بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین.
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً.
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل رضواناللهعلیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
فرارسیدن عید مبعث را به پیشگاه مقدس ولی عصر ارواحنافداه و نائبشان مقام معظم رهبری و همه دوستداران اهلبیت و همه حقخواهان عالم، تبریک عرض میکنیم. همانطور که بزرگان فرمودند، هم امام راحل رضواناللهعلیه و هم مقام معظم رهبری، عید مبعث بزرگترین عید بشریت است و این تعبیر را از این بزرگان عاریه گرفتم. در چند دقیقهای که مزاحمتان هستم با استمداد از عنایات خودشان، دوست دارم مقداری این را توضیح بدهم که چرا مبعث بزرگترین عید است و ما برای این عید چه قدر ارزش قائل هستیم؟ طبیعی است که احترام ما به این عید و صاحب عید، تابع شناختی است که از این نعمت عظیم الهی داریم و همان اندازهای که این نعمت را بزرگ ارزیابی کنیم خودمان را بدهکار میدانیم و موظف میدانیم که شکرگزار آن باشیم اما حالا واقعاً وجود پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و بهطورکلی بعثت آن حضرت چه تأثیری در سعادت انسانها دارد تا ما خودمان را بدهکار بدانیم و در مقام شکرگزاریاش بربیاییم.
از جمله چیزهایی که گفته میشود و شاید هم مکرر شنیدهایم و تا حدی هم درست است این است که بعثت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در برههای از تاریخ اتفاق افتاد که جامعه عرب تقریباً بهطورکلی در نهایت سقوط بود، نه از لحاظ علمی، نه از لحاظ فرهنگی، نه از لحاظ اقتصادی و نه از لحاظهای دیگر انسانی از هیچ مزیتی برخوردار نبود. امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه در نهجالبلاغه در چند مورد اشاره کردهاند که وقتی پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله مبعوث شدند وضع شما عربها چگونه بود. بههرحال از این دید که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شخصی بود که جامعه عرب که امروز بخش عظیمی از مردم جهان را تشکیل میدهد را از آن توحش درآورد و به جایی رسید که تمدنی را پایه گذاشت که منشأ ترقی و توسعه در کل جهان شد. تأثیری که مسلمانها در پیشرفت کشورهای غربی داشتند، پوشیده نیست. بنابراین ما باید قدر این نعمت را بدانیم و شکرگزارش باشیم.
اگر ما پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را این طور بشناسیم و بخواهیم از همین زاویه اهمیت بعثت را بیان کنیم این نعمت ابتدا برای عربهاست، آنها بودند که بربریت را داشتند و به دست پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نجات پیدا کردند، بعد به طبع شامل دیگران هم میشود. بالاخره این فسادهای رفتاری، اخلاقی، چپاول، غارتگری، دخترکشی و اینها دیگر برچیده شده، حالا اگر به بعثت احترام میگذاریم برای آن 1400سال پیش است که این چنین اتفاقی افتاد و یادآوری میکنیم و احترام میکنیم.
بعضی دیگر قدم را کمی بالاتر میگذارند و ارزشهای مهمتری را مطرح میکنند. بعثت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله باعث این شد که یک سلسله ارزشهای انسانی از قبیل عدالت، آزادی، شرافت و کرامت انسانی در جامعه رشد کرد. اینها هم از آثار بعثت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و تعالیم ایشان است که هنوز هم پایدار است و از آن استفاده میکنیم. حالا به عنوان اینکه از برکات این نعمت استفاده میکنیم، این روز را مقدس میشماریم و احترام میکنیم.
برای اینکه بحث را خیلی گسترده نکنم اجمالاً آنچه در این زمینهها گفته میشود برکاتی است که از وجود پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شامل وضع دنیای ما انسانها شد و بیشتر مربوط به جهات مادی و اقتصادی و اینها بود. حتی عدالت و اینها که میگوییم ظلمی نمیشد و حق کسی را پایمال نمیکردند یعنی به مال کسی تجاوز نمیکردند به ناموسشان تجاوز نمیکردند و به چیزهای دیگر که غالباً این است و البته منحصر به این نیست ولی بالاخره همه چیزهایی است که به نعمتهایی که در دنیا نصیب انسانها میشود برمیگردد و غالباً با بعد مادی انسانها ارتباط دارد. آیا ما باید همین نگاه را به بعثت داشته باشیم و ارزیابی بکنیم؟! اگر بخواهیم ببینیم این قضاوت چه اندازه درست و مطابق با آموزههای اسلامی و بیانات اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین است باید برگردیم و یک نگاهی بکنیم به اینکه خود پیغمبر اکرم و اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین برای انسان چه ارزشی قائل بودند و مهمترین نقش را برای انسانها به چه چیزی میدادند و این دینی که بهوسیله بعثت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آورده شد چه نقشی در سعادت انسانها میتواند داشته باشد؟ آیا منحصر به همینهاست یا نه؟! اگر چیز دیگری است آن چیست؟ اگر چیز دیگری هست کدام اصل و کدام فرع است؟
بحث در این زمینه خیلی گسترده است و همه آقایان هم اهل فضل هستند و احتیاجی به بیان بنده ندارند و برای اینکه اطاعت امری کرده باشم اشاره میکنم. همه شما این عبارت را زیاد شنیدید و امروز هم مقام معظم رهبری بخشی از آن را در فرمایشاتشان اشاره فرمودند؛ وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغ وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول. حضرت درباره بعثت همه انبیا میفرمایند: حکمت اینکه خدای متعال انبیا را مبعوث فرمود چهار چیز است؛ اول: لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ؛ اشاره به یک حقیقت قرآنی است که البته فهمش کمی هم خالی از اشکال نیست و فهمش کمی دقیق است، آیه 172 از سوره اعراف به این مطلب اشاره دارد که خداوند متعال از همه انسانها میثاقی گرفته است؛ وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا، اینکه این میثاق چه وقت بود، کجا بود، در چه ظرفی بود، چگونه برگزار شد و اینها، بحثهای مفصلی دارد که شاید بنده هم از عهدهاش برنیایم ولی بههرحال حقیقتی است که در قرآن به تصریح شده و این بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام که لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ اشاره است به اینکه خدا، آدمیزاد را طوری خلق کرده که خودبهخود به خدا گرایش دارد، تکویناً عهد و پیمانی با خدا دارد اما این عهد و پیمان مورد غفلت قرار میگیرد؛ ما آنقدر در زندگی، گرفتاری داریم که به این گرایش فطریمان درست توجه نمیکنیم. انبیا آمدند تا این را مطالبه کنند و بگویند این پیمانی را که با خدا بستید و در فطرت شماست را ادا کنید؛ لِیَسْتَأْدُوهُمْ؛ مطالبه ادای این میثاق. این یک نکته.
وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ؛ آدم برای اینکه برای شکرگزاری کسی سر خم بکند و در مقام کرنش بربیاید و بندگی بکند انگیزهای میخواهد، صرف اینکه بداند این ولینعمت است به تنهایی کافی نیست. بزرگان متکلمین نیز فرمودند که بزرگترین انگیزه برای اینکه آدم درصدد شناخت دین و شناخت خدا بربیاید این است که فطرتاً شکر منعم را بر خودش لازم بداند اما ما انسانها در نعمتهای الهی آنچنان غرق هستیم و کمتر توجه میکنیم که خداست که این نعمتها را به ما میدهد. گاهی روزها، هفتهها و چهبسا سالها میگذرد و انسانها اصلا به یاد نعمتهایی که در آن هستند نیستند؛ نعمتهای فردی، خانوادگی، اجتماعی، روحی، معنوی تا نظام مقدس جمهوری اسلامی، اینها نعمتهایی است که خدا داده و باید شکرش را بهجا آورد. انسانها شکر این نعمتها را فراموش میکنند. هدف دوم انبیا این است که وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ، این نعمتهای خدا را که فراموش میکنند که خدا به آنها داده را به یادشان بیاورند تا بدانند که اینها نعمت خداست؛ افلا تَشْكُرُونَ، قَلِیلًا مَّا تَشْكُرُونَ. این وظیفه دوم انبیاست.
وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول؛ خدای متعال به همه انسانها نیرویی به نام عقل داده است، درباره حقیقت عقل که چیست، چگونه پیدا میشود، به کجا وصل است و از کجا به آن افاضه میشود خیلی بحثهاست اما بالاخره همه مدعی هستیم که عقل داریم. اگر به کسی بگویند بیعقل، خیلی بدش میآید و این یکی از بدترین فحشهاست.
همه میدانیم که چیزی به نام عقل در ما هست. این عقل یک احکامی دارد، یک اقتضائاتی دارد، یک چراغی است که نورافشانی میکند و راههای ظلمانی را روشن میکند و کجیها را نشان میدهد ولی در بسیاری از اوقات این عقل زیر پردههای ضخیمی دفن و پنهان میشود یعنی چیزهایی میآید روی عقل را میگیرد و دیگر این عقل نمیتواند نورش را در دسترس دیگران قرار بدهد که از آن استفاده کنند کأنه عقلی ندارد. حالا اگر خود ما فکر کنیم مثالش گاهی برای خود ما هم اتفاق میافتد؛ یک حالتی پیش میآید که اصلاً یادمان میرود که عقل هم اینچنینی است، آنچنان هوسها و گرایشهای حیوانی و شیطانی در انسان بروز میکند که اصلاً یادش هم نیست که عقل چیست. بهحسب این تعبیر امیرالمؤمنینعلیهالسلام وظیفه سوم انبیا این است که وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول؛ این عقلهایی که زیر پردههای ظلمانی هوای نفس مدفون شده را برانگیزانند، گردگیری و غبارزدایی کنند تا این عقل روی کرسی حکومت خودش بنشیند و نورافشانی کند و راه را برای مردم روشن کند. این وظیفه سوم انبیاست.
وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغ؛ یک چیزهایی است که خدا دستور داده، پیامهایی است که خدا داده تا انبیا به مردم برسانند که اگر آن پیامها نرسد انسانها نمیتوانند به کمال لایقشان برسند. انبیا همه اینها را ابلاغ میکنند و با ابلاغ خودشان حجت را بر انسانها تمام میکنند. این وظیفه چهارمشان است.
از میان این چهار وظیفه وقتی سه وظیفه اول را ملاحظه میفرمایید درواقع تکمیل یک نعمت قبلی است؛ ابتدا میفرماید که لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ؛ یک میثاقی گرفته شده، فطرت انسان چنین اقتضایی را دارد که خداپرست باشد منتها از کار افتاده و فطرت در اینجا فعالیتی نمیکند، انبیا میآیند کمک میکنند به اینکه فطرت فعال بشود. پس نقش اول انبیا نقش کمکی برای فطرت است، یک نقش تأسیسی است، میثاق فطرت گرفته شده است، انبیا این میثاق را مطالبه میکنند، مردم را تحریک میکنند که جواب فطرتتان را بدهید.
دومین وظیفه این بود که وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ؛ خدا این نعمتها را داده، اینکه ما فطرتاً علاقه داشته باشیم نسبت به ولی نعمتمان شکرگزاری و حقشناسی کنیم این هم اقتضای فطرت ماست، این هم خواست ماست و بهحسب مطالبی که متکلمین فرمودند همین انگیزه که اصلاً برویم درباره دین تحقیق کنیم و اطاعت خدا کنیم شکر نعمت خداست ولی چون نعمتهای خدا را فراموش میکنیم این انگیزه در ما پیدا نمیشود یا ضعیف میشود. انبیا میآیند باز در این خصوص کمک میکنند؛ وَ یُذَكِّرُوهُمْ، به یادشان میآورند.
نقش انبیا در این سه تا وظیفه، نقش تکمیل نعمتهای قبلی است اما پیامی که انبیا به مردم میرسانند این پیام نقش تأسیسی است. قبل از اینکه خدا پیغمبری بفرستد این پیامها و دستورالعملهایی که انبیا از طرف خدا آوردند اینها سابقه نداشت. نه خود عقل میرسید به اینکه ما روزی چند بار نماز بخوانیم، چند رکعت بخوانیم، چه طور بخوانیم، چه طور روزه بگیریم، اصلاً روزه چرا بگیریم، چه وقت بگیریم، چند روز بگیریم، چه طور بگیریم و سایر احکام شرعی، ما خودمان اینها را نمیفهمیم، البته بعضی احکام شرعی هست که امضایی است یعنی عقل میفهمد و عقلا آنها را پذیرفتند و عمل میکنند و شارع میآید امضا میکند ولی بسیاری از احکام انبیا هم هست که تأسیسی است، سابقهای ندارد، انبیا اینها را برای مردم آوردند، این جاست که برای انبیا یک وظیفه کاملاً مستقل مطرح میشود که پیام خدا را به مردم برسانند و حجت را بر مردم تمام کنند.
حکمت بعثت انبیا در بسیاری از آیات قرآن بیان شده است، یکی از روشنترین و واضحترین این آیات، آیه معروفی است که كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ؛[1] در جای دیگر میفرماید که لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ،[2] یعنی زندگی انسانی در این عالم در معرض اختلافات، مشاجرات، دعواها، جنگها و نبردهاست و بسیاری از اینها برای این است که نظرها و افکار افراد مختلف است که حق چیست و چهکار باید کرد؟ این، خیال میکند رفتار خودش درست است، او خیال میکند آن یکی رفتارش درست است. خدا انبیا را با انزال کتاب و میزان فرستاده تا میزانی برای شناختن حق و باطل و راهی برای راهنمایی مردم نشان بدهند که از این راه بروید، این درست است و آن راه دیگر درست نیست؛ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ یا لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ. در مورد اختلافات، بر اساس دستورات انبیا قضاوت کنند. این هم بهطورکلی برای همه انبیا هست.
ما برای همه انبیا جشن مبعث نمیگیریم و نسبت به انبیای دیگر اینطور وظیفهای قائل نیستیم که برای پیغمبر خودمان قائل هستیم. ما برای پیغمبر خودمان امتیازی بر همه انبیا قائلیم، این امتیازات چیست؟ بیان نقشی که وجود مقدس پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله تکویناً در این عالم داشتند و دارند در حد فهم بنده نیست، یک حقیقتی است، خدای متعال یک مقام نورانیتی برای آنها عنایت فرموده که همه عالم به طفیل او خلق شدند؛ ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکاً یدُورُ[3] الی آخر، عالم را خلق نکردم الا به خاطر محبت ایشان! این چه مقامی است؟! عقل بنده به اینجا نمیرسد اما اجمالاً میفهمم که مقامی بسیار عالی است. اگر فرض کنید این خورشیدی که هر روز هزاران تن انرژی از آن میبارد، یک شعاع خورشید در مقابل همه این انرژیای که از خورشید پخش میشود چه نسبتی دارد؟! نسبت فهم بنده به آن معرفتی که وجود مقدس پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین در عالم دارند و خدا همه چیز را برای آنها خلق کرده، اگر خیلی هنر کنم مثل یک شعاع باریکی است از این خورشید عظیمی که حسابی برای انرژیهایش در دست ما نیست، به بیان سادهتر قطرهای است از یک اقیانوس، طمعی نداریم که آن را بشناسیم و حقیقتش را درک کنیم اما آنچه میفهمیم راجع به همین مقام نبوت و بیان احکام و مقام تشریع پیغمبر و اینهاست.
میدانیم همه انبیایی که آمدند هیچکدام ادعا نکردند که شریعت ما تا روز قیامت برای هدایت انسانها کافی است، هیچکس چنین ادعایی نکرد، همه بشارت دادند که بعد از ما پیغمبری خواهد آمد که مطالب تازهای خواهد گفت و باید از او پیروی کنید و از او اطاعت کنید. بعضیهایشان شریعت سابق و بیانات قبلی را تکمیل کردند و چیزهایی که در آن تحریف شده بود را اصلاح و تصحیح کردند. در میان 124 هزار پیغمبر، اگر این عدد قطعی باشد، تنها یک پیغمبر بود که ادعا کرد که این دستورات ما تا روز قیامت برای بشر کافی است، اگر به اینها درست عمل کند به سعادت دنیا و آخرت خواهد رسید، این ویژگی پیغمبر اسلام در مقام تشریع است. در خصوص مقام تکوینشان عرض کردم که عقل من به آن نمیرسد. اگر ما باور کنیم که سعادت ما در دنیا و آخرت در گرو عمل به این شریعت و عمل به این قرآن است خیلی باید رفتارمان بهتر از این باشد که هست. متأسفانه خیلی از کسانی که آدم از آنها انتظار هم ندارد، حالا بهترین تعبیرش این است که در مقام اینکه ما را مخاطب میدانستند اینطوری صحبت کردند، مثلاً گفته میشود که بله، اگر وحی منقطع شد، نبوت منقطع شد، عقل هست، عقل جای او را میگیرد. عقل جلوتر از این هم بود، قبل از اینکه انبیا مبعوث بشوند و پیغمبر اسلام مبعوث بشود مگر عقل نبود؟! آنها به کمک عقل آمدند؛ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول. عقلها بود ولی زیر پردههایی از هوی و هوس مدفون شده بود، انبیا آمدند عقل را غبارگیری و غبارروبی کنند والا عقل بود. اگر میگویید که عقل دیگر غبار نمیگیرید اینکه خلاف واقعیت است، میبینیم عقلها چه قدر غبار میگیرد، کسانی که ادعای عقل دارند چه فسادهایی مرتکب میشوند، چه حرفهای بیمبنایی میزنند، چه رفتارهای نامعقولی دارند درحالیکه ادعا میکنند که اعقل عقلا هستند! این همان جاهلیتی است که آن زمان بود و حالا هم به یک شکل و رنگ دیگری هست.
عقل هیچوقت نمیتواند جای وحی را بگیرد، اگر میتوانست اصلاً لزومی نداشت که انبیا مبعوث بشوند. نقش انبیا فقط کمکی نبود، عرض کردم سه تا وظیفه اولشان کمکی بود اما اینکه شرایعی را بیاورند، احکام شرعی تعبدی را از طرف خدا برای مردم بیاورند و اینها باید تا روز قیامت جامعه بشریت را هدایت کند و به سرمنزل مقصود برساند، این کار عقل نیست. اگر قرآن برای ما نمانده بود باز هم نیاز بود که پیغمبر دیگری بیاید. پیغمبر اسلام که مبعوث شد کتابی آورد که خدا ضمانت کرده که محفوظ بماند؛ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ،[4] اگر این ضمانت را نداشت باز هم همان دلیل لزوم انبیا در این زمان هم بود.
چون قرآن هست اگر پیغمبر بیاید باز باید همین قرآن را بیاورد که آورده و هست و لذا دیگر احتیاج به پیغمبر دیگری نیست، نه اینکه چون عقل هست؛ عقل، جلوتر هم بود، چیز جدیدی نیست که بین بشر پیدا شده و جای وحی را گرفته باشد، عقل غبار میگیرد، پردههای حجاب قبلاً بود و حالا هم هست، آن جاهلیة الاولی است این هم جاهلیة ثانیه یا جاهلیة الاخر است، انشاءالله که جاهلیت آخر باشد و تا ظهور ولی عصر عجلالله تعالی فرجهالشریف بهکلی برطرف بشود.
پیغمبرصلیاللهعلیهوآله رفت اما آنچه مایه سعادت انسانهاست را در بین مردم باقی گذاشت. اراده الهی بر این تعلق گرفته بود که برای اینکه این قرآن در جامعه بتواند نقش خودش را ایفا کند مفسرانی باشند که در تفسیرشان اشتباه نکنند. خدا بعد از رحلت پیغمبرصلیاللهعلیهوآله در حدود دویست و پنجاه سال، دوازده نفر معصوم را موظف فرمود که جزئیات و تفاصیل این میراث پیغمبر را تفسیر و بیان کنند. حالا در قرآن گفته شده نماز بخوانید اما نگفته چند رکعت؟ یک مفسری باید بیاید این را بگوید که کلامش حجیت داشته باشد. خود پیغمبر و بعد ائمه اثنی عشرصلواتالله علیهم اجمعین این نقش را داشتند که این کتابی که ضامن سعادت است را تفسیر صحیحی کنند، برای مجملاتش تفصیلی بدهند تا بتواند نقش خودش را درست ایفا کند. خب این کار را هم ائمه اطهار کردند. بعد از غیبت امام عصرعجلالله تعالی فرجهالشریف آیا مردم احتیاجی به شناختن معارف قرآن و تفسیر مجملاتش ندارند؟! این خودبهخود تأمین شده؟! یعنی ما صبح که از خواب بلند میشویم و قرآن را میبینیم میدانیم چه هست و چه گفته و چهکار باید کرد؟! یا نه، احتیاج داریم از کسی یاد بگیریم؟
همه ما میدانیم که هیچکس علم لدنی ندارند، همه علوممان تحصیلی است و باید یاد بگیریم. از چه کسی یاد بگیریم؟ خدای متعال میدانست در بین اسباب عادی، چیزهایی هست که میتواند این کار را عهدهدار بشود، احتیاج به یک مقام فوق طبیعی و مقام عرشی نیست، یعنی در بین امت کسانی هستند که میتوانند این نقش امام را ادامه بدهند یعنی فرمایشات پیغمبر و ائمه اطهار را بیاموزند و به دیگران تعلیم بدهند؛ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ. چون این عملاً واقع میشد و نیازهای مردم اقتضا میکرد و بهطور طبیعی امکان حصولش بود و دیگر از راه وحی و الهام خاص و این حرفها نیست لذا خدای متعال وسیلهاش را معین کرده که کسانی بروند درس بخوانند فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ؛[5] واجب است در هر جامعهای کسانی بروند آن نقشی را که امام باید در جامعه ایفا بکند در یک مرتبه نازلی آنها ایفا بکنند.
در این فرصت کوتاه خواستم عرایضم را به اینجا برسانم که مقام عالم دینی و فقیه در جامعه چه مقامی است. اگر نبود که خدای متعال بهحسب حکمت بارقهاش میدانست که علمایی خواهند آمد و میتوانند این نقش را ایفا کنند باید ائمه را آنقدر طولانی میکرد که در هر زمانی یک امام معصوم حاضری باشد تا مردم بتوانند حجت برایشان تمام بشود اما خدای متعال در علم الهی خودش میدانست که این وظیفه را علما عهدهدار خواهند شد، این است که تشریعاً بر آنها واجب کرد و تکویناً هم میدانست که این کار عملی میشود و الحمدلله میبینیم از زمان غیبت تاکنون هیچگاه زمین خالی از علمایی نبوده که بتوانند راه صحیح اهلبیتعلیهمالسلام را به مردم نشان بدهند. نتیجه چیست؟ همانطور که ما برای مبعث این احترام را قائلیم چون بزرگترین نعمت الهی که متمم راهنمایی بشر بهسوی سعادت ابدی است بهوسیله این پیغمبر در دسترس ما قرار گرفته، برای میلاد هر یک از این ائمه و هم برای موقعیتشان باید یک احترامی در مرتبه بعد قائل باشیم و بلکه برای وجود علمای بزرگ هم باید این احترام را قائل باشیم البته در مرتبه نازلتری، چون اینها هستند که در این زمان نقش امام را در یک مرتبه محدودی ایفا میکنند.
حالا امروز کسانی میخواهند لبیک بگویند به دعوت خدا؛ فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ، میخواهند بگویند که ما آمدیم، لبیک یا الله! فرمود چرا کسانی نمیآیند تحصیل علوم دینی کنند؟ ما آمدیم. این چه افتخاری است که نصیب کسانی میشود که خودشان را آماده کنند که مرتبهای از نقش امامت را در جامعه به عهده بگیرند و حالا بیجا نیست که ما در میان علمای بزرگمان، برای حضرت امام رضواناللهعلیه لقب امام را انتخاب کردیم و بعد هم شایسته است همین لقب را برای جانشینشان به کار ببریم برای اینکه اینها مرتبهای از امامت را عهدهدار هستند، البته نه یک مقام غیبی خارج از عادی و فوقالعاده اما تأثیرشان در جامعه مثل تأثیر پیغمبر و امام در جامعه است. همین تعبیرات در روایت به کار رفته است که عالم در میان جامعهاش مثل پیغمبر در میان امتش است. به این عزیزان تبریک میگویم که خدای متعال در میان میلیاردها انسان شما را انتخاب کرد که این مقام را عهدهدار بشوید اما بشرطها و شروطها؛ اول تلاش کنید که خوب اسلام را یاد بگیرید، تکبعدی نگاه نکنید، در فرمایشات امروز مقام معظم رهبری هم همین نکته بود که باید اسلام را بهصورت فراگیر، بهصورت یک نظام منسجم دید، نه اینکه یک گوشهاش را ببینید و یک آیه بخوانید و بگویید اسلام اینطوری گفته، همت کنید که اسلام را در جامعیت آن بهصورت یک نظام همبسته منسجم بشناسند و به مردم معرفی کنند. دوم اینکه خودشان در این راه قبل از دیگران عامل باشند و در رفتارشان اخلاص داشته باشند. اگر این تلاش را در علم و عمل به کار بگیرند مطمئن باشند که چشم وجود مقدس ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف به جمال این عزیزان روشن خواهد بود اما اگر خدایی نکرده ما وظیفهنشناسی بکنیم و کاری بکنیم که دل امام زمان به درد بیاید باید منتظر عقوبتش هم باشیم؛ اعاذناالله و ایاکم.
همه ما هدیه به پیشگاه مقدس خاتم الانبیا و ائمه اطهار و وجود مقدس حضرت زهرا سلاماللهعلیها، صلواتی بفرستیم و برای انجام این وظیفه آماده بشویم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم