صوت و فیلم

صوت:

تمرین درک حضور در محضر خدا

شرح فرازهایی از دعای عرفه
تاریخ: 
يكشنبه, 8 آبان, 1390

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ

این مطلب با این مضمون که حال انسان به‌خصوص در مقام عبادت باید به‌گونه‌ای باشد که گویا خداوند متعال را می‌بیند، در روایات متعددی ذکر شده است. در روایت هست که با توجه به تعاریف قرآن از محسنین که می‌فرماید هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ،[1] یا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ،[2] جناب ابوذر از پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله سؤال کرد که این احسان چیست؟ به حسب آن روایت، حضرت فرمودند که الإحسانُ أن تَعبُدَ اللّه َ كَأنَّكَ تَراهُ، فإن لَم تَكُن تَراهُ فَإنَّهُ يَراكَ؛[3] احسان این است که در حال عبادت، چنان باشی که گویی معبودت را می‌بینی و اگر این حال را نداری که گویا او را می‌بینی، توجه داشته باشی به اینکه او تو را می‌بیند.

سرّ ایمان به غیب

برای توضیح این مضمون که در روایات و در این دعای شریف به آن اشاره شده یک مقدمه‌ای عرض می‌کنم؛ بنای این عالمی که ما در آن زندگی می‌کنیم و با آن آشنا هستیم بر این است که ما در ابتدا از پدیده‌های مادی اطلاع پیدا کنیم یعنی چیزهایی که با چشم می‌بینیم، صداهایی که با گوش می‌شنویم و یا با سایر حواس درک می‌کنیم؛ و بعد به‌وسیله عقل بفهمیم که چیزهای دیگری هم هست که ما نمی‌بینیم و نمی‌شنویم ولی عقل اثبات می‌کند که این‌ها هست، آن‌ها را هم در نظر داشته باشیم و فراموش نکنیم؛ اما ما از حقایق ماورائی، از ذات مقدس حق‌تعالی گرفته تا عوالم غیبی، فرشتگان و آنچه در آن عوالم آفریده شده، اطلاع مستقیمی نداریم و نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم. سرّش هم این است که ما باید در این عالم آزمایش شویم و ببینیم که آیا اول به آنچه می‌دانیم، ایمان می‌آوریم یا نه و وقتی‌که ایمان آوردیم، آیا به لوازم آن ملتزم هستیم یا نیستیم؟ تا این اعتقادات و رفتارهای ما موجب شود به مقامی برسیم که خداوند متعال برای انسان‌های مختار در نظر گرفته که عالی‌ترین مقامی است که یک مخلوق می‌تواند به آن نائل شود.

پس شرط اینکه ما بتوانیم به آن مقام برسیم این است که این را به فعلیت برسانیم که به آنچه می‌دانیم ایمان داریم و آنچه را که به آن ایمان داریم در عمل رعایت کنیم. این همان است که مصداق معنای عام ابتلاء و آزمایش است و به همین جهت است که در قرآن کریم، به‌خصوص روی کلمه غیب تأکید شده است؛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ،[4] الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ.[5] این بالغیب، لازمه این عالم است تا ما امتحان خودمان را بدهیم که چه اندازه به آن غیب‌هایی که می‌دانیم هست، عقل دلالت دارد و یا دلیل قطعی دیگری بر وجودش هست، پایبند هستیم و آن‌ها را رعایت می‌کنیم.

آرزوی لقاء و رؤیت خداوند متعال در آخرت

بالاترین غیب‌ها ذات مقدس حق‌تعالی است که نه‌تنها حس به او نائل نمی‌شود بلکه هیچ عقلی هم به کُنه او نائل نمی‌شود ولی همه عقول اثبات می‌کنند که چنین موجودی هست که هستی‌بخش همه هست‌هاست و اساس ترقی انسان هم مبتنی بر همین ایمان است؛ ایمان به وجود خداوند متعال و صفات و افعالش، ایمان به انبیا و درنهایت ایمان به عالم معاد که این‌ها همه افعال الهی است.

پس اساس این عالم بر این است که ما نتوانیم خدا را آن‌چنان‌که اشیاء دیگر را می‌بینیم در این عالم مشاهده کنیم و تنها علم به وجود او و ایمان به وجود او داشته باشیم. البته اگر این راه را درست طی کردیم خداوند متعال وعده داده که انسان‌ها به یک مقامی می‌رسند که آنجا اسمش مقام رؤیت الهی است؛ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ![6] در دعاها و مناجات‌ها هم داریم که از خداوند متعال آرزو می‌کنیم که در عالم آخرت، لقاء و رؤیت خودت را نصیب ما بفرما! البته منظور رؤیت حسی نیست، بلکه به معنای رؤیت غیر حسی است ولی بالاخره این عالم حتی عالَمِ آن‌گونه رؤیت هم برای همه نیست. گاهی ممکن است در این عالم برای بعضی از اولیاء خدا نمونه‌هایی از آن رؤیت‌ها پیدا شود.

خدا با شماست، هر جا که باشید

این مقدمه‌ای بود برای اینکه اصلاً ما طمعی نداریم که در این عالم به‌گونه‌ای شویم که همیشه خدا را ببینیم، آن‌چنان‌که همه دیدنی‌ها و پدیده‌های این عالم را می‌بینیم ولی باید حال ما به‌گونه‌ای باشد که گویا خدا را می‌بینیم، چون می‌دانیم هست و همه‌ جا حضور دارد و برای این مطلب باز خود قرآن کریم اهتمام دارد که به این توجه داشته باشید که وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ؛[7] هر جا باشید خدا با شماست؛ هر سه نفری که با هم باشند، چهارمی آن‌ها خداست؛ هر دو نفری که با هم باشند سومی آن‌ها خداست.

تعبیراتی که در قرآن کریم وارد شده است برای این است که مردم توجه کنند که بین آن‌ها و خدا یک حجاب حاجزی نیست. نه اینکه خدا در یک گوشه‌ای از عالم باشد و ما در یک گوشه دیگری؛ خدا همه جا حضور دارد و به تعبیر حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه عالَم محضر خداست، حضورگاه خداست، خدا همه جا حضور دارد.

موانع یاد خدا

مسئله این است که چون ادراک‌های عادی ما به محسوسات، تعلق می‌گیرد، وقتی ما چیزی را می‌بینیم یا با سایر حواس درک می‌کنیم توجه ما معطوف به آن می‌شود و اگر از آن لذتی ببریم نه‌تنها معطوف می‌شود بلکه متمرکز می‌شود و در این حالت خدا را فراموش می‌کنیم. اگر از ما بپرسند که خدا هست می‌گوییم بله؛ اما اصلاً در آن وقت یادی هم از خدا نداریم! کأنّه اصلاً ما حضور خدا را قبول نداریم!

مؤمن، درست عکس این حالت را باید داشته باشد. مؤمنان کامل این حالت را با توفیق الهی پیدا کرده‌اند که حالشان همیشه به‌گونه‌ای است که گویا دارند خدا را می‌بینند. اگر هنوز به این پایه نرسیده‌اند لااقل حالشان به‌گونه‌ای است که خودشان را این‌گونه تصور می‌کنند که خدا دارد آن‌ها را می‌بیند. به این معنا توجه دارند که خدا دارد آن‌ها را می‌بیند.

لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند

برای اینکه ما به این سعادت نائل شویم و بتوانیم از عمرمان بهترین استفاده را بکنیم که همیشه به یاد خدا باشیم و خود را در محضر خدا ببینیم، بزرگان سفارش‌هایی کرده‌اند؛ اولاً توجه به اینکه چقدر زشت است که آدم مخصوصاً در حال عبادت و دعا و مناجات، باز هم توجه نداشته باشد که خدا حاضر است. فکر کنیم که چقدر این کار زشتی است!

خداوند متعال در حدیث قدسی فرموده است که آن کسانی که نماز می‌خوانند در حالی که توجه ندارند که با من حرف می‌زنند آیا نمی‌ترسند که آن‌ها را به صورت الاغی مسخ کنم؟! آدم با یک شخص عادی هم حرف می‌زند اگر موقع حرف زدن با او به او توجه نداشته باشد این توهین به اوست؛ دارد با او حرف می‌زند اما روی او به طرف کس دیگری و یا توجه او به چیز دیگری است. این خیلی استهزاء و توهین به مخاطب است. آن‌وقت آدم با خدا حرف بزند، آن هم حالا در 24 ساعت چند دقیقه، در همان چند دقیقه هم دلش جای دیگر باشد! مثل همان است که دارد با یک کسی حرف می‌زند و رویش به طرف دیگر است و توجه او به کس دیگری است! این خیلی زشت است. به تعبیری که یک وقت مقام معظم رهبری فرمودند بعضی نمازهای ما بی‌مخاطب است؛ داریم نماز می‌خوانیم اما کأنّه با کسی حرف نمی‌زنیم، فقط داریم یک چیزی می‌خوانیم و لقلقه زبانی است. اول فکر کنیم که این کار و این حالت چقدر زشت است. نه‌تنها این عبادت مستوجب پاداش نمی‌شود بلکه احیاناً مستحق توبیخ و عقوبت است. جا دارد خداوند متعال به من بفرماید که تو داری به من توهین می‌کنی! باید تأدیب شوی! باید توبیخ شوی!

تمرین درک حضور در محضر خدا

بعد از اینکه آدم زشتی این کار را فهمید و خواست که حالش تغییر کند و به‌گونه‌ای باشد که گویا خدا را می‌بیند و یا دست‌کم خدا او را می‌بیند، مربیان اخلاقی گفته‌اند که تمرین کنید، وقتی می‌خواهید نماز بخوانید یا عبادت کنید یا حالات دیگری، چنین تصور کنید که مثلاً در اتاقی هستید که یک پرده‌ای آویخته است و کسی از پشت پرده دارد شما را تماشا می‌کند. شما او را نمی‌بینید ولی او شما را می‌بینید. یا پشت یک شیشه‌ای هستید که یک‌طرفی می‌بیند؛ او از پشت شیشه، شما را می‌بیند ولی شما او را نمی‌بینید. این را همه ما معتقدیم که خدا همیشه دارد ما را می‌بیند ولی ما او را نمی‌بینیم اما برای اینکه یک حالت نسبتاً ثابتی در ما پدید بیاید این احتیاج به تمرین دارد.

بعد از اینکه این حالت یک مقداری تقویت شد که در بسیاری از اوقات، اگر نشد در همه حال، آدم توجه داشته باشد که خدا دارد او را می‌بیند و به اعمال و رفتار و حالات او و حتی به تخیلات و تصورات ذهنی او هم اطلاع دارد؛ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ،[8] يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ.[9] وقتی این حالت تقویت شد، کم‌کم تمرینش را قوی‌تر کند و چنین فرض کند که او دارد نگاه می‌کند منتها مرئی‌اش را با چشم ظاهر نمی‌بیند یعنی کأنّه باز همان پرده نازک هست، دارد به این پرده توجه می‌کند، پشت پرده را نمی‌بیند اما می‌داند که او دارد تماشا می‌کند، صدایش را می‌شنود، با او ارتباط برقرار می‌کند. اگر این حالت را، ابتدا از آن حالت اول شروع کند و بعد تقویت کند و به اینجا برسد، آن وقت می‌تواند مصداق این شود که اِجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ؛ من نسبت به تو آن‌چنان خشیتی داشته باشم، تحت تأثیر ابهت و مقام تو باشم که گویا تو را می‌بینم.

آدم در حالات عادی نمی‌تواند این‌گونه حالی پیدا کند چون توجهش به چیزهای دیگر جلب می‌شود، بلکه در چیزهای دیگر تمرکز پیدا می‌کند و از این حالت غافل می‌شود؛ ولی خداوند متعال به انسان چنین نیرو و چنین استعدادی داده که اگر تمرین کند، آرام‌آرام می‌تواند به یک جایی برسد که در هیچ حالی از یاد خدا غافل نشود و از اینکه خدا حضور دارد غفلت نکند؛ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛[10] البته این حالت به‌آسانی و زود برای همه پیدا نمی‌شود اما می‌دانیم که انسان اگر اراده کند که به چیزی برسد بسیاری از کارهایی که اول نشدنی به نظر می‌رسد، با تمرین، کم‌کم شدنی می‌شود.

این هنرهایی که انسان‌ها بر اثر تمرین دارند یا ورزش‌هایی که می‌کنند و بر اثر تمرین، وزنه‌های سنگین برمی‌دارند، حتی این کسانی که مثلاً بندبازی می‌کنند و روی بند راه می‌روند همه این‌ها به خاطر این است که تمرین کرده‌اند. ما اگر روی یک دیوار یک متری اما باریک بخواهیم راه برویم زمین می‌خوریم اما یک انسان بندباز روی یک بندی شاید به فاصله 20 متر از زمین، در فضا راه می‌رود و خودش را هم کنترل می‌کند!

این حالت توجه به خدا را هم اگر تمرین کنیم، در اوقات خلوتی که توجه ما به چیزهای دیگر معطوف نمی‌شود، سروصدا و شلوغی‌ای نیست یا کار ضروری نداریم، به‌خصوص لااقل موقع نماز، این را تمرین کنیم و سعی کنیم که توجه داشته باشیم که ما در جایی ایستاده‌ایم که کسی از پشت پرده ما را می‌بیند و به ما توجه دارد که ببیند ما چه کار می‌کنیم. بعد اندک‌اندک تمرینمان را بالاتر ببریم به این‌که می‌توانیم با او تماس برقرار کنیم. درست است که او را نمی‌بینیم اما می‌توانیم به‌گونه‌ای حرف بزنیم که او بشنود، ما هم مقصود او را درک کنیم؛ و کم‌کم این ارتباط را تقویت کنیم و بالاتر ببریم تا حدی که گویا خودش را داریم می‌بینیم. حالا یک پرده نازکی واسطه است که او را نمی‌بینیم اما گویا او را می‌بینیم؛ كَأَنِّي أَرَاكَ.

اگر خدا توفیق این کار را به آدم بدهد و آدم تمرین کند و این حالت برای او ملکه شود آن‌وقت در آن عالم، خداوند متعال پاداشش را می‌دهد و رؤیتش را نصیب او می‌کند، آن چیزی که آرزوی انبیا و اولیا و ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين بوده است. امیدواریم که به برکت محبت به اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين، خداوند متعال شمّه‌ای از آن را به ما هم عنایت بفرماید.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1]. لقمان، 3.

[2]. هود، 115.

[3]. كنز العمّال، ج 3، ص 22، حديث 5254.

[4]. بقره، 2 و 3.

[5]. ملک، 12.

[6]. قیامة، 23.

[7]. حدید، 4.

[8]. فاطر، 38.

[9]. غافر، 19.

[10]. نور، 37.