بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
خدا را شکر میکنم که آنقدر حیات داد که یکبار دیگر در چنین مجلسی که به نام شهدا برگزار میشود شرکت کنم و امید داشته باشم که همین حضور بیاثر بنده باعث آمرزش و حسن عاقبتم بشود، اگر به هیچچیز دیگری امید نداشته باشم احترام به شهدا آنقدر پیش خدا عزیز است که به آن دل ببندیم که احترام آنها باعث آمرزش ما بشود.
تشکیل چنین جلسهای از یک طرف وظیفهای انسانی در مقابل کسانی است که جان و هستی خود را فدا کردند، ما اقلاً چند دقیقهای اینجا به احترام آنها بیاییم شرکت کنیم و اظهار ارادت کنیم. دوم، احیای شعائر الهی است که ارزش بالاتری دارد و همین حضور ما و تشکیل چنین جلساتی باعث میشود که نام شهادت و ارزش شهادت در جامعه باقی بماند و به نسلهای آینده منتقل بشود. اگر چنین مجالسی و چنین کارهایی از این قبیل نبود معلوم نبود خود ما چه اندازه از ارزش شهادت در مکتب اسلام آگاه میبودیم. برگزاری چنین مجالسی و به دنبال آن، سخنها، بحثها و کارهای هنری باعث این شده که ارزش شهادت در جامعه ما شناخته شود و محفوظ بماند. اگر مقام معظم رهبری فرمودند که ممکن است اثر بزرگداشت شهادت کمتر از شهادت نباشد سخن مبالغهآمیزی نیست، برای اینکه در صورتی تأثیری که شهادت برای جامعه دارد، باقی میماند و مورد استفاده قرار میگیرد که شناخته شود و نام آن باقی بماند. اگر فراموش شود مثل این است که اصل شهادت فراموش شده و آثارش را از دست میدهد. زنده نگهداشتن این برای نسلهای آینده مثل این است که هرروز شهید دیگری تقدیم جامعه شده است. اینها فوایدی است که همه میدانیم بر این جلسات مترتب میشود و امیدواریم که خداوند متعال به احترام شهدا ما را مورد لطف خودش قرار بدهد. یک فایده دیگر هم این است که گمان نمیکنم شهدای ما که به فرموده قرآن، حاضر و طبعاً ناظر هستند وقتی ببینند که ما اینگونه احترام میگذاریم آنها برای ما دعا نکنند، شما گمان میکنید؟! و قطعاً دعای آنها مستجاب میشود. لذا فایده سوم شرکت ما در اینجا این است که مشمول دعای شهدا واقع میشویم.
ولی این جلسات و این مراسم، فوایدی بزرگتر از اینها دارد و آن این است که زمینهای فراهم میکند که ما به اصل حقیقت شهادت توجه بکنیم که این شهادت چیست؟ یعنی چه؟ چه اثری دارد؟ چرا اینقدر به آن اهمیت داده شده است؟
البته همه شهادتها یکجور نیست اما در رأس آن و بالاترین مراتب آن که در سیدالشهدا جریان پیدا کرد، چطور میشود که باعث اینهمه برکات در عالم میشود؛ آمرزش اینهمه گناهان، بالا رفتن درجات قرب عندالله و چیزهایی که نمیتوانم آن را محاسبه بکنم. نمیدانم آیا بشری باشد که بتواند روی این آثار محاسبهای انجام بدهد یا نه؟ چرا؟ این چه سرّی است که شهادت چنین آثاری دارد؟ این جلسات و بحثها و گفتوگوها و اشعار و کارهای هنری و اخلاصهایی که عزیزان ابراز میکند زمینهای بشود برای اینکه ما درباره اینها فکر کنیم و حقیقت این را بیابیم و ببینیم که چه اثری باید در وجود ما بگذارد. حالا شهدا به این مقامات رسیدند و هنیئاً لهم، ما هم به گدایی در خانه آنها و به برکت احترام به شهدا انتظار داریم آمرزیده بشویم؛ اما آیا بیش از همین گدایی و احترام گذاشتن، نمیتواند یک اثری در خود ما داشته باشد؟ آیا شهدا انتظار ندارند که ما از شهادت آنها درسهایی برای زندگیمان بگیریم؟!
یک درس کوچکی که در همین جلسه به نظر بنده آمد، با توجه به اینکه بعضی از عزیزان ابراز میکردند که کسانی فعالیتهایی در جهت انجام وظایف اجتماعی سیاسی انجام داده بودند و به نتیجه مطلوب نرسیده بود و از این جهت متأثر بودند. من میخواهم درسی از شهادت بگیرم و به این تأثر پاسخی بدهم.
زحماتی که شهدا کشیدند، حالا ما قله را نگاه میکنیم و دیگران را با آنها میشناسیم، زحمتی که سیدالشهدا کشید، سمبل شهادت در عالم هستی، ایشان برای امت جدّش چه چیزی کم گذاشت؟ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَة.[1] بهحسب اینکه در زیارت اربعین آمده، هدف سیدالشهدا از اینهمه فداکاری این بود که من و شما هدایت بشویم؛ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَة؛ یعنی برای هدایت ما راهی از این پرمنفعتتر امکان نداشت و الا آن راه را انتخاب کرده بود. کسی که یک چنین فداکاری کرد ما در مقابل او، مائی که میگویم منظورم امت اسلامی است، تنها شخص خودم یا اشخاص دیگری منظورم نیست، چطور این امت در مقابل این فداکاریها ادب لازم را رعایت نکرد، شکر لازم را بهجا نیاورد و حق این فداکاری را ادا نکرد؟ درست است که حیات جامعه ما مرهون نام سیدالشهداست اما آیا از نام سیدالشهدا نمیشد بیش از این استفاده کنیم؟! به همین اندازه اکتفا کنیم، کافی است؟!
یک درس کوچکی که از اینجا میگیریم این است که با اینکه این بزرگواران، خود سیدالشهدا و اصحاب او که از عزیزترین و پاکبازترین مخلوقات خدا بودند، بندگان شریف خدا بودند، اینهمه زحمت کشیدند آیا از کار خودشان راضی بودند یا پشیمان شدند؟ إلَهِی رِضاً بِقَضَائِک تَسْلِیماً لِأمْرِک لاَمَعْبُودَ سِوَاک. بدون شک سیدالشهدا در آخرین لحظات بهترین حالات نشاط و رضایتمندی را داشت. در روایات هم هست که هرچه از روز عاشورا میگذشت نشاط حضرت بیشتر میشد. بعد هم هیچ پشیمان نشد. غیر از اینکه آن وظیفه خودش را در مقابل معبودش انجام داده بود، تأثیری که برای هدایت انسانها تا هزاران سال بعد ایجاد کرد امری رضایتبخش بود. اگر این کار را نکرده بود امثال من و شما هم مثل خیلیهای دیگر گمراه میبودیم. یک درس از همینجا باید بگیریم، یعنی وقتی وظیفهای برای خودمان تشخیص دادیم، زحمتی بکشیم، کاری بکنیم، چیزی بگوییم، پولی خرج کنیم، تلاش دیگری بکنیم و آن نتیجه مطلوبی که انتظار ما بود نگرفتیم پشیمان نشویم. کار را برای انجام وظیفه کردیم، صاحب کار ارزش آن را میداند. اثر آن هم منحصر در آن اثری نیست که ما انتظار داشتیم فردا حاصل شود، ممکن است آثار آن صد سال دیگر حاصل شود.
اگر فرصت بود من یک مقدار اینها را توضیح میدادم که چطور ممکن است که کاری که عزیزان ما یک سال قبل یا دو سال قبل در یک فعالیت اجتماعی انجام دادند اثر این میتواند پنجاه سال یا صد سال دیگر در جامعه ظهور کند. خدا یک روزی آثارش را به ما نشان دهد که ما از همان کاری که کرده بودیم و خیال میکردیم هیچ فایدهای نداشت خیلی خوشحال بشویم. این یک درس کوچکی است که ما از این شهادت باید بگیریم.
نکته اول این است که درست است که در فرهنگ اسلامی مصداق بیّن جهاد، جهاد نظامی و قتال فی سبیل الله است، همه وقتی میگوییم جهاد، همین معنا به ذهن میآید اما در فرهنگ اسلامی با توجه به آیات قرآن و روایات و سیره اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين
معلوم میشود که این واژه مفهوم خیلی وسیعتری دارد. برای مثال خداوند در آیه 41 از سوره توبه میفرماید: جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ.[2] این معنایش این است که جهاد منحصر به قتال در معرکه نیست؛ جهاد اقتصادی هم داریم، طبعاً جهاد فرهنگی هم داریم، جهاد سیاسی هم داریم و در سایر عرصههای زندگی ما، هر جا با عوامل شیطانی، که شامل شیاطین انس و شیاطین جن[3] میشود مواجه باشیم، آنجا جای جهاد است.
گاهی اقتضا میکند که جهاد مالی داشته باشیم، گاهی اقتضا میکند که جهاد سیاسی داشته باشیم. برای همه ما، در همه اوقات واجب است که جهاد فرهنگی داشته باشیم، گاهی هم واجب است جهاد نظامی داشته باشیم اما اینکه این جهادها مساوی هستند یا تفاوت دارند یا یکی از اینها فضیلت بیشتری دارد یک نکته دومی است که میخواستم خدمت شما عرض کنم.
ارزش هر جهادی بستگی دارد به اینکه در آن شرایط، آن جهاد نزد خدا مهمتر و واجبتر باشد. وقتی جهاد نظامی، حضور در معرکه قتال به امر ولی امر مسلمین، پیغمبر اکرم، ائمه اطهار، ولیفقیه، واجب است هیچچیز دیگر جای آن را نمیتواند بگیرد. آن تکلیف مضیق متعینی است. آنوقت که امام میفرمود جبههها را پر کنید، من نمیتوانستم بگویم آقا، من مشغول جهاد علمی هستم، یا فلان بازاری یا فلان تاجری بگوید من مشغول جهاد اقتصادی هستم، آن یک جهاد است، این هم یک جهاد است. نه، آنوقتی که جهاد نظامی متعین شد هیچ چیز دیگر جای آن را نمیگیرد. عکس آنهم ممکن است؛ همیشه که جهاد نظامی مطرح نیست، ممکن است شرایطی پیش بیاید که برای کسی جهاد علمی واجبتر باشد. شاید آن روایت که میفرماید اثر کتابت یک عالم میتواند از خون شهید نزد خدا محبوبتر باشد ناظر به یک چنین شرایطی است؛ وقتی است که تأثیر کار یک عالم از بذل جانش برای اسلام مفیدتر و لازمتر است. باز مثال بیّن آن خود امامرضواناللهعلیه هستند؛ شما فکر میکنید این کاری که امام در ظرف بهخصوص این پانزده، شانزده سال اخیر تا زمان پیروزی انقلاب و بعد هم ده سال بعد از آن انجام داد ثواب آن کمتر از حضور در جبهه نظامی بود؟ بستگی دارد به اینکه آن زمان به این شخص چه احتیاجی باشد. ممکن است در یک شرایطی جز جهاد نظامی هیچچیز نتواند جایش را بگیرد ولی ممکن است در حالاتی باشد که از بعضی از اشخاص جهاد اقتصادی مهمتر باشد. اگر جامعه ما در یک حالتی است که دارد به یک ابرقدرت ظالم غاصب طاغوتی وابسته میشود و کسانی میتوانند با جهاد اقتصادیشان جلوی این را بگیرند، استقلال و آزادی یک کشور اسلامی را تأمین کنند، من فکر نمیکنم ثواب این کمتر از حضور در جبهه باشد کما اینکه نوشتن یک کتابی یا بیان یک حقیقتی که کسانی را از کفر نجات بدهد، معلوم نیست ثواب آن کمتر از جهاد نظامی باشد. این یک مطلب که فی حدّ نفسه انواع جهادی که ما داریم به واسطه ضرورتها و شرایط خاص اجتماعی افضلیت خاصی پیدا میکند، گاهی این تعیّن پیدا میکند آنها جای این را نمیگیرد و گاهی بالعکس. این یک مطلب.
اکنون یک نوع جهاد، از یک شخص را در نظر بگیرید، مثلا قتال فی سبیل الله، حضور در معرکه، آیا این شخص به هر صورتی، هر وقت، در هر معرکهای شرکت کند تا به شهادت برسد ثواب آن یکی است؟ در خصوص ارزش کار همه ما میدانیم که بعد از اینکه کار مطلوب و مرضی خدا بود مرتبه ارزش آن به نیت بستگی دارد؛ من به چه نیتی این کار را انجام میدهم. گاهی ممکن است انجام کاری واجب باشد، اما به واسطه نیتی نامناسب، نهتنها ثوابی نداشته باشد موجب گناه هم بشود؛ مثلاً نماز ظهر واجب است و باید بخوانم، اما اگر رفتم در مسجد و با قصد ریا آن را بهجا آوردم، نهتنها ثوابی ندارد بلکه گناه هم است. ریا در نماز حرام است و نماز را هم باطل میکند، هیچ ثوابی ندارد، گناه هم برای آدم مینویسند. در سایر تکالیف هم تعدد نیتها میتواند ارزشهای مختلف بیافریند.
از الطاف الهی این است که قرآن کریم با توجه به ظرفیتهای مختلف انسانها، در بیانات تربیتیاش به این نکتهها توجه فرموده است. یکی از انگیزههایی که میتواند به کار بسیاری از مؤمنان و آدمهای خوب ارزش ببخشد این است که کاری را انجام بدهند به قصد اینکه از عذاب الهی نجات پیدا کنند، بهقولمعروف خوفاً من النار باشد. قرآن میفرماید هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ.[4]
یکی از روشهای قرآن برای تشویق مردم به کار خیر، استفاده از این مفاهیم استعاری است؛ چون همه مردم کار تجارت را دوست دارند، کار انسان در این عالم به یک معنا دائماً دادوستد است؛ چیزی میدهد و چیزی میگیرد، خدا به پیغمبرش میفرماید: ای پیغمبر! به مردم بگو میخواهید یک تجارتی به شما یاد بدهم که نتیجه آن نجات از عذاب باشد؟ آن تجارت چیست؟ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ. خدا شما را از راه اینکه از عذاب نجات پیدا کنید به جهاد تشویق میکند؛ جهاد بکنید تا مبتلا به عذاب نشوید، این یک راه. این برای کسانی است که بیشترین عامل برای تأثیر در روحشان و ایجاد انگیزه، ترس از عذاب است.
از یک راه دیگر، یک تجارت دیگری؛ إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ.[5] در این راه برای تشویق مردم به جهاد نظامی که تصریح هم میکند يُقَاتِلُونَ، فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ، برای تشویق مردم میگوید: بیایید با خدا معامله کنید، جانتان را بفروشید و بهشت بخرید! یعنی برای ایجاد انگیزه، ثواب بهشت را مطرح میکند، یک پله از آن بالاتر است. آیا قضیه به همینجا تمام میشود یا نه؟
برای این مقام هم در آیات قرآن اشاراتی وجود دارد و هم در سیره پیغمبر اکرم، اما آن که برای ما خیلی راحت است که استفاده کنیم سیره سیدالشهداصلواتاللهعليه است. نقل شده، شاید همه ما شنیدیم که سیدالشهدا در آخرین لحظات یک شعری را میخوانده؛ إلَهِی تَرَکْتُ الْخَلْق طُرّاً فِی هَوَاکَا*وَ إیْتَمْتُ الْعِیَالَ لِکَیْ أرَاکَا.
سیدالشهدا در آخرین لحظات زندگیشان این شعر را خواندند؛ خدایا! همهچیز را به خاطر تو رها کردم، از همهچیز صرفنظر کردم؛ تَرَکْتُ الْخَلْق. غیر از خدا دیگر هرچه باشد خلق است؛ تَرَکْتُ الْخَلْق طُرّاً، بهطور کامل، فِی هَوَاکَا؛ در راه عشق به تو. وَ إیْتَمْتُ الْعِیَالَ؛ بچههایم را هم یتیم کردم که چه؟ برای نجات از عذاب؟ برای ثواب بهشت؟ نه؛ لِکِیْ أرَاکَا؛ برای لقای تو، برای دیدن تو؛ فَمَن كَانَ یرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا.[6] این یک پلهای بالاتر از این چیزهایی است که ما معمولاً میفهمیم. کسانی هستند که لطافت روحی دارند و کمابیش میتوانند ارزش اینها را درک کنند اما معمولاً افراد عادی، بالاترین ارزش آنها بهشت است.
آن روایت هم از امیرالمؤمنینسلاماللهعليه است که میفرمایند: واعلموا إنّهُ لَيسَ لأنفُسِكُم ثَمَنٌ إلاّ الجنّةَ فلا تَبِيعُوها إلاَّ بِها؛ بدانید که ارزش جان شما از همهچیز بیشتر است، قیمت جان شما کمتر از بهشت نیست. میفرماید کمتر از بهشت نیست اما نمیفرماید که بیشتر از آن نیست؛ لَيسَ لأنفُسِكُم ثَمَنٌ دونّ الجنّةَ؛ برای شما ارزشی کمتر از بهشت نیست، اما بیشتر از بهشت باشد این حدیث اشاره ندارد. میفرماید جان خودتان را به کمتر از بهشت نفروشید؛ یعنی کمترین قیمتی که برای جان شماست اگر در راه خدا بدهید؛ إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، بعد هم میفرماید که بشارت باد بر شما به خاطر این معامله شما و این خرید و فروش شما؛ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیعِكُمُ، با این خرید و فروشی که با خدا کردید، جان خود را فروختید و بهشت خریدید بشارت باد! بر شما گوارا باد! این معامله مبارک باشد! ولی برای اولیای او بالاتر از این هم هست. حالا نمیدانم این را چطور و به چه زبانی میشود تشبیه کرد.
در این عالم لذتهایی هست که قابل مقایسه با لذتهای دیگر نیست. ولو گاهی با یک نگاه ممکن است لذتی برای آدم پیدا شود که از همه اموال عالم بیشتر بیارزد. شما فکر میکنید اگر یک وقتی انشاءالله نصیب همه شما بشود، یک وقت جمال مبارک ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف را ببینید و ایشان یک لبخند به شما بزنند و بروند، یک لبخند، ارزش آن لبخند بیشتر است یا همه اموال دنیا؟ یک لحظه، یک لبخند. تازه ولیعصر بندهای از بندگان خداست. وَ ایتمتْ العِیَالَ لِکِیْ أرَاکَا.
پس جهاد و قتال و شهادت، مراتبی از ارزش را دارد. ما اگر بخواهیم سودمان بیشتر باشد و کار ما عاقلانهتر باشد باید معرفت خود را بالا ببریم. چه کنیم که کار ما بیشتر ارزش پیدا کند؟ در یک کلمه، هرچه کار کنیم، هرچه تلاش کنیم که معرفت ما نسبت به خدا و اولیای خدا و محبت ما به خدا و اولیای خدا بیشتر بشود، نفس کشیدن ما در راه آنها قیمتهای گزاف پیدا خواهد کرد. پس بکوشیم از این جلسات، از یاد شهدا، از عرض ارادت به پیشگاه شهدا، از بوسیدن خاک پوتین شهدا، به خدا تقرب پیدا کنیم تا یک جو بر معرفت ما و به دنبال آن بر محبت ما نسبت به خودش و به اولیایش و در قله شهادت به سیدالشهداصلواتاللهعليه بیفزاید.
پروردگارا! تو را به مقامی که به سیدالشهدا دادی و گمان نمیکنم جز معصومین کسی بتواند آن مقام را درک کند، تو را به آن مقام قسم میدهیم شمّهای از معرفت و محبت خودت و اولیای خودت را به همه ما عنایت بفرما!
از صدقهسر شهدا ما را همنشین شهدا و کسانی قرار بده که حیات خودشان را فدای رواج دین تو کردند!
قلب مقدس ولیعصر از همه ما راضی و خشنود بفرما!
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد