روزه‌داری؛ فرصتی بی‌نظیر برای بندگی

در جمع فرماندهان سپاه
تاریخ: 
سه شنبه, 14 آبان, 1381

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا بفرمایید.

تشریف‌فرمایی شما عزیزان را به این مؤسسه كه به نام حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مزین است و در جهت تحقق اهداف والاى ایشان ایجاد شده است خوش‌آمد عرض مى‌‌كنم، مخصوصاً در چنین روزى كه آخرین روز ماه شریف شعبان و طلیعه ماه مبارك رمضان است و در آخرین ساعات این ماه به سر مى‌‌بریم. قبل از هر چیز از خداوند متعال درخواست مى‌‌كنیم كه اگر ما تا این ساعت آمرزیده نشده‌ایم، به بركت دوستان خدا و بندگان پاك و شایسته‌اش قلم عفو بر گناهان ما بكشد و آمرزیده، وارد ماه شریف رمضان بشویم.

در ایام آخر ماه شعبان، مستحب است كه این دعا زیاد خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ؛ اگر در مدتى كه از ماه شعبان گذشته ما را نیامرزیده‌‌اى، در همین اندازه كه از ماه شعبان باقى مانده، دیگر ما را بیامرز! امیدواریم در همین ساعاتى كه از ماه شعبان باقى مانده است مشمول مغفرت و رحمت الهى واقع بشویم و توفیق توبه نصوح داشته باشیم و در ماه رمضان بتوانیم از این ضیافت الهى بهره‌‌مند شویم.

توأمان بودن ابعاد فردی و اجتماعی؛ ویژگی مهم شریعت مقدس اسلام

دستورات و تعالیم انبیا به‌خصوص دین مقدس اسلام، به‌طورکلی به دو بخش قابل تقسیم است؛ یك بخشى كه به خود انسان مربوط است، رفتاری است كه آدم به عنوان یك عمل فردى انجام مى‌‌دهد و نتیجه‌‌اش هم مستقیماً عاید خودش مى‌‌شود و یك بخشى است كه در ابتدا براى دیگران انجام مى‌‌شود و نتیجه مستقیمش عاید دیگران مى‌‌شود ولى به خاطر اینكه انجام وظیفه‌‌اى بوده، درنهایت اگر كار خوبى باشد براى خود انسان ثواب خواهد داشت و متقابلاً اگر خدای‌نکرده ظلم به دیگران باشد عِقاب خواهد داشت.

از ویژگی‌های مهم شریعت مقدس اسلام این است كه این دو بُعد فردى و اجتماعى با هم توأم شده است. ما وقتى در احكام اسلام نگاه می‌کنیم، حتى در خصوصى‌‌ترین كارى كه مربوط به شخص خود انسان مى‌‌شود، سعى شده تا آنجایى كه ممكن است یك رنگ اجتماعى هم داشته باشد و دیگران هم به نحوى در آن شریك باشند. از آن طرف هم اجتماعى‌‌ترین كارها كه مستقیماً مربوط به دیگران است، در شریعت مقدس اسلام به‌گونه‌ای طراحى شده كه براى خود شخص مؤثر باشد. باید بگوییم این یكى از هنرهاى دین است كه ابعاد مختلف زندگى انسان را مى‌‌تواند به هم پیوند بدهد و درهم‌تنیده كند؛ به‌عبارت‌دیگر معمولاً دستورات شرعى دورویه است، مثل سکه دورو می‌ماند؛ یك رو مربوط به خود شخص است، یك رو هم مربوط به دیگران و مربوط به جامعه است. ما حتى در نماز كه رابطه انسان با خداست و حتى در خصوصى‌‌ترین نماز، نمازى كه آدم در یك جاى خلوتى، تنها خودش مى‌‌خواند و نه كس دیگرى مطلع مى‌‌شود و نه ارتباطى با كسى پیدا مى‌‌كند، انسان نیمه‌شبی بلند شود و در خلوتى نماز بخواند، این دیگر كاری كاملاً خصوصى و شخصى است ولى همان‌گونه كه مى‌‌دانید باید سوره حمد را خواند و در سوره حمد مى‌‌گوییم إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. انسان باید خودش را در جمع مؤمنان ببیند. نمى‌‌گوید من تو را مى‌‌پرستیم؛ مى‌‌گوید ما تو را مى‌‌پرستیم، ما از تو كمك مى‌‌خواهیم؛ یعنى در همان خلوت شب هم، خودش را در میان بندگان دیگر خدا و مؤمنان دیگر مى‌‌بیند و مجموعاً خدا را مى‌‌خواند و پرستش مى‌‌كند. آخرش هم وقتى مى‌‌خواهد از نماز فارغ بشود باید بگوید السَّلَامُ عَلَینَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین* اَلسَّلاَمُ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ؛ بر مؤمنان و بندگان شایسته خدا سلام مى‌‌فرستد ولو حالا هیچ كس هم نباشد و نشنود كه چنین سلامى از طرف شما فرستاده می‌شود ولى نماز را باید با سلام بر همه بندگان شایسته خدا و بر مؤمنان خاتمه داد.

بُعد فردی و اجتماعی روزه

یكى از این اعمالى كه این جنبه‌‌هاى گوناگون كاملاً در آن رعایت شده همین عبادتى است كه ما در شُرُف رسیدن به ساعات و ایامش هستیم یعنى روزه ماه مبارك رمضان؛ از یك طرف یك كار شخصى است كه انسان باید از یك سلسله كارها امساك و خوددارى كند؛ خوردنی‌ها، آشامیدنی‌ها و بعضى كارهای دیگری كه در روز ماه مبارك رمضان باید آن‌ها را ترك كرد. حقیقت روزه هم همین است ولى خداوند متعال به‌گونه‌ای مقدر و تشریع فرموده كه همین عبادت، با مؤمنان و با بندگان خدا ارتباط پیدا كند. در مقام بیان حکمت‌های ماه رمضان و روزه گرفتن، از خود اهل بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین بیان شده كه یكى از فواید روزه این است كه آدم مزه گرسنگى و تشنگى را مى‌‌چشد، آن وقت مى‌‌فهمد كه فقرا در دوران زندگی‌شان چه مى‌‌كشند. آدمى كه وسایل زندگى از هر جهت برای او فراهم است، هزارى هم كه درباره دیگران فكر كند یك تصویر مبهمى دارد.

معروف است كه یك ثروتمندى براى بچه‌‌اش مى‌‌گفت که بعضى‌‌ها هستند نان شب ندارند بخورند؛ بچه‌‌اش گفت خب چلوكباب بخورند! این به خیال خودش تصور می‌کرد که مشكل این است كه نان نیست، گفت خب چلوكباب بخورند. او اصلاً نمى‌‌توانست تصور كند که وقتى مى‌‌گویند در خانه‌ای نان نیست یعنى چه! تا خود انسان یك سختی‌ای را نچشد نمى‌‌فهمد كه دیگران چه مى‌‌كشند.

یكى از فواید روزه این است كه آدم به‌هرحال یك مقدارى گرسنگى و تشنگى را بچشد، ببیند گرسنگى و خوردن یعنى چه. حالا گو اینكه ما در افطار و سحر، آن‌چنان جبران مى‌‌كنیم كه مزه گرسنگى و تشنگى را خیلى هم نمى‌‌چشیم!

غرور و تکبر؛ احساس بی‌نیازی موجود سرتاپا نیاز!

از جمله فوایدى كه روزه براى انسان دارد، اصالتاً براى خود انسان و شعاعش به دیگران هم مى‌‌تابد و نتایجش عاید آن‌ها هم مى‌‌شود این است كه انسان از حالت غرور، تكبر و نخوت پایین مى‌‌آید. آدمیزاد یک موجودی است که همین‌که در یك چیزى احساس بى‌‌نیازى بكند حالت طغیان و سركشى پیدا مى‌‌كند؛ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ؛[1]

با اینكه ما سرتاپا نیاز هستیم، حتى نیازمان از حیوانات هم بیشتر است، حیواناتی هستند که وقتى متولد مى‌‌شوند مى‌‌دوند و راه مى‌‌روند و نیاز خودشان را برطرف مى‌‌كنند، سرما و گرمایشان تأمین مى‌‌شود، پوست گرمى دارند و از سرما حفظ مى‌‌شوند، همین‌که از شكم مادر متولد شدند راه مى‌‌روند اما آدمیزاد آن‌قدر نیاز دارد كه خودش بعد از تولد نمى‌‌تواند سرپا بایستد و كار خودش را انجام بدهد و بعد از تولد هم باید دو سال در آغوش مادر باشد و دیگران دائماً به او رسیدگى كنند.

با اینكه ما نیازمان حتی از حیوانات هم بیشتر است اما به محض اینكه در یك جهتى احساس كردیم كه نیاز نداریم آنجا گردن‌کلفت هستیم! این یك حالت طبیعى است. علاجش هم به این است كه حالاتى پیش بیاید كه آدم نیاز خودش را درك كند. به قول ما طلبه‌‌ها نیاز خودش را با علم حضورى ببیند.

نقش روزه در رشد و تعالی انسان

یك سلسله نیازهایى هست كه آدم اضطراراً پیدا مى‌‌كند و پى مى‌‌برد به اینكه ناتوان است. یك چیزهایى هم هست كه آدم باید خودش كمك كند تا این نیازها را بیشتر درك كند.

آن چیزهایى كه به طور تكوینى پیش مى‌‌آید و ما در آن هیچ اختیارى نداریم آن‌ها نقش چندانی در رشد و تكامل ما ندارند اما آنجایى كه توجه خود ما و رفتار خود ما باعث این مى‌‌شود كه این نیاز را بهتر درك كنیم این در سازندگی‌مان بیشتر مؤثر است؛ فرض كنید آدم اگر یك جایى مبتلا بشود و چند روز غذا گیرش نیاید، یا فرض بفرمایید خدای‌نکرده مدتى، چند ساعتى، یك روزى زیر آوارى بماند و بفهمد كه چقدر نیازمند است، خب این یك بلایى است كه آدم، بى‌‌اختیار به آن مبتلا شده است. ممكن است اثر این به حسب مرتبه آن تا چند ساعتى و تا چند روزی باقى باشد و توجه داشته باشد به اینكه من چه موجود ضعیفِ ناتوانى هستم؛ ولى بعضى چیزها هست كه خود آدم مقدماتش را فراهم مى‌‌كند كه نیاز خودش را درك كند.

روزه یكى از اعمالى است كه آدم با اختیار خودش باعث این مى‌‌شود كه این نیاز را لمس كند چون ما تصمیم مى‌‌گیریم كه خودمان گرسنگى بكشیم؛ این است كه تأثیرش در تكامل روحى انسان بیش از یك اعمال و بلاهایى است كه به صورت غیراختیارى براى ما پیدا مى‌‌شود و هر قدر ما در این زمینه بیشتر فكر كنیم و توجه كنیم و این را به خاطر بسپاریم و زنده نگه‌‌داریم كه ما سرتاپا نیاز هستیم، این براى رشد و تكامل و ترقى روحى ما مفیدتر است.

انسان؛ موجودی فقیر و نیازمند

اصولاً بند‌‌گى یعنى درك نیاز. بنده یعنى كسى كه چیزى ندارد، بنده است؛ یعنى مال خودش نیست؛ عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیءٍ؛[2] آدمی كه وجودش مال خودش نیست این دیگر سرتاپا نیاز است. براى وجود داشتنش نیازمند است، چه رسد به چیزهاى دیگر! و آدمیزاد اصلاً آفریده شده براى همین‌که این ندارى خودش را، این بندگى خودش را و این مملوكیت خودش را درك كند. مگر نمى‌‌فرماید که وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛[3] جن و انس را نیافریدم مگر براى همین‌که بندگى كنند؛ بندگى چیست؟ یعنى اظهار اینكه من هیچ چیز ندارم، تو خدا هستی و من بنده مملوك.

بندگی؛ راه رسیدن به اوج کمال انسانی

آدم آن‌وقتی به اوج كمال انسانى مى‌‌رسد كه این نیاز خودش را بیش از همه درك كند. کامل‌ترین بندگان خدا آن كسانى بودند كه این نیاز خودشان را بیش از همه درك كردند و همیشه به خاطر داشتند و غفلت نكردند. آدم وقتى این‌گونه باشد، در هیچ حالى از خدا غافل نیست. این است که دائماً توجه دارد به اینکه در همه چیز به او نیاز دارد؛ اگر مى‌‌خواهد نفس بکشد باید اراده او باشد. اگر خدا یك آن اراده نكند من و شما دیگر مى‌‌توانیم نفس بكشیم؟! براى یک نفس كشیدن ببینید خدا چقدر باید مقدمات فراهم كند تا ما یک نفس بكشیم؛ اگر این هواى اطراف ما نباشد چه نفسی بکشیم و چه طور مى‌‌توانیم زنده باشیم؟! اگر این هوا جریان نداشته باشد، وقتى مصرف شد دوباره از جاى دیگر جاى آن نیاید، خب هوا مصرف شد، اكسیژنش تمام شد، آدم دیگر خفه مى‌‌شود! اگر این هوا آلوده و مسموم بود خب دیگر نمى‌‌توانیم نفس بكشیم. براى یك نفس كشیدن، خدا چقدر باید مقدمات فراهم كند تا ما بتوانیم نفس بكشیم! این‌قدر ما نیازمندیم؛ دیگر چه رسد به سایر چیزها!

روزه؛ تمرین بندگی خداوند متعال

روزه یكى از چیزهایى است كه این زمینه را براى آدم فراهم مى‌‌كند كه نیازهاى خودش را درك كند، منتها شرطش این است كه آدم خودش هم توجه بكند، فكر هم بكند، این‌گونه نباشد كه آن‌وقتی هم كه گرسنه است فكرش فقط این باشد كه براى افطار چه تهیه كند؟ امشب چه بخوریم كه خوشمزه‌‌تر باشد؟ و وقت گرسنگى‌‌اش را با فكر سیرى بعد بگذراند.

سعى كنیم از روزه این استفاده را بكنیم كه نیاز خودمان را بهتر درك كنیم. این کار یك مقداری به صورت طبیعى مى‌‌شود؛ وقتى چند روزی از ماه رمضان مى‌‌گذرد آدم یك خورده افتاده‌‌تر مى‌‌شود. معمولاً این‌گونه است؛ دیگر آدم با آن گردنكشى و غرور حرف نمى‌‌زند و راه نمى‌‌رود؛ سرش یك مقدار پایین مى‌‌آید؛ در حرف‌زدن‌ها یك خورده آرام‌تر صحبت مى‌‌كند؛ در برخورد با دیگران یك خورده متواضعانه‌‌تر برخورد مى‌‌كند. این آثار طبیعى آن است و این‌ها خیلى غنیمت است چون آنچه دشمن انسانیت انسان است این غرور است. وقتى كمال ما در بندگی است، در احساس ضعف است، در احساس نیاز به خداست، هر چه ما را این دور كند آن دشمن ماست دیگر.

اگر این اصل را درست درك كنیم، اولاً در ایام روزه به آن توجه داشته باشیم، دنبال این باشیم كه از این فایده روزه استفاده كنیم و نیازهاى خودمان را بیشتر درك كنیم و این درك نیاز، باعث این مى‌‌شود كه به آن كسى كه این نیازها را رفع مى‌‌كند بیشتر توجه كنیم.

علت نام‌گذاری ماه رمضان به ماه میهمانی خدا

وقتى ما نیاز خودمان را درك كردیم این دو رویه است و دو سر دارد؛ یكى نیاز ماست، یكى هم آن كسى كه نیاز ما را برطرف مى‌‌كند. وقتى فهمیدیم كه نیازمند هستیم به آن كسى كه دارد این نیاز را برطرف مى‌‌كند توجه پیدا مى‌‌كنیم یعنى بیشتر به یاد خدا مى‌‌افتیم. اگر این روحیه در ما تقویت شود خیلى مى‌‌توانیم از روزه و از سایر عبادت‌ها استفاده كنیم.

شاید این‌که ماه رمضان، ماه ضیافت خدا نامیده شده یک سِرّش همین باشد؛ ما تا توجه به خودمان داریم و خودمان را بى‌‌نیاز مى‌‌بینیم و غرور داریم و براى خودمان انانیت و استقلال قائل هستیم یاد خدا نیستیم، میهمان خودمان هستیم، میهمان نفس هستیم. هر وقت این خودیَّت خورد شد، هر وقت فهمیدیم هیچ چیز نداریم، آن‌وقت مى‌‌فهمیم آنچه داریم از دیگری است و میهمان او مى‌‌شویم. اینكه ماه رمضان ماه میهمانى خداست براى این است كه بفهمیم كه خودمان هیچ چیز نداریم، هر چه هست مال اوست پس ما میهمان او هستیم. اگر این را باور كنیم آن‌وقت اگر یك چیزهایى داریم خیلى به آن نمى‌‌بالیم؛ اگر پولى داریم، عزتى داریم، مقامى داریم، عنوانى داریم و هر نعمت دیگری، خیلى به آن نمى‌‌بالیم چون مال دیگری است؛ به ما چه؟! اگر آدم یك عاریه‌‌اى از یك چیزى بگیرد، جا دارد كه خیلى به آن افتخار كند که من امروز لباس عاریه‌‌اى پوشیدم؟! خب اگر این لباس خوبى هست این مال صاحبش است.

تأثیر بندگی خدا بر آرامش قلب

پس اگر ما واقعاً این را درك كنیم كه هستى مال دیگری است، ما خودمان هم مال دیگری هستیم، خودمان هم مال خودمان نیستیم، آن‌وقت دیگر جا ندارد كه به دیگران ببالیم كه من چه دارم و من چه دارم. تو چه دارى؟! این‌ها كه هست همه‌‌اش مال خداست! اگر چیزى از دست ما برود، نعمتى از دست ما برود ما خیلى ناراحت نمى‌‌شویم؛ خب عاریه‌‌اى بود صاحبش گرفت. مگر بنا نبود كه بگیرد؟! دیگر عاریه یعنى اینكه صاحبش هر وقت خواست بگیرد؛ نعمتى داده بود، مالى، مكنتى، عزتى، مقامى، فرزندى، خدا ان‌شاءالله چنین روزى براى آدم نیاورد كه مبتلا به داغ فرزند و عزیزان بشود ولى به‌هرحال دنیا هم دیگر بدون این چیزها نیست. آن كسى كه این را درك كرده خودش را گم نمى‌‌كند و زیاد جزع‌وفزع نمى‌‌كند؛ خب مال او بوده، داده، حالا خواسته گرفته. چیزى مال ما نبوده تا غصه‌‌اش را بخوریم. حالا مسئله عواطف و امثال این‌ها، یك چیزهاى دیگری است و جای خودش اما دیگر آدم خودش را نمى‌‌بازد.

بذل مال و جان در مسیر بندگی

نكته سوم كه مهم‌تر است و در این روزگار باید به آن بیشتر توجه كنید این است كه وقتى ما آنچه داریم از دیگری است و دیگرى در دست ما امانت گذاشته است صرف كردن آن در راهى كه خود او گفته دیگر آسان است. یك كسى پولى به شما داد، صد هزار تومان به شما داد، گفت نود هزار تومان آن براى خودت، نوش جانت، هر جورى خواستى مصرف كن، این ده هزار تومانش را هم آنجا مصرف كن! خیلى سخت است که آدم این کار را انجام بدهد؟! خب مال خودش بوده، این را داده، یك مقدارش را ما استفاده كردیم، این مقدارش را هم مى‌‌گوید در راه من صرف كن! اگر پول است فرض كنید خمس مالش است؛ خمس مال كه نه، خمس درآمد سال، آن هم بعد از اینكه همه هزینه‌‌ها را خرج كردید! هر چه در طول سال خدا به تو داد استفاده كردى، نیاز داشتى، صرف كن! نوش جانت! بقیه‌‌اش هرچه ماند یک‌پنجم آن را براى صاحب‌کار بده! اگر آدمیزاد این‌قدر بخل بورزد، آن‌وقت دیگر چه جور باید با او معامله كنند؟! آدم باور كند كه همه این‌ها مال اوست، تازه من هر چه در طول سال احتیاج داشتم استفاده كردم، حالا زیاد آمده، مى‌‌گوید از زیاد آمده‌اش یک‌پنجمش را برو فلان جا مصرف كن! اگر باور داشته باشد كه مال اوست خب سختى ندارد. اشکال‌ها مال این است كه ما این باور را نداریم؛ من زحمت كشیدم، عرق ریختم، چه کار کردم تا این پول‌ها را به دست آوردم! خب قدرت بر زحمت كشیدن را چه کسی به تو داد؟! دست را چه کسی به تو داد؟! فكر را چه کسی به تو داد؟! توفیق عملش را چه کسی به تو داد؟!

و بالاخره تا بذل جان مى‌‌رسد! باور كردیم كه جان هم مال خود ما نیست؛ اینكه مى‌‌گوییم من و این‌قدر به من مى‌‌نالم این من را خدا به من داده، روح من مال اوست، حیات من مال اوست؛ حالا مى‌‌گوید این را در فلان جا مصرف كن! تازه وقتى مصرف كردى، عوضش را هزاران برابر به تو خواهم داد! اگر باورم باشد كه مال اوست صرف كردن آن زحمتى ندارد.

حیات ابدی در ازای عمر محدود؛ معامله خداوند متعال با مؤمنان

حیاتى داده مى‌‌گوید برو آنجا مصرف كن، عوضش حیات ابدى به تو مى‌‌دهم؛ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ؛[4] اولاً این جان را او به من داده و مال اوست، هر وقت هم بخواهد بگیرد من حقى ندارم؛ نه مى‌‌توانم و نه حقى دارم که جلوى او را بگیرم. در عین حالى كه مال اوست و هر آن حق دارد که هر جورى دلش بخواهد بگیرد ولی مى‌‌گوید بیا این را به من بفروش! همان چیزى كه مجانى به تو داده‌‌ام، حالا هم هر وقت كه بخواهم ما خودم است، مى‌‌توانم پس بگیرم ولى تو بیا بفروش به من! آن هم نه به یك قیمت مساوى بلکه با قیمتى كه هیچ نسبتى با ارزش این ندارد. در مقابل اینكه این جان را بفروشى یعنى این حیات محدود را، مگر تو مى‌‌خواستى چند سال زندگى كنى؟! صد سال! خوب است؟! حالا بیا این صد سال زندگى را بده، بینهایت زندگى را بگیر! آن هم زندگی‌ای كه اصلش را هم خود خدا داده و مال اوست. اگر هیچ چیز هم در مقابلش ندهد ما حقى نداریم چیزى بگوییم؛ مالش بوده، هر وقت هم خواسته گرفته؛ اما اگر با اختیار در آن راهى كه او مى‌‌گوید بدهیم، در مقابلش مزدى مى‌‌دهد كه بینهایت برابر آن چیزی است كه تو دارى؛ آیا نمى‌‌ارزد؟! آدم صد تومان پول بدهد صد میلیون تومان بگیرد آن هم نقد؛ آیا نمی‌ارزد؟! صد میلیون كه هیچ، باز محدود است. بگویید صد میلیارد بگیرد، باز هم یك نسبت محدود است و بالاخره تمام مى‌‌شود؛ اما آن پاداشى كه هیچ وقت تمام نمى‌‌شود، آن را در مقابل آن بخششى مى‌‌دهد كه آدم با اختیار خودش و به دست خودش تقدیم كند. او حق دارد به‌زور بگیرد اما تو با اختیار بیا تقدیم كن تا آن نتیجه را داشته باشد.

نقش ارتباط با خدا در روحیه شکست و پیروزی

اگر آدم این را باور كرد كه هستى مال خداست، ما سرتاپا به او نیازمندیم، آن‌وقت آدم نه در زندگى خیلى غصه مى‌‌خورد؛ آدم براى مال مردم كه غصه نمى‌‌خورد. نه خیلى سرمست مى‌‌شود كه من چنین و چنان دارم و دیگران ندارند و فخر مى‌‌فروشد؛ خب مى‌‌داند كه مال خودش نیست، فخرى ندارد؛ و نه در صرف این نعمت‌ها در راه خدا بُخل مى‌‌ورزد؛ مال خودش است، خودش گفته در این راه مصرف كن! چشم! تازه او هم مجانى حساب نمى‌‌كند، پاداش بینهایت خواهد داد!

اگر آدمیزاد این‌گونه ساخته شود فكر مى‌‌كنید دیگر شكستى براى او معنی داشته باشد؟! دیگر نه در زندگى فردى شكست دارد چون هیچ وقت چیزى را از دست نمى‌‌دهد. اگر بیاید مال اوست، اگر برود مال صاحبش است؛ من شكستى نکرده‌ام.

در اجتماع هم وقتى چنین روحیه‌‌اى وجود داشته باشد كه آدم، جانى كه خدا داده را در راهى كه خدا مى‌‌گوید مصرف كند، پاداشش را هم بینهایت برابر مى‌‌گیرد، خب كوتاهى نمى‌‌كند. مردمى كه چنین روحیه‌‌اى داشته باشند آیا دشمن مى‌‌تواند بر آن‌ها پیروز بشود؟! قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیینِ؛[5] وقتى آدم با دشمن مى‌‌جنگد مى‌‌داند كه هر طرفى که باشد به نفع من است؛ اگر در جنگ پیروز بشوم خب الآن هم پیروزى نقد را در این دنیا دارم. فرضاً اگر شكست هم بخورم، اگر كشته هم بشوم خب تازه باعث این شده كه پیروزى نهایى و ابدى داشته باشم؛ چه ضررى مى‌‌كنم؟!

بندگى خداوند متعال؛ رمز سعادت انسان

پس از اینجا چند تا نكته را مى‌‌توانیم استفاده كنیم؛ اول اینکه سعى كنیم به نیازهاى خودمان به خدا بیشتر توجه كنیم تا مبتلا به غرور، سرمستى، خودخواهى، تكبر و فخرفروشى به دیگران نشویم. مال ما نیست تا فخر بفروشیم.

دوم اینکه موقعى كه سختى رو مى‌‌آورد، نعمت‌ها كم مى‌‌شود یا از دستمان مى‌‌رود خیلى جزع‌وفزع و بى‌‌تابى نكنیم؛ مال ما نبود؛ بعد آرامش، سنگینى و وقار خودمان را مى‌‌توانیم حفظ كنیم.

سوم اینکه در مصرف كردن این نعمت‌ها در راه خدا دیگر تردیدى به خود راه نمى‌‌دهیم؛ خب مال اوست، خودش گفته اینجا صرف كن! چَشم! تازه مجانى هم نیست، وقتى صرف كردم خیلى بهترش را خواهد دارد؛ خب چرا نكنم؟! چه ضررى مى‌‌كنم؟! پس در یك كلمه رمز سعادت انسان در بندگى كردن است. بندگى كردن یعنی اینكه آدم باور كند كه خودش هیچ چیز ندارد، بنده است و این را در عمل نشان بدهد.

امیدواریم خداوند متعال به ما توفیق بدهد كه بنده بودن خودمان را بهتر درك كنیم و بهتر در عمل نشان بدهیم تا عبادت بشود و به‌خصوص در این ماه شریف، توفیق درك این معانى یا به تعبیر دیگر توفیق خودسازى را به ما بدهد؛ خودسازى یعنى بنده شدن. خودمان را بسازیم یعنى چه جور بسازیم؟! یعنى مى‌‌خواهیم خدا بشویم؟! آقا بشویم؟! چه آقایی‌ای؟! آقایى ما در بندگى است. خودسازى این است كه آدم، خوب بنده بشود، خوب بندگی کند و خوب بفهمد كه هیچ چیز مال خودش نیست.

روحیه بندگی؛ بزرگترین عامل در پیروزى

ان‌شاءالله كه از این فرصت بسیار استثنائى و از این نعمت بزرگ و از این خوان گسترده الهى بتوانیم حداكثر استفاده را ببریم؛ هم در انجام وظایف شخصى‌‌مان، عبادت‌های شخصى، نماز، ذكر خدا، مناجات، توبه، تضرع، كوتاهى نكنیم و هم در خدمت به خلق خدا كه آن هم باز برگرداندن امانت‌هایی است كه خدا به ما سپرده، به دست آن كسانى كه سفارش كرده به آن‌ها برسانید و در مقابلش باز هزاران برابر به ما پاداش خواهد داد. همین عاملى هم كه باعث سعادت فردى ما مى‌‌شود باعث پیروزى ما در مقابل دشمنان مى‌‌شود. این روحیه، هم باعث این مى‌‌شود كه خداوند متعال به چنین بندگانى بیشتر عنایت كند كه یاد او هستند و از او كمك مى‌‌خواهند و اعتمادشان بر او هست و هم به طور طبیعى یك عامل شکست‌ناپذیری است، آدم هیچ وقت عقب‌‌نشینى نمى‌‌كند؛ كسانى كه این روحیه را دارند در هیچ حالى خودشان را نمى‌‌بازند، نمى‌‌بُرند و در هیچ حالى هم احساس شكست نمى‌‌كنند و بزرگترین عامل در پیروزى، همین روحیه است یعنى اینكه آدم احساس شكست نكند؛ و باز این در سایه بندگى خدا حاصل مى‌‌شود.

وفقنا الله و ایاكم

امیدواریم كه خداوند متعال روح امام و روح شهداى عزیز ما را با انبیا و اولیا خودش محشور كند و به ما توفیق بدهد كه راه آن‌ها را بهتر بشناسیم و بهتر عمل كنیم و در مقابل تهدیدات این دشمنك‌ها، این شیطانک‌ها، این‌هایی كه در مقابل نیروهاى الهى و عظمت خدا پشیزى به حساب نمى‌‌آیند خودمان را نبازیم و مطمئن باشیم كه پیروزى از آنِ خدا و از آنِ یاران خداست؛ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ.[6]

والسلام علیكم و رحمه‌‌الله


[1]. علق، 6 و 7.

[2]. نحل، 75.

[3]. ذاریات، 56.

[4]. توبه، 111.

[5]. توبه، 52.

[6]. منافقون، 8.