دفاع از دين و مبارزه با افكار انحرافى و التقاطی از دست داد، تشکیل شده است. بزرگداشت اين شخصيت، درواقع بزرگداشت اسلام، بزرگداشت روحانيت و بزرگداشت اهداف علمای متعهد در طول تاريخ تشيع است.
راجع به شخصيت علامه شهيد و استاد بزرگوار، مرحوم آقاى مطهرىرضواناللهعلیه، بحمدالله همه شما اطلاع كافى داريد و از بيان الكن بنده، توقع اينكه دراینباره در این محضر چيزى عرض بكنم نيست. اجمالاً به يك نكته اشاره مىكنم؛ ما عالِم، زياد داشتهايم حتى عالم شهيد هم زياد داشتهايم اما ويژگى علامه مطهرىرضواناللهعلیه در بين علمای مجاهد و مبارز در نكتههاى خاصى بود كه دستکم مجموع آنها در كمتر كسى يافت مىشد. او با مجموعه علوم فراوان اسلامى كه از اساتيدى امثال حضرت امامرضواناللهعلیه و حضرت علامه طباطبائىرضواناللهعلیه و امثال اين بزرگواران در طول زندگیاش اندوخته بود سرمايه عظيمى براى دفاع از ارزشها و باورهاى اسلامى، فراهم كرده بود كه بهموقع از اين سرمايهها استفاده كرد. بنده نمىتوانم ادعا كنم كه سهم علامه شهيد استاد مطهرىرضواناللهعلیه در اين انقلاب، از نظر علمى و فکری و عملی چه اندازه است، محاسبهاش از حد فهم بنده بالاتر است ولى اجمالاً بهطور قطع و يقين مىتوانم بگويم که اگر مبارزات علمى، فكرى و قلمى استاد مطهرىرضواناللهعلیه نبود بدون شك ما خسارتهای فكرى، علمى، عقيدتى و به اصطلاح امروزی خسارتهای ايدئولوژيك فراوانى متحمل مىشديم و چهبسا اين انقلاب به اين آسانى به پيروزى نمىرسيد و اگر مىرسيد دوام و بقايى نمىيافت.
امروز بعد از گذشت بيست سال از شهادت اين استاد بزرگوار هنوز بهترين كتاب براى تبيين مبانى اسلامى بهخصوص در مسائل اجتماعى، سياسى و عقيدتى، کتابهای مرحوم استاد مطهرىرضواناللهعلیه است، کتابهایی كه بعضى از آنها بيش از چهل سال است نوشته شده، بعضى بيش از سیسال است نوشته شده و بارها و بارها چاپ شده اما هیچگاه ارزش خودش را در بازار و در كتابخانه امت ما از دست نداده و هنوز مطالبش تازه و موردنیاز است و بايد به آنها پرداخت، در اطرافش فكر و بحث كرد و براى بسيارى از جراحات فكرى و اعتقادى كه از ناحيه عوامل نفاق در جامعه به وجود آمده از آن مرهمها و داروهايى كه استاد شهيد فراهم كرده استفاده كنيم. من ضمن توصيه به همان فرمايش حضرت امامرضواناللهعلیه كه همه کتابهای اين استاد بزرگ را بدون استثنا قابلاستفاده و مفيد معرفى كردند، بهخصوص به هم لباسهای جوانم كه انرژى كافى براى مطالعه دارند و مسئوليت اجتماعى زیادی كه مانع مطالعات و تحصيلاتشان بشود ندارند، توصيه مىكنم كه از اين منابع علمى و ذخائر فکری كه در کتابهای اين استاد بزرگوار نهفته است قدردانى كنند و اینها را احيا و زنده كنند و هیچگاه فكر نكنند كه اين مطالب ديگر كهنه شده و بايد فراموش كرد، بلکه اینها حقايق دين است و اصل دين كه زنده است بياناتى هم كه مبيّن آنهاست باید زنده، جوان، پرشور و با طراوت بماند.
در ميان ویژگیهای شخصيت استاد مطهرىرضواناللهعلیه، جامعيت در علوم اسلامى آن هم در حد تخصص در رشتههاى مختلف، چيزى بود كه در امثال و اقران او كم يافت مىشود. ما كسانى داريم كه مثلاً پنجاه سال، شصت سال در فقه زحمت کشیدهاند، استخوان خرد كردهاند و به مقامات عالى اجتهاد رسيدهاند، زحماتشان قابل تقدير و تشكر و کتابهایشان، علومشان و دروسشان قابل استفاده است، اما فقط در همان رشته، تخصص دارند. يا كسانى هستند كه در فلسفه و علوم عقلى زحمتهایی كشيدهاند، تخصصهایی پيدا كردهاند، ساليان درازى، دهها سال، 40 سال، 50 سال، تدريس كردهاند، تحقيق كردهاند، كتاب نوشتهاند و از افراد ممتاز در حوزههاى علميه به شمار مىروند و بايد از زحماتشان تشكر كرد اما باز تخصصشان در همان رشته است. يا كسان ديگرى در حديث، در تفسير، در تاريخ و در ساير رشتههاى علوم اسلامى زحماتى كشيدهاند كه قابل تقدير است اما کسانی که در همه اين رشتهها در حد تخصص، نهتنها در حد آشنايى و اطلاعات عمومى، زحمت کشیده باشند کم هستند.
اگرچه استاد مطهرىرضواناللهعلیه بيشتر به فلسفه شناخته مىشد و فيلسوف بزرگ و حكيم گرانقدرى بود اما در فقه و اصول هم مقامی شامخ داشت. امامرضواناللهعلیه در معرفى او، او را بهعنوان فقيهى عالیمقام ياد كرد. درست است كه به خاطر نيازى كه آنوقت احساس مىشد و كمبودى كه در زمينه فعالیتهای عقلانى و فلسفی بود بيشتر وقتش را صرف علوم عقلى و فلسفه كرد اما چنان نبود كه بهرهاش از علوم فقه و اصول و علوم نقلى كم باشد. ايشان استادانى مثل مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردىرضواناللهعلیه و اساتيد ديگرى را درك كرده بود و از حضورشان استفادهها كرده بود. از محضر خود امامرضواناللهعلیه و از اساتيد برجسته حوزه، فقه و اصول آموخته بود و همینطور در تفسير، در حديث و در تاريخ؛ نكتههاى تاريخى عميقى كه در سخنرانیهایشان بيان مىكرد حاكى از تضلّع ايشان در مباحث تاريخى و تتبّع عميق ايشان در مباحث بود كه از لابهلاى تاريخ، نكتههاى آموزنده ارزندهاى را استخراج مىكرد و آنها را در مناسبتها براى مردم بيان میکرد و از آنها درس عبرتی براى جامعه و دارويى براى درمان دردهاى اجتماعى فراهم مىكرد و همینطور بسيارى از علوم اسلامی ديگر. جامعيت استاد مطهرىرضواناللهعلیه در علوم مختلف، از ايشان شخصيتى ساخته بود كه مىتوانست اسلام را در كل خودش بهصورت يك سيستم هماهنگ ببيند. اين نكته مهمى است و اجازه بفرمائيد يك مقداری بيشتر دربارهاش توضيح بدهم.
اسلام همانند يك پيكر زنده، مثل پيكر یک انسان، داراى جهازات مختلف و اندامهای گوناگونى است. خيلى بهجاست كه ما مجموعه اسلام را به مجموعه پيكر يك انسان تشبيه كنيم؛ در وجود انسان، چشم هست، گوش هست، دست هست، پا هست، قلب هست، كبد هست، ريه هست و ساير اندامهای ظاهر و باطن، وجود دارد. کسانی هم در هر اندامى تحقيقاتى كردند و امروز مىدانيد كه آنقدر رشتههاى علوم زيستشناسى و پزشكى توسعه پيدا كرده كه كسانى هستند ده سال بيشتر و كمتر مثلاً درباره يك غده در بدن انسان تحقيق مىكنند، فرض کنید در مورد غدد فوقكليوى يا در مورد غده هيپوفيز مغز تحقيق مىكنند، در مورد يك غده كوچك به اندازه يك دانه عدس، دهها سال تحقيق مىكنند. دامنه علوم اینقدر گسترش پيدا كرده است، البته اين تحقيقات هم ارزنده است، اگر اين تحقيقات با اين دقت پيگيرى نشود علم پيشرفت نمىكند ولى چنان نيست كه وقتی كسى غدهشناس شد بتواند تمام بدن انسان را درمان بكند و بتواند همه جهازش را تدبير بكند، چهبسا گاهى مثلاً متخصص يك عضوى نسخهاى بدهد كه آن دارو براى اندام ديگرى مفيد نباشد براى اينكه او در همان بخش تخصص داشته و داروى همان عضو را هم مىشناسد. البته اینها كم است، محققین سعى مىكنند اگر دارويى را معرفى مىكنند که آثار سوئى در سایر اندامها دارد آنها را متذكر شوند اما گاهى هم اتفاق مىافتد كه كسى ارتباط اين اندام را با ساير اندامها نمىداند یا دارويش را نمىشناسد و باعث مىشود كه معالجه يك عضو، به عضو ديگرى ضرر بزند اما اگر يك پزشك باشد كه بر همه اندامهای بدن احاطه داشته باشد اين در معالجه موفقتر خواهد بود، لااقل آنجا كه يك نظر کلنگری، منظور است و بايد درباره كل پيكر قضاوت كرد متخصصين جزءنگر چندان كارايى ندارند. كسانى درباره كل يك مجموعه مىتوانند بهتر قضاوت كنند كه اطلاعات جامع و همهجانبه داشته باشند.
فقهاى ما درباره يكى از جهازات پیکر اسلام تحقيق مىكنند، كارشان بسيار هم ارزنده است و دست همهشان را هم مىبوسيم اما بههرحال زحمت آنها در يك بخشى از علوم اسلامى است، مفسرين در بخش ديگرى، علماى رجال و درايه در بخش ديگرى، فيلسوفان در بخش ديگرى، متكلّمين در بخش ديگرى، عرفا در بخش ديگرى و مورخين در بخش ديگرى، اما چهبسا توغّل در يك رشته باعث اين بشود كه گاهى انسان از ساير رشتهها غفلت بكند و اهميت آنها را درك نكند و آنجايى كه مىبايست از یک رشته علم ديگرى استفاده بشود نتواند استفاده بكند. اين نگرش جامع و فراگير بسيار كارساز است و آنوقتى كه انسان بخواهد درباره كل يك مجموعه قضاوت كند، برنامهريزى كند و سازماندهى كند، اينجا نگرش جزئى چندان كارساز نيست.
ما در ميان علما كسانى كه از اين مجموعه مختلف علوم بهرهمند باشند خيلى زياد نداريم. هم در سابق بودهاند و هم الان اما اینجور علماى فراگير و جامع، نسبت به متخصصين در رشتههاى جزء نسبتاً كم هستند. مثلاً در ميان مراجعى كه ما دست همهشان را مىبوسيم و به وجودشان هم افتخار مىكنيم، آنهایی كه حيات دارند برايشان دعا مىكنيم و برای آنهایی كه از دنيا رفتهاند علو درجاتشان را از خدا تقاضا مىكنيم، اما غالباً تخصص مراجع ما در فقه و اصول بوده ولی مثلاً حضرت امامرضواناللهعلیه، نهتنها يك قهرمان بزرگ در ميدان فقه و اصول بود بلكه در فلسفه، در عرفان و در ساير رشتههاى علوم اسلامى هم متخصص و استادی کمنظیر بود. تعليقاتى كه ايشان در کتابهای عرفانى ابن عربى و ديگران دارد ايشان را در سطحی عالى از عرفان معرفى مىكند كه متخصصين فن بايد در آنجا زانو بزنند و از بيانات ايشان استفاده بكنند. بااینکه مردم ایشان را فقط بهعنوان يك فقيه و بهعنوان یک مرجع تقليد مىشناسند اما ايشان سالها در حوزه فلسفه تدريس مىكردند. مرحوم آقاى مطهرىرضواناللهعلیه بيشتر شاگرد فلسفه مرحوم امامرضواناللهعلیه بودند، البته درس اصول ايشان را هم رفته بودند. ظاهراً تا زمانی که مرحوم آقاى مطهرىرضواناللهعلیه در قم بودند امامرضواناللهعلیه هنوز درس خارج فقه را شروع نكرده بودند، اما درس اصول و فلسفه امامرضواناللهعلیه را رفته بودند.
امامرضواناللهعلیه يك مرجع تقليد بود كه از او فقط انتظار فقه و اصول است اما ایشان در فلسفه و عرفان يك استاد ماهر و کمنظیر بود. اين جامعيت امامرضواناللهعلیه به او يك ويژگى مىبخشيد كه براى تدبير كل نظام اسلامى بهتر از ديگران بیاندیشد، مصالح اسلام را در همه ابعاد آن بهتر درك بكند، مخصوصاً كه علاوه بر اين علوم اسلامى، هم امام و هم دستپرورده او، استاد شهيد مطهرى، در علوم عرفى، در علوم سياسى، در آگاهى از مسائل اجتماعى و بينالمللى هم اطلاعات وافرى داشتند. اینها كمك مىكرد علاوه بر اينكه در ميدان تعليم و تعلم نظرهاى بسيار مفيد و كارساز ارائه بكنند در مقام عمل هم بهتر بتوانند جامعه را رهبرى كنند. اين يكى از ویژگیهای برجسته مرحوم استاد مطهرىرضواناللهعلیه بود بهعنوان جامعيت در علوم اسلامى.
مرحوم استاد مطهرىرضواناللهعلیه در مقام عمل، تدريس، تحقيق و ارائه دستاوردهاى علمى ويژگى خاص ديگرى داشت كه آن هم کمنظیر بود. ملاحظه میفرمایید كسى که در رشتهاى تخصص بيشتر یا علاقه بيشترى دارد ممكن است تمام عمرش را صرف همان رشته از علوم بكند اما اگر كسى فكر اين باشد كه امروز جامعه به چه مسئلهاى بيشتر احتياج دارد، سعى بكند اگر كمبودى هم در مطالعه در آن زمينه دارد كمبود مطالعهاش را رفع كند، اگر كارى است كه از نظر پرستيژ اجتماعى چندان اهميتى ندارد اما مورد نياز جامعه است از آن خودداری نكند، استاد مطهرى از آن اساتيد مخلص متعهدى بود كه هر وقت احساس مىكرد جامعه اسلامى به يك مطلبى نياز دارد دامن همت به كمر مىزد و مشغول مطالعه و تحقيق و تدريس مىشد. حتى وقتی احساس كرد که ما در زمينه داستان براى جوانها كتاب کم داریم كتاب داستان راستان را نوشت. كسى در سطح عالىترين مدارج علمى حوزه و بايد عرض بكنم در سطح عالىترين مدارج علمى جهان اسلام، قلم به دست بگيرد و داستان ساده بنويسد، احاديث را بهصورت داستان كوچكى دربیاورد براى اينكه جوانها، آنهایی كه دوست دارند داستان بخوانند، از اين داستانهای واقعى اسلامى بخوانند و از آن استفاده بكنند. ديد بچهها دوست دارند رمان بخوانند، قصه بخوانند، افسانه بخوانند و اینها مانع مىشود از اينكه معارف اسلامى و اخلاق اسلامى را ياد بگيرند، سعى كرد كتاب داستان بنويسد اما داستانهای واقعى و آموزنده كه نهتنها بدآموزى نداشته باشد بلكه هر داستانى از آن درسی بزرگ برای زندگی باشد. اين كار به نظر كار سادهاى مىآيد اما نه براى كسى كه شب كه در كتابخانهاش بنشیند مطالعه كند مىتواند پيچيدهترين مسائل فلسفى را مورد تحليل قرار بدهد. استاد مطهری در زمينه فلسفه، فقه، اصول، اقتصاد و حقوق، تحقيقات عميقى دارد كه بايد دهها سال بگذرد تا كارشناسان فن ارزش اینها را تعيين كنند. كسى كه چنین مغزى دارد كه قدرت تحليل اين مسائل پيچيده عميقى را دارد كه اساتيد فن را به زانو درمىآورد آنوقت بنشيند داستان فارسى بنويسد، براى بچهها قصه بنويسد، اين يك جهاد است، چرا؟ براى اينكه احساس مىكرد آن روز جامعه به اين نياز دارد.
درك موقعيت و شناختن دردها و بیماریها و نقطههاى انحراف و زاويههاى خطرناك از ويژگىهاى علامه مطهرىرضواناللهعلیه بود. باز ما در همه رشتهها بزرگان زيادی داريم اما اینکه كسى كه با يك عينك تيزبين، يك انحراف فكرى را شناسایی كند، ببيند، ببيند اين زاويهاى كه باز مىشود به كجا منتهى مىشود و چه خطرهايى مىآفريند، بهموقع داروئى براى اين انحراف فراهم بكند، هشدار بدهد، كتاب بنويسد، بحث بكند، سخنرانى بكند، شاگرد تربيت بكند، كار هر كسى نيست. زمانی كه علامه مطهرىرضواناللهعلیه به نقد افكار التقاطى گروههای منحرف پرداخت بسيارى از دوستان نزديكش او را مورد سرزنش قراردادند. من اينجا نمىتوانم اسم ببرم كه چه كسانى در آن موقع از علامه مطهرىرضواناللهعلیه انتقاد مىكردند كه چرا شما اين بحثها را مطرح مىكنيد؟! چرا اين چيزها را مىنويسيد؟! گاهى مىگفتند اين مطالبى را كه شما مىنويسيد درست است اما حالا وقتش نيست! حالا ما بايد مصالح سياسى را رعايت بكنيم! حالا نبايد اين حرفها را زد! حالا اختلاف ایجاد میشود! چنين مىشود، چنان مىشود! اما او درك مىكرد كه اين يك غده سرطانى است كه دارد شكل مىگيرد و اگر پيش برود اساس فكر اسلامى را منهدم مىکند، او گوش به اين سرزنشهای دوستان و گاهى نصايح مشفقانهشان نمىداد، آنقدر به راهى كه انتخاب كرده بود يقين داشت، تصميم گرفته بود به قيمت جانش هم شده اين راه را ادامه بدهد و داد و افتخار كرد و ما به وجود مثل او در عالم اسلام و عالم تشيع افتخار مىكنيم.
ما همانطور كه به وجود شهداى عزيزمان در جبهههاى جنگ افتخار مىكنيم به وجود اين مجاهدين در عالم علم و تعليم و تحقيق و ارائه حقايق و مبارزه با انحرافات، بهمراتب بيشتر افتخار مىكنيم، چرا؟ براى اينكه پيغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين در روايات مستفيض و شايد هم متواتر، به اهمیت این موضوع اشاره فرمودهاند.
مضمون مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء از شيعه و سنى، از پيغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم، از اميرالمؤمنينسلاماللهعليه و از ساير ائمهصلواتاللهعليهماجمعين در مجامع رواياتى زياد ذكر شده است. شما بحار را در باب علمش مطالعه بفرمائيد، كتاب عوالِم را در باب علمش مطالعه بفرمائيد، اصول كافى و جاهاى ديگر را ببينيد؛ اذا كان يوم القيامه وزن مداد العلماء بدماء الشهداء فرجح مداد العلماء على دماء الشهداء؛ روز قيامت كه مىشود خدا خون شهيدان را با نوشتههاى علما وزن مىكند و در دو كفه ترازو قرار مىدهد، آثار علما بر آثار شهدا برترى پيدا مىكند. اين بههیچوجه به معناى كم بها دادن به شهادت در ميدان و معرکه جهاد نيست. امامرضواناللهعلیه از اجداد طاهرينش و از ائمهسلاماللهعليهماجمعين فرمود كه همه خيرات، مقامى بالاتر دارد غير از شهادت، وقتى به شهادت رسيد چيزى بالاتر از آن نيست. درعینحال خود ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين فرمودند که اثر علمیای كه يك عالِم متعهد براى نجات جامعه اسلامى و براى هدايت گمراهان و جلوگيرى از گمراهى ديگران بنویسد و قلمى بر كاغذ بياورد كه چنين اثرى را داشته باشد اثرش از خون شهيد بالاتر است.
بنده بهطور قطع و يقين عرض مىكنم که ثواب آثار قلمى استاد مطهرى از ثواب شهادتش كمتر نيست و ثواب شهادت او بر بسيارى از شهيدان ديگر برترى دارد. به همان اندازهاى كه مقام علمى، تقوا، معرفت، ايمان و پايمردى او در دفاع از اسلام و موازين اسلامى بيش از دیگران بود، شهادتش بر ديگران و ساير شهدا برترى داشت اما آثار قلمیاش بر شهادتش برترى داشت. اینها بود كه مستقيماً دلها را بيدار مىكرد و جلوى گمراهیها را مىگرفت. آن شهادت باعث شد كه توجه مردم به آثار مطهرى بیشتر بشود. اگر آن شهادت را پيدا نكرده بود اين موقعيت اجتماعى را نداشت و مردم كمتر به افكار و به کتابهایش توجه پيدا مىكردند، اما شهادت ایشان وسيله شد براى اينكه به کتابهایش مراجعه كنند و آنوقت از مضامين علمى و از دروس و افكار و انديشههايش استفاده كنند و هدايت بشوند. البته آثار و بركات ديگرى هم داشت و نمىخواهم بگويم شهادت ايشان منحصر به همين بود. هر شهادتى، هر قطره خون پاكى كه در راه خدا ريخته بشود بر همه اين دنياى مادى برترى دارد چه رسد به آن اثرى كه بر روحها و روانهای انسانها اثر مىگذارد و نورافشانى مىكند و ظلمتها را از صفحه قلبها مىزدايد و آن كارى بود كه علامه مطهرى در طول عمرش انجام مىداد.
پروردگارا! اين استاد شهيد را با موالیاش، پيغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم، اميرالمؤمنين، ائمه اطهار و فاطمه زهراسلاماللهعليهماجمعين محشور بفرما!
او را در عداد شهداى بدر و احد و شهداى كربلا قرار بده!
آثار علمى و آثار خون و شهادت او را روزبهروز پربركتتر قرار بده!
به همه ما توفيق بده كه از اين آثار و بركات استفاده كنيم!
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین