صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه سی و یکم؛ جمع‌بندی مباحث امسال

تاریخ: 
چهارشنبه, 24 خرداد, 1391

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1391/03/24 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

جمع‌بندی مباحث امسال

تبیین هدف خلقت، تنها مبنای ممکن برای نظام اخلاقی

محور بحث‌های سال گذشته، اخلاق اسلامی و ویژگی‌های کلی این نظام بود. سعی کردیم بسیار ساده روح مطلب را بیان کنیم و اگر خدای متعال توفیق دهد امشب جمع‌بندی مباحث یكسال گذشته را داشته باشیم. یکی از مباحث ریشه‌ای که بدان اشاره کردیم این بود که اكثر نظام‌های اخلاقی دنیا همه درخت‌هایی بی‌ریشه‌اند و مباحث آن‌ها مبتنی بر اصولی است که تبیین نمی‌شوند؛ بنابراین پایه و اساسی محکم ندارند. معروف‌ترین آن‌ها که در عالم اسلام و در کتاب‌های اخلاقی ما نیز وجود دارد نظام اخلاقی ارسطویی است. بر اساس این دیدگاه، انسان دارای قوای متعددی است که عمده آن‌ها دو قوه شهویه و غضبیه هستند که هر کدام شعبه‌هایی دارند، و اخلاق خوب عبارت است از وجود ملکاتی که باعث شوند انسان از هر یک از این قوا به طور معتدل استفاده کند، به طوری که نه گرفتار افراط شود نه تفریط. بنابر این نظر، ملاک خوبی اخلاقی، اعتدال بین افراط و تفریط در ارضای خواسته‌های ماست که از قوای شهویه و غضبیه سرچشمه می‌گیرند و برای رسیدن به اعتدال باید تحت تدبیر قوه عاقله اداره شوند.
سؤالی که می‌توان در برابر این دیدگاه مطرح کرد این است که انسان به چه انگیزه‌ای باید به دنبال اعتدال باشد و اعتدال چه تأثیری در سعادت ما دارد؟ آیا اگر تنها مردم اخلاق کسی را خوب بدانند کافی است؟ البته علمای اسلامی این چهارچوب را پذیرفته‌اند، اما سعی کردند با استفاده از بیانات اسلامی و منابع دینی آن را تکمیل کنند. نمونه بارز چنین تلاشی دو کتاب معراج السعادة و جامع‌السعادات است. اما نظام‌های اخلاقی دیگر یعنی غیر از آن‌چه در کشورهای اسلامی مطرح است، به خصوص در اخلاق جدید غربی، بسیار بی‌ریشه‌تر از این است. برخی از این مکاتب تنها لذت‌ انسان را ملاک خوبی و فضلیت می‌دانند؛ در واقع اصالتی برای خوبی اخلاقی قائل نیستند و می‌گویند: «هرچه لذت بیشتری داشته باشد بهتر است. رعایت اعتدال هم به خاطر این که لذت بیشتری را نصیب انسان می‌کند مطلوب است. افراط موجب ابتلای انسان به بیماری می‌شود و بهره او را از لذت کم می‌کند!» گروهی دیگر می‌گویند: «اصلا خوبی و بدی قراردادی است. بدین معنا که اگر افراد جامعه‌ای بر خوبی چیزی توافق کنند آن چیز خوب شمرده می‌شود و اگر بعد از آن  نظرشان عوض شد آن چیز نیز دیگر خوب نخواهد بود!»
اما اخلاقی که قرآن و منابع دینی به ما تعلیم می‌دهند در واقع نظامی مبتنی بر یک نظام هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه است. آموزه‌های دینی به ما می‌گویند: برای درک صحیح فضائل و رذایلْ ابتدا باید هستی را بشناسیم؛ باید بدانیم که این نظام هستی مخلوق خداست و اراده الهی بر آن حاکم است و خداوند این عالم را بر اساس حکمت و نظام احسن آفریده است. پس آفرینش انسان هم هدف‌دار است و انسان اتفاقی به وجود نیامده است و باید به آن هدف برسد. این یکی از اصول هستی‌شناختی اخلاق اسلامی است. در باره انسان‌شناسی ما باید بفهمیم که حقیقت انسان روح اوست و این بدن ابزاری برای تکامل روح است. تا زمانی که نگوییم: خداوند انسان را برای هدفی خاص آفریده است که با رسیدن به آن هدفْ انسان به کمال و سعادت می‌رسد، نوبت به این نمی‌رسد که بگوییم: انسان چه باید انجام دهد؛ چنان كه دلیلی وجود ندارد که بگوییم: نباید افراط و تفریط کرد. اما اگر گفتیم: خداوند از روی حکمتْ انسان را آفریده و آفرینش او عبث نیست و سیر انسان در این عالم در واقع قدم‌هایی است که برای رسیدن به آن هدف برمی‌دارد، و آن هدف کمال نهایی انسان است که عالی‌ترین مرتبه سعادت انسان در آن نهفته است، این سؤال معنا پیدا می‌کند که «انسان برای رسیدن به آن هدف باید چه کاری انجام دهد؟» نظامی که نشان دهنده این است که چه کارهایی برای رسیدن به سعادت خوب و چه کارهایی بد است،  نظام اخلاقی یا نظام ارزشی نام دارد. پس بدون خداشناسی و بدون انسان‌شناسی (به همین معنایی که عرض کردم) نمی‌توان نظام اخلاقی صحیحی را تعریف کرد. بدون این‌ها هر سخنی بگوییم بی‌پایه خواهد بود (كَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ).1 درختی که ریشه ندارد به اندک بادی می‌افتد و خشک می‌شود. ریشه‌های اخلاق در هستی‌شناسی و انسان‌شناسی نهفته است.

وحی مکمل عقل در شناخت راه سعادت

از دیدگاه اسلامی انسان از ابزارهای مختلفی برای شناخت بهر‌ه‌مند است که اولین آن‌ها عقل است. ما با استفاده از عقل می‌فهمیم که خداوند ما را آفریده و آفرینش او هدف‌دار بوده و عبث نبوده است. پس به کمک عقل می‌توان کلیات راه رسیدن به آن هدف را شناخت، اما عقل همیشه مفاهیمی کلی را برای ما بیان می‌کند و نمی‌تواند تفاصیل راه‌ها را به ما نشان دهد. از این رو خداوند متعال برای رفع این کمبود، عاملی دیگر را ضمیمه این ابزار شناخت کرده است که این کمبود را ندارد و آن عامل، وحی است. اصولا بعثت انبیا و نزول کتاب‌های آسمانی به خاطر این است که عقل انسان به تنهایی برای تشخیص راه‌های خوب و بد کافی نیست. البته تا آن‌جایی که عقل توان تشخیص دارد مورد تأیید شرع است (کل ما حکم به العقل حکم به الشرع). اگر عقل حقیقتا چیزی را به صورت صحیح درک کرد شرع هم همان را می‌گوید، اما عقل توان درک همه چیز را ندارد.

هدف خلقت انسان، نزدیک شدن به کمال مطلق

نتیجه بحث‌های مرحله دوم این‌ بود که هدف نهایی از خلقت انسان، مرتبه کاملی از وجود انسانی است که ما در شرایط کنونی حیات خویش نمی­توانیم حقیقت آن را به درستی درک کنیم. مانند کودکی که نمی‌تواند لذاتی را درک کند که انسان‌های بالغ درک می‌کنند. این مرتبه از تکامل در اصطلاح و ادبیات قرآنی و روایی «قرب به خدا» نام دارد. این مفهوم به قدری در عالم اسلام شناخته شده است که کلمه قربة الی الله کلمه شایعی گشته است. این مفهوم به یک باره بر سر زبان‌ها نیافتاده است، بلکه اسلام با آموزه‌های خاص خود آن را نهادینه کرده است. حقیقت این است که بیانات عقلی به تنهایی ما را به این مطلب نمی‌رساند، اما بعد از دریافت از شرع می‌توان مؤیداتی عقلی برای آن اقامه کرد. قرآن می‌فرماید: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُن شَیْئًا مَّذْكُورًا؛2  آیا زمانى بر انسان گذشت كه چیز قابل ذكرى نبود؟!» انسان در ابتدا یک اسپرماتوزوئید بود، اما خداوند آن چنان استعدادی در وجود او قرار داده است که می‌تواند آن‌قدر ترقی کند که فرشتگان در مقابل او به خاک بیافتند (فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ).3

بندگی خداوند، تنها راه رسیدن به تکامل

بعد از این مرحله نوبت به این مسأله می‌رسد: اکنون چگونه می‌توان به آن مقام رسید؟ باز آنچه که از آیات و روایات شریف استفاده کردیم این بود که تنها راه کلی رسیدن به قرب خدا بندگی خداست. اگر قرآن می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ،4 بیان غایت نسبی خلقت است، و غایت نهایی همان قرب خداست. عبادت مقدمه رسیدن به قرب است. بیان غایت تنها می‌رساند که این هدف حتما باید در رفتار انسان ملحوظ باشد. بدین معنا که رنگ کلی زندگی ما باید رنگ بندگی خدا را به خود بگیرد.

اخلاص، معیار ارزش عبادات

درباره بندگی خدا هم بحث‌های مختصری شد و اجمالا عرض کردیم که بندگی خدا چند مرتبه دارد. همان‌طور که باید همه رفتارهای ما مطابق دستورات شرع باشد، در مقام عبادت هم باید هرچه می‌توانیم سعی کنیم عبادت‌هایمان را خالص فقط برای خدا انجام دهیم. اختلاف مراتب اولیای خدا به همین مرتبه خلوص‌شان برمی‌گردد. شاخص‌ترین عبادات، که در میان همه مراتب عبادت‌های بندگان خدا می‌درخشد، عبادت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه است که فرمود: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك‏.5
به هر حال ما باید سعی کنیم که هر چه بیشتر محبت خدا را تحصیل کنیم تا کارهایمان را خالص برای خدا انجام دهیم. وقتی انسان به کسی محبت شدید پیدا می‌کند دیگر هدفش از ارتباط با او کسب منفعت خویش نیست. معنای این آیات الهی که می‌فرمایند: والَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ؛6 یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ؛7  وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ؛8  اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛9 این است که باید به دنبال محبت خدا بود. باید دید محبت خدا به چه چیزهایی تعلق می‌گیرد تا آن‌ها را انجام دهیم و از انسان‌هایی شویم که محبوب خدا هستند و خداوند خود محبت خودش را به ما عنایت کند (أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ یُحِبُّوا سِوَاك).10 از جمله کارهایی که به پیشرفت انسان در این مسیر کمک می‌کند توجه به نعمت‌های خدا و به جا آوردن شکر آن نعمت‌هاست. این امر موجب می‌شود که هم خدا را بیشتر دوست بداریم و هم مورد محبت خداوند قرار گیریم. چراکه خداوند بندگان شکرگزار را دوست می‌دارد.

زنده نگه‌داشتن آگاهی‌های خوب، راه‌کار تقویت اراده

آخرین بحثی که در چند جلسه اخیر مطرح کردیم این بود که ما یا از راه عقل یا با بهره‌گیری از انوار قرآن کریم، بیانات اهل‌بیت علیهم‌السلام، و توضیحات علمای عامل و اولیای خدا حقایقی چون وجود خدا، حکیمانه بودن آفرینش و ... را باور کرده‌ایم؛ اما مشکل ما این است که با این‌که می‌دانیم چه کارهایی مورد رضایت خداست و گاهی تصمیم هم می‌گیریم یا حتی نذر هم می‌کنیم که عبادتی را انجام دهیم یا گناهی را مرتکب نشویم، اما باز هم موفق نمی‌شویم. اگر در قالب فنی بخواهیم این سؤال را مطرح کنیم باید بگوییم: انسان باید از چه مبادی‌ای استفاده کند تا اراده‌ای جدی برای انجام کار خیر در او پدید آید؟ حاصل پاسخ این شد که دانسته‌های ما در این حد و به این شکلی که ما می‌دانیم برای ایجاد اراده کافی نیست و لازم است ساز و کارهایی یافت که این دانسته‌ها همیشه در ذهن زنده باشند و بایگانی نشوند. روان‌شناسان در تشبیهی دقیق می‌گویند: ذهن انسان لایه‌هایی بیرونی و درونی (ظاهری و باطنی) دارد، و به اصطلاح معروف در روان‌شناسی، ذهن انسان سه مرتبه دارد؛ آگاه، نیمه آگاه و ناخودآگاه. بسیاری از مطالب هست که انسان آن‌ها را می‌داند اما به تدریج از صفحه آگاه ذهن او عقب می‌روند و در مرحله نیمه‌آگاه جای می‌گیرند و از آن‌جا به تدریج به ناخودآگاه ذهن می‌روند به گونه‌ای که گویا انسان آن‌ها را نمی‌داند. البته گاه در شرایطی خاص دانسته‌هایی که در ناخودآگاه ذهن بایگانی شده‌اند جلو آمده، بازیگر میدان و منشأ فعالیت‌هایی می‌شوند. به هر حال این واقعیت دارد که بسیاری از دانسته‌های انسان به تدریج در بایگانی ذهن قرار می‌گیرند و به گونه‌ای می‌شوند که گویا انسان آن‌ها را نمی‌داند. پس باید به دنبال ساز و کاری بود که نگذارد دانسته‌های مفید انسان بایگانی شوند. اگر ما همیشه یادمان باشد که لذت‌های بهشتی هزارها بلکه صدها هزار– بلكه بیشتر از هر عددی که تصور کنیم– برابر لذت‌های دنیوی است و اصلا بهشت قابل مقایسه با این دنیا نیست، چگونه حاضر خواهیم شد که همه لذت‌های بهشتی را فدای لذت اندک دنیا کنیم. اگر انسانی که این شناخت را دارد مرتکب گناه می‌شود بدین خاطر است که فراموش می‌کند که این گناه چه عذاب‌هایی به دنبال دارد و از چه کمالاتی و لذت‌هایی انسان را محروم می‌کند. اگر سعی کنیم این دانسته‌هایمان زنده بمانند در انجام کارهایی که می‌دانیم خوب هستند و در ترک کارهایی که می‌دانیم بد هستند بسیار به ما کمک می‌کنند.

تفکر در خوبی‌ها، راه‌کار زنده نگه‌داشتن آگاهی‌های خوب

برای این منظور عرض کردیم خود قرآن راه زنده نگه داشتن دانسته‌ها را به ما یاد داده است. بخشی از آن در مقوله تفکر می‌گنجد که در این باره چند جلسه صحبت کردیم و عرض کردیم که قرآن چه موضوعاتی را برای تفکر، مورد تأکید قرار داده است. تفکر زحمت چندانی ندارد؛ تنها لازم است انسان ذهن خویش را هدایت کند. باید از تفکر درباره لذت‌های گناه بپرهیزد، چراکه باعث می‌شود انسان بیشتر مرتکب گناه شود؛ و در باره کارهای خوب بیاندیشد، چراکه به انجام آن رغبت پیدا می‌کند. اگر انسان برنامه‌ای بگذارد و به تدریج به این سنت عادت کند دیگر چندان مؤونه‌ای برای او نخواهد داشت. البته در باره گناه هم همین سنت جاری است. اگر انسان عادت به گناه کند دیگر چندان احتیاج به فکر کردن برای انجام آن نخواهد داشت.
یکی از موضوعاتی که تفکر دریاره آن بسیار آسان است، به آسانی به نتیجه می‌رسد، و انسان هم از این تفکر لذت می‌برد و هم درد و رنج‌هایش را کم‌کم فراموش می‌کند، تفکر درباره نعمت‌های الهی است. خداوند متعال در بدن ما چشم، گوش، دست، پا و ... قرار داده و در بیرون از وجود ما پدر و مادر مهربان، همسایه خوب، محلی برای سکونت، آب، برق و ... برای ما مهیا کرده است. اگر یک ساعت برق یا آب قطع شود چه قدر انسان به سختی می‌افتد؟ ما فراموش می‌کنیم که برق هم یکی از نعمت‌های خداوند است. شایسته است انسان عادت کند که درباره هر نعمتی که از آن استفاده می‌کند اندکی فکر کند. توجه به نعمت‌های الهی موجب می‌شو که انسان از زندگی هم لذت ببرد. اگر کسی گنجی بی‌حساب داشته باشد و چشمانش در معرض نابینایی قرار گیرد حاضر است همه دارایی‌های خود را بدهد تا چشمانش را از دست ندهد. پس معلوم می‌شود چشم ما این مقدار قیمت دارد و خداوند رایگان آن را به ما عطا کرده است. او مادر را به ما مهربان قرار داد تا ما را پرورش دهد که اگر این مهربانی نبود ما بسیار زود از بین می‌رفتیم. این تفکرات موجب می‌شود که انسان شیرینی نعمت‌های الهی و مهربانی و خوبی خداوند را درک کند و از تفکر خود هم لذت ببرد و هم خدا را بهتر بشناسد و به دنبال آن خواهان انس با خدا ‌شود. شایسته است انسان به جای غصه خوردن برای دنیا به این نعمت‌ها فکر کند. وقتی انسان با تفکر درباره نعمت‌های الهی متوجه می‌شود که چه قدر ثروت‌مند است اگر کمبودی هم ببیند چندان اهمیتی نمی‌دهد. این راه‌کار موجب می‌شود محبت خداوند در دل انسان بیشتر شود و به دنبال آن بیشتر به عبادت خدا بپردازد؛ عبادتی از روی شکر و محبت که بسیار بسیار باارزش‌تر از عبادات دیگر است.

قرآن و عترت، راهنمای اندیشه صحیح

تا این‌جا بحث‌های جلسات قبل را جمع‌بندی کردیم، اما نکته‌ای که می‌خواهم امشب اضافه کنم از مقوله شناخت و درک است، و اگرچه به آن تفکر نمی‌گویند، اما می‌تواند فکرساز، مشوق تفکر و القاکننده نتیجه صحیح باشد تا انسان مطمئن شود تفکر او صحیح بوده است، و آن تلاوت کلام خدا (قرآن کریم) است. قرآن هم به ما می‌گوید: فکر کنید و هم می‌گوید: درباره چه موضوعاتی فکر کنید؛ بعد هم  راهنمایی می‌کند که چگونه از تفکر خویش بهره‌برداری کنید. آهنگ همین جملات کوتاه، زیبا، و رسا دل انسان را شاد می‌کند تا چه رسد به فهمیدن آن‌ها و عمل به آن‌ها! و در مرتبه بعد خواندن روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام همین خاصیت را دارد. شایسته است انسان گرچه چند دقیقه هم که شده فرصتی را برای قرائت قرآن، انس با روایات، انس با کتاب‌های اخلاقی و مفید قرار دهد. رعایت این نکات به انسان کمک می‌کند تا دانسته‌های خود را زنده نگه دارد. اگر در خزانه خداوند چیزی ارزشمندتر از قرآن وجود می‌داشت خدا آن را به پیغمبر خود می‌داد و پیغمبر آن را در دسترس ما قرار می‌داد. البته اگر تلاوت قرآن همراه شود با تدبر و تفهم و تغییر حالی که از مضامین آن حاصل می‌شود اثرش به صورت مضاعف بالا می‌رود.
 پروردگارا! تو را به حق محمد وآل محمد قسم می‌دهیم ما را با حقیقت قرآن آشنا بفرما و دست ما را از دامان اهل‌بیت کوتاه نفرما!

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


1 . ابراهیم، 26.

2 . انسان، 1.

3 . حجر، 29.

4 . ذاریات، 56.

5 . بحارالانوار، ج67 ص186.

6 . بقره، 165. 

7 . مائده، 54.

8 . آل‌عمران، 146. 

9 . بقره، 222. 

10 . بحارالانوار، ج 25 ص 226.