سخنان آیتالله مصباح یزدی در همایش ناظرین انتخابات استان قم در تاریخ 1390/10/09
انسانها در زندگیشان سلسله ارزشهایی را معتبر میدانند و در رعایت آنها بسیار میکوشند و حتی اگر دیگران مخالف آن ارزشها رفتار کنند، توبیخشان میکنند؛ چراکه آنان ارزشها را نمادی از انسانیت تلقی میکنند. چهاینکه به نظر میرسد درک عمومی مردم از هر نژاد، مذهب و قومی این باشد که اگر کسی ارزشهای آنان را رعایت نکند، انسانیتش نقص دارد! اعتبار برخی از این ارزشهای کلی که میتوان آنها را ارزشهای انسانی نامید، در گرو پذیرفتن دین خاص نیست. آندسته از ارزشهایی که دین مبین اسلام دستور داده، حکم شرعی است و باید اطاعت کنیم، ولی سلسله ارزشهایی است که هر انسانی حتی اگر به خدا اعتقادی نداشته باشد، آنها را به طور فطری معتبر میداند. برای نمونه، در روایات ما رعایت برخی از ارزشهای انسانی از بهترین نشانههای اسلام و ایمان شمرده شده است. یعنی، نه تنها اسلام آن ها را تأیید کرده است؛ بلکه میگوید کسی که آنها را رعایت نکند، مسلمان نیست. یکی از ارزشهایی که قوام و اساس زندگی اجتماعی است و اگر رعایت نشود بههیچروی زندگی انسانی و اجتماعی معنی ندارد، این است که وقتی دو نفر با هم زندگی میکنند، به این معنا است که آنها باهم قراری دارند و باید آن را رعایت کنند. اینگونه نیست که هرکس هرطور که دلش خواست رفتار کند؛ چون در اینصورت، اجتماعی پدید نخواهد آمد. بنابراین، در یک زندگی اجتماعی چند دهمیلیونی نیز باید برخی امور مشترک و مورد قبول همه رعایت شود تا بتوان آن را اجتماع نامید، در غیر اینصورت افرادی پراکنده که همانند حیوانات پراکنده زندگی میکنند را نمیتوان اجتماع خواند.
اما اولین ارزشی که در یک زندگی اجتماعی شکل میگیرد و هر انسانی بنابر قریحه انسانی و فطریاش آن را معتبر میداند، پایبندی به قراردادهایی است که پذیرفته است. فرض کنید وقتی زن و شوهر با هم ازدواج میکنند، قرار میگذارند که نسبت به رعایت اصول مورد تفاهم و حقوق یکدیگر تلاش کنند، اما اگر هیچکدام به قرار خویش پایبند نباشند، دیگر زناشویی و ازدواج معنایی ندارد. قوام ازدواج که یک زندگی اجتماعی ساده دو نفری است، به این است که زن و شوهر نسبت به هم تعهدی دارند و هر دو باید به تعهدات خود عمل کنند. بر این اساس، قوام زندگی اجتماعی نیز به این است که چون قراردادی، اعم از قراردادهای عمومی که همه اهل کشور آن را معتبر میدانند و یا قراردادهایی مناسب محیط و آداب خاص که برای قومی خاص اعتبار دارد، برقرار میشود، جملگی بر پایبندی به آن متعهد میشوند. اگر نسبت به رعایت قرارداد مقید نباشند و تعهدی را نپذیرند، این همان زندگی جنگل است. بنابراین، میتوان گفت: عامترین ارزشها در زندگی اجتماعی همانا وفای به عهد است. یعنی وقتی قراری گذاشتید، به آن پایبند باشید: وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ1 یا میفرماید: أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ2؛ در هر جامعه انسانی التزام به قرارداد و وفای به عهد، یک اصل معتبر است.
دومین ارزش عام در جوامع انسانی، امانتداری و درستکاری نسبت به امانت است. قوام زندگی اجتماعی به امانتداری که خود مصداقی از وفای به عهد است میباشد. معنای اینکه من امانتی را به شما میسپارم، این است که باهم قرارداد میکنیم که این امانت دست شما باشد و هر وقت خواستم آن را پس بگیرم. پس، امانتداری خود مصداقی از وفای به عهد است. حال اگر کسی امانت را در وقت خویش ادا کرد، این یعنی به قرارداد ملتزم بوده است، اما اگر نسبت به ادای امانت متعهد نبود، دیگر زندگی اجتماعی معنایی ندارد و دیر یا زود از هم میپاشد.
سومین اصل در زندگی اجتماعی اعتماد افراد جامعه به یکدیگر است، به خصوص در سخن گفتن. اگر هرچه گفته شد، کسی باور نکند، دیگر این گفتنها و تبادل اطلاعات لغو خواهد بود. پس گفتن چه فایدهای دارد؟ و زبان برای چه آفریده شده است؟ اگر ما باهم سخن بگوییم و یکدیگر را از اخبار آگاه سازیم، اما بین ما اعتماد نباشد، چه سود دارد؟ البته این عدم اعتماد برای این است که گاهی به همدیگر دروغ میگوییم. بنابراین، این سه اصل از عامترین ارزشهایی است که در هر اجتماع انسانی معتبر است. هیچ انسانی نیست که بگوید التزام به عهد و پیمان لزومی ندارد! همچنین، هیچ انسانی نیست که بگوید اگر راست گفتی، گفتهای و اگر نگفتی، دروغ بگو! فرقی نمیکند!! بنا نیست کسی دروغ بگوید. اگر کسی بهطور اتفاقی دروغ گفت، تخلف کرده و باید او را توبیخ کنند. آن اصل که در زندگی اجتماعی معتبر است، راستگویی است.
لازم است به این نکته اشارهای کنم که اگر خداوند متعال درباره این ارزشهای انسانی دستوری نفرموده بود، آدمیان با عقل خود میفهمیدند که قوام زندگی اجتماعی آنهاست و اگر نباشند زندگی اجتماعی شکل نمیگیرد و دوامی نمییابد. در روایات آمده است که به نمازهای طولانی اشخاص نگاه نکنید! ممکن است کسی از روی عادت، رکوع و سجود نمازش را طول میدهد و معلوم نیست دلیل ایمانش باشد. بنابراین، سفارش شده است که ایمان اشخاص را با دو ویژگی بشناسید: صدق الحدیث و اداء الامانة؛ ببینید راستگو است یا دروغ هم میگوید، امانت را به صاحبش رد میکند یا در آن خیانت میکند. بنابراین، علامت ایمان، راستگویی و درستکاری است.
البته این مفاهیم عام است و مصادیق مختلفی دارد. معنایی که ما از امانتداری میفهمیم در همین اندازه است که کسی مال، فرزند یا ناموسش را به عنوان امانت به کسی بسپارد، اما به تدریج اصطلاح امانت در مفاهیم دینی گسترش یافت. گونهای از امانت همین قراردادهایی است که ما باهم میبندیم: قرارداد معامله خرید و فروش، بیع و اجاره و انواع عقود شرعی که در معاملات مطرح میشود. گفتهاند: قراردادها در مفاهیم دینی باطنها و مراتبی غیر از آنچه عموم مردم میفهمند، دارند. قرآن میفرماید: عهد فقط برای مردم نیست؛ بلکه شما با خدا هم عهد دارید. در کتابهای فقهی، کتابی با نام کتاب العهد داریم که در آن به عهد و نذر، اشاره میشود. قرآن کریم روی عهدی که با خداوند بسته میشود، بسیار حساس است. أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ یا وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ . این همان ارزش عام انسانی است که مخصوص اسلام نیست و همه انسانها از هر نژاد، مذهب و از هر دینی آن را قبول دارند، اما عهدی بین خداوند و دینداران وجود دارد که از حساسیت ویژهای برخوردار است. اگر کسانی که با خداوند عهدی میبندند، تخلف کنند، خدا برای آنان مجازات معنویای قائل شده است که از هر کتک و شلاقی سختتر است و به بیانی، از آن چوبهای خداست که صدا ندارد! قرآن میفرماید: عدهای از شما، با خدا عهد بستید که اگر خدا به ما ثروتی بدهد، مقداری از آن را انفاق خواهیم کرد، اما وقتی خدا این ثروت را به شما داد، عهد خدا را فراموش کردید. ولی برای این کار کسی شما را زندانی نکرد، اما اندکاندک ایمانتان رو به ضعف رفت و جای آن را نفاق گرفت، بهگونهای که دیروز مؤمن بودید و امروز منافق شدید. مجازات عهد شکستن با خداوند بسیار سخت است: فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ یَكْذِبُونَ3؛ نتیجه عهدشکنی با خداوند، پیدایش نفاق است. پس، بدانید باید به عهدی که با خدا میبندید، پایبند باشید؛ چراکه در غیر این صورت، به نفاق مبتلا میشوید و ایمانتان را از دست خواهید داد. اما عهد و پیمانی نیز خداوند با بندگانش دارد: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ4؛ آیا با شما عهد نکردم؟ یعنی آیا به شما سفارش و توصیه نکردم که بر سر دو راهیِ بندگی خدا یا بندگی شیطان، راه مستقیم زندگی و مایه سعادت شما فقط بندگی خداوند است؟ این همان عهدی است که خداوند با شما دارد. وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ5؛ شیطان همان کسی است که بسیاری از شما را گمراه کرد، آیا نباید پند بگیرید و عقل داشته باشید. بنابراین، این عهدی است که خداوند با شما داشته است، یعنی حرف شیطان را گوش نکنید و به عهد خدا ملتزم باشید و او را اطاعت کنید. از اینرو، منظور از عهد، فقط آن قراردادهایی که مردم با یکدیگر میبندند نیست؛ بلکه اسلام معانی لطیفتر و دقیقتری هم برایش مطرح میکند و آن تعبیر امانت است.
به طور کلی قرآن میفرماید: شما در دستهایتان اماناتی دارید که باید به اهلش برسانید: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا6. در جای دیگری میفرماید: خدای متعال امانتی را به همه مخلوقات عرضه کرد که کوهها با همه عظمتشان زیر بار نرفتند و کسی که آن را پذیرفت انسان بود: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا7.
درباره تفسیر مفهوم عرضه امانت به انسان و پذیرفتن آن در آیه فوق، در میان مفسرین وحدت نظری نیست و تفسیرهای گوناگونی بیان شده است. به هر حال، خداوند متعال امانتی را عرضه کرد و هیچ مخلوقی جز انسان آن را نپذیرفت، اما این انسان این امانت را درست ادا نکرد، گاهی خیانت، ستم و کفران هم کرد: وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. وقتی در مفاهیم دینی و به خصوص در منابع روایی بیشتر دقت میکنیم، میبینیم که خداوند امانتهای بیشماری به ما سپرده است. از امانتهایی که به همه ما سپرده است میتوان به نعمتهایی چون: چشم، گوش، دست، پا، زبان، قلب و روح اشاره کرد. آنچه مسلم است ما باید این امانتها را حفظ کنیم و اگر در آنها خیانت کنیم، مورد مؤاخذه قرار میگیریم. ما حق نداریم آنچه را که خداوند به ما عطا فرموده، هرطور که دلمان خواست خراب و ضایع کنیم. هیچ انسانی حق ندارد ضرری به خود وارد کند، دست خودش را ببرد یا خودکشی کند. پس، آنچه را که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده است، امانت اوست و بر ماست که این امانتها را حفظ کنیم و در آنها خیانت نکنیم. خدای متعال این امانتها را به ما عطا و تصرف در آنها را نیز اجازه فرموده است، اما با این شرط که این امانات را خراب و از آنها سوء استفاده نکنیم و از کارهایی که جز ضرر اثر دیگری ندارد بپرهیزیم. با چشم خود زیباییهای عالم را ببینیم و لذت ببریم، درس بخوانیم و از دیدن دوستان، همسر و فرزندان نیز لذت ببریم، اما به نامحرم نگاه نکنیم. وقتی «چشم» در جایی مصرف شود که ضرر داشته باشد، آنگاه هم دنیا و هم آخرت خراب میشود. مبدأ بزهکاریها در مسائل جنسی و بسیاری از جنایتهای عظیمی که رخ میدهد از «نگاه» است. گاهی نتیجه یک نگاه کردن به قتل و جنایت میانجامد! باید این چشم را نگه داشت و به همهجا نگاه نکرد. چشم امانتی است از سوی خداوند متعال، از آن به درستی استفاده کنید و از دیدن گلها و مناظر زیبا، خواندن کتابهای خوب لذت ببرید، اما آنجایی که برای دنیا و آخرتتان ضرر دارد، در این امانت خیانت نکنید.
مفهوم امانت آنقدر توسعه پیدا میکند تا «دین» نیز به عنوان امانت تلقی میشود. خداوند میفرماید: ما دین را نازل کردیم و همچون امانت به شما سپردیم تا به اهلش برسانید. من و شما دین را از کجا یاد گرفتهایم؟ از پدر و مادر، مکتبخانه، مدرسه یا از رادیو و تلویزیون8؟ همچنین، این علاقهای که به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام داریم ناگهان پیدا نشده است. دیدهایم که در ایام محرم همهجا سیاهپوش میشود، مردم عزاداری میکنند، دسته راه میاندازند و به سر و سینه میزنند. کمکم با امام حسین(ع) آشنا شدیم و همه عاشق آن عزیز شدیم. انشاءالله هیچ روزی نیاید که دست ما از دامان سیدالشهدا کوتاه شود! به هر حال، همه این آموختهها چون امانتی به دست ما است و آنها که به ما یاد دادند، امانتشان را ادا کردند. امیدواریم خداوند همه پدر و مادرها، معلمان و ذویالحقوق ما را رحمت کند. آنها به دینداری ما کمک کردند و ما نیز نسبت به نسل آینده همین نقش را داریم و باید اسلام و آموزههای آن را بیکم و زیاد به نسل آینده منتقل کنیم: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا.
باید اعتراف کنیم که ما در این ادای امانت کوتاهی کردهایم. امروزه میلیاردها انسان تشنه حقایق اسلام و تشیع هستند و راه درستی برای شناخت ندارند. این وظیفه ماست که این امانت را به دست آنان برسانیم. همانطور که بیان شد اگر این مفاهیم را در فرهنگ اسلامی بررسی کنیم، خواهیم دید که سطحی از آنها را اعم از مؤمن و کافر میشناسند، اما آن مفاهیم لایههای دیگری هم دارد که مخصوص مؤمنین است. باید به آن لایهها دقت کرد و برای آنها ارزش قائل شد، به آنها عمل کرد و آن ارزشها را حفظ نمود. تقریباً 1400 سال از پیدایش اسلام میگذرد، اما در هیچ دورانی پاسداری از دین مانند امروز اهمیت نداشته است. با توجه به تشنگی جوامع برای شناختن راه صحیح زندگی و سرخوردگی آنان از مکاتب مختلف ساخت دست انسان، دنیا برای پذیرش دین حق آمادگی دارد. حدود 80 سال پیش، بسیاری به راه جدیدی که پیدا شده بود امید بستند تا به سعادت برسند. بنا بود مارکسیسم سرمایهها را از سرمایهداران بگیرد تا همه بهطور اشتراکی از آن استفاده کنند. حتی پیشنهاد کردند که همسران هم باید اشتراکی باشد! در این میان کسانی هم که زجرکشیده بودند به دامن این مکتب پناه بردند و از دست استعمارگران فرار کردند. پنداشتند که مارکسیسم آنها را آزاد میکند و به سعادت میرساند. وقتی چشم باز کردند، دیدند از چاله درآمدهاند و به چاه افتادهاند. این مکتب امتحان خود را پس داد و در نتیجه به فرمایش امام خمینی(ره)، مارکسیسم به زبالهدان تاریخ افتاد. پس از آن لیبرالیسم غربی را به عنوان مکتب انسانساز معرفی کردند. تا آنجا که برخی از شخصیتهای مهم کشور و مسئولین عالی رتبه جمهوری اسلامی نیز گفتند: لیبرالیسم عالیترین دستاورد فکر بشر است و چیزی بهتر از آن نیست! سپس، رفتارشان را در جهت ترویج لیبرالیسم سوق دادند و دوران اصلاحات را با چنین تفکر و پنداری گذراندند. نظریهپردازان و متفکرانشان! در کتابها و نوشتههایشان به صراحت درباره لیبرالیسم و سکولاریسم سخنها گفتند و برای آشنایی مردم با تفکر و فرهنگ لیبرالیسم ـ به عنوان عالیترین نماد فکری انسان و آخرین مرحله موجود در مسیر تکامل! ـ بسیار تلاش کردند. در اوایل انقلاب، اولین رئیسجمهور نیز چنین نظرهایی را ارایه میداد، اما به جایی نرسید. پس از مدتی تفکر لیبرالیسم دوباره با شکل، رنگ و لعاب دیگری ظهور کرد تا اینکه به همت بعضی اندیشمندان و با اهتمام و عنایت مقام معظم رهبری با این تهاجم و هجوم فرهنگی مبارزه شد و باز شرایطی برای بروز شعارهای اسلامی و انقلابی فراهم شد.
باید توجه داشت که دنیا همواره در حال نوسان است. با ظهور خورشید روی پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله موج عظیمی از نور در عالم پدید آمد، اما هنوز بدن آن حضرت دفن نشده بود که عدهای برای محو کردن و از بین بردن آن نور دست به کار شدند. بدینترتیب، طولی نکشید که ورق برگشت، و حکومت الهی پیغمبر به حکومت سلطنتی بنیامیه و بنیعباس تبدیل شد. دنیا سرای امتحان است. باید در هر دورهای کسانی بیایند و امتحان شوند. در اینجا از تمام کسانی که در راه احیای ارزشهای اسلامی و انقلابی تلاش کردند، تشکر میکنیم، اما نگران هستیم که بار دیگر این ارزشها به دست فراموشی سپرده شود. در گوشه و کنار کشور اثری از گرایشهای لیبرالی دیده میشود که گاهی به صورت ملیگرایی و ایرانگرایی مطرح میشود و اندکاندک در رفتارها اثر میگذارد و سبب کمرنگ شدن ارزشها و ترویج رفتارهای لیبرالی میشود. باید نگران بود.
نه تنها اسلام و انقلاب یکی از آن امانتهایی است که با دستان قدرت الهی به دست ما سپرده شده است؛ بلکه صدها هزار شهید نیز بار این امانت را سنگینتر کرده است. بیتردید، ارزش یک شهید در این مسیر مقدس بیش از ارزش همه معادن نفت و طلا است. شهداء گلهایی از گلهای بهشت بودند. نوجوان سیزده سالهای را که این شعور و فهم را دارد که در راه دین فداکاری کند با چه چیز میتوان مقایسه کرد. این انقلاب از صدها هزار شهید مانند او پاگرفته است. این امانت الهی، امانت خاصی است، چراکه علاوه بر بدهکاری نسبت به خدا و اولیای دین، مدیون شهیدان نیز هستیم. روزی باید درخصوص حفظ ارزشهای والای اسلامی در برابر شهدا پاسخ بدهیم و تا آن روز نیامده است باید پیش وجدان خود حساب پس بدهیم. چه دستهگلهایی که مادرانی به جبههها فرستادند و آنها را با دست خود کفن کردند. آنها میگفتند: بچههایمان فدای اسلام! آنچه مسلم است مراد آنان از اسلام، لفظ نبود. اسلام یعنی ارزشها، باورها و احکام اسلامی. بنابراین، نعمت اسلام و انقلاب به عنوان یک امانت خاص به شمار میآید.
انسان تا امانتی را نپذیرفته، درباره آن مسئولیتی ندارد. برای مثال، کسی میخواهد جواهری را پیش شما به امانت بگذارد، میگوید: من میخواهم به مسافرت بروم و میترسم که نتوانم از آن درست محافظت کنم. اگر نپذیری، مسئولیتی هم نداری. ولی وقتی قبول کردی باید تمام قدرت خود را در مراقبت از آن به کار ببندی. اکنون، نعمت اسلام و انقلاب چون امانتی گرانبها به دستمان رسیده است. ما نمیتوانیم بگوییم که نمیتوانیم اسلام را حفظ کنیم!! این مسئولیت بر دوش ماست. ما باید بسیار ممنون باشیم که این امانت را به ما رساندهاند. همه باید از آن درست استفاده کنیم و در محافظت از آن بکوشیم و آن را ضایع نکنیم. نباید بگذاریم چیزی از آن کم شود، یا آفت و عامل مضری به آن افزوده شود تا آن را درست و کامل به نسل بعد برسانیم. آرایی هم که مردم به ما میسپارند همین حکم را دارد. گاهی میگوییم: ما مسئولیتی را قبول نمیکنیم، مسئولیتی هم متوجه ما نیست، اما وقتی که آن را پذیرفتیم، باید با تمام قدرت از آن پاسداری کنیم. امام زینالعابدین صلواتاللهعلیه فرمودند: اگر قاتل پدرم شمشیری که با آن سر پدرم را برید به امانت به من بسپارد، آن را به صاحبش رد میکنم9!! بنابراین، ممکن است کسی امانت را نپذیرد، اما اگر پذیرفت، باید آن را به صاحبش رد کند. خیانت در امانت در هیچ مذهب و مکتبی پذیرفته نیست. در این میان، «انتخابات» نیز یکی از آن امانتهای الهی است که باید قدردان آن باشیم. همچنین، اسلام و انقلاب آن امانتی است که باید همواره از آن حمایت کنیم؛ در غیر اینصورت، پاسخی در پیشگاه الهی نخواهیم داشت و در پیشگاه پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله، ائمه اطهار علیهمالسلام، ولیعصر عجلاللهفرجهالشریف و شهدای عزیزمان جز سرافکندگی چیزی نخواهیم داشت.
و صل علی محمد و آلهالطاهرین
1. بقره(2)، 177.
2. مائده(5)، 1.
3. توبه(9)، 77.
4. یس(36)، 61-60.
5. همان، 62.
6. نساء(4)، 58.
7. احزاب(33)، 72.
8. تلویزیون برنامههای خوبی هم دارد و میشود از آنها استفاده کرد. ما به سهم خود از برنامههای خوبشان تشکر میکنیم.
9. «عَلَیْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع ائْتَمَنَنِی عَلَى السَّیْفِ الَّذِی قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّیْتُهُ إِلَیْهِ»؛ وسائلالشیعة ج : 19 ص : 76.