از اولویت‌ها غافل نشویم!

در دیدار با مسئولان مرکز تخصصی مهدویت
تاریخ: 
سه شنبه, 9 خرداد, 1391

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین والصَّلوةُ والسَّلامُ عَلَی سَیِّدِالأنْبِیَاءِ وَالمـُرْسَلِین حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمین أَبِی‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المـَعْصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام و همه علما و بزرگانی که ما را با اسلام، با تشیع و با مهدویت آشنا کرده‌اند صلواتی اهدا می‌کنیم.

تشریف‌فرمایی اساتید و بزرگان را به این مؤسسه که خانه خودشان است خوشامد عرض می‌کنم و با زبانی قاصر و در حد فهم ناقص خودم از این تلاش‌های مخلصانه و خداپسندانه‌ صمیمانه تشکر می‌کنم. ما به جناب آقای قرائتی غبطه می‌خوریم که در بسیاری از امور بر زمین مانده پیشگام بوده‌اند و گام‌های بلندی برداشته‌اند. یکی از نمونه‌های بارز آن نیز همین مسئله مرکز مهدویت است که ایشان به آن اشاره فرمودند؛ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ.[1] خداوند ان‌شاءالله روزبه‌روز بر توفیقات ایشان بیفزاید و به ما نیز توفیق دهد که در حد توان، خدمت‌گزاری و همراهی کنیم.

نعمت‌های بی‌نظیر الهی در عصر حاضر و لزوم شکرگزاری از آن‌ها

من به عنوان یک فرد مسلمان که به برکت اسلام و علمای اسلام آشنایی‌هایی با معارف دین پیدا کرده‌ام خدا را شکر می‌کنم که در زمانی زندگی می‌کنیم که زمینه‌های انجام وظایف در عرصه‌های مختلف دینی، به‌ویژه در حوزه‌ فرهنگ تشیع، فراهم شده است. من در جلسه‌ای دیگر نیز عرض کردم که ما به امام سجاد‌صلوات‌الله‌عليه تأسی می‌کنیم؛ همان‌گونه که ایشان در دعایی فرمودند خدا را شکر می‌کنم که مرا از کتم عدم به وجود آورد و در زمانی متولد کرد که دوران فراعنه و طواغیت نیست، بلکه در زمان حکومت اسلامی به دنیا آمدم و زندگی می‌کنم.

ما می‌دانیم که در آن زمان نیز اسلام به‌طور کامل اجرا نمی‌شد و حکومت در دست صاحبان اصلی‌ آن نبود اما بااین‌حال، امام سجادصلوات‌الله‌عليه خدا را شکر می‌کنند که در دوران طاغوت‌ها نیستند و در زمانی زندگی می‌کنند که به نام اسلام حکومت می‌شود و تلاش‌هایی برای انجام وظایف دینی و احیای ارزش‌های اسلامی صورت می‌گیرد.

ما اگر دوران خودمان را با تمام دوره‌های تاریخ تشیع و تاریخ کشورمان مقایسه کنیم، بنده زمانی را سراغ ندارم که این امکانات به این اندازه برای مردم آن زمان فراهم بوده باشد؛ چه ابزارهای کار مانند رسانه‌ها و تجهیزات مجامع، چه مسائل ارتباط‌جمعی و چه امکانات اجتماعی، داوطلب‌ها، علاقه‌مندان و انگیزه‌ها. امروز نسبت به بسیاری از زمان‌ها شرایط بسیار مساعدی وجود دارد که مشابه آن را بنده سراغ ندارم. به‌هرحال باید خدا را بر این نعمت‌های عظیم شکر کنیم و نعمت وجود امام‌رضوان‌الله‌علیه که از دست‌مان رفت و نعمت وجود مقام معظم رهبری که جانشین شایسته‌ آن بزرگوار هستند را فراموش نکنیم.

چالش‌های تحقق کامل حکومت اسلامی

اما همه ما می‌دانیم که اهداف انبیا و ائمه معصومین‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در هیچ زمانی به‌طور کامل تحقق نیافته است و تا آن‌جا که ما می‌دانیم و آیات قرآن، روایات و تواریخ نشان می‌دهند همواره با کارشکنی‌های فراوانی مواجه بوده‌اند. در تاریخ اسلام، ما دوران حکومت امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام البته پس از رحلت پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را زمان حکومت اسلامی می‌دانیم. درواقع آن را بهترین نمونه‌ حکومت‌داری در جهان می‌شناسیم؛ نه پیش از آن، نمونه‌ای سراغ داریم که فردی چون علی‌علیه‌السلام در رأس حکومت بوده باشد و نه پس‌ازآن.

اما ببینید که مسلمان‌ها در زمان خود امیرالمؤمنین‌صلوات‌الله‌عليه چه داشتند؛ از همان ابتدا حرکت جنگ جمل آغاز شد که از سوی پسرعمه‌ حضرت علی‌علیه‌السلام و یارانش شکل گرفت و پس‌ازآن، جنگ صفین و نهروان. تقریباً تمام دوران حکومت حضرت علی‌علیه‌السلام را جنگ‌ها دربر گرفت. آنچه در درون حکومت امیرالمؤمنین‌صلوات‌الله‌عليه بود کارگزاران همین دستگاه بودند که گاهی از نزدیکان حضرت و حتی از پسرعموهای ایشان بودند. بااین‌حال می‌بینیم کارهایی انجام گرفت که در شأن آن حکومت نبود. حضرت گاهی نامه می‌نوشتند و می‌فرمودند: «بیایید حساب‌تان را پس بدهید!»؛ اما آن‌ها از پاسخ‌گویی طفره می‌رفتند و حتی فرار می‌کردند!

تازه این بهترین نمونه‌ حکومتی است که ما در تاریخ انسانیت سراغ داریم؛ چه کسی بهتر از علی‌علیه‌السلام؟! چه زمانی بهتر از دوران اسلام؟! و بااین‌حال، چنین بود. البته ما به‌طورقطع می‌دانیم که روزی فرا خواهد رسید که نمونه‌ای کامل از حکومت راستین اسلامی تحقق خواهد یافت اما نباید انتظار داشته باشیم که پیش از آن، شرایط به‌طور کامل، دلخواه و اسلام‌پسند باشد بلکه همواره نقص‌ها و مشکلاتی در داخل و خارج وجود خواهد داشت.

نقش پیچیده و مستمر شیاطین در مقابله با پیشرفت اسلام

درواقع هر قدمی که در مسیر پیشرفت اسلام برداشته می‌شود شیاطین انس و جن، خود را برای مقابله‌ای گسترده‌تر مجهز می‌کنند و به همین دلیل، مشکلات روزبه‌روز بیشتر می‌شود. من بارها گفته‌ام که اگر شیطان از ابتدا یک موجود ممتاز و با نبوغ نبود و حتی یک موجود عادی هم بود، در طول این هزاران سال آن‌قدر تجربه اندوخته است که دیگر نظیری در نقشه‌کشی و طراحی ندارد. کسی که چنین عمری چند هزار ساله داشته باشد، در همه جریانات حضور داشته و از تمام نقشه‌های انس و جن آگاه باشد، بی‌تردید بهترین کسی است که می‌تواند طرح‌هایی ارائه دهد که عقل ما به آن نمی‌رسد؛ و همین‌طور هم هست؛ می‌بینیم که هرروز نقشه‌هایی ظاهر می‌شود که باورش برای ما دشوار است که چنین چیزهایی ممکن باشد.

حالا این زمینه‌ها مختلف است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها زمینه‌های فکری است. شیاطین شبهه‌افکنی می‌کنند، تشکیک می‌نمایند، تلاش می‌کنند تا افکار مردم را منحرف کنند، عقیده‌شان را سست نمایند و نگذارند عقاید صحیح را بشناسند و باور کنند.

وقتی کسی چنین توقعی داشته باشد که اگر حکومت، اسلامی شد پس باید همه چیز سر جای خودش باشد وقتی می‌بیند که یک‌جا فلان مسئول اشتباه می‌کند و جای دیگر فلان نهاد رفتار نادرستی دارد این انتظار او را سرخورده می‌کند و می‌گوید: «این چه حکومت اسلامی‌ای شد؟!» اما باید بدانیم که چنین چیزی در عالم نبوده است. آنچه ممکن و مطلوب است تلاش برای نزدیک‌تر شدن به حقایق اسلام و کوشش در جهت عمل بیشتر به ارزش‌های اسلامی است. به هر اندازه که زمینه فراهم شود باید خدا را شکر کنیم که در زمان ما این شرایط بهتر فراهم شده است.

راه شکر نعمت‌های بی‌نظیر الهی

چه زمانی و در کدام حکومت بوده که هفتاد و پنج میلیون جمعیت زیر نظر یک روحانی زندگی کنند؟! در چه زمانی چنین چیزی بوده است؟! در کجای تاریخ چنین سابقه‌ای داریم؟! آن هم با این محبوبیتی که خدا برای ایشان ایجاد کرده و محبت و عشقی که در دل‌های مردم نسبت به ایشان وجود دارد. این‌ها نعمت خدایی است. این‌ها شوخی برنمی‌دارد.

ما باید از این نعمت‌ها قدردانی کنیم. شکر این نعمت‌ها در آن است که تلاش کنیم تا در هر موقعیتی و به هر شکلی، از امکانات فراهم‌شده بیشترین بهره‌برداری را داشته باشیم و زمینه‌های بیشتری برای برداشتن گام‌های بلندتر فراهم کنیم. شکر واقعی این نعمت‌ها آن است که بررسی کنیم و ببینیم جامعه‌ ما در ارتباط با اسلام، معارف اسلامی و آرمان‌های دینی چه نیازهایی دارد. البته نیازها بسیار فراوان هستند و همه‌ کشورهای دنیا با مشکلات و کمبودهایی مواجه‌ هستند اما محک ما باید اسلام و ارزش‌های اسلامی باشد. ما باید ببینیم جامعه ما نسبت به یک الگوی کامل اسلامی چه کمبودهایی دارد و چه آسیب‌هایی آن را تهدید می‌کند.

جایگاه مهدویت در منظومه آسیب‌های فرهنگی

همان‌گونه که ملاحظه فرمودید و حق هم هست بدون شک محور یکی از آسیب‌های مهم، مسائل مهدویت است. نه در جهت ایجابی یعنی معرفی، تبیین، اثبات و تشریح علمی، تحقیقی و اجتهادی آن آن‌گونه که باید کار شده است و همه می‌دانیم که در این زمینه بسیار کم‌ کار شده‌ است؛ و هم در جهت سلبی، دشمنان بسیار فعال هستند و به شیوه‌های مختلف، همان‌گونه که نمونه‌هایش را فرمودید، سایت‌هایی شبانه‌روز علیه اسلام، تشیع و مهدویت فعالیت می‌کنند. چنین حجمی از فعالیت و چنین امکاناتی در هیچ زمانی سابقه نداشته و امکان‌پذیر هم نبوده است.

این شرایط، وظیفه‌ ما را هم در زمینه‌ تبیین و تحقیق و هم در پاسخ‌گویی به شبهات و مقابله با فعالیت‌های شیاطین دوچندان می‌کند؛ اما آیا تمام نیاز جامعه‌ ما همین است؟! آیا تنها و تنها مشکل جامعه‌ اسلامی مسئله‌ مهدویت است؟! یا مسائل دیگری نیز وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کرد؟!

به‌عنوان یک ناظر ساده، بی‌طرف و بی‌تعصب، اگر مسائل فرهنگی دنیا و کشور خودمان را ملاحظه بفرمایید دست‌کم صد محور، قابل شناسایی است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها مسئله‌ مهدویت است. شیاطین در همه‌ عرصه‌ها با تمام قوا مشغول فعالیت هستند و این محور نیز از جمله همان‌هاست. البته این به معنای کم‌اهمیت شمردن مهدویت نیست. مقصود از بیان این واقعیت آن است که توقع نداشته باشیم همه‌ فعالیت‌ها فقط در یک حوزه متمرکز شود و چون این مسئله بسیار مهم است، از اهمیت سایر مسائل غافل شویم.

کار مدیریت صحیح در هر جامعه‌ای بررسی دقیق نیازها، رعایت اولویت‌ها و تقسیم نیروها و امکانات بر اساس همین اولویت‌هاست. اگر دستگاهی داشته باشیم که واقعاً بتواند نیازهای جامعه را به‌ویژه در حوزه‌ فرهنگی که موضوع بحث ماست به‌درستی بررسی کند خواهیم دید که ما در چند بُعد نیاز به فعالیت داریم؛ از تحقیق و پژوهش گرفته تا تبلیغ؛ از نویسندگی گرفته تا فعالیت‌های هنری. امروز همه‌ این‌ها جزو مسائل ارشاد، هدایت و فعالیت دینی محسوب می‌شوند و باید با نگاه جامع و اولویت‌محور به آن‌ها پرداخته شود.

اگر کمی واقع‌بینانه نگاه کنیم، در گذشته، بسیاری از مردم ما دین‌شان و امام حسین‌علیه‌السلام را از طریق عزاداری‌ها و تعزیه‌ها می‌شناختند. جوان‌ها تصویری که از امام حسین، حضرت ابوالفضل و در مقابل آن‌ها شمر و یزید داشتند، همان چیزهایی بود که در تعزیه دیده بودند؛ یعنی هنر، نقش مهمی در شکل‌گیری این شناخت ایفا می‌کرد. امروز هنر پیشرفت کرده، ابزارها تکامل یافته‌اند، علمی شده‌اند و روی آن‌ها کار شده است؛ بنابراین باید از ابزارهای جدید بهره گرفت و نقش این ابزارها را در این مسیر فراموش نکرد.

راهبرد عقلانی شناسایی نیازها و تعیین اولویت‌ها

یکی از مسائل مهم این است که کسانی که مسئول برنامه‌ریزی هستند باید همه‌ نیازها را بررسی کنند و اولویت‌ها را تعیین نمایند. این‌که یک مسئله‌ای مورد تأکید قرار می‌گیرد، به‌هیچ‌وجه به معنای نفی سایر مسائل نیست. حتی تعبیراتی که گاهی حالت انحصار یا حصر دارند، وقتی کنار هم گذاشته می‌شوند روشن می‌شود که منظور حصر اضافی است یعنی تأکید بر اهمیت، نه انکار دیگر موضوعات.

حالا فرض بفرمایید - من این را به‌عنوان نمونه عرض می‌کنم و درواقع خدمت اساتید درس پس می‌دهم- فرض بفرمایید امام‌رضوان‌الله‌علیه درباره‌ چند موضوع فرموده‌اند که «رأس امور» هستند. اگر این تعبیر را حصر حقیقی تلقی کنیم یعنی فقط همان یک موضوع رأس امور باشد و سایر مسائل رأس نباشند، این نگاه دچار تناقض می‌شود. چون در یک جا فرموده‌اند مجلس رأس امور است، جای دیگر آموزش‌وپرورش را رأس امور دانسته‌اند و در موارد دیگری نیز همین تعبیر را به‌کار برده‌اند. خب، کدام‌یک رأس امور است؟!

این نوع بیان، عرفی است و درواقع «حصر اضافی» محسوب می‌شود؛ یعنی به تناسب موقعیت و اهمیت موضوع، تأکید شده است. وقتی چیزی را با تعبیر حصر و تأکید بیان می‌کنند، مقتضای مقام است و به معنای نفی سایر مسائل نیست.

اگر این تعابیر را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که چند «رأس» داریم. حال اگر بخواهیم میان آن‌ها اولویت قائل شویم، نیاز به دلیل دیگری داریم. این نوع کلام نشان می‌دهد که این‌ها در عرض هم هستند؛ هم آن رأس است، هم این؛ اما اگر بخواهیم بگوییم کدام «رأس‌تر» است یعنی «رأس‌الرؤوس» است این نیازمند استدلال و مبنای دیگری است. صرف این‌که امام‌رضوان‌الله‌علیه در یک مقام خاص چنین سخنی فرموده‌اند معنایش حصر حقیقی نیست بلکه مقتضای همان مقام و شرایط بوده است.

ما نیز درنهایت مأخوذ به آن شناختی هستیم که خداوند به ما عطا کرده است؛ إنَّ أوَّلَ ما خَلَقَ اللَّهُ العقلَ، فقالَ لهُ: أَقبِلْ، فأَقبَلَ، ثمَّ قالَ لهُ: أَدبِرْ، فأَدبَرَ، فقالَ: وَعِزَّتي وَجَلالي، ما خَلَقْتُ خَلْقًا هوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنكَ، بِكَ آخُذُ، وَبِكَ أُعْطِي، وَبِكَ أُثِيبُ، وَبِكَ أُعَاقِبُ.[2] آنچه عقل ما درک می‌کند برای ما حجت است و از راه دلیل عقلی، به قطع و یقین می‌رسیم و نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. مسائل بسیاری وجود دارد که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند ما با همین عقل خدادادی‌مان درمی‌یابیم که برخی از آن‌ها اولویت دارند؛ بنابراین باید اولویت‌ها را مشخص کنیم و نیروها را بر اساس آن‌ها سامان دهیم.

چالش‌های پنهان در مسیر پیشرفت دینی و فرهنگی

واقعیت این است که هیچ‌گاه نیروی انسانی ما به اندازه‌ کافی نبوده و نیست و همواره با کمبود مواجه‌ هستیم. در همه جا، چه در امور دولتی و چه در فعالیت‌های رسمی و مردمی همیشه گرفتار کمبود نیرو هستیم. اینکه وقتی فردی کارآمد و دارای توانمندی باشد چندین مسئولیت به او واگذار می‌شود و چند برابر ظرفیت و وقتش باید مسئولیت بپذیرد این خود نشانه‌ کمبود نیرو است.

باور کنید ما که خودمان این‌جا در میان مؤسسات دینی شاید به‌عنوان یک مؤسسه نیروساز شناخته شویم، برای اجرای برنامه‌های خودمان با کمبود نیرو مواجه‌ هستیم. کمبود نیروی انسانی وجود دارد، کمبود امکانات مادی و بودجه هم هست. واقعاً وقتی بودجه‌ روحانیت را با بودجه‌های دولتی و جهانی مقایسه کنید اصلاً چیزی حساب نمی‌شود. البته در این چند سال کمک‌های قابل‌توجهی به بودجه‌ روحانیت شده و مبالغ سنگینی به حوزه‌ها اختصاص یافته است که البته بیشتر کمک‌های جنبی بوده‌اند اما با همه‌ این‌ها وقتی با نهادهای دولتی مقایسه می‌کنیم این بودجه‌ها اصلاً به چشم نمی‌آیند.

کمبود نیروی انسانی، کمبود بودجه و کمبود مدیریت از جمله مشکلات خاصی است که در مجموعه‌ روحانیت بیش از سایر جاها به چشم می‌خورد. همه معتقدند که در جامعه‌ ما کمبود مدیر کارآمد وجود دارد. به صورت‌های مختلف هم پیشنهاد شده که دانشگاهی برای تربیت مدیر تأسیس شود یا دوره‌هایی برای آموزش مدیریت برگزار گردد اما متأسفانه هیچ‌کدام از این طرح‌ها هنوز به مرحله‌ اجرا نرسیده‌اند و این در حالی است که خارجی‌ها بسیاری از این مسائل را بهتر از ما درک کرده‌اند. آمریکا زمانی که قصد داشت نفوذ فرهنگی و سیاسی‌اش را در ایران گسترش دهد اقدام به تأسیس دانشکده مدیریت در ایران کرد. دانشگاه امام صادق‌علیه‌السلام در اصل یک دانشگاه مدیریتی بود که آمریکایی‌ها تأسیس کرده بودند؛ ساختمان اصلی‌اش متعلق به آن‌هاست و این دانشگاه درواقع شعبه‌ای از دانشگاه هاروارد برای آموزش مدیریت محسوب می‌شد؛ چون آن‌ها می‌دانستند اگر بخواهند سیاست‌هایشان در ایران اجرا شود باید مدیرانی تربیت کنند که مجری افکار و برنامه‌هایشان باشند.

ما اکنون با گذشت بیش از سی‌وسه سال از انقلاب‌مان چقدر در فکر تربیت مدیر بوده‌ایم؟! این یک کمبود جدی است. اگر مدیری توانمند و کارآمد نداشته باشیم هر نقشه و طرحی هم که وجود داشته باشد روی زمین می‌ماند چون کسی نیست که بتواند آن را به‌درستی اجرا کند.

از سوی دیگر موضوعات فراوانی وجود دارد که نباید آن‌ها را کوچک شمرد. آیا مسئله‌ وهابیت کم‌اهمیت است؟! آیا مسئله‌ بهائیت کم‌اهمیت است؟! آیا مسئله عرفان‌های کاذب کم‌اهمیت است؟ آیا اصل ماتریالیسم و انکار خدا و معنویت کم‌اهمیت است؟! این‌ها را نباید دست‌کم گرفت و تصور کرد که ریشه‌کن شده‌اند. همه‌ این‌ها همچنان وجود دارند. ما از نامه‌ها و سؤالاتی که دریافت می‌کنیم می‌بینیم که بسیاری از آن‌ها ناظر به انکار ماورای طبیعت و گرایش به تفکرات مادی‌گرایانه هستند.

تازه در سطح جهانی، مکتب نئومارکسیسم در حال شکل‌گیری مجدد است؛ ماتریالیسم جدید در حال ظهور است و مسائل اقتصادی که غرب را تهدید می‌کند، دوباره گرایش‌های مارکسیستی را در آن‌جا زنده کرده است. همان‌گونه که دیدید، وقتی گفته شد سرمایه‌داری غلط است، برخی به‌سرعت به سمت مکتب ضد آن رفتند و آن چیزی نبود جز مارکسیسم. امروز زمینه‌ای بسیار مستعد برای ترویج نئومارکسیسم و دیگر مکاتب انحرافی فراهم شده است. اگر به سایت‌ها مراجعه کنید خواهید دید که چه حجم عظیمی از محتواها و تبلیغات در این زمینه‌ها به‌صورت مستمر در حال انتشار است.

حالا وقتی بخواهید برای مواجهه با بخشی از این مسائل برنامه‌ریزی کنید، ببینید چه میزان طرح، بودجه، نیروی انسانی و زمان لازم است. وظیفه‌ ما- وظیفه‌ یک روحانی در این زمانه- در برابر این مسائل، نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و گسترده است. ما در داخل حوزه با مشکلات خاص خودش روبرو هستیم و در بیرون با دولت و نهادهای اجرایی، با موانع و بدبینی‌ها و گاه کارشکنی‌هایی مواجه می‌شویم و حتی برای انجام یک کار کوچک، باید از هفت‌خان رستم عبور کرد.

مهدویت؛ قلب تپنده‌ رسالت دینی در عصر غیبت

همه‌ این مسائلی که عرض شد، یکی از آن‌ها مسئله مهدویت است. این مسئله ازنظر حجم شاید تنها یک درصد از مشکلات فرهنگی را تشکیل دهد اما ازنظر اولویت، جایگاه بسیار مهمی دارد. این را برای عموم مردم نمی‌گویم بلکه برای خودمان می‌گویم یعنی برای روحانیت؛ هویت ما با مهدویت شکل می‌گیرد؛ روحانی یعنی سرباز امام زمان‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف. این اصل هویت ماست. اگر این را حذف کنیم، چه چیزی برای ما باقی می‌ماند؟! جز اینکه یک دانشجوی معمولی خواهیم بود مثل دانشجویان دیگر دانشگاه‌ها آن هم توسری‌خورتر، عقب‌مانده‌تر و بیشتر مورد اتهام! افتخار ما هم در همین تفاوت است. این دستگاه باید با همه‌ دستگاه‌های دیگر فرق داشته باشد. این‌جا آقای ما کس دیگری است؛ آقای ما کسی است که آقای آقاها نوکری از نوکران اوست!

اوایل انقلاب بود. یکی از دوستان که به مکه مشرف شده بود وقتی برگشت، گفت: من در مسجدالحرام نشسته بودم، یک آقایی کنارم بود. فهمیدم عرب مصری است. سر صحبت را باز کرد. وقتی فهمید ایرانی هستم گفت: حقیقت این است که ما چند سالی است که با امام خمینی آشنا شده‌ایم. با افکار ایشان و پیشرفتی که حاصل شد و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تصورمان این بود که بعد از وجود مقدس پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کسی به عظمت ایشان در عالم اسلام پیدا نشده است.

بعد خودش را معرفی کرد؛ گفت من یک استاد دانشگاه در مصر هستم. گفت: عقیده‌ ما این بود که بعد از پیامبر اکرم، کسی به عظمت امام در عالم اسلام پیدا نشده است؛ ولی حالا با مشکلی مواجه شده‌ایم که برای ما معماست. گفتم: چه مشکلی؟! گفت: امام در بعضی حرف‌هایشان می‌گویند رُوحِي لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الفِدَاءُ و از کسی یاد می‌کنند و می‌گویند جان من فدای خاک پای او! این چه کسی است که مثل امامی که ما بعد از پیغمبر اکرم کسی بالاتر از ایشان را نمی‌شناسیم می‌گوید جان من فدای خاک پای او؟!

اتفاقاً من با چند حدیث از صحیح بخاری و مدارک دیگر آشنا هستم. گفتم این همان کسی است که در کتاب‌های شما هم آمده است.

لزوم بازنگری در ارتباط قلبی، علمی و عملی با امام زمان‌صلوات‌الله‌علیه

این مسئله در میان مسائل از یک اولویت خاص برای ما برخوردار است. درست است که ازنظر حجم شاید تنها یک صدم باشد و در کنار آن‌ها مسائل فراوان دیگری وجود دارد اما به‌هرحال برای ما، به‌عنوان یک آخوند و به‌عنوان یک روحانی، دارای جایگاه ویژه‌ای است. تضعیف این مسئله، یعنی تضعیف هویت روحانیت؛ یعنی بی‌معنا شدن روحانیت.

متأسفانه ما که همه چیزمان -گوشت، پوست و خون‌مان- از برکت صدقه‌سر امام زمان‌صلوات‌الله‌علیه روییده و رشد کرده و همه هستی‌مان را بدهکار ایشان هستیم، کمتر به این مسئله توجه می‌کنیم؛ نه در زمینه‌ فکری، نه در زمینه‌ عملی و نه در عرصه‌ توسل، تضرع و ارتباط قلبی. می‌بینیم بعضی از مردم هستند که مردم کم‌سواد و گاهی هم بی‌سواد هستند اما واقعاً صبح‌های جمعه برای دعای ندبه با عشقی خاص، از راه‌های دور، در سرما و گرما می‌آیند تا توسلی به وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه پیدا کنند؛ ولی بنده که حتی یک‌بار هم نرفته‌ام!

در زمینه‌ علمی آن هم من تقریباً هشتاد سالم است و با تاریخ قمری، سن از هشتاد سال هم گذشته ‌است. در این هشتاد سال، در زمینه‌ شناخت وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه و شناساندن ایشان به مردم چه کرده‌ام؟! چقدر کار کرده‌ام؟! تقریباً نزدیک به صفر است!

این‌ها نشانه‌ همان است که إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛[3] ما بسیار ناسپاسیم که ولی‌نعمت خودمان را نمی‌شناسیم و به ایشان توجه نمی‌کنیم! راهی که برای ما نزدیک‌ترین راه است، از آن استفاده نمی‌کنیم! سرمان که درد می‌گیرد، وقتی از مسائل عادی محروم می‌شویم، در خانه‌ امام زمان می‌رویم یا وقتی شکم‌مان درد می‌گیرد، در خانه ایشان می‌رویم اما وقتی دین‌مان دچار مشکل می‌شود -بنده خودم را عرض می‌کنم - سراغ ایشان نمی‌رویم و نمی‌گوییم خودتان کمک کنید، توجهی به ما بکنید، عنایتی بفرمایید!

در مسائل فکری گیر می‌کنیم ولی در خانه‌ آقا نمی‌رویم. این هم یک کار است، یک نیاز است، یک حاجت است. برای این حاجت‌ها هم باید در خانه امام زمان‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف برویم و عرض کنیم کمک‌مان کنید تا این شبهه‌ دینی حل شود؛ راهی پیدا شود تا این مشکلاتی که دشمنان برای دین، معرفت و ایمان ما ایجاد کرده‌اند زودتر حل شود؛ جوان‌های ما از این شبهه‌ها خلاص شوند و نجات پیدا کنند؛ همین خورده ایمانی که برای آن‌ها باقی مانده، سالم بماند.

مسئولیت روحانیت در حفظ مرزهای اعتقادی

به‌راحتی می‌توان دید که مقام معظم رهبری شاید از بیست سال قبل بارها فرموده‌اند که دشمنان ما قلب جوانان‌مان را هدف قرار داده‌اند و می‌خواهند ایمان‌شان را بدزدند! این تعابیری است که ایشان فرمودند و بسیار دقیق تشخیص دادند ولی متأسفانه ما غافلیم؛ خیال می‌کنیم مشکل فقط این است که نفت ما را می‌خواهند ببرند یا مثلاً جلوی انرژی هسته‌ای را بگیرند؛ خیال می‌کنیم مشکلات همین‌هاست؛ اما ایشان خوب فهمیدند که دشمنان اسلام، قلب جوان‌های ما را نشانه گرفته‌اند و می‌خواهند ایمان‌شان را بدزدند.

اگر بنا باشد تقسیم کاری در جامعه صورت بگیرد کدام قشر موظف است در این عرصه مبارزه کند؟! چه کسی باید مانع شود از این‌که ایمان جوان‌ها را بدزدند؟! نیروی انتظامی موظف است محافظت کند تا دزد وارد خانه‌ها نشود؛ مرزبانان و نیروهای ارتشی ما وظیفه دارند از تجاوز به آب و خاک کشور جلوگیری کنند؛ اما چه کسی مسئول حفظ مرز ایمان است؟! چه کسی باید مراقب باشد که ایمان جوان‌ها از بین نرود؟! آیا کسی غیر از ماست؟! بااین‌حال ما چقدر از نیروی‌مان را در شبانه‌روز صرف این کار می‌کنیم؟! بنده وقتی خودم را حساب می‌کنم می‌بینم خیلی بدهکار هستم. بسیاری از اوقاتم صرف حرف‌ها، نشست‌وبرخاست‌ها، گپ‌وگفت‌ها، مشاجرات و بحث‌های بی‌حاصل شده که اگر همین وقت‌ها صرف یک کار مثبت شده بود باری از این‌ها برداشته شده بود. حالا مسائل مادی، مسائل زندگی، اینکه چه گران شده، چه ارزان شده، چه کسی چه کرده، چه کسی نکرده، این‌ها را عرض می‌کنم برای این‌که نسبت به مسئولیت سنگینی که داریم حضور ذهن بیشتری پیدا کنیم.

شناخت اولویت‌ها؛ گامی به سوی رضایت ولی‌عصرارواحنافداه

این مسائل برای ما یک اولویت خاص دارد. مسائل دیگر را کم‌وبیش دیگران هم می‌توانند دنبال کنند و برای آن‌ها در جای دیگری اولویت دارد اما برای ما، مسئله‌ سیدالشهدا، مسئله‌ مهدویت، این‌ها ویژگی‌هایی دارند که اولویت‌شان برای ما بیش از دیگر مسائل است چون اصلاً وجود ما اقتضای این را دارد؛ ما ریزه‌خوار و صدقه‌خور دستگاه مهدویت هستیم.

باز خدا را شکر می‌کنیم که الحمدلله خدا شرایطی فراهم کرده و به کسانی الهام کرده که به اهمیت این مسئله توجه کنند، بپردازند و دقت کنند اما باید عرض کنم: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ.[4] اگر دیگران آن‌گونه که بایدوشاید وظیفه‌شان را در برنامه‌ریزی، اعتباردهی، تخصیص بودجه و سایر امور نشناختند یا شناختند و عمل نکردند بار از دوش من و شما برداشته نمی‌شود. ما باید در حد توان خودمان تلاش کنیم. این‌که دیگران چرا کردند یا نکردند، پاسخ من و شما را در روز قیامت نخواهد داد. از ما می‌پرسند: تو در حدی که می‌توانستی، چه کردی؟! البته اگر بتوانم در آن‌جاها هم نفوذی داشته باشم، کاری انجام بدهم، در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان کشور نقش ایفا کنم، آن هم وظیفه‌ای است و باید انجام شود. آن هم کار من است؛ اما اگر نشد، اگر دیگران باید انجام می‌دادند و ندادند، اگر من دستم نرسید یا غفلت کردم، اگر در انجام آن وظیفه‌ای که از من برمی‌آید و می‌بایست انجام دهم کوتاهی کنم، کوتاهی دیگران عذر من نمی‌شود. به من نمی‌گویند چرا فلان کس فلان کار را نکرد؛ بلکه از من می‌پرسند: تو چرا نکردی؟! من باید ببینم از من چه کاری برمی‌آید. کسانی هم که من در آن‌ها نفوذ دارم و می‌توانم در آن‌ها اثر بگذارم آن هم کار من می‌شود.

به‌هرحال من به شما تبریک می‌گویم که خدا چنین توفیقی به شما داده که در میان هزاران نفر از اقران خود، این خلعت بر اندام شما پوشیده شده و ارتباط خاص، مناسبت خاص و انتساب ویژه‌ای به وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه پیدا کرده‌اید. اگر بنا باشد از باب تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[5] توصیه‌ای شود، نخست باید توصیه‌های مقام معظم رهبری را فراموش نکنیم؛ به‌ویژه در زمینه‌ تحقیق که بر اتقان و استحکام علمی تأکید دارند. ما باید بگردیم و مسائلی که می‌توان با دلایل متقن تبیین کرد را پیدا کنیم. به ادله ظنی و بیانات خطابی اکتفا نکنیم. اگر دلیل متقن داریم آن را ارائه کنیم. البته همه‌ مسائل این‌گونه نیستند؛ بسیاری از پرسش‌ها واقعاً سؤال‌اند و پاسخ‌شان شاید تنها یک روایت باشد که ازنظر سند هم وضعیت روشنی ندارد. نباید تلاش کنیم که برای هر چیزی حتماً پاسخ قاطع بدهیم. آن‌چه پاسخ متقن ندارد، بگوییم: «محتمل است، روایتی در این زمینه داریم، در همین حد.» ضریب اتقانش را هم مشخص کنیم. مثلاً بگوییم این روایت ۲۰ درصد، ۵۰ درصد یا ۷۰ درصد قابل اعتماد است؛ اما نباید پا روی مسائلی بگذاریم که صددرصد یقینی‌ هستند و همه باید به آن‌ها ایمان داشته باشند. اول آن‌ها را روشن کنیم. اگر شبهه‌ای هست آن را رفع کنیم و دلایلش را بیشتر تبیین کنیم.

خدا به کسانی که در زمینه‌ اثبات امامت حضرت مهدی‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف، غیبت و ظهور ایشان زحمات زیادی کشیده‌اند پاداش خیر بدهد. از ده‌ها سال پیش کتاب‌های خوبی نوشته شده و از صدها سال پیش‌تر تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. نباید آن‌ها را فراموش کنیم و دوباره از صفر شروع کنیم. بگردیم و از تحقیقات گذشته، موارد متقن را انتخاب کنیم و به نام صاحبش معرفی کنیم. این یک نوع حق‌شناسی است. لزومی ندارد بگوییم ما این کار را کرده‌ایم. عالِمی ۵۰۰ سال پیش در این زمینه کار کرده، کتابی نوشته، به نام خودش معرفی کنیم. بگوییم بهترین کسی که این مسئله را اثبات کرده و زحمت کشیده همان بوده است. ما اگر در خصوص اثبات ولایت امیرالمؤمنین‌صلوات‌الله‌عليه صاحب عبقات و صاحب الغدیر را معرفی کنیم آیا از شأن ما کاسته می‌شود؟! این‌ها واقعاً فداکاری کرده‌اند و عمرشان را صرف این مسئله کرده‌اند.

افراد دیگری هم بوده‌اند که در این مسیر تلاش کرده‌اند. حق آن‌ها را نادیده نگیریم. بزرگانی هستند، حتی از مراجع فعلی که سال‌ها وقت‌شان را صرف مسئله‌ مهدویت کرده‌اند- شکرالله سعیهم؛ خدا ان‌شاءالله بر توفیقات‌شان بیفزاید. این کار کوچکی نیست. همین‌طور افراد ناشناخته‌ای که کتاب‌هایشان شناخته نشده و از زحماتشان قدردانی نشده است.

بیان متقن و باور مستحکم؛ اصول مواجهه با شبهات اعتقادی

تأکید اول این است که مسائلی که اهمیت بیشتری دارند، با دلایل متقن و ضریب صددرصد تبیین شوند و بعد مسائلی که دلایلشان به آن حد نمی‌رسد اما باز هم دلایلی دارند که لااقل در حد دلایل معتبر فقهی هستند. البته می‌دانید که مسائل اعتقادی را نمی‌توان با مسائل فقهی مقایسه کرد. در فقه گاهی یک خبر واحد با کمک شهرت و تأیید قدما اثبات می‌شود حتی اگر سندش کامل نباشد اما در اعتقادات، این روش قابل قبول نیست. سعی کنیم آن‌چه واقعاً دلایل معتبر دارد، لااقل در حد اعتبار دلایل فقهی، ارائه کنیم ولی باز هم بگوییم این مسئله ظنی است. قاطعانه نگوییم «این است و جز این نیست»، چون نه حجتی پیش خدا داریم و نه اگر فردا خلافش کشف شد، مردم خواهند پذیرفت. در این صورت خواهند گفت: همان‌گونه که در مسائل اعتقادی اشتباه کردید، شاید در مسائل دیگر هم همین‌طور باشد! درنهایت باید به مسائلی که بیشتر با عمل مردم سروکار دارد اهتمام داشته باشیم. وظایف عملی‌شان را در عصر غیبت مشخص کنیم. خوشبختانه این‌ها را با دلایل قریب به یقین می‌توان اثبات کرد و شبهاتش را دفع نمود.

ترفند شیطان برای تضعیف حکومت حق

حالا این‌جا بین پرانتز عرض کنم که یکی از راه‌های شیطانی که امروز ابلیس لعین با ده‌ها هزار سال تجربه از آن سوءاستفاده می‌کند و من و شما را هم فریب می‌دهد این است که ما به خاطر شبهه‌ای مثل این‌که «هر رایتی که قبل از ظهور حضرت برافراشته شود ...»[6] به نظام اسلامی کم ‌اهمیت بدهیم. ببینید شیطان چگونه کمک می‌کند تا ما این نعمت عظیم که در عالم بی‌نظیر است را نادیده بگیریم! برقراری نظام اسلامی مگر شوخی است؟!

آن‌هایی که سن‌شان اقتضا می‌کند، یادشان هست. من یادم هست که در زمان پهلوی اول، بچه بودم و مدرسه می‌رفتم. مرحوم حاج‌آقا حسین قمی از مشهد و چند مرجع دیگر در تهران، در حضرت عبدالعظیم تحصن کردند. بعد از مذاکرات و فعالیت‌های فراوان، بالاخره تصویب شد که هفته‌ای یک ساعت آیات منتخب در مدارس تدریس شود. ما که به مدرسه می‌رفتیم درس دینی‌مان یک جزوه‌ کاهی به نام شرعیات بود با عباراتی که رغبت نمی‌کردیم بخوانیم. معلمش هم پیرمردی بی‌سواد بود که بچه‌ها او را دست می‌انداختند، سر کلاس می‌خندیدند و او هم «خیار غبن» و «خیار عیب» را درس می‌داد. دین ما همین بود.

حالا ببینید چه زمینه‌ای فراهم شده است؛ در هر روستایی چقدر حافظ قرآن داریم، چقدر کتاب‌های دینی، تألیف و هرروز منتشر می‌شود و چه مسابقات دینی‌ای در تلویزیون برگزار می‌شود. آن‌وقت ما همه‌ این‌ها را نادیده بگیریم و فقط چون جایی تخلفی شده یا حق من درست ادا نشده و تضییع شده بگوییم این چه حکومت اسلامی است؟! آن‌وقت شیطان هم بیاید این حکومت را از چشم مردم بیندازد و بگوید مشروعیت ندارد چون كُلُّ رَايَةٍ...! ببینید که شیطان از چه راه‌هایی وارد می‌شود!

ضرورت تشخیص صحیح اولویت‌ها

ما باید به این‌ها بیشتر اهمیت بدهیم چون با زندگی عملی مردم سروکار دارد و نتیجه‌ عملی در زندگی‌شان دارد. حالا این‌که دجال یک چشم دارد یا دو چشم، چشمش در پیشانی‌اش است یا در زَنَخ‌اش[7] به چه درد می‌خورد؟! گیرم ده روایت معتبر هم داشته باشد. آخرش اگر از تو سؤال کنند و تو بگویی نمی‌دانم، طوری می‌شود؟! اما اینکه بر اساس روایات آخرالزمان، این حکومت، حق است یا باطل؟! باید آن را مثل حکومت شاه تلقی کرد یا نعمت بزرگ الهی دانست؟! خدمت در این حکومت مثل خدمت در دستگاه امیرالمؤمنین‌صلوات‌الله‌عليه است یا مثل خدمت در دستگاه معاویه؟! این‌ها مهم است که در این زمان برای ما روشن شود. حالا اینکه در یک روایت آمده که علائم ظهور این‌طور است و در یک روایت آمده که آن‌طور؛ این روایت درست است یا آن؟! خب، باشد یا نباشد، چه فرقی برای ما دارد؟! آیا در عقاید ما تأثیر می‌گذارد یا در رفتار ما؟!

ما باید اولویت‌ها را در مسائلی قرار دهیم که برای حفظ دین‌مان و تعیین وظیفه‌مان مورد حاجت است. ما اگر این‌ها را رعایت کنیم فکر می‌کنم قلب مقدس ولی‌عصرارواحنافداه از همه‌ ما بیشتر شاد خواهد شد.

توصیه اول و آخر بنده، اول به خودم و بعد جسارتاً به آقایان این است که علاوه بر فعالیت‌های علمی، توسلات‌مان را به وجود مقدس ولی‌عصرارواحنافداه بیشتر کنیم. اگر گوشه چشمی به ما بشود کارهایمان سامان می‌گیرد و راه صحیح خودش را پیدا می‌کند وگرنه اگر ما را به خودمان واگذار کنند، هفت‌مان گرو هشت‌مان خواهد بود و کلاهمان تا آخر، پسِ معرکه خواهد بود؛ مگر عنایتی از خودشان باشد. لیاقتش را هم باید با اطاعت و تضرع کسب کنیم.

وفقنا الله وإیاکم إن‌شاءالله


[1]. جمعه، 4.

[2]. الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، ص 289.

[3]. ابراهیم، 34.

[4]. فاطر، 18.

[5]. عصر، 3.

[6]. كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ اَلْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هر پرچمى كه پيش از ظهور امام قائم (عليه السلام) بر افراشته شود صاحب آن طاغوت و سركش باشد...؛ کافی، ج 8، ص 295.

[7]. چانه.

 

پرونده ویژه: