چرایی و چگونگی شکرگزاری

در دیدار با طلبه‌های کرمانی
تاریخ: 
پنجشنبه, 7 بهمن, 1389

‌‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

تشریف‌فرمایی شما عزیزان، نورچشمان، خواهران و برادران گرامی را به این مؤسسه که خانه خود شماست خوش‌آمد عرض می‌کنم و از خداوند متعال درخواست می‌کنم که آن‌چه موجب رضای او و سعادت ماست را به ما الهام بفرماید که آن را مورد توجه قرار دهیم.

یادآوری نعمت‌های خداوند متعال؛ روش تربیتی قرآن کریم

یکی از روش‌های تربیتی قرآن کریم یادآوری نعمت‌های خداست. شما اگر قرآن کریم را ورق بزنید به آیات زیادی برمی‌خورید که مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد که یادتان باشد! در سوره بقره، به‌خصوص بنی‌اسرائیل را خیلی مورد خطاب قرار می‌دهد؛ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیكُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ،[1] تا آنجایی که می‌فرماید وَإِذْ نَجَّینَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَیسْتَحْیونَ نِسَاءكُمْ تا آخر آیه.[2] این تعبیرات، مکرر در قرآن آمده است، هم خطاب به بنی‌اسرائیل، هم خطاب به مؤمنان و هم به‌طورکلی خطاب به همه مردم. از جمله درباره خود مسلمان‌ها می‌فرماید که وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَیدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.[3]

تقسیم‌بندی انواع نعمت‌های الهی

خداوند متعال همه نعمت‌ها را ذکر می‌کند که چه نعمت‌هایی در وجود خودتان و چه نعمت‌هایی در بیرون از خودتان قرار دادیم؛ در وجود خودتان چشم و گوش و عقل را به شما دادیم، در بیرون هم مواد غذایی و وسایل سکونت و آرامش را برای شما فراهم کردیم.

به‌طورکلی از یک دیدگاه نعمت‌ها را می‌شود به دو دسته تقسیم کرد؛ یک دسته نعمت‌های فردی است که هر کسی خودش متنعم است و یک دسته، نعمت‌هایی است که برای جامعه است. حالا اگر بخواهم مثال‌هایی عرض کنم طول می‌کشد.

اثر یادآوری نعمت‌های اجتماعی

به‌هرحال آنی که موجب تحول در یک جامعه می‌شود و یادآوری آن باعث این می‌شود که جامعه رشد کند، موقعیت خودش را فراموش نکند و وظیفه خودش را در مقابل نعمت‌های اجتماعی بداند یادآوری نعمت‌های اجتماعی است. البته همه‌اش نعمت خداست و شکر همه را باید به جا آورد و شکر همه‌اش هم به اطاعت خدا برمی‌گردد ولی آن چیزهایی که به‌خصوص در هویت جامعه و در رشد آن مؤثر است نعمت‌های اجتماعی است که بیشتر برای این‌ها انگیزه می‌شود.

این آیه‌‌ای که خواندم در سوره انفال است. جلوتر از این آیه می‌فرماید یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یُحْییكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ؛[4] اول مردم را دعوت می‌کند به این‌که به دعوت خدا و پیامبر پاسخ دهید برای این‌که آن‌ها شما را به چیزی دعوت می‌کنند که مایه حیات شماست؛ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یُحْییكُمْ. بعد مطالبی دارد تا می‌رسد به اینجا که وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ؛ این جا یک نعمت اجتماعی را با یک بیان بسیار شیوا و سازنده‌ای ذکر می‌فرماید که امروز هم این بیان برای ما بسیار آموزنده و سازنده است؛ می‌فرماید زمانی را به یاد بیاورید که شما مردم، یک گروه اندک بودید یعنی در مقابل دشمنانتان چیزی نبودید؛ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ؛ اولاً اندک‌شمار بودید. ثانیاً علاوه بر این‌که تعدادتان کم بودید خیلی هم در موضع ضعف قرار داشتید، دشمنان و مخالفان شما قدرت و قوت داشتند و شما را به ضعف کشیده بودند؛ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ تَخَافُونَ أَن یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ؛ وضع شما در مقابل دشمنان و مخالفین‌تان مثل یک شکار کوچکی بود در مقابل یک عقاب قوی‌پنجه؛ اگر یک گنجشک در مقابل یک عقاب قرار بگیرد وضعش چه طور است؟ هر لحظه می‌ترسد که عقاب چنگال بیندازد و او را لِه‌ کند یا او را با منقارش ببلعد؛ حالتان این‌گونه بود؛ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ؛ می‌ترسیدید که شکارچیان شما را بربایند و شما را مثل یک لقمه چرب ببلعند. این وضع شما بود. فَآوَاكُمْ وَأَیَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیبَاتِ؛ خدا شما را پناه داد و پیروز کرد و بعد نعمت‌های فراوان و روزی مطلوب در اختیار شما قرار داد و زندگی‌تان رونق گرفت. ما این‌ها را گفتیم برای این‌که انگیزه‌ای برای شکر شود.

آیا خدا به شکر ما نیاز دارد؟!

جا دارد بپرسیم وقتی‌که شکر کردیم چه طور می‌شود؟ خدا می‌فرماید ما این نعمت‌ها را به شما دادیم که شکرش را به جا بیاورید؛ یعنی خدا به شکر ما نیاز داشت؟!

خب حالا اگر هر کسی نداند، الحمدالله ما به برکت تعلیمات اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌ می‌دانیم که خدا به هیچ چیزی و به هیچ عنوانی نیاز ندارد. برای خدا کمتر‌ین نیازی معنا ندارد. در بعضی از دعاها و زیارت‌ها آمده که خدایا! تو عالم را که خلق کردی این‌گونه نبود که از تنهایی رنج می‌بردی و می‌خواستی از تنهایی دربیایی؛ ما انسان‌ها این‌گونه خیال می‌کنیم که خدا هم مثل ماست؛ یک انسان اگر خودش باشد و خودش، خسته می‌شود، حوصله‌اش سر می‌رود، دست به یک کاری می‌زند تا یک سرگرمی برای خودش فراهم کند و از تنهایی دربیاید. شما اگر یک روز صبح تا شب در خانه، تنها باشید آن وقت می‌فهمید که تنهایی چه رنجی دارد. انسان می‌خواهد به یک صورتی خودش را سرگرم کند تا تنهایی خودش را درک نکند؛ ما خیال می‌کنیم اگر خدا هم تنها بود و عالمی را خلق نمی‌کرد، از تنهایی حوصله‌اش سر می‌رفت، تنها می‌خواست چه کار کند! این اشتباه ماست؛ ماییم که نیاز به انس داریم، او در تنهایی خودش همیشه تنهاست و بالاترین لذت را از آن تنهایی خودش می‌برد. حالا این‌ها یک بیاناتی است که در روایات و در بیانات بزرگان هست، فرصتش نیست که من عرض کنم.

خدا نیازی به شکر ما ندارد. خودش فرموده که اگر شما و همه کسانی که در عالم هستند کافر شوید هیچ ضرری به خدا نمی‌زنید، سر سوزنی برای خدا ضرری ندارد. همه این فعالیت‌هایی که شده، انبیا فرستاده شدند، قرآن نازل شده، کتاب‌های آسمانی، بیانات انبیا، اولیا، ائمه اطهار تا شهادت سیدالشهدا، همه این‌ها برای هدایت ماست و برای این است که انسان‌ها رشد کنند و به کمال و سعادت برسند؛ ولی خدا نیازی به این‌ها ندارد. پس چرا می‌گوید ما این نعمت‌ها را برای شما می‌گوییم تا شکرش را به جا بیاورید؟! مگر خدا چه نیازی به شکر ما دارد؟!

شکرگزاری؛ بزرگ‌ترین عامل سعادت و ترقی انسان

علت این‌که خداوند متعال می‌فرماید ما می‌خواهیم شما شکر کنید برای این است ‌که بزرگ‌ترین عامل سعادت و ترقی شما شکر است. باز چون خدا می‌خواهد شما ترقی کنید می‌خواهد شکرگزار باشید. حالا اینکه چرا شکر موجب ترقی و کمال انسان می‌شود باز احتیاج به بیاناتی دارد که باید از فرمایشات اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين استفاده کرد. ان‌شاءالله اگر فرصتی برای شما عزیزان باشد خودتان می‌توانید در این خصوص، بحث کنید یا گفتاری از بزرگان را مورد توجه قرار دهید. به‌هرحال خواستم یک دفع دخلی بکنم که تصور نشود اینکه خدا می‌گوید من این‌ها را می‌گویم تا شما شکر کنید یعنی او به شکر ما نیازی دارد؛ او شکر ما را هم برای خود ما می‌خواهد، برای این‌که ما رشد کنیم، برای این‌که ما ترقی کنیم.

انگیزه‌های مختلف عبادت

خب ما چگونه می‌توانیم از این حوادث و نعمت‌ها برای شکر کردن استفاده کنیم؟! تا این جا ما چند نکته را ضمناً از خود این آیه به دست آوردیم؛ اولاً ما آفریده شده‌ایم، خدا پیغمبران و اولیای خودش را فرستاده تا ما را رشد دهد و بهترین راه رشد ما این است که در مقام شکر خدا بربیاییم.

در روایات زیادی آمده که عبادت‌کنندگان چند دسته هستند؛ قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ‌‌ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً؛ بعضی از ترس عذاب جهنم خدا را عبادت می‌کنند؛ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِیدِ؛ این عبادت بردگان است. شما برده ندیده‌اید ولی شنیده‌اید که یک دوران برده‌داری بوده که غلام می‌خریدند و آقا، مالک غلام بود، هرچه او می‌گفت، غلام، بی‌چون چرا باید انجام می‌داد. اگر انجام نمی‌داد چوب بود که به مغزش می‌خورد، کتکش می‌زدند، حبسش می‌کردند. برده از روی ترس، آقا را اطاعت می‌کرد. می‌فرماید آن‌هایی که فقط از ترس جهنم خدا را عبادت می‌کنند عبادت این‌ها عبادت بردگان است.

عده دیگری هستند که خدا را عبادت می‌کنند تا خدا مقامات و نعمت‌های بهشتی به آن‌ها بدهد، فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأُجَرَاءِ؛ این‌ها کاسبی می‌کنند؛ عبادت می‌کنند که مزد بگیرند. مزدش چیست؟ حور و قصور و نعمت‌های بهشتی. این هم خوب است اما بدانید در این حد است که دارید با خدا تجارت می‌کنید، چیزی بدهید و چیزی بگیرید.

اما قَوْمٌ عَبَدُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ یا شکراً له؛ بعضی‌ها هستند که عبادتشان برای شکرگزاری است، نه‌فقط به خاطر ترس از عذاب یا به خاطر طمع در بهشت عبادت می‌کنند. اگر این‌ها هم نبود باز هم عبادت می‌کردند؛ چرا؟ چون با این کار شکر او را به جا می‌آوردند.

شکرگزاری؛ واکنش فطری به نعمت‌ها

انسان اگر یک وقتی یک کسی خدمتی به او بکند خودش را بدهکار می‌داند. همه شما صدها بار تجربه کرده‌اید؛ اگر در خانه به شما خدمتی بکنند، معلم سر کلاس به شما خدمت کند، هم‌شاگرد‌یتان به شما کمکی کند، دوستی احسانی کند، وقتی این احسان را دریافت کردید در دلتان احساس می‌کنید که بدهکارم و به یک طریقی باید جبران کنم. اقلش این است که بگویم متشکرم. آدم تا این متشکرم را نگوید خودش را بدهکار می‌داند، کانه یک گمشده‌ای دارد. این بالفطره انسان است.

ارزش نیت شکرگزاری در عبادت

وقتی آدم توجه کند که خدا چه قدر نعمت به او داده، در مقابل همه این نعمت‌ها احساس بدهکاری می‌کند که اقلاً یک شکری، یک تشکری بکند. اگر آدم با این حال نماز بخواند نمازش صدها برابر بیشتر از نمازهای دیگر ارزش دارد. این را می‌گویند فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ؛ انسان‌های آزاده این‌گونه عبادت می‌کنند. عبادتشان تنها از ترس عذاب یا امید ثواب نیست. این‌که خدا می‌فرماید این‌ها را برایتان می‌گوییم تا شکر کنید یعنی در شما یک انگیزه برای عبادت خدا پیدا شود که عبادت را از روی شکر به جا بیاورید نه‌تنها از ترس عذاب و یا امید به ثواب، بفهمید که در مقابل خدا چه قدر بدهکارید آن وقت خاضعانه در مقابل او اقرار کنید که خدایا! ما از عهده شکر نعمت‌های تو برنمی‌آییم. این خیلی ارزش دارد. این بزرگ‌ترین عامل ترقی و تکامل شماست.

علت یادآوری حوادث صدر اسلام

این جا که می‌فرماید وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ خداوند متعال یکی از نعمت‌های اجتماعی را که در صدر اسلام به مسلمان‌ها مرحمت فرموده است را یاد می‌کند. می‌فرماید این‌ها یادتان نرود! خب این یعنی چه؟ خب حالا اگر خدا به مسلمان‌های صدر اسلام می‌گفت که یادتان نرود که چگونه بودید و ما شما را نجات دادیم، جا داشت؛ خواندن این‌ها برای ما چه فایده‌ای دارد؟!

مسلمان‌‌ها در ابتدا خیلی ضعیف بودند. سال‌ها در شعب‌ ابی‌طالب حتی نمی‌گذاشتند نان و آب به آن‌ها برسد. شبانه باید در یک شهری می‌آمدند، مقداری نان و آب تهیه می‌کردند و به آن جا می‌بردند تا زن و بچه‌ها از گرسنگی نمیرند. خداوند متعال می‌فرماید زندگی شما این‌گونه بود. خدا شما را به این عزت رساند که چنین دولت‌های عظیمی تشکیل دادید و دشمنان در مقابل شما خاضع شدند. خب آن‌ها مسلمان‌های صدر اسلام بودند، به ما چه؟! عرض کردم این یک شیوه تربیتی است و در هر زمانی می‌تواند مصداق داشته باشد، کأنه امروز هم این آیه شریفه به من و شما می‌گوید آهای نوجوان‌ها! آهای جوان‌ها! آهای پیرمردها! یادتان باشد که یک زمانی، چهل سال پیش‌تر چگونه زندگی می‌کردید و آن روز از لحاظ اقتصادی در چه شرایط سختی بودید.

مقایسه ذلت قبل از انقلاب با عزت بعد از انقلاب

باور کنید که اگر شرایط چهل، پنجاه سال قبل را برای شما بیان کنند شما درست درک نمی‌کنید. شما خیال می‌کنید که زندگی همیشه این‌گونه بوده که آب لوله‌کشی و برق و تلفن و مسائل دیگر در اختیار مردم بوده و حتی در روستاها هم بوده است. بنده آن وقتی که خودم در این شهر زندگی می‌کردم اگر بدانید که ما برای آب خوردن چه رنجی می‌کشیدیم برای شما قابل‌تصور نیست؛ شب تا صبح باید بیداری می‌کشیدیم تا نوبت‌مان بشود، آب از نهر‌های آلوده و پر از کثافت بیاید در کوچه بگذرد و ما آن را در آب‌انبار بریزیم، صبر کنیم کثافت‌هایش جمع شود، روی آن ذغالی یا چیزی بیندازیم که کثافت‌هایش را جمع کنیم و از روی آن بگیریم تا بعد بتوانیم آن آب را بخوریم. بنده خودم شخصاً شاهد بودم که در این شهر این وضع زندگی بود.

وضع اجتماعی و سیاسی‌مان این‌گونه بود که هر چه بزرگان و درباریان برای جامعه تصمیم می‌گرفتند همان باید عملی می‌شد. اسمش این بود که مردم انتخابات می‌کردند و نماینده مجلس انتخاب می‌کردند. این‌ها یک‌مشت حرف بود. قبلاً در یک زمانی با تأیید سفارت انگلیس و در زمان بعدی با تأیید سفارت آمریکا بررسی می‌شد که چه کسی باید نماینده این شهر باشد، اسم او از صندوق درمی‌آمد! حالا هر کسی هر رأیی می‌خواست داده باشد. این هم وضع آزادی مردم بود.

در مقابل خارجی‌ها، کشور و ارتش ما نوکر ارتش آمریکا بود. باز این‌ها برای شما تصوراتی است و اصلاً نمی‌توانید باور نمی‌کنید و بگویید چگونه بوده است. این‌ها مال هزار سال پیش نیست بلکه مال همین پنجاه سال پیش است! یک نمونه‌اش را برای شما عرض کنم؛ در یک کشور ضعیفی در جنوب خلیج فارس به نام عمان، می‌دانید که عمان کشور عربی ضعیفی است، این طرف تنگه هرمز، ایران است و آن طرفش عمان است. یک کشور چندمیلیونی است. در این کشور یک عده‌ به نام خلق ظفار علیه حکومت آن جا قیام کرده بودند. این‌ها یک گرایش‌های چپ داشتند و می‌خواستند دولت آن‌جا را ساقط کنند. دولت و ارتش ایران از طرف آمریکا مأمور شد که سرباز ایرانی ببرد در آن جا، با عمانی‌ها، با ظفاری‌ها بجنگد برای این‌که آن دولت، طرفدار آمریکا باقی بماند! سرباز ایرانی باید برود در یک کشور دیگری کشته شود، زجر ببیند، سلاح‌های ایرانی باید صرف شود تا یکی از دشمنان آمریکا آن جا شکست بخورد! چه چیزی گیر این‌ها بیاید؟! هیچ؛ دستور آمریکاست! این هم وضع بین‌المللی ما بود.

وضع دینی ما چگونه بود؟ اجمالاً به شما عرض کنم، اگر یک دانشجوی مسلمان در دانشگاه بود و می‌خواست نماز بخواند خجالت می‌کشید که جلوی دیگران نماز بخواند، می‌گفتند این اُمُّل است! نماز خواندن عیب بود. اگر می‌خواست نماز بخواند باید می‌رفت یک جای مخفی پیدا می‌کرد، یک اتاقی، جایی، تا نمازش را بخواند. اگر دیگران می‌دیدند مسخره‌اش می‌کردند.

در خیابان‌ها مشروب‌فروشی و قمارخانه ده‌ها برابر بیشتر از مسجد و کتابخانه و مراکز دینی بود! خیابان‌هایی بود که هر چند قدم مغازه مشروب‌فروشی بود. در شهر مشهد که بزرگ‌ترین شهر مقدّس شیعیان است مراکز مشروب‌فروشی فراوان بود؛ در شهر مشهد! مراکز فساد دیگر هم فراوان بود. این هم وضع دینی ما بود؛ و بالاخره اواخر داشتند قانون می‌گذراندند که هیچ باحجابی نباید در دانشگاه وارد شود. این اواخر تا به این جا رسید که دختران دانشجو می‌بایست بی‌حجاب باشند. این وضع ما بود؛ آن وضع اقتصادمان، آن وضع سیاست‌مان، این وضع دین‌مان، آن وضع فرهنگ‌مان. حالا وضع ما چگونه است؟

عزت و سرافرازی در پرتو انقلاب اسلامی

امروز نوجوان‌های ما هم می‌دانند که بزرگ‌ترین قدرت‌های دنیا، در حل‌و‌فصل مسائل بین‌المللی، بدون ایران نمی‌توانند تصمیم بگیرند و تصمیم‌شان به جایی نمی‌رسد. آمریکا در افغانستان می‌خواهد خودش را کنار بکشد و می‌گوید تا ایران موافقت نکند نمی‌توانم. ایران در معادلات بین‌المللی از کجا به کجا رسیده است! در علم تا کجا پیشرفت کرده، در صنعت تا کجا پیشرفت کرده، اکتشافات علمی، از لحاظ سیاسی الآن چند تا از کشورهای آمریکای جنوبی تحت تأثیر ایران، از آمریکا جدا شده‌اند. نفوذ ایران را در آمریکای جنوبی، در لبنان، در عراق و در جاهای دیگر هم ملاحظه می‌فرمایید. همه این‌ها به برکت این دهه فجر بود. محورش یک بنده خدا بود که خواست به تمام معنا مطیع خدا باشد. خدا به برکت او به ملت ما چنین عزتی داد. البته مردم ما هم بسیار مردم خوبی بودند و از این رهبرشان خوب اطاعت کردند، خوب قدر رهبری‌های او را دانستند و هم ‌چنان می‌بینید که در طول این سی و چند سال که از انقلاب گذشته، هر روز دشمنان علیه ما توطئه‌هایی کردند و هر روز خداوند متعال دست ما را گرفت و از سقوط نجات داد. آخرش فتنه 88 بود که بیست سال روی این فتنه طراحی شده بود، نقشه‌کشی شده بود، مهره‌چینی شده بود برای این‌که در یک فرصتی فاتحه انقلاب اسلامی را بخوانند ولی نتیجه درست برعکس شد؛ آن‌ها رسوا شدند، مهره‌هایشان سوخت، دیگر هیچ اعتباری در مملکت ندارند و آن‌هایی که می‌خواستند مغلوب شوند، به دست خدا پیروز شدند و محبوبیت‌شان چند برابر شد، عزت و افتخار ایران در سراسر دنیا روزافزون است و الآن ایران برای سایر کشورهای اسلامی الگو شده است. نمونه‌‌اش تونس، بعدش مصر، بعد هم کشورهای دیگر عربی یکی پس از دیگری آماده انقلاب هستند، انقلابی که الگویش را ایران اسلامی به جوامع‌ داد. همه این‌ها برکات آن قیامی است که یک مرد خدا برای اطاعت خدا انجام داد.

چگونه شکرگزار باشیم؟!

خب ما اگر بخواهیم شکر این نعمت را به جا بیاوریم چه کار باید بکنیم؟ دریغم می‌آید به یک بیانی که از مقام معظم رهبری استفاده کرده‌ام اشاره نکنم. می‌دانید که ایشان هر سال در ماه مبارک رمضان افطاری‌هایی می‌دهند، یکی‌اش هم در جمع همه کارگزاران کشور است. ایشان در جمع چند هزار نفری همه کسانی که به نحوی در مدیریت کشور مؤثرند سخنرانی می‌کنند، بعدش هم موقع افطار، افطاری می‌کنند. در یکی از این سخنرانی‌ها که چند سال پیش در ماه مبارک رمضان با حضور کارگزاران کشور در محضر ایشان برگزار شده بود ایشان همین مسأله شکر را مطرح کردند. گفتند برای شکر چند چیز لازم است؛ اول این‌که آدم بفهمد نعمتی دارد. ما خیلی از نعمت‌ها را داریم ولی اصلاً توجه نداریم که نعمت را داریم و لذا در مقام شکرش هم برنمی‌آییم. الآن کدام‌یک از شما یادتان است که چشم سالمی دارید، گوش سالمی دارید، مغز سالمی، قلب سالمی دارید، کدامتان یادتان است؟ هیچ کدام یادتان نیست که این‌ها چه قدر می‌ارزد و اصلاً قابل ارزشیابی نیست و هر کدامشان میلیون‌ها و میلیاردها می‌ارزد ولی ما یادمان نیست که این نعمت را داریم. خب شکرش را هم نمی‌کنیم.

اول بدانیم که چه نعمتی داریم و توجه داشته باشیم که چه قدر می‌ارزد. این شرط اول است. بعد بدانیم که این نعمتی است که خدا عنایت فرموده است. ما وقتی شکر خدا را به جا می‌آوریم که بفهمیم این نعمت را خدا به ما داده است. آن کسانی که به این چیزها توجه ندارند خیال می‌کنند که این‌ها خود به خودی پیدا شده و دادن و گرفتنی در کار نیست و حالا هم هست دیگر. خب این‌ها انگیزه‌ای برای شکر پیدا نمی‌کنند. بعد از این‌که فهمیدیم که چه نعمتی داریم باید بدانیم که این نعمت را خدا داده و همه چیز برای خداست. مگر چیزی هم هست که بشود گفت هست و خدا نداده باشد؟! هیچ کس چیزی از خودش ندارد. هر کس هرچه دارد خدا داده است. پس بعدش هم بفهمیم که خدا این نعمت‌ها را داده است آن وقت آن وجدان فطری ما تحریک می‌شود که در مقابل این نعمت عظیمی که خدا به ما داده در مقام شکرگزاری بربیاییم.

شکرگزاری عملی؛ عالی‌ترین مرتبه شکر

اول مرتبه شکرگزاری به لفظ است، همین‌که بگوییم متشکرم؛ ولی شکر حقیقی این است که ما این را در عمل نشان دهیم. چگونه نشان دهیم؟ آن‌ هم مراحلی دارد. اولش این‌ است که از این نعمت درست استفاده کنیم. وقتی یک دوستی یک چیز قشنگی به ما داده باشد، یک کتاب زیبایی یا یک لباس قشنگی، شکرش این است که ما درست از آن استفاده کنیم. اگر یک چیز قشنگی به ما داده، هدیه‌ای داده، آن را یک جایی یا یک گوشه‌ای پرت نکنیم یا از آن سوءاستفاده شود. آن طرف هم توقع دارد که مثلاً من این لباس زیبا را برای تو خریدم، خب بپوش! درست استفاده کن!

نکته بعدش این است که آن را در راهی که بر خلاف نظر آن صاحب نعمت است صرف نکنیم. حالا مثلی می‌زنم که شاید خیلی هم مناسب نباشد، چیز دیگری یادم نیامد؛ فرض کنید کسی یک نعمتی به ما داده، مثلاً یک چاقوی قشنگی برای شما سوغاتی آورده است؛ بعضی شهرها هست که سوغاتشان چاقو‌های قشنگ است، چاقوی زنجان معروف است؛ فرض کنید که یک کسی یک رفیق زنجانی داشته برای او یک چاقوی قشنگی سوغاتی آورده است. خب شکر این اقتضا می‌کند که این چاقو را به بدن خودش نزنیم. چاقو را داده که از آن درست استفاده کنید، به نفع‌ خودتان استفاده کنید نه به ضرر خودتان و نه به ضرر او. به طریق اولی، وقتی به آدم نعمتی می‌دهند نمی‌آید که علیه خود آن نعمت‌دهنده آن را به کار بگیرد.

پیروزی فقط از خداست!

ما این نعمت‌هایی که خدا داده را اول باید فکر کنیم که خدا عجب چیزهای قیمتی‌ای به ما داده است و این نعمت چه قدر ارزش و قیمت دارد. این عزتی که ما در سایه پیروزی اسلام به دست آورده‌ایم در دنیا چه قدر می‌ارزد؟ چه قدر خون پای این نعمت داده شده است؟ دوم اینکه بدانیم که این نعمت از خداست. این جایش را یک کمی‌ می‌لنگیم. با این‌که همه مسلمانیم و همه‌ قرآن و حدیث و همه این‌ها را هم قبول داریم اما این‌ها را خیلی به حساب نمی‌آوریم که خدا به ما داده است. فکر می‌کنیم خودمان زحمت کشیده‌ایم و این‌ها را به دست آورده‌ایم!

به قارون گفتند از این نعمت‌هایی که خدا به تو داده به فقرا هم بده، برای آخرت خودت مفید است. او می‌گفت من این نعمت‌ها را با علم خودم به دست آورده‌ام؛ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ یعنی، به خدا چه! من زحمت کشیده‌ام و به دست آورده‌ام. فکر نمی‌کند که آن زحمتی که کشیدی دستت بود، پایت بود، چشمت بود، مغزت بود و اعصاب و اندامت؛ این‌ها را چه کسی به تو داده است؟ اگر خدا این دست را به تو داده بود و این مغز و این اعصاب را به تو نداده بود چه کار می‌کردی؟! چه طور فکر می‌کردی؟! چه علمی داشتی؟! این جا را باید تأمل کنیم که بدانیم این پیروزی‌هایی که به دست می‌آورید از خداست.

خدا در قرآن خیلی روی این مسأله تکیه کرده است، آن‌قدر روی این مسأله پافشاری می‌کند که آدم تعجب می‌کند. می‌فرماید شما مسلمان‌ها در جنگ بدر در نهایت ضعف بودید؛ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ، وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ؛ در آن جنگ، ما شما را پیروز کردیم. چه کار کردیم؟ فرشتگان را به کمک شما فرستادیم. این‌ها در خود قرآن هست، افسانه نیست. بعد می‌فرماید این فرشتگانی که ما فرستادیم فکر نکنید این‌ها خودشان شما را پیروز کردند، این‌ها را فرستادیم برای این‌که دل شما گرم باشد؛ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ؛ پیروزی از خداست؛ این‌ها یک ابزار بودند که برای دلگرمی شما فرستادیم؛ وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ.

پیروزی فقط از خداست. این را مقداری بیشتر باید روی آن کار کنیم تا باورمان بیاید. بعد در مقام شکرش که برمی‌آییم اول سعی کنیم این نعمت را نگه‌داریم، نگذاریم دشمنان از دست ما بربایند. دوم سعی کنیم این را در راهی به کار ببریم که موجب رضای خدا و موجب سعادت خودمان شود، از آن سوءاستفاده نکنیم. پس این روش تربیتی قرآن که می‌گوید مدام از نعمت‌هایی که خدا به شما داده یاد کنید این بزرگ‌ترین عامل برای سازندگی ماست. این‌که ما رشد کنیم، بفهمیم که چگونه باید رفتار کنیم، با نعمت‌های خدا چگونه باید برخورد کنیم، آن‌ها را در چه راهی به کار بگیریم، آن‌ها را چگونه نگهداری کنیم و چگونه سعی کنیم که از آن‌ها استفاده صحیح کنیم.

اولین مرتبه شکر نعمت پیروزی انقلاب اسلامی

حالا من و شما، به عنوان طلبه‌ها عرض می‌کنم، چگونه باید از این نعمت پیروزی انقلاب قدردانی کنیم؟ اول اولش بعد از این‌که دانستیم که این‌ها نعمت خداست و خدا به ما داده، بدانیم که باید از این نعمت الهی نگه‌داری کنیم و نگذاریم که دستاوردهایش از بین برود. دستاوردهای اصلی این انقلاب و پیروزی، عزت اسلام، پیاده شدن احکام اسلام و حفظ ارزش‌های اسلام است. اولین شکرش هم این است که نگذاریم این‌ها از بین برود. کسانی به بهانه‌هایی نیایند این‌ها را از ما بگیرند، احکام اسلام را یکی پس از دیگری کنار بزنند و بسابند، ارزش‌های اسلامی یواش‌یواش کمرنگ شود، همان چیزهایی که شهدای ما برای آن خون دادند فراموش شود، این ناشکری انقلاب است، این ناسپاسی است. شکرگزاری‌اش به این است که این ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب را حفظ کنیم. البته حفظ همه‌اش هم آسان نیست، با یک گفتن هم درست نمی‌شود؛ باید زحمت کشید، باید مواظب باشیم دشمنان ما با حیله‌های مختلف این‌ها را دگرگون نکنند و از دست ما نربایند.

نابود کردن فرهنگ اسلامی به اسم خدمت به فرهنگ!

گاهی دشمنان می‌خواهند به نام دین، دین را از ما بگیرند! اسمش را دین می‌گذارند و باطن دین را می‌گیرند. اسمش را خدمت دینی و خدمت فرهنگی می‌گذارند و هدفشان در باطن، نابود کردن فرهنگ اسلام است به اسم این‌که ما برای فرهنگ شما خدمت می‌کنیم! حواسمان جمع باشد. رژیم سابق هم همین‌گونه بود. کارهایی که می‌کرد نمی‌گفت من مخالف اسلام و ضد اسلام هستم. شماها که نبودید، آن‌هایی هم که بودند دیگر یادشان نیست. در زمان رژیم گذشته، در ایام محرم و صفر مراسم عزاداری از کاخ گلستان پخش می‌شد یعنی در کاخ شاه، منبری منبر می‌رفت و صدایش مستقیماً از رادیو پخش می‌شد. مراسم عزاداری مستقیماً از کاخ گلستان پخش می‌شد. او نمی‌گفت من مخالف عزاداری و مخالف اسلام هستم، این ظواهر را به این صورت حفظ می‌کرد و درونش را از بین می‌برد!

ما مواظب باشیم که خیلی به ظواهر فریب نخوریم؛ به اسم این‌که خدمت‌های فرهنگی انجام می‌گیرد اساس فرهنگ اسلام نابود نشود، ارزش‌های اسلامی روزبه‌روز در جامعه کمرنگ نشود، غیرت دینی مردم کم نشود؛ این‌ها وظایفی است که برای همه مردم است.

وظیفه خاص طلاب در راه حفظ انقلاب اسلامی

ما طلبه‌ها یک وظیفه خاصی داریم. ما بیشتر باید معارف اسلامی را که روح این انقلاب است بهتر بشناسیم و به دیگران بشناسانیم. این وظیفه خاص ماست. یک وظیفه عمومی است که مال کل جامعه ایران است و حتی بعضی از وظایف عمومی‌اش شامل اقلیت‌های مذهبی هم می‌شود. آن‌ها هم در سایه این انقلاب، عزت پیدا کرده‌اند. بعضی‌هایش وظایف خاصی است برای یک قشر خاص؛ فرض کنید آن وظیفه‌ای که نیروهای مسلح دارند من و شما نداریم. آن‌ها کارشان چیز دیگری است. آن‌ها طور دیگری باید از این انقلاب حراست کنند. ما سر و کارمان با کتاب و قلم و زبانمان است. با همین ابزار باید سعی کنیم اسلام را بهتر یاد بگیریم و یاد بگیریم که چگونه یاد بدهیم. این نکته را، به قول آقای قرائتی‌حفظه‌الله زیادی گوش بدهید؛ این را یاد بگیریم که چگونه باید یاد بدهیم. خیال نکنیم هر کس هرچه بلد است خوب هم بلد است که یاد بدهد. خود یاد دادن روشی دارد، آن را باید یاد گرفت که با چه زبانی، با چه ابزاری و با چه شیوه‌ای باید روی دیگران کار کرد و معارف را به آن‌ها منتقل کرد و ایمانشان را تقویت کرد. گاهی آدم دلش می‌خواهد یک خدمتی بکند ولی نتیجه برعکس می‌دهد برای این‌که راهش را بلد نیست. تبلیغ باید کرد اما تبلیغ صحیح به روشی که مؤثر باشد نه این‌که تبلیغ به یک شکلی انجام بگیرد که طرف را بیشتر رمیده کنیم. البته نه این‌که محتوای اسلام را تغییر بدهد، این دیگر چه تبلیغی شد؟! محتوا همان محتوا باشد اما روش رساندنش به دیگران و تأثیرش باید بررسی شود. به‌هرحال آدم وقتی می‌خواهد نویسندگی کند و چیزی درباره احکام معارف اسلام بنویسد باید این‌ها را یاد بگیرد. آیا هر کسی که قلم به دست بگیرد می‌تواند خوب بنویسد؟ آدم باید روش نویسندگی را یاد بگیرد. ما هم باید یاد بگیریم که با چه شیوه‌هایی از نوشتن می‌توانیم معارف اسلام را به دیگران یاد بدهیم؟ سخنرانی‌مان، نویسندگی‌مان، معلمی‌مان سر کلاس با بچه‌ها چگونه رفتار کنیم؟ با عموم مردم چگونه حرف بزنیم؟ با علما و متخصصان چگونه برخورد کنیم؟ این‌ها را باید یاد بگیریم. این‌ها کار چه کسی است؟ کار ماها است؛ بنابراین باید تصمیم بگیریم، به‌خصوص شما عزیزانی که در اوایل راه هستید تصمیم بگیرید که اولاً خوب درس بخوانید. شیطان به بهانه‌های مختلف فریب‌تان ندهد و تنبلی کنید و بگویید این کتاب که چیزی نیست یا این روشش خیلی خوب نیست یا فلان؛ هر وقت بهترش را پیدا کردید آن را بخوانید. تا بهتر پیدا نکردید همین را خوب یاد بگیرید. یکی از شیوه‌هایی که شیطان آدم را فریب می‌دهد همین است که این روش خوب نیست، این کتاب درست نیست، این معلم خوب درس نمی‌دهد؛ خب اگر معلم بهتری هست برو پهلوی او اما اگر نیست قدر همین را بدان! اگر کتاب درسی بهتری هست خب برو آن بهتر را بخوان اما اگر نیست همین را خوب بخوان! بزرگان ما با همین کتاب‌ها به آن جاها رسیدند. نمی‌گویم بهتر نمی‌شود، باید بهترش را هم تألیف کرد، روش‌های بهتری هم باید تأسیس کرد اما تا آن‌ها نشده از همین‌ها باید حداکثر استفاده را کرد. ما به این بهانه، درس خواندن را یکدستی نگیریم.

چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا

درس را باید خوب خواند. در کنارش باید تقوا داشت. اگر آدم درس بخواند، خیلی هم ملا شود اما تقوا نداشته باشد این کمک بسیار خوبی برای شیطان خواهد بود؛ چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا؛ ضرر عالم بی‌عمل از جاهل بیشتر است.

ما وقتی می‌توانیم شکر این نعمت را به جا بیاوریم که اسلام را خوب یاد بگیریم به شرطی که خودمان هم خوب عمل کنیم و شرط سوم این است که نسبت به مصالح اجتماعی اسلام و مسلمین حساس باشیم. ممکن است کسی خیلی خوب درس خوانده، ملا، بسیار هم باتقوا، نماز شبش هم ترک نمی‌شود، زیارت عاشورایش هم ترک نمی‌شود اما مسائل اجتماعی را درک نمی‌کند و وارد نیست و وقت نمی‌کند که از اخبار دنیا، لااقل از خلاصه‌اش هم اطلاع پیدا کند و می‌گوید بسیار خب، آن کسی که می‌خواهد رهبر جامعه باشد مثل امام، مثل مقام معظم رهبری، باید بهترین آشنایی را نه‌تنها با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور بلکه دنیا باید داشته باشد، دستش را هم می‌بوسیم اما شما نمازتان را بخوانید!

همین جا باز عرض کنم که این سه بخش، یعنی درس خواندن خوب، خودسازی و کسب تقوا و آشنایی با معارف و مصالح اسلام و مسلمین، باید برنامه داشته باشد. باز این‌گونه نشود که آدم بگوید ما برای این‌که مصالح دنیا را درک کنیم صبح بنشینیم این روزنامه را بخوانیم، عصر بنشینیم فلان کتاب را بخوانیم، شب تا سحر بنشینیم فلان رادیو و تلویزیون را گوش کنیم؛ پس چه وقت درس بخوانیم؟! چه وقت تقوا داشته باشیم؟! چه وقت عبادت کنیم؟! همه این‌ها دام شیطان است. این سه تا هدف را باید دنبال کنیم اما در هر زمانی متناسب با دوران تحصیلی‌‌مان و متناسب با موقعیت اجتماعی‌مان باید زیر نظر یک مربی آگاه برنامه‌ریزی کنیم تا حداقل وقت برای بهترین نتیجه‌ای که باید بگیریم صرف شود و ‌بی‌خودی وقت زیادی صرف یک کاری نکنیم و آن وقت کارهای دیگرمان ناقص بماند.

از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که همه شما را مورد عنایت خاص آقا امام زمان‌صلوات‌الله‌علیه قرار دهد.

روح امام راحل و شهدای عزیز ما را با انبیا و اولیا محشور بفرماید.

سایه مقام معظم رهبری را بر سر همه ما مستدام بدارد و ما را سربازان لایقی برای نظام مقدس اسلامی و برای اطاعت از مقام رهبری قرار دهد ان‌شاءالله.

وصلی‌ الله علی محمد وآله‌ الطاهرین


[1]. بقره، 47.

[2]. بقره، 49.

[3]. انفال، 26.

[4]. انفال، 24.