ثقلین؛ عنایت ویژه الهی به مسلمانان

در دیدار با جمعی از شیعیان چندملیتی مرکز تحقیقات اسلامی بعثت
تاریخ: 
شنبه, 10 بهمن, 1394

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌الله‌عليه و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا می‌کنیم.

قال الله تبارک‌وتعالی فی کتابه: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.[1]

تشریف‌فرمایی برادران و خواهران ارجمند که از کشور همسایه‌ و دوستمان، پاکستان و هندوستان، تشریف آورده‌اند را خوش‌آمد عرض می‌کنم و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که همه ما را در راهی که مرضی خودش است موفق بدارد و از آفات و بلیات حفظ کند.

برای تبرک و تیمن، آیه‌ای از قرآن کریم را تلاوت کردم که خود شما این آیه را خوب می‌دانید و از شأن نزول و تفسیرش آگاه هستید. این آیه از آیاتی است که بر زبان مسلمان‌‌ها، به‌خصوص شیعیان، بسیار رایج است و همه با آن آشنا هستند. مضمونش این است که خداوند متعال آخرین پیامبر را مبعوث فرمود تا دین او را بر همه ادیان پیروز کند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.

سختی‌های مسیر ترویج و گسترش اسلام

پیروز شدن دین اسلام، از راه اسباب و وسایلی است که خداوند متعال به‌تدریج در این عالم فراهم می‌کند و آفات و بلیاتی که موجب تضعیف اسلام می‌شود را نابود می‌کند و به شکست می‌کشاند. آن روزگاری که این آیه نازل شد مسلمان‌ها شاید از وجود دو ثلث از مردم روی زمین بی‌خبر بودند. همان اندازه‌ای هم که اطلاع داشتند که کشورهای دیگری مثل چین و هند و بعضی از کشورهای اروپایی مثل روم آن زمان، وجود دارند به‌سختی می‌توانستند باور کنند که روزگاری همه این‌ها از اصل اسلام آگاه شوند؛ زمانی که کسانی که خط و نوشتن یاد داشته باشند، عده‌ معدودی بودند. در یک کشور، در یک شهر بزرگ، فقط چند نفر انگشت‌شمار بودند که خواندن و نوشتن بلد بودند. ارتباط از شهری به شهر دیگر، از کشوری به کشور دیگر، بسیار مشکل بود. می‌دانید قریب صد سال قبل، در همین کشورهای خودمان، مردم وقتی می‌خواستند بروند حج به جا بیاورند یک سال طول می‌کشید که از شهرشان حرکت کنند و آن جا بروند و وسایل چند روز اقامت خودشان را در آن جا فراهم کنند تا حج به جا بیاورند. وقتی هم که برمی‌گشتند، رفت‌وآمدشان از هندوستان یا پاکستان یا حتی ایران برای حج تقریباً یک سال طول می‌کشید؛ می‌بایست با شتر حرکت کنند، بیابان‌ها را بگذرانند، چه قدر در این بیابان‌ها تلف شوند، با سختی خودشان را می‌رساندند که چند روز اعمال حج را به جا بیاورند. در آن زمان نه تلفنی بود، نه تلگرافی بود، نه رادیویی بود، نه تلویزیونی بود و نه هیچ وسیله ارتباط‌جمعی. در چنین زمانی حتی تصور این‌که اسلام در همه جای دنیا منتشر شود سخت بود. البته مسلمان‌ها در همان زمان هم در منتشر کردن و ترویج اسلام کوتاهی نمی‌کردند. ما علمایی داریم که از همین شهر قم حرکت کردند برای این‌که چند تا حدیث را از یک عالم در قرقیزستان یاد بگیرند و بشنوند. از این جا تا آسیای میانه را با شتر و اسب حرکت می‌کردند تا چند حدیث را یاد بگیرند، بنویسند، ضبط کنند تا این حدیث‌ها برای امروز ما بماند و همه از آن استفاده کنند. مسلمانان این زحمت‌ها را می‌کشیدند ولی وسایل و ابزار چندانی برای منتشر کردن اسلام در دستشان نبود. حدود ده قرن طول کشید تا به‌تدریج این ابزارها اختراع شد، در اختیار مسلمان‌ها قرار گرفت و توانستند برای ترویج اسلام از این‌ها استفاده کنند.

توسعه ابزارها و شیوه‌های تبلیغ دینی

وقتی مسلمان‌ها این زحمت‌ها را کشیدند و این تلاش‌ها را کردند، خداوند متعال هم با لطف و عنایتی که داشت نعمت خودش را بر آن‌ها افزایش داد؛ قدرت مسلمان‌ها را زیاد کرد، اختراعات جدید در اختیارشان قرار گرفت که بتوانند از آن ابزارها، هم برای ترویج اسلام و هم برای دفاع از اسلام استفاده کنند. بالاخره ما امروز به روی دنیا چشم باز کرده‌ایم درحالی‌که تمام وسایل آموختن اسلام و آموزش دادن اسلام به دیگران در اختیار ما قرار گرفته است. امروز به جای اینکه از یک شهری به شهر دیگر، هزاران کیلومتر راه را با اسب و شتر حرکت کنند تا بروند چند حدیث را یاد بگیرند، در خانه‌شان نشسته‌اند، در هوای گرم زیر کولر، در هوای سرد کنار بخاری، بدون اینکه زحمتی بکشند تنها با فشردن چند تا دکمه، به‌راحتی از کتابخانه‌های عظیم عالم استفاده می‌کنند و به‌راحتی پیامشان را به همه دنیا می‌رسانند.

رابطه شکرگزاری و افزونی نعمت

ما به وعده‌ای که خداوند متعال در قرآن داده که اگر شکر نعمت او را به جا بیاورید نعمتش را افزون خواهد کرد، مطمئن هستیم. اگر ما از این ابزارهایی که امروز در اختیارمان هست درست استفاده کنیم خدا وسایل دیگری هم به ما خواهد داد که الآن تصورش را هم نمی‌کنیم. شاید ده، بیست سال پیش هیچ‌کدام از شماها فکر نمی‌کردید که روزی بتوانید به این راحتی با استفاده از اینترنت از کتابخانه‌های مهم دنیا استفاده کنید و با اشخاصی که در آن طرف کره زمین زندگی می‌کنند ارتباط برقرار کنید؛ اما امروز می‌بینید که این ابزارها حتی در اختیار بچه‌ها هم قرار گرفته است. پس ممکن است باز هم خدا چیزهای دیگری را در آینده نصیب ما کند که امروز فکرش را هم نمی‌کنیم.

این وعده‌ای که اشاره کردم یکی از سنت‌های استثناناپذیری است که خداوند متعال با کمال تأکید، با چند ادات تأکید در قرآن بیان کرده است؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ.[2] کسانی که با ادبیات عربی آشنا هستند می‌دانند که در آیه لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ لام تأکید و نون تأکید ثقیله به کار رفته است. به اصطلاح ادبیات، این لام جواب قسم است؛ یعنی قسم مبدلی دارد؛ سوگند یاد می‌کند که اگر شما شکر نعمت من را به جا بیاورید، البته، البته، نعمت شما را زیاد خواهم کرد و این را به إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ تعبیر می‌کند. تَأَذَّنَ از ماده اذان و هم‌خانواده اذان است. وقتی یک چیزی را آشکارا و با صدای بلند بیان می‌کنند می‌گویند آذن یا اذن، در باب إفعال و باب تفعیل. وقتی خیلی بخواهند تأکید کنند می‌گویند تَأَذَّنَ؛ یعنی خدا با تأکید و با صراحت و آشکاری فراوان، این را بیان کرده است و هیچ جای ابهامی در آن نیست و هیچ استثنایی ندارد. آن‌قدر هم قطعی است که چند تا ادات تأکید در آن به کار برده که مبادا شک کنید؛ این قضیه شک بردار نیست که اگر از نعمت‌های خدا شکرگزاری کنید خدا نعمتتان را زیاد می‌کند اما اگر کفران نعمت و ناسپاسی کنید منتظر عذاب باشید.

شکر نعمت فراهم بودن امکان تبلیغ اسلام

بر اساس این وعده قرآن کریم، شکر این نعمتی که خدا در اختیار ما قرار داده که بتوانیم اسلام را در همه دنیا ترویج و تبلیغ کنیم چیست؟ چه‌کار کنیم که شکر این نعمت را به جا آورده باشیم؟ قدم اول این است که این اسلامی که به ما رسیده را خوب یاد بگیریم. اول خودمان خوب بفهمیم که محتوای این اسلام چیست؛ یعنی سعی کنیم محتوای قرآن، احادیث و آموزه‌هایی که پیغمبر اسلام برای ما آورده را خوب درک کنیم. به‌ صرف اینکه در زمان کودکی چیزهایی در مکتب‌خانه یاد گرفته‌ایم اکتفا نکنیم. سعی کنیم هر روز بر معلوماتمان نسبت به دین و اسلام افزوده شود؛ معلوماتمان یقینی‌تر شود و شک و شبهه‌ای در آن نماند و اگر شبهه‌ای داریم شبهه‌اش را رفع کنیم. پس قدم اول این است که خودمان اسلام را خوب یاد بگیریم.

آفات و آسیب‌های موجود در مسیر شناخت صحیح اسلام

در همین قدم اول، آفت‌ها و آسیب‌هایی وجود دارد که آدم به آن هدفی که باید برسد نمی‌رسد یعنی آن‌گونه که بایدوشاید اسلام را نمی‌شناسد. مشاهده بفرمایید که در کشورهای اسلامی نسبت به شناخت خود اسلام چه اختلاف‌هایی وجود دارد؟ کسانی مذاهب مختلفی را ابداع کرده‌اند، هر کدام سلیقه‌هایی دارند، در برداشت‌هایی که از قرآن و حدیث می‌شود نظرها و برداشت‌های مختلفی دارند، برداشت‌هایی که گاهی آن‌ها را در مقابل هم قرار می‌دهد و بعضی، بعضی را تکفیر می‌کنند!

بنابراین برای شناختن اسلام باید سعی کنیم که به نظر یک نفر و یک گروه کوچک اکتفا نکنیم. سعی کنیم در عالم اسلام، آن‌کسانی که عملاً ثابت کرده‌اند که عشق به اسلام دارند، وجودشان را صرف شناختن و شناساندن اسلام کرده‌اند، در این راه جان خودشان را مایه گذاشته‌اند، از جان خودشان گذشته‌اند برای اینکه دیگران اسلام را درست بشناسند، این‌ها را شناسایی کنیم و آن نظرهایی که خودمان از روی اجتهاد نمی‌توانیم درک کنیم، به نظرهای مجموعه‌ای از این علمای بزرگ فداکار اقتباس کنیم و از آن‌ها یاد بگیریم تا در معرض اشتباهات بعضی افراد کج‌فکر و یا مغرض واقع نشویم.

دو نعمت الهی، ویژه مسلمانان

در اینجا دوست دارم به دو تا از نعمت‌های بزرگ خداوند متعال که به ما مسلمان‌ها عنایت فرموده و این نعمت‌ها را در اختیار سایر ادیان و مذاهب نگذاشته است اشاره‌کنم؛ اولین نعمت این است که همه ما می‌دانیم کتاب‌های آسمانی یهود و نصارا و مجوس کتاب‌های تحریف‌شده‌ای هستند و شاهد ساده‌اش هم این است که محتوای خود آن‌ها با هم اختلاف دارد. به‌عنوان‌مثال محتوای خود انجیل‌ها با هم اختلاف دارد و این تازه بعد از این است که تعداد دیگری از انجیل‌ها بوده که با این‌ها خیلی اختلاف داشته و آن‌ها را کنار گذاشته‌اند و حذف کرده‌اند و میان آن‌ها چهار تا را انتخاب کرده‌اند که اعتبار بیشتری داشته باشد و خود این‌ها هم با هم اختلافاتی دارد. علاوه بر اینکه مطالبی در آن هست که یک شخص منصف، بعید می‌داند که این حرف‌ها را خدا زده باشد. پیداست که این کتاب‌ها، کتاب‌هایی نیست که خدا نازل کرده و قطعاً در آن تغییراتی داده شده است. البته دلیل مهم‌تر ما این است که قرآن می‌گوید این‌ها را تغییر داده‌اند؛ فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ؛[3] وای بر کسانی که به دست خودشان چیزهایی را می‌نویسند و بعد می‌گویند این‌ها را خدا نازل کرده است! همین علمای یهود بودند که این کارها را می‌کردند؛ اما قرآن کتابی است که کمترین تغییری در آن داده نشده، یک حرف از آن کم نشده، مجموع آیات قرآن، همان آیاتی است که بر پیغمبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده است.

ما در قرآن چه قدر آیاتی داریم که با قُل شروع می‌شود؟ حتی وقتی خدا به پیغمبر می‌فرماید: قُل! یعنی برو به مردم بگو! خدا به پیغمبرش فرموده قُل اما پیغمبر عین همین را هم می‌آید به مردم نقل می‌کند؛ یعنی به من وحی شد که قُل. حتی قُل را حذف نمی‌کند. خداوند متعال تمام حروف و کلماتی که بر پیغمبر وحی شده را عیناً برای ما حفظ کرده، خودش هم بر ما منت می‌گذارد که إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛[4] ما این قرآن را نازل کردیم و ما این را حفظ می‌کنیم و نمی‌گذاریم در آن تغییری داده شود. خدا درباره هیچ کتاب آسمانی‌ای چنین ضمانتی نکرده است جز در مورد قرآن، چون بنا نیست که بعد از قرآن کتاب دیگری نازل شود. اگر یک کتاب تورات تحریف می‌شد خب بنا بود بعد از آن، انجیل نازل شود. آن کتاب می‌آمد و کتاب قبلی را اصلاح می‌کرد؛ اما چون بنا نیست که بعد از قرآن کتابی نازل شود، خدا این قرآن را آن‌چنان حفظ فرموده که احتیاج به تصحیح نداشته باشد. این یک نعمت بزرگی است که در میان همه ادیان، خدا به مسلمان‌ها داده است.

نعمت دومی که بیشتر به ما شیعه‌ها مربوط می‌شود، البته اختصاص به ما ندارد اما ما بیشتر از این نعمت استفاده کرده‌ایم این است که بعد از پیغمبر، کسانی را معرفی کرده که علم و کلامشان مثل خود پیغمبر، حجت است. درست است که در بین مسلمان‌ها ما شیعه‌ها هستیم که امامت را بعد از پیغمبر یک مقام الهی می‌دانیم ولی سایر مسلمان‌ها هم کم‌یابیش این‌ها را به‌عنوان بزرگ‌ترین شخصیت‌های عالم اسلام که مورد احترام پیغمبر بودند و پیغمبر اکرم درباره این‌ها خیلی سفارش کرده، قبول دارند.

شاید شما در کشورهای خودتان کسانی را از سایر طوایف اسلامی غیر شیعه دیده باشید که محبت اهل‌بیت را جزو اجر رسالت می‌دانند. حتی در مجالس عزاداری شما شرکت می‌کنند و این را برای خودشان یک وظیفه می‌دانند. من می‌خواهم از این هم بالاتر بگویم؛ حتی غیرمسلمان‌ها هم به عظمت این شخصیت‌ها اعتراف دارند! یهودی‌ها، مسیحی‌ها و بت‌پرست‌ها هم به عظمت شخصیت حضرت علیعلیه‌السلام اعتراف می‌کنند و ایشان را یک شخصیت بسیار برجسته منحصربه‌فردی می‌دانند، اگرچه به امامت ایشان معتقد نباشند و استفاده نکرده باشند. خدا چنین کسانی را به ما معرفی فرموده که ما این‌ها را دوست بداریم و از این‌ها پیروی کنیم و حرفشان که حتی کفار هم حرف‌های این‌ها را قبول دارند را بشنویم!

شاید بدانید که یکی از بهترین کتاب‌ها درباره شخصیت حضرت علیعلیه‌السلام را یک قاضی مسیحی لبنانی به نام جرُج جُرداق نوشته است؛ الإمام علی صوت العدالة الإنسانیة. این کتاب را یک شخص مسیحی نوشته است. شاید اگر منِ شیعه می‌خواستم این کتاب را درباره علی بنویسم مثل این هم نمی‌توانستم، چه رسد به بهتر از این! یک مسیحی، عاشقانه درباره علی چنین کتابی نوشته است. خدا این نعمت را به ما داده که پیشوای ما را چنین کسانی قرار داده که کفار هم به عظمت این‌ها اعتراف می‌کنند و در مقابلشان خضوع می‌کنند!

قرآن؛ اصلی‌ترین راه شناخت صحیح اسلام

ما باید سعی کنیم از این دو نعمت که امتیاز ما مسلمان‌ها و به یک معنا امتیاز ما شیعیان است قدردانی کنیم و شکر این را به جا بیاوریم؛ یعنی سعی کنیم معلومات خودمان را درباره اسلام بر اساس قرآن تنظیم کنیم. اول برویم قرآن را خوب یاد بگیریم، نه اینکه برویم از جاهای دیگری داستان و تاریخ مطالعه کنیم و بعد بیاییم آن‌ها را یک طوری با قرآن تطبیق کنیم. راه اصلی شناخت اسلام را خود قرآن قرار دهیم که یک کتاب دست‌نخورده و محکم است و در آن تغییری داده نشده است و برای تفسیر این قرآن از کسانی استفاده کنیم که صرف‌نظر از عالم اسلام، یک چنین علم و عظمتی در عالم انسانیت دارند.

آنچه این مطلب را تأکید می‌کند مطلبی از پیغمبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است که این مطلب را به‌صورت روایت متواتر، هم در کتاب‌های اهل تسنن و هم در کتاب‌های شیعه، به ما رسانده‌اند. این روایت از روایاتی است که به اصطلاح علما، متواتر است یعنی هیچ شکی در این نیست که این، کلام پیغمبر است. هم شیعه‌ها قبول دارند و هم سنی‌ها؛ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي؛ من از دنیا می‌روم ولی دو چیز را برای شما به میراث می‌گذارم؛ یکی کتاب خدا و یکی عترت و خاندان خودم. معلوم می‌شود که این دو چیز، بسیار نعمت عظیمی هستند که جای خالی پیغمبر را پر می‌کنند.

به قرآن چقدر اهمیت می‌دهیم؟!

حالا ما بیاییم کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم در مقابل این دو نعمت بزرگی که خداوند متعال اختصاصاً به ما مسلمان‌ها داده، چه قدر شکر این نعمت را به جا آورده‌ایم؟! امروز اگر در کشور شما، رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها بگویند که یک کتابی نوشته شده که امراض صعب‌العلاج را معالجه می‌کند، مثلاً سرطان یا مرض زیکایی که تازه در آمریکای جنوبی پیدا شده را معالجه می‌کند، یک چنین کتابی هست که درمان این دردها را در اختیار شما می‌گذارد، شما چه قدر همت می‌کنید که این کتاب‌ را تهیه کنید و بخوانید و ببینید در این کتاب چیست؟ حدس من این است که اگر یک چنین چیزی در دنیا اعلام شود، هر خانواده‌ای یک جلدش را تهیه خواهد کرد؛ بدانید دوای سرطان چیست و به‌راحتی می‌شود سرطان را معالجه کرد. سرطان، هر روز دارد این‌همه انسان‌ را می‌کشد، ما داروی آن را با خریدن یک کتاب و خواندن و یادگرفتن آن یاد می‌گیریم. من فکر می‌کنم هر خانواده‌ای یک جلد از این کتاب را می‌خرد.

حالا یک کتابی آمده و می‌گوید من همه مشکلات دنیا و آخرت شما را حل می‌کنم؛ هُدًى وَشِفَاءٌ،[5] رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِين؛[6] این شفای همه دردهای شماست. این، راه راست را به همه انسان‌ها نشان می‌دهد، مزدی هم از شما نمی‌خواهد. ما چه قدر همت کرده‌ایم برویم این کتاب را درست یاد بگیریم و ببینیم در آن چیست؟! زحمتی که برای خواندن کتاب‌های غربی‌ها می‌کشیم، با زحمتی که برای یادگرفتن قرآن و مفاهیم قرآن می‌کشیم را مقایسه کنیم. شما در کشور بیش از یک‌صد میلیونی پاکستان یک آمار بگیرید، ببینید انسان‌ها چه قدر وقت صرف می‌کنند تا بروند علوم فلان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی یا آمریکایی را یاد بگیرند؛ چه قدر وقت صرف می‌کنند؟ سال‌های متمادی! اول در مدارس خودشان درس می‌خوانند. بعد به کشورهای مغرب زمین، دانشجو می‌فرستند. چه قدر هزینه می‌کنند که این‌ها هم دانشگاه قبول شوند، سال‌ها آن جا بمانند، غربت را تحمل کنند، برای اینکه حرف‌هایی که چند نفر کافر نشسته‌اند و نوشته‌اند را یاد بگیرند. حالا گیرم همه‌اش هم درست باشد که البته چنین چیزی هم نیست، همه‌اش هم درست نیست، اما گیرم همه‌‌اش هم درست باشد اما آیا به‌پای قرآن که خدا می‌گوید این درست است و هیچ شکی در آن نیست می‌رسد؟! آن‌وقت ما چند صدم آن زحمت را می‌کشیم تا قرآن و علوم قرآن را یاد بگیریم؟! تعداد دانشجویانی که می‌روند درس قرآن و درس طلبگی می‌خوانند، با دانشجویانی که می‌روند درس‌های دیگر را می‌خوانند چه نسبتی دارد؟! چند درصد دانشجویان هستند که به جای خواندن علوم غربی، بروند فقط علوم اسلامی را بخوانند؟! آیا این نشانه این است که ما قدر قرآن را می‌دانیم یا این نشانه ناسپاسی است؟! این نشانه این است که ما اهمیتی به قرآن نمی‌دهیم! آن استفاده‌ای که عموماً از قرآن می‌کنیم سر قبرهاست! در مقبره‌هاست! اما اینکه بخوانیم ببینیم چیست، حقایقش چیست، چگونه باید از آن استفاده کنیم، نسبت کمی دارد. پس باید اعتراف کنیم که ما شکر این نعمت را به جا نیاورده‌ایم.

عین این مطلب درباره حدیث و کلمات پیغمبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیتصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هم جاری است منتها از یک نظر حجم آن مطالب چندین برابر حجم قرآن است. قرآن یک کتابی است که حجم محدودی دارد اما حجم روایات، بسیار بیشتر است و قاعدتاً آدم باید وقت خیلی بیشتری را صرف کند که آن‌ها را یاد بگیرد ولی نسبت به آن‌ها هم ما همین ناسپاسی و کم ‌مهری را داریم؛ آن‌قدر وقت صرف نمی‌کنیم که این‌ها را درست یاد بگیریم، ببینیم محتوایش چیست تا برسد به آن که به این‌ها عمل کنیم!

انقلاب اسلامی؛ نقطه عطف تحول در علوم دینی و گسترش اسلام

این جا می‌خواهم به یک نکته دیگر اشاره کنم که ما مصداقش را در ایران مشاهده کرده‌ایم و شاید شما هم بعضی از نمونه‌هایش را در کشور خودتان دیده باشید و آن این است که قریب به 50 سال است، حالا از یک حساب، ‌کمی بیشتر و با یک حساب، کمی کمتر که وضع در کشور ما تغییر کرده است؛ یعنی اهتمام به قرآن و حدیث و علوم دینی بسیار بیشتر از سابق شده است. مثال کوچکی را برای نمونه عرض می‌کنم و خیلی وقتتان را نمی‌گیرم؛ در حدود 50 سال قبل که من یک جوان بودم، در یک شهر بزرگ ایران به‌زحمت می‌شد یک یا دو نفر حافظ قرآن پیدا کرد! از جمله در شهری که خود من در آن زندگی می‌کردم، یک نفر بود که می‌گفتند این حافظ قرآن است؛ اما امروز در روستاهای ما هم بچه‌های ده‌ساله حافظ قرآن هستند. نه یکی، دو تا؛ در شهرهای بزرگ، فراوان هستند. حتی ما در روستاها هم حافظ قرآن داریم. این تغییری است که در این نیم‌قرن اخیر در کشور ما پیدا شده است. حالا اگر کسی سؤال کند که در این نیم قرن، در کشور شما چه اتفاقی افتاده که توجه مردم به دین و به‌خصوص به قرآن و علوم دینی زیاد شده است، جوابش خیلی مشکل نیست و جوابش را همه شما می‌دانید که اول یک نفر پیدا شد، یک فریادی زد و مردم را به دین دعوت کرد. در فاصله کمی، عده زیادی یارانی پیدا کرد و کم‌کم موجی پیدا شد که همه کشور را فرا گرفت و به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد؛ یعنی امام خمینی‌رضوان‌الله‌علیه. این نعمتی است که در درجه اول برای ما ایرانی‌ها است، البته شعاعش به سایر مسلمان‌ها هم می‌تابد و برکتش شامل دیگران هم می‌شود.

شکر نعمت انقلاب اسلامی

وظیفه‌ ما این است که اول، قدر این نعمت را درست بدانیم که زمینه گسترش اسلام را برای ما فراهم کرد و بعد سعی کنیم حالا که این زمینه برای ما فراهم شده و خدا به ما نشان داده که وقتی شکر نعمت را به جا می‌آورید من نعمتتان را زیاد می‌کنم، سعی کنیم این اسلام که محتوای کتاب و سنت است را بیشتر یاد بگیریم، بیشتر عمل کنیم و بیشتر به دیگران منتقل کنیم.

خب این وظیفه‌ای است که در درجه اول برای ما ایرانی‌هاست ولی همه مسلمان‌ها به یک نحوی در این وظیفه شریک‌اند چون اسلام اختصاص به ایران ندارد. ما از این جا باید درس بگیریم و از همین امروز و از همین ساعت، تصمیم بگیریم بخش کوچکی از ساعات روزانه‌مان را، از روزهای هفته‌مان را، از روزهای ماه و سالمان را بیشتر به یادگرفتن دین اختصاص دهیم. به همین چند کلمه ساده‌ای که از دین یاد گرفته‌ایم اکتفا نکنیم. سعی کنیم هر روز یک کلمه بیشتر درباره اسلام بیاموزیم. در مقابل این نعمت خدادادی‌ای که در این دنیای سیاه کفر، خداوند متعال به مسلمان‌ها عنایت فرموده، اولین قدم این است که سعی کنیم یک برنامه بگذاریم و روزی یک ربع ساعت در این زمینه‌ها مطالعه داشته باشیم. اگر آدم روزی یک ربع ساعت درباره کتاب‌‌های دینی مطالعه کند به کجا برمی‌خورد؟! به‌ جای تماشای یک فیلم تلویزیون، به ‌جای خواندن مثلاً یک داستان خنده‌دار و خیلی کارهایی که انجام می‌دهیم و می‌دانیم هیچ فایده‌ای ندارد، یک ربع ساعت از آن بازی‌هایمان را کم کنیم و صرف این کنیم که هرروز، ساعت معینی، کتاب‌هایی که مورداطمینان هستند و کتاب‌های صحیح دینی هستند را مطالعه کنیم. اگر این برنامه را بگذاریم طولی نمی‌کشد که آن‌قدر عاشق دین می‌شویم که نمی‌توانیم به یک ربع ساعت و یک ساعت اکتفا کنیم. از بس انس با خدا، انس با کلام خدا، یادگرفتن مفاهیم دین و آثاری که از برکاتش نصیب انسان می‌شود لذت دارد که به‌گونه‌ای می‌شود که اصلاً همه وقتمان را به خودش اختصاص خواهد داد.

امیدوارم که هم گوینده و هم شنوندگان این را بیازمایند و از حالا و از همین امشب تصمیم بگیرند یک مقدار کمی از وقتشان را، نمی‌گویم روزی یکی، دو ساعت که برای شما میسر نباشد، اما برای همه یک ربع ساعت که میسر است؛ سعی کنیم یک برنامه اختصاصی بگذاریم برای اینکه دینمان را بهتر یاد بگیریم، جواب شبهه‌هایی که القا می‌کنند را یاد بگیریم، آنچه را که آموخته‌ایم به دیگران منتقل کنیم و یاد بدهیم؛ اول به بچه‌های خودمان، همسایه‌هایمان، فامیل‌هایمان و بعد هم سایر مردم تا اقصی بلاد عالم. این، یک ‌قدم شکر می‌شود و حتماً خدا به حق محمد و آله‌ الطاهرین نعمتش را برای ما افزایش خواهد داد.

در پایان عرایضم بار دیگر از همتی که شما عزیزان کرده‌اید و از کشور هندوستان و پاکستان، با تحمل زحمت‌های سفر، این برنامه را گذاشته‌اید تا بیشتر با دینتان آشنا شوید، به سهم خودم از این زحمات شما و به‌خصوص از آن کسانی که طرح این کار را داده‌اند، زحمت کشیده‌اند، دیگران را راهنمایی کرده‌اند، کمک‌هایی که لازم بود را فراهم کرده‌اند تا اینکه این کار شکل بگیرد و عملی شود و قطعاً در نظر دارند که در سال‌های آینده، وسعت و گسترش بیشتری پیدا کند تشکر می‌کنم. دعا می‌کنم که خدا به همه شما و به همه آن عزیزانی که این زحمت‌ها را تقبل کرده‌اند و طراحی و اجرا کرده‌اند پاداش خیر بدهد و بر توفیقات‌ شما بیفزاید. یک خواهش هم دارم؛ همه شما این جا مهمان حضرت معصومهسلام‌الله‌علیها هستید. قطعاً ایشان از مهمان‌هایی که از راه‌ دور آمده‌اند پذیرایی مخصوصی خواهند کرد. شما ما را هم شریک کنید، دعا کنید که خدا عاقبت ما را هم ختم به خیر کند؛ به برکت شما، ما هم طفیلی شما شویم. در پذیرایی‌هایی که از شما می‌کنند ما را هم شریک کنید که خدا ان‌شاءالله عاقبت ما را ختم به خیر بفرماید.

وصلى الله على محمد و آله الطاهرین


[1]. توبه، 33.

[2]. ابراهیم، 7.

[3]. بقره، 79.

[4]. حجر، 9.

[5]. فصلت، 44.

[6]. یونس، 57.