صوت و فیلم

صوت:
18

نعمت انقلاب اسلامی و وظیفه ما

در دیدار با طلاب یزدی
تاریخ: 
جمعه, 28 فروردين, 1366

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسیَّما بَقیَّهَ اللَّهِ فِی الأرَضینَ عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَاجعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ

قالَ اللهُ الحَكيمُ في‌ كِتابهِ الكَريمِ: ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَيْفَ تَعْمَلُونَ.[1]

نثار ارواح پاک شهدای اسلام، صلواتی ختم بفرمایید.

تکامل انسان در سایه استفاده صحیح از نعمت‌های الهی

همه نعمت‌هایی که خداوند متعال در این عالم در اختیار انسان‌ها می‌گذارد وسایلی برای تکامل انسان است و برای این است که لیاقت کسب مقامات عالی انسانی و درک جوار و لقای الهی را پیدا کند. هیچ‌کدام از نعمت‌های این جهان، نسبت به نعمت‌های اخروی و ابدی اصالت ندارد. چنان‌که سختی‌ها و گرفتاری‌ها نیز مثل عذاب‌های اخروی نیست که نشانه سخط الهی باشد بلکه آن‌ها هم باز وسایل دیگری برای آزمایش انسان است که با رفتار مناسب در مقابل آن‌ها، وسیله تکامل انسان را فراهم کند.

این نعمت‌ها انواع گوناگونی دارد، از نعمت‌های مادی فردی گرفته تا نعمت‌های روحی تا نعمت‌های اجتماعی با انواع و اقسامی که نعمت‌های اجتماعی دارد. از جمله نعمت‌های مادی فردی، نعمت سلامتی است که خداوند متعال کم یا زیاد در این دنیا به هر فردی عطا فرموده است و خود این نعمت به هزارها و بلکه به میلیون‌ها نعمت دیگر تقسیم می‌شود. سلامتی یک عنوان عامی است که از مجموع نعمت‌های فراوانی که در بدن است، به دست می‌آید؛ چشم سالم، گوش سالم، دست سالم، پای سالم، قلب سالم، کبد سالم، بلکه هرکدام از آن‌ها باز اجزای کوچک‌تری دارد که سلامت همه آن‌ها شرط است برای اینکه انسان، سالم باشد. یا نعمت‌های دیگری که خداوند متعال به انسان عطا فرموده است ازجمله همسر خوب، فرزند خوب، خانه، وسایل زندگی که اگر آدم درباره یک‌یک این‌ها در حدی که می‌تواند فکر بکند خواهد فهمید که وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَة اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا![2]

نعمت‌های معنوی، فراتر از نعمت‌های مادی

ما اگر همین نعمت‌های مادی‌اش را حساب بکنیم قابل احصا نیستند؛ ولی بالاتر از نعمت‌های مادی، نعمت‌های معنوی است که خداوند متعال به هر انسانی جداگانه مرحمت فرموده است و مربوط به روح و عقل انسان است. اگر ما سلامتی و همه نعمت‌های مادی را داشته باشیم ولی از نعمت عقل، محروم باشیم پیداست که همه آن نعمت‌ها ارزش خودش را از دست می‌دهد. دیگر آن نعمت‌ها، سلامتی انسان نخواهد بود، دیگر این چشم، چشم انسان نخواهد بود بلکه چشم یک حیوان خواهد بود. این نعمت‌ها وقتی به‌عنوان اجزایی از بدن انسان است که انسان عقل داشته باشد. پس نعمت‌های معنوی فردی از نعمت‌های مادی فردی بالاتر است.

باز عقل انسان برای دریافت همه حقایق کافی نیست. همه انسان‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند به‌جز یک افراد استثنایی که مجنون و سفیه هستند، بقیه همه عقل دارند ولی این عقل طوری نیست که آن‌ها را کاملاً به سرمنزل مقصود راهنمایی کند. این است که خداوند متعال نعمت بالاتری به انسان عطا فرموده و آن، نعمت وحی است که به‌وسیله انبیای عظام‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين در اختیار انسان‌ها گذاشته شده و ازاین‌جهت نعمت وجود مقدس پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله از همه نعمت‌ها ارزشمندتر است و همین‌طور نعمت وجود ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و اولیای خدا که جانشینان پیامبر و وارثان علم آن حضرت و حاملان رسالت ایشان به سایر مردم و نسل‌های بعد هستند؛ اما این هم باز از یک جهت یک نعمت فردی است که هر فردی جداگانه از این نعمت استفاده می‌کند و راه خودش را پیدا می‌کند.

اهمیت نعمت‌های اجتماعی

دسته دیگر از نعمت‌ها نعمت‌هایی است که جنبه اجتماعی دارد. انسان اگر می‌توانست تنها زندگی بکند و جدای از جامعه باشد همین نعمت‌های فردی برای او کافی بود؛ بدن سالمی داشت، وسایل زندگی در اختیار داشت، عقل هم داشت، وحی هم به او می‌رسید، فرض کنید مثلاً قرآن کریم یا روایات اهل‌بیت هم به او رسیده بود، از مجموع این‌ها استفاده می‌کرد. در یک غاری، در یک جنگلی، در یک بیابانی، تنها زندگی می‌کرد و از این نعمت‌ها استفاده می‌کرد؛ ولی زندگی انسان این‌چنین نیست. زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است و اراده خداوند متعال به این تعلق گرفته که انسان‌ها با هم زندگی کنند و در این دنیا، هم برای تأمین نیازمندی‌های مادی‌شان و هم برای تأمین نیازمندی‌های معنوی‌شان از همدیگر استفاده کنند. فرض کنید اگر هر یک از ما وقتی به تکلیف می‌رسیدیم یک قرآنی در اختیار داشتیم، فرض کنیم یک کتب اربعه یا یک بحار هم داشتیم، چه اندازه می‌توانستیم از وحی و از بیانات ائمه اطهار استفاده کنیم؟! تا درسی نیاموخته بودیم هیچ. استفاده ما از نعمت وحی و همین‌طور برای تکامل عقل خودمان، منوط به این است که در اجتماعی زندگی کنیم و وسایل تحصیل برایمان فراهم باشد. اگر وسایل تحصیل نبود از همه این نعمت‌ها که در اختیار ما بود نمی‌توانستیم بهره‌برداری کنیم و بالاخره باز به آن هدف انسانی که خداوند متعال ما را برای آن آفریده نمی‌رسیدیم.

خداوند متعال این نعمت‌ها را در شکل اجتماعی، مرحمت می‌کند یعنی وسایلی فراهم می‌کند که انسان‌ها از هم بهره‌مند بشوند، وسایل تعلیم و تعلم فراهم بشود، وحی خدا و بیانات ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و همین‌طور سایر علومی که به درد دنیا و آخرت انسان می‌خورد تبیین بشود؛ ولی با وجود همه این‌ها، اگر یک نظام سالمی در جامعه حاکم نباشد، باز وجود این نعمت‌ها ناقص خواهد بود.

اگر اندکی برگردیم و تاریخ چهل، پنجاه سال قبل را مطالعه کنیم، آن کسانی که مقداری سن‌شان بیشتر است شاید یک مقداری به خاطر داشته باشند ولی خب، اکثر دوستان ما که در این جلسه تشریف دارند سن‌شان اقتضا نمی‌کند، شاید کمابیش از دیگران شنیده باشند که در چهل، پنجاه سال قبل، وضع جامعه اسلامی ما چگونه بود؟ البته بنده هم سنم زیاد اقتضا نمی‌کند، خیال نکنید خیلی پیرمرد هستم، ولی خب یک مقداری چرا، از دوران بچگی و این‌ها به خاطر دارم ولی بیشتر، چیزهایی بود که گذشته بود و دیگر ما از پدران‌ و بستگان و این‌ها می‌شنیدیم که چه حوادثی اتفاق افتاده است.

شرایط اجتماعی جامعه ایران قبل از انقلاب

از چیزهایی که یادم می‌آید این است که گاهی در زیرزمین منزل‌مان در یزد، دو، سه نفر از بستگان جمع می‌شدیم و یک سخنران دعوت می‌کردیم که وقتی وارد منزل می‌شد عمامه سرش می‌گذاشت، بیرون که می‌رفت عمامه نداشت و سفارش هم می‌کرد که سر و صدا زیاد نباشد. خیلی هم یواش روضه می‌خواند. چند نفری شب در زیرزمین جمع می‌شدیم، یک روضه‌ای می‌خواند و بعد هم لباسش را عوض می‌کرد و عمامه‌اش را برمی‌داشت و می‌رفت. من این اندازه را از بچگی یادم می‌آید. یا از وضع لباس پوشیدن و بیرون رفتن خانم‌ها از خانه؛ من یادم است لباسی به نام لباس بی‌حجابی بود. البته من خودم در شهر و در بیرون از خانه یادم نمی‌آید ولی در خانه دیده بودم که این لباس‌ها هست و می‌گفتند این لباسی است که چندی پیش، ما هر وقت می‌خواستیم از خانه بیرون برویم این لباس‌ها را می‌پوشیدیم؛ مثلاً یک پالتوی گشادی بود که برگردان بلندی داشت، وقتی می‌خواستند بیرون بروند برگردانش را بالا می‌بردند. یک کلاه نمدی خاصی هم درست کرده بودند که روی سرشان می‌گذاشتند. زن‌ها اگر یک‌وقت احتیاج ضروری بود که از منزل بیرون بروند، چنین لباسی را می‌پوشیدند. برگردان لباس‌شان را بالا می‌بردند و صورت‌شان را می‌پوشاندند، سرشان را هم با یک کلاه می‌پوشاندند. زنان مسلمان به این صورت در جامعه ما زندگی می‌کردند. آن‌هایی که مقید به این چیزها نبودند که معلوم بود وضع‌شان چه طور بود.

کتابخانه‌هایی که مربوط به علمای سابق بود، کتاب‌های دینی و این‌ها، غالباً در یک زیرزمین‌هایی، در یک جاهایی، پوسیده بود به قول خود ما یزدی‌ها، ترده خورده بود و این‌ها را دور می‌ریختند؛ گاهی دفن می‌کردند؛ گاهی گوشه و کنار در یک مسجدی یا جایی می‌گذاشتند. بعدها که یواش‌یواش یک مقدار آزادی بیشتری پیدا شد یک کتابخانه‌هایی در مدارس و این‌ها هم فراهم می‌کردند و این‌ها را آن جا می‌بردند. دیگر اصلاً این کتاب‌ها نه خریداری داشت و نه کسی که اصلاً می‌دانست این‌ها چه است و به چه دردی می‌خورد؟ به این صورت کتاب‌های علمی هم فاتحه‌اش خوانده می‌شد و دیگر اثری از آن باقی نمی‌ماند.

جامعه‌ای بود که نان داشتند، آب داشتند، سلامتی بدن داشتند، قرآن هم در دست بود، قرآن محو نشده بود، روایات اهل‌بیت هم گوشه و کنار در کتاب‌ها بود ولی شرایط اجتماعی طوری نبود که از این‌ها بشود استفاده کرد.

خداوند متعال باز هم بر این ملت منت نهاد و در اثر جنگ جهانی دوم که پیش آمد و متفقین وارد ایران شدند و آن مرد ملعون فرار کرد، یک مقداری آزادی پدید آمد و این اختناق‌ها برطرف شد و زیاد طول نکشید؛ ولی در بعضی جاهای دیگری که این اختناق‌ها هنوز هم ادامه دارد باید یک مقدار فکر کرد که آن‌ها در چه وضعی به سر می‌برند!

اوضاع مسلمانان در دنیای آزادی و دموکراسی!

همه کمابیش این روزها در روزنامه‌ها خواندید و در رادیوها شنیدید که در ترکیه که 90 درصد مردمش مسلمان هستند و روزی پایگاه خلافت اسلامی در جهان بوده و امپراطوری عثمانی کشورهای بزرگ جهان را در زیر سلطه خودش داشته، آن وقتی که کشورهای اروپایی تحت‌الحمایه کشور عثمانی بودند و از آمریکا که هنوز خبری نبود، یک چنین کشوری که پایگاه کشورهای اسلامی بود و امپراطوری اسلامی در عالم بود، امروز وضعش به آن جا رسیده که دانشجو در دانشگاه اگر حجاب بپوشد از دانشگاه بیرونش می‌کنند! انجمن‌هایی که به نام انجمن اسلامی است، رسماً منحل می‌شود! کسی جرأت نمی‌کند که به نام اسلام، انجمنی تشکیل بدهد!

در مصر و کشورهای دیگر ملاحظه می‌فرمایید که رئیس یک مملکتی، رسماً می‌گوید که تبلیغ اسلام، در این کشور اسلامی ممنوع است! فعالیت‌های مذهبی ممنوع است! در کشور اسلامی!

این وضعی است که بسیاری از مسلمان‌های دنیا همین الآن دارند؛ در مملکت خودشان که به نام حکومت اسلامی است جرأت اینکه علوم دینی را بیاموزند و دستورات دینی‌شان را عمل بکنند ندارند! در آن کشوری که همه چیز دیگر به نام آزادی، مجاز است اما تظاهر به دین مجاز نیست! چه رسد به کشورهای دیگری که رسماً مارکسیستی و کمونیستی هستند که از آن‌ها نمی‌شود توقعی داشت. چندین میلیون مسلمان در چین هستند. چندین میلیون مسلمان، شاید بیش از پنجاه میلیون مسلمان که تحقیقاً بیشتر هستند در شوروی هستند. ده‌ها میلیون مسلمان در یوگسلاوی و بلغارستان و آلبانی و جاهای دیگری هستند و این‌ها هیچ جرأت اینکه تظاهر به اسلام بکنند و دستورات اسلام را عمل بکنند ندارند! و بالاخره کشور هندوستان که در حدود دویست میلیون مسلمان دارد یعنی در حدود چهار، پنج برابر کل جمعیت ایران! بیش از چهار برابر کل جمعیت ایران مسلمان دارد، آن وقت مساجد مسلمان‌ها را رسماً می‌گیرند بت‌خانه می‌کنند، مراسم مذهبی اسلامی ممنوع می‌شود، تبلیغات اسلامی ممنوع می‌شود، با اینکه تبلیغات همه مذاهب آزاد است! این وضع مسلمان‌ها در دنیای آزادی و در دنیای دموکراسی است!

ویژگی‌های شاخص کشور اسلامی ایران

در این دنیای بلبشو که به نام آزادی و به نام عدالت، هر ظلمی را مرتکب می‌شوند، در یک گوشه از این دنیا خداوند متعال معجزه‌ای نشان داده است و آن کشور ماست. حالا چرا این معجزه در این جا اتفاق افتاده، چه حکمتی در این کار بوده، چه اسبابی مقتضی چنین عنایتی از طرف خداوند متعال شده، بحث‌های زیادی دارد. البته آقایان خودشان مستحضر هستند و احتیاجی به عرض بنده نیست ولی امروز شاید کفار هم می‌دانند که ویژگی کشور اسلامی ایران که چنین انقلابی در آن به وجود آمد، ارتباط با اهل‌بیت عصمت و طهارت‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و فرهنگ شهادت‌طلبی است که از ائمه اطهار به این مردم به ارث رسیده است. اگر تعالیم ائمه اهل‌بیت‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين نبود و به‌خصوص این مراسم عزاداری سیدالشهدا‌سلام‌‌الله‌‌عليه که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بارها روی این موضوع تکیه فرمودند و فرمودند ما هر چه داریم از امام حسینسلام‌‌الله‌‌عليه و از عزاداری داریم، اگر این‌ها نبود ما هم مثل سایر مسلمان‌ها گرفتار همان مصائب و مشکلات می‌بودیم. البته علل دیگری هم در شعاع این نور و خورشید هست که قابل بحث و بررسی است.

برقراری نظام اسلامی؛ عظیم‌ترین نعمت الهی

خواستم اشاره بکنم به اینکه وضع مسلمان‌ها در دنیا، حالا وضع سیاه‌های آفریقا و مردم کشورهای دیگری که رسماً زیر سلطه استعمار هستند سر جای خودش، وضع مسلمان‌ها در کشورهای به‌اصطلاح آزاد، چه وضعی است تا ما بفهمیم که خدا چه نعمتی به ما داده است. تحقیقاً اگر ما ده‌ها سال بنشینیم و درباره عظمت این نعمت فکر کنیم، بحث کنیم و بنویسیم نمی‌توانیم حقش را ادا بکنیم. اگر کسی ادعا بکند که بعد از ظهور پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و برقراری نظام اسلامی در زمان آن حضرت و اندکی بعد از آن، در میان نعمت‌های اجتماعی که خداوند متعال از اول آفرینش حضرت آدم‌علی‌نبینا‌وآله‌و‌علیه‌السلام تا به حال به انسان‌ها داده، هیچ نعمت اجتماعی عظیم‌تر از این نعمتی که خداوند متعال فعلاً به ما داده نیست، ادعای بی‌حسابی نگفته است. این یک مقدمه است که همه مورد قبول‌شان است و بیش از بنده به حقانیت این مقدمه اعتقاد دارند و احتیاج به توضیح هم ندارد، گو اینکه آدم هر چه نعمت‌های خدا را ذکر بکند و تفصیل بدهد زیادی نمی‌شود.

تناسب نعمت و تکلیف

مقدمه دیگر این است که گفتیم همه نعمت‌هایی که خدا در این عالم به انسان‌ها می‌دهد، به یک معنا وسیله آزمایش است تا ما با این نعمت‌ها چگونه برخورد کنیم. خدا در این عالم نعمت بی‌حساب به هیچ‌کس نمی‌دهد. هیچ‌چیز این عالم، بی‌حساب نیست؛ نه نعمتش، نه نقمتش، نه بلایش، هیچ چیزش بی‌حساب نیست. همه چیز تحت حساب دقیق و حکیمانه‌ای است که از آن بالاتر، کاری حکیمانه‌تر ممکن نیست؛ بنابراین هر نعمتی که خدا به هر کسی، به هر انسان مختاری بدهد در مقابلش تکلیفی برای او می‌آید. هر چه نعمت‌ها بیشتر باشد تکلیف‌ها سنگین‌تر است چون آزمایش به‌وسیله تکلیف انجام می‌گیرد. بکن، نکن، می‌شود آزمایش. هرقدر امکانات انسان محدودتر باشد تکالیف هم کمتر است.

همه آقایان آشنا هستند که در فقه هم هرقدر امکانات فردی در انجام تکالیف، کمتر باشد تکالیف هم از آن ساقط می‌شود؛ وقتی آب نباشد تیمم، اگر فاقد‌الطهورین باشد شاید عبادت هم ساقط بشود. حالا احتیاط می‌کنند و می‌گویند به هر صورتی که ممکن است نماز را بخوانید ولی به‌هرحال تکالیف، مشروط به قدرت است. وقتی قدرت نبود تکلیفی هم نیست. حالا باز مقدمات تحصیل قدرت هم به یک معنا قدرت است. به‌هرحال قدرت اگر به معنای واقعی‌اش نبود تکلیف هم نیست. هرقدر قدرت، کمتر باشد تکلیف هم کمتر است.

البته این هنر نیست که قدرت آدم محدود باشد و امکاناتش کم باشد تا تکلیفش هم راحت‌تر باشد. هر چه تکلیف بیشتر باشد امکان ترقی بیشتر است، امکان اوج گرفتن بیشتر است. هر چه تکلیف شاق‌تر و سخت‌تر باشد انسان می‌تواند با عمل کردن به آن تکلیف، به نتایج بالاتری برسد. این هنر نیست که آدم دست و پای خودش را ببندد، قدرت‌های خودش را سلب کند، خودش را در یک چاهی، در زندانی، اسیر کند تا تکلیفش کم باشد.

بعضی‌ها، مثلاً بعضی از عوام‌ که گاهی می‌شنوند که تکلیف علما زیاد است خوشحال می‌شوند که خب تکلیف ما کم است؛ این خوشحالی ندارد. علما اگر تکلیف‌شان زیاد است معنایش این است که میدان ترقی‌شان زیاد است. البته میدان سقوط‌شان هم زیاد است چون طرفینی است دیگر. هر چه امکانات بیشتر باشد، هم امکان ترقی، بیشتر است و هم امکان سقوط. این دو تا با هم متکافئ و متعادل است.

عزت ایران تنها در سایه اسلام

با توجه به اینکه خداوند متعال به مردم ما یک نعمتی داده که تنها می‌توانیم زمان حضور پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليهما ‌‌را استثنا کنیم، دیگر در سایر امم و بعد از ائمه اطهار در کشورهای اسلامی هیچ‌وقت چنین نعمتی نصیب مسلمان‌ها نشده بوده، آن آگاهی که مردم داشته باشند، آن قدرتی که در مقابل دشمنان کسب کنند، بعد از آن ذلت و فروتنی و ازکارافتادگی و واماندگی و پس‌زدگی که نصیب مسلمان‌ها شده بود به این اوج عزتی برسند که می‌بینید و دیگر امروز همه دنیا فهمیدند که قدرتی که امروز در دنیا مطرح است و همه از آن می‌ترسند قدرت اسلام است که در ایران اسلامی ظهور کرده است. این عزتی که خدا به ما داده این مفت نیست. نه مفت به دست آمده و نه مفت برای ما حفظ می‌شود و نه اینکه ما می‌توانیم در مقابل این نعمت بی‌تفاوت بمانیم.

بهای حفظ و تداوم نظام اسلامی

می‌دانید که این نعمت با بهای سنگینی به دست آمده است؛ صدها و هزارها خون‌های پاک در راه این انقلاب ریخته شده و هنوز هم در جریان است. هزارها افراد پاک و بی‌گناه به زندان‌ها کشیده شدند، تحت شکنجه‌ها قرار گرفتند، آواره شدند، تبعید شدند و الی‌آخر. مشکلات زیاد اقتصادی که پیش آمد، توهین‌هایی که شد تا این انقلاب به ثمر رسید و این نعمت به دست ما رسید. پس این انقلاب، مفت به دست نیامده است و مفت هم باقی نمی‌ماند. این انقلاب آن‌قدر دشمن دارد که حاضرند همه دشمنی‌های دیگر را کنار بگذارند و با هم رفیق بشوند تا این انقلاب را سرنگون کنند! می‌بینید دیگر، آشکار شده، اگر اوائل انقلاب گاهی امام به چنین نکته‌هایی اشاره می‌فرمودند که تمام شرق و غرب دشمن ما هستند و می‌خواهند این انقلاب را سرنگون کنند، شاید خیلی‌ها درست درک نمی‌کردند اما امروز دیگر خودشان علناً می‌گویند. سران کشورهای شرق و غرب، صاف و صاف کنار هم می‌نشینند و برای اینکه این انقلاب را سرنگون کنند توطئه می‌کنند. علیرغم همه دشمنی‌هایی که هرکدام دارند با هم توافق می‌کنند؛ شرقی‌ها می‌گویند غرب برای ما آن‌قدر خطر ندارد که اسلام بنیادگرای ایران خطر دارد، غربی‌ها می‌گویند کمونیست برای ما آن‌قدر خطر ندارد که این اسلام برای ما خطر دارد.  بنابراین این انقلاب به این آسانی هم حفظ نمی‌شود. همان‌طور که برای حدوثش خون‌ها ریخته شد و زحمت‌ها کشیده شد، می‌بایست برای بقایش هم این کارها ادامه داشته باشد تا باقی بماند وگرنه دشمنان، ما را راحت نخواهند گذاشت و اگر این تلاش‌ها و این جهادها و مبارزات ادامه نداشته باشد بالاخره آن را از چنگ ما خواهند ربود که خدا چنین روزی را نیاورد.

مسئله‌ای که من می‌خواستم روی آن تکیه بکنم این است که علاوه بر اینکه این انقلاب به این قیمت گزاف به دست ما آمده و حفظش هم هنوز بهای سنگینی می‌طلبد، ما در مقابل یک مسئولیت سنگین الهی قرار گرفته‌ایم. اگر به فرض، در دنیا هم دیگر ما را راحت می‌گذاشتند و می‌گذاشتند که زندگی‌مان را بکنیم و هیچ دشمنی ما را تهدید نمی‌کرد و هیچ توطئه‌ای علیه ما نمی‌کردند اما ما با یک مسئولیت سنگینی مواجه بودیم که خطرش خیلی بالاتر از این خطرهاست و آن، مسئولیت الهی و عذاب ابدی است. اگر چهار روز بمباران این شهر، مردم را به وحشت انداخت، همه این بمباران‌ها و همه این عذاب‌ها در مقابل یک لحظه عذاب جهنم هیچ است! بلکه اگر شما همه عذاب‌های عالم را جمع بکنید و در یک لحظه و در یک نقطه بگنجانید با عذاب جهنم قابل مقایسه نخواهد بود. مگر در روایات نخواندید که اگر قطره‌ای از غسلین جهنم در این عالم بیفتد، از بوی تعفنش همه مردم زمین هلاک می‌شوند؟! عذاب خدا و عذاب ابدی که قابل مقایسه با این‌ها نیست و این عذاب‌ها برای کسی است که از نعمت‌های خدا قدردانی نکند و ناسپاسی نعمت‌های خدا را بکند. ناسپاسی مراتبی دارد.

پس هر چه نعمت‌های ما در این دنیا بیشتر بشود، از یک طرف باید خوشحال باشیم و خدا را شکر کنیم که این نعمت‌ها را در اختیار ما قرار داده اما از یک طرف هم باید احساس مسئولیت بیشتر بکنیم، باید بیشتر بر خودمان بترسیم که مبادا بلغزیم و از این نعمت‌ها قدردانی نکنیم و به عذاب مبتلا بشویم. همه نعمت‌ها همین‌طور است. نعمت، شیرین است اما مسئولیتش هم سنگین است.

انقلاب اسلامی؛ امتحان بزرگ الهی!

در این آیه شریفه‌ای که تلاوت کردم خداوند متعال می‌فرماید: ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ؛ ما دشمنان شما را سرکوب کردیم و آن‌ها را از بین بردیم و شما را جانشین آن‌ها کردیم. این نعمت‌ها را به شما دادیم اما این‌ها بی‌حساب نیست، فقط برای این نیست که شما متنعم باشید و خوش باشید؛ همه این کارها را کردیم لِنَنْظُرَ کَيْفَ تَعْمَلُونَ؛ برای اینکه یک باب امتحان جدیدی باز بشود و شما در معرض آزمایش قرار بگیرید و ببینیم شما چه می‌کنید؟! فرعونیان را دیدیم که چه کردند و آن‌ها را به سرانجامشان رساندیم. به سایر جباران و ستمگران تاریخ مهلت دادیم تا خودشان را نشان دادند، ما هم آن‌ها را نابودشان کردیم و عذاب‌های گوناگون بر آن‌ها نازل کردیم. حالا نوبت شماست؛ ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَيْفَ تَعْمَلُونَ!

نقش رفتار در تغییر سرنوشت

سرنوشت ما باید با رفتار خودمان تعیین بشود. هم بهره‌مند شدن از این نعمت‌ها در این دنیا و هم دوام این نعمت‌ها در همین دنیا و هم بهره‌مندی‌های ابدی آن در جهان آخرت در گرو اعمال خود ماست. حتی از روایات برمی‌آید که تعجیل در ظهور مقدس حضرت ولی‌عصر‌ارواحناه فداه به رفتار شیعیان بستگی دارد. البته قضاهای حتمی و غیر قابل تغییر، سر جای خودش است اما باب تقدیرهای قابل تغییر و بداء که در بسیاری از حوادث هست و نمونه‌هایش قبلاً بوده و بعداً هم خواهد بود شامل این مورد هم می‌شود. اینکه این‌همه تأکید شده برای ظهور ولی‌عصر دعا بکنید، انتظار داشته باشید، خودتان را آماده بکنید، این‌ها بی‌حساب نیست. این‌هاست که شرایط ظهور را فراهم می‌کند و منشأ تعجیل در ظهور آن حضرت می‌شود. گاهی با مثال‌هایی به مردم توجه دادند. در روایتی است که بنی‌اسرائیل بعد از اینکه به فرعونیان مبتلا شدند و خود این مبتلا شدن‌شان در اثر اعمال قبلی بود و یک آزمایشی برای آن‌ها بود، طبق آنچه مقدر شده بود ظهور حضرت موسی بن عمران‌علی‌نبیناو‌آله‌و‌علیهم‌السلام از آن وقتی که مبعوث به رسالت شدند بنا بود که چهل سال به تأخیر بیفتد. تقدیر اوّلی این بود اما بنی‌اسرائیل در اثر اینکه به خدا توجه کردند و جمع شدند و تضرع کردند و آماده پذیرش دین حق شدند، در اثر این توسلات و تضرعاتی که کردند، ظهور حضرت موسی چهل سال مقدم شد. این از همان بداءهایی است که در روایات ذکر شده و حتی بیان شده که هیچ‌چیزی نزد خدا محبوب‌تر از اعتقاد به بداء نیست؛ مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ مِثْلِ اَلْبَدَاءِ. سرّش همین است که ما وقتی معتقد باشیم که تقدیرات، قابل تغییر است، آن وقت خودمان می‌توانیم در رفتارمان تجدیدنظر کنیم، کاری کنیم که تقدیرها به‌صورت بهتری انجام بگیرد.

تکلیف ما در مقابل نعمت عظیم انقلاب

خلاصه عرایضم این است که در مقابل این نعمت عظیمی که به‌هیچ‌وجه قابل اندازه‌گیری و سنجش نیست ما تکلیف بسیار سنگینی داریم. غیر از تکلیفی که درباره عبادت و اطاعت خدا در هر شرایطی داریم، غیر از تکالیفی که درباره توسل و توجه به اولیای خدا و مخصوصاً وجود مقدس ولی‌عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف داریم و همه مسلمان‌ها این تکالیف را دارند؛ ما به‌عنوان یک قشر خاصی در جامعه، تکلیف سنگین‌تر، مهم‌تر و مؤثرتری داریم. ما هستیم که اگر در راه شناختن اسلام و شناساندن اسلام تلاش کنیم می‌توانیم اثرهای مطلوبی در جامعه بگذاریم و اگر کوتاهی کنیم، اگر افکار غیرواقعی و افکار باطلی در مغز خودمان پدید بیاید و به دیگران منتقل کنیم می‌توانیم وسیله ناسپاسی این نعمت را فراهم کنیم. این نعمت برای این به ما عنایت شده که ما بیشتر به خدا نزدیک بشویم، احکام خدا را بیشتر عمل کنیم و در سایه عمل به احکام خدا استعداد درک فیوضات بیشتر دنیوی و اخروی را پیدا کنیم.

به خون‌های شهدا و به نوامیس الهی، خیانت نکنیم!

اگر در شناختن احکام خدا و معارف کلی اسلام کوتاهی کردیم، آن طوری که باید بشناسیم نشناختیم، بعد از آنکه شناختیم اگر درست معرفی نکردیم یا تنبلی کردیم یا روی غرض و مرض و یا روی مصالح شخصی و گروهی، آن چه حقیقت اسلام بود و وظیفه ما تبیینش بود نکردیم چه خواهد شد؟!

اولاً اگر بخواهم به منطق انسانی بگوییم یعنی صرف‌نظر از جهات الهی، کسانی که چنین کاری بکنند خیلی بی‌غیرت هستند! رویم نمی‌شود که تعبیر زشت‌تر دیگری عرض بکنم؛ یعنی خون‌های شهدای خودشان را صاف پایمال کردند، آن عزیزانی که هر قطره خون‌شان به همه این دنیا می‌ارزد. این خون‌های پاک، ریخته شد تا اسلام باقی بماند، تا اسلام گسترش پیدا کند، تا حقایق اسلام آشکار بشود و به عمل دربیاید. اگر ما کوتاهی کنیم، به خون‌های شهدای عزیز خودمان خیانت کرده‌ایم.

اما اگر با منطق دینی بخواهیم صحبت بکنیم، علاوه بر این مسئله خیانت به خون‌های پاک شهدا و ناسپاسی نعمت‌های خدا، خیانت به نوامیس الهی کردیم! اماناتی که خداوند متعال به دست ما سپرده و این‌ همه تأکید کرده که لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ،[3] به این امانت‌ها خیانت کردیم.

ما آن وقتی وظیفه خودمان را نسبت به این امانت‌ها درست انجام می‌دهیم که سر سوزنی در شناختن این‌ها و شناساندنش کوتاهی نکنیم. اگر راحتی و تنبلی خودمان را بر درس خواندن و مطالعه و تحقیق و مباحثه مقدم بداریم خیانت کردیم؛ اگر حکمی را شناختیم و به‌خاطر مصالح شخصی بیان نکردیم یا جو مساعدی نبود، یا ترسیدیم که به ما اَنگ بزنند، یا نمی‌دانم به ما چپ‌گرا و راست‌گرا بگویند، فرق نمی‌کند، اگر آن چه حقیقت اسلام است را به خاطر مصالح فردی و شخصی خودمان بیان نکردیم، خیانت کرده‌ایم و جزای خیانت‌کار چیزی جز آتش دوزخ نخواهد بود!

نعمت وجود رهبر اسلامی

این است که در عین حال که باید از وجود این نعمت عظیم خیلی شاکر باشیم، هر روز و هر شب و هر جا به هر مناسبتی این نعمت را ذکر کنیم و خدا را شکر کنیم که البته می‌گوییم این یک نعمت است ولی درواقع میلیون‌ها نعمت است؛ وجود امام بزرگ‌ترین نعمت است در رأس مجموعه این نعمت‌هایی که همه را یک نعمت اجتماعی حساب می‌کنیم. بسیاری از کشورهای اسلامی هستند که جان می‌دهند، ایثار می‌کنند، فداکاری می‌کنند اما این نعمت نصیب‌شان نمی‌شود، به‌خاطر‌اینکه رهبر اسلامی ندارند. هرقدر حساب بکنیم که این چه نعمت عظیمی است که خدا یک رهبر واحدی به ما داده که همه ملت ما، البته به‌استثنای افراد قلیلی، همه یک‌‌صدا، یک‌جان، یک‌دل، محبت این رهبر را دارند، فرمانش را به جان می‌خرند، این چه نعمت عظیمی است! به خدا قسم اگر سال‌ها درباره اهمیت این نعمت فکر کنیم کم فکر کرده‌آیم. مگر من و شما این نعمت را کسب کردیم؟! اگر خدا این مرد را نیافریده بود، اگر چند سال پیش‌تر، ده‌ سال پیش‌تر از دنیا رفته بود، چه وقت این عظمت‌ها، این عزت‌ها و این برکات نصیب من و شما می‌شد؟! البته همه این‌ها از خداست اما با وسایلی که خود او قرار داده و هزارها نعمت‌های دیگری که اگر تک‌تکش را حساب بکنیم، به قول خودمان عقل ما قد نمی‌دهد که این نعمت‌ها را درست ارزیابی کنیم.

روش تربیتی یادآوری و بازگو کردن نعمت‌ها

خداوند این نعمت‌ها را داده، همه را هم باید شاکر باشیم، وظیفه‌مان است که همه‌جا از این نعمت‌ها بگوییم بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ،[4] نکته‌اش همین‌جاست. درباره این نعمت‌ها باید گفت‌وگو کرد تا مردم فراموش نکنند؛ نه خودمان فراموش کنیم و نه دیگران. بازگو کردن این نعمت‌ها و بیان اهمیتش خودش یک مرتبه‌ای از شکر نعمت‌های خداست ولی بالاتر از این‌ها، ما باید خائف باشیم که نسبت به این نعمت‌ها قدردانی نکنیم، اولاً خدایی نکرده این نعمت از دست‌مان نرود و کم بشود و ثانیاً مبتلا به عذاب ابدی بشویم.

دیگر بیشتر مزاحم‌تان نشوم. چند جمله هم دعا کنیم. در این شب جمعه، بعد از اینکه برادران در دعای کمیل شرکت کردند و با خدا راز و نیاز کردند، ما هم مثل همه وقت‌های دیگر که محروم هستیم توفیق شرکت نداشتیم ولی از دل‌های پاک شما و از حال توجه شما استفاده کنیم و چند جمله دعا کنیم؛

پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم می‌دهیم، به همه اسمای حسنی و صفات علیای خودت قسم می‌دهیم، به همه عزیزان و مقربین درگاهت قسم می‌دهیم، به همه ملائکه و انبیا و اولیایت قسم می‌دهیم، به همه ما نظر لطف و عنایتی بفرما!

گناهان ما را بیامرز!

ما را قدردان نعمت‌های خودت قرار بده!

این نعمت‌هایی که به ما دادی را از ما سلب نکن!

روزبه‌روز بر آن‌ها بیفزا!

رزمندگان عزیز ما را در جبهه‌ها به پیروزی کامل و عاجل برسان!

ما را مدیون خون شهدا قرار نده!

ما را مدیون حقوق مردم قرار نده!

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته


[1]. یونس، 14.

[2]. نحل، 18.

[3]. انفال، 27.

[4]. ضحی، 11.