بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
خداوند متعال را شكر مىكنيم كه ما را به نعمت اسلام متنعم فرمود و بهترين و شايستهترين بندگانش را براى هدايت امت آخرالزمان مبعوث فرمود و خدا را شكر مىكنيم كه اين معرفت را به ما داد كه او را بشناسيم و راه او را تشخيص بدهيم و از او درخواست مىكنيم كه توفيق پيمودن اين راه را هم به ما مرحمت بفرمايد.
يكى از سنتهاى الهى در تدبير انسانها اين بوده كه همواره پيامبرانى را براى هدايت انسانها مبعوث مىفرموده است. در نسل انسانی كه ما به او انتساب داريم اولين فرد، حضرت آدمعلىنبينا وآلهوعليهالسلام خودش پيامبر بود و طبق روايت معروف، 124هزار پيغمبر بهتدریج مبعوث شدند تا نوبت به آخرين آنها یعنی پيغمبر عظیمالشأن اسلامصلیاللهعلیهوآله رسيد. خداوند متعال براى اينكه آيندگان يعنى كسانى كه بعد از زمان پيغمبر اكرم بودند كه ما هم جزو آنها هستيم بهتر از دستورات آن حضرت استفاده كنند و راه او را بشناسند دوازده انسان برگزيده را تعيين فرمود كه متناوباً از آنها پيروى كنيم و راه پيغمبر اسلام را بهتر ياد بگيريم. این دوازده انسان برگزيده، وجود ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين هستند كه مورد اتفاق همه مسلمين است، گرچه حالا در اینکه در آغاز، خلافت ظاهرى از چه زمانی شروع شده اختلاف دارند اما همه در اينكه دوازده امام از قريش، بعد از پيغمبر اكرم رهبرى امت اسلامى را بر عهده دارند اتفاقنظر دارند و این یک نعمت مضاعفى است كه خداوند متعال به مسلمانها عطا فرموده است.
علاوه بر وجود پيغمبر و دستورات او، وجود این عزيزان و فرمايشات آنها براى ادامه آن راه و توضيح آن راه يك نور ديگرى است که در اختيار ما قرار داد و خدا را شكر مىكنيم بر اينكه ما اين دوازده نور را شناختيم و از دستوراتشان استفاده كرديم و اميدواريم كه دوازدهمين در همين نزدیکیها ظهور بفرمايد و از آخرين پيشواى دينىمان نیز حداكثر استفاده را ببريم.
در مرتبه بعد از وجود ائمه معصومینسلاماللهعليهماجمعين خداوند متعال باز عالمانى كه هم از نظر علم و هم از نظر تقوا به آنها نزديكتر هستند را نعمتى قرار داد براى اينكه امت از وجود آنها استفاده كنند. در ميان همه علمايى كه از صدر اسلام تا به حال به بشريت و به امت اسلامى خدمت كردند بعضى افراد هستند كه آنقدر برجستهاند و خدماتشان براى عالم اسلام روشن است كه حتى دشمنان هم در عظمت و بركات وجود آنها ترديدى ندارند و نمىتوانند شك و ترديدى به خودشان راه بدهند. در ميان چنين علمايى كه در طول 1400سال بعد از رحلت پيغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله تا به حال در عالم اسلام ظهور كردند و خدمت كردند شايد كمتر کسی به عظمت آن شخصيتى برسد كه ما وجود او را در اين دوران درك كرديم و از آثار و بركاتش بهرهمند شديم.
مرورى بر تاريخ اسلام در سراسر عالم اسلامى كافى است كه ببينيم اين خورشيد درخشان در ميان ساير علما آنقدر پرنور و باعظمت است كه مثل خورشيد در زمين و آسمان مىدرخشد. وجود او براى ما باز نعمت ديگري است كه اگر خداوند متعال او را خلق نفرموده بود، اگر او را يارى نفرموده بود و اگر ما را از نعمت وجود او بهرهمند نكرده بود امروز من و شما معلوم نبود كه چه اطلاعى از اسلام مىداشتيم.
سن هیچکدام از شما اقتضا نمىكند كه بدانيد پيش از انقلاب، وضع اسلام در اين كشور اسلامى چگونه بود و به بركت انقلاب، مردم ما، هم در داخل چه تحولى پيدا كردند و با حقايق اسلام بيشتر آشنا شدند و هم در جهان چه عزتى پيدا كردند. شايد سن بنده بيشتر از شما باشد. من پيش از پيروزى انقلاب، به مناسبتهایی به كشورهاى اسلامى از جمله سوريه، لبنان، مصر و عراق سفرهايى داشتم. آن روز در اثر وضع خاصى كه ايران در ميان كشورهاى اسلامى پيدا كرده بود و شاه به خاطر تبعيت از آمريكا، با اسرائيل روابط پنهانى داشت، مسلمانهای ديگر، عربها، كشورهاى عربى و بعضى از كشورهاى ديگر اسلامى، بهخاطر همين ارتباطی كه ایران در خفا با اسرائيل داشت؛ به ايرانىها مىگفتند اخ اليهود، اینها برادر يهوديان هستند و ما در اين سفرها اين را لمس مىكرديم كه اصلاً با چشم ديگرى به ما نگاه میکنند، كأنه ما را مسلمان حساب نمىكنند. ما از اينكه در ميان برادران اسلامىمان بگوييم ما ايرانى هستيم خجالت مىكشيديم. وقتى به آنها نزديك مىشديم و صحبت مىكرديم و خود ما از وضع دولتمان گله مىكرديم و متوجه مىشدند که ما به اين وضع راضی نيستيم و دلمان با ساير مسلمانها و با مردم عزيز فلسطين است آنوقت با ما انس مىگرفتند و همدلى مىكردند و ما را هم به حساب مىآوردند. امروز به بركت اين انقلاب، در هر كشور اسلامى كه نامى از ايران برده مىشود ايران را مركز اسلام در جهان مىشناسند. حتى سران و سياستمدارانشان به مناسبتهایی، ايران را مركز اسلام معرفى مىكنند و ما نهتنها در ميان كشورهاى اسلامى بهواسطه اين انقلاب افتخار داريم و سربلند هستيم بلکه ايران در ميان كشورهاى كافر هم بهعنوان پرچمدار اسلام در دنيا شناخته مىشود و دشمنان اسلام بهخاطر علاقهاى كه ما به اسلام داريم با ما دشمنى مىورزند.
اين مطلب را مثل بسيارى از مطالب دیگر، هیچکس مثل امام خوب درك نمىكرد. خيلىها خيال مىكردند كه آمريكا و بعضى از كشورهاى استعمارى ديگر، مىخواهند نفت و منابع اقتصادى ما را ببرند و اگر با آنها كنار بياييم و نفت را به آنها ارزان بفروشيم با ما رفيق هستند و ديگر كارى به ما ندارند. خيلىها الآن نیز اینگونه فكر مىكنند. آنهایی كه طرفداران سازش با آمريكا هستند خيال مىكنند كه اگر ما با آمريكا رفاقت بكنيم و نفتمان را ارزان به او بفروشيم ديگر با ما كارى ندارد ولى امام مىدانست كه اینجوری نيست؛ مىدانست كه تا ما برده آمريكا نشويم و تا دست از دينمان برنداريم آنها ما را رها نمىكنند. مىفرمود اینها دشمن اسلام هستند نه دشمن من و شما، اینها از اسلام سيلى خوردند نه از من و شما. امام اين را خوب درك مىكرد ولی متأسفانه همه مثل او نمىفهميدند. اما قبل از امام، خود خدا بيان فرموده بود و ما در اثر ناآشنا بودن با حقايق قرآن خيلى چيزها را پشت گوش مىاندازيم و نديده و نشنيده مىپنداريم! خود قرآن صریحاً مىفرمايد وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ؛[1] مىفرمايد هرگز ديگرانى كه از مذاهب ديگر هستند که برجستهترين آنها يهود و نصارى بودهاند، كما اينكه امروز هم همینجور است و آنهایی كه با اسلام مقابله مىكنند همينها هستند، مىفرمايد اینها هرگز از شما خرسند و راضى نمىشوند تا تابع ملت آنها بشويد، تا آئين آنها را بپذيريد و از آن پيروى كنيد؛ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ هرگز به نحو ديگرى از شما راضى نخواهند شد. يعنى تا شما دست از دينتان برنداريد اینها با شما دشمنی خواهند كرد و هیچوقت دست از دشمنى برنمیدارند. فكر نكنيد که به يك صورت ديگرى میتوانید رضايت اینها را جلب كنيد تا دست از دشمنى بردارند؛ باور نكنيد! اصل اين دشمنى، دشمنى با دين شما است!
در آيهای ديگر مىفرمايد: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً؛[2] میفرماید: اینها دوست دارند که شما هم مثل آنها كافر بشويد و همه يكسان بشوید.
امروز مىشنويد كه آمريكا درصدد اين است كه فرهنگ جهانى درست بكند و همه كشورها را تابع فرهنگ آمريكايى بكند. امروز اين جهانیشدن و فرهنگ جهانی نرخ شاهعباسی دارد و همهجا معروف است. اين يعنى چه؟ يعنى مىخواهد از قدرتش استفاده كند و كارى بكند كه همه دنيا فرهنگ آمريكايى را بپذيرند. حتى كشورهاى اروپايى هم از اين قصد و نيت آمريكا آگاه هستند و از آن پرهيز مىكنند و حواسشان جمع است كه فرهنگ آمريكايى را نپذيرند ولى بههرحال باز آنها به فرهنگ آمريكايى نزدیکترند تا ما، آنها جهات مشترك زیادی با فرهنگ آمريكايى دارند. آمريكا ديگر در اوجش است؛ يعنى در اوج حيوانيت، در اوج بىبندوبارى و ولنگارى، بدون تعهد به هيچ اصل اخلاقى، به هيچ اصل معنوى، اين فرهنگ آمريكایی است؛ اباحىگرى و ولنگارى. اسمش را گذاشتهاند آزادى!
اين ليبراليسمى كه مىگويند، اوج ليبراليسم آن است كه امروز در آمريكا هست و مىگويد همه كشورهاى دنيا بايد اینجوری بشوند يعنى تعهدات اخلاقى و دينى در زندگى اجتماعى نبايد باشد. اگر كسى چنین چیزهایی را دلش مىخواهد، تنها در كليسا برود و هر كارى كه مىخواهد بكند اما در مظاهر زندگى اجتماعى نبايد اثرى از دين باشد. خودشان به كليسا مىروند و گاهى هم از خدا و دين و اين حرفها ترويج مىكنند اما مىگويند اين مسئله شخصى است، اشخاص خودشان به كليسا بروند و آنجا هرچقدر مىخواهند عبادت كنند و هر كار مىخواهند بكنند اما مظاهر دين نبايد در زندگى اجتماعى نمودى داشته باشد یعنی نباید قانونى به نام قانون دينى، اخلاقى به نام اخلاق دينى، لباسى به نام لباس دينى و ارزشى به نام ارزش دينى مطرح بشود.
این دشمنى با دين، يك درخت نامباركى است كه از روز اول در مقابل انبيا به دست شيطان غرس شده است، همان دشمنیای كه شيطان با آدميزادها داشت كه قسم خورد من تا بتوانم همه اینها را گمراه مىكنم.
مىدانيد كه قرآن، شيطان را تنها منحصر به ابليس و دار و دسته ابليس نمىداند. در تعبيرات قرآن شَيَاطِينَ الْإِنْسِ،[3] نیز آمده است؛ شیطانهای آدميزاده، شیطانهای انسانى يا انسانهای شیطانصفت. اینها هم همان راهى را مىروند كه اربابشان ابليس پيش پاى آنها گذاشته است، يعنى آنها هم دشمن دين مردم هستند. اگر امام فرمود آمريكا شيطان بزرگ است اين را از فرهنگ قرآنى الهام گرفته است. قرآن مىفرمايد: شَيَاطِينَ الْإِنْسِ. بزرگترین قدرتى كه امروز در مقابل دين قد علم كرده آمريكا است و او شيطان بزرگ است.
خداوند متعال بر ما منت نهاد و ما را از تبعيت شياطين انس و جن نجات داد و افتخار بندگى خدا و پيمودن راه او و شرف انتساب به اسلام و پيامبر اسلام را به ما مرحمت فرمود، تا آنجا كه ما امروز در دنيا پرچمدار اسلام هستيم ولى بايد بدانيم كه اين افتخارى كه نصيب ما شده، بقا، دوام و رواجش شرطى دارد كه آن شرط به دست ماست؛ يعنى خدا با هيچ قومى، خويش و قومى ندارد. يك كسانى را همینجوری به خاطر اینکه عرب هستند يا عجم هستند يا فارس هستند يا ترك هستند به خاطر اینها افتخارى به آنها نمىدهد. افتخار، مال تقوا است، مال پيروى راه خدا است.
اگر مردم ايران در اين دوران اين افتخار نصيبشان شد كه اسلام را در دنيا زنده كنند و پرچمدار راه خدا باشند يعنى نقش انبيا را در عالم زنده كنند، به خاطر فداكارىهايى بود كه مردم ما به رهبرى امام راحلرضواناللهعلیه انجام دادند. شما تفصيلاً نمىدانيد و نديدید ولى كم و بيش شنيديد؛ مردم شريف، دهها سال به رهبرى علماى دين و در رأسشان امام راحلرضواناللهعلیه انواع سختىها را تحمل كردند، آنقدر زندانى دادند، شكنجه شدند، در زندانها زير شكنجه به شهادت رسيدند، كسب و كارشان تعطيل شد. بزرگان را چه از علما و چه از غير علما، کسانی كه سردمداران مبارزه بودند را تبعيد مىكردند و شكنجه مىدادند. بچههايى كه هنوز به سن تكليف نرسيده بودند و هنوز درست نمىتوانستند اسلحه به دست بگيرند اینها شروع به گريه و زارى مىكردند که به جبهه بروند. میدانستند که در جبهه نان و حلوا پخش نمیکنند، در جبهه، تير هست و خونريزى هست و كشته شدن هست ولى عاشقانه مىرفتند. اگر كسى غير از امام، رهبرى جمعيت را به عهده داشت کسی حاضر میشد این کارها را بکند؟! چون مردم مىدانستند كه او همان راهى را نشان مىدهد كه پيغمبر عظیمالشأن اسلام نشان مىدادند، همان راهى را مىرود كه اجدادش رفتند، ائمه اطهار رفتند، امام حسينعلیهالسلام رفت، اين بود كه عاشقانه و داوطلبانه از او تبعيت مىكردند و بهواسطه اين فداکاریهایی كه مردم كردند و تبعيتى كه مردم از اين رهبر الهى كردند خدا هم نصرت و پيروزى را نصيب آنها كرد و اين عزت و افتخار را براى ابد به نام مردم ايران ثبت كرد. اين پيروزى كه در دفاع مقدس نصيب مردم ما شد، شبیه افسانه است. خود ما هنوز عظمت اين را درك نمىكنيم كه ما تقریباً در مقابل همه دنيا بوديم. درست است که آنها صریحاً با ما نمىجنگيدند اما همه، دشمن ما را حمايت مىكردند و هیچکس از ما حمايت نمىكرد!
مقام معظم رهبرى گاهى اشاره فرمودند که آن زمان ما مىخواستيم سيم خاردار بخريم، حاضر بودیم چند برابر قیمت پول بدهيم ولی دنيا به ما نمىفروخت. مىگفتند شما از آن در جنگ استفاده میکنید، چه رسد به سلاحهای پيشرفته. ولی دشمن ما هر چه مىخواست، بىمضايقه در اختيارش قرار مىدادند و بالاخره آخرش هم خود آمريكا صریحاً آمد و در كنار عراق با ما جنگيد. كى بود که هواپيمای مسافربرى ما را زد و مسافرين ايران را به شهادت رساند؟! براى چه؟! بعد هم به آن كسانى كه به هواپيماى ما حمله كردند جايزه دادند! يعنى ما با آمريكا مىجنگيديم؛ با چه ابزارى؟! با چه نيرويى؟! با نيروهاى بسيج. چه داشتند؟! توكل بر خدا، ايمان، روح شهادتطلبى و ايثارطلبى. خدا اینجور مردمى را پيروز كرد.
اما دوام اين پيروزىها و افتخارها بستگى به اعمال ما دارد. اين يك قانون كلى الهى است که همه شما شنيديد، اما آيهاش را هم حفظ كنيد؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ.[4] تَأَذَّنَ از ماده اذان است. اذان چیست؟ اينكه صریحاً روى منارهها مىروند و یا با بلندگوها داد مىزنند و اعلام صريح مىكنند که وقت نماز است. میفرماید خدا به صورت اذان به دنيا اعلام كرد، يعنى خدا اين قاعده الهى و اين سنت را با فرياد، با كمال آشكارى و صریحاً به همه دنيا اعلام كرد كه اگر شكر نعمتهای خدا را به جا بياوريد نعمتتان را زياد مىكنم اما اگر كفران كنيد منتظر عذاب باشيد!
اين نعمت اسلام به ما داده شد اما بقايش منوط به اين است كه نسل بعد كه ما هستيم و نسل آينده، قدر اين نعمت را بدانند و شكرش را به جا بياورند. يعنى وقتى شهداى ما جان عزیز خودشان را فدا كردند تا اسلام بماند، ما از اين اسلام استفاده كنيم، احكامش را عمل كنيم، اسلام را در جامعه زنده نگه بداريم، شهر ما طورى باشد كه يك كافرى كه مىآيد بفهمد اين شهر اسلامى است؛ از ظواهر مردم و از لباس پوشيدن مردم پيدا باشد تا عبادتشان، تا امانتداریشان، تا نوعدوستیشان، تا خیرخواهیشان، تا محبت كردنشان، تا گذشتشان، تا صدق و صفايشان، معلوم بشود که اينجا یک شهر اسلامى است.
الحمدلله نسل بعد از انقلاب تا حدود زيادى قدر اين نعمت را دانست و از آن استفاده كرد. مظاهر مختلفی از دینداری كه امروز در كشور ما وجود دارد اینها نشانههايى از قدرشناسى از انقلاب است. يكى از آنها همين رواج قرآنخوانی، حفظ كردن قرآن و فهميدن معانى قرآن است. این يك حركت عظيمى است كه در كشور شروع شده و براى ما مايه افتخار بزرگى است. ما يك وقتى در تمام جمعيت كشور، البته آنوقت جمعيت كشور را كه عرض مىكنم حداكثر 35 ميليون بود، در تمام 35 ميليون بايد میگشتیم تا به اندازه انگشتان يك دست، حافظ قرآن پيدا میکردیم يعنى بهزحمت مىشد در كل ايران 5 نفر پيدا كنيم و بگوييم اینها حافظ قرآن هستند! امروز مىبينيد که در يك شهر، بيش از صد نفر از بچههاى هفت، هشت ساله حافظ قرآن هستند. ببین تفاوت ره از كجاست تا به کجا؟! و الحمدلله روزبهروز هم علاقه مردم به قرآن، به حفظ قرآن، به فهميدن قرآن، به تفسير كردن قرآن، بيشتر مىشود و البته اين افتخار به نام مقام معظم رهبرىحفظهاللهتعالى ثبت شده است. اين خلعتى است كه خدا بر اندام او راست آورد. اين افتخار ترويج قرآنخوانی و قرآنفهمى، به دست مبارك ايشان نصيب جامعه ما شده است. البته ايشان جانشين امام است، پرتويى از اوست، دنباله حركت اوست، نسخهبدل امام است، ولى بههرحال اینها و بسيارى از چيزهاى ديگر از بركات اين انقلاب است؛ ولى متأسفانه ما در همه ابعاد اینجور قدرشناسى نكرديم. خوف اين مىرود كه در اثر قدرناشناسیهای بعضى از مردم در مسائل اخلاقی، در عفت، در پاكدامنى، در رعايت احكام شرعى، مخصوصاً در ميان جوانها، كمكم اين نعمت ضعيف بشود. خدا فرموده که اگر كفران نعمت كرديد منتظر عذاب باشيد.
اميدى كه ما براى بقاى اين انقلاب و ارزشهای اين انقلاب و حفظ دستاوردهاى انقلاب و خونبهای شهدايمان داريم بسيج است. بسيج يعنى مسلمانان پاكباختهاى كه به اسلام عشق مىورزند و حاضرند همهچیز خودشان را، مالشان را، جانشان را، عمر عزیزشان را، جوانیشان را بدهند براى اينكه اسلام زنده بماند. خدا هیچگاه اين فداکاریها را نديده نخواهد گرفت. اميدواريم که با همت شما عزيزان و امثال شما كه الحمدلله روزبهروز در كشور بيشتر مىشويد و ان شاءالله كيفيتش هم بهتر بشود، بعضى نمکنشناسیها و ناسپاسىهايى كه بعضىها انجام مىدهند را جبران كنيد. اگر گفته بشود كه براى بقاى اين انقلاب، چشم اميد به بسيج دوخته شده است حرف گزافى نيست.
همه مردم از دوست و دشمن مىدانند و شايد دشمنان، اين را از ما و از دوستان، بهتر درك كرده باشند كه راز موفقيت مردم ما و پيروزى ما در تبعيت از رهبرى است. شايد از آن اندازهاى كه خود ما مىدانيم و باور داريم دشمنان اين را بهتر درك كردند و لذا سالهاست كه تلاش مىكنند نقش رهبرى را در جامعه كمرنگ كنند و كمرنگ جلوه بدهند. به صورتهای مختلف، عوامل ديگرى را در مقابل رهبرى بزرگ كنند. توجه مردم را به اشخاص یا گروههای ديگری، يا به بعضى از گروههای سياسى يا جناحهای سياسى جلب كنند تا توجه مردم به رهبرى كمتر بشود چون مىدانند تا اینگونه رهبرى امام گونه در بين ما هست و آن عشق مردم به رهبرى، اين ملت هرگز شكست نخواهند خورد. اين است كه سعى مىكنند اين محور را ضعيف كنند و اين عمود خيمه انقلاب را سست كنند.
حقشناسى و شكر نعمت انقلاب اقتضا مىكند که ما در مقابلش هر روز بر ارادت خودمان بيفزاييم، تبعيت خودمان را بيشتر كنيم، این محوريت را پررنگتر كنيم و ثابت كنيم كه جامعه اسلامى ايران هرگز دستش را از دامان رهبرى كوتاه نخواهد كرد. اميدواريم كه خداوند متعال به بركت پيامبر گرامى اسلام و ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين و بهخصوص اين امام بزرگوارى كه افتخار زيارتشان نصيب شما و ما شده و به بركت خونهای پاكى كه در راه اسلام و انقلاب ريخته شده و به بركت افراد پاكباز و گمنامى كه در سراسر كشور، دل براى اسلام مىسوزانند خدا پرچم اين انقلاب را همواره برافراشته بدارد و به ما توفيق بدهد كه هم از نعمتهایش استفاده كنيم و هم بركاتش را براى نسل آينده حفظ كنيم و ميراث انقلاب را سالم به دست آيندگان برسانيم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته