راز عظمت و جاودانگی امام حسین‌علیه‌‌‌‌السلام

در جمع رزمندگان در مسجد مهدیه شهر همدان
تاریخ: 
شنبه, 15 خرداد, 1378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

‌‌‌‌اربعين سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه و چهلمين روز شهادت عزيز زهراسلام‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليها را به پيشگاه مقدس ولى عصرارواحنافداه، مقام معظم رهبرى و شما شيفتگان مكتب اهل‌‌‌‌بيت‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين ‌‌‌‌تسليت عرض مى‌‌‌‌كنم و از اين فرصتى كه مزاحم شما هستم مى‌‌‌‌خواهم بيشتر در جهت ارتقا بخشيدن به معرفتمان نسبت به سيدالشهدا و قيام ابی‌عبدالله‌‌‌‌ و درسى كه بايد از اين قيام براى زندگى امروز خودمان بگيريم استفاده كنم. برگزارى اين مراسم هم براى اين است كه فرصتى حاصل شود كه به اين مطالب، بيشتر بپردازيم و از يك سو رابطه قلبى و عاطفى خود را با اهل‌‌‌‌بيت‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين تقويت كنيم و از يك سو از سيره و رفتار آن‌ها سرمشق بگيريم و راه زندگى خود را در پرتو انوار آن‌ها روشن كنيم.

راز جاودانگی امام خمینی‌‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه

ديروز خدمت عزيزانى كه تشريف داشتند سؤالى را مطرح كردم، شايد بسیاری از شما كه در این مجلس حاضر هستيد ديروز هم حضور داشته‌اید. همان‌گونه که می‌دانید امام خمينى‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه در دنيا به عنوان قهرمان مبارزه با استبداد، استعمار و استكبار شناخته شده‌اند. اين سؤال را مطرح كردم كه مبارزه‌‌‌‌كنندگان با استبداد و استعمار در دنيا منحصر به امام‌‌‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه نبوده‌اند. ويژگى امام‌‌‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه در ميان كسانى كه با زور و زورمداران مبارزه کرده‌اند چه بوده است؟!

يك جواب هم ‌‌‌‌به نظرم رسيد كه عرض كردم و سفارش كردم كه در اين زمينه بيشتر فكر كنيد، شايد جواب بهتر و مختصرتری پيدا كنيد. حاصل آن جواب اين بود كه ‌‌‌‌ويژگى امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه به جهان‌‌‌‌بينى خاص ايشان برمى‌‌‌‌گردد كه عالم را آفريده‌‌ خدا و در جهت حركت به سوى او می‌دیدند و تلاش مى‌‌‌‌كردند كه زمينه ترقى انسان در جهت تقرب به خدا حاصل شود و همه فعالیت‌های فردى و اجتماعی‌شان در اين مسير قرار بگيرد يعنى روح همه كارهایشان اين باشد كه هم خودشان به خدا نزديك شوند و هم ديگران را به خدا نزديك كنند. اين يك سبقه خاصى است كه مبارزات امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه داشت و با ساير مبارزه‌‌‌‌كنندگان جهان بسیار فرق مى‌‌‌‌كند. آن‌ها مبارزه مى‌‌‌‌كردند كه حداكثر، منافع ملى خودشان را در اين دنيا به دست آورند، در حالی که امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه مبارزه مى‌‌‌‌كردند كه بندگان خدا را با خدا آشنا كنند و موانع ارتباط مردم با خدا را از ميان بردارند. اين بينش انبيا بود كه در امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه تجسم پيدا كرده بود. به‌هرحال اين بيانى است كه شايد كسانى بپسندند و كسانى نپسندند و جواب بهترى داشته باشند. به قول طلبه‌‌‌‌ها هٰذَا مَا عِندَنَا؛ آنچه به عقل ما مى‌‌‌‌رسد اين بود كه عرض كرديم.

تکلیف واحد و روش متناسب با زمان؛ ویژگی انبيا و امامان معصوم

امروز كه روز حسين بن على‌‌علیه‌‌‌‌السلام است مى‌‌‌‌خواهم نظير اين سؤال را در مورد امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام مطرح كنم. اين سؤال ‌‌‌‌يك مقدار پيچيده‌‌‌‌تر است. براى اينكه این سؤال روشن‌تر شود مقدمه‌ای كوتاه را عرض مى‌‌‌‌كنم؛ ما به همه انبيا و پيامبران الهى ايمان داريم و مابين پيغمبران فرق نمى‌‌‌‌گذاريم و این‌گونه نیستیم که بگوييم يكى را قبول داريم و يكى را قبول نداريم؛ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ؛[1] ما همه انبيا را قبول داريم منتها هر كدام در يك محدوده خاصى وظايفى داشته‌اند که انجام داده‌اند. نوبت به پيامبر و شريعت بعدى که رسيده است وظايف ديگرى داشته و احياناً احكام و قوانين ديگرى را براى بشر آورده است؛ ولى همه از طرف خدا و بر حق بوده‌اند. ما بى‌‌‌‌احترامى به هيچ پيغمبرى را جایز نمی‌دانیم و درنهایت به پيغمبر اسلام ايمان داريم كه برگزيده خاص خدا بودند و از همه پيغمبران، برتر بودند. بعد از پيغمبر هم ما به دوازده امام معصوم اعتقاد داريم. حالا چون بحث ما در مورد شيعيان است و شايد برادران اهل تسنن حضور نداشته باشند و به‌هرحال مخاطب ما برادران شيعه هستند، ما بعد از پيغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله نیز به دوازده امام معصوم معتقد هستیم و جالب اين است كه بين این‌ها هيچ فرقى نمى‌‌‌‌گذاريم و مى‌‌‌‌گوييم کُلُّهُم نورٌ واحدٌ و معتقد هستیم كه هر كدام از ائمه اگر در زمان امام ديگر بودند همان رفتارى را داشتند كه آن امام داشت؛ يعنى اگر امام حسن‌‌علیه‌‌‌‌السلام در زمان پدرشان، حضرت على‌‌علیه‌‌‌‌السلام، بودند همان رفتار پدر را داشتند و اگر در زمان امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام بودند رفتار امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را داشتند و همین‌طور ساير امام‌ها. اگر اختلافى هم در رفتار امامان ديده مى‌‌‌‌شود به حسب مقتضيات زمان و شرايط آن عصر خاص بوده كه تكليف خاصى را ايجاد مى‌‌‌‌كرده است. این‌گونه نبوده كه امام حسن و امام حسين با هم اختلاف سليقه داشته‌اند، آن‌گونه كه بعضى از بيگانگان از فرهنگ اسلامى و شيعى تصور مى‌‌‌‌كنند و خيال مى‌‌‌‌كنند که العياذباللّه‌‌‌‌ امام حسن‌‌علیه‌‌‌‌السلام اصلاً مزاجشان با جنگ نمى‌‌‌‌ساخت و دنبال صلح بودند و برعكس امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام مزاجشان تند بود! آن‌هایی كه با اسلام و تشيع آشنا نيستند ممكن است چنين تصورى داشته باشند ولى شما مى‌‌‌‌دانيد كسى كه در اين زمينه بيش از همه تأکید كرده مقام معظم رهبرى هستند كه در بيانات پيش از انقلاب و بعد از انقلاب روى اين مسئله تأکید مى‌‌‌‌كردند كه زندگى همه ائمه مثل زندگى يك امام در اعصار مختلف است كه بعد از پيغمبر تا آخر امامت بوده و در هر زمانى يك وظيفه‌‌‌‌اى داشته‌اند كه انجام داده‌اند. ائمه اختلاف سليقه نداشته‌اند بلکه شرايط زمانى بوده كه وظايف و رفتارهاى مختلفی را ايجاب مى‌‌‌‌كرده است.

سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه هم سال‌های طولانى بعد از برادرشان امام حسن‌‌علیه‌‌‌‌السلام، در زمان معاويه عيناً همان رفتار امام حسن‌علیه‌‌‌‌السلام را داشتند. بيشتر عمر سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بعد از برادرشان امام حسن‌علیه‌‌‌‌السلام در زمان معاويه گذشت و همان رفتار را داشتند و به همان صلح‌نامه‌ای كه امضا شده بود پايبند بودند ولو اينكه آن‌ها آن صلح‌نامه را نقض كردند ولی امام حسين مثل امام حسن همان رفتار را ادامه دادند. زمانى كه يزيد خواست سر كار بيايد شرايط عوض شد، اين بود كه امام حسين هم رفتارشان را عوض كردند. اگر امام حسن هم در زمان امام حسين بودند همان كارى را انجام می‌دادند كه سيدالشهدا انجام دادند.

ویژگی‌های اختصاصی امام حسين‌علیه‌‌‌‌السلام نسبت به سایر ائمه اطهار

‌‌‌‌با اين اعتقاد صحيحى كه همه ما داريم اين سؤال مطرح مى‌‌‌‌شود که با اينكه همه امام‌ها نور واحد هستند و همه درصدد انجام وظیفه‌ای بوده‌اند كه خدا برای آن‌ها تعيين كرده بود و اختلاف وظيفه به خاطر اختلاف شرايط اجتماعى بوده است، چطور شد که در ميان همه ائمه، امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام يك ويژگى خاصى پيدا کرده‌اند؟! بنا شد همه ائمه اطهار نور واحد باشند. اين ويژگى قبل از تولد امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام هم وجود داشته است و داستان آن را از وعاظ شنیده‌اید كه از زمان حضرت آدم، نام حسين بن على مطرح بوده است. ‌‌‌‌بعد از تولد ایشان هم رفتار پيغمبر اكرم و اهل‌بیت با امام حسين ویژگی‌هایی داشته است. بعد از شهادت امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام هم رفتار ساير ائمه نسبت به سيدالشهدا رنگ و بوى خاصى داشته و در ساير تعليمات ائمه اطهار هم بوده كه شيعيان هم نسبت به امام حسين يك ويژگى خاصی قائل بوده‌اند. به‌عنوان‌مثال براى زيارت قبر هيچ امام ديگرى مردم حاضر نشدند دست‌وپایشان بريده شود و به شهادت برسند و فقط براى زيارت قبر سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بود كه عده‌‌‌‌اى از عاشقان سيدالشهدا براى اينكه به زيارت قبر ایشان برسند شكنجه‌‌‌‌ها ديدند و دست‌وپایشان بريده شد و به شهادت رسيدند!

دشمنان اسلام و تشيع هم نسبت به امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام حساسيت خاصى داشتند. درست است كه جنازه امام حسن‌‌علیه‌‌‌‌السلام را تيرباران كردند و درست است که ساير ائمه را به شهادت رساندند اما روى قبر هيچ امامى آب نبستند و آن را شخم نزدند. دشمنان بارها تلاش كردند كه آثار قبر سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه را به‌کلی محو كنند و از بين ببرند و آن را خراب كنند و لذا زمين را آب دادند و بعد شخم زدند كه زراعت كنند كه هيچ اثرى از قبر سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه باقى نمانَد و این در حالی است که نسبت به هيچ امامى این‌گونه برخورد نكردند.

امامان ما هم نسبت به سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه حساسيت خاصى داشته‌اند و آن‌گونه که يادم مى‌‌‌‌آيد در روايتى يك ويژگى براى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه ذكر شده كه خداوند متعال سه چيز را به سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه عنایت فرموده است که از اختصاصات آن حضرت است؛ يكى اينكه دعا تحت قبه ایشان مستجاب است. اميدواريم توفيق زيارت بارگاه مطهر ایشان نصيب همه ما شود و در زير قبه سيدالشهدا براى پيروزى اسلام و نابودى دشمنان اسلام دعا كنيم. اين از ویژگی‌های سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه است و در مورد هیچ امام ديگرى این‌گونه وارد نشده است. یکی اینکه خداوند متعال شفا را در تربت سيدالشهدا قرار داده است. باوجوداینکه پيغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله افضل از سيدالشهدا بوده‌اند ولى نگفته‌اند که براى استشفا از تربت قبر پيغمبر اكرم‌‌‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله استفاده كنيد، بلکه شفا در تربت سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه است. همچنین باوجوداینکه همه ائمه دين در روز قيامت شفاعت مى‌‌‌‌كنند اما فرموده‌اند که بَابُ الحُسَيْنِ أَوْسَعُ؛ باب شفاعت سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بسیار بازتر است و كسانى كه به وسيله سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه شفاعت مى‌‌‌‌شوند بسیار بيشتر از شفاعت شدگان توسط ساير ائمه هستند. این‌ها از اختصاصات سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه است؛ و بالاخره اين عشقى كه امروز براى گرامیداشت هزار و چندمين سال اربعين ايشان در ايران و مشابهش در كشورهاى شيعه‌‌‌‌نشين و حتى كشورهاى سنى هم وجود دارد که گاهى شايد بعضى از مراسم‌ها در آن کشورها از اينجا هم پررنگ‌‌‌‌تر باشد؛ در خود عراق دسته‌‌‌‌هايى كه در اربعين راه مى‌‌‌‌افتد دسته‌‌‌‌هاى بسیار سنگينى هستند؛ در پاكستان مراسمى كه برگزار مى‌‌‌‌شود بسيار پرشور است؛ حتى شيعيان در قلب آمريكا، در نيويورك و در بزرگترين خيابانى كه به سازمان ملل منتهى مى‌‌‌‌شود روز عاشورا دسته‌‌‌‌ عزادارى راه مى‌‌‌‌اندازند. اين ویژگی‌ای كه مردم مسلمان، البته در درجه اول شيعيان و حتى بسيارى از اهل تسنن، براى سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه قائل هستند اين چيست؟! ائمه اطهار‌‌سلام‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين همه امام ‌‌‌‌بودند، همه معصوم بودند و همه انجام وظيفه كردند، مخصوصاً با توجه به اين نكته كه هر امامى اگر جاى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بود همين كار را مى‌‌‌‌كرد؛ پس چرا اين ويژگى براى سيدالشهدا مخصوص شده است؟! سرّش چيست؟!

سرّ عظمت امام حسین‌علیه‌‌السلام

‌‌‌‌بدون شك حتماً يك جواب كلى در ذهن همه شما آمد و آن اين است كه آن شرايط خاصى كه در زمان سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بود و موجب شد که ايشان اين رفتار خاص را انجام دهند كه خودشان و همه فرزندانشان به شهادت برسند و همه اهل‌بیتشان اسير شوند، اين براى هيچ امام ديگرى پيش نيامد. درست است که اگر هر امام ديگرى به جاى ایشان بود مى‌‌‌‌بايست اين كار را انجام دهد اما عملاً این شرایط براى ديگران فراهم نشد. در علم الهى مقدر شده بود كه اين شرايط، مخصوص سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه باشد. ازاین‌رو از زمان ولادت ایشان مقدمه‌‌‌‌چينى شد و در دوران طفوليت نیز رفتارى كه پيغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله با امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام داشتند با دیگر کودکان نداشتند؛ همه این‌ها زمينه‌‌‌‌سازى بود كه حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام معرفى شوند. بعد هم آن همه روايات در مدح سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه و در فضيلت زيارت ایشان تا آخر، همه به خاطر اين بود كه اين شرايط براى ایشان اتفاق افتاد و زمينه شد که ایشان چنين فداکاری‌ای را انجام دهند. چنین مسئله‌ای براى ديگران هم به قول ما طلبه‌‌‌‌ها در حد شأنيت بود یعنی اگر اين شرايط فراهم مى‌‌‌‌شد ممكن بود که آن‌ها هم چنين فداکاری‌ای را انجام دهند ولى شرايط فراهم نشد و آن‌ها هم انجام ندادند. چون اين شرايط براى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه اتفاق افتاد و ايشان موفق شدند كه اين فداكارى را انجام دهند لذا اين ويژگى براى ایشان ثبت شد.

‌‌‌‌به‌هرحال ما افتخار مى‌‌‌‌كنيم که چنين امامى داريم و همه اين شور و عشق و برگزارى مراسم و سينه‌‌‌‌زنى و اشك و ناله، نمودهايى از اين عشقى است كه خدا در دل‌های مؤمنين براى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه قرار داده است. ان‌شاءالله‌‌‌‌ اين عشق هیچ‌گاه از ما و از فرزندان ما تا روز قيامت گرفته نشود. اين سرمايه ماست. اين مايه سعادت دنيا و آخرت فرد فرد ما و مايه عزت و سعادت جامعه ماست و امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه بارها روى اين مطلب تكيه فرمودند و احتياج ندارد تكرار كنم که ‌‌‌‌آنچه داريم از محرم و صفر است و آنچه داريم از عزادارى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه است.

‌‌‌‌به همين دليل كه اين زمينه‌‌‌‌ها موجب شد كه سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه چنين اعمال فداكارانه، شجاعانه، حیرت‌انگیز و خارق‌العاده‌ای انجام دهند، تأثير عظيمى نیز در تحقق اهداف انبيا و اوليا و در تحقق هدف آفرينش الهی دارند.

خدا انسان‌ها را براى چه آفريده بود؟! ‌‌‌‌در يك كلمه براى اينكه با انتخاب آزادانه خود به خدا نزديك شوند. حسین بن على‌‌علیه‌‌‌‌السلام بيش از همه اين زمينه را برای تحقق این هدف فراهم کردند؛ بنابراین زندگی سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه بیش از همه در تحقق هدف الهی از آفرینش جهان مؤثر بود. از همین رو گفته مى‌‌‌‌شود امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام هر چه داشت براى خدا داد و خدا هر چه داشت به حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام داد.

ریشه‌های دشمنی دشمنان با امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام

‌‌‌‌دشمنان نیز به اندازه فهم و شعور خود، اهميت نقش امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را در تحقق هدف آفرينش، در هدايت انسان‌ها، در پيشبرد اهداف اسلام، در تحقق اهداف الهى از ابلاغ اسلام و انزال كتب و در هدايت انسان‌ها درك كردند. آن‌ها فهميدند كه امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام چه نقش عظيمى در تحقق اين اهداف دارد و چون آن‌ها با هدف امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام مخالف بودند لذا دشمنى آن‌ها نسبت به امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام از همه بيشتر بود؛ چرا فقط بر قبر امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام آب بستند و آثار آن را محو كردند؟! چون قبور ساير انبيا و ائمه اين اثری که قبر حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام داشت را نداشت.

آن جاذبه‌ای كه در حسين بن على‌‌علیه‌‌‌‌السلام در حيات و بعد از شهادت ایشان بود و آن انجذابى ‌‌‌‌كه دل‌های مؤمنين نسبت به فداكارى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه پيدا كرد براى هیچ‌کس ديگری ميسر نشد؛ نه‌تنها دل‌های مؤمنين بلکه هر انسان پاك سرشتى در مقابل فداكارى سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه خاضع است. نويسندگان غيرمسلمان آن‌قدر در مورد سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه مقاله و كتاب نوشتند و خضوع و خشوع کرده‌اند که هر كسی که فطرت پاكى داشته باشد عاشق حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام خواهد شد. دشمنان چون ديدند چنين پتانسيلى در امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام وجود دارد اين بود كه با امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام بيش از ديگران دشمنى كردند.

سیاست‌های پشت‌پرده بی‌احترامی به امام حسین‌علیه‌‌السلام

این‌ها را براى چه گفتم؟! آیا مى‌‌‌‌خواستم ‌‌‌‌تاريخ بگويم و تحليل تاريخى كنم؟! به يك معنا بله؛ ولى هدف اصلى چيز ديگرى است و آن اين است كه از تاريخ گذشته براى زندگى امروز خود درس بگيريم. اگر مى‌‌‌‌بينيد امروز در كشور اسلامى ايران و در مطبوعاتى كه چه‌بسا با بيت‌‌‌‌المال مردم اداره مى‌‌‌‌شود نسبت به حسين بن على‌‌علیه‌‌‌‌السلام بى‌‌‌‌احترامى مى‌‌‌‌شود بايد بدانيد سرّش چيست؛ ‌‌‌‌این‌ها اطفال نامشروع آمريكا هستند. این دشمنى آمريكا نسبت به اسلام و حسين بن على‌‌علیه‌‌‌‌السلام است كه از نيش قلم این‌ها تراوش مى‌‌‌‌كند. بايد بفهميم چرا جلسه‌‌‌‌اى به نام بزرگداشت سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه تشكيل مى‌‌‌‌دهند و در همان جلسه، سخنران جلسه صحبت‌هایی می‌کند که شخصيت امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را لكه‌‌‌‌دار كند و بگويد اين حرف‌هایی كه در مورد امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام مى‌‌‌‌زنند این‌ها اسطوره است! ‌‌‌‌این‌ها واقعيت ندارد! مردم این‌ها را درست کرده‌اند! چرا؟! این چه دشمنی‌ای است؟!

این ‌‌‌‌دشمنى با هدف امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام است که در برخی از روزنامه‌‌‌‌هاى جمهورى اسلامى نوشته مى‌‌‌‌شود که خشونت‌های پيغمبر‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله در جنگ‌های بدر و حنین، باعث شد بنی‌امیه همان رفتار را نسبت به فرزندانش اعمال کنند! اگر پیامبر با مشرکان مکّه آن خشونت‌ها را به خرج نداده بود و آن‌قدر مشرکان را نکشته بود، فرزندانش را نمی‌کشتند!

کسانی که این مطالب را می‌نویسند و می‌گویند این‌ها کسانی هستند که به‌اصطلاح مسلمان‌ هستند و ناسلامتی شیعه هم هستند! انگیزه آن‌ها برای بیان چنین مطالبی چیست؟! انگیزه آن‌ها همان انگیزه‌ای است كه متوكل داشت كه آثار قبر حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را محو كند. او به خيال خودش مى‌‌‌‌ديد که امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام موى دماغ حكومت و منافع اوست و تا مردم عشق حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام دارند از جوش‌وخروش نمى‌‌‌‌افتند؛ اگر هزاری تبليغات شود كه دست از خشونت برداريد و اهل تسامح و تساهل باشيد، عصبيت را كنار بگذاريد و با همه دوست باشيد، با وجود همه این‌ها ایام عاشورا و اربعين كه مى‌‌‌‌شود همه این‌ها فراموش مى‌‌‌‌شود؛ انقلاب اسلامى ايران هم به بركت عاشورا و اربعين به پيروزى رسيد؛ آن روز كه خون مردم در عزاى امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام به جوش آمد توانستند عليه شاه قيام كنند. اگر بنا بود به تساهل و تسامح و مهربانى با همه و ترك خشونت باشد كه انقلابى تحقق پيدا نمى‌‌‌‌كرد. دشمنان مى‌‌‌‌دانند که چه سرمايه‌‌‌‌اى پيش این ملت است كه زیر بار ظلم نمى‌‌‌‌رود و شعار هَیهاتَ مِنّا الذِّلَّه را فراموش نمى‌‌‌‌كند و آن عشق به حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام است. اين است كه سعى مى‌‌‌‌كنند اين عشق را كم كنند.

چرا رضاخان آمد روضه‌‌‌‌خوانى را ممنوع كرد؟! مگر روضه‌‌‌‌خوانى چه كار به سلطنت او داشت؟! ‌‌‌‌نمى‌‌‌‌دانم چه اندازه مى‌‌‌‌دانيد. البته اشخاصى كه سالمند باشند خوب به خاطر دارند ولى نمى‌‌‌‌دانم جوانان چقدر اطلاع دارند که در زمان حكومت رضاخان، مردم جرئت نداشتند که حتی در خانه خودشان، آن هم پشت درهای بسته جلسه روضه‌‌‌‌خوانى تشكيل دهند حتى در حد ده نفر! شب در خانه را مى‌‌‌‌بستيم و در زيرزمين خانه که از درودیوار خانه بيش از صد متر فاصله داشت، چند نفر جمع مى‌‌‌‌شديم و يك روضه‌خوان که عمامه و عبا را ترك دوچرخه گذاشته بود با کت‌وشلوار مى‌‌‌‌آمد و داخل خانه مى‌‌‌‌شد و عبا و عمامه را مى‌‌‌‌پوشيد و در زيرزمين خانه آهسته روضه مى‌‌‌‌خواند. مگر اين روضه‌‌‌‌خوانى چه ضررى برای حكومت رضاشاه داشت؟!

من و شما ساده‌‌‌‌انديش هستيم و حساب این چیزها را نمى‌‌‌‌كنيم؛ اربابان او به او دستور داده بودند. عقل خودش كه نمى‌‌‌‌رسيد. او اوايل كه سركار ‌‌‌‌آمد شب‌های عاشورا خودش شخصاً شمع به دست مى‌‌‌‌گرفت و جلوى دسته‌‌‌‌ها حركت مى‌‌‌‌كرد كه مردم را فريب دهد؛ ولی بعد كه بر اريكه قدرت نشست حتی با نام امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام هم مبارزه كرد! چرا؟! ‌‌‌‌براى اينكه تا نام امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام زنده است و عشق او در دل‌ها هست مردم زير بار ظلم و زور نمى‌‌‌‌روند.

 

آزادی بیان یا تیشه بر ریشه دین؟!

امروز که شرايط جهانى و بين‌‌‌‌المللى اجازه نمى‌‌‌‌دهد كه این‌گونه بى‌‌‌‌پرده با نام امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام مبارزه كنند این است که این‌ها شعارشان براى پيشبرد اهدافشان، آزادى بيان است. این‌ها ‌‌‌‌با اين حربه كه اسم حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را نبريد که نمى‌‌‌‌توانند به جنگ با نام امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام بروند چون شرايط بين‌‌‌‌المللى اين را نمى‌‌‌‌پسندد و اجازه نمى‌‌‌‌دهد، به جايى هم نمى‌‌‌‌رسد. در جامعه اسلامى ايران در پرتو نام امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام انقلابى خارق‌العاده و معجزه‌آسا تحقق پيدا كرده و هنوز بيشتر از دو دهه از اين انقلاب نگذشته است. چطور مى‌‌‌‌شود با نام امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام مبارزه كنند؟!

ولى اين اطفال نامشروع آمريكا آن‌قدر جسور و گستاخ هستند كه در مطبوعات جمهورى اسلامى شروع به بى‌‌‌‌احترامى نسبت به سيدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه‌‌‌‌ کرده‌اند. آن روزى كه متوكل صريحاً در مقابل قبر سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه‌‌‌‌ قيام كرد مردم هم آن‌چنان عكس‌‌‌‌العمل نشان دادند و گفتند پاى ما را ببريد اما دست از پياده‌‌‌‌روى به سوى قبر سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه‌‌‌‌ برنمى‌‌‌‌داريم! جان دادند و دست از حسين‌‌‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام نكشيدند! عكس‌‌‌‌العمل شيعيان در مقابل آن دشمنى‌‌‌‌ها اين فداكارى‌‌‌‌ها بود. همين را هم از مكتب امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام ياد گرفته بودند. از ایشان ياد گرفته بودند كه اگر براى حمايت از حق، چيزى جز خون دادن مؤثر نباشد بايد خون داد. ‌‌‌‌اين را از امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام ياد گرفته بودند و در عمل پياده كردند.

در انقلاب اسلامى ايران هم همين درس امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام بود كه كارساز بود؛ مردم وقتی دیدند كه به حرف حسابشان گوش نمى‌‌‌‌دهند و هيچ راهى جز خون دادن براى اثبات حق خودشان ندارند سينه‌‌‌‌هايشان را جلوى گلوله‌‌‌‌هاى شاه باز كردند و گفتند بزنيد! ما آماده هستيم ولى زير بار ظلم نمى‌‌‌‌رويم و دست از دينمان نمى‌‌‌‌كشيم؛ و با همين حربه پيروز شدند. پيروزى انقلاب اسلامى ايران براى همين بود.

امروز آن مبارزات علنى عليه نام سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه‌‌‌‌ جا ندارد، آن هم در چنين كشورى كه بيست سال است که همه چيز را از نام امام حسينعلیه‌‌‌‌السلام دارد؛ اما به عنوان بحث آزاد و استفاده از آزادى مطبوعات و آزادى بيان، شروع کرده‌اند زهر خود را بريزند و تخمى بكارند كه شايد بعد از ده‌ها سال يك روزى در اين نوجوانانى كه هنوز معارف اسلام را درست ياد نگرفته‌اند اثر كند. ابتدا مى‌‌‌‌گويند اين داستانى كه براى سيدالشهدا مى‌‌‌‌گويند این‌ها افسانه است و خيلى سند ندارد؛ این‌ها را كسانى از روى اغراض خودشان ساخته‌اند و اين خبرها نبوده است؛ تاريخ كه يقينى نيست. اين قدم اول است.

‌‌‌‌این قدم ممكن است در خیلی‌ها مؤثر باشد. بالاخره در يكايك جريان كربلا که ما تاريخ متواتر نداريم. هيچ تاريخى این‌گونه نيست. هر حادثه‌‌‌‌اى از قول چند نفر ناقل و راوى نقل شده و بعد به صورت یک مجموعه تاريخى درآمده است. اين قدم اول است که می‌گویند به اين حرف‌ها خيلى نمى‌‌‌‌شود اعتماد كرد و شايد بعضى از این‌ها دروغ باشد. بعد مى‌‌‌‌گويند نه خير، همه‌اش دروغ است! بله، جنگی بين سيدالشهدا و يزيد رخ داد و درنهایت سيدالشهدا به خاطر كمى جمعيت كشته شد. حالا نمى‌‌‌‌شود گفت كه سيدالشهدا خيلى هم بهتر از يزيد مى‌‌‌‌فهميد! این‌ها می‌گویند صراط‌ها فرق مى‌‌‌‌كند؛ امام حسين يك صراط مستقيم داشت، يزيد هم يك صراط مستقيم ديگرى داشت.

می‌گویند ما نمى‌‌‌‌توانيم بگوييم كه حسين حتماً بهتر فهميده است! از كجا معلوم؟! هر دو صراط مستقيمى به سوى يك حقيقت داشتند و راه‌ها مختلف بود. ‌‌‌‌به‌هرحال حسين كشته شد و كار قهرمانانه‌ای كرد؛ اینکه آدم حاضر شود با جمعيت كم در مقابل جمعيت زياد - البته اين زياد هم آن‌گونه كه مى‌‌‌‌گويند نيست، مثلاً فرض كنيد آن‌ها هزار نفر بوده‌اند، امام حسين هم هفتاد نفر بود- همین‌که هفتاد نفر در مقابل هزار نفر تسليم نشوند خودش كار قهرمانانه‌ای است اما معنايش اين نيست كه ما هم دنباله‌رو او باشيم و اين كار را تكرار كنيم. در آن عصر، شرايط خشونت‌‌‌‌آميزى بود که چنین رفتار قهرمانانه‌ای را مى‌‌‌‌طلبيد اما امروز ديگر آن زمان گذشته است، امروز مسائل را بايد با گفتمان حل كرد؛ چه بايد بكنيم؟! باید ‌‌‌‌اجازه بدهيد هر كس هر چه مى‌‌‌‌خواهد بگويد و شما حرف نزنيد؛ اجازه بدهيد كسانى به نام آزادى مطبوعات، آزادى سياسى، آزادى بيان و آزادى عقيده، هر دروغ و تهمتى که مى‌‌‌‌خواهند بزنند، به نام مزوّرهاى ديگر هر غلطى بكنند و شما هيچ نگوييد و خشونت نداشته باشيد؛ كه چه بشود؟! چون ‌‌‌‌خشونت بد است و اين زمان، خشونت را نمى‌‌‌‌طلبد. شما مى‌‌‌‌گوييد آن‌ها بد مى‌‌‌‌كنند؛ خب شما جواب بدى را با خوبى بدهيد! شما گذشت كنيد! نتيجه چه مى‌‌‌‌شود؟! نتیجه این می‌شود که زمينه را براى پيشرفت و تَرک‌تازی دشمن فراهم كنيد و شما تسليم باشيد تا آدم‌های متمدنى باشيد! تمدن اقتضا مى‌‌‌‌كند كه خشن نباشيم و جامعه مدنى اين است كه انسان، آرام باشد و تعصب نداشته باشد و اهل تسامح و تساهل باشد. شما مى‌‌‌‌گوييد ديگران خشونت مى‌‌‌‌كنند؛ خب آن‌ها بد مى‌‌‌‌كنند، شما به بزرگى خودتان ببخشيد! نتيجه چه مى‌‌‌‌شود؟! ‌‌‌‌آيا نتیجه اين چيزى جز تيشه شدن به ريشه انقلاب و اسلام خواهد بود؟!

درس عاشورا؛ از دعوت به حق تا ایثار با خون

امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام اين درس را به مردم دادند که مردم را اول با سخن دعوت كنيد. همه شما شنیده‌اید که روز عاشورا امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام چندين مرتبه به‌اصطلاح پرچم سفيد بلند كردند و فرمودند من فكر جنگ نيستم و مى‌‌‌‌خواهم صحبت كنم. بعضى نقل کرده‌اند كه حضرت بر شترى سوار شدند و پرچم سفيدى بلند كردند و فرمودند بياييد مى‌‌‌‌خواهم با شما صحبت كنم! و اول اثبات كردند که من طالب تعقل و منطق هستم و طرف من منطق سرش نمى‌‌‌‌شود؛ اما اگر به خاطر اينكه من فقط با سخن و كلام با مردم مواجه شوم كار به جايى برسد كه حق پايمال شود اين كار را نخواهم كرد، حاضرم خونم ريخته شود اما حق زنده بماند، شما اسمش را خشونت بگذاريد. تا مادامى كه با صلح و سلم و منطق و تعقل و بحث بى‌‌‌‌طرف، هدف پيش مى‌‌‌‌رود ما هدف را مقدم مى‌‌‌‌دانيم.

امام حسين‌‌‌‌علیه‌‌‌‌السلام بعد از اينكه بچه‌‌‌‌ها و اصحاب ایشان كشته شدند چندين مرتبه آمدند با مردم صحبت كنند که آخر شما چه دشمنی‌ای با من دارید؟! مگر من حلالى را حرام كردم و خون كسى را ريختم و مالى را از شما بردم؟! آخر فكر كنيد و عقل داشته باشيد! ولی مردم ‌‌‌‌گفتند ما به خاطر دشمنی‌ای كه با پدرت على داشتيم مى‌‌‌‌خواهيم تو را بكشيم!

آیا اين منطق است؟! مگر على‌‌علیه‌‌‌‌السلام چه دشمنی‌ای با این‌ها داشت؟! على‌‌علیه‌‌‌‌السلام دشمنى با كفر داشت نه با یک شخص و قبيله خاص. درواقع كلام آن‌ها این‌گونه معنى مى‌‌‌‌شد که ما به خاطر دشمنی‌ای كه با دشمن كفر داريم با تو می‌جنگیم؛ چون کار على‌‌علیه‌‌‌‌السلام دشمنى با كفر بود و لذا دشمنى با على‌‌علیه‌‌‌‌السلام يعنى دشمنى با دشمن كفر، يعنى طرفدارى از كفر. حاصل این مى‌‌‌‌شود كه ما به خاطر طرفدارى از كفر، تو را مى‌‌‌‌كشيم! ‌‌‌‌اين سخن ديگر بحث منطقى برنمى‌‌‌‌دارد. این بود که حضرت برگشتند و آماده شهادت شدند.

ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛[2] در اسلام اول دليل و برهان است؛ ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ؛ و بعد وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛ نصيحت، خيرانديشى، دلسوزى و خيرخواهى؛ ولی اگر هیچ‌کدام از این‌ها مؤثر واقع نشد و طرف مقابل نه حاضر به گفتگو شد و نه در برابر دلیل و منطق سر فرود آورد چاره‌‌‌‌اى جز جنگ نيست.

از مناظره تا مباهله؛ گام‌های پیامبراکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله برای اثبات حق

پيغمبر اسلام در يك مقطع تاريخى حتى از اين هم فراتر رفتند. وقتى علماى مسيحيت، علماى نجران، جمع شدند و با پيغمبر مباحثه كردند و در جنگ شكست خوردند، حضرت فرمودند حالا بايد مسلمان شويد! گفتند نه، ما مسلمان نمى‌‌‌‌شويم! حضرت به وحى الهى يك راه ديگر پیش پای آن‌ها گذاشتند و فرمودند حالا كه تابع منطق نيستيد بياييد مباهله كنيم؛ فردا صبح به بيابان می‌رویم و دعا مى‌‌‌‌كنيم و بر كسانى كه بر باطل اصرار مى‌‌‌‌ورزند نفرين مى‌‌‌‌كنيم؛ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ.[3] آن‌ها در ابتدا قبول كردند اما صبح كه آمدند و چهره پيغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله و چهره نورانى اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين را ديدند عقب‌‌‌‌نشينى كردند و گفتند اين را هم قبول نمى‌‌‌‌كنيم! این بود که حاضر شدند جزيه بدهند اما زير بار اسلام و منطق حق نروند.

اسلام دین منطق یا دین خشونت؟!

اسلام هرگز آغازگر خشونت نیست اما اگر راهی جز خشونت باقی نماند از خشونت نیز ابایی ندارد. چنان‌که آمده فَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ؛[4] یعنی هر جا اين پيمان‌‌‌‌شكنان نامرد را پيدا كرديد آن‌ها را بكشيد! همچنین می‌فرماید فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ؛[5] با سردمداران کفر بجنگید زیرا تا زمانی که این مانع‌ها برداشته نشوند مردم به رضایت و هدایت نمی‌رسند.

اگر این رویکرد، خشونت تلقی شود، آری، اسلام چنین برخوردی را در شرایط ضروری جایز می‌داند. اسلام ابتدا با محبت، صمیمیت و منطق دعوت می‌کند؛ اما اگر افرادی با عناد و لجاجت، مانع هدایت دیگران شوند و سخن منطقی را نپذیرند، دارويى جز شمشير به دردشان نمى‌‌‌‌خورد. آری، اسلام جنگ و جهاد دارد، شمشیر کشیدن دارد، حتی کشتن و خون‌ریزی نیز دارد؛ مگر جهاد يكى از فروع دين و از ضروريات اسلام نيست؟!

خطر تحریف راه امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام

امروز اين فرزندان نامشروع آمريكايى پيشنهاد کرده‌اند كه زيارت امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام عوض شود و به جاى اينكه در زيارت مى‌‌‌‌خوانيد أَشْهَدُ أَنَّكَ جاهَدْتَ فِي اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ يا مى‌‌‌‌خوانيد وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ؛[6] یعنی امام حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام خون دلش را در راه خدا داد و امر به معروف و نهى از منكر كرد، به جای این‌ها بگوييد امام حسين در راه برقرارى آزادى و صلح زحمت كشيد تا دل آقايان خوش شود و سوژه پيدا كنند كه راه امام حسين را عوضى نشان دهند، تا غيرت دينى را از مردم و عشق و شور را از جوانان مسلمان بگيرند! تا اينجا هم پيش آمده‌اند که ما که اين زیارت‌نامه را مى‌‌‌‌خوانيم و اين مراسم را برپا مى‌‌‌‌كنيم براى اين است كه راه حسين يادمان نرود که حسين بعد از كشته شدن اصحاب و يارانش، باز هم به نصيحت مردم پرداخت اما اثر نكرد!

جهاد خونین؛ پاسخ امت اسلامی به بازی با مقدسات

هر وقت چنين مردمى وجود داشته باشند همان راه حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام را بايد تكرار كرد، همچنان كه مردم ما در پانزده خرداد چنين كردند؛ ديدند رژيم ستمشاهى اهل منطق نيست و حرف حساب نمى‌‌‌‌فهمد لذا حاضر شدند به شهادت برسند تا حقانيت خود را اثبات كنند و همان بود كه بذر پيروزى اسلام و برقرارى نظام اسلامى را كاشت و بعد از پانزده سال به ثمر رسید؛ بذر پيروزى انقلاب در پانزده خرداد 42 پاشيده شد، پانزده سال طول كشيد تا اين درخت به ثمر برسد و درنهایت در بهمن 57 ميوه‌‌‌‌های آن به بار نشست.

مردم ‌‌‌‌این درس را از کجا ياد گرفتند؟! از مكتب حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام. چه كسى اين درس را به آن‌ها آموخت؟! كسى كه تربیت‌شده مكتب حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام و عالم‌ترین مردم زمان به مكتب جدّ بزرگوارشان بود. او اين را آموخت. مردم این‌ها را مى‌‌‌‌دانستند ولى او به يادشان آورد. مردم هم اين راه را فراگرفتند و پيمودند و به نتيجه رسيدند. هر وقت ديگر هم احقاق حقوق اسلامى و احياى دين پيغمبر، متوقف بر خون دادن بود بايد خون داد.

35 سال پيش در چنين روزهايى، امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه در مدرسه فيضيه، شاه را مخاطب قرار داد و فرمود من تو را نصيحت مى‌‌‌‌كنم. كلام امام‌‌رضوان‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه با اين لحن شروع شد که من خير تو را مى‌‌‌‌خواهم! من تو را نصيحت مى‌‌‌‌كنم! من نمى‌‌‌‌خواهم آن وقتى كه ارباب‌های تو، تو را بيرون بردند مردم براى رفتن تو جشن بگيرند! دست از اين اشتباهاتت بردار! با اسلام درنيفت و با مقدّسات مردم بازى نكن!

حالا بنده نقل به معنا مى‌‌‌‌كنم؛ اى پيروان خمينى! امروز هم شما در مقابل كسانى كه پا جاى پاى محمدرضا شاه‌ها مى‌‌‌‌گذارند و بر عليه مقدسات اسلام و تشيع، سم‌پاشی مى‌‌‌‌كنند اول بايد آن‌ها را نصيحت كنيد. شما هم بگوييد و بنويسيد. چطور گفتن و نوشتن براى آن‌ها آزاد است و براى شما ممنوع است؟! اگر جامعه، جامعه مدنى است ما هم جزو جامعه مدنى هستيم؛ اگر گفتمان براى آن‌ها آزاد است براى ما هم آزاد است؛ اول سخن بگوييد، نصيحت كنيد، به آن كسانى كه راه محمدرضا شاه را مى‌‌‌‌روند و نوكرى آمريكا را مى‌‌‌‌كنند بگوييد این‌قدر با مقدّسات مردم بازى نكنيد! با سيدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه نمى‌‌‌‌شود بازى كرد! خيلى از شما بزرگترها خواستند بازى كنند و سر به نيست شدند و خدا آن‌ها را نابود كرد! پند بگيريد! با حسين‌‌علیه‌‌‌‌السلام درنيافتيد!

‌‌‌‌ابتدا آن‌ها را نصيحت كنيد اما اگر نصيحت به جايى نرسيد بايد راه ديگرى را انتخاب كرد. ما اسلام را مفت به دست نیاورده‌ایم؛ انقلاب، مجانى به دست ما نرسيده است كه هر كس و ناكسى لگد به انقلاب بزند و تيشه به ريشه انقلاب بزند؛ اين انقلاب با خون‌های صدها هزار از پاک‌ترین جوانان عزيز ما به دست آمده است كه يك دانه از آن‌ها بر همه اين فرزندان نامشروع آمريكا شرف دارند. ما صدها هزار از اين دسته‌گل‌ها را داده‌ایم كه اسلام بماند. آیا ‌‌‌‌حالا اجازه مى‌‌‌‌دهيم که با مقدسات اسلام، با دستاوردهاى انقلاب و با باورها و ارزش‌های ما بازى كنید؟! كور خوانده‌اید! هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة! ‌‌‌‌تا خون در رگ‌های جوانان غيور ما هست و تا موفق نشده‌اید كه غيرت را به نام تسامح و تساهل از آن‌ها بگيريد آن‌ها اجازه نخواهند داد كه اسلام را از آن‌ها بگيريد و كفر را در لباس اسلام حاكم كنيد.


[1]. بقره، 285.

[2]. نحل، 125.

[3]. آل‌عمران، 61.

[4]. بقره، 191.

[5]. توبه، 12.

[6]. مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین.