المرفق | الحجم |
---|
در جلسة قبل گفته شد که اصل کلی برای خواندن دعاها و مناجاتها و استفادة شایسته از آنها، افزون بر توجه به معانی و مفاهیمشان، این است كه حال انسان، مساعد و هماهنگ با مضامین آنها نیز باشد تا بدین وسیله زمینة قصد انشای آن مضامین در انسان فراهم آید؛ چون دعا انشاء است و ازقبیل اخبار و حکایت نیست که صرفاً انسان بهقصد حکایت آنچه را معصوم فرموده، بخواند. برای این منظور و ازجمله برای استفادة شایسته از مناجات مفتقرین که دارای مضامین مشابه و همسو هستند، سه نوع معرفت در انسان باید پدید آید:
1. نیازهای خود را بشناسد و در هنگام دعا و مناجات بدانها توجه داشته باشد و آن نیازها را برای خود مجسم سازد؛
2. بداند و باور داشته باشد که خداوند دارای قدرت نامتناهی است و میتواند نیازهای او را برطرف کند. اگر انسان باور نداشته باشد که خداوند میتواند نیازهای او را برطرف سازد، یا آنکه با خود فكر كند مشیت و ارادة الهی به برطرف ساختن نیازهای او تعلق نمیگیرد، انگیزة کافی برای دعا و مناجات نخواهد داشت؛
3. باور داشته باشد که تنها خداوند میتواند نیازهای او را برطرف سازد و دیگران وسایلی هستند که خداوند قرار داده تا با اراده و مشیتش نیازهای انسان را تأمین کنند. ممکن است انسان باور داشته باشد که خداوند میتواند نیاز او را برطرف سازد و معتقد باشد که خدا میتواند او را روزی دهد، اما بر این باور نیز باشد که خودش نیز میتواند با زحمت و تلاش روزیاش را تأمین کند؛ یا پدر، مادر، برادر و دوستان نیز میتوانند نیاز او را برطرف کنند. پس ضرورت ندارد که تنها درِ خانة خدا برود و او هم میتواند به خدا توسل جوید و هم به دیگران؛ چون در نظر او دیگران نقش استقلالی در تأمین نیازها و رفع مشکلات او دارند. دو معرفت اخیر در پرتو اعتقاد به توحید و شناخت صفات الهی حاصل میشود.
پس در قدم اول، انسان باید نیازهایش را بشناسد و به آنها توجه داشته باشد، تا برای برطرف شدنشان به خداوند توسل جوید. گاهی انسان از برخی نیازهایش آگاه است، اما توجهی به آنها ندارد و درنتیجه از این نیازها غافل میشود. بیتردید توجه یافتن به اینقبیل نیازها که برای انسان شناخته شدهاند، آسانتر از توجه یافتن به نیازهایی است که هنوز برای او شناخته نشدهاند. ازاینرو خداوند در درجة اول درصدد برآمده که توجه انسان را به نیازهایی جلب کند که او آنها را میشناسد و در این باره میفرماید:
قُلْ أَرأَیْتُم(1) إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وأبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیكُمْ بِهِ انْظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُون؛(2) بگو: مرا گویید که اگر خداوند گوشها و چشمهای شما را بگیرد و بر دلهای شما مُهر
1. علمای ادب و لغت «أرأیتم».را بهمعنای «اخبرونی؛ به من خبر دهید».دانستهاند.
2. انعام (6)، 46.
نهد، کدام خداست جز خدای یکتا و اللّه که آن را برای شما باز آرد؟ بنگر چگونه آیات را گونهگون بیان میکنیم، سپس آنان روی میگردانند.
ما از اندام سالمی چون چشم و گوش برخورداریم و توجه نداریم که ممکن است روزی این اندامها آسیب ببینند و سلامتیشان را از دست بدهند؛ توجه نداریم که ممکن است روزی چشممان را از دست بدهیم یا براثر پیری یا عامل دیگری گوشمان کر شود؛ یا ممکن است عقلمان را از دست بدهیم و درزمرة دیوانگان قرار گیریم. خداوند برای اینکه اهمیت این اندامها را به ما گوشزد كند میفرماید: اگر خدا گوش، چشم و عقلتان را بگیرد، چه کسی جز او میتواند این اندامی را که شدیداً بدانها احتیاج دارید به شما برگرداند؟ پس بایسته است که انسان به آنچه در اختیار دارد، توجه داشته باشد و بداند و باور داشته باشد که آنها را خداوند به او عنایت کرده و سلامتی و بقای آنها نیز در گرو اراده و مشیت اوست.
در آیة دیگر، خداوند دربارة اهمیت و ضرورت وجود روز و نیاز انسان بدان میفرماید: قُلْ أَرأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْكُمُ اللَّیْلَ سَرْمَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیكُمْ بِضِیَاءٍ أفَلا تَسْمَعُون؛(1)«بگو: مرا گویید که اگر خداوند، شب را بر شما تا روز رستاخیز همیشگی و پاینده گرداند، کدام خدایی است جز خدای یکتا که برای شما روشنایی بیاورد؟ پس آیا نمیشنوید [تا دریابید و پند گیرید]؟».
انسان همانطور که به شب نیاز دارد که در آن به استراحت بپردازد و تجدید قوا کند، برای آنکه فردا در روز کار خود را از سر گیرد، به روز نیز نیاز دارد و وجود شب و روز برای حیات موجودات زنده ضروری است. حال اگر در پیِ شب، روز نیامد و با توقف حرکت وضعی زمین و ماه، شب تا قیامت ادامه یافت، تنها خداوند یکتاست
1. قصص (28)، 71.
که میتواند آن شب را متوقف کند و در پیِ آن نور و روز را بیافریند. همچنین با توجه به منافع فراوان شب و ازجمله اینكه خداوند شب را فرصت استراحت و آرامش انسان در پیِ خستگی روز قرار داده، خداوند در آیة بعد میفرماید:
قُلْ أَرأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیكُم بِهِ انظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ؛ بگو: مرا گویید که اگر خداوند روز را بر شما تا روز رستاخیز پاینده کند، کدام خدایی است جز خدای یکتا که شب را برای شما آورد تا در آن بیارامید؟ پس آیا [این نشانهها را] نمیبینید [تا ایمان آورید و راه یابید]؟
در آیة دیگر میفرماید: قُلْ أَرأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیكُم بِمَاء مَّعِینٍ؛(1) «بگو: مرا گویید که اگر آب شما [به زمین] فرو شود، چه کسی شما را آب روان میآورد؟».
آیات مزبور گویای این حقیقتاند که ما توجهی به نعمتهای ارزشمند در اختیارمان نداریم و بهپاسِ این نعمتها، خداوند را شكرگزاری نمیكنیم و نیز بر این باور نیستیم که جز او کسی نمیتواند نیازهایمان را تأمین کند. ما هم در برخورداری از نعمتهایی چون چشم و گوش به خداوند نیازمندیم و هم در تداوم این نیازها. بهراستی اگر خداوند مادر را نمیآفرید و زمینة آفرینش ما را فراهم نمیآورد، آیا ما قدم به این جهان میگذاشتیم؟ یا پس از آنکه آفریده شدیم، اگر خداوند مهربان، مهر و عاطفة مادری را در وجود مادرمان قرار نمیداد و او به تربیت و یاری ما نمیپرداخت، آیا زنده میماندیم؟
با توجه به گسترة نیازها، ما با همة وجود درمییابیم که بسیار محتاج خداییم و با مطالعة
1. ملک (67)،30.
مناجات مفتقرین از فقر ذاتی و شدت نیازمان به خداوند آگاه میشویم. البته امام سجاد(علیه السلام) نیازهای متعالی را نیز مطرح میکنند که ما کمتر بدانها توجه داریم و توجهمان بیشتر معطوف به نیازهای مادی و حیوانی است که به شهوت و شکم و تداوم حیات حیوانی ما مربوط میشوند و ازجهت نیازمندی به آنها تفاوتی با سایر حیوانات نداریم. درصورتیکه نیازهای اصیل و اساسیتر انسان، نیازهای متعالی معنوی و انسانی است و اساساً آفرینش او به هدف دستیابی به آنها انجام پذیرفته است، و نیازهای مادی و حیوانی درقبال این نیازهای متعالی چیزی به شمار نمیآیند. با این وصف، برخی همة همّوغم و تلاششان را صرف دستیابی به نیازهای مادی میکنند و حتی میکوشند که از راه نامشروع بدانها دست یابند و از خسارت و زیانی که از این طریق به آخرتشان میرسانند، غافلاند.
انسان تا گرسنه نشود، قدر غذا را نمیشناسد و به اهمیت آن پی نمیبرد و تا تشنه نشود، نمیداند که آب چقدر ارزش دارد. اما نیازهای روانی از این نیازهای مادی و حیوانی ضروریتر و ارزشمندترند.گاهی افراد ثروتمند براثرِ غصه و ناراحتی روانی، دست به خودکشی میزنند؛ یا برخی بهدلیل ناکامی در عشق، خودکشی میکنند. گاهی نعمتهای مادی برای انسان فراهم است، اما براثرِ ابتلا به حسد، آسایش و آرامش را از خود سلب میکند و ممکن است صفت رذیلة حسد، دست انسان را به خون عزیزان و حتی برادرش آلوده سازد؛ چنانکه برادران یوسف بااینکه فرزندان پیغمبر خدا بودند، وقتی مشاهده کردند حضرت یعقوب بیش از آنها به حضرت یوسف اظهار محبت و علاقه میکند، درحق برادرشان حسادت ورزیدند و این حسادت به چنان کینه و عنادی انجامید که تصمیم گرفتند آن حضرت را بکشند تا دیگر شاهد اظهار محبت و علاقة حضرت یعقوب به برادرشان نباشند. قرآن دراینباره میفرماید:
لَقَدْ كَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وأخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أبَانَا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ اقْتُلُوا یُوسُفَ أوِ اطْرَحُوه
أَرْضًا یَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أبِیكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِین؛(1) بهراستی در [سرگذشت] یوسف و برادرانش نشانهها [(نشانههای قدرت و حکمت خداوند یا هدایت)] و عبرتها برای پُرسندگان است. آنگاه که گفتند: یوسف و برادرش [بنیامین، برادر هممادری یوسف] نزد پدرمان از ما که گروهی نیرومندیم محبوبترند، همانا پدر ما [در این مهرورزی] در گمراهی آشکار است. یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی بیفکنید تا روی [توجه] پدرتان تنها برای شما باشد و پس از آن [(کشتن یا دور کردن یوسف)، با توبه کردن] گروهی نیک و شایسته باشید.
پس برخی از نیازهای روانی از نیازهای حیوانی فراتر و مهمترند و نیازهای معنوی و متعالی بسیار مهمتر و فراتر از سایر نیازهای انسان هستند. ازاینرو برای کسی که نیاز به لقای زیباترین و کاملترین محبوبها، یعنی خداوند را درک کرده است، فراق محبوب برای او از هر مصیبتی ناگوارتر و کشندهتر است و دوری از او دمادم بر جانش آتش و شرر میبارد و پیوسته او را میآزارد. امیر مؤمنان(علیه السلام) دربارة تحملناپذیر بودن فراق معبود و محبوب میفرمایند: فَهَبْنى یا اِلهى وَسَیِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى،صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ، فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ، وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرنارِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ؛(2)«ای خدای من و سید و مولا و پروردگارم، گیرم بر عذاب تو صبوری کنم، چگونه بر فراقت صبر توانم کرد. گیرم بر حرارت آتشت شکیبا باشم، چگونه میتوانم از لطف و کرمت چشم پوشم؟».
1. یوسف (12)،7ـ9.
2. مفاتیحالجنان، دعای کمیل.
بیتردید امیر مؤمنان(علیه السلام)، خطر عذاب جهنم و شدت سوزندگی آتش آن را بهتر از ما میشناسند، اما چون درد فراق خداوند را شدیدتر، خطرناکتر و سوزندهتر از عذاب و آتش جهنم میدانند، میفرمایند که اگر بر آتش و عذاب جهنم صبر کنم، نمیتوانم بر درد فراق خداوند صبر کنم. همچنین خدا قهر الهی را شدیدترین و سختترین عذابهایش برمیشمارد و میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلا یُزَكِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم؛(1) کسانی که پیمان خدا و سوگندهایشان را به بهای اندک، دادوستد میکنند [یعنی کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خویش را که «به پیامبر(صلی الله علیه و آله)، ایمان میآوریم و او را یاری میکنیم».از دست میدهند و دربرابر آن، متاع دنیا مانند ریاست و رشوه، میستانند] در آخرت بهرهای ندارند و خدا در روز رستاخیز با آنان سخن نگوید و به آنها ننگرد و [از آلودگی گناهان] پاکشان نسازد و ایشان را عذابی است دردناک.
درصورتی انذار خداوند در آیة شریفه بر انسان اثر میگذارد که او اهمیت و ضرورت توجه و نظر کردن خداوند به خود را درک کند و درنتیجه بداند که قهر الهی چه عذاب بزرگی است و چقدر برای انسان رنجآور است. مانند کودک که اهمیت و قدر نوازش و محبت مادر را میشناسد، میداند که قهر و بیتوجهی او چقدر رنجآور است، تاآنجاکه حاضر است مادر او را کتک بزند، اما با او قهر نکند. اما کسی که طعم لقای الهی را نچشیده، و لذت نگاه خداوند به خود را نمیشناسد، عذاب قهر الهی را نیز درک نمیکند.
1. آلعمران (3)،77.
خداوند عقل را به انسان عنایت نکرده است که فقط از آن برای تأمین احتیاجات شکم و امور حیوانی و مادی استفاده کند، بلکه باید از عقل برای شناخت و تدبیر در امور معنوی و متعالی بهره برد و ازجمله باید از آن برای فهم و درک ارتباط با خدا و منزلت و عظمت لقای الهی بهره برد و به مقام درک مضامین بلندی که در مناجات امامان معصوم(علیهم السلام) ازجمله مناجاتی که به بررسی آن میپردازیم، نائل آید. آیا جز این است که از بین میلیاردها انسان، اقلیتی به اهلبیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایمان و اعتقاد دارند و از بین این اقلیت، شمار اندکی از توفیق فراگیری علوم اهلبیت(علیهم السلام) و مطالعه و بررسی کلمات نورانی آنها بهرهمندند؟ بایسته است که طالبان علوم اهلبیت(علیهم السلام) اهتمام بیشتری در کسب معارف ایشان داشته باشند و ازجمله به تفکر و تدبر در مناجاتهای پانزدهگانه و مناجات مفتقرین بپردازند و بدین وسیله تفاوت خود با دیگران را نشان دهند. ما باید دل و ذهنمان را از زخارف دنیا پاک کنیم و آن را با اکسیر معارف و ادعیه و مناجات بیاراییم و درصدد عمل به آنها برآییم که بیشک این اکسیر، حلاّل مشکلات دنیا و آخرتمان خواهد بود.
فَیا مُنْتَهى اَمَلِ الأمِلینَ، وَیا غایَةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبینَ، وَیا اَعْلى رَغْبَة الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ، وَیا مُجیبَ دَعْوَة الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ، وَیا كَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساكینَ، وَیا اَكرَمَ الأكْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، لَكَ تَخَضُّعى وَسُؤالى، وَاِلَیْكَ تَضَرُّعى وَابْتِهالى، اَسْئَلُكَ اَنْ تُنیلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ، وَتُدیمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ؛ پس ای خدایی که منتهای آرزوی آرزومندانی و مقصود نهایی درخواستكنندگان و
عالیترین مطلوب جویندگان و بالاترین خواهش خواهشمندانی و یار و دوستدار صالحان و ایمنیبخش دلهای ترسان و اجابتکنندة دعای پریشانخاطران و ذخیرة بینوایان و گنجینة بیچارگانی و فریادرس فریادخواهانی و برآوردهكنندة حوایج مساکین و فقیران و کریمترین کریمان و مهربانترین مهربانان عالمی. ای خدا، خضوع و مسئلتم برای توست و تضرع و زاریام به درگاه توست. از تو درخواست میکنم که نسیم خوشنودیات را به من برسانی و نعمتهایی را که به من عطا کردهای، پاینده داری.
وقتی انسان دریافت که خداوند، کمال مطلق و دارای قدرت نامتناهی است و توانایی تحقق بخشیدن به همة آرزوها و خواستهها را دارد، میتواند او را منتهای آرزوها و مقصد آمالش قرار دهد. دراینصورت بایسته است که آرزوی ما مستقیماً به خود خداوند تعلق گیرد، نه به نعمتهایی که بهواسطة او به ما ارزانی میشود؛ چنانکه منظور حضرت، آرزوی خداوند است، نه آرزوی نعمتها. همچنین آن حضرت، خداوند را مقصود و مطلوب جویندگان و درخواستکنندگان معرفی میکنند و او را ولی و یاور شایستگان و صالحان میدانند. در مباحث گذشته گفتیم که خداوند دارای ولایت عام و ولایت خاص است. ولایت عام الهی شامل همة مخلوقات میشود؛ اما ولایت خاص الهی برای بندگان برگزیده و شایستة خداوند است؛ این همان ولایتی است که حضرت در مناجاتشان بدان اشاره دارند. در جملة پایانی بخش مزبور از مناجات، حضرت از خداوند درخواست میکنند نعمتهایی که به ایشان عطا کرده، پاینده دارد. این دعا به ما گوشزد میکند همانطور که انسان از خداوند درخواست نعمت میکند، از او بخواهد که آن نعمت را پاینده بدارد و اینكه انسان همواره به خداوند نیازمند است و هم در بخشش نعمت و تداوم آن باید چشم نیاز به او داشته باشد.
وَها اَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّكَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِكَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقى مُتَمَسِّكٌ، اِلهى اِرْحَمْ عَبْدَكَ الذَّلیلَ، ذَاالّلِسانِ الْكَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزیلِ، وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّلیلِ یا كَریمُ یا جَمیلُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمین؛ و اکنون من در درگاهت ایستادهام و درمعرض نسیم الطافت قرار گرفتهام و به رشتة محکم تو چنگ زده و به حلقة مطمئن تو، خود را درآویختهام. ایخدا، رحم کن به حال بندة ذلیلت که زبانش از شرم بسته و عملش اندک است و بر من به عطای بزرگ خود، منت گذار و مرا در حمایت سایة پایدارت قرار ده. ای خدای کریم و دارای حسن و جمال، ای مهربانترین مهربانان عالم.
ما چون با امور مادی و جسمانی سروکار داریم، برای درک امور معنوی ناچاریم که بهنوعی آنها را با امور مادی و حسی و البته با تجرید از جنبههای حسی و مادی تشبیه کنیم. ازجمله وقتی خود را دربرابر خداوند غنی مطلق مییابیم، باید احساس کنیم که کمتر از ذرهای هستیم که در بارگاه باعظمت الهی که دارای رحمت و کرم بینهایت است، قرار گرفتهایم. دراینصورت خود را موجودی ذلیل و حقیر محض مییابیم که چون کسی که دچار خفقان شده و سخت نیازمند هوای لطیفی است که نفس بکشد، خود را محتاج نسیم رحمت الهی مییابیم که بدان، جانمان را از گناهانی که باعث گمراهی و بیماریمان شده برهانیم و بهوسیلة آن نسیم روحانی، از حیات طیب و سلامت جان بهرهمند شویم.
جملة وَبِحَبْلِكَ الشَّدیدِ مُعْتَصِم بیانگر آن است که انسان باید دربرابر مشکلات، گرفتاریها، عذاب جهنم و منجلابی که براثر گناهان، فرارویش قرار میگیرد، خود را معلّق و آویزان در هوا بیابد که برای رهایی از سقوط، تنها میتواند به ریسمان الهی چنگ زند و با انجام دستوراتش خود را از سقوط و نابودی حتمی برهاند و به ساحل سعادت و
نیکبختی نائل گرداند. آنگاه حضرت میفرمایند: خدایا، من بندهای ذلیل و خوارم و عملم که به توفیق تو انجام پذیرفته اندک و کمبهاست. یعنی خدایا، من چشم به عملم ندارم، چون آن را با توفیق و عنایت تو انجام دادهام و افزون بر آن، عملِ من چندان ناقابل و ناچیز است که نمیتوانم بدان امیدوار باشم و بهپاس آن امید سعادت و بهروزی داشته باشم. سعادت و نجات من تنها در سایة عنایت و لطف تو محقق میشود.
گاهی وقتی انسان در امر تحصیل و تدریس یا خدمت به جامعه، توفیقی مییابد یا در فرصتهای دعا نظیر شبهای احیای ماه رمضان، توفیق شبزندهداری و مناجات پیدا میکند، کارش را بزرگ میپندارد و به آن میبالد. اما امام سجاد(علیه السلام) که بیتردید اعمال ما درمقابل اعمال صالح ایشان ذرهای نیز نمیارزد و ارزش و عظمت اعمالشان برای ما قابل درک نیست، عمل خود را حقیر و کوچک معرفی میکنند. همچنین امیر مؤمنان(علیه السلام) پس از مناجات و نالهها و گریههای شبانه به درگاه خداوند و پس از عبادتهایی که از شب تا صبح انجام میدادند، میفرمودند: آهِ آهِ مِنْ قِلَّة اِلزَّاَد وَبُعْدِ السَّفَرِ وَوَحْشَةِ الطَّریق وَعِظَمِ الْمَوْرد؛(1) «آه آه از کمی توشه و دوری سفر و ترس راه و بزرگی مقام و ورودگاهی که در پیش است».
1. دیلمی،ارشاد القلوب، ج2، ص218.