رادیو قم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم. لطفاً درباره بعد علمی از ابعاد شخصیت حضرت امامرضواناللهتعالیعلیه برای شنوندگان ما صحبت بفرمایید.
آیتالله مصباح: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم. سخن گفتن درباره شخصیتی مثل حضرت امامرضواناللهتعالیعلیه مصداق بارز سهل ممتنع است برای اینکه از طرفی کمالات و امتیازات و فضایل و مناقب ایشان بهقدری واضح و چشمگیر بود که حتی دشمنان ایشان را هم به اذعان و اعتراف وامیداشت و حتی سرسختترین دشمنان هم بااینکه تمام وسایل تبلیغات را در اختیار داشتند نتوانستند کمالات و فضایل ایشان را پنهان کنند و علیرغم همه تلاشهایی که برای تحریف شخصیت ایشان انجام دادند، دلهای توده مردم در سراسر جهان شیفته ایشان بود و در حقیقت، شخصیت ایشان در دلهای جهانیان جا داشت. ولی از طرف دیگر ابعاد شخصیت امام بهقدری وسیع و گسترده است که افراد عادی از احاطه بر همه این ابعاد و مراتب کمالات ایشان عاجزند و هیچ سخنوری توان اینکه حق سخن را در این زمینه ادا کند ندارد. بههرحال یکی از ابعاد شخصیت ایشان، بعد علمی است که مورد سؤال شماست و در کنار بعد اخلاقی، بعد معنوی، بعد سیاسی و اجتماعی و بعد مدیریت و رهبری ایشان، از ابعاد برجسته و ممتاز شخصیت امامرضواناللهعلیه محسوب میشود.
حضرت امام دستکم در چهار رشته از علوم اسلامی سرآمد اقران و از برجستهترین صاحبنظران این علوم بودند؛ یعنی علم فقه، اصول فقه، فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی. ما کسی را که مثل ایشان در هر چهار رشته به حد کمال رسیده باشد نمیشناسیم؛ چه رسد به اینکه علاوه بر جامعیت این علوم، از نظر خودسازی و کمالات معنوی، از نظر آگاهیهای سیاسی و درک مسائل پیچیده بینالمللی، از نظر قدرت اداره و رهبری جامعه، از نظر شجاعت و شهامت در مقام رویارویی با بزرگترین قدرتهای جهان، از نظر فراست و تیزهوشی و دوراندیشی و همچنین جمعبندی مصالح و مفاسد و تشخیص اولویتها و سایر کمالاتی که داشتند، علاوه بر جامعیت در علوم، اینها را هم داشته باشد، ما چنین کسی را در عصر خودمان که ندیدیم و نمیشناسیم، در اعصار گذشته هم چنین شخصیتی با این ویژگیها شناختهشده نیست. بنابراین باید گفت که امام در کنار ویژگیها و نبوغهای زیادی که داشتند یکی از نبوغهای ایشان در این چهار علم یعنی در فقه، اصول، فلسفه و عرفان اسلامی تجلی کرده بود.
رادیو قم: لطفاً درباره جایگاه علمی حضرت امامرضواناللهتعالیعلیه در میان علمای اسلام توضیحی برای شنوندگان ما بفرمایید. همچنین در خصوص خدماتی که ایشان در زمینه فقه ارائه دادند، بیاناتی بفرمایید.
آیتالله مصباح: عرض کنم بسیاری از علما، خدماتی که برای جامعه ارائه میدادند در این خلاصه میشد که علوم گذشتگان را بهخوبی فرامیگرفتند و بعد با تدریسشان و با نوشتن کتابهایشان، این علوم را به نسلی که معاصرشان بود منتقل میکردند و بهوسیله کتابتها و تربیت شاگردها، آن علوم را برای آیندگان حفظ میکردند؛ ولی در میان علما و اندیشمندان جهان، نوادر و نوابغی یافت میشوند که علاوه بر حفظ میراث علمی و فرهنگی گذشتگان، خودشان ابتکاراتی داشتند و با نوآوریهایشان بر غنا و بر ثروت علمی جامعه میافزودند. حضرت امامرضواناللهعلیه علاوه بر اینکه علوم اسلامی پیشینیان را بهخوبی فرا گرفته بودند و در ضمن دروس و نوشتههایشان آن علوم را ثبت کردند و به شاگردانشان تعلیم دادند و آن علوم را برای نسل آینده حفظ کردند و منتقل کردند، علاوه بر اینها در این چهار رشته از علوم اسلامی که عرض شد امتیاز چشمگیری داشتند. در این زمینهها ابتکارات و نوآوریهای خاصی هم داشتند که بر غنای این علوم افزوده است. ایشان در ضمن بیان مسائل و توضیح مطالب اسلامی با بیان ساده و دلنشینشان، نظرات علمای برجسته آن علم را مورد نقادی قرار میدادند و با موشکافیها و ریزبینیهای زیاد، نقطههای ضعفی که احتمالاً در آن نظرها و آراء بود را روشن میکردند و بعد با ارائه نظریه کاملتری، بر غنای آن علم میافزودند.
در زمینه فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی، متأسفانه چندان مجالی برای بررسی همه آرای فیلسوفان و عرفای پیشین پیدا نکردند و تنها در بعضی از نوشتههایشان ازجمله تعلیقاتی که بر شرح فصوص و بر مصباح الأُنس، مرقوم فرمودند در آنجا بعضی از نظریات فلاسفه و عرفا را مورد نقادی قرار دادند و حتی خوردهگیریهایی بر آرای بزرگانی مثل ابن عربی فرمودند. ولی در فقه و اصول چون عمده فعالیت علمی ایشان در این زمینه متمرکز بود و سالهای طولانی به تدریس و تحقیق در این دو علم، اشتغال داشتند مبانی جدیدی در اصول فقه ارائه کردند و مبانی سایر بزرگان را مورد نقادی و مناقشه قرار دادند و درنتیجه، علم اصولی که امروز در اختیار ما قرار دارد به برکت نقادیها و تحقیقات ایشان از غنای بیشتری برخوردار شده است. همچنین در فقه، ابتکاراتی داشتند مخصوصاً در بخشی که مربوط به مسائل اجتماعی اسلام میشد، مسائلی که عملاً بحث و تحقیقی در آنها انجام نمیگرفت. ایشان در این زمینهها تحقیقاتی را شروع کردند و بحثهایی در زمینه مسائل اجتماعی فقه ارائه دادند که امروز بسیار مورد استفاده است و راه گشای مسئولین کشور در قوانین مربوط به امور اجتماعی و امور سیاسی اسلام است. میدانید که در تاریخ فقه شیعه، مثل سایر علوم، هر از چند گاهی یک شخصیت بزرگ و یک اندیشمند سترگ، ظهور میکرد که افکارش مثل خورشیدی که ستارگان را تحتالشعاع قرار میدهد بر افکار دیگران سایه میانداخت و آنها را تحتالشعاع قرار میداد. مثلاً بعد از عصر غیبت، شیخ طوسی، محقق حلّی، علامه حلّی، شهید اوّل، شهید ثانی، وحید بهبهانی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و شیخ انصاری، از جمله کسانی بودند که در فقه شیعه نقطهعطفهایی را به وجود آوردند و به یک تعبیر، جهشی در فقه ایجاد کردند. باید گفت در عصر حاضر، حضرت امام با ارائه فتاوای جدید و تحقیقاتی که در فقه انجام دادند نقطه عطف جدیدی در تاریخ فقه شیعه ترسیم کردند که فقه را از رکود و از دنبالهروی تقلیدگونه پیشینیان نجات داد و باعث شکفتگی و پویایی بیشتری شد و مخصوصاً توجه فقها را به مقایسه مصالح مهم با اهم، درصورتیکه تعارضی بین اینها واقع بشود و تشخیص اولویتها جلب کرد و این نکته بسیار مهمی است که برای فقیهانی که میخواهند برای دیگران و مقلدینشان فتوا بدهند و تکلیفشان را در مقام عمل روشن کنند و مخصوصاً برای کسی که در مقام رهبری قرار میگیرد و میخواهد احکام ولایتی صادر کند، دارای اهمیت فوقالعادهای است. بههرحال باید حضرت امام را از بزرگترین علمایی به شمار آورد که به فقه شیعه و به غنای فقه، خدمت بزرگی انجام دادند و راههای نوینی به روی پژوهشگران فقه و صاحبنظران گشودند.
رادیو قم: جناب آقای مصباح، ممکن است بفرمایید که مشرب فلسفی حضرت امامقُدِّسَسِرُّهُالشّریف چه بود و ایشان کدامیک از نحلههای فلسفی را بیشتر میپسندیدند؟
آیتالله مصباح: به حضورتان عرض کنم که نحلههای فلسفی که در بین فلاسفه اسلامی، معروف است تقریباً به سه دسته تقسیم میشود؛ یکی مکتب مشّایی که امثال فارابی و ابنسینا و این بزرگان از آن تبعیت و ترویج میکردند و یکی مکتب اشراقی که از زمان شیخ شهاب الدّین سهروردی، بهاصطلاح شیخ اشراق، در بین فلاسفه اسلامی رواج پیدا کرد و یکی مشرب صدرالمتألهین که گاهی به نام حکمت متعالیه نامیده میشود و جامع بین نظریات مشّایین و اشراقیین و عرفاست؛ یعنی ایشان در هر بابی آنچه را که به حق نزدیکتر میدیده آن را انتخاب کرده و یک نظام فلسفی که هم افکار مشّایی در آن است و هم گرایشهای اشراقی و هم گرایشهای عرفانی، ایشان چنین مکتبی را ارائه دادند که گاهی به نام مکتب صدرایی یا به نام حکمت متعالیه نامیده میشود. حضرت امام هم همین نحله را میپسندیدند و درسشان از کتابهای ملاصدرا و اسفار بود و امثال مرحوم استاد شهید مطهری و بزرگان دیگری که با ایشان همعصر بودند از درس اسفار ایشان استفاده کرده بودند. البته ایشان خودشان در فلسفه هم مثل سایر علوم صاحبنظر بودند و چنین نبود که افکار ملاصدرا را دربست بپذیرند و نقدی نسبت به آنها نداشته باشند ولی رویهمرفته، در بین این سه نحله فلسفی، نحله صدرایی را تائید میکردند و اگر بخواهیم ایشان را جزو یک دسته از این فلاسفه به حساب بیاوریم باید بگوییم که از پیروان فلسفه ملاصدرا هستند.
رادیو قم: استاد، بهعنوان آخرین سؤال از شما خواهش میکنیم که درباره اهداف و آرمانهای حضرت امامقدّساللهنفسهالزّکیّة مقداری برای شنوندگان شرح بدهید.
آیتالله مصباح: اهداف و آرمانهای حضرت امامرضواناللهتعالیعلیه چیزی غیر از اهداف و آرمانهای اسلام نبود، منتها برای اینکه بهطور مشخصتر و جزئیتر بخواهیم فهرستبندی کنیم میتوانیم به این صورت بیان کنیم؛
ایشان بعدازاینکه موقعیت کشورهای اسلامی و بهطورکلی موقعیت اسلام را در جهان بررسی کردند، اولین هدفی را که وجهه همت خودشان قراردادند این بود که یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند، چون بدون تشکیل یک حکومت اسلامی، امیدی برای اینکه قوانین یک کشور، اسلامی بشود، چهره کشور چهره اسلامی بشود و اهداف اسلام در آن کشور پیاده بشود، نمیتوان داشت. این بود که ایشان از همان دوران جوانی و میانسالیشان، همانطور که از بعضی از نوشتههای ایشان به دست میآید، در فکر این بودند که حکومت اسلامی را در ایران برقرار کنند. مخصوصاً از حدود شهریور 1320، ایشان اهتمام بیشتری به این مسئله پیدا کردند و این آرمان در ذهن شریفشان بهصورت جدیتری مطرح شد. پس میتوانیم بگوییم اولین هدف ایشان یا مهمترین هدف ایشان برقراری نظام اسلامی بود که ایشان تقریباً یک ربع قرن برای تشکیل این حکومت و بعد هم برای تحکیم مواضعش بعد از پیروزی انقلاب، تلاش کردند و بارها میفرمودند که مهمترین واجبات برای هر مسلمانی حفظ نظام اسلامی است، هرچند در این نظام کمبودها و نارساییهایی هم وجود داشته بشد و احیاناً گاهی در گوشه و کنار، تخلفاتی هم انجام بگیرد ولی حفظ اساس این نظام، واجبترین وظیفهای است که بر عهده یک مسلمان میآید. این هدف اولی بود که میشد برای رفتارهای امام بهخصوص رفتارهای اجتماعی و مبارزاتشان در نظر گرفت.
دومین چیزی که میشود از اهداف و آرمانهای امام به حساب آورد حمایت از محرومین و مظلومین و به تعبیر خودشان حمایت از پابرهنگان بود و این چیزی بود که از متن اسلام و از رفتارهای پیشوایان اسلامی، مخصوصاً از رفتار امیرالمومنینصلواتاللهعلیه در زمان حکومتشان، الهام گرفته بودند و در هر فرصتی که پیش میآمد، در سخنرانیهایشان، در وصیتنامهشان و در پیامهایی که میدادند همهجا تأکید شدید روی این مسئله داشتند که جهت سیر حکومت اسلامی باید به نفع مستضعفین و حمایت محرومان باشد.
یکی دیگر از اهداف امام که در بیاناتشان زیاد وجود داشت و همه با آن آشنا هستیم مسئله حفظ وحدت بین قشرهای جامعه بود. شاید کمتر سخنرانی ایشان باشد که روی مسئله وحدت و اتحاد مردم تکیه نشده باشد. از یک طرف، وحدت مردم را بهعنوان رمزی برای پیروزی انقلاب معرفی میکردند و از طرف دیگر حفظ این وحدت را بهعنوان یک وظیفه بزرگی که بعد از پیروزی انقلاب متوجه مسلمانهاست، در مقابل تلاشهایی که کفر و استکبار جهانی برای محو اسلام انجام میدهد میدانستند و رخنه کردن دشمنان را در نظام اسلامی یا ضربه زدن به این نظام را تنها از راه ایجاد اختلاف بین مردم و بهخصوص بین مسئولین میدیدند. این بود که سعی وافر و تأکید بالغ داشتند بر اینکه مردم باید وحدتشان را حفظ کنند و خودشان هم در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمیکردند.
چهارمین چیزی که میشود بهعنوان هدف و آرمان امام ذکر کرد ایجاد اتحاد و هماهنگی بین مسلمانان جهان است. محور هدف قبلی ایشان وحدت قشرهای جامعه ایران اسلامی بود. این را میتوانیم بهعنوان یک هدف دیگر یا متمم همان هدف مطرح کنیم که علاوه بر اینکه ایشان روی وحدت قشرهای جامعه ایرانی تکیه میکردند برای اتحاد همه مسلمانها در سطح جهان تلاش میکردند و آن را آرمانی مقدس برای خودشان تلقی، و به دیگران تلقین میکردند.
یکی دیگر از آرمانهایی که حضرت امام داشتند و کاملاً در رفتارها و سخنرانیهایشان مشهود و روشن بود تضعیف و تحقیر استعمارگران و ایجاد اعتمادبهنفس در بین مسلمانها در مقابل آنها بود و همه میدانیم که تمام استعمارگران و مستکبران شرق و غرب اعتراف داشتند که بزرگترین کسی که در این عصر به مبارزه با استعمار برخاست و موفق شد حضرت امام بود و این کار را تنها نه برای فقط ملت ایران انجام میدادند بلکه سعیشان این بود که همه ملتهای جهان بیدار بشوند و در مقابل استعمارگران و ستمگران قیام کنند و حقوق خودشان را بگیرند.
یکی دیگر از اهداف مشخصی که میشود برای حضرت امام ذکر کرد مبارزه جدی و بیامان با مزدور استعمار، یعنی اسرائیل غاصب بود که معتقد بودند این غده سرطانی است که در قلب عالم اسلام به دست استعمار گران بهخصوص آمریکا، به وجود آمده و تا این غده سرطانی ریشهکن نشود کشورهای اسلامی روی صلاح و سداد و پیشرفت و تکامل به خود نخواهند دید. پس ریشهکن کردن این دولت غاصب را میشود یکی از اهداف و آرمانهای حضرت امام به شمار آورد.
و بالاخره مبارزه با طاغوتهایی که به نام اسلام، بر مسلمانان حکومت میکنند و برای حفظ منافع ناچیز شخصی خودشان و خانوادهشان، مصالح کلی اسلام و مسلمین را فدا میکنند و منابع مسلمین را در اختیار استعمارگران و استثمارگران قرار میدهند. مبارزه با اینها برای برقراری نظام اسلامی در سراسر کشورهای اسلامی، این هم یکی از اهداف والا و مقدس حضرت امام بود. البته چیزهای دیگری را هم میشود شمرد که از فرط وضوح، دیگر احتیاجی به ذکر ندارد.
در پایان از خدای متعال درخواست میکنیم که روح شریف این بزرگمرد و این بزرگرهبر انقلاب و اسلام را با انبیا و اولیای خودش محشور بفرماید و همینطور به جانشین شایستهشان، حضرت آیتالله خامنهای، طول عمر و عزت و توفیق بیشتر برای خدمت به اسلام و مسلمین مرحمت بفرماید و به همه ما توفیق خدمتگزاری به اسلام و قدردانی از نعمت حکومت اسلامی و مسئولان دلسوز و فداکار مرحمت کند.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
رادیو قم: از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید متشکریم.
آیتالله مصباح: خواهش میکنم.