صوت و فیلم

صوت:

شهدای روحانیت؛ پیشتازان عرصه جهاد و شهادت

در کنگره شهدای روحانی
تاریخ: 
يكشنبه, 10 دى, 1396

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا می‌کنیم.

خدا را شکرگزارم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که در این جمع نورانی حضور پیدا کنم و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که ملت قدردان ما را نسبت به همه نعمت‌های مادی و معنوی‌اش، شاکرتر و قدردان‌تر قرار دهد و مخصوصاً برای نعمتی که در سایه نهضت حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و به برکت خون‌های شهدا نصیب همه ما شده، به همه ما توفیق شکرگزاری بیشتر عنایت بفرماید.

در این چند سال، یعنی بیش از سه دهه، هرساله از طرف مسئولان کشور، اقشار مختلف، اصناف، مردم متدین، علاقه‌مندان به انقلاب و همچنین خانواده‌های شهدا مراسمات متعددی برگزار شده که بسیار ارزشمند بوده و ما به سهم خودمان واقعاً باید از این مردم قدرشناس و شکرگزار قدردانی کنیم و مزید نعمت‌های دنیا و آخرتشان را از خداوند متعال درخواست کنیم. در این مدت و در سایه برگزاری این مراسمات، درباره جهاد و شهادت و سایر مسائل متعلق به این محور بحث‌ها و سخنرانی‌های فراوانی مطرح شده و کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شده، ولی هنوز هم جای بحث و تحقیق در این موضوع باقی است مخصوصاً با توجه به شرایطی که اخیراً بیشتر فراهم شده، این سایت‌ها و لجن‌پراکنی‌های شیاطین که خواه‌ناخواه در دل‌های جوان‌ها و کسانی که سوابق علمی و دینی عمیقی ندارند کم‌یابیش اثر می‌گذارد، دائماً شبهاتی را مطرح می‌کنند که بالاخره وقتی این‌ها انباشته شد، در دل افراد، بی‌اثر نمی‌ماند.

ارزش پاسخگویی به شبهات مرتبط با جهاد و شهادت

در بین مسائلی که به‌خصوص با توجه به شرایط این عصر هنوز جای تحقیق فراوان دارد شبهاتی است که مربوط به مسائل اعتقادی درباره جهاد و شهادت و امثال این‌هاست. خب شبهات الحادی از این قبیل، فراوان پخش می‌شود. آنچه مربوط به مسئله جهاد و شهادت هم می‌شود از قبیل این‌گونه سؤالات و شبهات است که چرا خدا عالَم را به‌گونه‌ای نیافرید که این جنگ‌ها و خونریزی‌ها و ظلم‌ها انجام نگیرد؟ او که می‌توانست هرگونه که دلش می‌خواهد خلقت عالم را انجام دهد. گاهی گفته می‌شود برای این‌که مردم امتحان شوند؛ خب او که می‌دانست چه کسانی امتحان را خوب خواهند داد، همان‌ها را از اول به بهشت می‌برد و کسانی که می‌دانست آن‌ها اهل عناد هستند این‌ها را هم به جهنم می‌برد، دیگر این‌همه خونریزی‌ها و فسادها برای چه اتفاق افتاد؟! این یکی از به‌اصطلاح شبهه‌های برجسته و شیطانی است که در این زمینه‌ها مطرح می‌شود و در اطرافش مسائل فراوانی مطرح است. من فقط محورش را عرض کردم، اگر همه این مسائل بخواهد درست بررسی شود و جواب قانع‌کننده‌ای به این شبهات داده شود یک کتاب بسیار مفصل چند جلدی و یا یک دائرةالمعارف را می‌طلبد. البته من باز هم تأکید می‌کنم که در طول این چند دهه، کتاب‌ها و مقالات خوبی در این زمینه‌ها نوشته شده است. شاید بیش از سی سال قبل، از طرف همین مؤسسه هم کتابی به نام جنگ و جهاد در قرآن، منتشر شده و در دسترس است. دیگران هم بحث‌ها و مسائلی را مطرح کرده‌اند که جای تشکر دارد؛ ولی با توجه به این‌که این شبهات دائماً تکرار می‌شود و این‌ها را به شکل‌های نو، با رنگ و لعاب جدید مطرح می‌کنند و باعث شک و شبهه در دل‌ها می‌شوند لذا جا دارد که به این کار بهای بیشتری داده شود و کسانی گروه‌های تحقیقی و پژوهشی را تشکیل دهند، اولاً این شبهات را درست بررسی، جمع‌آوری و تنظیم کنند و بعد هم متناسب با شأن و معلومات مخاطبان، این‌ها را در چند سطح پاسخ بگویند. تأکید می‌کنم که خود این کار یک جهاد علمی است که شاید ثوابش کمتر از جهاد نظامی نباشد. در اینجا هم از فرمایشات مقام معظم رهبری اقتباس می‌کنم که فرموده‌اند فضیلت احیای نام شهدا، کمتر از اصل شهادت نیست.

نقش روحانیت در میدان‌های جهاد

موضوع دیگری که باز جای بحث و تحقیق دارد و بیشتر در این مجالس که مربوط به روحانیان و بزرگداشت شهدای روحانی است قابل‌طرح است نقش روحانیت در این شهادت‌ها، آثار علمی، تربیتی و سیاسی حضور روحانیت در میدان‌های جهاد و همچنین حضور شمار فراوانی از بزرگان روحانیت از سطوح مختلف در میدان‌های جهاد است که از یک‌ طرف دهان یاوه‌گویان را می‌بندد و از یک جهت عاملی برای تشویق دیگران است و این در حالی است که به این نکته کمتر توجه شده است؛ نمی‌گویم اصلاً توجه نشده ولی جا دارد که به این موضوع بیشتر توجه شود، مخصوصاً آن‌گونه که ذکر فرموده‌اند- بنده خودم شخصاً تحقیق نکرده‌ام- فرموده‌اند که حضور روحانیان در جبهه و هم‌چنین شهدا و ایثارگران روحانیت نسبت به همه اصناف بیشتر بوده است؛ یعنی اگر ما نسبت جمعیت هر صنفی را با شهدا و ایثارگرانشان بسنجیم، نسبت ایثارگران روحانیت به جمعیت روحانیت بیش از شهدای سایر اصناف است و این مایه افتخار برای روحانیت است که البته دلایل روانی و معنوی خاص خودش را هم دارد. بنده به اندازه‌ای که ظرفیت مجلس اقتضا می‌کند چند جمله‌ای در این زمینه عرض می‌کنم.

ذکر اوصاف عبادالرحمن در قرآن کریم

در قرآن کریم در آیات آخر سوره فرقان اوصافی برای عبادالرحمن ذکر شده است که با این جمله شروع می‌شود؛ وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا.[1] هفت، هشت، ده آیه است. آخرین آیه‌اش این است که وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ....[2] و بالاخره این سوره و این آیات با این جمله ختم می‌شود که وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا. برای هر کسی که مختصر آشنایی با زبان عربی داشته باشد این تعبیر، تعبیر عجیبی به نظر می‌رسد. در این آیات، اوصافی را برای بندگان شایسته خدا ذکر می‌فرماید و اولش هم از اینجا شروع می‌شود که الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛ افرادی خاکی هستند، متکبر نیستند، روی زمین با آرامی و با تواضع راه می‌روند. این اولین وصفی است که برایشان ذکر می‌شود؛ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا. دیگران که با آن‌ها مواجه می‌شوند و بی‌ادبی می‌کنند، تهمت می‌زنند و یا بدگویی می‌کنند، در مقابل آن‌ها با آرامی پاسخ می‌دهند؛ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا. حالا منظور یا لفظ سلام است و یا کلام مسالمت‌آمیز و آرام. برخوردشان هم با جاهلان، یاوه‌گویان، تهمت زنندگان و دشنام دهندگان به این صورت است که قَالُوا سَلَامًا.

امامت پرهیزگاران، آرمان عبادالرحمن

این آیات با این اوصاف شروع می‌شود و در ابتدا به نظر می‌رسد که این‌ها اوصاف فضیلتی است و آن‌چنان کارساز نیست و ما مسائل خیلی مهم‌تری در جامعه داریم. البته بعدش آمده که از چه چیزهایی اجتناب می‌کنند و به چه چیزهایی اهمیت می‌دهند. آخرش این است که وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ ما را امام پرهیزگاران قرار ده! بعضی ممکن است بفرمایند که مثلاً منظور از این‌ها ائمه اثنی عشر‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين هستند ولی اطلاق آیات و چیزهایی که ذکر شده چنین اقتضایی ندارد. اطلاق آیات شامل بندگان ممتاز خدا می‌شود. البته در درجه اول انبیا و ائمه هدی‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين هستند، ثم الأفضل فالأفضل و الأمثل فالأمثل؛ ولی ظاهرش این نیست که این فقط مخصوص دوازده نفر است که مثلاً چنین دعایی کرده‌اند. این یعنی چه که یک کسانی از خدا بخواهند که ما را امام متقین قرار ده؟

به نظر بنده در اینجا دو نکته هست که باید به آن‌ها توجه کرد و دو تا سؤال است که باید جداگانه به آن‌ها جواب داد؛ اولاً این‌که آدم به این فکر باشد که رهبر، فرمانده و شخص برجسته‌ای از میان یک جمعی باشد این برای امثال ما که در مسائل دنیا غرق هستیم این ایهام را دارد که این یک نوع دنیاطلبی یا یک نوع جاه‌طلبی است؛ آدم بخواهد امام یک جمعیتی باشد، رهبر باشد، یک شخص برجسته باشد، او امر کند و دیگران اطاعت کنند، او پیش بیفتد و دیگران از او تقلید کنند، خود این چه مسئله‌ای است که آخرین دعای عبادالرحمن این است که وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؟!

نکته دوم که متفرع بر این نکته است این است که معنای این چیست که ما امام متقین بشویم؟ متقین، خب متقین هستند؛ این‌ها راه را پیدا کرده‌اند، اهل تقوا هستند، طبعاً اهل بهشت هم خواهند بود، این‌همه اوصافی هم که در قرآن برای متقین هست که هُدًى لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ[3] تا آخر، این‌ها چه احتیاجی به امامی دارند که مثلاً من دعا کنم یا مؤمنی دعا کند که خدا من را امام این‌ها قرار دهد؟! حالا اگر امام دیگران قرار دهد باز یک توجیهی دارد، حالا من می‌خواهم دیگران را راهنمایی و هدایت کنم اما این‌ها که متقین هستند، هدایت‌شده هستند، به منزل رسیده هستند، من برای چه می‌خواهم امامشان بشوم؟! این دو نکته احتیاج به دقت بیشتری دارند.

برنامه تربیتی قرآن کریم

اجمالاً آنچه به عقل بنده می‌رسد این است که قرآن می‌خواهد پیروان خودش را به‌گونه‌ای تربیت کند که فقط فکر خودشان نباشند. درست است که می‌فرماید عَلَیكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ یضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ؛[4] فکر خودتان باشید، اگر دیگران گمراه شدند به شما ضرری نمی‌زنند، نگران گمراهی دیگران نباشید، فکر خودتان باشید، این را در یک آیه سوره مائده می‌فرماید ولی می‌خواهد بنده‌ها را به‌گونه‌ای تربیت کند که دائماً فقط فکر خودشان و فکر اینکه گلیم خودشان را از آب بکشند نباشند و فکر این نباشند که ما در جهنم نرویم، حالا دیگران هر چه می‌خواهد بشود. قرآن می‌خواهد این احساس را در مؤمنان ایجاد کند که همان‌گونه که به فکر این هستند که بدبخت نشوند، دچار شقاوت ابدی نشوند، اهل جهنم نشوند، فکر این هم باشند که دیگران را نجات دهند، نگذارند آن‌ها هم بیفتند و این یک فضیلتی فوق آن فضیلت‌هاست. اسلام می‌خواهد ما را این‌گونه تربیت کند که نه‌تنها فقط یک امر به ‌معروفی بکنم بلکه اصلاً من پیشوای متقین باشم. خود معنای امر به‌ معروف و نهی از منکر همین است که من نگران این هستم که دیگری گمراه و جهنمی شود، می‌روم امر به‌ معروف می‌کنم و می‌گویم این کار را نکن تا جهنم نروی، دلم برایش می‌سوزد؛ اما وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا چیزی بیش از امر به‌ معروف و نهی از منکر است؛ اصلاً من پیشوای متقین باشم!

مراتب و درجات تقوا

درست است که اینجا می‌فرماید من امام متقین باشم اما متقین این‌گونه نیست که به یک جایی که رسیدند دیگر نتوانند از آنجا بالاتر بروند و مسیری که اهل تقوا شروع کرده‌اند یک مرزی داشته باشد، گناهان را ترک کرده‌اند، واجباتش را انجام داده‌اند، متقین شده‌اند، دیگر همین است، بعدش چیزی نیست و آخرش تقواست. به عبارت فنی، تقوا مراتبی دارد. انسان می‌تواند مراتب ساده‌ تقوا را با همان آموختن واجبات و محرمات و یک رساله عملیه، کسب کند؛ ببیند چه چیزهایی واجب است، طبق فتوای مرجع تقلیدش عمل کند، چه چیزهایی گناه است آن‌ها را ترک کند، این تقوا می‌شود؛ ولی اوصافی که در قرآن برای متقین ذکر شده و مواردی که با تعبیر اتَّقُوا اللَّهَ شروع شده و به دنبالش توضیح داده که این تقوا در چه مواردی است و چه چیزهایی را باید رعایت کنید، نشان می‌دهد که تقوا در این چهارچوب محدود، محصور نمی‌شود بلکه اوج می‌گیرد.

فضیلت‌های اخلاقی و دینی در اسلام آن‌قدر عرض عریض و درجات متفاوتی دارد که به عقیده بنده کمتر کسی است که به درجات و مراتب فضیلت و تقوا در اسلام پی برده باشد و شماره‌اش را بلد باشد، نمی‌گویم خودش رسیده باشد. آن کسانی‌که رسیده‌اند ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين بودند؛ لاَ يَلْحَقُهُ لاَحِقٌ، وَ لاَ يَفُوقُهُ فَائِقٌ، وَ لاَ يَسْبِقُهُ سَابِقٌ، وَ لاَ يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ... ما طمعی هم در رسیدن به آن مقام نداریم ولی بین آن مرتبه‌ای که امثال بنده هستند و آن مقامی که اولیای خاص اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين مثل سلمان به آن رسیده‌اند فاصله آن‌قدر زیاد است که ما حد و حدودش را نمی‌توانیم تعیین کنیم که چه قدر است؛ هزار درجه؟! یک میلیون درجه؟! این‌ها را با یک ضریب بالاتر بگذارید. به‌هرحال عرض کردم که عقیده‌ام این است که درجات تقوا بسیار زیاد است.

بالاترین درجه همت

وقتی کسی این همت را دارد که تنها به خودش اکتفا نکند و به دیگران کمک کند، یک‌وقتی هم همتش همین اندازه است که دیگران دستش را بگیرند و او را از آتش بیرون بکشند، در جهنم افتاده، دستش را بگیرند و بگویند یا علی! بیا بیرون! او را شفاعت کنند، در همین حد. خدا هم برای مؤمنین چنین شفاعت‌هایی قرار داده است ولی این عبادالرحمانی که خدا با این اوصاف ذکر فرموده و معرفی کرده همتشان به اینجاها محدود نمی‌شود؛ این‌ها می‌خواهند خودشان به پایه‌ای برسند که متقین را با درجات مختلفی که دارند، بازهم آن‌ها را راهنمایی و هدایت کنند و به مقام بالاتری برسانند. این از یک‌ طرف نشانه این است که مؤمنی که در تراز قرآن است اولاً نباید فقط فکر خودش باشد، ثانیاً همتش باید آن‌قدر بلند باشد که حتی این‌که رهبر یک جمعیتی شود، مثلاً مرجع تقلید یک گروهی شود، عالم یک شهری شود، به این‌ها هم قانع نباشد؛ به‌گونه‌ای باشد که بندگان خاص خدا و کسانی که عالی‌ترین مراتب تقوا را هم دارند باز به هدایت او احتیاج داشته باشند و او این توفیق را داشته باشد که آن‌ها را هدایت و رهبری کند؛ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا.

عالمان دینی؛ جانشینان انبیا

ارتباط این بحث با این مجلس از اینجا به نظرم رسید که روحانیت علاوه بر این‌که مانند سایر مردم وظیفه‌ای برای جهاد دارند- جهاد واجب در آن جایی که واجب است و جهاد مستحب در آن جایی که مستحب است- بالاخره در مراتب مختلف جهاد، وظیفه خود‌شان را دارند و عمل می‌کنند و الحمدلله عمل کرده‌اند و بر دیگران سبقت گرفته‌اند، یک نقش دیگری هم در جامعه دارند. این نقش از یک ‌طرف وظیفه‌شان را در جامعه سنگین می‌کند، از یک ‌طرف هم توفیق بیشتری به آن‌ها می‌دهد که ترقی بیشتری داشته باشند. وقتی کسانی این تعهد و این پُست را پذیرفتند و این وظیفه اجتماعی را عهده‌دار شدند که مردم را به حقیقت اسلام آشنا کنند، یعنی پذیرفته‌اند که نقش انبیا را در مرتبه نازل‌تری ایفا کنند. غیر از این است؟!

پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله سه مرتبه فرمودند که رَحِمَ اَللَّهُ خُلَفَائِي؛[5] خدا خلفای من را رحمت کند. بعضی از اصحاب پرسیدند که خب شما اگر از دنیا بروید که ما جانشین شما هستیم دیگر، منظورتان ما هستیم؟ حضرت فرمودند: نه، شما خوب هستید، خدا شما را بیامرزد، اما خلفای ما در آخرالزمان خواهند آمد؛ عالمانی هستند که معارف دین را یاد می‌گیرند و به دیگران یاد می‌دهند، آن‌ها جانشینان پیغمبر در جامعه هستند.

امروز که پیغمبر در جامعه نیست، عالمان دین، یعنی همان قشری که می‌گوییم روحانیت، نقش پیغمبر را بازی می‌کنند. این‌ها که نقش پیغمبر را در جامعه ایفا می‌کنند یعنی یک بار بسیار سنگین را بر دوش گرفته‌اند. این شوخی نیست؛ بار سنگینی که انبیا بر دوش گرفته‌اند در میان انسان‌ها نظیر ندارد. بعد از انبیا هم کسانی که جای آن‌ها بنشینند و کار آن‌ها را عهده‌دار شوند آن سنگینی بار، روی دوش آن‌ها خواهد بود و باید وظیفه‌شان را خوب بشناسند.

روحانیت، الگوی عملی اخلاق

نکته‌ای که باید به این اضافه کرد این است‌که این راهنمایی و هدایت کردن دیگران، تنها با زبان نیست. در فرمایشات امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار، به تعبیرات مختلف مکرراً آمده که مردم را بدون زبان و با عملتان دعوت کنید. ما همه‌مان خودمان را آزموده‌ایم؛ آن‌وقتی که ما هنوز معمم نبودیم، وجود روحانی برای ما یک الگو بود، رفتار او برای ما یک حجت بود، مخصوصاً بعضی از عالمان برجسته‌ای که امتیازاتی داشتند و امتحان خودشان را در جامعه داده بودند. عملاً دیده‌ایم که وقتی یک روحانی صالح در یک جامعه‌ای باشد، حتی اگر با مردمی حرف هم نزده باشد، رفتار او مردم را ساخته و آن‌ها را به‌گونه‌ای تربیت کرده که افراد صالحی بار آمده‌اند، مواظب زبانشان هستند، مواظب رفتارشان هستند، مواظب هستند که گناه نکنند، به حق دیگری تجاوز نکنند؛ دیده‌اند که امام جماعتشان این‌گونه است که اگر یک کسی بخواهد غیبت کند به او اشاره می‌کند که غیبت جایز نیست، چرا ما یک کاری کنیم که گناه شود؟ همین رفتار او باعث این شده که دیگران یاد بگیرند در حضور او غیبت نکنند. وقتی در حضور او غیبت نکردند، جاهای دیگر هم کمتر غیبت می‌کنند. گاهی هم به‌جایی می‌رسد که اصلاً غیبت نمی‌کنند.

وقتی در یک جامعه‌ای می‌بینند که وقتی یک روحانی فرض کنید در کوچه‌ای یک ضعیفی را دید، یک بچه‌ای را دید که دارد گریه می‌کند، مثلاً یک بچه یتیم را دید و او‌ را در آغوش گرفت و نوازشش کرد این رفتار قطعاً در مردم شهر اثر می‌گذارد و اهل آن کوچه اگر یک بچه‌ای را ببینند دیگر رهایش نمی‌کنند. نه‌تنها در این کار، حتی در جاهای دیگر هم در مقابل دیگران تواضع می‌کنند چون بنده خداست، نمی‌گذارند شیطان فریبشان بدهد و مبتلا به کبر و غرور شوند.

من این‌گونه رفتارها از بعضی از بزرگان دیده‌ام. مرحوم آقا سید صدرالدین صدر‌رضوان‌‌الله‌‌علیه قبل از مرحوم آقای شیخ، متصدی حوزه بودند. ما ایشان را در رفت‌وآمد در کوچه زیاد می‌دیدیم. من یک مرتبه دیدم که ایشان کنار کوچه نشسته، یک بچه‌ را در آغوش گرفته و دارد او را نوازش می‌کند. حالا بچه چه شده بود که به گریه افتاده بود، مثلاً کسی را، مثلاً مادرش را گم کرده بود و کسی همراهش نبود. مرجع تقلید وقت، کسی که متصدی و گرداننده حوزه بود و مسئول مدیریت حوزه قبل از مرحوم آقای شیخ بود، کنار کوچه نشسته بود، بچه را بغل گرفته بود و داشت به او محبت می‌کرد. من با این چشم‌های خودم از این نمونه‌ها زیاد دیده‌ام که همین رفتارهای کوچک از بزرگان روحانی مثل نوازش یک بچه، احوالپرسی از یک مریض، آن‌چنان در مردم اثر کرده که هم مردم به آن‌ها علاقه‌مند شدند و هم رفتارشان را تقلید و اقتباس کرده‌اند و با آن ساخته شده‌اند. روحانیت می‌تواند چنین نقشی را در جامعه به عهده داشته باشد؛ از یک ‌طرف جانشین انبیاست، وظیفه انبیا را بر عهده دارد و ازیک‌طرف هم رفتارشان سازنده است؛ كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَیرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ فقط به زبان اکتفا نکنید؛ رفتارتان، کیفیت گفتارتان، نشست‌وبرخاستتان، تواضعتان، مهربانی‌تان، ادبتان و تقوایتان سازنده باشد.

شهدای روحانیت، الگوی پیشگام در عرصه جهاد و شهادت

شهدای روحانیت غیر از این‌که خودشان به مقام شهادت رسیدند و کسب فیض کردند عملشان هم برای دیگران الگو بود. مردم وقتی می‌دیدند که یک روحانی لباس رزم می‌پوشد و به جبهه می‌رود از آن‌ها یاد می‌گرفتند. نمی‌دانم شماها یادتان هست یا نیست، مرحوم آقا میرزا جواد آقای تهرانی، استاد برجسته اخلاق در مشهد بودند. دروس مختلفی داشتند. بسیار مرد بافضیلتی بودند. ایشان در دفاع مقدس لباس سربازی پوشیدند و به جبهه آمدند، همان چیزی که قبلاً گاهی در بعضی جاها گفته می‌شد که لباس جُندی خلاف مروّت است و با عدالت نمی‌سازد ولی به‌هرحال پیرمرد هشتاد، نودساله‌ای که عمرش را باتقوا و عبادت و درس اخلاق و احیای مکتب اهل‌بیت گذرانده بود و اجمالاً عرض کنم که ما کمتر کسی مثل ایشان را می‌توانیم در سایر روحانیان پیدا کنیم، یک چنین کسی در ایام دفاع مقدس لباس رزم پوشید و به جبهه رفت. پیدا بود که ایشان کسی نیست که حالا بخواهد مثلاً یک عملیاتی نظامی پیچیده‌ای انجام دهد. ایشان این کار را بیشتر برای این انجام داد که برای دیگران الگو باشد؛ بگوید این لباس شما آن‌قدر مقدّس است که من در این سنم و با این مقامم افتخار می‌کنم که لباس سربازی بپوشم و در جبهه جنگ و جهاد حضور پیدا کنم.

نیت؛ ملاک اختلاف درجات جهاد

روحانی می‌تواند یک کار دیگر هم در اینجا انجام دهد که دیگر، هم وقت نیست و هم شما معلوم نیست آمادگی برای شنیدن آن داشته باشید لذا فقط یک کلمه عرض می‌کنم؛ در مکتب اسلام بعد از این‌که کار می‌بایست حُسن فعلی داشته باشد ارزش اعمال و فضیلت‌ها به حُسن فاعلی یعنی نیت است. همه کسانی که در جبهه‌ها رفته‌اند، نیتشان مساوی نبوده است. مقام همه شهدا هم در یک حد نیست.

یکی از بزرگ‌ترین عواملی که بین درجات جهاد فرق می‌گذارد اختلافی است که در نیت‌ها است. خب ما می‌دانیم که در همه عبادات، نیت نرخ شاه‌عباسی دارد. در روایت هم وارد شده که عبادت سه قسم است؛[6] یا خوفاً من النار یا طمعاً فی الجنه و یا شکراً لله، حباً لله. طبعاً در مورد جهاد هم که یکی از بزرگ‌ترین عبادات است همین معانی صادق است. کسانی که به جهاد می‌روند، اقلش که حد نصاب فضیلت اسلامی را داشته باشند این است که لااقل نیتشان خوفاً من النار باشد، برای این‌که ترک واجبی نکرده باشند و مبتلا به عذاب نباشند. بعدش طمعاً فی الجنه و مراتبش و بعدش هم برای تقرب به خدا و کسب رضای او که حالا تعبیراتی دارد که از عقل من بالاتر است.

جهاد برای دفاع از آب‌وخاک!

می‌خواهم عرض کنم که در اثر عواملی که هم از طرف دشمنان مانع شده‌اند معارف اسلام، درست در جامعه پخش شود و هم بعضی از کسانی که وظیفه داشته‌اند شاید کوتاهی کرده باشند، متأسفانه شناخت بسیاری از مردم ما نسبت به معارف اسلامی و وظایف واجب شرعی، حتی جهاد، شناخت بسیار ضعیفی است. متأسفانه کار به جایی رسیده که ما در یک مراسم رسمی هم گاهی می‌شنویم که جهاد ما برای دفاع از وطن و آب‌وخاک است، دفاع از آب‌وخاک می‌کنیم و این بالاترین و مقدس‌ترین نیت است، برای آب‌وخاکمان دفاع می‌کنیم. خب بنده سؤال می‌کنم که یک مارکسیست که خدایی را قبول ندارد، او برای آب‌وخاکش دفاع نمی‌کند؟! و آیا آن کار و دفاعی که او از وطن خودش می‌کند مثل دفاعی است که شما می‌کنید و در هشت سال دفاع مقدس انجام داده‌اید و حالا هم برای دفاع از حریم اهل‌بیت انجام می‌دهید؟! این‌ها با هم قابل مقایسه است؟!

آب‌وخاک دیگر چیست؟! دفاع از آب‌وخاک یا دفاع از وطن، یک غریزه‌ای است که حتی در حیوانات هم هست؛ کلاغ‌ها هم گاهی سر لانه‌شان با هم دعوا می‌کنند و از وطنشان دفاع می‌کنند. این چه مقام بالایی است که آدم از خانه و کاشانه یا از وطنش دفاع کند که دیگران اینجا نیایند؟! خب همه انسان‌ها همین‌گونه‌اند. مگر صدامیان از وطنشان دفاع نمی‌کردند؟! آن‌وقت که ایرانی‌ها در بعضی از جاها به خاک عراق حمله می‌کردند مگر آن‌ها دفاع نمی‌کردند؟! الآن در سوریه و در جاهای دیگر، در بعضی از کشورهایی که خودشان را مسلمان می‌دانند، خیلی کارهایی که می‌کنند به‌عنوان دفاع و این حرف‌هاست؛ دفاع از وطن. ولی ای‌کاش شعارها در همین حد بود!

این کجا و آن کجا؟!

گاهی در شعارها یک چیزهایی شنیده می‌شود که آن‌ها دیگر بسیار مایه روسیاهی است و من جرأت نمی‌کنم که این حرف‌ها را به زبان بیاورم. همین روزها هم گاهی شاید به بعضی از زبان‌ها آمده باشد که مثلاً همه‌چیز فدای ایران! اسلام و قرآن هم فدای ایران! خب اگر چنین کسی به جهاد و میدان هم برود و فرض کنید مثل دفاع هشت سال دفاع مقدسی که ما عملاً داشتیم، حالا آن‌هایی که یادشان است، به همین نیت باشد که دفاع از آب‌وخاک و از وطن و این‌ها می‌کند، اگر نیت به همین حد برسد که همه‌چیز فدای ایران، نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران، اگر این شد ما چه قدر از معارف اسلام دور هستیم؟! و داریم حیات خودمان را و عزیزترین بهره‌های وجودی‌مان را که جانمان است فدای آب‌وخاک می‌کنیم! این کجا و اینکه جان فدای کلمة‌الله شود کجا؟!

روحانیت و لزوم تبیین مسئله جهاد

کاری که روحانیت می‌تواند انجام دهد و باید هم انجام دهد و شاید ما تا حالا کوتاهی کرده باشیم بیان کردن این معارف به‌صورت صحیح برای مردم است؛ جهاد، فداکاری برای خداست، چون خدا دوست دارد؛ وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ؛[7] وگرنه اگر من فقط روی عواطف انسانی بروم از یک ضعیفی حمایت کنم، خب کار خوبی است، ارزش هم دارد، اما این دلیل ایمان نمی‌شود و من جزو مجاهدینی نمی‌شوم که فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا،[8] چون به خاطر جهات عاطفی رفتم و به کسی کمک کردم؛ دعوا بوده، ما هم رفتیم و حالا اتفاقاً من هم آنجا آسیبی دیدم؛ این کجا که عملی فقط برای ارضای عواطف انسانی یا برای یک ارزشی که ارزش عرفی دارد، مثل وطن و آب‌وخاک و از این حرف‌ها باشد تا اینکه جان را فدای خدا کنند، فدای انبیا کنند، فدای سیدالشهدا کنند؟! بین این تا آن، چه قدر فاصله است؟ چند مرتبه؟ والله العلی العظیم بین ارزش این تا آن بیش از هزار درجه فاصله هست. حالا شما عرض آن درجات را هر چه می‌خواهید حساب کنید؛ بَینَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﺍﻟﺴَّﻤاء. این کجا و آن کجا؟!

یک عمل ساده‌ای که در حیوانات هم هست، حیوانات‌ هم بعضی‌هایشان به‌صورت غریزی دارند، شاید در تلویزیون هم نشان داده باشند که یک حیوانی بچه حیوان دیگری که مادرش مرده را برمی‌دارد و شیر می‌دهد؛ این ایثار با ایثار فی سبیل الله که وَیؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ،[9] یکی است؟! کجا به کجا؟! اسلام آمده و برای یک کار کوچک ما آن‌قدر ارزش قائل شده که ما با مغز خودمان نمی‌توانیم به حسابش برسیم، آن‌وقت آن‌قدر تنزل کنیم که مثل یک مارکسیست، از وطن‌ و آب‌وخاکمان دفاع کنیم؟! این چه قدر خسارت است؟!

مهم‌ترین شاخصه شهدای روحانیت

این روحانیت است که می‌تواند این ارزش‌ها را زنده کند و به دیگران بفهماند که حالا که به جبهه می‌روید با چه نیتی بروید، معرفت‌تان را بالاتر ببرید، ببینید ارزش فداکاری کردن برای دین یعنی چه و چه قدر ارزش دارد، آن‌وقت ارزش زندگی‌تان بالا می‌رود. این، آخرش می‌شود ارزش یک وجب خاک، گیرم یک هکتار زمین را شما در جنگ از دست دشمن نجات دادید، قیمت یک هکتار زمین را پیدا می‌کند اما یک هکتار زمین خشک و بی‌آب‌وعلف و بی‌ثمر. این کجا و رضایت خدا و درجات بهشت کجا؟!

از خواص شهادتی که نصیب روحانیت می‌شود این است که دیگران درس می‌گیرند برای این‌که ارزش کار را درک کنند و با تعالیم آن‌ها و با راهنمایی آن‌ها، ارزش خودشان را بالا ببرند؛ ارزش از خاک تا افلاک! این در سایه معرفت پیدا می‌شود، معرفتی که از دین است و وسیله‌اش هم روحانیت است.

امیدواریم که خداوند متعال به همه شهدای اسلام، مخصوصاً شهدای جنگ تحمیلی، شهدای انقلاب، شهدای دفاع از حرم‌ها و شهدایی که برای حفظ این نظام، فداکاری می‌کنند، جان خودشان، مال خودشان، عِرض خودشان را، اموال خودشان، حیات خودشان، وقت خودشان، راحتی خودشان را برای بقای این انقلاب و ارزش‌های انقلاب صرف می‌کنند خدا از فضل و کرم خودش آنچه لایق کرم اوست به آن‌ها پاداش مرحمت بفرماید؛ یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ.[10]

والسلام علیکم و رحمة‌الله

 


[1]. فرقان، 63.

[2]. فرقان، 74.

[3]. بقره، 2 و 3.

[4]. مائده، ‌105.

[5]. منیة المرید في أدب المفید و المستفید، ج 1، ص ۳۷۱.

[6]. مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛ بحارالانوار، ج 67، ص 186.

[7]. نساء، 75.

[8]. نساء، 95.

[9]. حشر، 9.