صوت و فیلم

صوت:
117,

فهرست مطالب

جلسه دوازدهم؛ وظایف مالی

تاریخ: 
يكشنبه, 24 شهريور, 1387

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌‌اى از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدى (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاریخ 1387/06/24 مطابق با شب چهاردهم ماه مبارک‌ رمضان 1429 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

وظایف مالی

وَوَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَالصِّلَةِ، وَأَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَالْعَطِيَّةِ، وَأَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَأَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ؛ پروردگارا، ما را در اين ماه مبارک توفيق ده تا با نيکي فراوان و بخشش به خويشان خود نيکي کنيم و با احسان و عطا از احوال همسايگانمان جويا شويم و اموال و دارايي‌مان را از مظالم و آنچه از راه ستم به ديگران به دست آمده است، پالايش كنيم و آن را با دادن زكات‌ها پاك كنيم.

با دقت در بيانات حکيمانه حضرت سجاد† روشن مي‌شود که ايشان در قسمت اول، مباحثي را درباره رابطه انسان با خداوند مطرح كردند و سپس در فقرات بعد، وظايفي را بيان فرمودند كه خداوند نسبت به بندگانش براي انسان مقرر ساخته است.

از مهم‌ترين وظايفي که خداوند نسبت به بندگانش بر عهده انسان قرار داده، مراعات وظايف و تکاليف مالي همچون حقوق مالي، ردّ مظالم، اداي زكات و كمك به رحم، بستگان و همسايگان است. اين امور ازجمله وظايف اخلاقي است که در قرآن كريم نيز به‌صورت‌هاي مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.

از ويژگي‌هاي قرآن كريم، بيان اعمال نيک به صورتي ذومراتب، از حد وجوب تا مراتب استحباب است؛ به‌گونه‌اي‌که هر‌کس به اندازه توانش موفق به انجام آن باشد. مثلاً امر به نماز أَقِيمُوا الصَّلاةَ، مسئله وسيع و پردامنه‌اي است که به نمازهاي واجب، منحصر نيست. همچنين در مقام توصيه به انفاق مي‏فرمايد: وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[1] که توصيه‌اي عام است و به زكات واجب منحصر نيست، بلكه نماز و زکات واجب تنها مرتبه‌اي از اين احکام و توصيه‌ها را تشكيل مي‌دهد. خداوند انجام مراتب بيشتر آن را به همت و توان مکلفين واگذار کرده است. بنابراين، آنچه بيش از همه مهم بود، بيان اهميت اين امور و ترغيب بندگان خدا به انجام دادن آنها با حفظ مراتب مختلفشان است.

امام سجاد† پس از بيان درخواست‌هايي از خداوند درباره نماز، مسئله انفاقات مالي و زکات را مطرح فرمودند، چنان‌كه اين امورْ جايگاهي ويژه در تبليغ پيامبران الهي دارد. ازجمله سفارش‌هاي مؤکد الهي به همه انبيا و اوليا و همه اقوام و ملل و صاحبان اديان، ابتدا نماز و سپس زكات بوده است. اهميت اين دو حکم الهي چندان زياد است که خداوند به حضرت عيسي† در گهواره الهام فرمود كه با مردم سخن گويد و خود را اين‌گونه به آنها معرفي نمايد: قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاه وَالزَّكَاه مَا دُمْتُ حَيًّا؛[2] «گفت: من بنده خدايم. خداوند به من کتاب آسماني عطا فرمود و مرا پيامبر قرار داد و در هر جا که باشم، وجودم را پربرکت گردانيد و مرا تا زماني که زنده هستم، به اقامه نماز و زکات سفارش فرمود».

بيان قرآن به‌گونه‌اي است که گويي اين دو امر مکمل هم هستند، نه دو امر مستقل و جدا از هم و اين بيان نشان مي‌دهد كه از‌نظر قرآن كريم، بعد از نماز، چيزي مهم‌تر از اداي واجبات مالي نيست. بايد توجه داشته باشيم. در کاربرد قرآني، زکات به همان معناي لغوي يعني: الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى است و به اين معنا شامل زكات واجب، خمس و ديگر وظايف مالي نيز مي‌شود.

معناي اوليه و قرآني زکات شامل هر‌گونه مالي مي‌شود كه انسان در راه خدا صرف كند، حتي صدقات مستحبي. واژه صدقه نيز به همين صورت است. کاربرد قرآني صدقه، درست مترادف معناي زکات است: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ.[3] در اين آيه شريفه، مقصود از صدقات همان زكات است و آيه در مقام تعيين مصارف زكات است.

دعوت به همه مراتب کمال

تكاليف مالي، بسيار، و موارد مصرف آن نيز زياد است. برخي موارد مصارف مالي از بقيه مهم‌ترند و آن، خويشاوندان و ارحام هستند. از خويشاوندان نيز آن‌کس ‌که از همه به انسان نزديک‌تر باشد، اولويت دارد. به همين جهت، قرآن کريم درباره موارد مصرف زکات و صدقات مالي، ابتدا پدر و مادر و ذي‌القربي را بر بقيه مقدم داشته و ديگر نيازمندان را در مراتب بعدي قرار داده است:[4]

در شريعت مقدس اسلام، دعوت به حق، منحصر به حد خاصي از كمال نيست. غالباً ارزش‌هايي كه در اسلام مطرح شده، ذومراتب است. واقعيت اين است که مراتب کمالات و ارزش‌ها بسيار، و فاصله بين مراتب نازل با مراتب عالي و اعلا، فوق‌العاده است. بدء مثلاً از طرفي، مصرف وظايف مالي را تعيين کرده و پدر و مادر و خويشان را بر بقيه اولويت داده، و از طرف ديگر، به عبادت و پرستش خدا امر کرده و از شرک و بت‌پرستي نهي فرموده است. در هر سه مورد بحث به موارد واجب، منحصر نيست. پرستش خدا به عبادات واجب، منحصر نيست، بلکه هر عمل عبادي، پرستش خداست. اين نوع اوامر و توصيه‌هاي ترغيبي شامل همه كارهاي خيري است كه تحت عنوان عبادت خدا قرار مي‏گيرد. همچنين نهي از شرك فقط شامل بت‌پرستي گروهي خاص مانند مشرکان مكه يا بت‏هاي سنگي و چوبي نيست، بلکه هر نوع شركي حتي شرك‏هاي خفي نظير ريا، سُمعه و امثال اينها مذموم و منهي است. حتي مواردي از شرك خفي و اخفيٰ، مانند اعتماد و اميد به غير‌خدا داشتن، را شامل مي‌شود.

نمونه ديگر، ايمان و کفر است که داراي مراتب و درجات بسياري است. در برخي روايات، ايمان داراي هفت بخش است. امام صادق†، ايمان را داراي هفت سهم مي‌دانند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَضَعَ الْإِيمَانَ عَلَي سَبْعَه أَسْهُمٍ: عَلَي الْبِرِّ وَالصِّدْقِ وَالْيقِينِ وَالرِّضَا وَالْوَفَاءِ وَالْعِلْمِ وَالْحِلْمِ...؛ «خداوند متعال، ايمان را بر هفت قسمت قرار داده است: نيکي، راستي، يقين، وفاي به عهد، رضايت‌مندي، دانايي و بردباري...».

خداوند سهم‌هاي ايمان را بين بندگانش تقسيم کرده است. کسي که خداوند تمام هفت سهم ايمان را به او بخشيده است، عالي‌ترين و بالاترين مقام را داشته و انسان کامل است. البته خداوند به بعضي از بندگان، تنها يک بخش؛ به بعضي، دو؛ به بعضي ديگر، سه و... به بعضي نيز همه هفت بخش از ايمان را عطا کرده است. بنابراين، از آن‌کس که تنها داراي يک سهم از ايمان است، انتظار دو سهم نداشته باشيد و بيش از حدِ ايمانش بر وي تحميل نکنيد و از آن کس ‌که داراي دو سهم است، انتظار سه سهم نداشته باشيد... تا تحمل آن بر آنها گران نيايد.

اين توصيه حضرت صادق† براي آن است که هر‌كس داراي درجه‌اي از ايمان، ظرفيت خاص و آستانه تحمل معيني است. بنابراين، مربيان و معلمان بايد به اين مسئله مهم يعني تفاوت‌هاي فردي و مراتب ايمان افراد توجه کنند و در مقام تربيت، هدايت و دستگيري، آستانه تحمل آنها و ظرفيت و امکان رشد آنها را در نظر داشته باشند.

معروف است که سلمان داراي بالاترين درجه ايمان و اباذر تنها يک درجه، پايين‌تر بوده است. همين تفاوت يک رتبه‌اي چنان زياد بود که ائمه معصوم‰ فرمودند: وَاللَّهِ! لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ...؛ «به خدا سوگند، اگر اباذر از آنچه در قلب سلمان مي‌گذرد، آگاه باشد، بي‌ترديد، خون او را حلال مي‌داند و او را خواهد کشت...».

ساير ارزش‌هاي اسلامي نيز مانند ايمان داراي مراتب مختلفي است. گو اينکه عقل و فهم ما به آن درجات و مراتب نمي‌رسد تا درک درستي از آنها داشته باشيم. وقتي نتوانيم درکي از ايمان اباذر و سلمان داشته باشيم، چگونه خواهيم توانست درک درستي از ايمان انبياي عظام و به‌خصوص پيامبر بزرگوار اسلامˆ و ائمه معصوم‰ داشته باشيم.

بر اساس همين اصل اساسي حاکم بر ارزش‌هاي اسلامي، احسان، برّ و نيکي به ديگران نيز داراي مراتب بسيار و طيف وسيعي است. از پدر و مادر و خويشان گرفته تا کسي که تنها ساعتي محدود با ما بوده يا در سفري کوتاه، هم‌سفر ما شده است. البته بالاترين درجات ارزش و ثواب شامل برّ و نيکي به پدر و مادر است.

دقت و ظرافت قرآن کريم تا حدي است که حتي به رعايت حال کساني توصيه فرموده است که فقط در مدت زمان اندکي با ما بوده‌اند و دوست و همراه موقتي ما محسوب مي‌شوند و آن را هم‌رديف پرستش خداوند و نفي شرک قرار داده است.

مُعَلَّي‌بن‌خُنَيس، از اصحاب امام جعفر صادق†، به محضر مبارک ايشان شرفياب شد و عرض كرد: حق مسلمان بر مسلمان چيست؟ حضرت ابتدا جوابي کلي و عام دادند و او را به‌طور كلي به تقوا و اطاعت خدا سفارش كردند. مُعَلَّي به اين پاسخ قانع نشد و براي اينکه از محضر حضرت بيشتر بهره ببرد، اصرار كرد كه حقوق برادران ايماني را به‌تفصيل بيان فرمايند. حضرت† فرمودند: اي معلي، من به تو علاقه دارم. مي‌ترسم آن حقوق را ضايع کني و حفظ نکني. معلي عرضه داشت: از خداوند توفيق عمل مي‌خواهم. وقتي امام صادق† اين ادب و اصرار و آمادگي را در وي مشاهده کردند، فرمودند:

ساده‌ترين و آسان‌ترين حق مسلمان بر برادر مسلمانش آن است که هر آنچه براي خود مي‌پسندد، براي وي نيز بپسندد و هر آنچه براي خود دوست نمي‌دارد، براي او نيز نخواهد. حق دوم آن است که از نارضايتي و خشم او بپرهيزد و تابع امور خوشايند او و مطيع اوامر وي باشد. حق سوم آن است که با جان، مال، زبان و دست‌و‌پاي خود يعني (با تمام وجود)، ياورش باشد. حق چهارم آن است که چشم، راهنما و آيينه او باشد. حق پنجم آن است که اگر برادرش، گرسنه، تشنه و برهنه است، او سير، سيراب و پوشيده نباشد. حق ششم آن است که اگر تو خدمتکاري داري و برادرت خادمي ندارد، خادمت را نزد او بفرستي تا لباسش را بشويد، غذايش را آماده کند و بسترش را برايش بگستراند. حق هفتم آن است که به سوگند برادر مسلمانت عمل کني و دعوتش را استجابت نمايي و هنگام بيماري به عيادتش روي و زمان مرگ تشييعش کني و زماني که از نيازش آگاه شدي، قبل از آنکه او ناگزير شود از تو ياري بخواهد، در اولين فرصت، نيازش را برآوري. وقتي حقوق او را به اين صورت ادا کردي، ولايت و دوستي خود را به ولايت وي و ولايت او را به ولايت خود خواهي رساند.

دقت در فرازهاي اين کلام نوراني روشن مي‌کند که خواسته خداوند متعال از مسلمانان، صميميت، يگانگي و پرهيز از هر نوع جدايي و خودخواهي است. چنان صميميت و يگانگي‌اي که او را از خود بداند و هر‌چه از دستش بر‌مي‌آيد، در‌حق برادر مؤمنش مضايقه نکند.

به بيان امام صادق† در روايتي ديگر، ترجيح دادن احتياجات برادر مسلمان بر احتياجات خود، زکات باطني است و بايد ادا شود. وقتي راوي از ايشان درباره مقدار وجوب زکات سؤال کرد، حضرت ابتدا فرمودند: «سؤالت درباره کدام زکات است؛ زکات ظاهر يا زکات باطن؟ اگر مقصودت، زکات ظاهري است، از هر هزار واحد، 25 واحد زکات دارد. اگر منظورت، زكات باطن است، زكات باطن عبارت است از مقدم داشتن احتياج و نياز برادرت بر نياز خود، زماني که او از تو محتاج‌تر است».[5]

هر دو زکات، به يك معنا واجب است، اما مقصود حضرت از زکات ظاهر همان زکات واجب در فقه است که گرفتن و به مصرف رساندن آن برعهده حکومت اسلامي گذاشته شده است. اگر اين زکات بر انسان واجب شود و نپردازد، در رديف کفار و مشرکين قرار مي‌گيرد: وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ * الَّذِينَ لا يُؤتُونَ الزَّكاه وَهُمْ بِالآخِرَه هُمْ كافِرُونَ.

زکات باطن، وجوب اخلاقي دارد و داراي آثار و برکات بسياري است. خداوند با اين تکاليف و ارجاع دادن احتياج بندگانش به ما، طريقي براي رسيدن ما به ثواب گشوده است. اگر تنها به درصدي از اين احکام فقهي و اخلاقي و اندکي از اين تعاليم مترقي اهل‌بيت‰ عمل شود، جامعه اسلامي نمونه و بهشتي سرزنده، با‌نشاط و مملوّ از صفا، صميميت و محبت خواهد شد.

به بيان امام صادق† در چنين جامعه نمونه‌اي، به نيازمند، مهلت داده نخواهد شد که نيازش را بيان کند و درنتيجه، عرق خجلت و سرافکندگي بر جبينش بنشيند، بلکه با تأسي از سيره رسول خداˆ و اهل‌بيت‰، مخفيانه و ناشناس، نيازهاي مادي و معنوي‌شان برآورده خواهد شد. خواسته دين مقدس اسلام و اولياي عظيم‌الشأن نيز همين است تا مؤمنان در کنار هم با عزت و سربلندي زندگي کنند. تنها در اين صورت، مورد توجه خداوند متعال و حضرت ولي عصر خواهيم بود.

علت مشکلات و گرفتاري اقتصادي، تنگي در معيشت و گراني، بي‌توجهي به امور نيازمندان جامعه است. مسئله توجه مؤمنان به امور اقتصادي يكديگر در قرآن بسيار اهميت دارد و در آيات فراواني بر آن تأکيد شده است. خداوند در سوره مبارکه بلد درباره حال کساني که نمي‌توانند از گردنه‌هاي سخت بگذرند و گرفتار عذاب الهي مي‌شوند، مي‌فرمايد:

آيا مي‌دانيد آن گردنه و عقبه‌اي که در آن مانده و گرفتار عذاب الهي شده‌اند، چيست؟ آن، آزاد کردن اسير است که اگر اسيري را از بند برهانيد، از آن گردنه خواهيد گذشت. يا اگر در روزگار قحطي و تنگ‌دستي به نيازمند و فقيري ياري رسانيد، از آن رها خواهيد شد. يا اگر به يتيمي بي‌سرپرست از خويشان و نزديکانتان توجه کنيد و ياري برسانيد، گرفتار آن نخواهيد بود. يا اگر به گدا و ندار خاک‌نشيني مسکن دهيد و او را از آوارگي درآوريد، از آن نجات خواهيد يافت.[6]

اين نوع بيان، شيوه بسيار عالي تربيتي در قرآن است. قرآن در مسير تربيت انسان، در همان مرتبه اول، به بيان مراتب توحيد نمي‌پردازد، بلكه ابتدا آنها را با مجموعه‌اي از اخلاقيات فردي، خانوادگي و اجتماعي که مطابق فطرت انسان و وجه مشترک همه اديان است، آشنا مي‌سازد و آنها را به توجه به آن امور دعوت مي‌کند. به آنها گوشزد مي‌کند که اگر به دنبال راه چاره‌اي براي رهايي از سختي‌ها و شدايد زندگي فردي و اجتماعي خود هستيد، بدانيد مسيري که براي زندگي برگزيده‌ايد، به شهادت فطرت، عقل، وجدان، عواطف و ارزش‌هاي انساني‌تان، نادرست است. عقل، فطرت و وجدانتان حکم مي‌کند که بايد به امور فردي و اجتماعي، مانند نياز فقرا و مساکين توجه کرد و به فکر آنها هم بود. عافيت و راحتي ما در جامعه به عافيت و راحتي آنها بسته است.

بنابراين، سرّ خداپرستي و تقرب به خدا در اين است كه انسان، فقر و نداري مطلق خود را در برابر خداوند به‌خوبي دريابد تا بتواند ديگران را نيز در آنچه ملک خداست و ملک مطلق او نيست و خداوند چند صباحي در اختيارش قرار داده است، شريک کند. گو اينكه ما براي تحصيل بعضي از اين امور، زحمت كشيده‌ايم، اما باز هم از آنِ ما نيست و فقط امانتي الهي در دست ماست. همان زحمتي هم كه كشيده‌ايم، با قدرت انديشه، تدبير، بازو، سلامتي و نيرويي بوده که خداوند به ما عطا کرده است. آنچه با اين شرايط به دست ما رسيده است، از ما نيست. ادعاي مالکيت، با بندگي خداوند سازگار نيست.



[1]. بقره، 3.

[2]. مريم، 30ـ31.

[3]. توبه، 60.

[4]. نساء، 36.

[5]. ابي‌جعفر محمدبن‌يعقوب‌بن‌اسحاق الکليني الرازي، اصول كافي، ج3، ص500.

[6]. بلد، 11ـ16.

 

بعض الأسئلة

كیف یمكن الحصول على ملكة التقوى و ما هی السبل العملیة للحصول علیها؟
اقرأ أكثر...
لا زال بعض المؤمنین یرى فی الأخباریة منهجاً فكریاً أصیلاً ومغایراً عن المنهجیة الأُصولیة، ویقول: «إنه لا یمتلك القناعة والحجة التامة بینه وبین الله عزّوجلّ فی سلامة وحجیة الاستنباط الأُصولی». ویفند رأی أحد الفقهاء العظام: «الأُصولیة المعاصرة أُصولیة نظریة فقط، ولكنها عملیاً...
اقرأ أكثر...
بعد سیاحة ممتعة فی رحاب رسائل بعض علمائنا الأعلام المتعلقة بتاثیر الزمان والمكان على الأحكام الشرعیة... اتسائل هل یسمى هذا التاثیر المطروح تاثیرا حقیقیا على الاحكام ام انه كنائی؟ واذا كان كنائیانخلص بذلك الى نتیجة واضحة هی أن ما كان كنائیا وعلى سبیل المجاز فهو لیس بحقیقی.. فما أطلق علیه تأثیر هو فی...
اقرأ أكثر...
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته ما رأی سماحتكم بوجوب تقلید الأعلم ؟ وماالدلیل ؟ الرجاء التوضیح بشیء من التفصیل ﻋلاء حسن الجامعة العالمیة للعلوم الإسلامیة
اقرأ أكثر...
سماحة آیة الله مصباح الیزدی دام ظله الوارف السلام علیكم ورحمة الله وبركاته . السؤال: البعض یدعو إلی ترك ممارسة التطبیر بصورة علنیة أمام مرأی العالم لا لأنهم یعارضون حكم الفقیه ولكن من باب أن التطبیر لا یصلح أن یكون وسیلة دعویة إلی الإمام الحسین وإلی مذهب الحق . لذلك ینبغی علی من یمارس التطبیر...
اقرأ أكثر...
هل یقول سماحتكم دام ظلكم بإجتهاد السید علی الخامنئی دام ظله ؟
اقرأ أكثر...