بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَصَلَّی عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحلرضواناللهعلیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
خداوند متعال را شکر میکنیم که به ما حیات و توفیق داد که بار دیگر در جمع شما عزیزان که مایه امید آینده اسلام و انقلاب هستید حضور پیدا کنم و با زیارت شما به یاد نعمت خدا بیفتم و او را شکر کنم. همچنین خدا را شکر میکنم که در ایامی زندگی میکنیم که یکی از برکات آن وجود مبارک مقام معظم رهبریحفظهاللهتعالی و عنایات خاص ایشان به مسائل روحانیت و بهویژه مسئله تحول در حوزههاست. این فضایی که وجود دارد برای اینکه ایشان این مسئله را بهصورت جدی مطرح و مطالبه کنند و ضمناً از اینکه به مطالبه ایشان پاسخ کافی داده نشده گلهمند باشند، خود وجود این فضا نعمت بزرگی است. همین جا دعا میکنیم که خداوند متعال توفیق تحقق بخشیدن به آنچه که مرضی وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه و مورد مطالبه جانشین ایشان، مقام معظم رهبریحفظهاللهتعالی است را به همه ما عنایت فرماید.
مسئله تحول در حوزه به معنای عام آن، حتی پیش از پیروزی انقلاب نیز مطرح بوده است. همه میدانید که شاید یک دهه قبل از پیروزی انقلاب، کسانی نهتنها فکر ایجاد تحول داشتند بلکه اقداماتی هم برای تحول در حوزه انجام دادند.
به عنوان ادای حق گذشتگان، لازم میدانم از مرحوم آقای دکتر بهشتیرضواناللهعلیه یاد کنم. ایشان یکی از طلایهداران و در زمان ما جزو پیشگامان حرکت تحولآفرین در حوزه بودند که بیش از ده سال قبل از پیروزی انقلاب، در این راه اقدام کردند. مدرسه منتظریه و ویژگیهای آن درواقع محصول اقدامات آن بزرگوار بود. بنا بود این مدرسه به عنوان یک مدرسه نمونه تأسیس شود، بعد پیشرفت و توسعه پیدا کند و تکثیر شود؛ چون ایجاد تحول در کل حوزه در آن شرایط میسر نبود و اگر هم میسر بود، باز بهترین راه همین بود که اول به صورت آزمایشی در یک جا ایجاد شود و بعد تکثیر پیدا کند.
مؤسسه آموزشی در راه حق با ویژگی خاص خودش، درواقع دومین مدرسهای بود که به عنوان نوعی تکثیر مدرسه نمونه منتظریه تحقق پیدا کرد. این مؤسسه، به خواست خدا و با تأکیداتی که امامرضواناللهعلیه فرمودند، بعد از پیروزی انقلاب تکاملهایی پیدا کرد تا به اینجا رسید که امروز ملاحظه میفرمایید؛ اما
همه اینها به عنوان جزو کوچکی از نظام کلی حوزه مطرح است و میبایست تحولاتی که مثبت بوده و نتایج مطلوبی در بر داشته تکثیر شود و مدارس دیگری مشابه اینها به وجود آید تا کمکم آنچه مربوط به کل حوزه است در همه حوزهها تحقق پیدا کند.
بزرگان حوزه که اکنون بعضی به رحمت خدا پیوستهاند، بعضی در مسئولیت مرجعیت هستند و بعضی دیگر همچنان مشغول خدمتگزاری هستند، از همان آغاز پیروزی انقلاب و تشکیل شورای مدیریت حوزه، در صدد برنامهریزی برای تحول حوزه بودند. در همان سالهای اول، برنامههایی نوشته شد که هنوز به طور کامل اجرا نشده و بسیاری از آنها فقط روی کاغذ مانده است؛ با اینکه میبایست دائماً تجدیدنظر و بر اساس آزمونوخطا اشتباههای آن رفع و نقایص آن تکمیل شود تا به حدّ ایدهآل برسد.
اجمالاً همه ما میدانیم که کاستیهایی در حوزه وجود دارد و تحول به معنای عام که رفع هرگونه کاستی و ایجاد هرگونه تغییر مطلوب است، شامل رفع این کاستیها میشود و ما باید در صدد رفع این کاستیها باشیم.
یکی از راههای شناسایی کاستیها استفاده از روش استقراست که در همه دنیا روشی معمول و عقلایی به حساب میآید. به این معنا که ابتدا از اشخاص جویا شوند، بعد فاکتور بگیرند و فهرستی از کاستیها را تهیه کنند. منتها در حال حاضر استفاده از این روش برای بنده و شما میسر نیست. عزمی دیگر میخواهد و یک مؤسسه رسمی یا کسانی شبهرسمی باید به چنین کاری اقدام کنند. پرسشنامههایی تهیه کنند تا همه افراد هرچه نظر دارند را بنویسند. بعد از جمعآوری پرسشنامهها، گروهی تشکیل شود تا آنها را بررسی و مکرراتشان را حذف کنند. بعد، از طریق اولویتبندی و دستهبندی، معلوم میشود که در حوزه چند نوع کاستی داریم و چگونه باید آنها را برطرف کنیم.
فکر میکنم در این فرصت فراهمشده به عنوان نشست فارغالتحصیلان مؤسسه، آنچه برای ما و شما میسر است استفاده از روش تحلیلی است؛ یعنی از اینجا شروع کنیم که صرفنظر از آنچه فعلاً در حوزه موجود است، اصلاً هدف از تشکیل حوزه و فلسفه وجودی آن چیست، ما حوزه را برای چه میخواهیم و چه اهدافی را باید در آن دنبال کنیم؟
طبق معمول، اهداف عالی و نهایی، اهداف متوسط و اهداف کاربردی یعنی اهداف اجرایی و عملی منظور میشود. بر اساس این اهداف، راهبردها و خطوط کلی و عریض مشخص میشود. سپس بهتدریج پایین آمده و گسترش پیدا میکند تا بخشهای مختلف حوزه، چه ازلحاظ رشتههای مختلف تحصیلی و چه ازلحاظ وظایف متعدد اجرایی که حوزه در صحنهها و عرصههای مختلف دارد، مشخص شود. همچنین ضعفهای موجود در بخشهای مدیریتی ذکر شود. البته اینها در مراحل پایانی و اجراییتر و به عنوان نقدهایی بر روشهای اجرایی حوزه قابل طرح است اما ما زمانی میتوانیم بهطور اصولی درباره اینها بیندیشیم و راههای صحیح و معقولی ارائه دهیم که هدف و استراتژی مشخص داشته باشیم و خطمشیهای کلی، تقسیمات و چشمانداز حوزه مشخص شده باشد؛ بهگونهای که بدانیم بعد از یک مدت طولانی، مثلاً بیست سال یا یک ربع قرن یا کمتر و بیشتر، حوزه ما باید به کجا برسد. آنگاه برنامههای کوتاهمدت و میانمدتی ترسیم و برای اجرا آنها مسئولانی در ردههای مختلف رئیس، معاونان، مدیران حوزه و بخشهای پایینتر انتخاب شوند.
اگر چند نفر فداکاری کنند، از بعضی کارهایشان بکاهند، عهدهدار این کار شوند و وقتشان را به این منحصر کنند که نقشه حوزه و بهاصطلاح مهندسی حوزه را ترسیم و برنامههای درازمدت و میانمدت و کوتاهمدت آن را مشخص کنند، خدمت بزرگی کردهاند و من فکر میکنم مقام معظم رهبریحفظهاللهتعالی هم چنین چیزی را دوست داشته باشند.
زمانی، بیش از بیست سال پیش، با حضرت آیتالله مکارم و حضرت آیتالله حاج سید علی محقق داماد، قرار گذاشتیم که به عنوان کمیتهای از جامعه مدرسین، برنامهای برای حوزه تدوین کنیم. کسی از ما نخواسته بود و کسی هم ما را تشویق نمیکرد اما گفتیم بد نیست چنین برنامهای نوشته شود و به عنوان دورنمایی از حوزه وجود داشته باشد، هرچند آن زمان امکان اجرای آن فراهم نبود. امروز با توجه به تجربههایی که اندوخته شده و نیازهایی که بیشتر احساس میشود، جا دارد این کار بهصورت رسمیتر و جدیتر دنبال شود.
تحولی که ما دنبال میکنیم، بخشی از آن به مواد درسیای مربوط است که همه یا گروههای خاصی از روحانیون در این عصر باید با آنها آشنا باشند. درواقع بعد از اینکه مشخص شد وظیفه روحانیت در این عصر چیست، با توجه به گستردگی وظیفه باید تقسیم کار صورت بگیرد و دروسی به عنوان دروس عمومی و دروسی به عنوان دروس تخصصی در رشتههای مختلف ارائه شود. جمع اینها مشکل است و طبعاً به اینجا میرسد که روحانیون، بهطورکلی، در این عصر باید معلوماتی داشته باشند و سلسله دروسی باید در حوزه تدریس شود که یا اصلاً وجود ندارد یا خیلی کم است. این یک نوع تحول است که باید در حوزه به وجود آید. درواقع این مؤسسه از روز اول تقریباً در چنین مسیری به وجود آمد. احساس شد سلسله دروسی باید در حوزه باشد که اصلاً نیست.
روزی تصور اینکه مثلاً در حوزه قم، محققانی وجود داشته باشند که بتوانند در مقابل بزرگترین نظریهپردازان رشتههای مختلف علوم انسانی، آگاهانه اظهارنظر و نقد کنند، ایدهآل مینمود. حتی این اندازه هم امیدی نبود که طلبه حوزه قم بتواند نظریات صاحبنظران بزرگ علوم انسانی را بهدرستی درک کند؛ به خاطر اینکه طلبهها غالباً با زبان آنها آشنا نبودند و فهم متون آنها برایشان میسر نبود. امروز الحمدلله حوزه علمیه قم به جایی رسیده که کسانی در همین حوزه بدون احتیاج به سفر خارجی میتوانند از نوترین نظریات در علوم انسانی بهراحتی اطلاع پیدا کرده و آنها را نقد کنند. البته تعدادشان کم است اما چنین کسانی داریم. این خیلی فاصله است با آن زمانی که ما درس میخواندیم یا در اوایل انقلاب درباره حوزه میاندیشیدیم. با این همه پیشرفتی که حاصل شده، نسبت به آنچه باید باشد هنوز راه بسیار طولانیای در پیش داریم. باید در این زمینه فکری کرد که ما چه کمبودهایی داریم و از چه راه نزدیکتری میتوانیم به آنها برسیم.
این تحولی است که ازلحاظ محتوا و مواد درسی در برنامههای حوزه به وجود آمده است؛ اما اینکه چه کتابی انتخاب و چگونه و با استفاده از چه روشهای کمکآموزشیای باید تدریس شود مسائل بعدی است.
یادم هست در جلسهای که مرحوم آقای بهاءالدینی و بعضی از بزرگان دیگر تشریف داشتند، بنده عرض کردم در حوزه، کسی را نداریم که متن کتابی را که ابنسینا هزار سال پیش نوشته درست بفهمد! واقعاً آن روز کسی را نداشتیم که برهان شفا را درست بفهمد؛ اما امروز کسانی را داریم که نهتنها میتوانند این متون را بفهمند بلکه میتوانند تقریر، شرح و احیاناً نقد کنند. این نهفقط نسبت به مطالب گذشتگان، بلکه نسبت به معاصرین و آیندگان نیز هست. تحول زیادی رخ داده اما هنوز راهی دراز در پیش داریم.
مشکل ما تنها با درس خواندن و توسعه مواد درسی حل نمیشود. امروز دستکم دو نوع دیگر نیازها برای روحانیت وجود دارد که کمتر به آن توجه میشود یا اگر توجه میشود راهکاری علمی، سنجیده و حسابشده برای تأمین آن در اختیار طلاب نیست. امروز روحانی اگر بخواهد در جامعه، کارآیی داشته باشد تنها با داشتن یک سلسله معلومات نمیتواند نقش خود را ایفا کند. ما باید زمان را درک کنیم و بفهمیم در کجای این جهان هستیم، با چه کسانی ارتباط داریم، چه عواملی در سرنوشت ما مؤثر است، ما چه تأثیراتی میتوانیم بر دیگران داشته باشیم، چه دوستان و دشمنانی داریم، دشمنان چه کارهایی میکنند، چه شگردها، شیطنتها و حیلههایی دارند و با آنها چگونه باید مقابله کرد. سابقاً هم این نیاز وجود داشته اما امروز بسیار گستردهتر شده است.
در این زمینه به فرمایش مقام معظم رهبریحفظهاللهتعالی که به مسئله دشمنشناسی اشاره میکنند اکتفا میکنم. البته این بخشی از درک زمان است. بخش دیگر، آشنایی با مسائل سیاسی-اجتماعی جهان و کشور است. در هر یک از رشتههای علوم اسلامی که عالم برجسته داشته باشیم، اگر این آگاهی را نداشته باشد، یا باید منزوی باشد و فقط در گوشه کتابخانهاش کار کند و یا طعمه خوبی برای شیاطین میشود که او را فریب دهند و از او سوءاستفاده کنند. اگر به شرایط زمان و راههایی که دشمنان، دیگران را فریب میدهند آشنا نباشد، دشمنان و عوامل داخلی آنها را نشناسد، نمیتواند بفهمد چه وظیفهای بر عهدهاش است و باید چهکار کند. چنین عالمی باید یک گوشه بنشیند برای خودش کار کند و کتاب بنویسد. طبعاً کتابی هم که مینویسد به درد عموم نخواهد خورد؛ به دلیل اینکه در فضای ذهنیای نوشته میشود که درکی از شرایط زمان ندارد. آگاهی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز و شناخت دشمنان و عوامل داخلی و شگردهای آنها یکی از نیازهای ضروری برای یک روحانی کارآمد است.
اما این آگاهی و شناخت را چگونه و با چه برنامهای باید به دست آورد؟ با برنامه درسی یا برنامههای غیردرسی؟ اگر در برنامههای غیردرسی ارائه شود چگونه ضامن اجرا دارد؟ راه سنجیده و حسابشده علمی برای این کار نداریم. کسی که خودش علاقه و ذوق آشنایی با مسائل سیاسی و اجتماعی را دارد، روزنامه مطالعه میکند و رادیو گوش میدهد. امروز که دسترسی به اینترنت و سایتها فراهم است، اطلاعاتی به دست میآورد. گاهی هم آنقدر افراط میکند که از چیزهای دیگر باز میماند. وقتش را فقط صرف خواندن روزنامه و سایتها میکند و دیگر به درس خواندن نمیرسد. بهاصطلاح، حاشیه از متن بسیار فراتر میرود.
چه کنیم این نیاز تأمین شود درعینحال با درس خواندن و سایر وظایف واجب ما تزاحم نداشته باشد؟ این نیاز دوم ماست. غیر از تکمیل مواد درسی، باید راه صحیحی برای آشنایی با شرایط زمان پیدا کنیم و برای این کار برنامهای داشته باشیم. کسی که میخواهد برای حوزه برنامه بنویسد باید این نیاز را هم در نظر داشته باشد. کشورهای اسلامیای هستند که نیازهایی به ما دارند یا ما میتوانیم از آنها استفاده کنیم اما بسیاری از ما اصلاً خبر نداریم که چنین کشورها و چنین مردمی وجود دارند و چنین نیازهایی دارند. آن وقت چگونه میخواهیم خودمان را به عنوان حافظ و ناشر اسلام در عالم معرفی کنیم؟! بههرحال من درک شرایط زمان را هم یک بخش حساب میکنم با اینکه شعبههای بسیار مختلفی دارد.
اما بهرغم شناخت دشمنان و شگردهای آنان، باز هم مشکل ما حل نمیشود. همه اینها زمانی بهدرستی اجرا میشود که ما بتوانیم با شیطان مبارزه کنیم. دشمن اصلی ما شیطان است؛ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ.[1] شما کلاه خودتان را قاضی کنید، بنده هم کلاه خودم را قاضی میکنم؛ درباره این آیه چقدر فکر کردهایم؟!
مسئله آنقدر مهم است که خداوند روز قیامت این عهد عامی را به یاد ما میآورد که أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ. این یعنی ما باید برای تهذیب نفس، تهذیب اخلاق، جهاد با نفس و جهاد با شیطان کار کنیم. به لباس نمیشود نگاه کرد. کسانی هستند بهترین علوم و بهترین درک از شرایط سیاسی را دارند اما نوکر نفس خود و نوکر شیطان هستند. اینها ابزاری در دست شیطان هستند و به وسیله آنها اهداف شیطان به بهترین نحو تحقق پیدا میکند، خیلی بهتر از آن استفادههایی که شیطان از دشمنان اسلام میبرد. گاهی نمیشود از دشمنان استفاده مستقیم کرد. اگر اینها نباشند شیطان به اهدافش نمیرسد.
هرکس باید در درون خودش قوه مقاومتی داشته باشد که بتواند در مقابل هواهای نفسانی و وساوس شیطانی مقاومت کند. ما برای این کار چه برنامهای داریم؟! در حوزه چند دههزاری قم ما، چند درس اخلاق وجود دارد؟! اخیراً در گوشهوکنار مکاتب انحرافی و صوفیگری پیدا شده و کسانی چیزهایی شبیه اینها میگویند و حتی روشهای کفار و مشرکین را ترویج میکنند. اینها در حوزه علوم دینی در بین نوکران و سربازان امام زمان پیدا شده است.
در مقابل این فسادهای اخلاقی و انحرافات و این شیطان درونی که حاکم بر همه ماست ـ الا مَن رَحِمَهُ الله ـ چه فکری باید بکنیم؟! عمدهترین بلایی که از روز اول تا کنون سر پیغمبران و پیروان حق و مسلمان آمده از سوی این دشمن بوده است؛ أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ اَلَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ.[2] ما چه فکری کردهایم برای اینکه روحانی، انسان مهذبی باشد که تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار نگیرد و پول، شهوت و مقام او را فریب ندهد؟! برای این کار چه برنامهای داریم؟!
این سه، نیازهای اساسی حوزه هستند که ما فقط یکی از آنها را - یعنی مواد درسی را - آن هم به طور ناقص تأمین کردهایم. اگر مجموع دروسی که لازم است روحانیت در این عصر بداند را فهرست کنیم، آنچه الآن در حوزه داریم شاید یکدهم آن باشد؛ اما از آنچه مربوط به شرایط آنها، شناخت زمان و تهذیب اخلاق و رشد معنوی و ارتباط واقعی با فرمانده حقیقی است خیلی دور هستیم و برای آن برنامهای نداریم. اینکه خدا به کسی توفیق داده و او خودش حرکتی کرده، کار شخصی به حساب میآید و به برنامههای حوزه ربطی ندارد. در برنامهریزی برای حوزه این دو نیاز را هم باید جدی بگیریم.
بعد از اینکه برنامهها مشخص شد چه روشهایی را باید به کار ببریم؟ درس باید چگونه باشد؟ یک روش، روش سنّتی است. منظور از روش سنّتی، روشی است که در حال حاضر معمول است؛ وگرنه بسیاری از سنتهای پیشینیان متروک شده است. ما سنتهای خیلی خوبی داشتهایم که گرچه عمومی نبوده و کمیابیش در حوزهها رواج داشته اما امروز با آنها آشنا نیستیم و آنها را نداریم. بعضی از آنها هم در حال افول هستند. سنتهایی نظیر پیشمطالعه، تقریر درس استاد، مراجعه به جزوهها و بازبینی جزوههای تحقیقی و... الآن در حوزه وجود ندارد. لازم است راهکارهایی پیدا کنیم تا اقلاً همان سنتهایی که وجود داشته دوباره معمول شود. بعد هم تجربههایی که دیگران داشتهاند و قابل اقتباس و استفاده است به این سنتها اضافه شود.
البته اینها به روشهای کار ما مربوط میشود و بعد از برنامهریزیهای کلی و راهبردی، نوبت به تعیین آنها میرسد. مثلاً اگر بنا شد برنامهای برای تهذیب اخلاق داشته باشیم با چه روشی باید آن را دنبال کنیم؟ آیا فقط یک کتاب درسی بخوانیم؟ یا مثلاً برگزاری هفتهای یک شب درس اخلاق عمومی در مدرسه کافی است؟ یا روشهای دیگری وجود دارد که با اصول اسلامی و روش بزرگان و ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین اوفق است و کارآیی بیشتری دارد. درباره روش رفع نیازهایی که نسبت به شناخت جهان و زمان داریم چقدر فکر کردهایم؟
بخش دیگر به بعد از دوران تحصیل مربوط میشود و در مقام انجام وظایفی که یک فارغالتحصیل حوزه دارد. بعد از اتمام دوران تحصیل و گذراندن مقاطع حوزه، چه کارهایی باید کرد و چه شیوههایی را اقتضا میکند؟ در تبلیغ، تدریس و تحقیق، اعم از تحقیقات داخلی و خارجی، نگارش کتاب، استفاده از اینترنت، ارتباط با سایتها و... از چه روشهایی میتوان استفاده کرد؟
میبینید که امروز این روشها دائماً در حال تحول و تکامل است و راههای بسیار خوبی فراهم شده است. کارهایی که انجام آنها به نیروهای خیلی زیادی احتیاج داشت، امروز با استفاده از روشهای بسیار سادهتر میتوان دهها برابر آنها را انجام داد. اگر برنامه آموزشیای داشته باشیم که به صورت مجازی در دنیا پیاده شود، در یک روز میتوانیم میلیونها شاگرد را تحت آموزش قرار دهیم؛ بدون اینکه هزینههای سنگینی صرف کنیم، استادان فراوانی بخواهیم و مشکلات دیگری داشته باشیم.
این روش اکنون در همه دنیا وجود دارد. البته در حوزه، اقداماتی شده و انشاءالله با همت شما و امثال شما پیش میرود و به تکامل هم میرسد. اینها نعمتهایی است که خداوند متعال به دست بعضی از بندگانش برای ما میسر کرده است؛ همانگونه که نعمت برق و میکروفون و سایر نعمتهای صوتی و تصویری را برای ما فراهم کرده است. چرا از این نعمتها استفاده نکنیم؟!
بعضی کوتهنظریهایی که در سابق وجود داشت و اکنون هم وجود دارد مانع کار است؛ اما اینها با تجربه عینی، خودبهخود حل میشود. یک مقدار هم میتوانیم روی آنها کار کنیم. در گذشته بعضی از استادان از اینکه پشت بلندگو صحبت کنند امتناع میکردند و معتقد بودند این روشی است که کفار استفاده کردهاند و ما نباید استفاده کنیم. این کوتهنظریها همیشه در گوشهوکنار دیده میشود و گذشت زمان، آنها را خودبهخود حل میکند. آنهایی که آشناتر و روشنتر هستند، زودتر متوجه میشوند و برای آن راه حلی پیدا میکنند اما بعضی تا مدتها خودشان را از نعمتهای خدا محروم میکنند. خدا خواسته که یک عده زحمت بکشند و اینها را در اختیار من و شما قرار دهند تا استفاده کنیم. آن وقت ما استفاده نکنیم برای اینکه کفار درست کردهاند؟! بعضی نعمتها هم مثل شمشیر دوسر میماند؛ هم میتوان از آن استفاده خوب کرد و هم استفاده بد. وقتی دیگران استفاده بد میکنند، چرا ما استفاده خوب نکنیم؟!
چون این مطالب را بارها گفتهام، بیش از این گسترش نمیدهم. چیزی که امروز میخواهم اضافه کنم و شاید کمتر از من شنیده باشید این است که چه کسانی و با چه شرایطی باید این تحول را ایجاد کنند. ما میفهمیم که این تحولات باید ایجاد شود. دوستان هم الحمدلله این اعتماد را به فرمایش مقام معظم رهبری دارند که بیایند حرفشان را بزنند، اعتراض کنند، به مسئولان و دیگران نامه بنویسند و با آنها بحث کنند. اگر ادب و اعتدال رعایت شود، مطالبهگری کار بسیار خوبی است؛ اما صِرف اعتراض و انتقاد، مشکلی را حل نمیکند. در کنار اینها خوب است که پیشنهادهای عملی و نه کلی مطرح کنیم. اینکه باید چنین بشود را همه میدانیم؛ پرسش اینجاست که از کجا شروع کنیم و امروز چه کنیم؟!
برای انجام این کار، اولین قدم این است که کسانی هدف کلی و لوازم آن را تدوین کنند. منشوری وجود داشته باشد درباره اینکه روحانیت چه چیزهایی لازم دارد، چه اهداف کلیای دارد و چه شاخههایی را باید دنبال کند. طرحی برای کل حوزه باشد که آن را مدنظر قرار دهیم و بر اساس آن بدانیم که باید به کجا برسیم. این «به کجا برسیم» گاهی به عنوان یک چشمانداز تاریخدار است که مثلاً تا بیست سال آینده باید چه اتفاقی بیفتد؛ و گاهی کلیتر از این است. آنچه من عرض میکنم آن حالت کلیتر است. چون بسیاری از کسانی که وارد حوزه میشوند فقط به این عنوان میآیند که خواندن دروس دینی کار ثوابداری است. اینها هدف مشخصی ندارند، نمیدانند میخواهند چهکار کنند و خواندن این دروس چه لزومی دارد و چه احتیاجی به آن هست. گاهی هم به عنوان خدمتی همتراز با سایر خدمات به آن نگاه میکنند و میگویند این یک خدمت است، خدمت به اقتصاد مملکت هم یک خدمت است. ما در رشتههای علوم مختلف دیگر تلاش و فعالیت میکنیم. آنها هم خدمت به اسلام است؛ چه فرقی میکند پزشک یا مهندس خوبی بشویم یا در انرژی اتمی و عرصههای دیگر کار کنیم؟! آنها هم خدمت به اسلام است. برای آنها واقعاً روشن نیست که طلبه شدن بر چیزهای دیگر چه امتیازی دارد. بنده معتقدم چهبسا جا داشته باشد همانگونه که برای سایر علوم تشویق میشود، راجع به علوم حوزوی هم بیشتر عنایت شود.
آنچه که نیاز به اقدام دارد تا زودتر به مرحله عمل برسد این است که کسانی آستین را بالا بزنند و طرحی را تهیه کنند که نشان بدهد ما باید چه بشویم. بعد چشماندازی تهیه شود که بدانیم تا چه زمانی به کجا باید برسیم و چه بخشی از این راه را باید در مدت ده یا بیست سال بپیماییم. بعد از آن است که نوبت به تهیه برنامههای کوتاهمدت و سالانه میرسد. اقلاً بدانیم چه باید بشویم و دورنمایی از آن را داشته باشیم، هرچند امکان عملی کردن همه آن را نداشته باشیم. خود این خیلی مهم است. بعضی میگویند این بحثها وقتی عملی نمیشود چه فایدهای دارد که مطرح کنیم و بنویسیم؟! فایده آن در همین توجه به این است که قله کجاست و از کدام طرف باید برویم. بعد هرکس به قدر همتی که دارد مقداری از راه را میرود.
غیر از وسعت معلومات، آنچه برای این اشخاص ضرورت دارد یکی آشنایی بیشتر به شرایط زمان است و دیگری نیت خالص برای این کار. اگر ما دنبال این باشیم که در قبال انجام این کار، زودتر چیزی دریافت کنیم، اول مشکل دامنگیر خودمان است. شرط اولیه اینگونه کارها فداکاری است. وقتی طرحی را تهیه میکنیم نباید به فکر این باشیم که چقدر میخرند یا چقدر امتیاز دارد یا برای انجام این کار چقدر حقوق میدهند. کسی که میخواهد چنین قدمی بردارد باید از این قیود بگذرد. خالصاً لِوَجهِ الله کار کند، از خدا کمک بخواهد و مطمئن باشد که صاحب کار پاداش او را فراموش نخواهد کرد.
وَفَّقَنَا اللهُ وَإِيَّاكُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ
وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ