Attachment | Size |
---|
ـ عبادت و بندگى زاهدان
ـ تقسیمات سهگانه عبادت پیشهگان
ـ گذر از دنیا، اولین گام براى رسیدن به معرفت خدا
«یا اَحْمَدُ؛ اِنَّ وُجُوهَ الزّاهِدینَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَاَلْسِنَتَهُمْ كَلالٌ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ تَعالى. قُلُوبُهُمْ فى صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ كَثْرَةِ صَمْتِهِمْ. قَدْ اَعْطَوُا الَْمجْهُودَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لامِنْ شَوْقِ جَنَّة. وَ لكِنْ یَنظُروُنَ فى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَیَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَة»
ترجمه: اى محمد؛ سیماى زاهدان از شب زندهدارى و روزه گرفتن زرد گشته است و زبانشان از زیادى ذكر خدا خسته شده است. از سكوت فراوان، قلبهایشان در سینهها مجروح گردیده است و تمام قدرت و توان خویش را به كار مىگیرند، نه از ترس آتش جهنم و یا شوق بهشت، بلكه وقتى به ملكوت آسمانها و زمین مىنگرند، تنها خداوند را سزاوار و شایسته عبادت مىیابند (پس با همه توان او را عبادت مىكنند).
در اصطلاح علماى اخلاق و عرفان، زاهد به كسى گفته مىشود كه به جهت دستیابى به نعمتهاى اخروى، از نعمتها و لذتهاى دنیا چشم پوشیده، به دنبال آن نمىرود. از كارهاى دنیا و كسب و كار دست مىكشد و در گوشهاى به عبادت مىپردازد. در مقابل، عابد كسى است كه براى برخوردار گشتن از اجر و پاداش، خداوند را عبادت مىكند. بالاتر از این دو دسته، كسى است كه نه به لذتهاى دنیا تعلقى دارد و نه به لذتهاى اخروى و پاداش عبادت و بندگى،
دلبستگى نشان مىدهد؛ در اصطلاح به این دسته عارف گفته مىشود. البته فرق بین عابد و زاهد و عارف، نویافته و مستحدث است والا براساس این روایت (حدیث معراج)، زاهد شامل عارف نیز مىشود؛ به عبارت دیگر زهد مراتبى دارد كه عارف به بالاترین مراتب آن دست یافته است.
در این بخش از روایت بیان مىگردد كه زاهدان بر اثر عبادت و شب زندهدارى، صورتشان زرد گشته است، چرا كه كم خوابى رنگ صورت انسان را دگرگون و زرد مىسازد. از طرفى شبها تا به صبح به عبادت مىپردازند و روزها روزه مىگیرند و از بس ذكر خدا بر زبان جارى ساختهاند، زبانشان خسته گردیده است. در نسخه دیگر آمده است: «وَ اَلْسِنَتُهُمْ كَلالٌ اِلاّ مِنْ ذِكْرِ اللّه» یعنى سخن گفتن براى آنان دشوار است و میل و رغبتى به حرف زدن ندارند؛ ولى از یاد و ذكر خدا خسته نمىشوند.
زاهدان از بس سكوت مىكنند، سینههایشان مجروح مىگردد؛ یعنى آن قدر به خود فشار مىآورند كه گویى با نیزه دلشان را مجروح ساختهاند، تا سخنى از آن خارج نگردد و به مانند كسى كه در میدان كارزار با دشمن مبارزه مىكند، به مبارزه با دشمن نفس برخاستهاند و هواى نفس را سركوب مىسازند.
«قَدْ اَعْطَوُا الْمَجْهُودَ مِنَ اَنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَ لا مِنْ شَوْقِ جَنَّة»
چنانكه اشاره شد، زاهد در این روایت شامل عارف نیز مىشود و عارفان، اصطلاح «عارف» را در برابر زاهد به كار مىبرند و اینكه در اشعار حافظ و دیگر عرفا زاهد را مذمت كردهاند و به او طعن زدهاند، بدین جهت است كه زاهد از نعمتهاى دنیا چشم پوشیده، به نعمتهاى اخروى دل بسته است، ولى عارف به لذتهاى اخروى نیز دل نبسته است و تنها رضاى محبوب را مىجوید. در این روایت بیان مىگردد كه عبادت از شب تا به صبح زاهد، روزهدارى، تحمل رنج، خود دارى از گناه و پایمال ساختن هواى نفس، از ترس عذاب الهى و به هواى رسیدن به لذتهاى بهشتى نیست؛ بلكه بدین جهت است كه زاهد خدا را شایسته عبادت یافته است:
«وَ لكِنْ یَنْظُرُونَ فى مَلَكُوتِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ فَیَعْلَمُونَ اَنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ اَهْلٌ لِلْعِبادَة»
این معنا در روایات زیادى وارد شده، از جمله على(علیه السلام) مىفرماید:
«اِلهى ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُك»(1)
خدایا، تو را به جهت ترس از عذابت و طمع در بهشت، عبادت نكردم، بلكه تو را شایسته عبادت یافتم و آنگاه به عبادت تو بر خاستم.
در روایتى امام صادق(علیه السلام) عبادت كنندگان را به سه دسته تقسیم مىكنند:
«قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبید»
دسته اول: خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت مىكنند، این عبادت بردگان است.
(كسانى كه خدا را از ترس عذاب جهنم عبادت مىكنند، به مانند بردگانى هستند كه از ترس تازیانه و شلاق صاحبشان، از او اطاعت مىكنند).
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُْجَراء»
دسته دوم:خداوند را به امید ثواب و پاداش عبادت مىكنند، این عبادت اجیران (و تجارت پیشهگان) است.
این دسته به مانند كسانى هستند كه در مقابل مزد و پاداش كار مىكنند، به مانند بازرگانى كه براى رسیدن به سود و مزد به معامله و داد و ستد مىپردازد، براى رسیدن به پاداش اخروى و حورالعین عبادت مىكنند؛ در واقع با خدا داد و ستد مىكنند.
«وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ حُبّاً لَهُ فِتِلْكَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ، وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَة»(2)
دسته سوم: كسانى كه از روى عشق و محبت به خداوند او را عبادت مىكنند، این عبادت آزادگان و برترین عبادتهاست.
در روایت دیگرى، امام صادق(علیه السلام) بعد از بیان دو دسته اول از عبادت پیشهگان مىفرماید: «...و لكِنّى اَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ...»(3) ولى من خداوند را از روى محبت به او عبادت مىكنم.
1. بحارالأنوار، ج 41 ، ص 14
2. بحارالأنوار، ج 70، ص 236.
3. بحارالأنوار، ج 70، ص 198.
نباید پنداشت كه عبادت، به جهت ترس از عذاب الهى و یا عبادت براى رسیدن به پاداش اخروى كار ناشایستى است، چون در قرآن كسانى كه تقوا پیشه مىكنند و به جهت ترس از عذاب الهى و یا براى رسیدن به ثوابهاى اخروى، از گناهان دورى مىجویند، مورد ستایش قرار گرفتهاند. البته در مقام مقایسه با كسانى كه از روى محبت و علاقه به خدا، او را عبادت مىكنند مقامشان پایینتر است، ولى به آخرت و عذاب اخروى یقین دارند. چنانكه ما براى رهایى از سرماى زمستان و گرماى تابستان، از قبل وسائل لازم، مثل وسائل گرم كننده و خنك كننده را تهیه مىكنیم ـ چون یقین داریم سرما و گرمایى هست و مىخواهیم از آن مصون بمانیم ـ اگر یقین مىداشتیم كه بهشت و جهنمى در كار است و خود را براى آن مهیا مىساختیم و براى مصون ماندن از عذاب آخرت و رسیدن به نعمتهاى بهشتى تلاش مىكردیم، خیلى خوب بود. با كمال تأسف این یقین براى ما حاصل نگشته است؛ پس نباید عبادت آن دو گروه را دست كم گرفت:
«اِنّا نَخافُ مِنْ رَّبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیرا»(1)
ما از قهر پروردگار، مىترسیم از روزى كه رنج و سختى آن رخسار خلق را درهم و غمگین مىسازد.
بالاترین عبادتها، عبادت كسى است كه خدا را شایسته پرستش یافته، در راه بندگى او آن همه رنج و سختى را بر خود هموار مىسازد، تا در حد توان حق بندگیش را ادا كند. او تنها دل به خدا سپرده است و قرب و رضوان و جوار الهى به قدرى براى او ارزشمند است كه همه نعمتهاى بهشتى در برابر آن اندك به شمار مىآید. چطور كسانى كه در این دنیا به كسى دل بستهاند، پیوسته در آرزوى محبوب بسر مىبرند و براى لحظه دیدار تمام سختىها، گرما و سرما را برخود هموار مىسازند، شبها تا به صبح بیدار مىمانند، تا براى لحظهاى به دیدار محبوب نایل گردند؛ همینطور آنان كه خدا را شناختهاند و محبت او را در دل دارند، برایشان یك لحظه دیدار او به مراتب بالاتر است از هزاران سال بهرهمندى از نعمتهاى بهشتى! البته تصور این معنا براى ما دشوار است.
1. انسان/10.
برخى از افراد نا آشنا به حقایق و معارف الهى، در نوشتهها و گفتههاى خود مطرح مىسازند كه علاقه به نعمتهاى بهشتى و یا ترس از عذاب جهنم، چیزى اندك و بىمقدار است و نوعى خودپرستى است، انسان باید دنبال ارزشها باشد، نه اینكه همواره طالب راحتى خود و نجات از عذاب باشد. انسانهاى والا ارزشها را دوست دارند نه نعمتها را! این سخن حقى است، ولى در جاى خود گفته نشده است. باید گفت انسان والا كسى است كه به آخرت و بهشت و جهنم یقین و اعتنا دارد، ولى چون دل به رضاى خدا بسته است، به آنها اعتنا نمىكند. نه آنكه به عذاب اخروى و نعمتهاى بهشتى اعتنایى ندارد، چون بدانها ایمان ندارد و آنها را باور نكرده است. بعلاوه ارزشها در نظر این گویندگان امور وهمى و خیالى است كه در بهترین شكلش، كمال نفس به حساب مىآید و این خود، به خودخواهى بر مىگردد!
كسانى كه چنین مىگویند در واقع نمىدانند بندگى آزادگان و احرار و یا آنچه در بیان على(علیه السلام) آمده است كه «وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَة» چگونه است. پى نبردهاند كه على(علیه السلام)و سایر اولیاى خدا، به مانند روز به بهشت و جهنم یقین داشتهاند. در حالى كه شعلههاى آتش را مىدیدند و زفیر و شهیق (شیهه) جهنم به گوششان مىرسید، بدان اعتنایى نمىكردند، چون از امر مهمترى نگران بودند و مىترسیدند از عنایت محبوب محروم بمانند.
شاید آیه شریفه: «اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیرا» بدین معناست: روزى كه از رحمت الهى محروم گردیم، جهان براى ما تیره و تار مىگردد. وقتى كه رضوان الهى شامل ما نگردد و احساس نكنیم مرهون لطف و محبت خدا گشتهایم، آن روز براى ما تیره و تار خواهد بود، حال چه در بهشت در كنار حورالعین باشیم و چه در جهنم. این سخن از زبان كسى رواست صادر گردد كه فرمود:
«فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِك»(1)
خدایا گیرم بر عذاب تو (با آن شرارهاش) صبر كردم، چگونه بر فراق تو صبر كنم؟
او كه تلخى فراق را درك مىكند، دیگر عذاب جهنم برایش اهمیتى ندارد، لذا مىگوید: «ما
1. دعاى كمیل، على(علیه السلام).
عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ ...» البته ما نباید از لطف و رحمت خداوند مأیوس گردیم و چه بسا توجه به این مطالب باعث مىگردد، قدرى علاقه به زخارف و آلودگىهاى دنیا از دلمان خارج گردد. (خداوند بندگان شایستهاى را كه مىخواهند از آلودگى و گناه پاك گردند و در این راه تلاش مىكنند؛ از لطف و نعمتهاى خود محروم نمىسازد). شنیدن این مطالب موجب مىگردد ترس از عذاب الهى در ما پدید آید و بر ایمانمان به آخرت افزوده گردد و الا ما را چه رسد كه مقام كسانى را ادّعا كنیم كه تنها به خدا دل بستهاند و قدم در راه پیشوایان معصومشان نهادهاند.
براى كسى كه مىخواهد در مسیر معرفت ناب خداوند و محبت به او گام بردارد و دل از ما سواى او بركند، اولین قدم این است كه از لذتهاى دنیا بگذرد. تا ما از این لذتهایى كه به انواع رنجها و بلا و گرفتارىها آلوده است نگذریم، چگونه مىتوانیم از نعمتهاى آخرت كه هیچ رنج و محنتى همراه آن نیست بگذریم!
خداوند درباره نعمتهاى بهشت مىفرماید:
«لاَیُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لاَیُنْزِفُون»(1)
هر چه از نوشیدنىهاى بهشتى بنوشند، نه به سر درد مبتلا مىشوند و نه به رنج خمار و مستى مبتلا مىگردند.
در جاى دیگر مىفرماید:
«لاَیَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَ مَا هُمْ مِّنْها بِمُخْرَجِین»(2)
در بهشت هیچ رنج و زحمتى به آنها نرسد و هرگز از آنجا بیرونشان نكنند.
پس وقتى مىتوان از آن نعمتهاى ارزشمند بهشتى گذشت كه ابتدا از نعمتهاى كمبهاى دنیا بگذریم و از دلبستگى به دنیا بكاهیم و این شدنى نیست، مگر اینكه در ابتدا از نعمتهاى غیر حلال چشم بپوشیم و پس از آن از نعمتهاى حلال دنیا. چون هر قدر انسان از نعمتها، ولو
1. واقعه/19.
2. حجر/48.
نعمتهاى حلال، استفاده كند، دلبستگى او به دنیا بیشتر مىشود و رفته رفته به حرام نیز كشانده مىشود و اگر انسان بخواهد به حرام مبتلا نشود، باید مرز و قرقگاهى براى خود قرار دهد و از برخى نعمتهاى حلال چشم بپوشد تا به حرام نیفتد. به بعضى از صحنههاى جایز و حلال نگاه نكند تا به نگاههاى حرام مبتلا نگردد و الا اگر انسان لب مرز حركت كند به یكباره فرو مىغلطد و سقوط مىكند.
گرچه بر انسان جایز است از خوردنىها و نوشیدنىهاى حلال استفاده كند، ولى لازم است گهگاهى، مخصوصاً در ماههاى پر فضیلت سال مثل ماه رجب، روزه بگیرد و با این كار با خواستههاى نفس خود مخالفت كند، و همینطور در مورد لباس، مسكن و از این قبیل. شكى نیست كه از جمله بهترین راهها براى مخالفت با زیاده طلبى نفس و صرف نظر كردن از برخى نعمتهاى حلال، انفاق و صدقه دادن است كه در این باره خداوند مىفرماید:
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...»(1)
شماهرگز به مقام نیكوكاران نخواهید رسید، مگر از آنچه دوست مىدارید در راه خدا انفاق كنید.
در جاى دیگر خداوند مىفرماید:
«خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّیِهِمْ بِها»(2)
اى رسول ما؛ از مؤمنان صدقه بگیر تا به سبب آن نفسشان را پاك و پاكیزه سازى.
انفاق مال و چیزهایى كه انسان بدان علاقه دارد، باعث مىشود از دلبستگى او به دنیا كاسته شود. پس از یك طرف انسان از لذتهاى حلال چشم مىپوشد تا به لذتهاى حرام نیفتد و در اثر پشت پا زدن به این لذتها به مرحلهاى مىرسد كه از لذتهاى بهشت نیز چشم مىپوشد ـ این از بعد سلبى و مخالفت با هواى نفس و ترك لذت جویى. از طرف دیگر از بعد ایجابى و مثبت قضیه، انسان چه كند كه فقط خدا را به یاد داشته باشد؟
نهایت همّت ما در انجام واجبات و عمل به دستورات خداوند این است كه به عذاب جهنم
1. آل عمران/92.
2. توبه/103.
مبتلا نگردیم، حال اگر در ترك آنها عذابى در كار نبود شاید بدان عمل نمىكردیم. وقتى انسان، با عمل به دستورات خداوند، مطمئن شد كه عذاب نمىبیند، باید سعى كند نعمتهاى اخروى بیشترى بدو ارزانى شود؛ این سعادت بزرگى است كه انسان از عذابالهى در امانبماند و از نعمتهاى اخروى بهرهمند شود:
«... هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَة تُنْجیكُمْ مِّنْ عَذاب اَلیم. تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِكُمْ وَاَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون»(1)
آیا شما را به تجارتى سودمند كه از عذاب دردناك آخرت نجاتتان بخشد راهنمایى كنم؟ آن تجارت این است كه به خدا و رسولش ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد كنید، این تجارت اگر دانا باشید براى شما بهتر است.
ما نمىتوانیم از این داد و ستد و نعمتهاى بهشتى چشم بپوشیم، حتى اگر رضاى خدا در این باشد كه در جهنم بسوزیم ما براى تحمل آن آمادگى نداریم، چرا كه عاجز و ناتوانیم و به مراتب والاى بندگى و اخلاص دست نیافتهایم: در همین حدیث معراج خداوند از قول بنده مؤمن و رهیافته به جوار ربوبى مىفرماید:
«لَوْ كانَ رِضاكَ فى اَنْ اُقْطَعَ اِرْباً اِرْباً وَ اُقْتَلَ سَبْعینَ قَتْلَةً باَشَّدِ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَكانَ رِضاكَ اَحَبَّ اِلى»
خدایا، اگر رضاى تو در آن باشد كه قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به بدترین و سختترین وضعى كه ممكن است مردم بدان كشته شوند، كشته شوم و رضاى تو در آن باشد، از همه چیز نزد من بهتر است.
این معرفت نصیب ما نمىشود (اگر مىشد كه براى گذشتن از خوشىهاى دنیا آمادهتر بودیم)، ولى باید سعى كنیم به مسیر اولیاى خدا نزدیك شویم كه در این صورت مرهون لطف و عنایت و دستگیرى خدا قرار مىگیریم. براى این مهم از كارهایى كه وقت كمى مىگیرد و انجام آن چندان دشوار نیست، شروع كنیم؛ كارهایى كه به نظر مهم نمىرسد و بگوییم: خدایا ما این كار را براى تو انجام دادیم، ولو ما را به جهنم ببرى. سعى كنیم در شبانه روز حداقل دو
1. صف/11ـ10.
ركعت نماز نافله، مثل نافله صبح بخوانیم و بگوییم: خدایا اگر مىخواهى ما را به جهنم ببرى ببر، ولى ما چون تو را دوست مىداریم و چون از نماز خشنود مىگردى این دو ركعت نماز را خواندیم.
اگر همه رفتار، كردار، اعمال و نیتهایمان براى رضاى خدا نیست، سعى كنیم چند دقیقه براى رضاى خدا صرف كنیم و این دو ركعت نماز را فقط براى خدا و بدون درخواست اجر و پاداش بجا آوریم. دو ركعت نافله به جاى خود، من فكر مىكنم اگر یك ذكر «اللّه اكبر» یا «لا اله الاّ اللّه» به این نیت بگوییم، بر همه عبادتهاى روزانهمان برترى دارد؛ چون ارزش عبادت به حجم و نیرویى كه براى آن صرف گردیده نیست، بلكه به نیّت و انگیزه آن است.
باید در دل ما معرفت، شناخت و محبتى باشد تا از آن نیتى بلند برخیزد. ما حتى اگر شبانهروز عبادت كنیم، براى این است كه از عذاب جهنم نجات یابیم و یا به ثوابهاى بهشتى دست یابیم، این كجا و گفتن یك ذكرى كه فقط براى خدا گفته مىشود كجا!. اگر كسى با یقین به عذاب جهنم و یقین به بهشت و آخرت فقط یك «یا اللّه» براى خدا بگوید، نه براى ثواب بهشت یا ترس از عذاب جهنم، بر همه عمرى كه براى نجات از عذاب جهنم و رسیدن به ثوابهاى اخروى صرف گردیده، برترى دارد و این سخن گزافى نیست.
***