صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه بیست و نهم؛ اکسیر شکر و محبت

تاریخ: 
چهارشنبه, 10 خرداد, 1391

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/03/10 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

اکسیر شکر و محبت

مروری بر گذشته

در چند جلسه پیش این سؤال را مطرح کردیم که چرا گاهی انسان با این‌که بدی کاری را می‌داند، اما در مقام عمل از این دانسته خود استفاده نمی‌کند. حاصل بحث‌ این شد که این امر ناشی از غفلت از دانسته‌ها و عدم توجه به آن‌هاست. از این رو هر چه توجه و تمرکز ما بر ادراکاتی که می‌توانند منشأ خیر شوند بیشتر شود تأثیر آن‌ها در رفتار ما بیشتر خواهد شد. یکی از راه‌هایی که از آموزه‌های دینی برای توجه یافتن به این ادرکات استفاده می‌شود «تفکر» است. ماهیت فکر این است که انسان دانسته‌های خویش را به صفحه آگاه ذهن بیاورد و پرده‌های غفلتی که روی آن را گرفته کنار بزند. این معنای فکر از اصطلاح اهل معقول عام‌تر است که توضیح آن گذشت. اگر ما بتوانیم با تفکر از دانسته‌هایی که در عمل ما اثرگذار هستند استفاده کنیم می‌توانیم در تصمیم‌های خویش راه صحیح را انتخاب کرده، کمتر تحت تأثیر وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی قرار گیریم. همچنین عرض کردیم: خداوند در قرآن کریم علاوه بر تأکیدی که بر اصل مسأله تفکر دارد، لطف دیگری هم کرده و به ما یادآور شده که در باره چه موضوعاتی فکر کنیم. در جلسات اخیر به آن دسته از آیات قرآن اشاره کردیم که ما را به تفکر درباره نظام آفرینش و حکمت‌های موجود در آن به طور عام و به حکمت‌های وجود انسان به طور خاص توجه می‌دادند.

تفکر در خلقت آسمان و زمین، تقویت کننده باور به مبدأ و معاد

ممکن است این سؤال طرح شود که تفکر در باره نظام آفرینش چه ارتباطی با نوع رفتار ما دارد؟ گرچه در ضمن مباحث گذشته به این سؤال پاسخ داده‌ایم، در اینجا می‌خواهم کمی مشروح‌تر پاسخ آن را عرض کنم. یک دسته از این تفکرها در واقع تفکرهایی است که غیر مستقیم ما را وادار به عمل می‌کند مانند تفکر در خلقت آسمان و زمین، بدین معنا که این تفکر، توجه ما را به حقیقتی جلب می‌کند که آن حقیقت تاثیری در رفتار ما می‌گذارد. تفکر در خلقت آسمان و زمین در واقع دانسته‌های ما را نسبت به مبدأ و معاد و نسبت به اصول دین تقویت می‌کند. یکی از نتایج فکر در همبستگی اجزای عالم، تأثیر و تأثرات بین اجزای آن و نظم حاکم بر آن، زنده شدن اعتقاد به توحید، در وجود انسان است که قرآن هم به این نکته به صورت‌های مختلف اشاره کرده است. از سوی دیگر تفکر در نظام عالم باعث می‌شود که انسان بفهمد خلقت عالم باطل و از سر لهو و لعب نیست، بلکه هدفی صحیح را دنبال می‌کند (رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً)1 و بالاخره مهم‌ترین نتیجه‌ای که انسان از این تأمل به دست می‌آورد آگاهی از وجود عالم دیگری است که محلی برای حساب و کتاب اعمال انسان‌هاست. پس این‌گونه نیست که ما هر کاری بخواهیم انجام دهیم و مؤاخذه‌ای در کار نباشد و تأثیری در سعادت و شقاوت ما نداشته باشد. شخصی که این سیر تفکر را طی می‌کند با خود خواهد گفت: حال که حساب و کتابی در کار است مبادا در اثر انجام گناهان مبتلا به آتش شویم (فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ). در واقع این فکر، اعتقاد به مبدأ و معاد را در انسان تقویت می‌کند و موجب می‌شود که در مقام عمل برای خود حساب و کتابی داشته باشد و کاری نکند که برای سعادت ابدی او ضرر داشته باشد.

شکر و محبت، حاصل تفکر در نعمت‌های الهی

دسته دیگر از آیات انسان‌ را وادار به تفکر می‌کنند اما نه از جهت حکمت‌آمیز بودن عالم، بلکه به جهت ارتباطی که پدیده‌های جهان با انسان دارند، یعنی نعمت‌هایی که خداوند برای انسان در عالم آفریده است. صدها آیه در قرآن کریم در این مقام است که نعمت‌های الهی را برای مردم یادآور شود تا انگیزه شکر در آن‌ها ایجاد کنند (لَعَلَّکُم تَشْکُرُون).2 خداوند در برخی آیات با ذکر نعمت‌های الهی از اندک بودن شکرگزاران گله‌ می‌نماید (أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْكُرُونَ).3 در برخی دیگر از آیات بعد از برشمردن نعمت‌های الهی از ما سؤال می‌کند که آیا لازم نیست شکر این نعمت‌ها را به جای آورید؟ (أفَلَا یشْکُرُون).4 تفکر درباره نعمت‌های الهی از یک طرف انگیزه شکر را در انسان به وجود می‌آورد و از طرف دیگر محبت کسی را که به او خدمت کرده است در دل او ایجاد می‌کند. ما در دل خود احساس محبت نسبت به کسی می‌کنیم که در زندگی به ما خدمتی کرده است. هر قدر خدمت او ارزش‌مندتر باشد، محبت او نیز در دل ما بیشتر خواهد بود و هر چه بیشتر درباره اشخاصی که به ما خدمت کرده‌اند فکر کنیم دوستی ما با آن‌ها بیشتر خواهد شد. پس یاد نعمت‌های الهی و تفکر درباره آن‌ها باعث می‌شود که محبت انسان به خدا بیشتر شود. «محبت» و «شکر» دو اکسیری هستند که زندگی انسان را از مس به طلا تبدیل می‌کنند.

عبادت بردگان و تاجران

ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در روایات مختلف ارزش عبادت‌های مردم را یکسان ندانسته و آن‌ها را به سه دسته تقسیم کرده‌اند. بر این اساس، عبادت برخی افراد مانند اطاعت غلامان سیاه از اربابشان است. زمانی که برده‌داری رایج بود، کسی که غلام سیاهی می‌خرید به او هر دستوری می‌داد باید اطاعت می‌کرد و اگر تخلف می‌کرد او را تنبیه می‌کرد. امام معصوم علیه‌السلام می‌فرماید:‌ رابطه برخی از مردم با خدا مثل غلام سیاه با صاحبش است که تنها از ترس عذاب از خداوند اطاعت می‌کنند. هنگامی‌که این انگیزه را تحلیل می‌کنیم به این‌جا می‌رسیم که اگر خدا جهنم را نیافریده بود این دسته از خداوند اطاعت نمی‌کردند. ارزش عبادت این‌ها به همین اندازه است.
دسته‌ای دیگر اندکی بالاتر از این‌ها هستند. این دسته اهل تجارت و سودند. البته انسان عاقل سعی می‌کند جنس خود را جایی بفروشد که ارزش بیشتری برای آن قایل‌اند. خدای متعال هم که از این حال این دسته از انسان‌ها خبر دارد، با همین زبان با آن‌ها سخن گفته، می‌فرماید: هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؛5 آیا می‌خواهید من شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب ابدی نجات دهد؟! اما تنها نجات از عذاب نیست، بلکه به دنبال نجات از عذاب به نعمت‌های بهشتی، به نعمت‌هایی که قابل توصیف نیستند متنعم می‌شوید. نعمت‌هایی که هرچه توضیح دهم حقیقت آن را نخواهید فهمید چراکه بسیار فراتر از فکر و درک شماست، و نیز برای تحریض مردم به رفتن به جهاد در راه خدا می‌فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ؛6 خداوند جان‌های شما را می‌خرد و در مقابل بهشت را به شما می‌دهد.
بالاخره انسان در حال فروش ساعات عمر خویش است و آنچه که در مقابل لحظات عمر خود می‌گیرد مشخص می‌کند که چه قدر برای عمر خود ارزش قائل است. ارزش‌های دنیوی ارزش‌هایی محدودند و قابل مقایسه با ارزش نامحدود بهشتی نیستند که تا ابد انسان در آن متنعم است و پایان‌پذیر نیست. خدا به این قمیت شما را می‌خرد. پس به هر قیمتی کم‌تر از این، عمر خویش را بفروشیم ضرر کرده‌ایم. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «خود را به کم‌تر از بهشت نفروشید.» اگر انسان عمر خود را در راه خدا صرف نکند ضرر کرده است. پس کسانی که به امید بهشت و نعمت‌های بهشتی عبادت کنند در واقع با خدا تجارت کرده‌ و در مقابل فروش عمر خویش بهشت را می‌خرند. نام این کار هم تجارت است و قرآن هم با نام تجارت از آن یاد می‌کند (هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ) و خطاب به منافقانی که این معامله را انجام ندادند می‌فرماید: فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدین‏؛7 تجارت آن‌ها به ایشان سودی نبخشید و ضرر کردند.

عبادت شاکران و عاشقان

این دو نوع عبادت کم یا بیش به هم نزدیک‌اند و عبادت انسان‌های متوسط هم همین‌گونه است. اگر ما در همین حد هم باشیم جای خوشحالی فراوان دارد. اگر به درستی محاسبه کنیم و تنها از ترس جهنم گناه نکنیم و به امید بهشت عبادت کنیم بسیار کار خوبی است. اما خدا بنده‌هایی بسیار خوب‌تر از این دارد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مقابل این دو دسته می‌فرمایند: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ.8 امام صادق علیه‌السلام نیز می‌فرمایند: وَ لَكِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّوَجَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَام؛9 اما من نه به خاطر ترس از جهنم عبادت می‌کنم و نه به امید بهشت، بلکه عبادتم از سر عشق و محبتی است که از خداوند در دل من است.
البته انسان باید خوف از عذاب الهی داشته باشد و احساس امنیت از مکر خدا از گناهان کبیره است. کسانی از هدایت انبیا استفاده می‌کنند که دارای خوف و خشیت باشند (إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَیْبِ).10 همه این نکات در جای خود صحیح است، اما مقصود امام علیه‌السلام این است که ‌در مقام عبادت آنچه که مرا وامی‌دارد تا در مقابل خدا به خاک بیافتم، عشقی است که به او دارم! و این بدان معناست که اگر بهشت و جهنم خدا هم نبود من از عبادت او چیزی کم نمی‌گذاشتم.
اکنون چنین عبادتی را با عبادت تجار و بردگان مقایسه کنید! چه قدر فرق بین این مرتبه با آن مراتب وجود دارد! اصلا قابل مقایسه نیستند. اگر انسان انگیزه شکر و عامل محبت را در خود تقویت کند آن‌گاه می‌تواند در مجموعه تربیت‌یافتگان ائمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین قرار گیرد. وقتی امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: وَ لَكِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّوَجَلَّ، معنای آن این است که شما هم باید سعی کنید این‌گونه شوید و این کاری شدنی است و مرتبه‌ای از آن برای همه ما میسر است. ما می‌توانیم در انجام کاری هرچند کوچک به خداوند عرض کنیم: خدایا! من این کار را تنها بدین خاطر انجام می‌دهم که تو را دوست دارم و اگر بهشت و جهنمی هم در کار نبود این کار را انجام می‌دادم. می‌توان اسکناسی را به این قصد به دست فقیری داد و با خداوند چنین مناجات کرد: خدایا! اگر هیچ مزد و پاداشی هم به من ندهی این کار را انجام می‌دهم. با فرارسیدن ماه محرم عاشقان سیدالشهدا علیه‌السلام دیوانه حسین علیه‌السلام شده، اصلا صحبت مزد و ثواب و عذاب و جهنم همه را از یاد می‌برند و به عشق اهل‌بیت علیهم‌السلام و دوستان خدا عاشقانه کار می‌کنند و شب و روز نمی‌شناسند. این‌ها کارهای ارزش‌مندی است. ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌خواهند اصحاب خود را به این سو حرکت دهند. خدای متعال نیز برای هدایت انسان به این سمت مدام نعمت‌های خویش را یادآور شده، می‌فرماید: وَأَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً11 تا از آن استفاده کنیم و درباره نعمت‌های خداوند و تعداد و شاخه‌های فراوان آن فکر کنیم. علاوه بر این یادآوری‌ها، در وجود ما هم عاملی فطری قرار داده که بر اساس آن، هر کس به ما خدمت کند او را دوست می‌داریم. این امری فطری است و خداوند در ذات ما آن را قرار داده تا محبت خود را در دل ما زنده نگاه دارد و تقویت کند.

آیا چنین خدایی دوست‌داشتنی نیست؟!

یکی از شیوه‌هایی که ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برای تفکر در نعمت‌های خداوند به ما آموزش داده‌اند شیوه‌ای است که در دعای عرفه امام حسین صلوات‌الله‌علیه ذکر شده است. امام حسین علیه‌السلام در این دعا نعمت‌های فراوانی را ذکر می‌کند و گاه خداوند را بر نعمت‌هایی شکر می‌کند که ما حتی با نام آن‌ها هم آشنا نیستیم. این بیانات به ما نیز یاد می‌دهد که چگونه در باره نعمت‌های خداوند فکر کنیم و رابطه‌ خویش را با خداوند چگونه تنظیم کنیم. شایسته است انسان در شبانه‌روز لحظاتی را به تفکر درباره نعمت‌های خداوند اختصاص دهد تا توجه پیدا کند که سرتاپای او را چه قدر نعمت فرا گرفته است. بنده گاهی به دوستان سفارش می‌کنم که اندکی زیست‌شناسی انسانی و فیزیولوژی بخوانید. دانشمندان این علم می‌گویند: غده‌ای در مغز وجود دارد به نام هیپوفیز که به اندازه یک دانه عدس است. این غده ماده‌ای ترشح می‌کند که در همه اندام بدن پخش می‌شود. اگر این غده به درستی کار کند اندام‌های بدن متناسب با هم رشد خواهند کرد، اما اگر کارش را درست انجام ندهد اندام بدن ناهماهنگ شده و یکی بیش از حد بزرگ و دیگری بیش از حد کوچک خواهد شد. چنین نعمت‌هایی وجود دارند و ما از آن بی‌خبریم. شایسته است دست‌کم در باره آن نعمت‌هایی که از وجودشان آگاهی داریم فکر کنیم. در محیط اطراف خویش دقت کنیم. خداوند می‌فرماید: من زمین را برای شما گهواره قرار دادم و شما می‌توانید روی آن راه بروید. پوسته زمین به گونه‌ای است که از یک طرف امکان زراعت و کشاورزی در آن وجود دارد و از طرف دیگر می‌توان روی آن راه رفت. فضای اطراف زمین را جوی فرا گرفته که امکان تنفس را برای ما فراهم می‌کند و در عین حال به وسیله گیاهان نقایص آن را بر طرف می‌شود. اگر اندکی فاصله خورشید به ما نزدیک‌تر بود همه ما می‌سوختیم و اگر اندکی دورتر بود همه یخ می‌زدیم.
از لحاظ انسان‌های اطراف ما، او پدر و مادر را بر ما مهربان قرار داد تا ما را بزرگ کنند. اگر این محبت‌ها نبود اصلا زندگی چه لطفی داشت؟ اگر خداوند محبت را نیافریده بود چه قدر زندگی سرد می‌شد! اصلا بازار زندگی انسان با محبت گرم می‌شود. آیا این خدا دوست داشتنی نیست؟! چه کسی را می‌توان پیدا کرد که از خدا دوست‌داشتنی‌تر باشد؟!
پس قرآن خود بسیاری از آیات الهی را ذکر کرده، ما را به تفکر درباره آن‌ها فرا‌می‌خواند و لزومی ندارد که انسان در خزانه ذهن خود به دنبال موضوع برای تفکر بگردد. این تلاش‌ها انسان را از سطح متعارف انسان‌ها فراتر برده، از یک طرف انگیزه شکر را در انسان بیدار می‌کند تا عبادت خویش را از سر شکر انجام دهد و از طرف دیگر محبت انسان را نسبت به خداوند زیاد می‌کند و عبادتی که از روی محبت انجام می‌گیرد اصلا قابل مقایسه با عبادت‌های دیگر نیست.

پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌آله، بنده شاکر خدا

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌آله در جواب یکی از همسرانشان که پرسید: شما با وجود این‌که خداوند تضمین داده است که عذاب نمی‌شوید چرا این قدر گریه می‌کنید و اشک می‌ریزید؟ فرمودند: «أَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً؛12 اکنون که خداوند مرا آمرزیده و در حق من کرم نموده است من نباید بنده‌ای شکرگزار باشم؟» این سخن بدین معناست که عبادت‌های حضرت از سر ترس از جهنم نیست، بلکه برای شکرگزاری از خداوند متعال است. اگر انسان اندکی تمرکز پیدا کند و افکار دیگر از او دور شوند و واقعا نعمت‌های خداوند را مجسم کند، شاید بی‌اختیار اشک از چشمانش جاری شده، شکرگزار خداوند شود. آن‌گاه این عبادت مانند کیمیا مس وجود او را طلا خواهد کرد. چنین حالی توجه به ثواب یا عذاب را از یاد انسان می‌برد. پس تفکر درباره نعمت‌های خدا هم می‌تواند فطرت شکرگزاری را در وجود انسان بیدار کند و هم عشق به خدا را در دل انسان ایجاد کند و این دو حقایقی هستند که ارزش آن‌ها از ارزش همه داشته‌های انسان بیشتر است.

رزقنالله وایاکم ان‌شاءالله


1 . آل‌عمران، 191.

2 . بقره، 185 و ... .

3 . ملک،23.

4 . یس، 35.

5 . صف، 10.

6 . توبه، 111.

7 . بقره، 16.

8 . نهج‌البلاغه، حکمت 237.

9 . امالی صدوق، ص 38.

10 . فاطر، 18.

11 . لقمان، 20.

12 . بحارالانوار، ج 68 ص24.