وظیفه ما در برابر خطر تحریف شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه

در جمع طلاب زاهدان
تاریخ: 
شنبه, 7 مهر, 1380

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.

خدا را شکر می‌‌کنم که در این ماه شریف و در این ایام مبارک، در این محفل نورانی علما و سروران ارجمند شرفیاب شدم و اجازه پیدا کردم که چند لحظه‌‌ای مزاحم اوقات شریف شما عزیزان باشم. از بزرگواری‌هایی که برادر ارجمندم فرمودند بنده شرمم می‌‌آید که حتی عذرخواهی کنم. ایشان از بزرگواری خودشان این فرمایشات را فرمودند. بنده یک طلبه کوچک شرمنده‌‌ای هستم که خدمت گذار همه طلاب هستم. امیدوارم که خداوند متعال این خدمت گذاری و جاروکشی مدرسه را از ما بپذیرد.

امسال سال مولا امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه است. این ماه  یعنی ماه رجب هم ماه مولا امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه است و ما در آستانه زادروز آن حضرت هستیم و افتخار این جمع هم مثل هم‌لباس‌ها و هم‌قطارهایشان این است که معرِّف مقام، منزلت، مکتب، مذهب و طریقت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه باشند. من موضوعی مناسب‌تر از این‌که به اندازه ظرفیت بسیار ناچیز خودم درباره امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه صحبت کنم سراغ ندارم ولی این اقیانوس بیکران آن‌قدر عظیم است که امثال این پشه‌‌های ناچیز جرئت نزدیک شدن به آن را پیدا نمی‌‌کنند.

اهمیت توجه به صفات و ویژگی‌‌های امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه

آنچه درباره شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه می‌‌شود مطرح کرد یک سلسله ویژگی‌‌هایی است که اختصاص به شخص آن حضرت داشت و هیچ کس را طمع رسیدن به آن مقام نیست. دانستن این فضائل، کرامات و مقاماتی که خداوند متعال به ایشان عطا فرموده است برای ما شَرف و فضیلتی است اما از آن جهتی که خود آن مقام نمی‌‌تواند برای ما الگو باشد لذا اولویت اول را ندارد.

یک دسته دیگر از صفات و ویژگی‌‌های امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه هست که به‌خصوص برای ما شیعیان باید درس، الگو و سرمشق باشد. به نظر من برای مثل گوینده ناچیزی که معلومات و معرفتش نسبت به مولا امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه کم است و برای ما که در شرایط و ویژگی‌‌های این زمان قرار گرفته‌ایم توجه به این دسته لازم‌‌تر است اما متأسفانه بسیاری از همین حقایقی که باید برای ما مورد اقتدا و سرمشق گرفتن قرار بگیرد مثل بسیاری از حقایق دیگر، در این عصر در معرض تشکیک واقع شده و کم‌کم به سمت این می‌رود که اگر خدایی نکرده این روند ادامه پیدا کند طولی نکشد که در مراکز تشیع هم درباره شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه آن‌چنان دچار جهل و غفلت شوند که با دیگران تفاوتی پیدا نکنند و شاید دیگران، بعضی‌هایشان پیدا بشوند که معرفت آن‌ها نسبت به علی‌علیه‌‌السلام بیش از ما باشد!

آخرالزمان و فتنه تحریف و انکار حقایق

یکی از بزرگترین آفات زمان ما یعنی آفات آخرالزمان این است که حقایق تحریف می‌‌شود و ضروریات مورد تشکیک واقع می‌شود و نه‌تنها مورد تشکیک واقع می‌شود بلکه مورد انکار واقع می‌شود!

این دسته از ویژگی‌هایی که از امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه قابل اقتباس و قابل اقتدا است و ما باید یاد بگیریم و سرمشق قرار بگیریم، این‌ها به دو دسته قابل تقسیم هستند؛ یک دسته، مسائلی است که هر کس در دنیا اسم علی‌علیه‌‌السلام را شنیده ایشان را با این ویژگی‌‌ها شناخته است. یک دسته هم چیزهایی است که باید بیشتر مثلاً تحقیق کرد یا مراتب معرفت اشخاص فرق می‌‌کند، مثلاً روایات متواتر ندارد، یا اگر روایات متواتر دارد کسی ازلحاظ دلالش تشکیک می‌‌کند. به‌هرحال ممکن است درباره آن‌ها إن قُلتی مطرح شود.

خطر تحریف شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه

باز نظر بنده این است که به مقتضای ویژگی‌‌های این عصر، ما روی محکمات شخصیت علی‌علیه‌‌السلام تکیه کنیم. مبادا یک روزی بیاید که این محکمات هم مشکوک شود و قطعیاتی هم که درباره شخصیت حضرت علی‌علیه‌‌السلام داریم این‌ها هم یک وقتی مورد تشکیک واقع شود؛ نه‌تنها قطعیات ما شیعیان، بلکه قطعیاتی که شیعه و سنی در آن شریک هستند؛ نه‌تنها چیزهایی که مسلمان‌ها در آن اتفاق دارند بلکه چیزهایی که مسلمان و غیرمسلمان در آن اتفاق دارند. این خطر ما را تهدید می‌‌کند که چنین ضروریاتی هم مورد تشکیک واقع شود و روزگاری بیاید که باید بنشینیم این ضروریات را اثبات کنیم! امروز چنین روزگاری است.

سیل تحریفات و شبهات در عصر حاضر

دیروز یکی از دوستان مطلبی را درباره شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه از دایرة‌المعارف بریتانیکا نقل می‌‌کرد. البته این مطلب، مطلب تازه‌ای نیست و خیلی وقت است که نوشته شده است. گفت در این دایرة‌‌المعارف نوشته شده است که علی‌علیه‌‌السلام که برادرزاده پیغمبر اسلام بود هرچند ازنظر سیاست‌مداری، دولتمرد خوبی نبود اما دوستانش برای او فضائل زیادی معتقد هستند! حالا اگر این را در یک کتابی که در مهد استعمار نوشته می‌‌شود بنویسند جای تعجب نیست؛ آدم از دشمن انتظار دیگری ندارد؛ دشمن اگر دشمنی نکند چه کند؟! اما عبارتی خواندم از کسی که متأسفانه دو متر پارچه دور سرش هست و خودش را عالِم و اسلام‌شناس معرفی می‌‌کند! از او درباره بعضی از فقرات نهج‌‌البلاغه سؤالی کرده بودند. گفته بود ما دو تا جواب داریم؛ یکی اینکه معلوم نیست این حرف‌‌ها را علی گفته باشد! به فرض هم گفته باشد اشتباه کرده است! از یکی از این دو تا خارج نیست؛ یا انتسابش به علی بیجا و دروغ است یا اگر علی این حرف‌ها را گفته باشد اشتباه کرده است! خود علی هم گفته که من اشتباه می‌‌کنم؛ این هم یکی از اشتباهات!

ما در چنین عصری زندگی می‌‌کنیم. این‌ها را یک نفر کافر، مشرک، مسیحی، یهودی درباره علی‌علیه‌‌السلام نگفته است؛ این‌ها را یک تحصیل‌کرده حوزه علمیه قم گفته است! کسی که گوشت و پوستش با نام امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف روییده است! ما در چنین عصری زندگی می‌‌کنیم. اگر این روند ادامه پیدا کند ده سال دیگر چه خواهد شد؟! بیست سال دیگر چه خواهد شد؟! خوب است اقلاً یقینیاتمان را نگه داریم.

من از اوایل طلبگی یادم است که یک روزی بین علمای شهر ما بحث درباره این بود که آیا امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه موقع تولدشان قرآن تلاوت کرده‌‌اند یا نه؟! دو تا از بزرگان و علمای شهر بحث می‌‌کردند. یکی می‌‌گفت بله، طبق روایتی وقتی امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه متولد شدند و پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله ایشان را از دست مادرشان و از دست ابوطالب گرفتند این آیه را تلاوت فرمودند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ* قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ.[1] آن آقای دیگر می‌‌گفت اصلاً آیه قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ هنوز نازل نشده بود! چطور امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه قرائت می‌‌کرد؟! بحث سر چنین چیزهایی بود.

یا بحث درباره این بود که وقتی امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه فرمودند هر کس از دوستان من که از دنیا برود موقع احتضارش سر جنازه‌‌اش حاضر می‌‌شوم، اگر چند نفر با هم در یک زمان بخواهند از دنیا بروند امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه سر جنازه کدامشان حاضر می‌‌شوند؟! بحث‌‌هایی می‌‌کردند و جواب‌هایی می‌‌دادند که ایشان بدن‌‌های مثالی متعدد دارند و به صورت‌‌های مختلف ظاهر می‌‌شوند و چیزهایی از این قبیل؛ و بسیاری از مطالب و چیزهای دقیق دیگری که بزرگان باید بنشینند بحث کنند و حل کنند.

امروز صحبت سر این است که آن‌هایی که علی‌علیه‌‌السلام در نهج‌‌البلاغه گفته است راست گفته یا اشتباه کرده است؟! آن هم نه از طرف یک کسی که معتقد به عصمت نیست یعنی شیعه نیست بلکه از طرف کسی که خودش را شیعه می‌‌داند!

صفات بارز حضرت علی‌علیه‌‌السلام

به گمان بنده، آن کسانی که ریگی در کفش ندارند - می‌‌شود یک جور دیگر هم تعبیر کرد اما چون من یک وقتی گفته بودم و به بعضی از شخصیت‌‌ها برخورده، دیگر تکرار نمی‌‌کنم- به‌هرحال آن‌هایی که دنبال حقیقت هستند چه مسلمان و چه غیرمسلمان، علی‌علیه‌‌السلام را با چند تا صفت می‌‌شناسند.

من باور نمی‌‌کنم یک کسی علی‌علیه‌‌السلام را در عالم شناخته باشد، همان کسی که امروز ما معتقد به امامت ایشان هستیم و پسرعموی پیغمبر بوده، بر خلاف آنچه دایرة‌‌المعارف بریتانیکا گفته که برادرزاده پیغمبر بوده، هر کسی که این شخص را می‌‌شناسد چند تا صفت را برای ایشان می‌‌داند؛

الف) شجاعت بی‌نظیر

اولین صفتی که همه می‌‌دانند شجاعت ایشان است. آیا کسی در دنیا هست که اسم علی‌علیه‌‌السلام را شنیده باشد و نداند که ایشان شجاع بوده‌اند؟! این را که گمان نمی‌‌کنم کسی تردید کند ولی آخر شجاعت علی‌علیه‌‌السلام که برای ما قابل اکتساب نیست؛ ما که نمی‌‌توانیم درِ خیبر را بلند کنیم، نمی‌‌توانیم عَمربن عَبدوَد را بکشیم و به زمین بزنیم. هر کسی یک شرایط خاص خودش را دارد. شجاعت بدنی و قدرت یداللهی امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه را که ما نمی‌‌توانیم کسب کنیم ولی به‌هرحال این را همه می‌‌دانند که علی‌علیه‌‌السلام شجاع بود.

ب) بزرگترین طرفدار عدالت

یکی دیگر از صفاتی که من فکر می‌‌کنم مثل شجاعت علی‌علیه‌‌السلام برای همه ثابت است این است که حضرت علی‌علیه‌‌السلام بزرگترین طرفدار عدالت بودند. شاید اسم هیچ کس در عالم به اندازه علی‌علیه‌‌السلام توأم با عدل نباشد. غیرمسلمان‌ها هم گفته‌اند که امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه به خاطر عدالتشان به شهادت رسیدند. قاتل ایشان عدالت ایشان بود. اسم علی‌علیه‌‌السلام از عدل جدانشدنی است.

ج) عبادت حضرت علی‌علیه‌‌السلام

یکی هم عبادت علی‌علیه‌‌السلام؛ هیچ کسی هست که اسم علی‌علیه‌‌السلام را شنیده باشد و نداند که در میدان عبادت، گوی سبقت را از همه، غیر از شخص پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله ربوده بود و در عالم، نظیر نداشت؟! به‌هرحال همه می‌‌دانند که ایشان عابد بودند، اهل عبادت بودند و در عبادت، ممتاز بودند. فکر نمی‌‌کنم کسی اسم علی‌علیه‌‌السلام را شنیده باشد و این صفت ایشان را نداند.

د) قاطعیت حضرت علی‌علیه‌‌السلام در اجرای احکام اسلام

یکی هم قاطعیت ایشان. ایشان اهل سازش و مداهنه نبودند؛ کان متنمراً [پلنگ‌گونه بود] فی ذات الله،[2] کان خشناً فی ذات الله. در یک جریانی پیش پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله آمدند و از ایشان شکایت کردند که مثلاً ما خواستیم از یک سهمی از غنائم جنگ استفاده کنیم، ایشان گفته چون آن به تساوی بین همه تقسیم نمی‌‌شود شما حق ندارید استفاده کنید! به پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله گفتند آخر بگویید با ما بیشتر مدارا کند! بیشتر تولرانس داشته باشد! مسامحه و مساهله داشته باشد! تساهل داشته باشد! حضرت فرمودند از علی گِله نکنید! إنَّه خَشِنٌ فی ذاتِ الله؛[3] آنجا که مربوط به کار خدا می‌‌شود او اهل سازش نیست و قاطع است.

جلوه‌ای از عدالت و جدیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه در صیانت از بیت‌المال

شنیده‌اید که یک گردنبندی که بعضی‌‌ها گفته‌‌اند نقره بوده است، بعضی هم گفته‌‌اند که اصلاً گردنبندش گِلی بوده است منتها روی آن کار هنری انجام داده بودند و یک چیز زیبایی درست کرده بودند در بیت‌‌المال بود و زینب‌سلام‌‌الله‌‌عليها، دختر حضرت علی‌علیه‌‌السلام رفته بود این را برای مراسم عروسی، عاریه گرفته بود که در مراسم عروسی بپوشد و بعد به بیت‌‌المال برگرداند. امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه دخترش را خواست و فرمود چرا این را از بیت‌‌المال گرفتی؟! گفت من این را به عنوان عاریه مضمونه گرفته‌‌ام، به شرط ضمان، عاریه گرفته‌ام که اگر شکست و خراب شد و از بین رفت ضامن باشم و مثل آن را و یا قیمت آن را بپردازم. حضرت فرمود اگر به عنوان عاریه مضمونه نگرفته بودی اولین دستی که در اسلام از هاشمیات بریده می‌‌شد دست تو بود!

دختر سلطان اسلام، یک گردنبندی که حالا فکر کنید نقره بوده عاریه گرفته، این‌چنین مورد توبیخ پدر قرار می‌‌گیرد و تهدید می‌شود به این‌که اگر این‌گونه نبود که عاریه مضمونه گرفته‌ای یعنی اگر غصب کرده بودی، اگر عنوان سرقت بر آن صدق می‌‌کرد، تویی که دختر من و نوه پیغمبر هستی چهار انگشت دست تو را می‌‌بریدم که چرا از بیت‌‌المال سرقت کرده‌‌ای! در اجرای حکم اسلام، دختر خودشان با یک کنیز حبشی برای ایشان فرقی نمی‌‌کرد. این هم چیزی است که هر کس کم‌وبیش علی‌علیه‌‌السلام را در عالم شناخته این قاطعیت علی‌علیه‌‌السلام را هم شناخته است.

آثار سوء تبلیغات

بنده با کمال تواضع می‌‌خواهم خدمت شما عزیزان و سروران عرض کنم که بیایید این چند تا صفتی که از قطعیات اوصاف علی‌علیه‌‌السلام است، مشرکان هم تصدیق کرده‌اند، مسیحیان هم تصدیق کرده‌اند، یهودیان هم تصدیق کرده‌اند، حالا برادران اهل تسنن که جای خود دارد، بیایید این چند تا صفت را یاد بگیریم تا این‌ها فردا مورد تشکیک واقع نشود!

مگر چنین چیزی هم می‌‌شود؟! راه دوری نروید! کار تبلیغات از این بالاتر است؛ آن روزی که نه رادیو بود، نه تلویزیون بود، نه روزنامه بود، حتی یک میکروفون، یک ضبط‌صوت و یک نوار ضبط‌صوت هم نبود، در بخشی از کشور اسلام تبلیغ کرده بودند که علی‌علیه‌‌السلام یک ضد اسلام است! وقتی خبر شهادت علی‌علیه‌‌السلام به شام رسید و گفتند علی‌علیه‌‌السلام را در حال نماز در مسجد به شهادت رساندند، مردم شام گفتند مگر علی نماز هم می‌‌خواند؟!

تحریف حقایق و مفاهیم دینی در آخرالزمان

اگر آن روز می‌‌توانستند با آن تبلیغات، چنین اکاذیبی را شایع کنند امروز با این وسایل، به‌طریق‌اولی خواهند توانست؛ مثل اینکه بسیاری از حقایق دیگر را تحریف کردند و ما هر روز شاهد آن هستیم و بالاخره این‌ها چیزهایی است که پیش‌بینی شده، راه دوری نیست، چیز تعجب‌آوری نیست، در اوصاف آخرالزمان بسیار زیاد آمده است.

در این دعای ندبه‌‌ای که ان‌شاءالله همه ما اگر موفق بشویم در روزهای جمعه می‌‌خوانیم می‌گوییم أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟! أَیْنَ مُحْیى مَعالِمِ الدّینِ وَ أَهْلِهِ؟! امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف که می‌‌آیند واجبات و مستحبات، واجبات و سنت‌ها را از نو تجدید می‌‌کنند؛ یعنی این‌ها قبل از آمدن آقا کهنه شده و فراموش شده است! اگر بعضی از آن‌ها نشده احتمال بدهیم که خواهد شد!

رسالت ما در برابر تحریف واقعیت‌ها

ما چه کار کنیم؟! بیاییم این یقینیات را اول بین خودمان حفظ کنیم. خودمان باور کنیم که علی‌علیه‌‌السلام نمونه عدالت بود، نمونه قاطعیت بود، اهل مداهنه و سازش نبود و اهل عبادت بود. آیا همین دو، سه کلمه را که حفظ کنیم کافی است؟! اگر این‌ها این‌گونه بود آیا ما که شیعه علی‌علیه‌‌السلام هستیم و علاوه بر شیعه بودن، خودمان را موظف می‌دانیم که طریقه علی‌علیه‌‌السلام را ترویج کنیم و به دیگران بیاموزیم که آن‌ها هم عمل کنند، آیا خود ما نباید بیش از دیگران عمل کنیم؟! آن هم در این روزگاری که در معرض این است که حقایق یکی پس از دیگری تحریف شود، فرائض و سنن تغییر کند، بدعت‌‌ها رواج پیدا کند، شخصیت‌‌های بزرگ تحریف شوند، ترور شوند، ترور شخصیت عرض می‌‌کنم وگرنه ترور شخص که افتخار و آرزو است؛ اللهم اجعَل مَوتَنا قتلاً فی سبیلک، وَ قَتلاً فی سَبیلک فَوفِّق لَنا. آن چیزی که جای نگرانی دارد ترور شخصیت است، تحریف شخصیت اشخاص است.

ترور شخصیت، جنایتی بالاتر از ترور شخص

والله گناه تحریف شخصیت امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه از گناه به شهادت رساندن آن حضرت هزاران بار بیشتر است! تحریف کردن شخصیت سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه از کشتن امام حسین‌علیه‌‌السلام بالاتر است؛ برای اینکه امام حسین‌علیه‌‌السلام از کشته شدنشان چیزی از ایشان کم نشد. چه‌بسا به وسیله کشته شدن، راه ایشان بهتر شناخته شد، مردم به وسیله ایشان هدایت شدند، حقایق را درک کردند، به فساد دستگاه بنی‌امیه و ظالمیت آن‌ها بیشتر پی بردند، کمک کرد به این‌که هدف ایشان زنده شود؛ اما وقتی شخصیت سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه تحریف شود، بگویند سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه در اثر یک اختلاف قومی بین بنی‌امیه و بنی‌هاشم کشته شد، بنی‌هاشم در جنگ بدر به بنی‌امیه خشونت به خرج دادند، آن‌ها هم مقابله‌به‌مثل کردند و در کربلا با بچه‌‌های بنی‌هاشم همین کار را کردند! اگر پیغمبر در جنگ بدر، بنی‌امیه را آن‌گونه نمی‌‌کشت اولاد او هم نمی‌‌آمدند بچه‌‌های پیغمبر را این‌گونه شهید کنند! نتیجه خشونت، خشونت است!

آن شخصیتی که سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه در عالم دارد که تا بت‌پرست‌ها هم به عشق ورزیدن به حسین‌علیه‌‌السلام و به مکتب حسین‌علیه‌‌السلام افتخار می‌‌کنند، گاندی‌‌ها هم به عشق به حسین‌علیه‌‌السلام افتخار می‌‌کنند، آن‌وقت کسانی به نام استاد دانشگاه و اسلام‌شناس و ملی مذهبی و روشنفکر اسلامی در دوران جمهوری اسلامی بیایند در روزنامه‌‌ها صریحاً بنویسند که کشته شدن سیدالشهدا مقابله‌به‌مثل بود! اگر پیغمبر آن خشونت‌‌ها را به خرج نداده بود بنی‌امیه هم خشونت نمی‌‌کردند و بچه‌‌هایشان را نمی‌‌کشتند؛ یعنی پیغمبر اشتباه کرد! خدا که دستور جنگ بدر را داده بود اشتباه کرد! و این‌ها خودشان را مسلمان و طلبکار اسلام هم می‌‌دانند! کسانی که شخصیت سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه را تحریف می‌‌کنند این‌ها گناهشان بیشتر است یا آن‌هایی که سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه را شهید کردند؟! خیانتی که این‌ها به بشریت کردند بیشتر است یا خیانتی که آن‌ها کردند؟! و از این‌گونه تحریف‌‌ها بعدها بیشتر خواهیم داشت.

مسئولیت سکوت در برابر تحریف!

من و شما باید آماده باشیم برای این‌که وظیفه خودمان را عمل کنیم. خیلی چیزها در عالم واقع می‌‌شود، خب ما مسئولش نیستیم. دلمان می‌‌سوزد اما دیگر خیلی هم نگران نیستیم چون ما مسئولیتی نداشته‌ایم و در آن شریک نبوده‌ایم؛ اما اگر حقایق اسلام تحریف شود، اگر شخصیت ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين تحریف شود، ما مسئولش هستیم! ما در شناساندن آن‌ها و در مبارزه با بدعت‌ها و انحرافات کوتاهی کرده‌‌ایم! آن‌وقت دیگر روز قیامت به چه رویی به چشم علی‌‌علیه‌‌السلام نگاه کنیم و امید شفاعت ایشان را داشته باشیم؟! اگر فرمود ای خائنان! بروید گم شوید! شما دیدید که معارف اسلام و تشیع دارد تحریف می‌‌شود و سکوت کردید! چه خاکی به سر کنیم؟!

تأسی به سیره امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه؛ از حرف تا عمل

خلاصه عرض بنده این است که بیایید یقینیات شخصیت علی‌‌علیه‌‌السلام را بهتر بشناسیم، بشناسانیم، عمل کنیم و به دیگران توصیه کنیم که عمل کنند؛ و اگر عمل نکنیم شناساندن‌‌ها هم نتیجه‌ای نخواهد داشت. حرف ما در مردم آن وقتی اثر می‌‌کند و باعث می‌‌شود که آن‌ها پیرو علی‌‌علیه‌‌السلام بشوند که نمونه‌‌اش در زندگی خود ما تجسم داشته باشد نه اینکه بگوییم باید مثل علی‌‌علیه‌‌السلام طرفدار عدل بود اما خودمان هر جا دستمان برسد حق را ناحق کنیم، حق دیگران را بگیریم، از نوبت دکان نانوایی گرفته تا عالی‌‌ترین پست و مقام‌‌های کشور!

اگر در دوران طلبگی‌مان عادت کردیم که نوبت را درِ دکان نانوایی رعایت کنیم، حق رفیقمان و حق همسایه‌مان را که پشت سر ما ایستاده را تلف نکنیم، آن وقت عادت کرده‌‌ایم و این ملکه را داریم که اگر به یک مقام عالی‌ای هم رسیدیم حق را به صاحب حق بدهیم و یک کسی که از ما اُولی است او را جلو بیندازیم اما اگر از اینجا تمرین نکردیم و همیشه فکر منفعت شخصی خودمان بودیم، فکر این بودیم که بارمان را به دوش یک کس دیگری بگذاریم، در حجره مدرسه هستیم سعی کنیم بگوییم ظرف را رفیقمان بشوید، نوبت ما هست که حجره را جارو کنیم، کاری کنیم که او ما را ببیند، اخلاق رذیله از همین‌جا شروع می‌‌شود. اگر می‌‌خواهیم راه علی‌‌علیه‌‌السلام را بشناسیم و عمل کنیم و دیگران را وادار کنیم که عمل کنند اول باید خودمان یاد بگیریم و از همان چیزهای کوچک کوچک در زندگی خودمان پیاده کنیم تا روزگاری که نوبت به مرجعیت رسید اگر دیدیم کسی، مرجعی، افضل، اعلم و اتقی است او را معرفی کنیم.

سیره علمای عامِل

بعد از صاحب جواهر، مردم خدمت شیخ انصاری آمدند و از ایشان رساله خواستند. ایشان حاضر نمی‌شد. بعد از شیخ انصاری، کسانی آمدند از میرزای شیرازی تقلید کنند ایشان حاضر نمی‌‌شد؛ و بزرگان دیگری. آن‌قدر به همدیگر حواله می‌‌دادند، می‌‌گفتند بروید از فلانی تقلید کنید! او دوباره برمی‌‌گرداند و می‌‌گفت، نه، ایشان افضل است. او می‌گفت نه، ما وقتی مباحثه می‌‌کردیم او در بحث از من قوی‌‌تر بود. باز برمی‌گشتند و نقل‌قول می‌‌کردند که آقا! ایشان فرمودند که شما وقتی مباحثه می‌‌کردید قوی‌‌تر از ایشان بودید. می‌فرمود درست است، آن‌وقت من قوی‌تر بوده‌‌ام اما حالا مدتی هست که متارکه شده است، حالا ایشان اعلم هستند. نزاع بود که به همدیگر حواله می‌‌دادند. تازه وقتی نوبت به آن‌ها می‌‌رسید روز اول درس، اشک از چشمانشان جاری می‌‌شد که ما که اینجا نشسته‌‌ایم لیاقت این مقام را نداریم! این‌ها از اول طلبگی تمرین کرده بودند که راه علی‌‌علیه‌‌السلام را بشناسند و عمل کنند؛ اما اگر بخواهیم نوبت دکان نانوایی را از دیگری غصب کنیم کار ما به آنجا می‌‌رسد که اگر روزگاری صحبت از مرجعیت ما شد، با این‌که می‌‌دانیم یکی دیگر افضل است، سعی می‌کنیم خودمان جلو بیفتیم؛ و چیزهای دیگری. اینجا مجلسِ خصوصی است، اگر ما حرف‌های خودمان را اینجا با هم نزنیم کجا بزنیم؟!

لزوم توجه طلاب به خودسازی، عبادت و تقوا

در بین همه این صفاتی که هر کدام از آن‌ها یک بحث مُستوفا می‌‌خواهد و لازم است که ما همین قطعیات زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام را زنده کنیم، به نظر بنده آنچه در این روزگار برای ما طلبه‌‌ها بیشتر لازم است مسئله خودسازی، عبادت و تقوا است. همه ما شاید در منبرها، در سخنرانی‌‌ها و در جاهای دیگر، بارها گفته‌‌ایم و شنیده‌‌ایم که امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه در هر شبانه‌روز، هزار رکعت نماز مستحبی می‌‌خواندند. آن‌هایی که خیلی کم گفته‌اند گفته‌اند پانصد رکعت. موقعی که حضرت در مزرعه بیل می‌زدند مشغول قرائت قرآن بودند و بیل زدن در مزرعه مانع قرائت قرآن ایشان نمی‌‌شد و همه ما خوانده‌‌ایم و نوشته‌ایم و چه‌بسا بارها گفته‌ایم که حضرت شب‌ها در حال عبادت، بیهوش می‌‌شدند و روی زمین می‌‌افتادند!

فاصله نماز ما با نماز حضرت علی‌‌علیه‌‌السلام

آیا زندگی ما شباهتی به زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام دارد؟! مستحبات و هزار رکعت نماز ایشان پیشکش؛ نوافل یومیه ایشان هم پیش کش؛ آیا ما نمازهای واجبمان را آن‌گونه که باید بخوانیم درست می‌‌خوانیم؟! رعایت وقتش، حضور قلبش، خضوع و خشوعش.

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ گفته‌‌اند این آیه‌ای است که امیرالمؤمنین‌‌سلام‌‌الله‌‌عليه این آیه را موقع تولد خوانده‌‌اند. من نمی‌‌دانم این نقل، صحت دارد یا ندارد. البته اگر هم خوانده باشند معنایش این نیست که آن قرآن نازل را خوانده‌‌اند. به‌هرحال این‌ها توجیهاتی است، من نمی‌‌دانم؛ اما قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ آیه قرآن است. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛ آیا نماز خواندن ما نمونه این نمازی است که قرآن معرفی می‌فرماید؟!

چقدر فکر کرده‌‌ایم در این‌که چه کنیم یک مقداری نماز را بهتر بخوانیم، نمازی که خَیرِ العَمل است؟! آخر این‌که در اذان و اقامه می‌‌گویم حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل مصداق چه چیزی است؟! چرا خلیفه دوم، به حسب نقلی که نقل شده است، منع کرد از این‌که حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل در اذان و اقامه گفته شود؟! البته من چون محقق در تاریخ نیستم این را بلد نیستم. همین چیزهایی است که همه از منبری‌ها شنیده‌‌اند و در کتاب‌ها خوانده‌‌اند. من این را قطعی تلقی نمی‌‌کنم. معروف است که او گفت این را نگویید برای اینکه اگر مردم بدانند که نماز، خَیرِ العَمل است دیگر برای جهاد حاضر نمی‌‌شوند.

ما روزی چند بار می‌‌گوییم حَیَّ عَلیٰ خَیرِالعَمل؟! آیا واقعاً نماز را خَیرِالعَمل می‌‌دانیم؟! این نمازخواندن ما این خَیرِالعَمل است که وقتی گفتیم اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ تازه یادمان می‌‌آید که داشتیم نماز می‌‌خواندیم؟! چون برای خود من اتفاق افتاده است می‌گویم. کسی را متهم نمی‌‌کنم. گاهی شده که وقتی می‌‌گویم اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ تازه آن‌وقت یادم می‌‌آید که داشتم نماز می‌‌خواندم! در عوالمی سِیر کردم! آنچه توجه نداشتم این بود که در مقابل چه کسی ایستاده‌‌ام و چه دارم می‌‌گویم! یا درس بوده، یا بحث بوده یا خودم را برای سخنرانی آماده می‌‌کردم که چه چیزی بروم بگویم! یادم نبود که نمازی هم هست و دارم نماز می‌‌خوانم! آن‌هایی که اهل کسب و بازار و این‌ها هستند که جای خود دارد.

ما کجا و عمل به سیره علی‌‌علیه‌‌السلام کجا؟!

آیا نماز ما هیچ نشانه‌‌ای از نماز علی‌‌علیه‌‌السلام دارد؟! آخر ما به چه چیزی بگوییم شیعه علی‌‌علیه‌‌السلام هستیم؟! ما به چه چیزی بگوییم مروِّج طریقت علی‌‌علیه‌‌السلام هستیم؟! این خطبه متقین که امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه بیان فرمودند چقدر از آن اوصافش در زندگی ما ظهور و بروز دارد؟! و ما متأسفانه به خاطر شرایط خاصی که در این زمان فراهم است و دنیا با بهترین، یا بگوییم با بدترین زیورها و زینت‌‌هایش ظهور پیدا کرده، وسایل فریب و گول زدن مردم را بیش از همه فراهم کرده، گوشه و کنار بر درودیوار، دعوت به شیطان و دعوت به جهنم، همه را به طرف خود می‌‌کشاند. بالاخره ما هم مستثنا نیستیم، ما هم بشر هستیم، از این چیزهایی که بر درودیوار و در کوچه و خیابان می‌‌بینیم گاهی هم تحت تأثیر واقع می‌‌شویم؛ این تجملات، این ماشین‌های لوکس، این خانه‌‌ها، این دکوراسیون‌‌ها، این فرش‌های رنگارنگ، بالاخره آدم قلقلکش می‌‌شود و می‌‌گوید کاش ما هم یکی از آن‌ها را داشتیم! دستمان که رسید، از هر راهی که هست فراهم می‌کنیم. یادمان می‌‌رود که علی‌‌علیه‌‌السلام چگونه زندگی می‌‌کردند، غذای ایشان چه بود، فرش ایشان چه بود؟

دام‌هایی برای بدنام کردن روحانیت

خب این‌ها یک مقدار شرایط عمومی زمان است؛ والَّذی یَزیدُ فی الطَنبور نَغمَة أُخری، دام‌هایی است که برای روحانیان گسترده‌‌اند. توطئه‌هایی است که برای به دام انداختن روحانی و آخوند چیده‌‌اند و دارند گوشه و کنار اجرا می‌‌کنند، بدون اینکه ما متوجه بشویم! دست‌هایی در کار هست که روحانیت را بدنام کنند، تا از چشم مردم بیندازد، تا مردم به واسطه دور شدن از روحانیت، دین را رها کنند؛ و اگر ما در این دام بیفتیم، به نقشه‌‌های آن‌ها کمک کرده‌‌ایم.

دوری از تجملات برای حفظ اسلام

امروز دوری از تجملات، تنها به عنوان یک مستحب نیست که برای تأسی به امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه که سر سفره‌‌اش بیش از یک خورشت نبود، آن هم نمک به عنوان یک خورشت، ما هم از تجملات دوری کنیم. امروز دوری از تجملات یک تکلیف واجب است برای حفظ اسلام. اگر روحانیت بخواهد موقعیت خودش را در جامعه حفظ کند باید ساده‌زیستی‌اش را حفظ کند وگرنه مردم از روحانیت، زده می‌‌شوند و از روحانی که جدا شدند از دین جدا خواهند شد.

وجوب عمل به آموزه‌های سیره علوی

رسیدگی به همسایه، به ارحام، به فقرا، این‌ها چیزهایی است که کسی نداند در زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام بوده است؟! آیا این‌ها در زندگی ما هم نمونه‌هایی دارد؟! ما چند تا از همسایه‌‌های فقیرمان را می‌‌شناسیم؟! سالی چند مرتبه به آن‌ها رسیدگی می‌‌کنیم؟! ارحام فقیر خودمان را چقدر می‌‌شناسیم؟! چقدر در صدد هستیم که به اندازه‌‌ای که می‌‌توانیم یک کمکی به آن‌ها بکنیم؟! نمی‌‌گویم هیچ کس نمی‌‌کند؛ می‌‌خواهم توجه بدهم به این چیزهایی که امروز به عناوین ثانویه از واجبات ماست. برای اینکه مکتب علی‌‌علیه‌‌السلام حفظ شود یعنی جوهر دین و اسلام حفظ شود باید طوری شود که روحانیت، موقعیت خودش را در جامعه حفظ کند، مردم او را به عنوان نمونه زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام بشناسند. نمونه که می‌‌گویم یعنی همان که فرمود أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ.[4] یک در هزار زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام را، اگر یک در هزار باشد که خیلی خوب است، یک میلیونیم زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام را در زندگی خودمان مجسَّم کنیم.

آنچه در عمل، مهم است این نکته است که به عبادت اهمیت بدهیم. خودسازی و تذکره اخلاق امروز به عنوان یک مستحب نیست. شاید هیچ وقت هم به عنوان مستحب نبوده است. از فرمایشان شهید ثانی در مُنیةَ المُرید استفاده می‌‌شود که تهذیب اخلاق از هر علمی واجب‌‌تر است آن هم نه‌تنها علمش؛ و عملش. امروز اهمیت آن مضاعف است و این وجوب، متأکد است به خاطر اینکه ما با نمونه‌‌های رفتاری خودمان می‌‌توانیم زندگی علی‌‌علیه‌‌السلام را معرفی کنیم. مردم علی‌‌علیه‌‌السلام را از ما می‌‌شناسند. نه‌تنها از زبانمان؛ از قلم مان و بلکه از رفتارمان.

اما در بعد علمی، سعی کنیم در برابر این شکوک و شبهاتی که در زمینه تضعیف عقاید و ترویج بدعت‌‌ها و تحریف حقایق دین و شخصیت‌‌های دینی دارد اعمال می‌‌شود احساس مسئولیت کنیم. اینجا جای تساهل نیست. اگر تساهل جایی داشته باشد در امور دنیوی است، در مباهات است. پای دین که در کار آمد باید قاطع باشیم؛ عَلیٌ مَمسُوسٌ فی ذاتِ الله، خَشِنٌ فی ذاتِ الله؛

تساهل و تسامح در دین، آرزوی دیرینه کفار و مشرکان

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛[5] این آرزوی دیرینه کفار و مشرکان است که پیشوایان دینی را به سازش بکشانند؛ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛ دوست دارند که تو یک خورده نرمی به خرج بدهی، سازش بکنی، آن‌ها هم با تو بسازند؛ گفتمان، به هم لبخند بزنید، دعوا نکنید، شما حرفتان را بزنید او هم حرفش را بزند، بعد هم با احترام از همدیگر جدا بشوید، نسبت به دینتان هیچ تعصبی نداشته باشید، اگر تحریف کردند سکوت کنید، عفو کنید، گذشت کنید!

مگر من ارث پدرم است که گذشت کنم؟! سکوت در مقابل بدعت در حکم کفر است! إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ،[6] إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْيُظهِرِ العالِمُ علمَهُ، فمَن لَم يَفعلْ فعَلَيهِ لَعنةُ اللّهِ[7].

در مبارزه با بدعت‌‌ها جای تساهل و تسامح و جای تولرانس نیست. آن همان اِدهان مذمومی است که آرزوی دیرینه کفار بوده است. قرآن می‌‌فرماید: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ.

امروز هم همین را می‌‌خواهند؛ می‌‌خواهند شما نسبت به دینتان تعصب نداشته باشید تا آن‌ها هر غلطی که می‌‌خواهند بکنند! اگر بخواهید حرف بزنید می‌‌گویند این‌ها خشونت‌طلب هستند! آیا علی‌‌علیه‌‌السلام هم همین‌گونه بود؟! وقتی حکم خدا تعطیل می‌‌شد همین‌طور خونسرد از کنار آن می‌‌گذشت؟! وقتی بدعتی در دین گذاشته می‌‌شد لبخند می‌‌زد؟!

این دو چیز را فراموش نکنیم؛ در مقام بحث، استدلال، بیان، تحقیق، گفتن، نوشتن، حقایق دین را به بهترین زبانی که قابل فهم باشد بیان ‌‌کنیم. در مقابل بدعت‌‌ها، با کمال جدیت مقاومت کنیم، مقاومت معقول، قانونی، اسلامی اما دور از روح مداهنه و سازش با کفر و بدعت و انحراف؛ با قاطعیت. در مقام عمل هم سعی کنیم به خودسازی، ساده زیستی، دوری از تجمل و دنیازدگی.

وفقنا الله و ایاکم ان‌شاءالله

 

 


[1]. مؤمنون، 1.

[2] . حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در خطبه‌ای که در جمع زنان مدینه بیان فرمودند در بیان علت همراهی نکردن مردم با امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ [علیه‌السلام] نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ؛ « چه عیبی از ابوالحسن سراغ داشتند؟! به خدا سوگند، اشکالی که به او می‌گرفتند استواری و محکم بودن شمشیرش و بی‌باکی او از مرگ و شدت گام‌های استوار او و سختی مجازات او و پلنگ‌گونه بودنش در امور الهی بود!» (الاحتجاج علی أهل اللجاج – للطبرسی).

[3] . بحارالانوار، ج21، ص385.

[4]. نهج البلاغه، نامه 45.

[5]. قلم، 9.

[6]. بقره، 159.

[7]. کافی، ج 1، ص 54.