بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
نثار روح پرفتوح امام راحل، صلواتى اهدا بفرمایيد.
تشریففرمایی برادران عزيز و نور چشمانمان را به آستانه مقدس حضرت معصومهسلاماللهعليها و مؤسسه آموزشى، پژوهشى حضرت امامرضواناللهعلیه خوشآمد عرض مىكنيم. جا دارد كه ما چشمانمان را در برابر قدمهاى نورانی شما فرش كنيم؛ قدمهايى كه براى خدا و در راه خدا و براى اعلاى كلمه الله و براى قدردانى از نعمت عظيم انقلاب و تجديد ميثاق با مقام معظم رهبرى برداشته شده و مطمئناً در اين راهى كه شما طى کردهاید، فرشتگان آسمان پرهاى خودشان را زیر پای شما فرش كرده بودند. اين افتخار کمی نيست كه نصيب شما عزيزان شده است. اميدواريم که اين افتخارات هرگز از شما سلب نشود و اين حركت عاشقانه هميشه ادامه داشته باشد تا به ظهور حضرت بقيهالله الاعظماراوحنا فداه متصل و همه چشمها به جمال ايشان منوّر شود.
بنده يك نكته به ذهنم آمد، البته گاهى تداعى معانى مىشود و خيلى دليل منطقى ندارد و دليل ذوقى است؛ به نظرم آمد که اين حركت شما شبيه كسانى است كه پياده به حج مىروند. علت اين تداعى هم باز يك نكته ديگرى بود كه درباره خود اسرار حج نهفته است. اجازه دهيد من به این اسرار اشارهای كنم، البته همه شما مىدانيد ولى براى يادآورى ضرر ندارد.
همه شما مىدانيد که مناسك حج - اگر نگوییم همهاش - اكثراً تأسى به حضرت ابراهيمسلاماللهعليه است. حضرت ابراهيم مأمور شد که با فرزند خود، اسماعيل خانه كعبه را بنا كنند. البته حجرالأسود از زمان حضرت آدم آورده شده بود و اینجا نصب شده بود ولى در اثر خرافات، کجرویها و کجفکریها، خانه خدا به بتخانه تبديل و به كارهاى ناشايستی كه به اسم عبادت انجام میگرفت آلوده شده بود. حضرت ابراهيم مأمور شد که اين خانه را از نو بنا كند و مردم را دعوت كند که به آنجا بيايند و خداى يگانه را پرستش كنند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ؛[1] «و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم! و (برای تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان، پاک و پاکیزه کنید!»
همچنین میفرماید:
وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.[2] «و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر چابک که از هر راه دور می آیند، به سوی تو آیند». به حضرت ابراهيم دستور داده شد که فرياد بزن و اعلام آشكار كن كه مردم، پياده و سواره به اينجا بيايند. اولين باری كه دستور داده شد که مردم به حج بيايند دستور داده شد که پياده بيايند. اين مقدّم است. وقتى آنجا مىآيند، از طواف گرفته تا ساير اعمال، كارهايى است كه به تأسى از حضرت ابراهيم و بعضىهايش حتى به تأسى از حضرت هاجر تشريع شده است كه هركس تا روز قيامت میخواهد حج را به جا بياورد بايد بيايد حركات اين دو همسر را، یعنی حرکات حضرت ابراهيم و هاجر را اقتباس و تقليد كند.
سعى بين صفا و مروه، يادآور هفت مرتبه حركتى است كه حضرت هاجر براى پيدا كردن آب بين اين دو كوه رفتوآمد كرد؛ چون بچهاش تشنه بود و آنجا آب نبود، از سمت كوه صفا فكر مىكرد که روی كوه مروه آب هست. مىآمد مىديد نيست و دوباره فكر مىكرد آنطرف آب هست. هفت مرتبه آمد و رفت و بهاینترتیب واجب شد كه مسلمانان هفت مرتبه سعى بين صفا و مروه را انجام دهند. حكمت اینکه باید سعى صفا و مروه را انجام دهند تأسى به حضرت هاجر است كه براى يافتن آب براى بچهاش آمد و دفعه هفتم كه آمد، ديد زیر پای اسماعيل چشمه آب ظاهر شده است.
مسئله ذبح در روز عيد، يادآور اين است كه حضرت ابراهيم از طرف خدا مأمور شد فرزندش را ذبح كند و بعد كه برای این کار آماده شد، جبرئيل گوسفندى را از بهشت آورد و حضرت ابراهیم آن گوسفند را ذبح كرد و آن گوسفند براى حضرت اسماعيل فدا شد. به خاطر يادآورى اینکه حضرت ابراهيم در اينجا آماده شد كه فرزندش را ذبح كند و گوسفندى براى فداى او آورده شد، دستور داده شد که هركس تا روز قيامت مىخواهد حج به جا بياورد بايد گوسفند ذبح كند.
وقتیکه حضرت ابراهيم میخواست حضرت اسماعيل را به مسلخ ببرد به مادر او گفت بدن فرزندم را غسل و شستشو بده و لباس تميز بر او بپوشان، مىخواهم او را به مهمانى ببرم. وقتى او را از مكه به سمت منى آورد که ذبح كند، شيطان چند مرتبه در بين راه ظاهر شد و مىخواست حضرت ابراهيم را از اين كار بازبدارد كه جوانی به این زیبایی و بىگناهی، چه گناهى كرده كه ببرى و او را بكشى؟! و حضرت ابراهيم در هر سه مقطعى كه شيطان ظاهر شد بهطرف شيطان سنگريزه پرت كرد تا شيطان را رمی كند. اين رمی جمراتى كه در منى تشريع شده براى يادآورى اين است كه شيطان مىخواست حضرت ابراهيم را از ذبح كردن اسماعيل منصرف كند و حضرت سه مرتبه با سنگريزه او را دنبال و طرد كرد. تا روز قيامت كسانى كه براى عبادت خدا مىخواهند به مكه بروند بايد به آنجا بروند و سنگ بیندازند.
یک روی سکه اين اعمال، تأسى به يك الگوى الهى است و روى ديگر این سكه اين است كه خدا چقدر از بندگان خالص خود قدردانى مىكند و رفتار آنها را براى ميلياردها انسان، الگو قرار مىدهد تا آنجا که اگر اين كارها را نكنند حجشان قبول نيست. چرا؟ چون بنده خالص من، خليل من، دوست من به خاطر رضاى من و براى مبارزه با شيطان اين كارها را انجام داده است. شما اگر مىخواهيد حجتان قبول شود بايد به او تأسى كنيد.
رفتارهاى ديگر حضرت ابراهيم هم در قرآن كريم ذكر شده تا غير از اينكه به پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله دستور داده مىشود ما نیز به آنها تأسى كنيم. اصلاً اسلام بهعنوان ملت ابراهيم معرفى مىشود و مىفرمايد اصلاً ابراهيم بود كه نام مذهب شما را اسلام گذاشت و شما را مسلِم ناميد؛ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ؛[3] «ابراهيم بود كه شما را مسلم ناميد» و شما اين اسم را از حضرت ابراهيم به ارث داريد. حضرت ابراهيم مقام بسيار بلندى از ديدگاه قرآن دارد. علاوه بر اینها، در بعضى آیات صریحاً مىفرمايد: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ؛[4] «بهیقین، برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم است». شما بايد به حضرت ابراهيم تأسى كنيد. حتى ما در بسيارى از مستحباتى كه انجام مىدهيم، در ادعيه وارد شده كه آنجا اسم حضرت ابراهيم را ببريد؛ بهعنوانمثال وقتی ناخن مىگيريد بگوئيد بسم الله و بالله و فى سبيل الله و على سنة رسول الله يا و على ملة ابراهيم خليل الله. به خاطر اینکه ياد آن كسى كه اين سنت را نهاد و اين راه صحيح را به مردم نشان داد تا روز قيامت در بين مردم باشد و مردم قدردانى كنند، هم ياد بگيرند که چه كار بايد بكنند و هم اينكه نام او زنده باشد. اين كارى است كه خدا به ما ياد داده كه به بندگان شايسته خدا تأسى كنيم و نام آنها را زنده بداريم. وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى،[5] وقتى طواف كرديد برويد در كنار مقام ابراهيم و آنجايى كه او به عبادت پرداخته است نماز بخوانيد تا با این عمل يادتان باشد که اينجا جايى است كه ابراهيم نماز خواند. خب مثلاً مىتوانست بگويد پشت حجرالأسود نماز بخوانيد ولی مقيد است که اسم ابراهيم را ببرد؛ وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى.
اين روشى كه خداوند متعال در قرآن براى اولياء خودش و بهخصوص در مورد حضرت ابراهيم اتخاذ كرده است. تأسى كردن به اين سنت الهى اقتضا مىكند كه ما نسبت به پيشوايان دينى خودمان چنين حالى را داشته باشيم؛ اولاً هميشه ياد آنها را زنده نگهداریم. اینهمه رواياتى كه در فضیلت صلوات بر محمد و آل محمد وارد شده، وقتی برای نماز اذان میگویید بايد اسم پيغمبر را ببريد، اقامه میگویید بايد اسم پيغمبر را ببريد، در تشهد نماز بايد اسم پيغمبر را ببريد، حتى در سلام، اول به پيغمبر سلام كنيد. داريد نماز مىخوانيد و براى خدا عبادت مىكنيد اما بايد به پيغمبر سلام كنيد؛ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها النَّبِىُّ... اين يك آموزه الهى است كه ما بايد نام بزرگان دينمان را زنده نگهداریم مثل اینکه خدا نام حضرت ابراهيم را تا روز قيامت زنده كرد، بعد نام پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله در اين امت بايد زنده باشد، نام پيشوايان دينى، ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين و همینگونه مرتبه به مرتبه كه پايين مىآيد، هركسی که براى احياء دين بيشتر خدمت كرده بايد بيشتر يادش بود.
چرا ما در هر کاری که مىكنيم و در هر جايى، اینقدر بايد امام حسينعلیهالسلام را ياد كنيم؟! آب مىخوريم بگوییم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ. چرا مردم اینقدر بالفطره عاشق امام حسينعلیهالسلام هستند؟ اینها درواقع شكر الهى نسبت به بندگانش است. وقتى امام حسينعلیهالسلام همه چيزش را در راه خدا فدا میکند خدا اینگونه محبت او را در دلها قرار مىدهد.
كسانى كه جا پاى امام حسينعلیهالسلام گذاشتند، ياد امام حسينعلیهالسلام را زنده كردند، راه او را ادامه دادند، شهيدانى كه در راه خدا جانهای خودشان را به عشق امام حسينعلیهالسلام فدا كردند، یاد اینها بايد زنده باشد.
خبر دارید که كسانى به نام جانشين پيغمبر، سعى كردند نام پيغمبرصلیاللهعلیهوآله محو شود؟! آن شخص گفت آن شب بعد از جنگ صفين من پهلوى معاويه بودم. گفتم که تو ديگر حالا كاملاً پيروز شدى و على كشته شد و كشورهاى اسلامى در اختيار تو است، ديگر رقيبى ندارى، بيا از پسرعموهايت يعنى بنىهاشم، دلجويى كن؛ حالا كه ديگر بر خر مراد سوار هستی و ديگر كارت گذشته برو از اين پسرعموهايت، از بنىهاشم، اندکی دلجویی كن.
اتفاقاً همان وقت صداى اذان بلند شد. معاویه گفت ببين! تو میگویی پسرعمويت، اين كسى است كه اسم خودش را پهلوى اسم خدا گذاشته است! من چگونه مىتوانم آرام باشم؟! من آرام نمىگيرم تا اين اسم را محو كنم!
از تبار آنها كسانى هستند كه سعی کردند اسم امام حسينعلیهالسلام را محو كنند و در اين روزگاران بعد از رحلت امام، سعى مىكنند اسم امامرضواناللهعلیه را محو كنند! كسانى از جاهاى مختلف سعى كردند اسم امام را حذف كنند! البته كار آسانى نبود ولى سعى كردند اسم شهدا را از خيابانها حذف كنند! در شهر شما این کار را نكردند؟! در بعضى جاها كردند! اینها از همان تبارند. آنهایی كه نمىتوانستند ببينند كه اسم پيغمبر كنار اسم خدا باشد نمىتوانند ببينند که در شهر، در یک محله، در يك خيابان بزرگ، در يك مركز مهم، اسم يك بچه بسيجى باشد آنهم بهعنوان شهيد. اين همان راه و دنباله همان حركت است؛
رگ، رگ است اين آب شيرين و آب شور در خلايق مىرود تا نفخ صور
آنهایی كه از ابراهيم و از رسولالله و از امام حسين پيروى مىكنند، تا روز آخر دست از راهشان برنمىدارند. همانگونه كه اسم ابراهيم و اسم پيغمبر اسلام زنده است، اسم امام حسين را زنده نگه مىدارند. همینگونه كه اسم امام حسينعليهالسلام را زنده نگه داشتند، نام زندهكنندگان نام امام حسينعليهالسلام را زنده مىدارند و به كسانى كه به عشق امام حسينعليهالسلام به شهادت رسيدند به آنها احترام مىگذارند و سعى مىكنند اسم آنها محو نشود. در مقابل هم كسانى سعى كردند اسم پيغمبرصلیاللهعلیهوآله محو شود، بعد سعى كردند اسمی از امام حسينعليهالسلام نباشد، همانها بودند كه امام حسينعليهالسلام را به شهادت رساندند، بعد هم جانشينانشان سعى كردند آثار قبر سيدالشهداصلواتاللهعليه را از بين ببرند، بارها روى قبر آب بستند، قبر سيدالشهداصلواتاللهعليه را شخم زدند، كشت كردند كه ديگر هيچ اثرى از آن نمانَد! اگر مىفهميدند که كسى دارد به زيارت امام حسينعليهالسلام میرود دستوپایش را مىبريدند!
از تبار آنها كسانى هستند كه نمىتوانند اسم شهيد را ببينند، بشنوند، به گوششان سنگين مىآيد. سعى مىكنند به اسم زيباسازى و چيزهاى ديگرى، اسم شهدا را از خيابانها محو كنند. عمده اين است كه با فرهنگ جهاد و شهادت موافق نيستند. حتماً شنیدهاید که اربابشان دستور داده كه آياتى كه مربوط به جهاد و شهادت است از كتابهاى درسى كشورهاى اسلامى حذف شود! آمريكا به سران كشورهاى اسلامى ازجمله كويت دستور داده كه در كتابهاى مدارس، هر آيهاى که راجع به جهاد و شهادت است از كتابهاى درسى حذف كنند! يك كشور اسلامى براى كتاب درسیاش بايد از آمريكا دستور بگيرد كه آيه قرآن در كتابش ننويسد! از اين تيره در كشور ما هم هستند. گاهى جرأت پيدا مىكنند یکچیزهایی مىگويند، مىگويند جنگ امام حسينعليهالسلام با يزيد يك جنگ خانوادگى بود، اینقدرها هم مسأله مهمى نبود و اصلاً كار درستى نبود! خون را با خون نمىشود شست! خونى كه بنىهاشم در جنگ بدر از بنىاميه ريختند نتيجهاش اين شد كه خون امام حسينعليهالسلام را هم ريختند چون اینها از بنىهاشم بودند. اینگونه تحليل مىكنند و تئوريسين هستند دیگر، تحصیلکرده لندن هستند دیگر، بهتر از اين مىخواهد تحصيل كند؟! تا اينجاها را جرأت كردهاند بگويند، ولى منتظر چيزهاى ديگر هم باشيد چون خودشان گفتند که هنوز مطالب ناگفته داريم! نمىدانم ديگر چيزى هم مانده؟! بعد از انكار خدا و انكار وحى و نقدپذير بودن و غلط بودن بعضى مطالب قرآن، چيز ديگرى هم مانده كه بگويند؟!
بههرحال اين دو مسيرى است كه از اوايل خلقت انسان در اين عالم رسم شد و تا روز قيامت ادامه دارد. شما با اين حركتتان نشان داديد که ما جزو آن كسانى هستيم كه ابراهيم آنها را دعوت كرد كه پياده بيایيد خانه خدا را زيارت كنيد، حالا كه ما دستمان نمىرسد كه پياده برويم خانه خدا را زيارت كنيم میآییم آن كسى كه سنت حضرت ابراهيم و پيغمبر اسلام را زنده كرد براى زيارت مرقد او پياده مىرويم. اين يك كار سمبليك است، يك حركتى است كه نشاندهنده يك حقيقت ديگرى است كه در دلهای شما وجود دارد و در رفتار فردى و اجتماعىتان تبلور يافته و هم انشاءالله بعد از اين بيشتر تبلور خواهد يافت؛ يعنى ما الگوى زندگیمان امام است، دينمان را از او ياد گرفتيم، رفتارمان را از او ياد گرفتيم، عقايدمان را از او ياد گرفتيم، حركت اجتماعى را از او ياد گرفتيم، فداكارى را از او ياد گرفتيم، ايثار را از او ياد گرفتيم، بىاعتنايى به دنيا را از او ياد گرفتيم، دل نبستن به مال و مقام را از او ياد گرفتيم؛ در يك كلمه، اسلام را از او ياد گرفتيم، او تجسم اسلام بود؛ ما الفاظ اسلام را در كتابها مىخوانديم اما تجسم عینیاش را نديده بوديم. همه اینها را يكجا در وجود امام يافتيم. اين است كه يكجا دل به او سپرديم؛ تا زندهايم از امام دم مىزنيم، در راه او قدم برمىداريم، او را الگوى زندگى خودمان مىدانيم و سعى مىكنيم كلمات او را آويزه گوشمان كنيم. اين حركت شما معنايى غير از اين ندارد اما تحقق بخشيدن اين معنا از حالت سمبليك به حالت واقعى و حقيقى، سعى مستمر مىخواهد.
انسان یکچیزی را باور مىكند، از روى احساس و عاطفه هم شورى پيدا مىكند، شعار مىدهد، حركتى انجام مىدهد اما براى اينكه اين كاملاً در اعماق جانش رسوخ پیدا كند و در همه مظاهر زندگیاش جلوه كند بايد بيشتر سعى كند. براى اين كار، لازم است كه ما سعى كنيم برنامههايى براى خودمان قرار دهيم كه كلمات و سخنان امام فراموش نشود. اين اولين كارى است كه مىبايست انجام دهیم. چگونه اگر ما بخواهيم خدا را فراموش نكنيم بايد با قرآن مأنوس باشيم که كلام اوست، قرآن است كه ما را بهسوی او هدايت مىكند. اگر هم بخواهيم با امام، مربوط و به او متصل باشيم و با او محشور شويم رابطه بين ما و امام، كلمات امام است.
بنده بارها به عزيزان سفارش کردهام، امروز هم به شما نور چشمانم سفارش مىكنم که سعى كنيد اين وصیتنامه امام را هميشه دم دست داشته باشيد و هر روز يك صفحهاش را مطالعه كنيد. اگر كسى ادعا كند كه استمرار در اين كار، ثوابى شبيه ثواب قرائت قرآن دارد حرف خيلى گزافى نگفته است. حرف بزرگى بود که زدم، براى اينكه فرمايشات امام درواقع تعيين مصاديق آيات قرآن و به يك معنا تفسير قرآن است.
ما براى اينكه قرآن را بهتر بياموزيم، خود قرآن و تفسيرش که را نمىتوانيم درست بفهميم اما در مورد آنچه مربوط به زندگى اجتماعىمان مىشود، معانى قرآن را بايد در كلمات امام جستجو كنيم. او بود كه قرآن را بهتر از ديگران فهميد، تفسير كرد، بيان كرد و عمل كرد. سعى كنيد همچون برنامهاى براى خودتان قرار دهيد. روزى يك صفحه مطالعه كردن خيلى كار سنگينى نيست اما اين مانع مىشود از اينكه مطالب امام فراموش شود. كسانى هستند كه دلشان نمىخواهد كلمات امام در ميان جامعه زنده بماند؛ اما شما نگذاريد! اقلاً تا آنجايى كه مىتوانيد خودتان در دل و در ذهن خودتان سخنان امام را هميشه زنده نگهدارید.
من یکچیزی براى شما عرض كنم تا ببينيد برد حركت و سخنان امام تا كجا بود؛ من ده، دوازده سال پيش يك سفر به اندونزى و مالزى رفتم. در مالزى، ما در سفارت ايران بوديم، گفتند نخستوزیر يكى از ايالتهاى مالزى مىخواهد به ديدن شما بيايد. كشور مالزى بهصورت فدرال اداره مىشود يعنى بخشهاى مختلفى دارد که هركدام استقلال داخلى دارند. در آنجا در يكى از ايالتهايش، حزب اسلامى پاس پيروز شده بود و نخستوزیرش رهبر آن حزب بود. رهبر اين حزب كه نخستوزیر آن كشور هم بود يك روحانى به نام آقاى نيك عبدالعزيز بود. فكر مىكنم الآن هم رهبر همان حزب باشد. ايشان برای ديدن ما و صحبت کردن با ما به آنجا آمد. ايشان درزمینهٔ تحصيلات دينی، تحصیلکرده الأزهر قاهره بود و مذهبش هم مذهب شافعى بود. در صحبتهايى كه با همديگر داشتيم ديدم اين شخصى كه در مالزى رئيس يك حزب است و زبان فارسى نمىدانست و با ما با زبان عربى صحبت مىكرد، كلمات امام را بيش از من مىداند و عاشقانه درباره امام سخن مىگفت!
از اين نمونهها فراوان است. حالا این را یادم آمد خدمت شما عرض کردم. تنها ما نيستيم كه دل به امام داديم؛ دلدادگان او زياد هستند، عاشقان حقيقت در گوشه و كنار عالم فراواناند. وقتى جايى نخستوزیر يك كشور اینقدر با كلمات امام مأنوس باشد آیا شایسته است ما كه عاشقان امام هستيم و اهل اين كشور با كلمات امام آشنا نباشيم؟!
البته اگر بشود که ما نوارهاى امام را گوش كنيم خود طنين كلام امام اثر خاص ديگرى دارد اما اگر آن ميسر نشد اقلاً انسان يك جزوهاى را دم دست داشته باشد، روزى يك صفحه از وصیتنامه امام را مطالعه كند. اين يك كار كه وظيفه دلدادگى ماست. آیا ممکن است انسان دوست نداشته باشد كلمات معشوقش را بخواند، بشنود، ببيند، مخصوصاً كلماتى كه راهگشاى زندگى و تأمینکننده سعادت دنيا و آخرت ماست؟!
مطلب دومی كه مىشود گفت از مطلب قبل مهمتر است اين است كه تنها حفظ الفاظ كلمات امام كافى نيست. در زمان خود پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله و بهخصوص بعد از رحلت آن حضرت، حافظان قرآن زياد بودند. در بين خوارج هم آنهایی كه با على جنگيدند حافظان قرآن زياد بودند اما قرآن را بهگونهای مىفهميدند و معنا مىكردند كه لازمهاش اين بود كه جنگ با على جايز باشد! مىگفتند قرآن گفته إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلّه،[6] حاكميت مخصوص خداست، اما على حكميت را پذيرفته! آنها خود حكميت را بر على تحميل كردند، بعد گفتند خب ما اشتباه كرديم، او چرا قبول كرد؟!
اين را عرض كردم براى اينكه باوجوداینکه قرآن در ميان مردم بود و تفسير پيغمبر را شنيده بودند، در زمان خود پیغمبر و اندكى بعد از رحلت ایشان كار به اينجا رسيد كه 180 درجه با مفاهيم قرآن فاصله گرفتند! ما ممكن است الفاظ كلام امام را داشته باشيم اما آنها را برايمان عوضى معنا كنند. مسأله دوم اين است كه باید معانى كلام و تفاسير سخنان امام را از شاگردان امام، آنهایی كه دست پروردگان او هستند و بر صراط او مستقیماند، ياد گرفت وگرنه مدعيان پيروی خط امام فراواناند.
ديديد که بعضى از مدعيان پيروى از خط امام، اسناد محرمانه نظامى ما را با پول فروختند! كسى كه از پيروان خط امام بود و از كسانى بود كه لانه جاسوسى را فتح كرده بودند، بزرگترين و محرمانهترين اسرار كشور را با پول فروخت؛ اینها كارشان به اينجا رسيد كه عملاً آنگونه شدند. افكار و خط سياسىشان را هم كه ملاحظه فرموديد که در اين چند سال چه كارها كردند و همه هم مدعى هستند كه ما داريم راه امام را مىرويم، ما داريم اسلام امام را عمل مىكنيم و اين امتحانى است كه براى مسلمانان زمان پيغمبر و بعد از او براى مسلمانهایی كه در جنگ بدر و حنين شركت كرده بودند وجود داشت و مثل زبيرها و طلحهها و كسانى كه در جنگها و جهادها شركت كرده بودند در اين امتحان رفوزه شدند! خود پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله براى شمشير زبير دعا كرده بود. او پسرعمه پيغمبر هم بود اما بعدها در جنگ جمل، اين شمشير به روى على کشیده شد! امتحان، سخت است. ممكن انسان در يك مرحلهاى تا نيمه راه هم درست برود اما سختى راه یا فريب دشمنان او را منحرف كند.
حاصل عرايضم، بعد از تشكر از اين حركت نمادينى كه انجام دادهايد، اميدوارم خدا ثواب حج پياده را در نامه اعمال شما بنويسد و از كرم خدا هيچ بعيد نيست، به شما توصيه مىكنم كه سعى كنيد اين حركت نمادين را در زندگى خودتان عينيت ببخشيد به اینکه هم در زندگى فرديتان، هم در زندگى خانوادگىتان، هم در زندگى اجتماعىتان و هم در حركت سياسىتان فرمايشات امام را آويزه گوش خودتان قرار دهيد. سعى كنيد دين خودتان را از او ياد بگيريد و بر سيره او رفتار كنيد كه ما در اين دوران، كسى را نمىشناسيم كه اسلام را به آن اندازه و دقت و جامعيتى كه امام شناخته بود بشناسد و عمل كند و اين نعمت بزرگى بود كه خدا بر ما منت نهاد و چنين الگويى را در عالم معرفى كرد كه همه میشناسند؛ ولى بههرحال شياطین هستند که همانگونه كه قرآن را تفسير غلط و تحريف كردند، سخنان امام و حركات امام را تفسير غلط خواهند كرد، كردهاند و باز هم مىكنند.
اولاً سعى كنيم متن سخنان امام را خوب ياد بگيريم، حفظ كنيم و با آن مأنوس باشيم؛ ثانیاً سعى كنيم معنا و تفسير آنها را صحيح بفهميم تا فريب دشمنان را نخوريم.
از خداوند متعال درخواست مىكنم که همه شما را مشمول عنايات خاص حضرت بقيهالله الاعظمارواحنافداه قرار دهد.
شما دل آقا را شاد كرديد، خدا دلهای شما را در روزى كه همه دلها محزون است شاد كند. همه شما را از ياران باوفاى امام زمان قرار دهد.
سايه مقام معظم رهبرى را بر سر ما مستدام بدارد.
همه ما را در پيمودن راه حق و حقيقت، آنگونه كه انبيا و اوليا و ائمه معصومين به ما نشان دادند موفق بدارد.
عاقبت امر ما را ختم به خير بفرمايد.
مرگ ما را شهادت در راه خودش قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله