المرفق | الحجم |
---|
أمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَذُعَافاً مُبِیداً، هُنَالِكَ «یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»(1) وَیُعْرَفُ التَّالُون غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ. ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیَاكُمْ أَنْفُساً، وَاطْمَئنّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً، وَأَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَسَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَبِهَرْجٍ شَامِلٍ وَاسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ، یَدَعُ فَیْئَكُمْ زَهِیداً وَجَمْعَكُمْ حَصِیداً. فَیَا حَسْرَةً لَكُمْ وَأَنَّی بِكُمْ وَقَدْ عَمِیَتْ عَلَیْكُمْ «أنُلْزِمُكُمُوها وَأَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»(2)؛ [از اینکه مهار شتر خلافت را به دست گرفتهاید، بسیار خوشحال هستید و بر آن سوار شدهاید و میتازید]، اما به جان خودم، این شتر باردار است، پس به اندازهای که بچهاش متولد شود، منتظر بمانید. سپس قدحی پر از خون تازه و سمّی نابودکننده از آن خواهید دوشید. آنگاه باطلاندیشان زیان خواهند دید و آیندگان حاصل آنچه را پیشینیان پایهگذاری کردند، خواهند شناخت. پس از آن به شستن دست از
1. جاثیه (45)، 27.
2. هود (11)، 28.
جانتان آماده شوید و به وقوع فتنه، دل مطمئن دارید، و مژده باد شما را به شمشیر برّان و سلطه تجاوزگرانه و ظالمانه و آشوب فراگیر و استبداد ستمگران؛ بهگونهایکه نصیبتان اندک و جمعتان پراکنده شود. ای دریغ بر شما! کجا میروید؟! همانا [آنچه رخ خواهد داد] بر شما پوشیده شده است. آیا ما میتوانیم شما را بدان چیزی واداریم که از آن کراهت دارید؟
حضرت زهرای مرضیهعلیهما السلام پس از بیان روشنگریهای خویش دانست که این سخنان بر قلب سخت آن مردم تأثیری نخواهد داشت و آنان چنین مواعظی را جدی نخواهند گرفت. ازاینرو آخرین تیر ترکش را برای تنبه و هدایت آنان به کار گرفت، و آنْ انذار از پیامدهای ناگوار عملکرد آنان در دنیا بود. برای ارشاد و هدایت انسانها در درجه نخست، بهترین روش برای جلب توجه و هشیار ساختن، «بشارت» است. ازاینرو رسولان الهی پیش از آنکه بیمدهنده باشند، برای مردم بشارتدهنده بودند و قرآن در آیاتی متعدد به این نکته اشاره فرموده است؛ فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ؛(1) «پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیمدهنده برانگیخت». ذکر مبشر بودن انبیا پیش از منذر بودن ایشان بدین معناست که آنها در امر رسالت الهی خویش نخست آثار نیکویی را برمیشمردند که بر ایمان، عمل صالح و پیروی از دین حق مترتب میشود. پس از این بشارتها، مهمترین عامل مؤثر برای زدودن غفلت از قلب انسان، انذار از عذابهای اخروی است؛ اما برای افراد سستایمان، انذارهای اخروی نیز چندان اثری ندارد. آخرین عاملی که میتواند در وجود اینگونه افراد
1. بقره (2)، 213.
اثرگذار باشد، انذار از آثار سوء دنیویِ معصیت است؛ زیرا ازآنجاکه آنان چندان به معاد باور ندارند یا آن را بسیار دور میپندارند، ترس آنان از گرفتار شدن در حوادث ناگوار دنیا همچون سیل، زلزله، تسلط ظالم، قتلعام شدن و... بسیار بیشتر از گرفتاریهای عالم آخرت است. بدین سبب، آخرین انذار دعوتکنندگان و مبلغان راه حق برای تأثیرگذاری بر مخاطبان بیم دادن از عذابهای دنیوی است. سرور زنان عالم علیهاالسلام نیز در پایان سخنان گرانسنگ خویش این پیام را بهوسیله زنان انصار و مهاجرین به آنها منتقل فرمود که درصورت اصرار بر خطای خویش و ادامه انحراف پیشآمده، بهزودی بهجای رفاه و آسایش، گرفتار مشکلات و درگیریهایی خواهید شد که جز قتل و خونریزی حاصلی برای شما نخواهد داشت و کسانی بر شما مسلط خواهند شد که هیچ رحمی به شما نخواهند کرد. بیشک هنگامیکه جامعه از حق منحرف شود و کسانی سکاندار کشتی امت شوند که نه شایستگی علمی دارند و نه صلاحیت اخلاقی و معنوی و نه مشروعیت الهی، میتوان حدس زد که سرانجامِ این کشتی به کجا خواهد انجامید.
صدیقه کبری علیهاالسلام در بخش سوم خطبه شریف خویش در قالب تعابیری ادبی به نتایج انحرافی اشاره میکند که مهاجرین و انصار در جامعه اسلامی پدید آوردند؛ اما حضرت این نکته را با لحنی همراه با استهزا بیان میکند که خود یکی از فنون بلاغت است. مانند این بیان در قرآن کریم نیز آمده است. قرآن کریم در توصیف عذاب دوزخیان میفرماید: خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ الْجَحیمِ * ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمیمِ؛(1) «او را بگیرید و به سطح دوزخش برآورید؛ آنگاه از عذاب
1. دخان (44)، 47ـ48.
آب جوشان بر سرش فرو ریزید»؛ اما پس از این عذاب دردناک به او گفته میشود: ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْكَرِیمُ؛(1) «بچش كه بهراستی تو بسیار ارجمند و بزرگواری!». آب جوشان، خود، عذاب دردناکی است که تحملپذیر نیست و وقتی به دوزخیان گفته شود: «نوش جانت! عجب نوشیدنی گوارایی! شما بسیار محترم هستید که این آب را به شما دادیم!» بر عذاب آنها افزوده میشود؛ چراکه این خود نوعی عذاب روحی است. در دوزخ همهگونه عذاب وجود دارد؛ ازجمله عذابهای روحی. لحن تمسخرآمیز زهرای مرضیه علیهاالسلام در این بخش از خطبه نیز چنین حالتی دارد. حضرت میفرمایند: أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَذُعَافاً مُبِیداً، هُنَالِكَ «یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»(2) وَیُعْرَفُ التَّالُون غِبَّ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ. ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیَاكُمْ أَنْفُساً، وَاطْمَئَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَاشاً، وَأَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَسَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَبِهَرْجٍ شَامِلٍ وَاسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ، یَدَعُ فَیْئَكُمْ زَهِیداً وَجَمْعَكُمْ حَصِیداً، فَیَا حَسْرَةً لَكُمْ وَأَنَّی بِكُمْ وَقَدْ عَمِیَتْ عَلَیْكُمْ «أَنُلْزِمُكُمُوها وَأَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»(3)؛ [از اینکه شتر خلافت را به دست گرفتهاید بسیار خوشحالید، و بر آن سوار شدهاید و میتازید!] اما به جان خودم، این شتر باردار است. پس به اندازهای که فرزند آن متولد شود منتظر بمانید. سپس قدحی پر از خون تازه، و سمّی نابودکننده از آن خواهید دوشید. [گمان میکنید حاصل کارتان رفاه و آسایش است، اما جز بدبختی حاصلی برای شما نخواهد داشت.] آنگاه باطلاندیشان زیان خواهند دید و آیندگان حاصل آنچه را که پیشینیان پایهگذاری کردند خواهند شناخت. پس از
1. دخان (44)، 49.
2. جاثیه (45)، 27.
3. هود (11)، 28.
آن به شستن دست از جانتان آماده شوید و دل به وقوع فتنه مطمئن دارید و مژده باد شما را به شمشیر برّان و سلطه تجاوزگرانه و ظالمانه و آشوب فراگیر و استبداد ستمگران؛ بهگونهایکه نصیبتان اندک و جمعتان پراکنده شود.(1) ایدریغ بر شما! کجا میروید؟! همانا [آنچه رخ خواهد داد] بر شما پوشیده شده است. آیا ما میتوانیم شما را بدان چیزی واداریم که از آن کراهت دارید؟
چنانکه پیشتر گفتیم، صدیقه کبری علیهاالسلام در بخش نخست از خطبه شریف خویش با طرح این پرسش که «مگر چه عیبی در ابوالحسن سراغ داشتید؟» درواقع مهاجرین و انصار را به سبب پیمانشکنی و رها کردن امیر مؤمنان علیه السلام سرزنش کردند. سپس حضرت، علت این بیوفایی را تحلیل کرد و هراس آنان را از قاطعیت امیر مؤمنان علی علیه السلام ، دلیل این بیوفایی دانست. درحقیقت حضرت از خواست جاهلانه آنان پرده برداشت؛ اینکه میخواستند کسی بر سر کار باشد که با خطاهای آنان کنار بیاید و فرصت زیادهخواهی و منفعتطلبی را از آنان سلب نکند. بهتعبیردیگر آنان در پی کسی بودند که انعطاف داشته باشد و سختگیر نباشد. بنابراین با توجه به سخن بانوی دو عالم علیهاالسلام میتوان در یک کلمه گفت: مشکل علی علیه السلام برای آن مردم، سختگیری در امور مربوط به خدا بود؛ اما حاصل این فرار از حق به سبب ترس از سختگیری آن، دچار شدن به سختی و گرفتاری وحشتناک و عجیبی بود که هرگز گمان نمیکردند. اگر آن مردم بر حول محور حق که همان امیر مؤمنان علیه السلام است جمع میشدند، چنانکه حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود، علی علیه السلام ایشان را بدون اینکه اندکی اذیت شوند، به سعادت میرسانید.
1. شاید اشاره به حکومت بنیامیه و خونریزانی مانند حجاج باشد.
این مهمترین درس برای زندگی اجتماعی ما از این جریان تاریخی و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام است. ما که میان بیش از یکمیلیارد مسلمان، افتخار پیروی از اهلبیتعلیهم السلام را یافتهایم، باید بکوشیم شباهتی به آن بزرگواران داشته باشیم. باید سیره امیر مؤمنان علیه السلام را بشناسیم و بدانیم که علی علیه السلام شخصیتی نبود که در پی منافع شخصی خویش باشد و تنها کسانی را اطراف خود جمع کند که در جهت منافع شخصی او بکوشند. انسان علوی نیز باید اینگونه باشد. اگر این اصل را پیگیری کنیم، خواهیم دید که همیشه مقدمه همه انحرافاتی که مسلمانان در مسائل سیاسی ـ اجتماعی به آنها دچار شدهاند چنین ماجرایی بوده است؛ اینکه گروهی به حق خودشان راضی نبوده و قصد داشتهاند از چهارچوبی که اسلام برای زندگی بشر تعیین کرده است زاویه بگیرند و همین مسئله، منشأ فسادها، انحرافها، خونریزیها، دشمنیها، برادرکشیها و... شده است. در مقابل، هرگاه کسانی کوشیدهاند در همان چهارچوبی که اسلام ترسیم کرده است حرکت کنند و از پیروی هواهای نفسانی دوری گزینند، هم خیر دنیا را به دست آوردهاند و در همین دنیا افتخار و شرف یافتهاند، و هم به خیر آخرت رسیدهاند.
اگر امکان داشت که چند صباحی به صد سال آینده سفر کنیم و بهمنزله یک قضیه تاریخی، رخدادهای عصر خود را بررسی کنیم علل این حوادث برای ما بهخوبی روشن میشد. حقیقت این است که زمانِ تحلیل دقیق حوادثی که اکنون با آنها درگیریم فرانرسیده است. زمانی میتوانیم آنها را تجزیهوتحلیل کنیم که این حوادث به پایان رسند و ما این فرصت را بیابیم که بنشینیم و آنها را از آغاز تا پایان تماشا کنیم و عملکرد خود و دیگران و نتایج آنها را مقایسه کنیم.
به نظر میرسد بسیاری از کسانی که برای به شهادت رساندن حسینبنعلی علیه السلام
به سرزمین کربلا آمدند، بهدرستی درک نمیکردند که چه عملی مرتکب میشوند. برخی از آنها در گذشته نهچندان دور از سران سپاه امیر مؤمنان علی علیه السلام در جنگ صفین بودند و سالها پای منبر ایشان نشسته بودند. شاید بتوان گفت در میان آنان عمرسعد فهمیده بود که قرار است به چه عملی دست بزند. وی تا چند روز پیش از جریان عاشورا تردید داشت که با امام علیه السلام بجنگد. هنگامیکه در ازای جنگ با امام حسین علیه السلام امارت ری به او پیشنهاد شد شب تا صبح قدم زد و در اندیشه فرو رفت که این پست را بپذیرد یا عذاب خدا را؛ یعنی میدانست رفتن به جنگ حسینبنعلی علیهما السلام چه پیامدهایی خواهد داشت.(1) اما بسیاری از افراد لشکر او نمیدانستند چه میکنند. بسیاری از کسانی که در سقیفه جمع شدند تا برای خلافت تصمیم بگیرند، بهدرستی درک نمیکردند که به چه جنایتی دست میزنند و با این کار چه پیامدهایی را برای خود و جامعه اسلامی رقم خواهند زد و مسئولیت چه بار سنگینی را به دوش خواهند کشید. ازاینرو فاطمه عالمه علیهاالسلام به آنها فرمود: این عمل شما آبستن حوادث خطرناکی است که جز جنگ و خونریزی و اختلاف در دنیا و زیان در آخرت برای شما نخواهد داشت.
آنچه ما باید از این ماجرا بیاموزیم این است که در مسائل اجتماعی که مصالح یک امّت در میان است سادهاندیش و سطحینگر نباشیم؛ بلکه اطراف خود را با دقت بررسی کنیم، وگرنه هیچ شباهتی به امیر مؤمنان علی علیه السلام و فرزندان معصوم ایشانعلیهم السلام نخواهیم داشت. انسان در همه مسائل چه فردی و چه اجتماعی، باید از سطحینگری و سادهاندیشی بپرهیزد؛ اما به سبب اهمیت مسائل سیاسیـ اجتماعی، شایسته است با دقت بیشتری به پیامدهای آنها نگریست و تنها به آثار زودگذر و
1. ر.ک: ابوالفرج علیبنحسین اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص112؛ احمدبنمحمدبنمسكویه رازی، تجارب الأمم، ج2، ص69.
پیشپاافتاده آنها نگاه نکرد. باید بکوشیم نتایج آنها را برای روزها و سالهای آینده، بلکه قرنهای پیشرو پیشبینی کنیم. باید برای روبهرو شدن با این مسائل، روحیه بصیرت و ژرفاندیشی را در خود تقویت کنیم و مسامحه و سهلانگاری را کنار بگذاریم. دراینزمینه پیش از اقدام به هر کار باید نخست مطمئن شویم که انجام آن کار وظیفه شرعی ماست و برای انجام آن کار در پیشگاه الهی حجت خواهیم داشت. پس از تشخیص وظیفه باید با کمال قاطعیت به انجام آن مبادرت کرد و تا به سرانجام رساندن آن از پای نایستاد. بنابراین شیعه امیر مؤمنان علیه السلام در هر لحظه باید بیندیشد که خدای متعال از او انجام چه وظیفهای را خواسته است و پس از آن در انجام وظیفهاش، ملاحظهکاری و سهلانگاری نکند و از فضاسازیها و فشارهای جبهه کفر و نفاق تأثیر نپذیرد؛ زیرا این امور با مکتب علی علیه السلام سازگار نیست. اگر ما بخواهیم شیعه و پیرو واقعی امام علی علیه السلام باشیم، دستکم باید در مسائل اجتماعی دوراندیش باشیم و پیامدهای آن مسائل را بسنجیم و از هوا و هوسها پیروی نکنیم.
بنابر نشانههای فراوانی، بیشتر مردم آن عصر در مسائل اجتماعی بصیرت چندانی نداشتند و از اندیشهای ژرف بهرهمند نبودند و بهراحتی در دام فریب فتنهگران میافتادند. شاید بسیاری از کسانی که دستی در شکلگیری این انحراف داشتهاند، بهدرستی درک نمیکردهاند که به چه معصیت بزرگی دست میزنند. شاید به گمان آنان این نزاع نیز همچون جنگی قبیلهای بین دو طایفه بود. این دسته از سادهاندیشان بیشتر میاندیشیدند که دراثر این نزاعها چه سود دنیوی به آنها میرسد. شاید بهاجمال میدانستند که کاری اشتباه مرتکب میشوند؛ اما باور
نمیکردند این کار پیامدهایی خطرناک دارد و با این کار مسئولیتی سنگین را تا روز قیامت بر دوش خواهند کشید؛ اما بیشک میان آنها افرادی تیزهوش بودهاند که شاید تیزهوشی آنان در همان راه غلط خودشان، کمتر از برخی سیاستمداران عصر ما نبوده است. مطالعه برخی روایات و اسناد تاریخی، که به نمونهای از آنها اشاره میکنیم، نشان میدهد که آنها در انجام توطئه و برنامهریزی برای رسیدن به اهداف شوم خویش، مهارت فراوانی داشتهاند. چنین افرادی با وجود شمار اندکشان طرحی را درمیانداختند که بیشتر مردم فریبخورده از آنها پیروی میکردند. بنابراین ما دو ادعا داریم: نخست اینکه دخالت در مسئله خلافت و ایجاد انحراف در آن، عملی بسیار خطرناک بوده است و تا روز قیامت آثاری سوء خواهد داشت؛ پیامدهایی که همه طراحان و بازیگران نقش اول این جریان در آن شریکاند. دیگر اینکه بیشتر مردم آن زمان از بصیرت اجتماعی چندانی بهرهمند نبودهاند و در آن زمان نتوانسته بودند ژرفای خطر این رخداد را درک کنند.
ممکن است گفته شود اگر بیشتر مردم از عقوبت کار خویش ناآگاه بودند، پس گناه چندانی نداشتهاند و گناه این ماجرا به عهده کسانی است که آنان را فریب دادهاند.
در پاسخ باید گفت بیشک گناه این دسته به اندازه گروه اندکی نیست که سردمدار این فتنه بودند؛ اما این بدان معنا نیست که این گروهِ بیبصیرت معافاند و هیچ تقصیری ندارند. آنان دستکم به سبب جهل خویش مقصر بودند؛ زیرا مسئله بهقدری روشن بوده است که هرکس منصفانه و حقیقتجویانه تأمل میکرد و در پی بررسی مسئله برمیآمد قضیه برای او روشن میشد و وظیفه خویش را تشخیص میداد. کوشش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول دوران رسالت پربرکت حضرتش برای تثبیت جانشینی امیر مؤمنان علیه السلام به حجةالوداع و ماجرای غدیر خم
محدود نبود، بلکه از آغاز رسالت خویش در مراسم و رخدادهای گوناگون در قالب احادیث گوناگون، آشکارا به این مسئله اهتمام داشتند.(1) آخرین کوشش حضرت برای ابلاغ این مسئله، رویداد مهم و تاریخی غدیر خم بود که حضرت با تشریفاتی خاص این مسئله را اعلام فرمود؛ بهگونهایکه ماجرای آن مراسم به داستانی فراموشنشدنی و انکارناپذیر تبدیل شد. بیشک همه کسانی که در آن مراسم شرکت کرده بودند خوب به یاد داشتند که نزدیک هفتاد روز پیش، رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را در آن بیابان تفتیده جمع کرد و برای جانشینی امیر مؤمنان علی علیه السلام از آنان بیعت گرفت. این مسئلهای نبود که کسی آن را نفهمد. برفرض افراد این سیاهیلشکر نتوانسته بودند اهمیت مسئله خلافت و بیعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در آن روز درک کنند، اما بهجز مسئله خلافت، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای معرفی اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام بهمنزله معصومانی که هیچ زشتی و خطایی در آنها
1. رسول خداصلی الله علیه و آله در آغاز بعثت مبارک خویش با نزول آیه نورانی وَأَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبین؛ «و خویشان نزدیکت را انذار کن» (شعراء، 214) به اعلان و تبلیغ دین اسلام برای اقوام نزدیک خویش مأمور شد. به همین سبب، با دعوت از ایشان در ضیافتی، مأموریت خویش را به آنان ابلاغ کرد و از آنان در این امر مهم یاری طلبید و فرمود: «ای پسران عبدالمطلب! به خدا سوگند، جوانی را در بین عرب نمیشناسم كه برای خویشانش چیزی برتر از آنچه من آوردهام، آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خداوند مرا فرمان داده شما را بهسوی او فراخوانم. اكنون كدامیك از شما مرا بر این امر یاری میكند تا اینکه برادر من و وصی و جانشینم در بین شما باشد؟» و در آن مجلس کسی جز امیر مؤمنان علی علیه السلام به حضرت پاسخ مثبت نداد. امیر مؤمنان علی علیه السلام در پاسخ رسول خدا فرمود: «ای پیامبر خدا، من شما را بر این امر یاری میکنم». رسول خدا سه بار سخن خود را تکرار کرد و کسی جز امیر مؤمنان علی علیه السلام به او پاسخ نداد. آنگاه رسول خدا خطاب به حاضران فرمود: إِنَّ هذا أَخِی ووَصِیِّی وَخَلِیفَتِی فِیكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وأَطِیعُوهُ؛ «همانا این برادر من و وصی و جانشینم در بین شماست. پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت كنید». این حدیث به حدیث دار یا حدیث انذار معروف است (ر.ک: علیبنابیكرمبناثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص62ـ63؛ محمدبنجریر طبری، تاریخ الطبری، ج2، ص319ـ321). همچنین از رسول خداصلی الله علیه و آله در موقعیتهای دیگری روایت شده است که خطاب به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَه هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی؛ «تو نسبت به من همان مقام و منزلت را داری که هارون نسبت به موسی داشت؛ جز اینکه بعد از من پیامبری نیست» (ر.ک: محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص107؛ احمدبنیحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج2، ص92). این حدیث نیز به حدیث منزلت معروف شده است.
راه ندارد و رفتار و گفتارشان برای دیگران حجت است آنقدر کوشید که هیچکس نمیتوانست و نخواهد توانست این ویژگی آنها را انکار کند. ازاینروست که میبینیم پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله کسانی که بر مسند خلافت نشستند در برخورد با مشکلات سراغ اهلبیتعلیهم السلام میرفتند و از آنها نظرخواهی میکردند. تاآنجاکه این جمله بارها از خلیفه دوم شنیده شده است که: لَا أَبْقَانِی اللَّهُ لِمُعْضِلَةٍ لَیسَ فیها ابو حسن؛(1) «خدا مرا با مشکلی باقی نگذارد که علی در رفع آن مشكل نباشد». اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام کسانیاند که آیه تطهیر در شأن آن بزرگواران نازل گشت و پس از نزول این آیه، مدتها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر سر راه خویش مقابل در خانه علی و فاطمهعلیهاالسلام میایستاد و میفرمود: السَّلامُ عَلَیْکُم أهْلَ البَیْتِ، إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً؛(2) «سلام بر شما ای اهلبیت. همانا خداوند میخواهد هرگونه آلودگی را از شما اهلبیت بزداید و شما را بهطور کامل پاک سازد». بنابراین اگر مردم آن زمان از این معارف بالفعل آگاه نبودند، این امکان برای آنان فراهم بود که با اندکی پرسش و تحقیق از حقیقت آگاه شوند. اگر برای کسی امکان تحقیق درباره مسئلهای فراهم باشد، اما کوتاهی کند، هم ازنظر عقل و هم ازنظر شرع در برابر آن مسئله مسئول است. در روایتی نقل شده است که از امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه پرسیدند که میفرماید: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ؛(3) «پس دلیل رسا ویژه خداست» و حضرت فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَبْدِی أَكُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ
1. همو، أنساب الأشراف، ج2، ص99.
2. یوسفبنعبداللهبنعبدالبر، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج4، ص1633.
3. انعام (6)، 149.
نَعَمْ قَالَ لَهُ أَفَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَإِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلاً قَالَ لَهُ أَفَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّی تَعْمَلَ فَیَخْصِمُهُ وَذَلِكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ؛(1) بهراستی که روز قیامت خدای متعال به بندهاش میگوید: آیا میدانستی؟ پس اگر بگوید: آری، به او میگوید: پس چرا به آنچه میدانستی عمل نکردی؟! و اگر بگوید: من نمیدانستم، به او میگوید: پس چرا نیاموختی تا عمل کنی. پس او را محکوم میکند و این است حجت رسا.
بنابراین در روز قیامت از عالمی که به علم خویش عمل نکرده است به سبب عمل نکردن به آگاهی خویش بازخواست میشود و از جاهلی که توان آموختن داشته است به سبب سهلانگاری در فراگیری علمِ لازم پرسش خواهد شد.
پس از پایان یافتن خطبه شریف بانوی دو عالمعلیهاالسلام، زنان مهاجرین و انصار سخنان حضرت را برای شوهران خویش بازگفتند و گلایههای فراوان آن بانوی مظلومعلیهاالسلام را به آنها گوشزد کردند. آنها نیز نمایندگانی را برای عذرخواهی نزد حضرت فرستادند. این عده پس از شرفیاب شدن به محضر سرور زنان عالمعلیهاالسلام گفتند: یَا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكَرَ لَنَا هَذَا الْأمْرَ قَبْلَ أَنْ یُبْرَمَ الْعَهْدُ وَیُحْكَمَ الْعَقْدُ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَی غَیْرِه؛ «ای سرور زنان، اگر ابوالحسن این امر را پیش از این به ما یادآور میشد که آن عهد بسته شود و آن عقد محکم گردد، ما از او بهسوی غیر او بازنمیگشتیم». مقصود آنان این بود که چون با دیگری عهد
1. محمدبنمحمدبننعمان عكبری بغدادی (شیخ مفید)، الأمالی، ص227.
بستهاند دیگر نمیتوانند عهد خود را بشکنند و اگر پیش از آن چنین سخنانی را میشنیدند از امیر مؤمنان علی علیه السلام حمایت میکردند و با ایشان عهد میبستند. اما صدیقه کبریعلیهاالسلام در پاسخ این عذر آنها فرمودند: إِلَیْكُمْ عَنِّی! فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِیرِكُمْ وَلَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِیرِكُم؛ «از من دور شوید! پس از بسته شدن راه عذرآوری و اتمام حجت بر شما جای هیچ عذر و بهانهای نیست و هیچچیز بعد از کوتاهی شما چارهساز نیست».(1) بانوی دو عالمعلیهاالسلام از اتمام حجت بر آن قوم سخن به میان آوردند که راه هر عذری را بر آنان میبست. بهراستی پس از آنهمه حجت و دلیل روشن، این چه عذر سخیفی است که بدان تمسک جستند. اگر نقض بیعت امر ناپسندی است و آنان به پیمانهای خود آنچنان پایبند بودند که به سبب پیمان بستن با دیگری راه بازگشت بهسوی امیر مؤمنان علی علیه السلام را بر خود بسته میدیدند، چگونه پیمانی را که با بهترین آفریده خدا، محمد مصطفیصلی الله علیه و آله بسته بودند بهراحتی شکستند؟! چگونه هنوز آب غسل رسول خداصلی الله علیه و آله خشک نشده بود که همه آن سفارشها را فراموش کردند و راه بازگشت از بیعت غدیر را باز دانستند؟!
بههرحال رفتار آنان در آن مقطع تاریخی رفتاری بس پرمخاطره با پیامدهایی خسارتبار بود که رخ داد و آنها در برابر همه آن پیامدها تا روز قیامت مسئول خواهند بود. بهیقین هر ضربهای که به مصالح سیاسی و اجتماعی جامعه بشری وارد شود که از آن انحراف ناشی باشد، همه کسانی که آن زمان کوتاهی کردند، در مسئولیت آن شریکاند. حتی در خسارت به مصالح فردی افراد نیز نمیتوان آنها را بیتقصیر دانست؛ زیرا پس از آن ماجرا، بسیاری از انحرافهای شخصی، چه در حوزه عقیده و چه در حوزه عمل، ناشی از این امر است که ائمه اطهارعلیهم السلام
1. احمدبنعلی طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص109.
در رأس حکومت قرار نگرفتند تا فرصت بیشتری برای بیان حقایق، تربیت انسانها بنابر آموزههای صحیح دین، اجرای درست احکام دین و... بیابند. اگر این مهم حاصل میشد بسیاری از انحرافهای شخصی نیز رخ نمیداد. البته حساب اعمال انسانها با خداست و اوست که از کوچکترین اعمال بندگانش و میزان مسئولیتی که متوجه هریک از آنهاست، آگاه است؛ اما با توجه به دلیلها و حجتهایی که خود بیان فرموده، میتوان حدس زد که مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش دارند.