بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
از زیارت شما برادران عزیز که امید آینده کشور ما هستید خیلی خوشبختیم و از اینکه این جلسه با تعیین برنامه قبلی نبوده و آمادگی لازم برای پذیرایی از آقایان را نداشتیم متأسفیم. در این فرصت کوتاهی که دست داد و اتفاقاً به حضور شما رسیدیم، برای صرفهجویی در وقت، بدون مقدمه فقط به لازمترین مطالبی که به نظرم میرسد که با شما برادران عزیز در میان بگذارم اکتفا میکنم.
میدانید که انقلاب ما دارای ابعاد گوناگونی است؛ هم یک انقلاب ضد امپریالیستی است و هم یک انقلاب ایدئولوژیک؛ هم یک انقلاب علیه رژیم فاسدی است که قبلاً در داخل ایران حکومت میکرده و هم انقلابی در بُعد فرهنگی و اقتصادی است و برای اینکه این انقلاب در همه ابعاد آن پیروز شود احتیاج دارد که در همه قسمتها نیروی دفاعی کافی داشته باشد تا کیان خودش را حفظ کند و بعد برای اینکه بتواند رسالت جهانی خودش را ایفا کند باید در همه بعدها نیروی تهاجمی کافی داشته باشد.
انقلابهایی که در جهان تحقق پیدا میکند، غالباً فقط قائم به نیروی نظامی است و حافظ آن تنها نیروی اسلحه است، ولی انقلاب ما اینچنین نیست؛ انقلاب ما انقلابی علیه یک نیروی نظامی اهریمنی و برای اقامه ارزشهای واقعی انسانیِ اسلامی بود و چنین انقلابی هرگز تنها با نیروی اسلحه دوام پیدا نمیکند بلکه در درجه اول با فکر و اندیشه مردم سروکار دارد و بر همین اساس است که همینطور که خودتان در جریان هستید، در همه نیروهای مسلح کشور جمهوری اسلامی ایران، بخش سیاسی ایدئولوژیک تأسیس شد برای اینکه افسران و درجهداران و همه نیروهای نظامی و انتظامی، دارای فکر اسلامی بشوند و این فکر را توسعه بدهند و درواقع قوام انقلاب ما با این اندیشه اسلامی است.
روشن است که اگر ما در همه ابعاد انقلابمان پیروز شویم و در این بعد، شکست بخوریم انقلاب ما مساوی با صفر است؛ یعنی اگر دست آمریکا را کوتاه کنیم، دست شوروی و سایر ابرقدرتها را کوتاه کنیم، ازلحاظ اقتصادی هم کشور ما کاملاً در رفاه باشد و رژیم هم یک رژیم مردمی و برخاسته از خود مردم باشد ولی فکر اسلامی از آن حذف شود، در این حالت ماهیت انقلاب ما عوض شده است.
ما اگر به جای ایران در آمریکا یا در شوروی و یا در هر کشور دیگری که شما فرض کنید زندگی میکردیم و زیر بار هیچ ابرقدرتی نبودیم، آیا خواسته باطنی ما تأمین میشد؟! هرگز؛ آرمان ما این نیست که یک کشور آمریکایی شویم یا یک کشور سوسیالیستی شویم و یا یک کشور امپریالیسم شویم و کشورهای دیگر را زیر سلطه خودمان بیاوریم. آرمان انقلاب ما این نیست. آرمان انقلاب ما این است که بشر را از چنگال اهریمنان جنی و انسی نجات دهیم و از قید بندگی غیر خدا رها کنیم، همانطور که در صدر اسلام شعار سربازان اسلام هم همین بود. مسلمانها وقتی در صدر اسلام وارد خاک ایران ساسانی شدند، از دربار ساسانی نمایندگانی پیش اینها فرستادند که هدف شما چیست؟ آمدهاید چه کار کنید؟ اینها فکر میکردند که مسلمانها یکمشت مردم گرسنه هستند که نان میخواهند. آنها گفتند: ما آمدهایم تا بندگان خدا را از قید بندگی غیر خدا نجات دهیم. ما نه چشمی به ثروت شما دوختهایم، نه به سیم و زر شما، نه به خزائن شما، نه به زخارف شما، نه به آبوخاک شما. هدف ما این است که بندگان خدا فقط بندگی خدا کنند نه بندگی شاهنشاهان و جباران؛ بنده خدا باشید همه چیز شما برای خودتان.
آرمان انقلاب اسلامی ما هم همین است که تمام بندگان خدا در روی زمین از قید بندگی غیر خدا نجات پیدا کنند. همه چیز آنها هم برای خودشان باشد و فقط خدا را بپرستند و تا این اندیشه بهطور کافی در اذهان خود ما نُزج نگیرد و کاملاً جا نیفتد ما نمیتوانیم این رسالت را برای دیگران هدیه ببریم.
برای رسیدن به این هدف، ابتدا باید خود ما آنچنان ساخته شویم که جز خدا را نپرستیم تا بتوانیم دیگران را به این ایده دعوت کنیم. این متوقف بر این است که اولاً یک بینش صحیح اسلامی پیدا کنیم، همانی که دین خدا و راه پرستش خداست و خودمان را بر اساس این بینش بسازیم، چون تنها دانستن و شناختن، کافی نیست؛ تنها آموزش، کافی نیست؛ پرورش میخواهد. تنها علم، کافی نیست؛ تزکیه میخواهد؛ يُعَلِّمُهُمُ و یُزَکِّیهِمْ. ولی تزکیه، بدون شناخت نمیشود. باید یک الگو و طرحی داشته باشیم. بر اساس آن طرح، خودمان را بسازیم و بعد از اینکه خودمان را به حدّ نصاب و به حدّ ضرورت ساختیم تلاش کنیم که دیگران را هم بسازیم و این بینش اسلامی و تربیت اسلامی را در تمام سطح جهان گسترش دهیم و تا این بینش به قدر کافی در روح و دل ما جا نگیرد قدرت ایفای این رسالت الهی را نخواهیم داشت.
در سخنان دو روز پیش رهبر عالیقدر، توجه فرمودید که چقدر روی این نکته تکیه فرمودند که اول باید خودتان را بسازید. چه دانشگاهی و چه طلبه اگر بر اساس برنامه اسلامی ساخته نشود هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. گیرم که نیروهای مسلح ما تمام نیروهای منطقه را شکست داد و همه را زیر سلطه خودش آورد، اما چه فکری بر این نیروها حکومت خواهد کرد؟ اگر سران و فرماندهان این نیروها، فکر اسلامی و تربیت اسلامی نداشته باشند، حاضرند که برای رسیدن به مقام، شهرت و برای قهرمان شدن فکر اسلامی و آرمان انقلاب را ببازند!
اگر هدف ما تنها این باشد که در دنیا یک ملت پیروز شویم ولو به قیمت شکست آرمان اسلامی ما باشد، این انقلاب، انقلاب اسلامی نیست. اسلامی بودن این انقلاب به این است که حاضر باشیم همه چیز را فدای مکتب کنیم. مکتب بماند ولو اینکه همه چیز ما از بین برود. اگر این فکر را داشته باشیم لایق این هستیم که انقلاب خودمان را انقلاب اسلامی بدانیم ولی اگر اسلام را برای رسیدن خودمان به مقام بخواهیم، درواقع دین، خدا و مکتب را برای هوس استخدام کردهایم! این پرستش خدا نیست. هدف انقلابیون ما این نبود، نیست و نباید باشد که در جهان، تنها ما یک قدرتی شویم، شهرتی پیدا کنیم، قهرمان شویم یا در زندگی رفاه داشته باشیم. اینها خیلی کوچکتر از آن است که آرمان یک انسان واقعی باشد. اینها خیلی هدفهای پست و کوتهبینانهای است. کسی که جان خودش را به کف گرفته، این میتواند در راه قهرمان شدن خودش یا دیگری کار کند و اسم این را پرستش خدا بگذارد؟!
پس هدف ما این است که دین، پیروز شود؛ مکتب، شناخته شود؛ اسلام، در جهان حاکم شود؛ قانون خدا بر جهان حکومت کند؛ من و شما باشیم یا نباشیم. چنین هدفی ارزش این را دارد که در راهش جان ببازیم و همه چیز را فدا کنیم؛ اما اگر نتیجه این انقلاب، رسیدن افرادی به حکومتی باشد، خب چرا آنها باشند؟! چرا من نباشم؟! چرا من جانم را فدای این کنم که دیگری حکومت کند؟! اگر بناست نتیجه یک انقلاب، پیروز شدن یک فرد یا چند فرد و به حکومت رسیدن آنها باشد، خب هر فردی میگوید خوب است آن فرد، من باشم! چرا خودم را فدای دیگری کنم؟!
همه افراد آن وقتی میتوانند خودشان را آماده فداکاری کنند که هدفی ورای افراد در کار باشد. هدف، حکومت خدا و دین خداست. چنین هدفی ارزش دارد که جانها فدای آن شود هرچند جان پیغمبر یا امام باشد.
بنابراین ما باید این فکر را کاملاً در نفوس خودمان تقویت کنیم و سعی کنیم در دیگران گسترش دهیم و دلها را با این فکر، عجین کنیم که این فکر، از مغز انقلابیون ما و نیروهای نظامی و انتظامی ما جداشدنی نباشد. بهگونهای نباشد که بشود یک وقت این فکر را از آنها گرفت. آنچنان باید این فکر با روح و دل آنها خمیر شود که جداشدنی نباشد. اگر چنین شود میتوانیم مطمئن باشیم که انقلاب ما پیروز خواهد شد وگرنه خدایی نکرده بیم آن است که پس از چندی، دیر یا زود، این فکر را آرامآرام از مغزها بگیرند و باز ما را به دوران اول یا بدتر از آن برگردانند! اگر نیروی تبلیغات دشمنهای داخلی و خارجی توانست این فکر را در مغز ما تضعیف کند، انقلاب ما ضمانت بقا نخواهد داشت و اگر ما توانستیم بر تبلیغات دشمن، پیروز شویم و این فکر را در تمام اقشار، توسعه دهیم انقلاب ما پیروز خواهد شد ولو اینکه تمام دنیا به جنگ ما بیایند، چون جنگ میتواند جان ما را بگیرد یا قسمتی از خاک ما را بگیرد اما فکر ما را که نمیتواند بگیرد؛ باز این افکار، در هرجایی از روی زمین باشد اثر خودش را خواهد بخشید؛ باز علیه ستمگران و طاغوتها شورش خواهد کرد؛ اما اگر فکر گرفته شد، گرفتن همه چیز دیگر ما آسان است. درواقع، دفاع از این انقلاب باید در تمام ابعاد آن گسترش پیدا کند و آن بعدی که پشتوانه تمام ابعاد است بعد ایدئولوژی است. این بعد است که میتواند سایر ابعاد را نگه دارد و با همان توضیح مختصری که عرض کردم این بعد بهمنزله روح تمام ابعاد انقلاب است.
بنابراین همانقدر که ما برای پیروزی نظامی باید بیندیشیم و تلاش کنیم، بیش از آن باید برای پیروزی مکتبمان، فکرمان و ایدئولوژیمان تلاش کنیم. همانگونه که در برابر نیروهای اهریمنی دشمن باید نیرو تهیه کنیم که وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة،[1] در مقابل نیروهای تبلیغاتی و مکتبی آنها هم باید نیروی فکری تهیه کنیم تا بتوانیم در مقابل تبلیغات مسموم آنها مقاومت کنیم. اگر قدرت تفکر صحیح نداشته باشیم، در مقابل افکار غلطی که به ما عرضه میشود نمیتوانیم مقاومت کنیم، شبهاتی که القا میکنند را نمیتوانیم جواب دهیم، مغلوب میشویم، فکر خودمان را در مقابل فکر دشمن میبازیم یعنی روح انقلابمان را میبازیم! نباید فکر کنیم که شناخت مکتب و دفاع از ایدئولوژی، کار سادهای است و با چند روز مطالعه و چند جلسه بحث و سخنرانی تمام میشود. مثل این است که کسی فکر کند که انقلاب در جبهه جنگ با چند تا مانور تمام میشود. همانگونه که نیروهای نظامی، پشتوانه دارد و کارخانههای اسلحهسازی، آنها را امداد میکند، افکار انحرافی هم پشتوانه دارد. کارخانههای اندیشهسازی در دنیا دائماً در کار است و نوبهنو مکتبهای جدید، افکار جدید و تئوریهای جدیدی با شکلهای فریبنده عرضه میکند. ما باید خودمان را برای مقاومت در مقابل اندیشههای غلط، همانگونه مجهز کنیم که در مقابل نیروهای نظامی مجهز میکنیم و اگر این کار را نکنیم امیدی به پیروزی انقلابمان بهعنوان یک انقلاب مکتبی و اسلامی نخواهیم داشت!
من در اینجا بهعنوان یک برادر، به سهم خودم به شما برادران عزیز تبریک عرض میکنم که شما علاوه بر تعلیمات نظامی، تعلیمات ایدئولوژی سیاسی دیدهاید و در این راه تلاش میکنید. بدانید که این وظیفهای است که از انبیا به شما ارث رسیده است. شما در حد خودتان دانشمند اسلامیای هستید که باید رسالت انبیا را دنبال کنید؛ إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِيَاء.[2] عالِم بودن تنها به عمامه نیست؛ هرکس چیزی آموخت، نسبت به آن دانشمند و عالِم است. در صدر اسلام، عالِم از نظامی جدا نبود. توسعه روابط اجتماعی، کمکم ایجاب کرد که تخصصهایی در کار بیاید. تدریجاً باعث این شد که کسانی در جامعه تنها به بعد ایدئولوژی بپردازند و قسمتهای دیگر را به دیگران واگذار کنند وگرنه پیوند این ابعاد و اقشار باید همواره برقرار باشد و در حد لازم، همچنان که علما باید کموبیش به فنون نظامی و دفاع آشنا شوند، نیروهای نظامی هم باید دانشهای اسلامی لازم را در حد ضرورت فرابگیرند. تخصصی شدن رشتهها، نباید دیواری بین قشرها بکشد که از دستاوردهای همدیگر محروم بمانند. البته در هر رشتهای، متخصصانی لازم است که تمام وقتشان را صرف پیشبرد همان بُعد کنند وگرنه پیشبردی حاصل نمیشود. شما نمیتوانید در تمام فنون نظامی، چه در نیروی دریایی، چه در نیروی هوایی، چه در نیروی نظامی، متخصص درجه یک شوید؛ نمیشود. البته باید در هر قسمتی متخصصانی باشند که همان رشته را بیشتر دنبال کنند تا از کمک دیگران بینیاز شویم ولی بههرحال، نیاز است که همه ما بینش اسلامی را بهقدر ضرورت فرابگیریم؛ یعنی تا آنجا که بتوانیم از مکتب خودمان دفاع کنیم و در همین حد یک دانشمند هستیم، همانگونه که دانشمند در حد خودش یک سرباز است و در همین حد سهمی از میراث انبیا را عهدهدار شدهایم؛ إِنَّ اَلْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَكِنْ وَرَّثُوا اَلْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِر؛[3] انبیا میراثی از قبیل سیم و زر برای مردم جا نگذاشتند؛ میراث انبیا، دانش است.
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه؛[4] کار انبیا این بود که پیامهای الهی را به مردم میرساندند و در این راه از هیچ نیرویی هراس نداشتند. این یک بُعد از رسالت انبیاست که امروز قائم به ماست. ما موظفیم آن را دنبال کنیم و در حد قدرت و توان خودمان اجرا کنیم و این امانت را به مردم برسانیم. اگر در این راه کوتاهی کنیم پیروزیهای ما در سایر ابعاد نتیجهای نخواهد داد.
شما فکر کنید اگر ما تمام پیروزیها را به دست آوردیم، فرض کنید قاره آمریکا را تحت قدرت خودمان آوردیم، تمام تکنولوژی آنها را در اختیار گرفتیم، تمام سرمایههای آنها را در اختیار گرفتیم اما ملتی شدیم بیدین! آیا همه چیز درست میشود؟! به هدفمان رسیدهایم؟! مگر هدف ما ثروت بود؟! مگر هدف ما تکنولوژی بود؟! ما آنوقتی به هدف خودمان نزدیک میشویم که گامی در رها کردن مردم از بندگی غیر خدا برداریم؛ اول راه خدا را به آنها بشناسانیم و بعد کمک کنیم تا اینکه برنامه الهی را در جامعه خودشان پیاده کنند. ما هر قدمی که بهسوی این هدف برداریم پیروز شدهایم اما اگر در این راه، کوتاه بیاییم هیچ پیروزی دیگری این را جبران نخواهد کرد!
یک توصیه کوچک نیز دارم؛ اگرچه همه آقایان هم توجه دارند ولی برای تأکید بیشتر عرض میکنم؛ در این جریانات، دیدید که کار ما به مو رسیده و پاره نشده است. در آنجایی که تمام عوامل شکست برای ما مهیا بود، خدا ما را با نیروهای غیبی امداد کرد و دشمنِ ما را زبون و بیچاره کرد و حتی وزیر دفاع آمریکا اعتراف کرد که بزرگترین شکست من در پنتاگون، داستان شکست آمریکاییها در طبس بود! و همه میدانند، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، چه مسلمان و چه غیرمسلمان که این شکست به خاطر نیروی انسانی ما نبود. یک نیروی غیبی، این شکست را نصیب آنها و پیروزی را نصیب ما کرد.
توجهتان را به خدا زیاد کنید. هر جایی و در هر حالی احساس ضعف کردید، فوراً متوجه به قدرت لایزال الهی شوید و به او اتکا کنید. ضامن پیروزی مسلمانها در تمام دورانهای تاریخ همین اتکا و توکل آنها بر نیروی الهی بوده است و فراموش نکنید که امام حقیقی ما، امام زمانعجلاللهفرجهالشریف است. ما موظفیم زمینه را برای حکومت نهایی ایشان فراهم کنیم.
بزرگترین افتخار رهبر ما این است که کوچکترین خادم در دستگاه حضرت ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف باشد. آنچه ما برای ایشان احترام قائلیم که احترامی بیحد است، به خاطر این است که در دستگاه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف آبرو دارد. سعی کنید رابطه خودتان را با امامتان تقویت کنید. توجه به ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف را فراموش نکنید و بیازمایید که این توجهات، در پیروزی شما در تمام ابعاد چقدر مؤثر است.
برادران پاسدار ما که الآن در جبههها مشغول هستند، گروههایی از آنها بیشتر موفق میشوند که رابطه آنها با امام زمانعجلاللهفرجهالشریف قویتر است. اگر از من نمیپذیرید، بروید تحقیق کنید. آنهایی را که من میشناختم که توجه آنها به ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف بیشتر بوده، مکرر برای خود من نقل کردهاند که ما در موقعیتهایی واقع شدیم که از اطراف، بر سر ما مثل باران، گلوله میبارید و یک دانه آن به هیچیک از افراد ما اصابت نمیکرد و ما بیهدف، گلوله میزدیم به خاطر اینکه امکانات در اختیار نداشتیم که موقعیت دشمن را درست بشناسیم! بیهدف شلیک میکردیم و به قلب دشمن میخورد! آنها با تجهیزاتشان، با هلیکوپتر، روی سر ما بمب میریختند، شلیک میکردند و به ما اصابت نمیکرد! حس میکردیم که حصاری دور ما کشیده شده و ما را محافظت میکند! این برکت توجه به امام زمانسلاماللهعليه است. این را سبک نشمارید. این نیروی مفتی که در اختیار شما هست را ارج بگذارید و تقویت کنید.
امیدوارم که سایه ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف بر سر همه ما مستدام باشد و به برکت امام زمانعجلاللهفرجهالشریف، خداوند متعال سایه رهبر عالیقدر را تا ظهور ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف بر سر همه مسلمین مستدام بدارد.
همه را به خدا میسپارم.