بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
ولادت حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهراسلاماللهعلیها را به پیشگاه مقدس ولیعصرارواحنافداه تبریک و تهنیت عرض میکنیم و امیدواریم که نظر لطف و عنایتی به همه ما شیعیان و به همه مسلمانها بفرمایند. از خداوند متعال هم درخواست میکنیم که عیدی ما را تعجیل در ظهور آن حضرت قرار دهد. همچنین تقارن این روز شریف با روز ولادت امام راحلرضواناللهعلیه را گرامی میداریم و از خداوند متعال درخواست میکنیم که ایشان را مهمان جدّهشان، حضرت زهراسلاماللهعلیها قرار دهد و انشاءالله به ما توفیق شکرگزاری و ادای حقوقی که ایشان بر جامعه اسلامی و بهخصوص بر ما طلبهها دارند را عنایت بفرماید. همچنین خاطره شهادت استاد شهید، مرحوم آیتالله مطهریرضواناللهعلیه را گرامی میداریم و از خداوند متعال برای ایشان علو درجات درخواست میکنیم.
برای بنده مایه خوشحالی است که در چنین روزی خدمت عزیزان، اساتید محترم و سروران گرامی شرفیاب بشوم و توفیق داشته باشم حضوراً عرض ارادت و خستهنباشیدی عرض کنم. همچنین غیر از این عرض ارادت و تشکر، از باب وظیفهای که خداوند متعال به یک معنا بر دوش همه مؤمنین گذاشته و توصیهای که فرموده که وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ،[1] بعضی نکتههایی که توجه به آن برای خود گوینده لازم است را عرض کنم که هم برای خود من تذکری باشد که بیشتر توجه داشته باشم و هم احتمالاً برای آقایان، مفید و شاید هم لااقل بیضرر باشد.
در این عالم، سنت الهی بر این قرار گرفته است که فیوضات وجود از راه اسباب و مجاری خاصی جریان پیدا کند. چنین نیست که خداوند متعال کارهایی که در این عالم انجام میدهد، رحمتهایی که افاضه میکند و تفضلاتی که میکند بیواسطه باشد. ما میتوانیم چیزهای ساده را بهخوبی درک کنیم و از آنها برای قیاس مسائل پیچیده بهره بگیریم. بهعنوانمثال، غذایی که میخوریم، لباسی که میپوشیم و سایر نعمتهای الهی که روزی خداست و ما از آن استفاده میکنیم هیچکدام از اینها بیواسطه از دست خدا به ما نمیرسد. خدا غذا را به وسیله اسبابی میآفریند. بسیاری از اسباب طبیعی در کار هستند تا گندمی تولید شود و نانی تهیه شود. یک سلسله اسباب انسانی نیز واسطه هستند تا این گندم به غذا تبدیل شود و ما از آن استفاده کنیم ولی بههرحال غذا رزق خداوند متعال است؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ[2] یا اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ.[3]
در رزق معنوی هم همینگونه است؛ مطالبی که ما آموختهایم چه راجع به معارف دین و چه آموختههای دیگر، همه از لطف خدا و همه نعمت خداست اما ما هیچکدام از اینها را مستقیماً از خدا دریافت نکردهایم. دهها و گاهی صدها اسباب و واسطه بوده تا این علوم و معارف به ما رسیده و از آن استفاده کردهایم. انشاءالله که توفیق بهرهبرداری صحیح از آن را هم داشته باشیم.
این اسباب گاه اسباب طبیعی هستند که به حسب ظاهر، خودشان از نقش خودشان آگاهی ندارند. خورشیدی که میتابد، ابری که ظاهر میشود، بارانی که میبارد و گیاهی که میروید، برحسب ظاهر و فهم ما اینها فاقد شعور هستند؛ اما در کنار اینها یک سلسله اسباب هستند که با اینکه واسطه و مجرای فیض هستند خودشان، هم شعور و هم اراده دارند. این ویژگی انسان است که خلیفةالله در زمین باشد و این یکی از معماهای بزرگ آفرینش است؛ اینکه خداوند متعال چگونه مخلوقی را میآفریند، به او شعور و اراده میبخشد و بسیاری از آنچه را که خود تقدیر و اراده میفرماید به دست او اجرا میکند.
در خصوص شفای یک بیمار، پزشک او را معاینه میکند، چیزی به نظرش میرسد و نسخهای مینویسد. داروخانه نسخه را دریافت کرده و اگر دارو از پیش آماده باشد، آن را تحویل میدهد و در غیر این صورت آن را تهیه میکند. نقش همه اینها، وساطت در بهبود این بیماری است. بههرحال اراده آنها واسطه تحقق این بهبود است. در میان همه وسائط، اینگونه از مجاری فیض الهی نقش ممتاز و تکلیف مهمی دارند و در همین وساطت میتوانند کمالات، فیوض و استعدادهایی کسب کنند که زمینه دریافت فیوضات بیشتری را برای خود فراهم سازند. همچنین وظایفی دارند که باید در قبال دیگران انجام دهند.
این برای ما خیلی ساده و عادی است و همه ما همینطور هستیم دیگر؛ بالاخره چیزی یاد میگیریم و به دیگری یاد میدهیم؛ اما اگر درست فکر کنیم بر اساس شناختی که داریم درمییابیم که سعادت انسانها و همچنین سعادت خود ما در گرو بهرهگیری از آموزههای اسلام است. این آموزهها درنهایت به وحی الهی بازمیگردند که بر پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نازل شدهاند. این معارف طی قرون متمادی از طریق وسائط انسانی دستبهدست منتقل شده است تا به ما رسیده و ما اکنون از آنها استفاده میکنیم. اگر این وسائط نبودند ما نیز از این فیض محروم میماندیم. البته این نظامی است که خداوند برقرار کرده است و هر زمان که بخواهد میتواند آن را تغییر دهد. همه چیز در دست اوست و او هیچگاه کم نمیآورد. بااینحال این نظام فرصتی است که به انسانها داده شده تا چنین افتخاری نصیبشان شود.
همانگونه که کسانی واسطه شدند تا ما با حقایق آشنا شویم، خدا را بشناسیم، وظایفمان را درک کنیم و راه صحیح را بیابیم، این نقش به عهده ما هم گذاشته شده که این نقش را برای دیگران ایفا کنیم. این مسئولیت، بسیار مهم و شریف است؛ فراتر از بهرهای که از خوراک، پوشاک و سایر لذتهای زندگی میبریم و سهمی از آن نصیبمان میشود و ادامه حیات میدهیم، وساطت در فیض الهی جایگاهی بسیار والا دارد.
در کنار اینکه اگر درست بیندیشیم عقل ما بهخوبی درک میکند که این چه شرف و افتخاری است برای کسانی که بتوانند این نقش را ایفا کنند، در کنار همه اینها، کلمات پیامبر اکرم و اهلبیتعليهمالسلام در تشویق انسانها به تعلیم، تعلُّم و ارشاد دیگران، سرشار از تعابیر عجیبی است که امثال بنده، ساده از کنار آنها میگذریم اما اگر آدم در این فرمایشات پیغمبر اکرم و اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين که راجع به ارشاد دیگران هست دقت کند حیرتزده میشود؛ بنابراین اگر گفته شود که فرصتی که خداوند متعال برای امثال ما طلبهها فراهم کرده و توفیق داده تا در این مسیر قرار بگیریم و واسطهای رساندن فیوضات الهی به دیگران باشیم، یکی از ممتازترین نعمتهایی است که خداوند به یکی از مخلوقاتش عطا فرموده است سخن گزافی نخواهد بود. البته خداوند متعال مرتبه عالی این نعمت را به انبیا و اوصیا لطف فرموده و مرتبه نازل آن نیز نصیب علمایی میشود که در آن مکتب پرورش یافتهاند؛ همانها که اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاءِ[4]هستند.
اگر درباره فضیلت و شرافت این موقعیت، این فرصت و این نعمت الهی درست بیندیشیم، جا دارد که تمام عمر را سر بر سجده بگذاریم و شکر این نعمت را بهجا آوریم؛ ولی خداوند متعال میداند که هیچ بندهای از عهده شکر هیچ نعمتی برنمیآید؛ ازاینرو، از روی فضل، به همین مقدار اکتفا میکند. آنگونه که نقل شده، برای ما کافی است که با آگاهی، اعتراف کنیم و در پیشگاه الهی عرضه بداریم که خدایا! تو این نعمت عظیم را به ما عطا فرمودهای اما ما از شکر آن عاجز هستیم. همین اظهار عجز از ادای شکر نعمتهای خداوند متعال، خود نوعی شکر است و خداوند آن را به عنوان شکر میپذیرد اما اگر این حالت حاصل نشود، شقوق و مراتبی دارد؛
نخستین مرتبه آن، غفلت است؛ غفلتی که انسان بهطور طبیعی در معرض آن قرار دارد؛ یعنی توجه نکنیم که این چه نعمت عظیمی است که خداوند به ما عطا کرده است. گاهی انسان چنین میپندارد که این مسیر، امری طبیعی بوده است؛ بالاخره بزرگ شدیم، درس خواندیم، ملا شدیم، بعد هم از ما خواستند درسی بگوییم و ما هم آمدیم و درس گفتیم. معمولاً انسان به طور طبیعی در معرض این غفلتها واقع میشود ولی بااینحال خداوند متعال از باب فضل و رحمت، نسبت به آثار و ضررهای غفلت هشدار داده و گوشزد کرده است. چنانکه در قرآن کریم میفرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ؛[5] تا آنجا که میفرماید عاملی اصلی جهنمی شدن آنها غفلت است؛ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.
ولی گاهی ناسپاسیها از این هم فراتر میرود یعنی علاوه بر اینکه به اهمیت این نعمتی که خداوند به ما عطا کرده و توفیقی که داده تا از عمرمان بهرهای ببریم توجه نمیکنیم بلکه از این نعمت الهی برای هواهای نفسانی خود نیز سوءاستفاده میکنیم! این نعمت، ابزاری برای هدایت دیگران، برای رشد دادن انسانها و برای سوق دادن آنها به سوی خداست، آن وقت ما بیاییم نعمتی با چنین شأن و جایگاهی را صرف امور پست مادی و دنیوی کنیم و حتی گاهی فقط وسیلهای برای فخرفروشی قرار دهیم که ما این علمها را داریم! علم من بیشتر است! و مانند آن.
در روایات آمده که مَن طَلَبَ العِلمَ لِیُمارِی بِهِ السُّفَهاءَ...؛[6] کسی که علم را برای ممارات و بحثوجدل با سفها و فخرفروشی بر علما بیاموزد، مورد مذمت قرار گرفته و مشمول مؤاخذه و عقوبت الهی واقع خواهد شد. اینها مصداق این آیه شریفه میشوند که أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.[7]
آخرین و بزرگترین خسارتش هم این است که از این علوم و موقعیت نهتنها برای هدایت دیگران استفاده نکنند بلکه برای گمراه کردن دیگران استفاده کنند! دیگر نمیدانم آیا خسارتی بالاتر از این هم وجود دارد؟! آیا حماقتی فراتر از این ممکن است؟! ولی متأسفانه مصادیق این حماقتها در میان انسانها یافت میشود! انشاءالله که ما از آنها نباشیم.
در روایات ما بابی با عنوان بَابُ الْمُسْتَأْكِلِ بِعِلْمِهِ[8] وجود دارد که در آن از کسانی که از علم برای کسب معاش، سوءاستفاده میکنند و آن را وسیلهای برای منافع دنیوی قرار میدهند مذمت شده است. چنین افرادی نهتنها خود از مسیر هدایت دور میشوند بلکه با رفتارهای خود موجب گمراهی دیگران میشوند و مردم را از دین، تقوا و از راه خدا رمیده میکنند.
بههرحال همانگونه که این نعمت بسیار عظیم است میتواند آفتی بسیار بزرگ نیز داشته باشد یعنی نعمتی که میتواند بهترین بهرهها را نصیب انسان کند درعینحال آنگاه که این علم از راه صحیح به دست نیاید و در مسیر درست صرف نشود میتواند بیشترین ضررها را نیز به همراه داشته باشد.
در میان بیش از شش میلیارد انسانی که در این زمان روی زمین زندگی میکنند، تنها جمع کوچکی هستند که به اهمیت این نعمت آگاهاند و از آن بهرهبرداری درست میکنند یا میتوانند بهرهبرداری کنند. برای بسیاری دیگر چنین شرایطی فراهم نمیشود. حتی اگر توجه پیدا کنند و بخواهند، در دسترسشان نیست. من گاهی در کشورهای دیگر با افرادی برخورد کردهام که عاشق این هستند که در حوزههای علمیه از معارف اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين بهرهمند شوند، آرزو میکنند، گریه میکنند اما برای آنها فراهم نمیشود چون مشکلاتی دارند و نمیتوانند. در خود کشورمان نیز چنین افرادی هستند. خداوند در میان این میلیاردها انسان، به جمع کوچکی این توفیق را داده که علوم صحیح را از سرچشمههای اصیل دریافت کنند، خودشان عمل کنند، به دیگران بیاموزند و زمینه عمل آن را در اجتماع فراهم سازند.
به مناسبت اینکه امروز روز معلم است، به پاس منت و حقی که اساتید ما بر گردن ما دارند، چه آنهایی که بیواسطه از آنها بهره بردهایم و چه آنهایی که در طول چهارده قرن، علوم اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين را دستبهدست گرداندهاند تا به ما رساندهاند ازجمله حضرت امام، علامه طباطبایی، علامه مطهریرضواناللهعلیهم اجمعین و سایر اساتید بزرگ که ما مدیون زحمات علمی و تحقیقی آنها هستیم، از خداوند متعال برای آنها علو درجات مسئلت داریم.
اکنون نوبت ماست که از این شرایطی که برای ما برای افزایش علم، رسیدن به معارف یقینیتر و اطمینانبخشتر و پرهیز از غرور نسبت به مفاهیم و گزارههای ظنی که خودمان هم میدانیم که به آنها یقین نداریم، فراهمشده بهره ببریم. مبادا به دانستن این مفاهیم ظنی مغرور شویم، بادی به غبغب بیندازیم و هم خودمان را از علوم یقینی محروم کنیم و هم به همین احتمالات و ظنون، بر دیگران فخر بفروشیم که ما فلان عنوان و فلان تیتر را داریم! و بدتر از آن اینکه به دنبال این غرور، به خودمان حق بدهیم که در همه چیز مردم تصرف کنیم؛ چون ما این مفاهیم را یاد گرفتهایم پس ما نور چشم خدا و اولیای او هستیم و همه چیز در اختیار ماست. آن وقت از اینکه اسممان بهگونهای برده شود که ما دوست نداریم یا عکسمان جایی منتشر شود که مطابق میلمان نیست ناراحت شویم و به این موهومات، دلبستگی پیدا کنیم و از نقشی که باید در جامعه ایفا کنیم غافل شویم و از سیره علما و صالحان غفلت کنیم و بالاخره گاهی عملاً و گاهی قولاً زمینه دور شدن بندگان خدا را از خدا فراهم کنیم یعنی نهتنها آنها را به خدا نزدیک نکنیم، بلکه با گفتار و رفتارمان کاری کنیم که از دین رویگردان شوند و بگویند: اگر این است که ما نمیخواهیم!
این هم آفتی است که برای علم وجود دارد؛ همانگونه که علم آن برکات و شرافتها را دارد آفاتش نیز بسیار عظیم است. ازاینرو باید عاجزانه از پیشگاه الهی و با توسل به ذیل عنایت اولیای خدا، بهویژه وجود مقدس ولیعصرارواحنالترابمقدمهالفداه درخواست کنیم که دست ما را بگیرند و ما را مشمول دعاهای خود قرار دهند تا به این آفات مبتلا نشویم، وظایفمان را بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم و امانتهایی را که به ما سپرده شده را به اهلش برسانیم و از این نعمت بزرگ یعنی بهرهمندی از علوم و معارف اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين برای خود، فرزندان، خانواده، دوستان، نزدیکان و سپس برای سایر مردم، حداکثر استفاده را ببریم.
در پایان عرایضم بد نیست به این حدیث شریف که آقایان بهتر از من میدانند اشاره کنم. پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله هنگامی که امیرالمؤمنینصلواتاللهعليه را به یمن میفرستادند به ایشان فرمودند: يا عليُّ! ِ... لَأن يَهدي اللّه ُ على يَدَيكَ رجُلاً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ....[9] ظاهراً مأموریت ایشان برای خواباندن یک آشوب بود که در یمن برپا شده بود اما تأکید پیامبر بر این بود که اهتمامت به این باشد که حتی اگر شده یک نفر راه هدایت کنی زیرا هدایت یک نفر، از آنچه خورشید بر آن میتابد، برای تو بهتر است؛ لَأن يَهدي اللّه ُ على يَدَيكَ رجُلاً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ.
خورشید بر چه چیزهایی میتابد؟ ما برای یک وجب خاک، برای اینکه خانهای بسازیم و سرپناهی فراهم کنیم، یک عمر زحمت میکشیم تا پولی جمع کنیم و مثلاً زمینی به مساحت دویست متر تهیه کنیم و خانه بسازیم و در آن زندگی کنیم. این در حالی است که سطح چنین زمینی در مقایسه با سطح کل کره زمین، عدد و کسری ناچیز است که حتی قابل محاسبه نیست. بااینحال ما سالها تلاش میکنیم، پسانداز میکنیم، پول جمع میکنیم تا فقط یک تکه زمین داشته باشیم. این یکی از چیزهایی است که خورشید بر آن میتابد؛ طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ.
کل سطح زمین از جمله چیزهایی است که طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ؛ اما تازه این همه ماجرا نیست. میفرماید تو اگر بتوانی یک نفر را هدایت کنی، از آنکه مالک همه اینها باشی، برتر و ارزشمندتر است! خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ!
خداوند این وسیله را برای ما فراهم کرده و این امکان را در اختیارمان گذاشته که واسطهای برای هدایت بندگانش باشیم. میان این وساطت، با آنکه چه با رفتارمان، چه با گفتارمان و چه با نوشتارمان واسطه گمراهی دیگران شویم چه تفاوت عظیمی هست!
أَعاذَنَا اللهُ وَإِیاكُم، وَوَفَّقَنَا اللهُ وَإِیاكُم لِما یُحِبُّ وَیَرضى
وَالسَّلامُ عَلَیكُم وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُه
[1]. عصر، 3.
[2]. نور، 38.
[3]. عنکبوت، 62.
[4]. بحار الأنوار، ج ۲، ص ۱۵۱.
[5]. اعراف، 179.
[6]. کنزالعمّال، حدیث 29056، 29057 و 29058.
[7]. ابراهیم، 28.
[8]. بهعنوانمثال: کافی، ج 1، ص 46.
[9]. کافی، ج 5، ص 28.