روحانیت؛ مرزبانان فرهنگی جامعه

در جمع خانواده‌های شهید دانشگاه علوم رضوی
تاریخ: 
يكشنبه, 30 بهمن, 1367

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین المَعصُومِین لاسِیَّما بَقِیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِین رُوحِی وَ أرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لَهُ الْفِدَاءِ

أللَّهُمَّ کنْ لِوَلِیِّک الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کلِّ سَاعَةٍ‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکنَهُ أرْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی کِتابِه: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا.[1] نثار ارواح پاک شهدا صلواتی ختم بفرمایید.

خدا را شکر می‌کنیم که در چنین ایام متبرکی در کنار مرقد حضرت ثامن الأئمه‌صلوات‌‌الله‌‌عليه‌‌و‌‌علي‌‌آبائه‌‌و‌أبنائه‌‌المعصومين توفیق حضور در این جلسه باشکوه و روحانی را به ما مرحمت فرمود. امیدواریم که خداوند متعال به برکت مولود امشب، امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه و به برکت میزبان همه ما و بلکه میزبان اولین و آخرین، همه ما را مورد عنایت خودش قرار دهد و در راهی که مرضی خودش است موفق بدارد و ارواح همه شهدای عزیز، مخصوصاً شهدا و مفقودالاثرهای این دانشگاه که این مجلس به یاد آن‌ها برپا شده را با شهدای کربلا محشور بفرماید، بر علوّ درجاتشان بیفزاید، به بازماندگانشان صبر و اجر مرحمت فرماید و همه ما را راهرو راه آن‌ها قرار دهد.

در این چند سال، به‌خصوص در این چند سال بعد از انقلاب، ملت مسلمان ایران شهدای عزیزی را به پیشگاه اسلام و قرآن تقدیم کرده است. البته قبل از پیروزی انقلاب هم شهدایی داشته‌ایم ولی بعد از انقلاب، به‌خصوص در طول این جنگ هشت‌ساله، عزیزان بسیاری را از دست داده‌ایم که گرچه آن‌ها با شهادت خودشان به مقام قرب الهی نائل شده‌اند و در ملکوت اعلی جایگزین گردیده‌اند اما بستگان و خویشان و همه ملت ایران را داغدار خودشان کرده‌اند و ما درعین‌حالی که خوشحال هستیم که چنین مقاماتی نصیب این عزیزان شده اما از اینکه آن‌ها در میان ما نیستند تا از فیض حضورشان، از خدماتشان و از معنویتشان استفاده کنیم متأثر هستیم. امیدواریم خداوند متعال به برکت خود شهدا، جای این عزیزان را در جامعه ما پر کند و خون آن‌ها را مایه برکتی قرار دهد که تا قیام قیامت، سروهایی برویند، ببالند و بخرامند و خدمت به اسلام و مسلمین کنند و ثواب خدماتشان عاید آن شهدایی باشد که خون عزیز خودشان را پای این سروها ریخته‌اند.

شهادت در راه خدا؛ عالی‌ترین مقام

مکتب اسلام و فرهنگ قرآن به ما می‌آموزد که یکی از عالی‌ترین درجاتی که یک انسان ممکن است به آن نائل شود شهادت در راه خداست. تعبیراتی در روایات هست که برای انسان مقامی فوق این مقام، تصور نمی‌شود. البته برای شهدا هم مقامات مختلفی هست ولی آن مقامی که نهایت آن در راه شهادت به دست می‌آید معلوم نیست که از راه دیگری حاصل شود. خوش به حال آن کسانی که این لیاقت را داشته‌اند که خون‌های پاک خودشان را در راه اسلام نثار کنند!

این‌گونه که بعضی از دوستان نقل کرده‌اند بعضی از همین عزیزانی که از شهدای این دانشگاه هستند روزهای متعددی را و آن‌گونه که گفته‌اند چهل روز، روزه گرفته‌اند که به فوز شهادت نائل شوند! خدا این معرفت را به همه کس نمی‌دهد و هر دلی لیاقت چنین معرفت و ایمانی را ندارد ولی خدا به این عزیزان چنین معرفتی داده بود و شعله عشق الهی در دل‌هایشان روشن شده بود و این‌چنین پروانه‌وار به دور شمع قرآن پرواز کردند و پرپر شدند و روحشان به ملأ اعلی پیوست و در دار کرامت الهی، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ،[2] به مهمانی رفت.

بقای اسلام؛ مرهون خون شهدا

ما به عنوان یک وظیفه اسلامی می‌بایست این عزیزان را گرامی بداریم و سالگرد شهادتشان و ایامی که به آن‌ها انتساب دارد را بزرگ بداریم. این یک وظیفه انسانی و اسلامی است اما دریغ است که ما به وظایفمان به همین اندازه اکتفا کنیم. گمان نمی‌کنم هیچ‌کدام از شما فکر کنید که ما با این بزرگداشت‌ها و احترام‌هایی که به مقام شهدا می‌گذاریم دِین خودمان را به شهدا ادا کرده‌ایم؛ هیهات! شهدای ما حق‌های بزرگی به گردن ما دارند. این شهدا هستند که از آغاز طلوع اسلام تاکنون که چهارده قرن می‌گذرد پیوسته با خون‌های پاک خودشان، درخت اسلام را آبیاری کرده‌اند تا امروز من و شما بهره‌ای از اسلام و قرآن داشته باشیم. آیا اگر این شهادت‌ها و ایثارها نبود امروز معرفت و آگاهی‌ای نسبت به اسلام در جهان باقی مانده بود؟! پس ما آنچه از برکات اسلام داریم مرهون این شهیدان عزیز هستیم.

مسئولیت ما در قبال پاسداشت خون شهدا

علاوه بر وظایف فراوانی که از طرف خداوند متعال بر دوش ما گذاشته شده که اگر در اطراف آن بیندیشیم خواهیم دید که عمر ما برای انجام این وظایف کفاف نمی‌دهد، علاوه بر این‌ها، به پاس احترام خون‌های شهیدان عزیزمان نیز باید به این وظایف بیشتر توجه کرد و اهمیت آن‌ها را درک کرد تا بلکه بخشی از دیونی که به شهدای عزیز و به همه پیشوایان دین داریم را ادا کنیم.

این شهادت‌ها برای اعلاء کلمة الله است؛ برای برقراری نظام اسلامی است؛ برای روشن شدن حقایق دین و رواج یافتن ارزش‌های اسلامی است؛ در یک جمله برای این است که بندگان، با خدای خود آشنا شوند و راه بندگی او را برگزینند. ما در صورتی سهم خود را از این بار سنگین ادا می‌کنیم که آنچه در توان داریم را در راه اعلای کلمه توحید به کار بگیریم.

حراست از اسلام؛ رسالت ما در عصر حاضر

شاید روزگاری بود که تنها وظیفه مسلمان‌ها عمل کردن به واجبات و ترک محرمات در یک چارچوبه محدود بود یعنی دینشان با خطری مواجه نبود، جامعه‌شان از طرف دشمنان اسلام به نیستی و نابودی تهدید نمی‌شد و عزت و استقلالشان در امان بود. ما از تاریخ گذشته‌مان هم درست اطلاع نداریم ولی شاید یک زمانی بوده که مسلمان‌ها دست‌کم احساس مسئولیت شدیدی برای دفاع از اسلام و حفظ کیان اسلام نمی‌کردند؛ اما امروز به امروز به دلایل گوناگون و تحت تأثیر عوامل مختلفی، همان‌گونه که وسایل بهتری برای ترویج اسلام فراهم شده، خطرهای بزرگی هم برای کیان اسلام به وجود آمده است و این یک سنّت در آفرینش است که هرچه عزیزتر و نفیس‌تر باشد دشمن بیشتری هم خواهد داشت.

پیروزی انقلاب اسلامی اسلام را در جهان به مردم شناساند، خدمت بزرگی به جهانیان کرد که آن‌ها را با این مکتب انسان‌ساز و سعادت‌آفرین آشنا کرد ولی از آن طرف هم دشمنان اسلام، خوب فهمیدند که این مکتبی است که وجود و بقاء آن‌ها را به خطر می‌اندازد. این بود که تمام تلاششان را در مبارزه با این مکتب متمرکز کردند. امروز دیگر این مطالب برای بچه‌های دبستانی هم مثل آفتاب، روشن است و احتیاجی به بحث و استدلال ندارد. بچه‌های کوچک ما و پیرزن‌ها و پیرمردهایی هم که در خانه هستند و با اجتماع و سیاست، کمتر سروکار دارند آن‌ها هم به‌خوبی می‌دانند که امروز تمام قدرت‌های دنیا برای مبارزه با اسلام بسیج شده‌اند.

تهاجم فرهنگی؛ تاکتیک دشمنان اسلام

اما همه این مبارزه‌ها، مبارزه نظامی و جنگ نیست. درست است که هر جا دستشان برسد از جنگ هم خودداری نمی‌کنند و آتش جنگ را بین مسلمانان برمی‌افروزند تا از نیروهایشان کاسته شود و توان دفاع و مقاومتشان کم شود ولی فعالیت دشمنان اسلام، منحصر در این جبهه نظامی نیست. آن‌ها در هر شأنی از شئون جامعه که شما فرض کنید فعالیت‌های شدیدی را برای مبارزه با اسلام و مسلمین آغاز کرده‌اند و دست‌اندرکار اجرای برنامه‌های شوم و توطئه‌آمیز خودشان هستند و با توجه به اینکه اساساً اسلام یک حرکت فکری و فرهنگی است و قبل از هر چیزی و بیش از هر چیز با عقل و قلب و فکر و اندیشه مردم کار دارد یعنی یک حرکت فرهنگی را در جامعه پدید می‌آورد و رشد می‌دهد و حرکت‌های دیگر در سایه این حرکت فرهنگی شکل می‌گیرد لذا دشمنان اسلام هم بیشترین نیروی خودشان را در مبارزه فرهنگی به کار می‌گیرند و این چیزی کاملاً طبیعی است و هیچ خلاف انتظار نیست.

تلاش بی‌وقفه دشمنان اسلام در جبهه فرهنگی

در جبهه نظامی، جنگ، جنگ با اسلحه و توپ و تانک است اما در جبهه فرهنگی، جنگ به صورت دیگری است. همان‌گونه که قدرت‌های دنیا تمام نیروهای خودشان را برای شکست مسلمین در جبهه نظامی به کار گرفته‌اند، همان‌گونه که توطئه‌های بسیار پیچیده و طراحی‌شده اقتصادی را برای شکست مسلمان‌ها در صحنه اقتصاد به کار گرفته‌اند، همین‌گونه برای شکست مسلمان‌ها در جبهه فرهنگی هم تلاش‌های بسیاری را شروع کرده‌اند که نمونه‌های آن در این ایام به گوش شما رسیده و ملت ما مثل سایر مسلمان‌های غیور عالم حساسیت خودشان را نشان دادند؛ ولی این حرکتشان جنبه سمبلیک داشت. تمام فعالیت‌های دشمن در مقابل اسلام، در این کتاب خلاصه نشده و نخواهد شد. درواقع این حرکت یک حرکت احمقانه‌ای بود که دست خودشان را رو کردند و همان‌گونه که مسئولان محترم کشور تذکر دادند این یک حرکت کاملاً بلاهت آمیز و احمقانه‌ای بود که انجام دادند.

کارهایی که آن‌ها علیه اسلام کرده‌اند و می‌کنند منحصر به این‌گونه کارهای روباز و علنی نیست. آن‌قدر برنامه‌های پیچیده‌ای برای تأثیر سوء فرهنگی در جوامع اسلامی دارند که برای ما قابل درک و قابل تصور نیست. با ده‌ها واسطه کتاب‌هایی را به صورت‌هایی با انگ اسلامی و به اسم اسلام و حتی به اسم دفاع از اسلام می‌نویسند برای اینکه ریشه اسلام را بزنند! کسانی که با این کتاب‌های به ظاهر اسلامی برخورد می‌کنند گاهی ممکن است خوشحال هم بشوند که عجب! غربی‌ها به فکر ترویج اسلام افتاده‌اند! البته آنجایی که این کتاب‌ها مستقیماً به وسیله خود غربی‌ها نوشته شده باشد؛ ولی کسانی که هوشیار و نکته‌سنج هستند وقتی دقت می‌کنند می‌بینند در لابه‌لای این ظواهر فریبنده، زهرهای مسمومی وجود دارد که می‌تواند ریشه این درخت را بخشکاند و می‌تواند افراد جاهل و کم معلومات را بفریبد و آن‌ها را به عناوین مختلف در دینشان سست کند. این باب آن‌قدر وسیع است و حرکت‌هایی که در این زمینه انجام می‌گیرد آن‌قدر فراوان است که از عهده بنده، حتی اشاره به چند نمونه از آن‌ها هم میسر نیست.

به‌هرحال می‌بایست به این نکته توجه کنیم که دشمنان ما تنها به جنگ نظامی و جنگ اقتصادی اکتفا نکرده و نخواهند کرد. آنچه خطرناک‌تر از همه است نبرد فرهنگی مخفیانه، مزوّرانه و ریاکارانه است که آرام‌آرام و بدون اینکه حساسیتی در مردم به وجود بیاورد ریشه‌های اعتقادات را در آن‌ها ضعیف می‌کند.

تحصیل علوم دینی؛ فراتر از یک مستحب

مجلسی که در آن هستیم مجلسی مشحون از علما و فضلا و بزرگان و طلاب و دانشجویان عزیز است. در اینجا اگر ما به این مسائل حیاتی خودمان اشاره نکنیم شاید پیش خدا مسئول باشیم. عزیزان من! امروز درس خواندن، منظورم همین دروس اسلامی و طلبگی است، تنها یک مستحب نیست. چنین نیست که ما قربة الی الله بیاییم پای یک درسی بنشینیم نظیر آن که در مسجدی می‌رویم و دو رکعت نمازی می‌خوانیم یا در یک مجلس دعا و توسلی شرکت می‌کنیم. شاید یک وقتی این‌گونه بوده، نمی‌دانم آیا واقعاً چنین بوده یا نه ولی لااقل یک وقتی مردم این‌گونه تصوری داشته‌اند که شرکت در محافل علمی یکی از مستحبات است.

امروز ما به وجود علما، فضلا و محققانی نیاز داریم که تحقیقاً یک‌دهم آن‌ها را هم نداریم؛ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ.[3] امروز جامعه ما برای رفع نیازهای دینی، اسلامی و فرهنگی احتیاج به روحانیون متعهد، کارآمد و تحصیل‌کرده‌ای دارد که عده آن‌ها بسیار بیش از آن عده‌ای است که فعلاً ما در مدارس در اختیار داریم؛ یعنی روحانیت ازنظر کمّیّت باید یک رشد قابل‌توجهی داشته باشد تا بتواند نیازهای داخلی کشور را تأمین کند چه رسد به ترویج اسلام در سراسر عالم.

در هر کشوری که کم‌یابیش پیشرفته و متمدن باشد تقریباً برای هر هزار نفر یک پزشک در نظر می‌گیرند. آیا اهمیت روح بیشتر است یا اهمیت بدن؟! آیا جامعه به پزشک‌های روحانی و معنوی، بیشتر احتیاج دارد یا به پزشک‌های مادی؟! آیا دردها و آفت‌های روحی پیچیده‌تر است یا امراض بدنی؟! ما اگر با یک حساب سرانگشتی هم حساب کنیم جامعه پنجاه میلیونی ما لااقل پنجاه هزار روحانی کارآمد می‌خواهد. نه‌تنها دانشجویان و طلابی که در مدارس مشغول تحصیل هستند یا اساتیدی که مشغول تدریس هستند، پنجاه هزار روحانی که در جامعه مشغول فعالیت باشند. آن هم نه‌تنها کسی که عمامه به سر دارد و احیاناً منبری می‌رود یا توسل و مرثیه‌ای می‌خواند یا نماز جماعتی می‌خواند و چند تا مسئله می‌گوید. این‌ها که نیاز جامعه را رفع نمی‌کند. البته این‌ها می‌بایست باشد اما این‌ها در مراتب بسیار پایین است. جامعه ما برای هر هزار نفر به یک روحانی جامع که به مبانی اسلام آشنایی کافی داشته باشد، نظام‌های اسلامی را بهتر از سطح متوسط مردم بتواند تبیین کند و به مشکلات فرهنگی و دینی مردم جواب بدهد احتیاج دارد. ما به چنین کسانی احتیاج داریم و تازه این اول کار است. این‌گونه نیازها روزبه‌روز شدیدتر خواهد شد.

تحول علمی و فرهنگی؛ نیاز امروز حوزه‌های علمیه

امروز جامعه ما و همه جوامع عالم چنان نیستند که در یک حصار دربسته‌ای محصور باشند و افکار و عقایدشان دست‌نخورده باقی بماند. امواجی که از کشورهای اروپایی، آمریکایی و کشورهای الحادی برمی‌خیزد، خواه‌ناخواه جوامع ما را هم در برمی‌گیرد. فلسفه‌های الحادی که هرروز به یک رنگی در یک کشوری ظهور می‌کند امواجش به کشور ما هم می‌رسد و آثارش در نوشته‌ها و گفته‌ها منعکس می‌شود. بالاتر عرض کنم؛ گاهی ما به عنوان گوینده اسلام، از همان امواج متأثر می‌شویم بدون اینکه خودمان بفهمیم! مطالبی را می‌آییم روی منبر می‌گوییم یا می‌نویسیم یا در سخنرانی‌ها ایراد می‌کنیم که این مطالب برگرفته از آن فلسفه‌های الحادی است که در آثار ادبی پخش شده و ما هم غیرمستقیم تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته‌ایم!

فرصتی نیست که من یک مقدار توضیح دهم و تأثر خود ما را از فرهنگ‌های غربی بدون اینکه توجه داشته باشیم توضیح دهم. اصطلاحاتی را که ما به کار می‌بریم و مطالبی را که به عنوان یک مطالب مسلّم قلمداد می‌کنیم، بسیاری از این‌ها مفاهیمی بیگانه از اسلام و برگرفته از فرهنگ‌های کفرآمیز است و خودمان توجه نداریم!

ما احتیاج داریم که سطح معلوماتمان را بسیار بالا ببریم و گسترش بدهیم. نباید معلوماتمان را در یک چارچوبه محدود که در زمان طاغوت در مدارس اسلامی، محصور و محدود شده بود محدود کنیم. باید با نیازهای فرهنگی در حدّی که با اسلام ارتباط پیدا می‌کند آشنا باشیم. اگر باطل است بتوانیم جوابش را بدهیم. اگر حق است بدانیم کجاهای آن حق است و بپذیریم.

پس علاوه بر اینکه می‌بایست یک تحول کمّی در روحانیت به وجود بیاید باید یک تحول کیفی هم به وجود بیاید. ما باید در برنامه‌های درسی‌مان و در موادی که مورد درس و بحث قرار می‌دهیم باید تجدیدنظر کنیم. بحمدلله در این دانشگاه آن‌گونه که مسئولان محترم دانشگاه اشاره فرمودند دروسی گنجانیده شده که برادرها با استفاده از آن دروس بتوانند بخشی از نیازهای جدید جامعه را پاسخگو باشند البته، هم شما آگاه هستید و هم باید قبول کنیم که این‌ها تنها گام‌های ابتدایی در مسیر موردنظر هستند و باید تلاش‌های بیشتری در جهت حفظ فرهنگ اسلامی انجام دهیم.

روحانیت؛ مرزبانان فرهنگ و عقاید اسلامی

اگر ما در انجام وظایفمان کوتاهی کنیم مثل مرزبانانی هستیم که از ورود دشمنان و بیگانگان غفلت ورزیده‌اند. اگر مرزبانی غفلت کند و بگیرد بخوابد - حتماً در میان شما کسانی هستند که در موقع جنگ و مواقع دیگر در مرزهای کشور حضور داشته‌اند و شب‌ها را تا صبح کشیک می‌داده‌اند - اگر چنین کسانی که باید با چشم بیدار مواظب نفوذ دشمن باشند، بگیرند راحت بخوابند چه به سر آن کشور خواهد آمد؟!

روحانیت، مرزبان فرهنگ و عقاید اسلامی هستند. ما اگر غافل شویم که چه عقاید انحرافی‌ای دارد در جامعه نفوذ پیدا می‌کند مثل همان مرزبان خائن هستیم. ما باید با کمال هوشیاری مرزهای فرهنگی اسلام را پاس بداریم؛ هر جا کوچکترین رخنه‌ای واقع می‌شود فوراً درصدد پر کردن آن بربیاییم؛ هر جا خلأیی احساس می‌کنیم فوراً درصدد پر کردن آن خلأ بربیاییم وگرنه این رخنه‌ها آرام‌آرام وسیع می‌شود و این زاویه‌ها گسترش پیدا می‌کند و به قلب و دل و اندیشه جوانان ما نفوذ پیدا می‌کند و یک وقتی متوجه خواهیم شد که دیگر دیر شده است.

زنگ خطر فروکش کردن شور انقلابی

الحمدلله هنوز حال و هوای انقلاب و روحیه ایثارگری و روحیه عشق به اسلام و فرهنگ اسلام در ملت ما زنده است ولی باید بدانیم که این شور انقلابی برای همیشه به این صورت باقی نخواهد ماند و شورها کم‌کم فروکش می‌کند. آن کسانی که ده سال سختی‌های جنگ را تحمل کرده‌اند به طور طبیعی انتظار دارند که بعد یک زندگی آسوده‌ای داشته باشند. البته عزیزانی هم هستند که آماده‌اند اگر هفتاد بار هم کشته شوند باز هم در راه اسلام فداکاری کنند. خدا امثال آن‌ها را زیاد بفرماید؛ ولی می‌دانیم همه این‌گونه نیستند. امروز در میان جامعه می‌بینید که کسانی که مدت‌ها در جبهه بوده‌اند و برگشته‌اند، آرام‌آرام شور انقلابی آن‌ها فروکش کرده و گرایش‌های رفاه‌طلبی در آن‌ها پدید آمده است، آن حالات معنوی و عرفانی کم‌کم تنزّل پیدا کرده و آن مجالس توسل و شب‌زنده‌داری‌ها و عزاداری‌ها کمرنگ شده است. این‌ها زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد. باید بدانیم که این شورها همیشه به این صورت باقی نمی‌ماند.

سنگر امن اعتقادات اسلامی

باید یک عامل قابل بقاء را در جامعه تقویت کرد و آن عامل عقل و منطق است. احساسات و عواطف، هرقدر مقدس و پاک باشد ولی بالاخره حالاتی زودگذر است. آنچه در عمق جان‌ها و دل‌ها می‌ماند افکار و عقایدی است که با دلایل متقن توأم باشد؛ بنابراین ما باید به مسائل اعتقادی‌مان اهمیت کافی بدهیم. باید برای جوانان عزیزمان، طرح و برنامه‌ای داشته باشیم. به‌خصوص آن‌هایی که وارد دانشگاه‌ها می‌شوند آن‌ها را دریابیم و از چنگ شیطان‌های فرهنگی و دشمنان عقاید و ارزش‌های اسلام نجات دهیم.

علما؛ مبارزان خط مقدم جبهه مقابله با شیاطین

اتفاقاً این تعبیر، تعبیری است که در روایات ما هم آمده است. در روایتی درباره مدح علما می‌فرماید عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي اَلثَّغْرِ اَلَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ.[4] علما را با مرزداران و رزمندگان جبهه‌ها مقایسه می‌کند. می‌فرماید درست است که رزمندگان مقامی بس ارجمند دارند برای اینکه کشور اسلامی را از نفوذ بیگانگان حفظ می‌کنند اما علما اگر به وظایفشان عمل کنند مقام آن‌ها بسی بالاتر است؛ برای اینکه آن‌ها در مقابل جبهه شیطان و در آن مرزی که طرف مقابل، ابلیس و سپاهیان ابلیس هستند به نبرد می‌پردازند؛ عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي اَلثَّغْرِ اَلَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ.

رزمندگان در جبهه‌ها با لشکر کفار جنگ می‌کنند و جلوی آن‌ها را می‌گیرند که وارد کشورهای اسلامی نشوند اما عالمان دارند با سپاه ابلیس می‌جنگند که در دل‌های مردم نفوذ نکنند و ایمانشان را ندزدند. این وظیفه‌ای بسیار سنگین است. امروز تحصیل علوم دینی یک مستحب نیست. امروز تحصیل علوم دینی یکی از بزرگترین واجبات است و چون من به الکفایه نیست تعیّن پیدا کرده است. هرکس قدرت و امید به پیشرفت داشته باشد و ازنظر استعداد و امکان تحصیل در امور دینی شرایط برای او فراهم باشد، روی این موازینی که ما از اسلام می‌شناسیم و روی موازین عقل، تحصیل علوم دینی، دفاع از عقاید اسلام، دفاع از کیان اسلام، دفاع از فرهنگ اسلام، دفاع از فکر اسلامی و دفاع از ارزش‌های اسلامی بر او واجب متعیّن است. اگر عالِم نباشد فردا چه کسانی از این‌ها دفاع خواهند کرد؟! آن کسانی که خودشان تحت تربیت غرب‌زده‌ها هستند و افکار الحادی در مغزشان نفوذ پیدا کرده، خواه خودشان توجه داشته باشند و خواه نداشته باشند، آن‌ها می‌خواهند بیایند از اسلام دفاع کنند؟!

مدافعان حقیقی حریم اسلام

البته در بین پرانتز عرض کنم ما هم با این وضع فعلی‌مان کسانی نیستیم که از حریم اسلام دفاع کنیم! ما برای یک صنف و یک قشر اجتماعی که شعار نمی‌دهیم. ارزش برای آن کسانی است که تحصیلات لازم کرده باشند و وظایف خودشان را به نحو صحیح انجام دهند. ارزش که به لباس نیست. البته لباس یک سمبل برای کسانی است که خودشان را وقف راه اسلام و وقف خدمت به پیشگاه مقدس ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف کرده‌اند. این یک سمبل است؛ اما ارزش واقعی برای آن کسانی است که در پیشگاه ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف به عنوان سرباز پذیرفته شده باشند؛ آن‌هایی که هم معلومات لازم را کسب کرده باشند و هم سلاح لازم را برای دفاع با دشمنان در اختیار داشته باشند.

مصون‌سازی فرهنگی با تزریق عقاید صحیح و عمیق

ما همان‌گونه که در میدان نبرد نظامی نمی‌توانستیم با تیر چوبی و شمشیر به جنگ موشک و بمب برویم و مجبور بودیم سلاحی متناسب با آن تهیه کنیم، امروز هم در جنگ فرهنگی، با آن مفاهیمی که قبلاً می‌آموختیم نمی‌توانیم این وظیفه را به نحو صحیح انجام دهیم. آن‌ها هم مفاهیمی بود برای یک روزگاری که جامعه اسلامی یک جامعه دربسته‌ای بود و حداکثر مسائلی که در باب عقاید و کلام مورد احتیاج بود مسائل امامت بود که بین خود طوایف اسلامی مورد اختلاف بود. دیگر احتیاجی به بحث با ملحدین و مکاتب فلسفی رنگارنگ نبود. چنین مکاتبی وجود نداشت و اگر هم وجود می‌داشت راهی برای نفوذ در اسلام نداشت.

اما امروز همان‌گونه که هوا در فضا از منطقه‌ای از دنیا به منطقه دیگر منتقل می‌شود، همان‌گونه که کالاها از کشورهای مختلف به یکدیگر صادر می‌شود، فرهنگ، افکار، عقاید و اندیشه هم همان‌گونه صادر می‌شود. شما در محیط زندگی خودتان ببینید چند نوع کالای خارجی وجود دارد. هرقدر زندگی ما ساده باشد بالاخره در درونش یک اجناس خارجی دیده می‌شود. این کالاها در بازار اقتصادی وارد شده است. در بازار فرهنگ هم کالاهای بیگانه‌ای وارد شده و چه بخواهیم و چه نخواهیم در افکار ما نفوذ کرده و یا می‌کند. پس چه باید کرد؟!

ما باید جامعه خودمان را در مقابل این میکروب‌ها واکسینه کنیم. این میکروب‌ها سرازیر شده و جلوی آن را هم نمی‌شود گرفت. در روزنامه‌ها، در مجلات، در کتاب‌های درسی، در کتاب‌های رمان، در آثار ادبی، در فیلم‌های سینما، در تئاترها، در سریال‌ها، همه جا حضور دارد و چه بخواهیم و چه نخواهیم روزبه‌روز حضور خودش را بیشتر و عمیق‌تر می‌کند. ما باید جامعه خودمان را در مقابل این امراض واکسینه کنیم. باید آن‌چنان عقاید صحیحی به جامعه خودمان بدهیم که هر فکر غلطی هم به آن‌ها عرضه شود آن‌ها جوابش را داشته باشند. آن‌چنان ایمان مستحکم و قرصی در دل‌هایشان وجود داشته باشد که این امواج، کوچکترین خطری برای آن‌ها به وجود نیاورد. این کار را باید در سطح‌های مختلف انجام داد. سطح بالای آن مربوط به دانشگاه‌ها و جوانان تحصیل‌کرده است، سطح پایین‌تر در میان گروه‌های با تحصیلات کمتر و درنهایت سطحی نیز باید برای عموم مردم در نظر گرفته شود.

رسالت واقعی علما؛ وظیفه‌ای فراتر از برگزاری مجالس سنتی عزاداری

ما نباید فکر کنیم که با برگزاری مجالس دینی سنّتی تمام وظیفه خودمان را ادا کرده‌ایم. من مخالف برگزاری آن‌ها نیستم، اگر چیزی از اسلام هم برای ما مانده از همین روضه‌ها و از همین جلسات هفتگی و همین سینه‌زنی‌ها و عزاداری‌هاست. این‌ها را نباید از دست داد. عرض بنده این است که این تمام وظیفه ما نیست. ما وظیفه مهم‌تر از این‌ها هم داریم. این کارها از مداح‌ها هم ساخته است. عالم دینی وظیفه بالاتری دارد.

مجالس عزاداری و توسل باید برگزار شود و باید از شور و حرارت لازم برخوردار باشد؛ به‌هیچ‌وجه نباید اجازه داد از شور و هیجان احساسات مذهبی مردم، به‌ویژه در ایام سوگواری، کاسته شود ولی تمام مشکلات با این حل نمی‌شود. وقتی شبهه‌های اعتقادی در کتاب‌های درسی دانشگاه مطرح شود، وقتی ضربه‌های اصلی به ریشه‌های دین توسط اساتید دانشگاه زده شود، آن‌وقت ما می‌توانیم با یک عزاداری و توسل، مشکلات دینی و فرهنگی خودمان را حل کنیم؟!

امروز وظیفه روحانیت وظیفه بسیار سنگینی است. اگر چنین سنگینی‌ای نبود پس مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء چه توجیهی می‌داشت؟! این که فرموده‌اند إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ وُزِنَ مِدَادُ اَلْعُلَمَاءِ بِدِمَاءِ اَلشُّهَدَاءِ، فَيُرَجَّحُ مِدَادُ اَلْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ اَلشُّهَدَاءِ،[5] این در وقتی است که عالم، مجاهدانه کار کند و کار خودش را یک جهاد فرهنگی بداند نه یک شغل و حرفه و نه یک راه معیشت و درآمد.

روحانی مخلص یا سرباز مزدور؟!

البته ما هم انسان هستیم و اجوف هستیم و احتیاج به تأمین زندگی داریم. کسی نمی‌گوید روحانیت باید هوا بخورد و نباید زندگی مادی‌اش تأمین شود. بحث سر انگیزه ماست. البته این انگیزه در نحوه رفتار ما اثر خواهد گذاشت. اگر انگیزه، انگیزه مادی و دنیوی شد و تلقّی ما از روحانیت تلقی یک شغل و حرفه بود هرگز نمی‌توانیم آن وظیفه مقدسی که روی دوشمان هست را درست انجام دهیم. مثل یک سرباز مزدور خواهیم بود که تنها برای دریافت مزد به جبهه می‌رود؛ او چقدر می‌جنگد؟! او تا زمانی می‌جنگد که احساس خطر نکند و هر وقت احساس خطر کرد فرار می‌کند.

روحانی‌ای که برای پول زندگی می‌کند و به کار روحانیت می‌پردازد اگر به پولش لطمه بخورد ممکن است به روحانی درباری تبدیل شود! او از هر راهی که پول بهتری از آن راه درمی‌آید پیروی می‌کند. حتی اگر شده برای پول حاضر است عامل سرمایه‌داران و دولت‌های بیگانه بشود. مگر ما نمونه‌هایش را نداریم و نداشته‌ایم؟! اما اگر روحانیت به عنوان انجام وظیفه شرعی باشد، با لباس کرباس و نان جو زندگی می‌کند و حاضر نیست هدیه سرمایه‌داران ستمگر و رباخوار را بپذیرد.

علمای وارسته؛ حجت های الهی برای روحانیت

در همین شهر چنین عناصر پاکی وجود داشته‌اند و داستان‌هایشان را شنیده‌اید. این نمونه‌ها کم‌یابیش در شهرهای دیگر هم بوده‌اند. این‌ها حجت‌های خدا در روی زمین هستند. سال‌ها با گرسنگی، با بدبختی، با فقر و با مرض زندگی می‌کرده‌اند و حاضر نبوده‌اند پای یک قباله‌ای که مشکوک بود را مهر بزنند و کیسه طلا دریافت کنند.

اگر پیرمردهایی در میان شما هستند که البته هستند و خدا ان‌شاءالله به آن‌ها طول عمر بدهد داستان علمای پیشین را از آن‌ها بشنوید که با چه فقری زندگی می‌کرده‌اند و حاضر نبودند دامن پاک روحانیت را به مادیات نامشروع بیالایند. اگر ما علم لازم را تحصیل کردیم، آنچه مورد نیاز جامعه هست را آموختیم، شیوه صحیح تبلیغ دین را فرا گرفتیم، قلب خودمان را به زیور تقوا آراستیم، نیت خودمان را برای ترویج اسلام پاک کردیم هر لحظه‌ای از عمر ما ثواب جهاد خواهد داشت و آن‌وقت است که مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء خواهد شد. دیگر بیشتر مزاحمتان نشوم. بار دیگر از خداوند متعال به برکت حضرت رضاصلوات‌‌الله‌‌عليه و به برکت امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه درخواست می‌کنیم که ارواح شهدای عزیزمان را با شهدای کربلا محشور بفرماید.

به خانواده‌هایشان توفیق بیشتر برای پیمودن راه اسلام و دفاع از کیان اسلام مرحمت کند.

به همه ما بصیرت بیشتر برای شناختن وظایفمان مرحمت بفرماید.

در انجام وظایف خداپسندمان موفق بدارد.

دل‌های ما را از آلودگی‌های دنیا و هوای نفس و خودخواهی‌ها پاک کند.

قلب مقدس ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف را از همه ما راضی بفرماید.

بر طول عمر و سلامتی رهبر کبیر انقلاب بیفزاید.

به ما توفیق قدردانی از نعمت وجود ایشان و نعمت وجود سایر علما و بزرگان و مراجع و مدرسان را مرحمت فرماید.

ما را قدردان همه نعمت‌های مادی و معنوی خودش قرار دهد.

ما را از یاران راستین امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف محسوب فرماید.

وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین


[1]. احزاب، 23.

[2]. قمر، 55.

[3]. فاطر، 14.

[4]. الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۷.

[5]. بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۶.