وهابیت، مانع انسجام اسلامی

در همايش وهابيت، مانع انسجام اسلامی؛ قم
تاریخ: 
جمعه, 12 بهمن, 1386

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

بیان حقایق و مبارزه با انحرافات، وظیفه‌ای اصلی و همیشگی برای مؤمنان، به‌ویژه علما و فضلای هر جامعه‌ای است و درواقع یكی از مصادیق روشن جهاد و بلكه عالی‌ترین مرتبه‌‌ آن به شمار می‌رود؛ اما ضرورت بیان حقایق و مبارزه با انحرافات، گاه نسبت به بعضی از موضوعات، در شرایط زمانی یا مكانی خاص، مضاعف می‌شود و اهمیتی ویژه می‌یابد. در عصری كه ما زندگی می‌كنیم، به دلایلی خاص كه مهم‌‌ترین آن پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، شدت دشمنی‌ها و توطئه‌‌ها بر ضد اسلام و به‌خصوص تشیع افزایش یافته است، به گونه‌ای که می‌توان گفت تمام نیروهای شیطانی عالم، بر ضد اسلام و تشیع بسیج شده‌اند و نه‌تنها دشمنی خود را پنهان نمی‌كنند بلکه آن را به‌صراحت ابراز می‌کنند. به همین جهت، مقام معظم رهبری سال 86 را به‌عنوان سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام‌گذاری فرمودند. در این راستا تلاش‌‌های بسیاری برای حفظ و تقویت این انسجام انجام گرفته است اما باید خطرهایی كه این انسجام را تهدید می‌کند و مانع پیشرفت این هدف مقدس می‌شود نیز شناسایی و آن موانع برداشته شود.

عزیزانی كه این جلسه را تشكیل داده‌اند، به‌درستی تشخیص داده‌اند كه بزرگ‌‌ترین مانع انسجام در عالم اسلام، حركت شوم «وهابیت» است و بر همین اساس، به‌عنوان مقدمه‌‌ای برای مبارزه با این حركت، به اندازه توان خویش برای برگزاری این جلسه تلاش كرده‌اند تا بدین ترتیب زمینه‌‌ای برای یك سلسله كارهای اساسی، سنجیده و حساب‌شده فراهم شود تا به هدف نهایی مطلوب منتهی گردد.

در این زمینه از مدت‌‌ها پیش، بزرگان، علما، مورخین و كسانی كه آشنا به حقایق عالم اسلام و سیاست‌‌های دشمنان اسلام هستند فعالیت‌‌های زیادی انجام داده‌اند، كتاب‌‌ها و رساله‌‌هایی نوشته شده و بعضی از نهادهای رسمی كشور هم اقداماتی انجام داده‌اند. این اقدامات، کارهای پراكنده‌‌ای است كه به تناسب استعداد و آمادگی‌های شخصی یا گروهی صورت گرفته است و البته باید گفت: «شكر الله سعیهم ان‌شاءالله»؛ اما برای مبارزه‌ای جدی با این خطر شیطانی که در عالم اسلام ریشه دوانده است کاری هماهنگ لازم است. به‌عبارت‌دیگر، تمام این فعالیت‌‌ها نیز نیازمند انسجام است. از این‌رو پیشنهاد می‌شود برای مبارزه با وهابیت، مركز یا دبیرخانه‌‌ای برای ایجاد هماهنگی، مدیریت كردن، برنامه‌ریزی و تقسیم كار، تشكیل شود. بدون شک، چنین اقدامی مورد تأیید بزرگانی كه دلسوز اسلام، انقلاب و تشیع هستند، به‌ویژه مقام معظم رهبری و مراجع عظام قرار خواهد گرفت.

برای این کار، ابتدا باید گروهی برای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی كارهایی که باید انجام بگیرد تشکیل شود و از آن‌جا که این تحقیقات به تخصص‌‌های گوناگون نیاز دارد، با تقسیم كار مناسب، گروه‌هایی برحسب تخصص خود فعالیت كنند و نتایج این تحقیقات در دبیرخانه جمع‌آوری و بررسی شود و برای انتشار و عرضه به كشورها و جوامع اسلامی آماده شود.

باید توجه داشت که حرکت شوم وهابیت، ابعاد مختلفی دارد. یك بُعد آن به محور تفكر و تبلیغات‌‌شان مربوط می‌شود. آنان افكارشان را برخاسته از تفکر صحیح اسلامی و دیگران را منحرف می‌دانند و اصولی را پایه و اساس فكر و مذهب‌‌شان قرار داده‌اند كه این اصول باید بررسی و انحرافاتش روشن شود. این افكار را می‌توان به دو دسته تقسیم كرد؛ نخست، سلسله افكاری است كه به عقاید مذهبی و فقهی و مانند آن مربوط است. خود این بحث‌ها روش‌های مختلفی دارند؛ برخی مباحث کلامی مربوط به آیات و روایات است و بعضی از ادله آن‌ها عقلی است و بخشی به مسائل فقهی مربوط می‌شود. از آن‌جا که وهابیان بعضی چیزها را نه‌تنها حرام، بلكه بدعت و شرك می‌دانند، نیازمند سلسله بحث‌‌هایی فقهی نیز هستیم و این بحث‌ها هم باید به شیوه‌‌های خاص خود و با بررسی سند و دلالت روایات، بررسی و تحقیق شود.

دسته دوم به مباحث تاریخی مربوط می‌شود؛ مانند اینکه این مذهب چگونه پدید آمد، پیشینه این‌گونه اندیشه چیست و از چه زمانی شروع شده؟ عوامل اصلی پیدایش این تفكر و نیز عوامل کمکی و شتاب‌دهنده‌‌ پیشرفت آن، چه بوده است؟ بستری كه این افكار در آن رشد كرده چه ویژگی‌ای داشته است که توانسته در میان برخی از ملل رشد کند؟ همچنین مباحثی که بیشتر آهنگ سیاسی دارند، به مباحث تاریخی مربوط می‌شوند، مانند اینکه بانیان و طرفداران وهابیت در مدتی که از پیدایش آن می‌گذرد، چه ارتباطی با بیگانگان و دشمنان اسلام داشته‌اند و چه كسانی آن‌ها را تقویت می‌کرده‌اند؟

مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت این است كه کار شیطان تنها منحصر در حركت وهابیت نیست و نخواهد بود؛ اگر این حركت هم سركوب شود و از بین برود، شیطان دست‌‌بردار نیست و فردا حركتی دیگر را از راهی دیگری و از جایی دیگر شروع خواهد كرد. به همین جهت، ما باید حیله‌‌های اصلی شیطان را در این انحرافات و ابزارهایی كه برای ایجاد اختلافات و فتنه‌‌ها به كار می‌گیرد را عالمانه بررسی كنیم؛ هم عواملی روانی را كه سبب پیدایش این‌گونه انحرافات می‌شود را بررسی كنیم و هم زمینه‌‌های اجتماعی رشد آن‌ها را بشناسیم. درواقع، این بخش، هم جنبه روان‌‌شناختی دارد و هم مربوط به جامعه‌‌شناسی است؛ گرچه ممكن است چنین به نظر نیاید.
این كلام امیرالمؤمنین‌علیه‌‌السلام را در نهج‌‌البلاغه ملاحظه كنید كه می‌فرماید: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اَللَّهِ[1]. این سخن حضرت، حاوی مطالبی بسیار عالی، عمیق و روشنگر است و همواره برای اهل حق راهگشاست تا دشمنان و انحرافات را بشناسند و نیز متوجه باشند که خطاها چگونه پدید می‌آید و چگونه رشد می‌کند. اگر این خطبه را تحلیل كنیم، به یك سلسله مطالب روان‌‌شناسانه و جامعه‌‌شناسانه برمی‌خوریم؛ همان‌گونه كه در فقه، اصول، فلسفه و كلام می‌توان از احادیث بهره گرفت. كتاب بزرگ شیخ انصاری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در باب استصحاب، برگرفته از حدیث لاَ يَنْقُضُ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ[2] است كه زراره نقل كرده است. درباره قاعده اَلنَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ،[3] بزرگان مدت‌‌ها بحث می‌كردند. وقتی روایتی در اختیار اهل فن و تحقیق قرار گیرد، ماه‌ها و سال‌‌ها درباره آن تحقیق و بحث می‌کنند و از آن نتایجی می‌گیرند. بنابراین تعجب نیست كه ما از یك جمله یا یك خطبه نهج‌البلاغه، ده‌ها مطالب روان‌‌شناختی و جامعه‌شناختی و فلسفی و كلامی استفاده كنیم. اگر استفاده نمی‌كنیم، كوتاهی از ماست وگرنه این توانایی و پرباری در فرمایشات ائمه اطهار‌عليهم‌‌السلام وجود دارد. ما باید همت داشته باشیم و این گنج‌‌ها را استخراج و استفاده کنیم.

پس چه عوامل روانی در مؤسسان و بعد در حامیان این حرکت شوم پیدا شد كه این تفكر را به وجود آوردند و ترویج كردند؟ در پاسخ، به‌اجمال می‌توان گفت: در این باره دو دسته عامل وجود دارد. یك دسته، عوامل شناختی است. درواقع، این‌‌كه آنان حقایقی را وارونه درك كردند نتیجه نقص در شناخت است و اگر مطالب را بهتر درك می‌کردند این انحرافات پدید نمی‌آمد. دسته‌ای دیگر از این عوامل مربوط به گرایش‌‌های نفسانی است. آن‌ها نه‌تنها مطلب را نمی‌دانستند بلكه نمی‌خواستند بدانند و راهی را كه در آن گام نهادند، صرفاً به‌اشتباه نرفته‌اند، بلکه می‌خواستند چنین شود؛ اما منشأ این خواست آنان چیست؟ آیا همان عوامل اولیه‌‌ای كه علت محدثه‌‌ این حركت بوده در ادامه این حرکت نیز دخیل بوده است یا نه؟

برای مثال، میدانید که عمده‌‌ مبارزات وهابیت بر ضد شیعه است با اینكه شبهاتی كه آنان مطرح می‌کنند منحصر به شیعه نیست بلكه شبهات آن‌ها بیشتر متوجه برخی از طوایف اهل تسنن و به‌خصوص اهل تصوف است و در شمال آفریقا، از مصر تا مراكش این گرایش فراوان است. در قاهره شاید كمتر خیابانی بتوان یافت كه در آن، آرامگاه شیخی از شیوخ متصوفه و زیارتگاهی نباشد. مصری‌ها مردمی باعاطفه هستند و احترامی ویژه برای حضرت زینب‌سلام‌‌الله‌‌عليها و مسجد رأس الحسین قائلند كه كمتر از احترامی كه ما برای امامزاده‌‌ها و بلكه برای بعضی از ائمه قائل هستیم، نیست. وقتی عروس و داماد عقد می‌کنند، ابتدا برای تبرك و زیارت، به مسجد رأس الحسین می‌آیند؛ مراسم عزایشان نیز همین‌طور است. من شاهد بودم كه مردم مصر وقتی در برابر بقعه‌‌ مسجد رأس الحسین یا به زینبیه می‌آیند، به خاك میافتند و صورت‌‌شان را به آسفالت خیابان می‌مالند! نسبت به اهل‌بیت بسیار علاقه‌مندند. درباره آن‌ها مطالب ادیبانه‌‌ و قصائد بسیار عالی و زیبا دارند و عاشقانه سخن میگویند. به یکی از آن‌ها گفتم: مثل این‌كه مصری‌ها نسبت به اهل‌بیت خیلی علاقه‌مندند. گفت: چه میگویی؟ علاقه‌مندیم؟! نحن مفتُونون بأهل البیت؛ ما شیفته اهل‌بیت هستیم! در جلسه‌‌ای، عالمی سنی قصیده‌‌ای خواند كه بنده و جناب آقای مسعودی - تولیت آستانه حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها - بی‌اختیار به گریه افتادیم. ملاحظه کنید فردی سنی در كشوری سنی مذهب، چگونه مدح اهل‌بیت می‌خواند كه دو تا آخوند گریه می‌كنند! اعتقاداتی كه اهل سنت درباره اقطابشان دارند و احترامی كه برای آن‌ها قائلند، گاه از احترام ما به ائمه معصومین‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين بیشتر است اما می‌بینیم وهابی‌ها آن‌ها را همانند شیعه مؤاخذه نمی‌کنند؛ بلکه با هم می‌سازند! حتی در بین شیوخ ازهر، مفتیان بزرگی كه گرایش به وهابیت دارند هستند و در مواردی هم تحت تأثیر عربستان سعودی بودند. چرا با این روحیه‌ای كه در میان اهل سنت وجود دارد، وهابیت با آن‌ها احساس دشمنی و خصومتی ندارد بلکه لبه‌‌ تیز مبارزات‌‌شان بر ضد شیعه است؟! آیا این دشمنی فقط برخاسته از همان مسئله شناخت است؛ یعنی چون آن‌ها بعضی از چیزهایی که ما انجام می‌دهیم را بدعت می‌دانند، این منشأ دشمنی‌ها می‌شود؟ وقتی بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که این‌گونه نیست. اگر چنین بود باید نسبت به سایر اهل تسنن و به‌خصوص نسبت به كسانی كه گرایش‌‌های تصوف دارند هم چنین دشمنى‌ای وجود داشته باشد. این دشمنی تنها به خاطر اختلاف در تشخیص نیست؛ بلكه عوامل دیگری هم دخالت دارد. بخشی از این عوامل، سیاسی است و منشأ آن خارج از مرزهای كشورهای اسلامی است. بخشی دیگر، تعصبات قومی و نژادی است. مظهر شیعه، ایران است و ایران عجم است و وهابی‌‌ها علاوه بر تعصبات عقیدتی و فكری، در برابر عجم نیز تعصب دارند. آن‌ها معتقدند عجم‌‌ها ملك عرب را از بین بردند و به همین دلیل در مواجهه با ایرانیان برای خود حق انتقام قائلند. متأسفانه در مقابل نیز، گاه شبیه این گرایش در بعضی از كشورهای عجم دیده می‌شود. قبل از پیروزی انقلاب، كتاب‌‌ها و مقالاتی با عنوان «بازگشت به خویشتن» و تعریف از گذشته ایرانیان و زردشتیان و هجوم عرب و تازیان مطرح بود و می‌گفتند: اعراب آمدند و تمدن ما را از بین بردند و ما باید به خویشتن خویش كه زردشتی است برگردیم. البته این تعصب در میان آن‌ها خیلی بیشتر و عمیق‌‌تر وجود دارد و مربوط به تعصب عرب و حمیّت جاهلیت و عوامل دیگری است كه نیازمند تحقیقات روان‌‌شناسی، جامعه‌‌شناسی و مردم‌‌شناسی است.

ما برای برخورد با این تفكر و مبارزه با آن، باید سلسله‌ای از اصول را در نظر بگیریم و به‌اصطلاح، استراتژی و راهبردمان را تعیین كنیم تا به فتنه‌‌هایی بدتر و ضررهایی بیشتر مبتلا نشویم و به‌قول‌معروف، برای آنكه ابرویش را درست كنیم چشمش را كور نكنیم. انحرافات بسیاری وجود دارد كه انسان می‌داند باید با آن‌ها مبارزه كرد؛ اما مسئله مهم این است كه چگونه، با چه زبانی، با چه ابزاری، با چه لحنی و با چه شیوه‌‌ای باید مبارزه كرد؟ چه‌بسا کاری كه خیر است و با نیت خیر انجام می‌گیرد اما شیوه انجام آن سنجیده نیست و ضررهایی را در پی دارد.

ما در زمانی زندگی می‌کنیم که ویژگی‌های خاص خود را دارد؛ نیروهایی برای ریشه‌کن كردن تشیع، یعنی همان اسلام حقیقی، بسیج شده‌اند. نباید كاری كنیم كه سوژه‌‌ای به دست دشمن بدهیم و آب به آسیاب دشمن بریزیم، یعنی با این قصد که جایی را اصلاح كنیم در جایی دیگر خرابی بیشتری به بار بیاوریم. بنابراین باید اصولی علمی و سنجیده را براساس ارزش‌‌های اصیل اسلامی در مبارزه با شیاطین تدوین كنیم تا در جریان كار دچار اشتباه‌هایی نشویم كه خود آن‌ها احتیاج به ترمیم داشته باشد و چه‌بسا موفق به ترمیم آن‌ها نشویم.

درنهایت، باید توجه داشته باشیم که پیدایش افكار انحرافی، اختصاص به پیدایش وهابیت در عالم اسلام ندارد. فرقه‌‌های دیگری هم به وجود آمده‌اند که آن‌ها نیز ضررهای زیادی دارند. كشور خودمان نیز خاستگاه بعضی از فرقه‌‌ها بوده كه ما با آن‌ها درگیر هستیم و مشكلات زیادی به وجود آورده‌اند. باید بدانیم دنیا تمام نشده و شیطان هم نمرده است و اگر یكی از راه‌های او بسته شود، از راهی دیگر و با عناوینی دیگر خواهد آمد.

فراموش نكنیم كه وهابیت به‌عنوان حمایت از اسلام اصیل به وجود آمد. وهابیان دیگران را منحرف از اسلام می‌دانستند و می‌گفتند: ما می‌خواهیم اسلام واقعی داشته باشیم؛ اما نتیجه‌اش تیشه زدن به ریشه اسلام و ترویج افكار انحرافی و كفرآمیز شد! آنان اعتقادات تجسم و تشبیه را كه لازمه افكار وهابیت است، یا افكار نامعقول دیگری را كه هیچ مبنای عقلانی ندارد، ترویج می‌کنند. مثلاً میگویند بوسیدن جایی به‌عنوان احترام، شرك است. وقتی از آنان می‌پرسید: چطور است که بوسیدن حجرالاسود از نظر شما اشكالی ندارد، میگویند: چون آن اجازه داده شده است! آیا اگر عملی شرك باشد، با اجازه، توحید می‌شود؟! اگر شرك است، بوسیدن حجر الاسود هم شرك است و با اجازه و روایت، شرک، توحید نمی‌شود. به علاوه، آنان چون روایاتی كه ما معتبر می‌دانیم را قبول ندارند، می‌گویند كار شما روایت ندارد؛ یعنی اگر درباه كاری از نظر آن‌ها روایتی هست، آن كار شرك نیست، اما اگر کارهای ما از نظر آن‌ها روایتی نداشته باشد، آن را شرك می‌دانند؛ اگرچه ده تا روایت معتبر داشته باشیم!

آن داستان معروف را میدانید که ابن تیمیه در مسجد اموی دمشق، به‌اصطلاح درباره مسئله توحید بحث می‌کرد و این روایت را خواند كه شب‌‌های جمعه خدا از آسمان نازل می‌شود و بركتش را بر مردم نازل می‌کند؛ سپس از پله‌‌های منبر پایین آمد و گفت: همین‌گونه كه من از پله‌‌ها پایین می‌آیم، خدا نیز از عرش پایین می‌آید! ترویج چنین افكاری كه لازمه‌‌اش تجسم و كفر، انحراف از اصل توحید و خداپرستی است از نظر آن‌ها عیبی ندارد، بلکه ترویج توحید ناب به شمار می‌آید اما اگر از اولیای خدا درخواست شود كه برای من دعا كنید، شرك می‌شود! دلیل آن‌هم این است که چون آنان برای استشفاع، روایت ندارند!

انحرافاتی هم در رفتارهای وهابیان وجود دارد؛ آدمکشی‌هایی دارند كه كمتر انسان باعاطفه‌‌ای تاب دیدن و شنیدن آن را دارد. هم‌چنین رفتار و برخورد آنان با كسانی كه تمام قرآن و احكام اسلام و تمام مسائل فقهی مسلّم بین فِرَق اهل تسنن را قبول دارند بسیار ناپسند است. می‌گویند: شما از بت‌پرست‌‌ها و از یهود بدتر هستید، برای این‌كه زیارت اهل قبور می‌کنید و از پیغمبر و اهل‌بیت شفاعت می‌خواهید!

این‌كه آدمیزاد چطور به چنین انحرافاتی مبتلا می‌شود و شیطان برای ایجاد افكار انحرافی، به‌خصوص در زمینه دین، از چه چیزهایی سوءاستفاده می‌کند نیازمند بررسی است اما باید توجه داشت كه این‌گونه نیست که هر دشمنی در هر جایی موفقیتی به دست می‌آورد سرتاپایش باطل محض باشد. هیچ‌وقت هیچ باطلی كه سرتاپا باطل است پیشرفتی نمی‌کند و دوامی ندارد. هر جا حركت باطلی رواج پیدا كند، عنصر حقی در آن بوده است: يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ.[4] درواقع آن حرکت، به بركت همان عنصر حق پیشرفت کرده، به طوری که باطلش در آن گم ‌‌شده‌ است.

متقابلاً ما هم كه در طرف حق هستیم ممکن است در افكار، رفتار و در كارهایمان مرتکب اشتباه‌هایی شویم. در كتاب‌‌های ما نیز چیزهایی وجود دارد كه طبق نظر بزرگان و متخصصان صحیح نیست. برای نمونه، مسئله تحریف قرآن كه در بعضی از روایات ما آمده و در كتاب‌‌های ما هم وجود دارد دستاویزی برای دشمنان اسلام است. البته مسئله تحریف قرآن، هم در روایات اهل تسنن و هم در روایات ما مطرح شده و پیداست كه دست دشمن واحدی این‌ها را درست كرده است؛ ولی این‌که در پاسخ بگوییم اگر این مسئله در روایات ما هست، در روایات شما هم وجود دارد، در مقام جدل است. ما باید یك راه صحیح و منطقی داشته باشیم، باید از این‌گونه مسائل پند بگیریم، باید برای پیشرفت در مسیر درست، راه صحیحی پیشنهاد كنیم، نباید سوژه‌ای به دست دشمنان بدهیم تا آن‌ها دوباره با استفاده از اشتباه‌های ما یك مذهب جدید یا انحراف جدیدی درست كنند. برخورد، استدلال و مبارزات فكری ما باید بر اساسی استوار باشد كه هم پیش خدا سرفراز باشیم و هم دشمن نتواند سوءاستفاده كند.

آب را از سرچشمه باید تمیز كرد و نگذاشت گل‌‌آلود شود. اگر با تفكر انحرافی و با كسانی كه به تبع آن، گرایش‌‌های انحرافی پیدا كردند با مسامحه برخورد شود كم‌كم آن تفکر به پیش می‌رود و در آینده به‌صورت فرقه یا گروهی خطرناك درمی‌آید و آفت بزرگی برای عالم اسلام می‌شود. باید خوب دقت کنیم. نقطه‌‌های انحرافی را كه می‌تواند منشأ فسادهای بزرگی در جامعه شود باید از همان ابتدا مهار کرد. اگر زمانی كه همین افكار انحرافی وهابیت در عالم تشیع مطرح می‌شد، برخوردی جامع، حساب‌شده و دقیق انجام می‌گرفت ما امروز در داخل این كشور شیعه، در میان عاشورائیان و در این كشور امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف و تشیع، دیگر شاهد گرایش‌‌های انحرافی نبودیم. هم‌اینک در بسیاری از شهرها، حتی در قم، زمینه‌‌هایی برای رشد افكار انحرافی وجود دارد؛ افکاری که در اثر مسامحاتی كه می‌شود، کم‌کم زمینه رشد پیدا مى‌کنند و بعد خطری بزرگ ایجاد می‌کنند كه ریشه‌کن كردنش مشكل می‌شود.

این وظیفه فرهیختگان و علمای حوزه است كه هوشیارانه متوجه نقطه‌‌های انحراف باشند و از ابتدا آن‌ها را در نطفه خفه كنند؛ در غیر این صورت، وقتی آن تفکر انحرافی رشد كرد، مبارزه با آن كار آسانی نخواهد بود. امید است که بتوانیم با یك فكر اساسی و كار حساب‌شده، سنجیده و برنامه‌ریزی‌شده برای مبارزه با وهابیت و سایر انحرافات تلاش کنیم. امیدواریم خداوند متعال به بركت سیدالشهدا‌‌علیه‌‌السلام و به بركت نیت‌های خالصانه شما، این احساس را در ما تقویت كرده و دست ما را در دنیا و آخرت از دامان اهل‌بیت پاک پیامبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله كوتاه نفرماید.

والسلام علیكم و رحمة ‌الله


[1]. کافی، ج1، ص54.

[2]. الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ج۱، ص۶۲۸.

[3]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج۱، ص۲۲۲.

[4]. کافی، ج1، ص54.