بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
فرارسیدن این عید بزرگ و کمنظیر را به پیشگاه مقدّس ولی عصرارواحنافداه تبریک و تهنیت عرض میکنیم و عاجزانه درخواست میکنیم که گوشه چشمی به مجلس ما بفرمایند.
خداوند متعال را شکر میکنیم که در زمانی زندگی میکنیم که خدا به برکت فداکاریهای شهدا، رهبری پیامبرگونه امامرضواناللهعلیه و فداکاری یاران مخلِص و صَدیق ایشان، نعمتی را به جامعه ما عطا فرموده که در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام، کمتر میشود برای آن نظیری پیدا کرد؛ اگر بشود نظیری پیدا کرد!
در شرایطی که گرایش به کفر، الحاد، خودپرستی، هواپرستی، جاهطلبی و امثال این مفاسد، عالَم را فرا گرفته بود، در گوشهای از دنیا و در میان مردمی که بهرهای از اسباب ظاهری نداشتند و به فرمایش امامرضواناللهعلیه پابرهنگان جامعه بودند، خداوند متعال قدرتی آفرید که بزرگترین قدرتهای دنیا در برابر آن زانو زدند و احساس کوچکی کردند و هنوز بعد از چهل سال، ما از برکات آن بهرهمند هستیم. شرط اینکه این برکات، ادامه داشته باشد و گسترش پیدا کند این است که شکر این نعمتها را به جا آوریم؛ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ.[1]
از خداوند متعال درخواست میکنیم که به برکت صاحب این روز، ساعتبهساعت بر علوّ درجات امام بیفزاید؛ به شهدای ما و به همه کسانی که در راه پیروزی این انقلاب زحمت کشیدهاند، به همه آنها پاداشی درخور کرم خودش عنایت فرماید؛ همه ما را قدردان این نعمت عظیم قرار دهد؛ به ما توفیق شکرگزاری و انجام وظایف، مرحمت فرماید. برای شادی ارواح طیبه شهدایمان، صلواتی اهدا میکنیم.
اگر به این حقیقت، درست دقت کردیم که دوام نعمتهای خدا مشروط به شکر آنها است، خواهیم فهمید که ما آنقدر باید شکر به جا بیاوریم که شاید همه عمر ما برای شکر بخش کوچکی از این نعمتها کافی نباشد!
در یکی از دعاهای صحیفه سجّادیه، حضرت عرض میکنند که پروردگارا! من اگر بخواهم شکر یک نعمت تو را به جا بیاورم، عمر من کفاف نمیدهد. برای اینکه همینکه گفتم الحمدلله، برای گفتن همین الحمدلله یک بار دیگر باید بگویم الحمدلله که موفق شدم بگویم الحمدلله؛ و این تا ابد ادامه دارد. برای شکر همان یک نعمت، عمر ابدی من هم کافی نیست و هر بار که بگویم الحمدلله خدا این نعمت را داد، باید یکبار دیگر برای الحمدلله گفتن شکر کنم، آنوقت چه زمانی میرسم که شکر نعمت تو را به جا آورم؟!
طبعاً در این مجلس، فرصت برای اینکه حتی اشارهای هم به کلیاتی از نعمتهای خدا کنیم کافی نیست اما تصور میکنم که در میان همه نعمتهایی که ما میشناسیم نعمتی که خدا ما را به خودش هدایت کرد از همه چیز مهمتر است. اگر خدا هرقدر نعمتهای مادی فراوان به ما میداد اما ما خدا را نمیشناختیم بسیاری از سعادتهای ابدی را از دست میدادیم. بعد از اینکه خدا را شناختیم، انگیزه اینکه با خدا ارتباط پیدا کنیم و از لطف خدا و از معرفت و محبت الهی بیشتر بهرهمند شویم و بعد، از معرفت اولیای او بهرهمند شویم بالاترین نعمت است. تا آنجایی که عقل ما میرسد چیزی بالاتر از این نعمتها نمیتوانیم معرفی کنیم.
یکی از این نعمتها هم وجود مقدّس خاتم الانبیاصلیاللهعلیهوآله است. اگر کسی ادعا کند که در میان همه نعمتهای خدا، بزرگترین آنها در مثل چنین ایامی به بندگان افاضه شده است، فکر میکنم سخن گزافی نگفته باشد. حال اگر بخواهیم از این نعمت، بیشتر استفاده کنیم چگونه شکر آن را به جا آوریم؟ حالا یک الحمدلله میگوییم، آیا این برای شکر نعمت بعثت پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله کافی است تا بر طبق آیه لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ از افزایش نعمت بهرهمند شویم و بهره ما از نعمت بعثت پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله روزافزون باشد؟!
بنده اینگونه تصور میکنم که اگر نعمتهای خدا را مثل اقیانوس بیکرانی از نعمتها تصور کنیم که دائماً در حال جریان و بخشش نعمتها به خلائق است، در میان این اقیانوس موّاج، گاهی یک موجهای بلندی پیدا میشود که مثل یک نقطه عطفی در یک امتداد طولانی است و بسیار برجسته است. همه نعمتهای او ارزشمند است و قابل شکرگزاری هم نیست، اما گاهی یک موجی از نعمت بلند میشود که همه چشمها را خیره میکند. اگر هر کسی طمعی داشته باشد که شکر بخشی از نعمتهای خدا را به جا آورد، به اینجا که میرسد جز اینکه سر به خاک بگذارد و اظهار عجز کند که این نعمت قابل شکرگزاری نیست، کار دیگری از دست او برنمیآید. نعمت بعثت پیغمبر را میشود مانند چنین موجی در این اقیانوس ارزیابی کرد. در وسط اقیانوس بیکران نعمت الهی از ازل تا ابد، یک موج عظیم همه را خیره کرده، بر همه سایه افکنده است و همه را تحت تأثیر قرار داده است.
قدردانی از این نعمت چگونه است؟ قدردانی از این نعمت، اینگونه است که در ابتدا سعی کنیم این نعمت را درست بشناسیم و بدانیم چیست. اگر یک شخصیت عظیم هدیهای به یک نفر عنایت فرماید، مثلاً داخل یک کاغذی پیچیده و یا داخل بستهای باشد و او اصلاً آن را باز نکند تا ببیند چیست، بسیار جفا کرده است. اولین احترامی که باید برای اهدای این هدیه قائل شویم این است که آن را باز کنیم و ببینیم چیست.
اولین قدم برای شکر نعمت وجود پیغمبر اکرم و بعثت ایشان این است که ببینیم محتوای بعثت ایشان چیست؟ برای ما چه چیزی آورده است؟ و اگر در این باره خود را محکوم کنیم که بسیار جفاکار هستیم کار بیجایی نکردهایم! شما چند نفر را میشناسید که درست فهمیده باشند که محتوای بعثت پیغمبر چیست و چه چیزی برای بشر آورده است؟!
اگر به ما میگفتند محتوای این هدیه الهی به دست پیغمبر اکرم این است که شما یک زندگی سعادتمند همگانی داشته باشید یعنی یک تحفهای آوردهاند که وقتی به دست شما میرسد همه شما خوشبخت میشوید، یعنی هرکدام ۱۰۰ سال زندگی خوش و راحت و شادی خواهید داشت؛ یعنی مجموع تعداد افراد ضرب در ۱۰۰ سال خوشی، خوردن، خوابیدن، شادی کردن، فکر میکنید عددی که از این حاصلضرب به دست میآید این عدد، متناهی است یا نامتناهی؟ تعداد انسانها که محدود است، میگویند حدود هفت میلیارد انسان روی زمین زندگی میکنند، اگر این تعداد را ضرب در ۱۰۰ سال هم کنید، خب ۱۰۰تا هفت میلیارد، ۷۰۰ میلیارد میشود. بالاخره یک عدد محدودی است؛ نصف دارد، ثلث دارد، کسر دارد، یکی به آن اضافه کنیم اضافه میشود، یکی از آن بردارید کم میشود. دیگر محدود است. این عدد ۷۰۰ میلیارد که حساب کردیم، با همه بزرگیاش، در مقابل بینهایت چه نسبتی دارد؟ همه بچههایی که ریاضیات ساده دبیرستانی را بلد باشند، این را میدانند که بین متناهی و نامتناهی هیچ نسبتی نیست؛ یعنی عددی را هرقدر بزرگ فرض کنید و آن را بارها در یک عدد مثل خودش ضرب کنید یا به توان برسانید، بازهم حاصل آن متناهی خواهد بود اما در مقابل نامتناهی، نمیشود بگویند نصف نامتناهی است، ثلث نامتناهی است، یکهزارم نامتناهی است، یکمیلیونیام نامتناهی است، نمیشود بگویند. اصلاً نسبتی ندارند. نامتناهی یک حساب دیگری دارد.
آیا میشود مقیاس و میزان هدیهای که پیغمبر برای ما آورد را با ۷۰۰ میلیارد تعیین کرد؟ اگر نتایج آن فقط برای همین عالم بود و ۱۰۰ سال زندگی خوشی برای ما فراهم میکرد یک عدد محدودی میشد؛ اما برای یکایک انسانهایی که از این نعمت استفاده کنند، بینهایت سعادت در ابد فراهم خواهد شد! خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا![2] در زبان ریاضی، أَبَدًا یعنی بینهایت؛ یعنی پیغمبر اکرم، برای هر انسانی هدیهای آورده است که ارزش آن بینهایت است!
حالا ما چگونه شکر این نعمت را به جا آوریم؟! اولین مرحله شکر این نعمت، این است که بفهمیم محتوای این هدیه چیست و چگونه باید از آن استفاده کرد. بعد سعی کنیم این را ارزان نفروشیم. گاهی ممکن است یک کسی، فرض کنید یک کودک چندسالهای، در یک خانه یک بلور رنگی ببیند که یک الماس کوچک هم در کنار آن باشد. بچه آن الماس را برمیدارد تا با آن بازی کند اما نمیداند که آن الماس چقدر ارزش دارد. تصور میکند مثل یک دانه بلور میماند، چه میداند که الماس یعنی چه!
بسیاری از ما- إنشاءالله که هیچکدام از شما اینگونه نباشید- برای دینمان به اندازه ارزشی که یک کودک برای یک دانه الماس قائل است، به این اندازه ارزش قائل نیستیم و آن را بهآسانی از دست ما میگیرند! این چیزی که ارزش آن بینهایت بود، با یک چیز سادهای، با یک عروسکی، با یک فیلمی، با یک آهنگی از بین رفت. در هر جمعی، چند نفر پیدا میشوند که چنین فریبی از شیطان نخورده باشند؟!
اگر بدانیم که پیغمبر برای ما چه آورده است، آنوقت به این سادگی آن را از دست نمیدهیم. این عمر چندساله ما در مقابل این چقدر ارزش دارد؟ آن کسانی قدر میدانند که آرزوی دیرینه آنها این است که همین الآن در راه حفظ دین به شهادت برسند.
اوایل جنگ، یک نوجوان بود که شبهای جمعه از تهران به قم میآمد و به مسجد جمکران میرفت و احیا میگرفت. نذر کرده بود که چهل شب جمعه احیا بگیرد. از او پرسیده بودند که برای چه نذر کردی؟ چه نیتی داری؟ معلوم شد نذر کرده که به شهادت برسد و رسید.
وقتیکه یک نوجوان میداند که ارزش دین چیست، جا دارد که ما هزار بار جان خودمان را فدای دین کنیم. این هدیهای که پیغمبر برای بشریت آورده است، اگر روزی هزاران بار جان فدای او شود جا دارد چون همه اینها محدود است، امّا اثر آن نامحدود است، آن تمام ناشدنی است؛ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا.
اگر کسانی کمک کنند به اینکه انسانها قدر این نعمت را بهتر بدانند، اینها کسانی هستند که برای سعادت ابدی و بینهایت انسانها کمک میکنند. در زمان ما، شاید یکی از بهترین نمونهها برای اینکه این میوه بهشتی و الهی به دسترس اهلش برسد و میلیونها نفر به سعادت بینهایت برسند، تأسیس این مؤسسه باشد. از روزی که بنیاد اینجا گذاشته شد تا روزی که خدا میداند تا چه زمانی ادامه پیدا کند، هر سال چه کسانی در اینجا تربیت شوند، هم خودشان به سعادت برسند و هم به سعادت رسیدن دیگران و هدایت آنها کمک کنند، دست آنها را بگیرند و آنها از جهنم بیرون بکشند، آنها را همنشین پیغمبر اکرم و اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين کنند؛ کسانی که کمک کردند این کار انجام بگیرد چه خدمت بزرگی کردهاند و چه افتخار بزرگی نصیب آنها شده است! این مطلب حالا راجع به اصل این کار و این مجمع که بنده این افتخار را برای خودم میبینم که خاک اینجا را سرمه چشم خودم کنم، برای اینکه میدانم چه کسانی ولو اشخاص را هم نشناسم اما چه افرادی با چه نیتی این خدمتها را انجام دادهاند که إنشاءالله آن کسانی که هستند، بر طول عمر آنها و بر توفیقات آنها افزوده شود و آن کسانی که از دنیا رفتهاند خدا آنها را با صاحب این روز محشور فرماید.
این یک بحث راجع به اهمیت این کار و این خدمت که این نعمت بعثت پیغمبر اکرم بهعنوان یک نعمتی که بینهایت ارزش دارد به ثمر برسد و به دست اهلش برسد تا از آن استفاده کنند.
حالا من یک مطلب هم برای خودیهایمان عرض میکنم؛ امثال بنده که میخواهیم اینجا درس بخوانیم یا درس بدهیم یا جاروکشی کنیم، خدمت به این دستگاه اگر قبول شود جاروکشی آنهم افتخار است. جاروکشی دستگاه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف است، مگر شوخی است؟! اگر بخواهیم از این افتخار بهرهمند شویم وظیفه ما چیست؟ در چه جهتی باید تلاش کنیم؟
ما باید در همه اینگونه مسائل در دو مورد فکر کنیم، چارهجویی کنیم و تلاش کنیم؛ یکی اینکه ببینیم شرایط استفاده بهینه از این نعمتها چیست؟ چه کار کنیم که بهتر استفاده کنیم؟ یکی هم در نقطه مقابلش، آفتهای آن را بشناسیم تا مواظب باشیم که از آسیب آنها مصون بمانیم. هر دوی اینها مهم است. آدم برای اینکه بدنش سالم باشد تنها غذای خوب خوردن کافی نیست. باید بداند که غذای مسموم هم چیست که اگر بخورد مریض میشود. آدم هم راه اثباتی را باید بپیماید و هم به جهت سلبی آن توجه داشته باشد.
ما طلبهها اول باید یاد بگیریم چه کار کنیم که از این نعمت بینهایت الهی بهتر استفاده کنیم، شرایط آن چیست؟ اگر چگونه باشد بهره بیشتری خواهیم برد و بهره بیشتری به دیگران خواهیم رساند؟ و از آنطرف، ببینیم چه آفتهایی دارد؟ کسانی که به آن آفتها مبتلا شدند کار آنها به کجا رسید؟ مواظب باشیم که آنگونه نشویم. هر دو هم واقعیت دارد؛ هم برای استفاده آن، شرایطی است که باید یاد بگیریم، رعایت کنیم، عمل کنیم و هم مواظب باشیم از آفتهای آن مصون باشیم.
در یک کلمه، مهمترین شرط اثباتی که باید رعایت کنیم تا بهتر استفاده کنیم، اخلاص است یعنی تلاشمان را برای خدا انجام دهیم؛ خدایا! چون تو دوست داری انجام میدهم، نه برای اینکه دیگران از من تعریف کنند، به من احترام بگذارند، دست من را ببوسند و…؛ فقط چون تو دوست داری انجام میدهم.
اگر این گوهر و این کیمیا را پیدا کردیم مس وجود ما طلا میشود. طلا چیست؟! دیگر نمیشود برای آن قیمت قائل شد! این شرط اثباتی آن است؛ از همان روز اول سعی کنیم با امام زمان عهد ببندیم که آقا! ما میخواهیم در راهی قدم برداریم که شما بپسندید، خودتان کمک کنید. ما شرط میکنیم آنچه در توانمان است، کم نگذاریم. شما هم آقایی بفرمایید و کمکمان کنید تا این راه را درست طی کنیم و به ثمر برسانیم. این شرط اثباتیاش است.
بزرگترین آفت آنهم دنیازدگی است. گاهی اسم آن هوای نفس است. یکی از بهترین شیوههای تعلیم و تربیت قرآن برای اینکه این حقیقت را خوب به ما بفهماند عینی کردن یک حقایق با نشان دادن نمونههای آن است. کسانی که در روانشناسی تربیتی کار کردهاند به اهمیت این روش بیشتر پی بردهاند. برای اینکه از یک روش علمی درست استفاده شود، یک نمونه عینی آن را جلوی شخص، مجسم میکنند تا مشاهده کند و ببیند. آن خیلی بیشتر اثر میکند تا یک فرمولهای پیچیده علمی ریاضی و مفاهیم انتزاعی. اینها در مقایسه با اینکه آدم اثر آن را ببیند خیلی بهزودی در آدم اثر نمیکند.
در قرآن برای اینکه یک جریانی را عینی کند، بیشتر برای امثال ما، یک داستانی نقل شده است؛ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا … * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ؛[3] خدا به پیغمبرش میفرماید: این داستان را برای مردم، به تعبیر بنده، عینی کن. درست برای آنها بیان کن که این داستان را بفهمند. کدام داستان را؟ داستان آن کسی که ما آیات خودمان را به او دادیم. اسمش را هم نمیبرد. این تعبیر آتَیْناهُ آیاتِنا تعبیری است که درباره انبیا و پیغمبران به کار میرود و گفته میشود. این شخص آنقدر مورد لطف الهی قرار گرفته بود که خدا همان تعبیر آتَیْناهُ آیاتِنا را که درباره انبیا به کار میبرد درباره او به کار میبرد؛ ما چیزهایی به او دادیم که مردم عادی نمیفهمند و نمیدانند ارزش آن چیست. کسی باید به مقام نبوت برسد تا بفهمد اینها چه ارزشی دارد!
اما این شخص قدر آن را ندانست، مثل لباسی که از تن خودش درآورد و دور اندازد، اینگونه رفتار کرد؛ فَانْسَلَخَ مِنْها؛ آن را کَند و بیرون انداخت. ما یک جامهای که در شأن انبیا بود را به او دادیم که بپوشد اما او قدر آن را ندانست، آن را درآورد و دور انداخت! چگونه این اتفاق افتاد؟!
البته خدا میفرماید: وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها؛ ما میتوانستیم آن را بهزور نگهداریم و نگذاریم که از بین برود و بازهم مقامات بالاتر به او بدهیم، اما بنا نبود که ما بهزور کسی را نگه داریم؛ انسان باید با اختیار خودش حرکت کند وگرنه ما آنقدر فرشته آفریدهایم که هر چه میتوانستند دارا شوند را از اول به آنها دادیم و احتیاجی به تلاش نداشتند. انسان آن کسی است که باید با تلاش خودش کمالات خود را پیدا کند ولی او یک مانعی ایجاد کرد که نتواند از این منفعت و از این هدیه ما بهرهمند شود. میدانید چه بود؟! أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ!
بنده معادل فارسی عبارت أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ را درست نمیدانم. تصور میکنم نزدیکترین تعبیر به این، یعنی دنیازده شد. ترجمه تحتاللفظی أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ، یعنی به زمین چسبید. این تعبیر ادبی است. درست معلوم نیست که چسبیدن به زمین یعنی چه؟! منظور این است که یعنی دل به دنیا داد. وَ اتَّبَعَ هَواهُ؛ دنبال دلخواه رفت. این آفت است.
این آفت باعث شد که این سیب، کرمزده شد. کارش به کجا رسید؟ کارش به آنجا رسید که آن کسی که ما او را در عداد انبیا بالا بردیم، داستان او داستان سگ شد! فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ! وقتی به نعمتی مثل نعمت آیات الهی جفا کند، بیاعتنایی کند، آن نعمت، کرمزده شود، فاسد شود، کارش به اینجا میرسد که آدمی که میشد او را در اعداد انبیا حساب کنند، از سگ بدتر میشود! این خطر برای بنده هم وجود دارد، إنشاءالله برای شما نباشد.
ما خیلی که افتخار کنیم این است که از آن آیات الهی که خدا بر بهترین پیغمبر خودش نازل فرموده است از آنها بهرهمند شویم؛ اما شرط آن این است که آفت نبیند. آفتش چیست؟ آفتش این است که دنبال هوس برویم؛ دوست دارم وقتی مردم من را میبینند دستم را ببوسند! دوست دارم! دلم میخواهد! دوست دارم فلان کاخ را داشته باشم! دوست دارم روزی چقدر درآمد از فلان کارخانه داشته باشم! دوست دارم ذخایری که در بانکهای سوئیس و لوکزامبورگ دارم، روزی میلیونها سود بر آن اضافه شود! دوست دارم! اینها آفتی است که آن نعمت را فاسد میکند، انسان را از نبوت دور و از سگ بدتر میکند.
اگر ما بخواهیم از نعمت بعثت پیغمبر اکرم درست استفاده کنیم شرط اثباتی آن اخلاص است و شرط سلبی آن رفع مانع، دوری از هواپرستی، جاهطلبی و دنیازدگی است.
پروردگارا! تو را به مقام عزیزترین بندگانت قسم میدهیم توفیق استفاده از این نعمت را بهوسیله معرفت و اخلاص به همه ما مرحمت فرما!
ما را از آفتهایی که ما را از این نعمت محروم میکند یعنی هواپرستی، دنیاپرستی و پیروی از شیطان، مصون و محفوظ بدار!
از صدقهسر بندگان خوبت ما را هم از این آفتها محفوظ بدار!
عاقبتمان را ختم به خیر فرما!
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللَّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ و آلِ محمَّدٍ