مهم‌ترین ویژگی‌های شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

در مصلى امام خمینى (ره)؛ سارى
تاریخ: 
سه شنبه, 13 ارديبهشت, 1384

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَة وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام، مخصوصاً شهداى عزیز این منطقه، صلواتى ‌‌‌‌‌اهدا بفرمایید.

خداوند متعال را شكر مى‌‌‌‌‌كنم كه توفیق عنایت فرمود در این محفل نورانى افتخار حضور پیدا كردم و ‌‌‌‌‌میهمان برادران ایمانى مازندران شدم. امیدوارم خداوند متعال عنایت بفرماید که آنچه موجب رضایت ‌‌‌‌‌خاطر حضرت بقیة اللّه‌‌ارواحنا فداه است مطرح شود كه هم گوینده و هم شنونده بهره ببرند.

همین‌گونه كه مى‌‌‌‌‌دانید این ‌‌‌‌‌مجلس با این شكوه و عظمت براى بزرگداشت شهادت استاد حضرت آیت اللّه ‌‌‌‌‌مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است كه مردم بعد از بیست و پنج سال، ارادت و حق‌‌‌‌‌شناسى خودشان را نسبت به ‌‌‌‌‌این خدمتگزار اسلام و تشیع ابراز مى‌‌‌‌‌دارند. بنده به سهم خودم از شما عزیزان به خاطر این امر ابراز ‌‌‌‌‌محبت و حق‌‌‌‌‌شناسى، صمیمانه تشكر مى‌‌‌‌‌كنم و از خداوند متعال درخواست مى‌‌‌‌‌كنم كه از خزانه كرم ‌‌‌‌‌خودش آنچه شایسته كرم اوست به همه شما مرحمت فرماید.

این‌گونه مجالس علاوه بر اینكه ‌‌‌‌‌نشانه‌‌‌‌‌اى از حق‌‌‌‌‌شناسى مردم نسبت به نعمت‌های الهى و كسانى است كه عمر خودشان را در راه خدمت به ‌‌‌‌‌اسلام و مسلمین صرف کرده‌اند، وسیله‌‌‌‌‌اى است براى اینكه اهداف آن‌‌‌‌‌ها كه همان اهداف اسلام است ‌‌‌‌‌روشن‌‌‌‌‌تر شود و دیگران هم انگیزه پیدا كنند كه این راه‌‌‌‌‌ها را ادامه دهند. به همین مناسبت، غالباً در این‌گونه ‌‌‌‌‌مجالس شمّه‌‌‌‌‌اى از ویژگى‌‌‌‌‌هاى چنین شخصیت‌هایی بیان مى‌‌‌‌‌شود تا اینكه مردم ما و به‌خصوص نسل ‌‌‌‌‌جوانى كه حضور آن بزرگواران را درك نکرده‌اند بیشتر با منش آن‌ها آشنا شوند و قدر زحماتى كه آن‌ها براى اسلام و ‌‌‌‌‌مسلمین کشیده‌اند را بدانند و سعى كنند به نوبه خودشان جاى آن‌ها را در جامعه پر كنند.

این را براى جوانان اصیل، متعهد و خوش استعداد بین پرانتز عرض ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌كنم كه بدانند ما همیشه به وجود چنین ‌‌‌‌‌شخصیت‌هایی كه باید از میان شما جوانان برخیزد احتیاج داریم. مقام معظم رهبرى در همین سفر اخیرشان در ‌‌‌‌‌كرمان روى این مسئله تأكید فرمودند كه مرحوم آیت اللّه مطهرى شبهاتى را كه در آن زمان مطرح شده بود ‌‌‌‌‌پاسخ گفت و مشكلات علمى، نظرى و فكرى مسلمان‌ها را حل كرد اما در طول این ربع قرن، شبهات ‌‌‌‌‌دیگرى هم مطرح شده و در آینده هم مطرح خواهد شد. باید مطهری‌هایی باشند كه بتوانند این شبهات را ‌‌‌‌‌پاسخ بگویند، روشنگر باشند و راه مردم را به‌سوی سعادت روشن كنند. بنده هم به جوان‌هایی كه بااستعداد هستند و انگیزه دینى دارند، عشق به سید الشهدا‌صلوات‌‌الله‌‌عليه دارند، عشق به امام زمان‌ارواحنا فداه دارند، عشق به انقلاب ‌‌‌‌‌دارند، تأكید مى‌‌‌‌‌كنم كه همت كنند و از تحصیلات علوم دینى بهره‌‌‌‌‌مند شوند و سعى كنند در آینده ‌‌‌‌‌نزدیكى جاى این عزیز ازدست‌رفته را در سطح وسیعى بگیرند. مطهرى فرشته‌‌‌‌‌اى نبود كه از عرش نازل ‌‌‌‌‌شده باشد، انسانى بود كه مثل شما جوان‌ها از یك خانواده اصیل و مؤمن پا به هستى گذاشت و ‌‌‌‌‌سعى كرد تمام عمر خودش را وقف نیازهاى فكرى و دینى جامعه كند. من از همین‌جا به ‌‌‌‌‌اصل مطلب كه بیان ویژگى‌‌‌‌‌هاى شخصیت استاد شهید مطهرى است وارد می‌شوم.

انتخاب آیت‌الله مطهرى به‌عنوان رئیس شوراى انقلاب

به ‌‌‌‌‌طور طبیعى براى یك نوجوان سؤال مطرح مى‌‌‌‌‌شود كه ما در گذشته و در حال، عالمان زیادى داشتیم و داریم، كسانى كه در ‌‌‌‌‌رشته‌‌‌‌‌هایى از علوم اسلامى تخصص پیدا كردند و به مقامات عالى رسیدند، هم در گذشته چنین كسانى ‌‌‌‌‌بودند که نه‌تنها مایه افتخار شهر و كشورشان بودند بلکه بعضی‌هایشان مایه افتخار جامعه انسانى شدند، در ‌‌‌‌‌زمان ما هم علما و مراجع بزرگ تقلید- اطال الله بقائهم، كثّر اللّه امثالهم- و همچنین مورّخان و محققان زیادی داریم. ‌‌‌‌‌مرحوم آقاى مطهرى چه ویژگی‌ای داشت كه اولاً امام که هنوز وارد ایران نشده بودند وقتى دستور تأسیس ‌‌‌‌‌شوراى انقلاب را دادند آقاى مطهرى را به‌عنوان رئیس شوراى انقلاب معرفى كردند، بااینکه قاعدتاً ‌‌‌‌‌شوراى انقلاب از سیاست‌مداران و كسانى كه تجربه بیشتری در مسائل سیاسى و انقلابى دارند تشكیل ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌شود، چطور امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه مرحوم آقاى مطهرى را به‌عنوان رئیس شوراى انقلاب معرفى كردند؟ جواب ساده‌‌‌‌‌اش ‌‌‌‌‌این است كه امام مى‌‌‌‌‌خواست انقلاب اسلامى به وجود بیاورد. این انقلاب در صورتى اسلامى به وجود ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌آمد و جواب مى‌‌‌‌‌داد كه از مهره‌‌‌‌‌هاى اصیل و مؤثرش اسلام‌شناس واقعى باشند وگرنه اگر متخصصان رشته‌‌‌‌‌هاى دیگر این پست‌ها را اشغال مى‌‌‌‌‌كردند و در رأس آن‌ها یك اسلام‌شناس راستین نبود ‌‌‌‌‌انقلاب از همان آغاز دچار آسیب مى‌‌‌‌‌شد آن‌چنان‌که بسیارى از انقلاب‌ها در دنیا مبتلا به همین انحرافات شدند و گاهى ‌‌‌‌‌180 درجه تغییر مسیر دادند!

شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه؛ حاصل عمر و پاره تن امام خمینی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

به‌هرحال این سؤال را مطرح كردم كه بدانید ویژگى آقاى مطهرى در بین سایر علما، ‌‌‌‌‌دانشمندان و محققان چه بود، آن ویژگى‌‌‌‌‌اى كه ازیک‌طرف امام این‌قدر به ایشان بها مى‌‌‌‌‌داد و ازیک‌طرف ‌‌‌‌‌دشمنان، ایشان را هدف تیر خودشان قرار دادند و ایشان را ناجوانمردانه به شهادت رساندند و همچنین بعد از ‌‌‌‌‌شهادت ایشان، آن بیاناتى كه امام در وصف آقاى مطهرى فرمود كه حاصل عمر من و پاره تن من بود؛ مگر ایشان چه ‌‌‌‌‌ویژگى‌‌‌‌‌اى داشت؟! امام شاگردان زیادى داشت، چطور در میان همه شاگردانش آقاى مطهرى را به‌عنوان ‌‌‌‌‌پاره تن و حاصل عمرش معرفى كرد، درصورتی‌که شاگردانى بودند كه سالیان بیشترى از درس امام ‌‌‌‌‌استفاده كرده بودند و بالاخره آن ویژگى‌‌‌‌‌اى كه چنین محبتى را در دل‌های همه مؤمنان باقى گذاشته كه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا؛[1] دل‌های پاك به طور طبیعى و فطرى نسبت به یك ‌‌‌‌‌شخصیت‌هایی محبت پیدا مى‌‌‌‌‌كنند. خب چون نمى‌‌‌‌‌دانند چرا، یك كار الهى است و تنها یك خیال نیست، آیه ‌‌‌‌‌صریح قرآن است که إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا؛ این مودتى كه مردم نسبت به ‌‌‌‌‌چنین شخصیت‌هایی دارند از كجا پیدا مى‌‌‌‌‌شود؟ البته ما نسبت به همه علما مخصوصاً ‌‌‌‌‌مراجع تقلید، محققان و شخصیت‌های بزرگ احترام مى‌‌‌‌‌گذاریم اما آقاى مطهرى ویژگى دیگرى داشت؛ این ویژگى از كجا پیدا ‌‌‌‌‌شد؟

ویژگى‌‌‌‌‌هاى شخصیتی استاد شهید مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

اگر من بخواهم در حد فهم خودم درباره شخصیت ایشان صحبت كنم و همه ‌‌‌‌‌ابعاد ویژگى ایشان را گرچه فهرست‌وار توضیح دهم سخن به درازا مى‌‌‌‌‌كشد و شما را خسته مى‌‌‌‌‌كنم و لذا ‌‌‌‌‌سعى مى‌‌‌‌‌كنم دو یا سه ویژگى مهمى كه بسیار چشمگیر و برجسته و به‌احتمال‌قوی همین‌‌‌‌‌ها موجب این ‌‌‌‌‌شد كه این‌چنین در اعماق دل‌های مؤمنین نفوذ كند این‌ها را تا حدى براى شما توضیح ‌‌‌‌‌دهم.

الف) جامعیت علمی در رشته‌های مختلف

دانشمندان علوم دینى مثل دانشمندان سایر علوم بر اساس شرایط خاص اجتماعى كه برایشان فراهم ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌شود و بر اساس ذوق و سلیقه‌شان و علاقه‌‌‌‌‌اى كه روى رشته‌ای از علم دارند، بعد از گذراندن دوره‌‌‌‌‌هاى ‌‌‌‌‌عمومى سعى مى‌‌‌‌‌كنند در یك رشته‌‌‌‌‌اى تخصص پیدا كنند. بسیارى از بزرگان ما در فقه و اصول ‌‌‌‌‌تخصص دارند كه از میان آن‌ها مراجع تقلید برمی‌خیزند. افراد دیگرى هستند که در تاریخ، در كلام، در فلسفه، ‌‌‌‌‌در تفسیر و در رشته‌‌‌‌‌هاى دیگر تخصص پیدا مى‌‌‌‌‌كنند. آقاى مطهرى جزو كدام دسته از این متخصصان ‌‌‌‌‌هستند؟ حقیقت این است كه تا آن اندازه‌‌‌‌‌اى كه بنده اطلاع دارم ایشان به‌قدری سخت‌كوش بود كه با ‌‌‌‌‌استعداد خدادادی‌اش سعى كرد در چندین رشته از علوم اسلامى به اندازه متخصصان تحقیق كند و به ‌‌‌‌‌مدارج عالى برسد. اگر امام درباره او، هم تعبیر فقیه را به كار مى‌‌‌‌‌برد، هم تعبیر فیلسوف را و هم تعبیر ‌‌‌‌‌اسلام‌شناس را، این‌ها تعارف نبود. مطهرى در عمر نسبتاً كوتاه خودش آن‌چنان از عمرش ‌‌‌‌‌استفاده كرد كه در رشته‌‌‌‌‌هاى مختلفى در حد متخصصان خاص آن رشته پیشرفت كرد. نظریاتى كه ایشان در ‌‌‌‌‌بحث‌های مختلف اسلامى و در رشته‌‌‌‌‌هاى مختلف علوم اسلامى ابراز كرده است اگر درست تبیین شود ‌‌‌‌‌روشن خواهد شد كه در هر زمینه‌‌‌‌‌اى چه نوآوری‌ها و چه تحقیق‌‌‌‌‌هاى عمیقى داشته است. مسلم است که در ‌‌‌‌‌حوزه‌‌‌‌‌هاى ما مرسوم نیست كه ما درس فلسفه مادى بخوانیم، ماتریالیسم بخوانیم، ماركسیسم ‌‌‌‌‌بخوانیم، اما مرحوم آقاى مطهرى نظریات ماركس را آن‌چنان بیان مى‌‌‌‌‌كرد كه متخصصان ماركس‌شناس ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌گفتند ما باید از ایشان یاد بگیریم كه چگونه نظریات ماركس را توضیح دهیم! بهتر از استادهاى خود ‌‌‌‌‌آن فن، نظریات را فهمید و بعد البته رد مى‌‌‌‌‌كرد و جواب مى‌‌‌‌‌داد. در فقه، صاحب‌نظر بود؛ در اصول، صاحب‌نظر ‌‌‌‌‌بود؛ در تاریخ، صاحب‌نظر بود و البته در فلسفه كه شاید بشود گفت رشته اصلى ایشان بود در ‌‌‌‌‌این میدان پهلوانى بود كه متأسفانه عمر ایشان وفا نكرد كه این راه را به پایان برساند و نتایج فکری‌اش را به جامعه ‌‌‌‌‌عرضه بدارد. پس یك ویژگى ایشان ازنظر علمى، جامعیت ایشان در رشته‌‌‌‌‌هاى مختلف بود، نه در حد آشنایى ‌‌‌‌‌بلكه در حد تخصص.

اگر بخواهیم این را یك مقدار روشن كنیم مثل پزشكى مى‌‌‌‌‌ماند كه هم در حد فوق ‌‌‌‌‌تخصص قلب كار كرده باشد، هم در حد فوقش تخصص گوارش و هم فوق تخصص اعصاب داشته باشد! ‌‌‌‌‌پزشكى كه فوق تخصص می‌خواند فوق تخصص یك رشته را مى‌‌‌‌‌خواند. اگر كسى باشد كه در هر یك از ‌‌‌‌‌این رشته‌‌‌‌‌ها مثل كسانى كه در قله آن رشته قرارگرفته‌اند معلومات داشته باشد این یك نبوغ است، این كار هر كسى ‌‌‌‌‌نیست. این یك ویژگى ایشان بود.

ب) زمان‌‌‌‌‌شناسى و توجه به مقتضیات زمان

ویژگى دوم ایشان زمان‌‌‌‌‌شناسى بود. بسیار كسانى هستند که چه در دانشگاه و چه در حوزه، علوم مختلفى را ‌‌‌‌‌كسب مى‌‌‌‌‌كنند، كتاب مى‌‌‌‌‌نویسند، تحقیق مى‌‌‌‌‌كنند، تدریس مى‌‌‌‌‌كنند اما ‌‌‌‌‌مطالبى را كه بیان مى‌‌‌‌‌كنند چندان مسائل مورد نیاز جامعه نیست، مسائلی است که در حد خودش خیلى ارزشمند ‌‌‌‌‌است اما مسائلی که جامعه به آن احتیاج دارد چیزهاى دیگرى است. آن احتیاج به ‌‌‌‌‌زمان‌‌‌‌‌شناسى خاصى دارد، احتیاج به مردم‌‌‌‌‌شناسى خاصى دارد. مرحوم آقاى مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه علاوه بر آن شخصیت علمى فراگیرش، این ویژگى را داشت كه خوب درك مى‌‌‌‌‌كرد جامعه در هر ‌‌‌‌‌زمانى به چگونه مطالبى نیاز دارد كه درباره آن مطالب هنوز تحقیق كافى نشده و یا در دسترس عموم قرار نگرفته است. ‌‌‌‌‌وقتى تشخیص مى‌‌‌‌‌داد كه جامعه امروز به یك سلسله مسائل احتیاج دارد، اگر تخصص در آن رشته هم ‌‌‌‌‌نداشت وقتش را صرف مى‌‌‌‌‌كرد و معلومات مربوط به آن را كسب مى‌‌‌‌‌كرد.

ج) تکلیف محور بودن و توجه به وظیفه

حتى وقتى احساس كرد كه ما در ‌‌‌‌‌عالم مطبوعات اسلامى براى بچه‌‌‌‌‌ها كتاب كم داریم این كار را شروع كرد. کتابی که برای دانش‌‌‌‌‌آموزان نوشته می‌شود باید یك ‌‌‌‌‌مطلبى داشته باشد كه با ذوق بچه‌‌‌‌‌ها بسازد. بچه‌‌‌‌‌ها معمولاً خوششان مى‌‌‌‌‌آید که داستان بخوانند ولى در آن زمان داستان‌‌‌‌‌هاى اسلامى كه بتواند بچه‌‌‌‌‌ها را مشغول و ‌‌‌‌‌اشباع كند وجود نداشت. ایشان این كار را شروع كرد و دیگران هم یاد گرفتند و کم‌یابیش این كار انجام شد.

د) تواضع و فروتنی

كسى كه ‌‌‌‌‌دقایق فلسفى را موشكافى مى‌‌‌‌‌كرد و استادان، پاى درس او زانو مى‌‌‌‌‌زدند، به خاطر انجام وظیفه آمد و كتاب داستان راستان را نوشت. او ‌‌‌‌‌نمى‌‌‌‌‌گفت شأن من اقتضاء نمى‌‌‌‌‌كند که كتاب داستان بنویسم، این مایه كسر شأن من است، یك فیلسوف بیاید براى بچه‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌قصه بنویسد، هرگز این را نگفت؛ چرا؟ براى اینكه مى‌‌‌‌‌دانست نیاز امروز این جامعه به این نوع ‌‌‌‌‌كتاب است یعنى مى‌‌‌‌‌دانست رضایت خدا در این است كه این بخش از عمرش را صرف این كار كند. ‌‌‌‌‌طبعاً در این‌گونه كارها آدم مورد سرزنش دیگران و مخصوصاً مورد سرزنش دوستان قرار مى‌‌‌‌‌گیرد كه اتفاقاً تحمل ‌‌‌‌‌سرزنش دوستان سخت‌‌‌‌‌تر از سرزنش دشمنان است. دوستان هم سرزنش مى‌‌‌‌‌كردند که آقا! شما ‌‌‌‌‌هر ساعت عمرتان یك دنیا ارزش دارد، شما باید بنشینید و یك مسئله فلسفى را تحقیق كنید، یك مسئله فقهى را ‌‌‌‌‌تبیین كنید، براى بچه‌‌‌‌‌ها كتاب نوشتید؟! اما این حرف‌ها هیچ اثرى در او نداشت؛ چرا؟ براى اینكه او مرد ‌‌‌‌‌وظیفه بود. مى‌‌‌‌‌خواست ببیند خدا از او چه مى‌‌‌‌‌خواهد و وظیفه او در این زمان چیست. همین‌جا به یك ویژگى دیگر از شخصیت ایشان اشاره می‌کنم كه از این دو ویژگی‌ای كه گفتم مهم‌تر است.

ه) ثبات در رأی و تصمیم

ما در امور عادى ‌‌‌‌‌خودمان معمولاً به اشخاصى برمی‌خوریم كه گاهى خیلى ساده تحت تأثیر نظر دیگران قرار مى‌‌‌‌‌گیرند. دو ‌‌‌‌‌نفر که به او مى‌‌‌‌‌گویند آقا! این كار خوب است، می‌پذیرد و دیگر احتیاج ندارد که نفر سوم بگوید. یا اگر یك كارى را چند نفر ‌‌‌‌‌بگویند که آقا! این كار خوب نیست، صلاح شما نیست، زود مى‌‌‌‌‌پذیرد یعنى یك حالت انفعال در رأى و ‌‌‌‌‌تصمیم‌‌‌‌‌گیرى دارند. این حالت، درجاتى دارد؛ یك كسى به گفتن دو نفر رأیش تغییر مى‌‌‌‌‌كند، یكى با گفتن پنج نفر، یكى با گفتن ‌‌‌‌‌ده نفر؛ اما شما چند نفر را سراغ دارید كه وقتى چیزى را وظیفه خودشان تشخیص دادند اگر كل جامعه با ‌‌‌‌‌آن‌‌‌‌‌ها مخالفت كنند تحت تأثیر واقع نمى‌‌‌‌‌شوند؟! ما در میان شخصیت‌های بزرگ خودمان امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را داشتیم. ایشان ‌‌‌‌عزم بسیار راسخى داشت. اول درباره كار فكر مى‌‌‌‌‌كرد اما وقتى تشخیص مى‌‌‌‌‌داد كه چیزى وظیفه‌‌‌‌‌اش ‌‌‌‌‌است و خدا این كار را از او مى‌‌‌‌‌خواهد دیگر هیچ‌کس نمى‌‌‌‌‌توانست او را از رأیش برگرداند. البته مرد منطق بود و اگر ‌‌‌‌‌كسى استدلال مى‌‌‌‌‌كرد استدلالش را جواب مى‌‌‌‌‌داد ولى وقتى تصمیم مى‌‌‌‌‌گرفت به خاطر حرف دیگران ‌‌‌‌‌دست از تصمیمش برنمی‌داشت. اگر احیاناً در میان صد تا تصمیم، برای او ثابت مى‌‌‌‌‌شد كه در یک تصمیم، اشتباه ‌‌‌‌‌كرده قبول مى‌‌‌‌‌كرد. مى‌‌‌‌‌گفت بله، من اشتباه كردم؛ اما این نادر اتفاق مى‌‌‌‌‌افتاد. آن جایى كه دل داشت به اینكه ‌‌‌‌‌وظیفه‌‌‌‌‌اش این است و بینه و بین اللّه تشخیص داده بود كه خدا این كار را از او مى‌‌‌‌‌خواهد هیچ قدرتى ‌‌‌‌‌نمى‌‌‌‌‌توانست او را برگرداند. این‌که من ادعا مى‌‌‌‌‌كنم به خاطر این است كه در طول پنجاه سال نمونه‌‌‌‌‌هاى ‌‌‌‌‌فراوانى را مستقیماً از ایشان دیده‌ام که حالا فرصتى نیست كه به آن نمونه‌‌‌‌‌ها اشاره كنم. ‌‌‌‌‌بنده در این حد كسى را مثل امام سراغ ندارم؛ اما در بین علما بعد از امام كسى كه این ویژگى برجسته در او بود آیت اللّه مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بود. ایشان درباره این‌که جامعه امروز به چه نیاز دارد فكر مى‌‌‌‌‌كرد، آستین‌هایش را بالا ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌زد و كار را شروع مى‌‌‌‌‌كرد. شماتت‌‌‌‌‌ها، سرزنش‌‌‌‌‌ها، فحش‌‌‌‌‌ها، بدگویى‌‌‌‌‌ها، همه این‌ها را به جان ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌خرید اما اگر تمام مردم جمع مى‌‌‌‌‌شدند كه او را از رأى خودش برگردانند امكان نداشت. باز این را كه ‌‌‌‌‌عرض مى‌‌‌‌‌كنم تنها یك برداشت ذهنى نیست. قضیه خاصى که الآن در نظرم هست این است كه چند نفر از بزرگانى كه همه ما به آن‌ها ارادت داریم و بعد هم به شهادت رسیدند، در قم در منزل یكى از ‌‌‌‌‌علما روى جهات ظاهرى اجتماعى و مسائل مصلحت‌اندیشی ‌‌‌‌‌اجتماعى راجع به یك ‌‌‌‌‌موضوع به آقاى مطهرى اعتراض داشتند و ایشان از کار و رأیش به خاطر اینكه تشخیص داده بود وظیفه‌‌‌‌‌اش است دست برنداشت.

غریب بودن شهید مطهری حتی در میان دوستان نزدیک!

من این تعبیر را در مورد ایشان یك یا دو بار دیگر هم عرض کرده‌ام، شما هم از من بشنوید؛ مطهرى كسى بود ‌‌‌‌‌كه در میان دوستان نزدیك خودش هم غریب بود! حالا فرصتى نیست كه من این را ثابت كنم اما این جمله ‌‌‌‌‌را از طرف من به یاد داشته باشید شاید دلائلش را بعدها بشنوید و بفهمید. او به‌حق مصداق این ‌‌‌‌‌مطلبى بود كه امام باقر‌صلوات‌‌الله‌‌علیه به جابر بن یزید جُعفى فرمودند؛ ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌دانید جابر یكى از اصحاب سرّ حضرت باقر و حضرت صادق‌صلوات‌‌الله‌‌علیهما بود. در احوالاتش آمده كه مى‌‌‌‌‌گفت من ‌‌‌‌‌پنجاه هزار حدیث خاص از این دو امام بزرگوار شنیده‌ام كه اجازه ندارم حتی یكى از آن را براى كسى نقل كنم! ‌‌‌‌‌احادیث فروانی كه ایشان نقل كرده چیزهایى بوده كه مجاز بوده بیان کند. غیر از آن‌ها پنجاه هزار حدیث، یعنى چند برابر مجموع كافى، حدیث شنیده بود كه این‌ها را در سینه داشت ولى به ایشان فرموده بودند که این‌ها را به ‌‌‌‌‌كسى نگو. یک‌وقت خدمت امام آمد و عرض كرد آقا! من یك حالى پیدا کرده‌ام، گاهى این مطالب آن‌قدر به ‌‌‌‌‌سینه‌‌‌‌‌ام فشار مى‌‌‌‌‌آورد که دیگر نمى‌‌‌‌‌توانم از گفتن آن‌ها خوددارى كنم، چاره‌‌‌‌‌اى بیندیشید، یك كارى به من یاد بدهید. امام ‌‌‌‌‌فرمودند اگر چنین حالى برای تو پیدا شده، در بیابان یك گودال بكن و سرت را داخل آن گودال بكن و بگو قال ‌‌‌‌‌الباقر كذا تا قدری دلت خالى شود. ایشان چنین شخصیتى بود. این را عرض كردم كه بدانید ایشان چه ‌‌‌‌‌مقامى پیش ائمه دارد. پنجاه هزار حدیث سرّى به او گفته بودند که ما اصلاً نمى‌‌‌‌‌دانیم از چه مقوله‌‌‌‌‌اى بوده است!

راه رسیدن به ولایت اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

از جمله ‌‌‌‌‌احادیثى كه جابر براى ما نقل كرده این حدیث است: وَاعْلَمْ بِاَنَّكَ لاتَكوُنُ لَنا وَلِیاً حَتّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیكَ اَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا اِنَّكَ رَجُلٌ سوءٌ لَمْ یحْزُنْكَ ذلِكَ وَ لَوْ قالوا اِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یسُرَّكَ ذلِكَ وَلكِنْ اِعْرِضْ نَفْسَكَ عَلى كِتابِ اللّهِ؛[2]

‌‌‌‌‌امام به چنین صحابه‌‌‌‌‌اى با این ویژگى‌‌‌‌‌ها مى‌‌‌‌‌فرماید: اى جابر! بدان که تو هرگز به مقام ولایت ما نخواهى رسى ‌‌‌‌‌مگر اینكه حال تو این‌چنین باشد، یعنى این‌همه ادعاى ولایت که من و شما مى‌‌‌‌‌كنیم و می‌گوییم ما ولایت اهل‌بیت ‌‌‌‌‌را داریم، امام به جابر مى‌‌‌‌‌فرماید تو به مقام ولایت نخواهى رسى مگر اینكه این‌چنین حالى داشته باشى؛ ‌‌‌‌‌كدام حال؟ حَتّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیكَ اَهْلُ مِصْرِكَ... لَوْ قالوا اِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یسُرَّكَ ذلِكَ؛ اگر همه اهل شهر جمع ‌‌‌‌‌شدند و گفتند زنده‌باد جابر! عجب مرد شایسته‌‌‌‌‌اى است! عجب آدم خوبى است! خوشحال نشوى. اگر ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌خواهى ولایت ما را داشته باشى باید به‌گونه‌ای باشى که تعریف دیگران در تو اثرى نگذارد، حتى خوشت ‌‌‌‌‌هم نیاید، مسرور هم نشوى، خوشحال هم نشوى و برعکس اگر همه اهل شهر جمع شدند و گفتند مرده باد ‌‌‌‌‌جابر! عجب آدم خبیث و پلیدى است! لَمْ یحْزُنْكَ ذلِكَ؛ نگران نشو! هیچ ناراحت نشو! پس از چه ناراحت ‌‌‌‌‌شوم؟! وَلكِنْ اِعْرِضْ نَفْسَكَ عَلى كِتابِ اللّهِ؛ تو خودت را با قرآن بسنج و محك بزن، ببین افكار، رفتار و ‌‌‌‌‌كردار تو با آن چه قرآن مى‌‌‌‌‌گوید وفق مى‌‌‌‌‌دهد یا نمى‌‌‌‌‌دهد؟ اگر ویژگی‌هایی كه دارى، با قرآن وفق مى‌‌‌‌‌دهد ‌‌‌‌‌یعنى قرآن تأیید مى‌‌‌‌‌كند برو خدا را شكر کن كه این نعمت عظیم را به تو داده است، كار به مردم ‌‌‌‌‌نداشته باش و اگر دیدى که رفتارت با قرآن همسان نیست و قرآن بعضى از كارهاى تو را تأیید نمى‌‌‌‌‌كند آن‌وقت ‌‌‌‌‌جا دارد که توی سر خودت بزنى، گریه كنى و اندوهگین شوى. معیار سرور و حزن تو باید تأیید یا رد قرآن ‌‌‌‌‌باشد.

شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و عمل به دستورات قرآن

من اگر بخواهم یكى از مصادیق چنین انسان وارسته‌‌‌‌‌اى كه به تعبیر امام‌علیه‌‌السلام به مقام ولایت اهل‌بیت ‌‌‌‌‌رسیده را معرفى كنم باید بگویم مرحوم استاد شهید مطهرى این‌چنین بود. وقتى چیزى را وظیفه‌‌‌‌‌اش ‌‌‌‌‌تشخیص مى‌‌‌‌‌داد و به‌اصطلاح، خودش را عَلى كِتابِ اللّهِ عرضه مى‌‌‌‌‌كرد دیگر فكر این نبود که دوست و دشمن ‌‌‌‌‌خوششان بیاید یا بدشان بیاید، همه او را مذمت مى‌‌‌‌‌كردند و او عین خیالش نبود و كار خودش را مى‌‌‌‌‌كرد. البته ‌‌‌‌‌من نمى‌‌‌‌‌گویم که ایشان معصوم بود و هیچ‌وقت اشتباه نمى‌‌‌‌‌كرد، كلام در این است كه وقتى وظیفه‌‌‌‌‌اش را تشخیص ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌داد آن‌که حجت بود بینه و بین اللّه آن را درست پیگیرى مى‌‌‌‌‌كرد. احیاناً ممكن است آدم در بین هزار مورد در ‌‌‌‌‌یك مورد هم اشتباه كند چون آدم که معصوم نیست، عمده این روحیه است، این صلابت فكر است، ‌‌‌‌‌این استقلال نظر است، این تقوا است كه آدم تحت تأثیر افكار و آراء دیگران قرار نگیرد، ببیند خدا ‌‌‌‌‌از او چه مى‌‌‌‌‌خواهد.

انسان از كجا بفهمد که خدا ‌‌‌‌‌از او چه مى‌‌‌‌‌خواهد؟! خدا كه درگوشی با من و شما صحبت نمى‌‌‌‌‌كند، از راه قرآن با ما صحبت ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌كند. آیا آن معیارهایى كه قرآن تعیین كرده با كار من وفق مى‌‌‌‌‌دهد یا نمى‌‌‌‌‌دهد؟ اِعْرِضْ نَفْسَكَ عَلى كِتابِ اللّهِ. ‌‌‌‌‌من شهادت مى‌‌‌‌‌دهم كه مرحوم استاد شهید مطهرى در این جهت گوی سبقت را از بسیارى از اشخاص ‌‌‌‌‌ربوده بود. نه بدگویى‌‌‌‌‌هاى دشمنان در او اثر مى‌‌‌‌‌گذاشت و نه خوش‌آمدهای دوستانش، فكر مى‌‌‌‌‌كرد ‌‌‌‌‌وظیفه‌‌‌‌‌اش چیست و همان را انجام مى‌‌‌‌‌داد و سرانجام جان خودش را در همین راه داد.

شهادت؛ پاداش یک‌عمر فداکاری در راه دین

اگر نصیحت بعضى ‌‌‌‌‌از اشخاص را گوش كرده بود چه‌بسا چنین سرنوشتى نمى‌‌‌‌‌داشت، آن‌وقت خدا هم از او آن‌چنان راضى ‌‌‌‌‌نمى‌‌‌‌‌بود، آن‌وقت چنین سعادتى هم به نام شهادت نصیب او نمى‌‌‌‌‌شد. او پاداش یک‌عمر مجاهدت ‌‌‌‌‌خودش را با یك شهادت گرفت و نام او در تاریخ اسلام و انقلاب و تشیع به‌عنوان یك كسى كه مردانه در ‌‌‌‌‌راه دین فداكارى كرد تا خون پاكش در راه اسلام ریخته شد ثبت شد.

شهادت به دست تندروهای منحرف

از مجموع این منش‌‌‌‌‌ها این رفتار ‌‌‌‌‌خاص از استاد شهید به وجود آمد كه بیش از یك دهه از دهه‌‌‌‌‌هاى عمرش که شاید آخرین دهه عمرش باشد ‌‌‌‌‌را صرف مبارزه با كج‌اندیشان اسلامى كرد. در خصوص اینکه آیا كسانى كه به نام اسلام، افكارى منتشر مى‌‌‌‌‌كردند اما انحراف ‌‌‌‌‌فكرى داشتند آیا این‌ها از جایى هدایت مى‌‌‌‌‌شدند بنده دلیل خاصى ندارم و ادعایى نمى‌‌‌‌‌كنم. قطعاً دشمنان ‌‌‌‌‌از این‌ها خوب استفاده كردند اما اینکه این‌ها تعهدى به دشمنان سپرده بودند یا نه خدا مى‌‌‌‌‌داند. آنچه هست ‌‌‌‌‌این است كه کج‌اندیشی این‌ها موجب بهره‌برداری دشمنان اسلام شد و درنهایت آقاى مطهرى به دست همین‌‌‌‌‌ها به ‌‌‌‌‌شهادت رسید. آقاى مطهرى را ساواكى‌‌‌‌‌ها نكشتند، نیروهاى آمریكا و انگلیس نكشتند، حتى كمونیست‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌نكشتند؛ كسانى كه به‌اصطلاح طرفدار اسلام انقلابى بودند اما تحت تأثیر افكار انحرافى ‌‌‌‌‌ماركسیسم و بعضى از مكاتب الحادى واقع شده بودند آقاى مطهرى را به شهادت رساندند! چرا؟ ‌‌‌‌‌یك عده جوان خام كه بعضی‌هایشان سابقه طلبگى هم داشتند، همان كسى كه تیر زد و ایشان را به شهادت رساند سابقه ‌‌‌‌‌طلبگى داشت. این‌ها تحت تأثیر افكار ماركسیستى و افكارى كه آن زمان جزو افكار روشنفكرمآبانه تلقى ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌شد مى‌‌‌‌‌گفتند ما باید كارى كنیم كه در ایران یك انقلاب اسلامى پدید بیاید منتها با ابزارهایى ‌‌‌‌‌كه بتواند این انقلاب را تحقق ببخشد. براى این كار ما باید از مفاهیم دینى استفاده كنیم؛ چه مفاهیمى را ‌‌‌‌‌بكار ببریم تا بتواند این هدف ما را تحقق ببخشد؟

خطر انحرافات فکری و رفتاری

درصدد برآمدند كه براى آیات قرآن تفسیرهایى از ‌‌‌‌‌پیش خودشان ارائه بدهند كه بتواند نظریاتشان را تأیید كند! کتاب‌های تفسیرى نوشتند که البته آن‌وقت‌ها زیر فشار ‌‌‌‌‌ساواك چاپ نمى‌‌‌‌‌شد. این‌هایی هم که احتمالاً اخیراً چاپ شده باشد همین نسخه‌‌‌‌‌هاى پلی‌کپی بود كه بنده ‌‌‌‌‌هم گاهى دیده‌‌‌‌‌ام. تفسیر چند سوره قرآن، تفسیر انقلابى بود. مثلاً إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا؛[3] ‌‌‌‌‌معناى این آیه طبق آن چه که از بیانات مفسران و از روایات اهل‌بیت داریم یعنى حتماً روز ‌‌‌‌‌قیامت خواهد آمد و من آن را مخفى خواهم كرد. یعنى این یكى از اسرار الهى است كه تعیین ‌‌‌‌‌نمى‌‌‌‌‌كند كه قیامت چه وقت تحقق مى‌‌‌‌‌یابد، علمش پیش خداست، إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ.[4] یك معنى‌‌‌‌‌اى كه ‌‌‌‌‌همه مى‌‌‌‌‌فهمند این است. آن‌ها می‌آمدند تفسیر می‌کردند و می‌گفتند منظور از ساعة یعنى ساعت حمله، ساعت ‌‌‌‌‌انقلاب! این أَكَادُ أُخْفِيهَا به ما دستور مى‌‌‌‌‌دهد که باید كارتان زیرزمینى باشد، سرّى باشد، به كسى نگویید که چه ‌‌‌‌‌وقت بناست حمله كنید، این دستور انقلابى است، إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا یعنى ساعت فعالیت‌‌‌‌‌هاى ‌‌‌‌‌انقلابی‌تان را مخفى كنید! این‌گونه تفسیر مى‌‌‌‌‌كردند.

از كلماتى كه مكرر در قرآن بیان شده ایمان باللّه و بالیوم الاخر ‌‌‌‌‌است. از همه انبیا و اولیا نقل شده كه دو ركن ایمان، یكى ایمان به خداست و یكى ایمان به روز قیامت، ‌‌‌‌‌مبدأ و معاد. تفسیری که این‌ها مى‌‌‌‌‌كردند این بود که مى‌‌‌‌‌گفتند صرف اینكه انسان بگوید یك خدایى هست اینكه‌‌‌‌‌ در زندگى نقشى ندارد؛ منظور از اللّه، ایده‌‌‌‌‌آل اخلاقى است! یعنى شما یك موجودى را كه از نظر اخلاقى كامل ‌‌‌‌‌باشد، مهربان باشد، صمیمى باشد، خیرخواه باشد، این را در ذهنتان تصور كنید این مى‌‌‌‌‌شود اللّه. اللّه یعنى ایده‌‌‌‌‌آل ‌‌‌‌‌اخلاقی! ایمان به اللّه یعنى ایمان به كارهاى خوب داشته باشید! خب این‌که اللّه. این‌هایی كه من مى‌‌‌‌‌گویم ‌‌‌‌‌خواب نیست. یكى از کتاب‌هایی كه چاپ شد و این مطلب در آن نوشته شده بود كتابى بود به نام توحید. ‌‌‌‌‌نویسنده‌‌‌‌‌اش حبیب اللّه آشورى بود كه بعد از انقلاب به جرم ارتداد اعدام شد. طلبه هم بود! آنجا نوشته كه ‌‌‌‌‌منظور از اللّه، ایده‌‌‌‌‌آل‌‌‌‌‌اخلاقی است. شركى كه اسلام با آن مبارزه كرده و در مقابلش توحید آورده، توحید یعنى یگانه بودن ایده‌‌‌‌‌آل ‌‌‌‌‌اخلاقى، مادی‌گری‌ای هم كه با آن مبارزه مى‌‌‌‌‌كند یعنى مادی‌گری اخلاقى. اگر نسخه‌‌‌‌‌اى از آن كتاب توحید ‌‌‌‌‌آشورى باشد شما مى‌‌‌‌‌توانید مراجعه كنید و این مطلب را در آن ببینید. یك نفر با لباس روحانیت این كتاب را ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌نوشت و این درس‌‌‌‌‌ها را مى‌‌‌‌‌گفت و جوان‌هایی را دور خودش جمع مى‌‌‌‌‌كرد! معتقد بود که ایمان بالیوم الاخر یعنى ‌‌‌‌‌روزى كه باید این رژیم برچیده شود و جایش یك رژیم طراز نوین توحیدى سر كار بیاید. این اصطلاحى ‌‌‌‌‌بود كه مارکسیست‌ها به كار مى‌‌‌‌‌بردند. مى‌‌‌‌‌دانید که ماركسیست معتقدند كه سیر تاریخ جامعه به اینجا مى‌‌‌‌‌انجامد كه اختلاف ‌‌‌‌‌طبقاتى برداشته مى‌‌‌‌‌شود، مالكیت به‌طورکلی مُلقى مى‌‌‌‌‌شود و همه مردم در یك سطح قرار مى‌‌‌‌‌گیرند، این ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌شود جامعه طراز نوین. آن‌وقت براى اینكه از مفاهیم اسلامى به كار برده باشند مى‌‌‌‌‌گفتند توحید ‌‌‌‌‌همین است یعنى یگانه شوند، مردم یكى شوند، یک‌جور شوند. توحید هم كه مى‌‌‌‌‌گویند توحید این ‌‌‌‌‌همان كتاب توحید آشورى یعنى یكى كردن، یكى كردن یعنى چه؟ خدا را كه نمى‌‌‌‌‌شود یكى بكنند، او که یكى ‌‌‌‌‌هست، اینکه می‌گویید توحید یعنى یكى كنید چه را یكى كنید؟ جامعه را یكى كنید یعنى اختلافات طبقاتى را بردارید.

مبارزه با افکار کج‌اندیشانه تا پای جان!

‌‌‌‌‌این حرف‌ها براى شما خیلى نامأنوس مى‌‌‌‌‌آید اما یك روزى این حرف‌ها مد فرهنگ جوانان ما بود. بسیارى از ‌‌‌‌‌جوانان مبارز و مخالف رژیم گذشته اعتقاداتشان این‌ها بود و فكر مى‌‌‌‌‌كردند که این فكر، اسلام ناب است! این ‌‌‌‌‌اسلام انقلابى است! آقاى مطهرى این‌ها را مى‌‌‌‌‌دید و پیش‌بینی بدترش را مى‌‌‌‌‌كرد. این بود كه آستین‌‌‌‌‌ها را بالا ‌‌‌‌‌زد و در مقام مبارزه با این کج‌اندیشی‌ها، سخنرانى‌‌‌‌‌ها، مقالات، کتاب‌ها برآمد تا ریشه این فكرهاى كج‌‌‌‌‌‌اندیشانه را قطع کند و شاید اگر شهادت او به دست این گروه گمراه نبود این هدفش تحقق پیدا نمى‌‌‌‌‌كرد. ‌‌‌‌‌رسوایى این‌ها با به شهادت رساندن ایشان شناخته شد وگرنه خیلى از مردم فریب این‌ها را مى‌‌‌‌‌خوردند. این‌قدر خوش‌ظاهر بودند، زندگى ساده برادرانه، همه با هم یكى، اعضاى یك تیم كه مى‌‌‌‌‌گویند همه مثل هم، مالكیت در ‌‌‌‌‌بین نبود، اگر پولى بود همه از آن استفاده مى‌‌‌‌‌كردند، آن‌قدر جاذبه داشت. البته كار به آن جا رسیده بود كه این ‌‌‌‌‌اشتراك در همسران هم سرایت كرده بود! حالا این را که بگویم در تاریخ ثبت مى‌‌‌‌‌شود، چه اشكالى دارد؟ مرحوم ‌‌‌‌‌آقاى حسینى شاهرودى كه نماینده مجلس شاهرود بود و به‌وسیله آمریكایى‌‌‌‌‌ها به سرطان مبتلا شده بود و در اثر همین سرطان هم به شهادت رسید ایشان مى‌‌‌‌‌گفت همین آشورى و دار و دسته‌‌‌‌‌اش آمده بودند در ‌‌‌‌‌شاهرود ازدواج مشترك درست مى‌‌‌‌‌كردند! استدلال هم مى‌‌‌‌‌كردند به اینكه قرآن گفته نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ،[5] ‌‌‌‌‌و نگفته نسائُكَ. گفته نِسائِكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ یعنى چند تا زن براى یك تیم، همه با هم مساوى، دیگر زشت و زیبا ‌‌‌‌‌ندارد! انحراف فكرى به این صورت پیشرفت مى‌‌‌‌‌كند.

بزرگ‌ترین خدمت شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به اسلام به تشیع و به انقلاب

اگر ریشه این افكار به دست مرحوم مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه كَنده نشده بود امروز ما شاهد بودیم كه در جامعه ما گروه‌‌‌‌‌هاى فراوانى در دام این گمراهان افتاده ‌‌‌‌‌بودند. این‌ها با شهادت ایشان رسوا شدند و دیگر حنایشان پیش جوان‌‌‌‌‌ها رنگى نداشت. این ‌‌‌‌‌بزرگ‌ترین خدمتى بود كه مرحوم استاد شهید مطهرى به اسلام به تشیع و به انقلاب كرد. من هیچ‌کس دیگری ‌‌‌‌‌را سراغ ندارم كه در این اعصار چنین موفقیتى نصیبش شده باشد؛ و پاداش خودش را هم گرفت. آن چه ‌‌‌‌‌آرزویش را داشت كه شهادت در راه خدا بود به دست همین گمراهان به آرزوى خودش رسید. آیا با ‌‌‌‌‌شهادت آقاى مطهرى باب انحراف فكرى بسته شد؟! دیگر انحراف فكرى در جامعه پدید نخواهد آمد؟! ‌‌‌‌‌آیا گروه‌‌‌‌‌هاى منحرف كه حتى حاضر بودند جامعه ما را از چنین سرمایه‌‌‌‌‌هاى عظیم الهى محروم كنند، ‌‌‌‌‌چون او را مانع راه خودشان مى‌‌‌‌‌دانستند، فكر مى‌‌‌‌‌كنید دیگر از این گروه‌‌‌‌‌ها تشكیل نمى‌‌‌‌‌شود؟!

رگ رگ است این آب ‌‌‌‌‌شیرین و آب شور. بعد از این هم باب انحرافات تا روز قیامت باز است. ان‌شاءاللّه با ‌‌‌‌‌ظهور ولى عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف بساط عمومی این انحرافات برچیده خواهد شد ولى این باب امتحان الهى ‌‌‌‌‌است؛ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ .[6] اگر این را ترجمه ‌‌‌‌‌كنم ممكن است بعضى از ‌‌‌‌‌جوان‌ها معنایش را درست درنیابند، آقایان اهل علم بیشتر تأمل كنند؛ وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ !

لزوم هوشیاری در آینده با عبرت گیری از گذشته

از این بحث‌ها چه نتیجه‌‌‌‌‌اى گرفتیم؟! نتیجه گرفتیم که باید از تاریخ گذشته براى آینده ‌‌‌‌عبرت گرفت. ما امروز به بركت نورانیت روح استاد مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه باید از فروغ قلب و روح او ‌‌‌‌‌استفاده كنیم و راه آینده خودمان را روشن كنیم. بدانیم که باز هم ممكن است چنین انحرافاتى پدید بیاید. نه‌تنها ‌‌‌‌‌ممكن است، بلكه الآن وقوع دارد و زمینه گسترش آن هم فراهم است. جاى مطهرى‌‌‌‌‌ها خالى است. روی سخن ‌‌‌‌‌من با جوان‌‌‌‌‌ها است؛ عزیزان من! بكوشید مطهرى آینده اسلام و انقلاب باشید. این مسئولیت به‌عنوان یك واجب كفایى بر دوش همه جوان‌‌‌‌‌ها هست. هر وقت جامعه‌‌‌‌‌ ما به‌ قدر كافى مطهرى داشت ‌‌‌‌‌تكلیف از دیگران ساقط مى‌‌‌‌‌شود. تا من به الكفایه نیست همه كسانى كه امكان رسیدن به مقامات ‌‌‌‌‌علمى بلند را دارند مسئول‌اند و باید تلاش كنند.

کج‌فکری‌ها؛ بزرگ‌ترین خطر تهدیدکننده انقلاب

بزرگ‌ترین خطرى كه انقلاب ما را تهدید مى‌‌‌‌‌كند همین کج‌فکری‌هاست. کج‌فکری‌ها همیشه یكرنگ نیست. شیاطین هرروز رنگ جدیدى را مطرح مى‌‌‌‌‌كنند تا مردمى ‌‌‌‌‌را با افكار دیگرى و رنگ و لعاب دیگرى بفریبند. یك روز ماركسیسم هست و یك روز لیبرالیسم. ‌‌‌‌‌متأسفانه بعضى از كسانى كه مسئولیت دارند مى‌‌‌‌‌گویند دوران حاكمیت دین گذشته است و تنها راهى كه باقى ‌‌‌‌‌مانده لیبرالیسم است. چه خاكى به سر كنیم؟! دیگر گروه فرقان نیست که این حرف را مى‌‌‌‌‌زند! جاى مطهرى‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌خالى است.

پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم مى‌‌‌‌‌دهیم عزت اسلام و مسلمین را روزافزون بفرما!

درجات استاد شهید را روزبه‌روز عالى‌‌‌‌‌تر بفرما!

به ما توفیق قدردانى از نعمت او و نعمت آثار، علوم، دروس و کتاب‌های او را مرحمت ‌‌‌‌‌بفرما!

روح امام راحل و شهداى ما را با انبیا و اولیا محشور بفرما!

سایه مقام معظم رهبرى و خدمتگزاران به اسلام و مسلمین را مستدام بدار!

وجوب شرکت در انتخابات و انتخاب اصلاح

در پایان عرایضم با تأكید بر ‌‌‌‌‌اهمیت مسئله انتخابات كه مقام معظم رهبرى بارها تأكید فرمودند و همین اواخر هم باز تأكید كردند كه از ‌‌‌‌‌حالا به فكر 27 خرداد باشید چند تا نكته را فشرده عرض مى‌‌‌‌‌كنم و دیگر رفع زحمت می‌کنم؛ توجه داشته باشید که شركت ‌‌‌‌‌در انتخابات یك واجب شرعى است. حفظ عزت اسلام در بین كشورهاى دنیا و دشمنان اسلام، به ‌‌‌‌‌مشاركت هر چه بیشتر مردم در انتخابات است. معناى اینكه اصل انتخابات واجب است این نیست ‌‌‌‌‌كه شما به هر كه دلتان خواست رأى بدهید. در این جا یك واجب دیگرى هم داریم و آن این است كه تا ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌توانید تلاش كنید آن كه اصلح است را شناسایى كنید. تنها به حرف زید و عمر اكتفا نكنید. گذشته‌‌‌‌‌هاى ‌‌‌‌‌طرف را، همكارانش را، تأیید‌کنندگانش را ببینید که چه كسانى هستند که او را تأیید مى‌‌‌‌‌كنند؟ چه كسانى خوشحال ‌‌‌‌‌مى‌‌‌‌‌شوند که ببینند فلانى سر كار مى‌‌‌‌‌آید؟ اگر این سر كار بیاید تیمش چه كسانى هستند؟ چه كسانى را به وزارت ‌‌‌‌‌خواهد رساند؟ به چه كسانى قول داده که چند تا وزیر را از بین آن‌ها انتخاب كند؟ بگردید یك كسى را پیدا كنید كه ‌‌‌‌‌وامدار هیچ‌کس نباشد، به هیچ‌کس هم قول نداده باشد. سعى كنید كسى را انتخاب كند كه خدا راضى ‌‌‌‌‌باشد. ویژگى خودش دلسوزى براى دین و براى مردم محروم باشد نه بی‌اعتنایی به ارزش‌های دینى. فقط ‌‌‌‌‌فكر پُر كردن جیب دوستان و همسایگان و خویشاوندان و باند و حزب نباشد. كسى را انتخاب کنید كه وارسته باشد، نه ‌‌‌‌‌اینکه خودش دربند مال باشد، نه اینکه فكر این باشد كه جیب اطرافیان را پُر كند؛ بلکه فكر این باشد كه به محرومان كمك ‌‌‌‌‌كند. باید چنین کسانی را شناسایى كنید. تحقیق براى این كار یك واجب است.

بعد از اینكه شناختید واجب است به همان ‌‌‌‌‌كس رأى بدهید. اگر به هر كس دیگری رأى بدهید از شما پذیرفته نمى‌‌‌‌‌شود بلكه اگر مى‌‌‌‌‌دانید یك كسى است كه ‌‌‌‌‌رفتارهایش خیلى با اسلام وفق نمى‌‌‌‌‌دهد، حالا تجربه‌‌‌‌‌اى از او دارید یا از افكارش مى‌‌‌‌‌دانید یا می‌توانید از سخن دیگران یقین ‌‌‌‌‌كنید و بالاخره مى‌‌‌‌‌بینید که پایبند به ارزش‌های اسلامى نیست، اگر او را انتخاب کردید و او سر كار آمد هر گناهى که انجام دهد شما ‌‌‌‌‌هم با او شریك‌اید! شمایید كه دارید او را سر كار مى‌‌‌‌‌آورید؛ اما اگر شخص صالحى را سر كار بیاورید كه كارهایش بر ‌‌‌‌‌اساس موازین اسلامى باشد، هر كار خیرى كه مى‌‌‌‌‌كند شما هم در ثوابش شریك هستید.

پروردگارا! به همه ما توفیق بده كه این وظیفه‌‌‌‌‌مان را بیشتر بشناسیم و بهتر عمل كنیم.

خدایا! بر جامعه ما منت بگذار و كسى را به قدرت برسان كه دین تو را یارى كند و به ‌‌‌‌‌محرومان و مستضعفان كمك كند.

و صل على محمد و آله الطاهرین


[1]. مریم، 96.

[2]. تحف العقول، ج۱، ص۲۸۴.

[3]. طه، 15.

[4]. فصلت، 47.

[5]. بقره، 233.

[6]. انعام، 112.