صوت و فیلم

صوت:

ذلت؛ عقوبت یاری نکردن حق

سخنرانی به مناسبت آخرین جمعه سال و عید غدیر

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسیَّما بَقیَّهَ اللَّهِ فِی الأرَضینَ عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَه وَسَهَّلَ مَخْرَجَه وَ جَعَلَنَا مِنْ أعوَانِهِ وَ اَنْصَارِه وَ المُستَشهَدِینَ بَینَ یَدَیه

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم * الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن؛[1]

قال مولانا امیرالمؤمنین‌صلوات الله و سلامه علیه: «أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ، لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ، وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ.»[2]

امروز که روز جمعه آخر سال است خدا را بر نعمت در هم شکستن صولت باطل و شکست دشمنان اسلام و مسلمین که در سال گذشته به ما عطا فرمود سپاس می‌گذاریم و عاجزانه از او می‌خواهیم که این نعمت عظیم خودش را بر ما تمام کند و بر ما به شکست قطعی و نهایی همه دشمنان اسلام و تشیع منّت بگذارد.

لزوم محاسبه اعمال

در این روز، سزاوار است که به اعمال گذشته خودمان در سال نگاهی کنیم و رفتارهایی که داشته‌ایم را ببینیم؛ اگر موجب رضای خدا بوده خدا را شکر کنیم، اگر قصوری داشته‌ایم سعی کنیم این قصور را برطرف کنیم و اگر تقصیری مرتکب شده‌ایم توبه کنیم و از خدا بخواهیم که به ما توفیق دهد که دیگر تکرار نکنیم؛ و اصولاً خوب است که انسان همیشه حسابگر باشد؛ در آخر شب، اعمال روزش را؛ در آخر هفته، اعمال هفته‌اش را و در آخر ماه، اعمال ماهش را بررسی کند تا میزان نفع و ضرر خودش را بسنجد و اگر این کار را نکند روزی حساب ما را خواهند کشید و ما با صحنه‌ای که پیش‌بینی نکرده‌ایم مواجه می‌شویم!

غدیر؛ روز یأس و ناامیدی کفار

به مناسبت اینکه این جلسه، جلسه آخری است که امسال تشکیل می‌شود و بعد ایام عاشورا در پیش است و بسیاری از دوستان برای تبلیغ تشریف می‌برند، برای اینکه هم نتیجه‌گیری‌ای از بحث گذشته شده باشد و هم تذکری برای وضع آینده ما باشد دنباله بحث گذشته را از اینجا یادآوری می‌کنیم که خداوند متعال بر مسلمین منّت گذاشت به اینکه قانون خودش را به‌وسیله جانشینی پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله تمام کرد و به‌واسطه وجود امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه و معرفی شخص ایشان و نصب ایشان به خلافت و امامت، نعمت خودش را بر مردم تمام کرد و کسانی که اسلام را با این ماده اساسی پذیرفتند اسلامشان را مورد رضایت قرار داد و فرمود که کفار در این روز، دیگر از دین شما مأیوس و ناامید شدند که بعد از وفات پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بتوانند ریشه اسلام را بکَنند؛ برای اینکه کسی که به‌استثنای نبوت، همانند پیغمبر است جانشین ایشان خواهد بود.

فقط از خدا بترسید!

آخر این بشارتِ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ یک جمله دارد و آن این است که فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ؛ دیگر از کفار نترسید و از من بترسید! و اشاره کردیم که از این به بعد، بلاهایی که مسلمین مبتلا شوند- کما اینکه شدند- عقوبت کارهای خودشان است و چیزی است که خدا آن‌ها را به کیفر اعمالشان مبتلا می‌کند، البته کیفر بعضی از اعمالشان وگرنه کیفر کامل اعمال در روز قیامت است؛ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون؛[3]

حکمت اینکه ملت‌ها یا افرادی در دنیا به بلاهایی مبتلا می‌شوند این است که نتیجه بعضی اعمالشان را بچشند تا شاید از آن کارهای زشتی که می‌کردند بازگشت کنند؛ وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِير؛[4]

به‌هرحال جامعه اسلامی باید از این بشارت و انذار توأم، در تمام ادوار حیات خودش استفاده کند. این فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن مختص به روز غدیر نبود. این جریان مکرراً در تاریخ اسلام پیش خواهد آمد و هر روز امتحان و بلای تازه‌ای برای مسلمین پیش می‌آید و در آنجاها باید توجه داشته باشید که فقط باید از خدا بترسید که شما را به کیفر اعمالتان نرساند.

انذار؛ یکی از روش‌های مؤثر در هدایت بشر

در ابتدا شاید به نظر برسد که در چنین روز عید عظیمی که خداوند متعال این بشارت‌ها را به مسلمین داد جای این نبود که انذار کند و مردم را بترساند؛ آن روز، روز سُرور بود و بزرگ‌ترین عیدی بود که خدا به بشریت عطا فرموده بود؛ به چه مناسبت می‌فرماید وَاخْشَوْن؟! کما اینکه بسیاری از کسانی که با مکتب انبیا آشنایی ندارند و راه تربیت آن‌ها را درست نمی‌فهمند می‌گویند اساساً این روش ترساندن در قرآن و در دعوت‌های انبیا روش تربیتی صحیحی نیست و بشر را ترسو بار می‌آورد!

این واقعیتی است که خداوند متعال پیغمبران را به‌عنوان نذیر و منذر معرفی می‌کند؛ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ،[5] وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِير؛[6] هر امتی یک ترساننده‌ای دارد، یک بیم‌دهنده‌ای دارد، پیغمبری مبعوث می‌شد که مردم را بترساند و این یکی از مهم‌ترین وظایف انبیا بود که حتی برای انبیا، لقبی شد که این‌ها نذیر و منذر هستند و این مبتنی بر یک حقیقتی است که بزرگ‌ترین نیرویی که انسان را به حرکت و تلاش وامی‌دارد ترس از خطر است. اگر شخص و یا جامعه‌ای، از خطر، ایمن شدند، حالِ ایمنی از خطر همان است و حالِ رکود همانا. بیشترین عاملی که انسان را به فعالیت در کارهایش وامی‌دارد همین ترس او از خطرهایی است که او را تهدید می‌کند؛ بنابراین این بزرگ‌ترین خدمتی است که انبیا به بشر می‌کردند که آن‌ها را می‌ترساندند یعنی متوجه می‌کردند که آن‌ها را خطرهایی چه در این عالم و چه در عالم بعدی تهدید می‌کند و اگر این انذار نبود بشر به فعالیت نمی‌آمد و عمده عامل فعالیت بشر، ترس است.

از امتحان الهی غافل نشوید!

در این روز هم با اینکه خدا بشارت می‌دهد که چنین نعمت عظیمی را به شما دادیم درعین‌حال می‌فرماید از من بترسید؛ یعنی حالا که این نعمت را به شما دادم نروید بخوابید و تصور کنید که همه چیز تمام شد و رفت و راحت شدیم و دیگر این امت مورد لطف خدا قرار گرفت و خدا از این امت راضی است و دیگر بروید راحت یله دهید؛ این‌گونه نیست؛ بشر تا در این عالم است دائماً در حال امتحان است، چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی و تا این عالم، باقی است خدا هیچ وقت دست از امتحان خودش برنخواهد داشت.

بزرگ‌ترین امتحان امت اسلام

در روایتی که نقل شده، وقتی امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليهمشغول دفن پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بودند و داشتند روی بدن مطهر آن حضرت خاک می‌ریختند، به ایشان خبر دادند که عده‌ای در سقیفه جمع شده‌اند و برای پیغمبر جانشین تعیین کرده‌اند. حضرت، بیلی که به دستشان بود را به زمین زدند و در خاک‌ها فروبردند و این آیه شریفه را تلاوت کردند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُون؟![7] امروز بزرگ‌ترین امتحان این امت شروع می‌شود. خدا دست از امتحانش برنمی‌دارد. درست است که امت اسلام عزیزترین امتی است که خدا آفریده ولی این عزیز بودنشان به خاطر چشم و ابروی آن‌ها نیست؛ به خاطر این است که در میان این امت، کسانی هستند که به بهترین وجه بندگی خدا کردند. عزت این امت به‌واسطه آن‌هاست نه به‌واسطه هرکسی مثل بنده که اسم اسلام روی او گذاشته شود؛ و بالاخره این افراد باید آزمایش خودشان را در کشمکش‌های این عالم و در فراز و نشیب‌های حوادث بدهند و بندگی خودشان و پایداری‌شان را به حق ثابت کنند و هر روز به هر اندازه‌ای که از حق انحراف پیدا کنند، نسبت به انجام وظایف دینی خودشان سست شوند، نسبت به احکام خدا سهل‌انگار شوند، از همان روز و به همان اندازه دارند به ذلّت، بدبختی و شکست خودشان کمک می‌کنند؛ دارند تخم بدبختی خودشان را در آینده همین عالم و در روز قیامت می‌کارند. این‌گونه نیست که مسئله تمام شد و دیگر پیروز شدیم.

پیام غدیر؛ درس عبرت گرفتن از گذشته

این جریان که خداوند متعال در روز غدیر می‌فرماید فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن امروز هم برای ما زنده است؛ یعنی ای مسلمان‌هایی که ما بر شما منت نهادیم و شما را بر دشمنانتان پیروز کردیم، آن پیروزی‌ای که هیچ سیاستمداری در عالم پیش‌بینی نمی‌کرد و وقتی واقع شد کسی باور نمی‌کرد، چنین منّتی را بر شما گذاشتیم، چنین نعمتی را به شما دادیم، خیال نکنید که دیگر تمام شد و همه حرف‌ها برای این بود که این مرتیکه از تخت سلطنت پایین بیاید و شما جای او را بگیرید، همین؛ نه بابا! تازه صفحه جدیدی در تاریخ شما باز می‌شود و از همان روز امتحان جدیدی برای همه شما شروع می‌شود، امتحاناتی که قبلاً اصلاً موضوعیت نداشت. با ورق خوردن تاریخ، صفحه‌های جدیدی از امتحان برای فرد فرد شما باز می‌شود که این امتحانات تا این ورق تاریخ، ورق نخورده بود اصلاً موضوعیت نداشت. تا پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله از دنیا نرفته بود مسئله اینکه مسلمان‌ها به این دستور الهی یعنی پذیرفتن جانشینی امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه پایبند باشند موضوعیت نداشت تا چه کسی می‌پذیرد و چه کسی نمی‌پذیرد. تا خود پیغمبر بود نمی‌شد آن‌ها را امتحان کنند. جای این امتحان فقط بعد از وفات پیغمبر بود. باید این جریان واقع شود تا مردم آزمایش شوند؛ وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى؛[8] اگر علی نبود مؤمنین واقعی شناخته نمی‌شدند، معلوم نبود چه کسی واقعاً بدون قید و شرط به خدا ایمان دارد و چه کسانی ایمانشان مشروط است. باید این جریان پیش بیاید تا مردم آزمایش شوند.

خطرهای پیشِ رو و لزوم حفظ هوشیاری

امروز هم ما خیال نکنیم که با پیروزی‌ای که خدا به ما عطا فرموده، با این آرامش، با این نعمت‌هایی که خدا به ما داده دیگر کار ما تمام است و برویم بخوابیم. امروز باید ترس ما از خدا بیشتر باشد، بنا است امتحان‌های تازه‌ای پیش بیاید که نمونه آن را ندیده‌ایم و تصور هم نمی‌کردیم و این سنت لایزال الهی است که بشر تا در این عالم هست، هر روز به یک نحو جدیدی، به‌گونه‌ای که حتی خیال آن را هم نمی‌کند مورد آزمایش قرار بگیرد.

شاید همان توهّمی که چرا خدا در روز عید غدیر مردم را می‌ترسانَد و می‌فرماید وَاخْشَوْن این توهّم هم در بعضی از دوستان بلاتشبیه نسبت به عرایض بنده هم بشود که الآن در موقع پیروزی این نهضت چه جای این حرف‌هاست؟! امروز خوب است که ما فکر این باشیم که خدا این نعمت را به ما داده و شروع کنیم به بهره‌مند شدن از این نعمت؛ دیگر چرا فکر ترس آن را بکنیم؟! بله، طبع خوش‌گذران انسان به همین تمایل دارد که همیشه از آنچه دارد استفاده کند و سرگرم باشد. نظر کوتاه انسان مادی نمی‌خواهد افق آینده را ببیند مخصوصاً اگر افق تاریکی باشد. انسان مادی همیشه از چیزهای ترس‌آور فرار می‌کند، حاضر نیست درباره آن فکر کند، بیندیشد و احیاناً جلوتر جلوی خطرها را بگیرد؛ ولی همه کس نمی‌توانند اختیارشان را به دست توده مردم بدهند و هرچه آن‌ها دلشان می‌خواهد همان‌گونه بگویند و همان‌گونه عمل کنند. اگر کسانی خطری را از دور دیدند باید به گوش مردم برسانند، خواه آن‌ها بخواهند بشنوند و خواه نخواهند بشنوند.

ما اگر بعضی از خطرها را از قبل ببینیم و بشناسیم و جلوی آن را بگیریم آنوقت بعد خوشحال خواهیم شد اما اگر تغافل کنیم و چشم ببندیم، وقتی که با آن خطرها مواجه شدیم آن وقت دودستی به سر خودمان خواهیم زد کما اینکه در همین گذشته خودمان اگر بعضی از خطرها را دیده بودیم امروز به بعضی از بلاها مبتلا نمی‌شدیم! اگر چند سال پیش  که کسانی می‌گفتند محور مبارزات باید روحانیت باشد، روحانیت ناخدای کشتی مبارزه است، اگر درست به آن‌ها گوش داده بودند و در دهان کسانی که تزِ اسلام منهای روحانیت را پیشنهاد می‌کردند زده بودند امروز به این بلاها مبتلا نمی‌شدیم! امروز نابسامانی‌هایی که برای این نهضت در اطراف ایران وجود دارد و باعث لکه‌دار شدن این نهضت می‌شود و باعث این می‌شود که این نهضت از رنگ اسلامی بودن خارج شود در سایه همین افکاری است که از سال‌ها پیش در مردم تزریق شد و حالا دارد میوه‌اش را می‌دهد. آن روز اگر یک کسی می‌گفت این حرف‌ها خطرناک است می‌گفتند می‌خواهد اختلاف بیندازد؛ کما اینکه طبق آنچه که در روایت دارد، امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه بعد از وفات پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله شب‌ها با حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها درحالی‌که پهلوی ایشان شکسته بود و بازوی ایشان ورم داشت، درِ خانه مهاجرین و انصار می‌رفت و می‌فرمود: یادتان نمی‌آید که پیغمبر درباره من چه فرمود؟! کجا می‌روید؟! حسابش را می‌کنید که به کجا دارید می‌روید؟! ولی بعضی می‌گفتند: یا علی! درست می‌گویی اما دیر آمدی، دیگر بیعت کردیم و گذشته! شاید بعضی‌ها هم می‌گفتند که بین مسلمان‌ها اختلاف ایجاد می‌کنی! مسلمان‌ها همه یکپارچه هستند، فعلاً یک رهبری انتخاب کرده‌اند، ایجاد اختلاف نکن! و بالاخره وقتی حضرت مأیوس شد و رفت در خانه نشست، این همان خطری بود که در روز غدیر به آن‌ها گفته شد که وَاخْشَوْن؛ اما فکر آن را نکردند و گوشِ کری دادند.

ضرورت پایبندی کامل به احکام اسلام

اسلام آن‌وقتی برای ما نعمت کامل خواهد بود که به تمام احکام آن پایبند باشیم وگرنه اگر نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْض[9] باشیم این اسلام نمی‌شود و ما مسلم واقعی نخواهیم بود. اگر حمایت اسلام از مستضعفین را بپذیریم اما طرفداری اسلام از صاحبان حق را نپذیریم، ظلم‌ها و قانون‌شکنی‌های اسلام را نپذیریم یعنی قوانین اسلام را بشکنیم، حدود اسلام را رعایت نکنیم، از پیش خودمان جعل کنیم، قانون وضع کنیم، اموال مردم را بیجا مصادره کنیم و این‌ها را به‌ پای اسلام بگذاریم، از چنین نهضتی بهره‌مند نخواهیم شد و از همین حالا داریم گور خودمان را می‌کنیم! مگر پیروزی ما به خاطر این نبود که کسانی در میان ما بودند که واقعاً به خاطر پیروزی اسلام جان و مال دادند، کسانی بودند که شب‌ها دست به دعا بلند می‌کردند و زاری و توسل می‌کردند و خدا دعاهای آن‌ها را مستجاب کرد، اعمال این‌ها را سپاس گذاشت و پیروزی را نصیب مسلمان‌ها کرد؟! حالا هم اگر در میان ما کسانی باشند که برخلاف مشی اسلام قدم بردارند، احکام اسلام و حدود الهی را رعایت نکنند از حالا دارند گور خودشان را می‌کنند؛ از حالا دارند برای شکست مسلمین تهیه می‌بینند ولو نمی‌فهمند. خدا با کسی خویش و قومی ندارد؛ امتی که طالب حق باشند پیروزشان می‌کند و کسانی که طالب باطل باشند بالاخره دیر یا زود آن‌ها را به شکست محکوم خواهد کرد. باید مواظب باشیم که چه می‌کنیم؛ آیا رفتار ما رفتار اسلامی است؟! حالا که به قدرت رسیده‌ایم خر خودمان را به هر صورتی و به هر جا برانیم؟! با هرکسی که حساب‌خرده داریم بگوییم ضدانقلاب است و او را متهم کنیم و اذیت کنیم؟! گیرم ظالمی به دست ما افتاد اما باید طبق قوانین اسلامی با ظالم رفتار کنیم. اسلام اجازه نمی‌دهد که هر طور که دلتان می‌خواهد با ظالم رفتار کنید.

از حدود الهی تجاوز نکنیم!

در نهج‌البلاغه دارد که دو نفر دزد را پیش امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه آوردند. یکی از دزدها یک کنیزی را از بیت‌المال دزدیده بود. یکی دیگر هم مالی را از شخصی دزدیده بود. حضرت فرمود آن کسی که مال بیت‌المال را برداشته در اسلام حدّی برای او قرار داده نشده، رهایش کنید و اما آن کسی که مال مسلمانی را بُرده او را بیاورید و دست او را ببرّید! شاید آن چیزی که آن شخص دیگر دزدیده بود ارزش بیشتری داشت ولی حساب است، قانون خداست. مگر ما حق داریم پیش خودمان ترجمه کنیم؟! در آنجایی که می‌فرماید هشتاد تازیانه بزن، اگر یک دانه تازیانه اضافه بزنی مجرم هستی، فاسق هستی، چه رسد به اینکه سیصد تازیانه بزنی! به چه کسی؟! به چه مبنایی؟! کجای اسلام چنین گفته؟! و آن‌وقت ادامه اجرای حکم را بفروشیم! اول به تازیانه زدن محکوم کنیم و بعد هم در مقابلش پول بگیریم! این‌ها حکم خداست؟! این‌ها حاکم شرع هستند؟! یا این‌ها همان‌هایی است که خدا می‌فرماید وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُون،[10] فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؟![11] حالا که قدرت دست ما افتاد هر کاری می‌خواهیم بکنیم؟! دیگر این‌ها هیچ حسابی ندارد؟! کسی به این حساب‌ها رسیدگی نخواهد کرد؟! چون ما دیگر یک ملت مامانی شدیم، اگر مامانی نبودیم که خدا ما را دوست نمی‌داشت و به ما قدرت نمی‌داد، پس هیچی، دیگر تمام شد!

از خدا بترسید! خدا اگر مردمی را دوست می‌دارد و به آن‌ها احترام می‌گذارد به‌واسطه این است که حدود او را رعایت می‌کنند، برای این است که احکام او را مراعات می‌کنند و می‌خواهند دولت الهی بر مردم مسلط شود، می‌خواهند قانون خدا بر مردم حکم‌فرما شود نه قانون طاغوت. مگر قانون طاغوت شاخ دارد؟! هر حکمی که موافق حکم قرآن نباشد حکم طاغوت است ولو حکم کننده آن عمامه به سر باشد! مگر شرط طاغوت این است که بی عمامه باشد و تاج داشته باشد؟! هرکس از حدّ خدا تجاوز کند وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُون؛[12] کجا می‌رویم؟! چون انقلاب است، هر کاری کردیم تمام است و عیب ندارد، کسی دیگر هم حساب ما را نمی‌رسد، این‌گونه است؟! ما چنین خدایی نمی‌شناسیم؛ خدایی که وقتی ملتی انقلاب کردند دیگر کار به کارشان نداشته باشد ما این‌گونه خدایی نمی‌شناسیم. این خدایی که ما می‌شناسیم، به اندازه سر سوزن هیچ کاری را از هیچ کسی فروگذار نمی‌کند، دقیقاً به تمام کارها رسیدگی خواهد کرد، حساب همه این‌ها را می‌کشد، هر کلمه حرفی از دهان هرکسی خارج شود حساب آن را می‌کشد، در انقلاب باشد، قبل از انقلاب باشد و یا بعد از انقلاب؛ برای خدا فرقی نمی‌کند. مواظب باشیم. اگر واقعاً ما طالب حکومت الهی هستیم قانون خدا را رعایت کنیم، از حدّ خودمان و از حدّی که خدا برای ما تعیین فرموده تجاوز نکنیم. این‌ها بی‌حساب نخواهد بود.

شیعه‌ها بعد از 1400 سال وقتی با سنی‌ها مناظره می‌کنند به رخ آن‌ها می‌کشند که خلیفه‌ای که شما قبول دارید در یک مورد یا دو مورد برخلاف حکم خدا حکم کرده است؛ بعد از 1400 سال دارند به رخ آن‌ها می‌کشند! آن وقت این کارهایی که ما می‌کنیم بی‌حساب خواهد بود؟! کسانی نخواهند آمد به حساب ما رسیدگی کنند و بگویند آن کسانی که دعوای انقلاب اسلامی داشتند رفتارشان این‌گونه بود و این حکم‌ها را کردند؟! تازه این برای دنیاست؛ وَلَعَذَابُ ٱلأخِرَةِ أَشَدُّ.[13]

به‌هرحال یکی از عبرت‌هایی که ما باید بگیریم و یکی از پندهایی که باید از این آیه شریفه در تطبیق آن با اوضاع خودمان بگیریم همین است که از حدود الهی تجاوز نکنیم؛ از خدا بترسیم؛ خیال نکنیم که این نعمت، پایدار خواهد ماند و به حساب ما رسیدگی نخواهد شد؛ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَاد.[14]

بزرگ‌ترین عامل شکست و بدبختی مسلمانان

پند دیگری که از این آیه باید بگیریم این است که این نعمت عظمایی که خدا در روز غدیر به مسلمین عنایت فرمود نزدیک وفات پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بود و این نعمت را به مردم داد تا ازیک‌طرف از طرف او نعمت بر مردم تمام شده باشد و ازیک‌طرف زمینه‌ای برای آزمایش این امت در زمان آینده فراهم شود، چون خدا فرمود و سنت اوست که إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُون؛[15] ما هم باید بدانیم که اگر امروز خداوند متعال به داشتن رهبری که امتیازات بزرگ و مواهب عظیمی دارد و برکاتی از وجودش به ما رسیده بر ما منت فرموده دعا کنیم خدا عمر ایشان را طولانی بفرماید و ما را از برکاتش محروم نکند و توفیق ایشان را در خدمت به اسلام و مسلمین زیاد کند؛ ولی بالاخره إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُون و با این دعا کردن که عمر ایشان الی‌الأبد ادامه نخواهد داشت.

در حال حاضر که قدرت این رهبر عظیم‌الشأن هست ببینید مردم، مسلمان‌ها به نام اسلام چه کارها دارند می‌کنند! آیا فردا که چه بگوییم خدایی کرده یا خدایی نکرده، خدا خواهد کرد، إن‌شاءالله تأخیر بیندازد؛ اما بعد از اینکه ما از وجود ایشان محروم شدیم به چه روزگاری مبتلا خواهیم شد؟! کسانی که حالا حرمت اسلام را نگه نمی‌دارند فردا نگه خواهند داشت؟!

خواهید گفت این حرف‌ها چه فایده دارد که می‌زنی؟! بالاخره زور دست آن‌هاست، هر کاری می‌خواهند می‌کنند ولی فراموش نکنید حرف‌های بزرگ از حرف‌های کوچک سرچشمه می‌گیرد. نهضت‌های بزرگ از سخن‌های فرد فرد به وجود می‌آید. اگر مردم همت داشته باشند، واقعاً طالب حق و طالب دین خدا باشند از همان‌هایی که شروع کنند خدا آن‌ها را یاری می‌کند و به کار آن‌ها برکت می‌دهد اما به شرطی که قدم بردارند و بخواهند بردارند. اگر بگوییم به من چه؟ به تو چه؟ چه فایده دارد؟ این گفتن شما، این همان منطقی است که هر وقت هر ملتی بدبخت شد با همین منطق به بدبختی مبتلا شد؛ هرکس هرچه در تأیید حق از دستش برمی‌آید باید انجام دهد و این از دو حال خارج نیست؛ یا به حدنصابی که در یک اثر همگانی برای جامعه مؤثر شود می‌رسد یا نمی‌رسد و اقلاً عذری پیش خدا دارد و وظیفه خودش را عمل کرده است. این منطق ما عیناً مثل منطق آن قومی است که در آیات چند جلسه قبل عرض کردیم که «وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُون.»[16]

نگویید هرچه داد بزنیم به جایی نمی‌رسد؛ بگویید! یا به جایی می‌رسد یا نمی‌رسد؛ اگر رسید دوتا فایده دارد و اگر نرسید اقلاً یک فایده دارد و فایده‌اش این است که وظیفه خودت را انجام داده‌ای، اتمام‌حجت کرده‌ای، قطع عذر کرده‌ای؛ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُون. از اینکه عده شما کم است و صدایتان به جایی نمی‌رسد به خودتان وحشت راه ندهید؛ اگر این بود نه ما و نه هیچ ملتی به هیچ جایی نمی‌رسید؛ «لا تَسْتَوحِشوا في طريقِ الهُدى لِقلّةِ أهلِهِ»؛[17] در راه حق اگر تنها هستید وحشت نکنید، راهتان را ادامه دهید.

عقوبت یاری نکردن حق و سستی در به ذلت کشاندن باطل

در این قسمتی که از نهج‌البلاغه تلاوت کردم امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه در زمان حکومتش به مردم می‌فرماید: أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ، لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ می‌دانید چرا کسانی که هماورد و همتای شما نبودند در شما طمع کردند؟! کسانی بر شما چیره شدند که حق چیره شدن را نداشتند؛ می‌دانید چرا؟! می‌دانید عامل شکست و بدبختی شما چیست؟! این است که آن‌وقتی که می‌بایست حق را یاری کنید نکردید؛ آن‌وقتی که می‌بایست باطل را تضعیف کنید سستی کردید؛ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ؛ اگر از یاری حق شانه خالی نمی‌کردید، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِل، و برای سست کردن باطل سستی نمی‌ورزیدید به این روزگار مبتلا نمی‌شدید. آن‌وقتی که باید جلوی رشد باطل را می‌گرفتید سهل‌انگاری کردید. نه‌تنها جلوی آن را نگرفتید به آن کمک هم کردید، آن را تأیید هم کردید! حالا اگر وجدان بیداری داشته باشید باید به سر خودتان بزنید که چرا بعضی از حرف‌ها را زدیم! چرا بعضی از کارها را کردیم!

یک روزی به حساب شما خواهند رسید، هر کلمه حرفی که زدید و موجب این شده که افراد باطلی در اجتماع رشد کنند و گاهی در خون مردم، ناموس مردم، مال مردم شریک شوند شما هم در آن شریک هستید. آن‌وقتی که می‌بایست حق را یاری کنید نکردید و گفتید به ما چه؟ آن‌وقتی که می‌بایست باطل را تضعیف کنید و در نطفه خفه کنید گذاشتید تا رشد کرد، درخت تناوری شد که نتوانید با آن مبارزه کنید بلکه آن را آبیاری هم کردید! به او کمک هم کردید! لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيل؛ شما هم به همان سرگردانی و گمراهی ای که بنی‌اسرائیل مبتلا شدند مبتلا خواهید شد.

علی‌علیه‌‌السلام این‌ها را به چه کسانی می‌فرمایند؟! به کفار می‌فرمایند؟! به همان مردمی می‌فرمایند که خدا به آن‌ها فرمود «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»![18] به همان مردمی می‌فرماید که خدا می‌فرماید «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»![19]

اصحاب بیعت رضوان و بیعت شجره، در سقیفه کجا بودند؟! مؤمنانی که خدا می‌فرماید لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِين کجا بودند؟! آنجایی که شب‌ها علی، زهرای پهلو شکسته را درِ خانه مهاجرین می‌برد و می‌گفتند یا علی! دیر آمدی! دیگر گذشته! اگر آن روز علی را یاری کرده بودند این بدبختی‌ها نصیب مسلمین نمی‌شد، این پراکندگی‌ها نصیب اسلام نمی‌شد. بله، امروز هم کسانی هستند که آن وضع صدر اسلام که بزرگ‌ترین ظلم تاریخ در آن به وقوع پیوست را آرزو می‌کنند! می‌گویند ای‌کاش ما هم آن‌گونه بشویم و می‌خواهند آن‌گونه بشوند و خدا به آن‌ها ملحقشان خواهد کرد! این‌ها آن کسانی هستند که نمی‌فهمند مسلمان‌ها در صدر اسلام چه خیانتی به اسلام و مسلمین و بلکه به مردم جهان کردند که نگذاشتند کار دست علی‌علیه‌‌السلام بیفتد؛ این‌ها گمراه‌اند، شعور ندارند، نمی‌فهمند؛ اما زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها داد می‌زد که می‌دانید چه تخمی کاشتید؟! دادشان به گریه بلند است! علی داد می‌زند تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ همان‌گونه که بنی‌اسرائیل چهل سال در یک سرزمین، گمراه و سرگردان شدند، أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْض،[20] و هرچه سیر می‌کردند به جایی نمی‌رسیدند شما هم همان‌طور شده‌اید. بعد اضافه می‌فرماید: وَ لَعَمْرِي لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ؛ این گمراهی و سرگردانی شما بعد از من چندین برابر خواهد شد برای اینکه حق را پشت سر گذاشتید! یک چیزهایی چشم شما را پر می‌کند و دنبالش می‌روید! از آنچه دلتان می‌خواهد به اسم اسلام و به اسم دین طرفداری می‌کنید! درواقع هوای نفستان و هوای مردم را پرستیدید نه حق و خدا را!

امروز هم اگر کسی دل بیداری داشته باشد و چشمش یک متر جلوتر از پای خودش را ببیند خطر آینده این ملت را خواهد دید، دادش هم بیرون خواهد آمد اما تا گوش چه کسی بشنود و چه کسی تن بدهد!

آفت پیروزی

یکی از بلاهای ما این است که حالا که پیروزی نصیب ما شده دیگر آن خشیت در ما نیست؛ چرا؟ برای اینکه ترس برای آن‌وقتی بود که آدم احساس خطر می‌کرد، حالا فکر می‌کنیم خطر از ما رفع شد، عامل امپریالیسم بیرون رفت، خود امپریالیسم را هم به‌زانو درآورده‌ایم، تمام شد و دیگر خطری نداریم، چه خطری؟! دیگر جا ندارد که بترسیم؛ اما غافلیم از اینکه خطرهایی که ما را، هم همین الآن و هم در آینده تهدید می‌کند بسیار عظیم‌تر از خطرهایی است که دیروز با آن مواجه بودیم. شاید کسانی این حرف‌ها را بد تعبیر کنند ولی یک روز خواهد آمد که همان‌گونه که حق بودن بعضی از حرف‌های گذشته را دیدید و آثار بدش را معاینه کردید، آثار بدی که بر حرف‌های مخالفین مترتب می‌شد را این روز دارید به چشمتان می‌بینید، یک روز هم این خطرها را خواهید دید. یک روز متوجه خواهید شد که اگر چند روز پیش فکری کرده بودیم و قدمی برداشته بودیم شاید اقلاً این خطرها کمتر می‌شد. این طبّ پیشگیری است؛ قبل از اینکه مرض شایع شود فکری کنید، خودتان را واکسینه کنید وگرنه بعد از شیوع بیماری، مبارزه با آن مشکل‌تر می‌شود.

باز هم در این ساعات آخر روز جمعه دعا کنیم که خداوند متعال به برکت محمد و آل محمد وجود مقدس رهبر عظیم‌الشأن ما را مستدام بدارد.

به ایشان توفیق دهد که روزبه‌روز خدمات بزرگ‌تری به اسلام و مسلمین بفرماید.

خدا به ما توفیق قدردانی از نعمت وجود ایشان را مرحمت بفرماید.

خدا به ما چشم بینایی بدهد که خطرهای حال و آینده‌مان را ببینیم و برای آن فکری کنیم.

پروردگارا! به عزت و جلالت قسم، در این ساعت آخر روز جمعه، در ظهور ولیّ‌ات تعجیل بفرما!

ما را از یاران واقعی آن حضرت قرار بده!

 

 


[1]. مائده، 3.

[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 166.

[3]. روم، 41.

[4]. شوری، 30.

[5]. رعد، 7.

[6]. فاطر، 24.

[7]. عنکبوت، 2.

[8]. مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

[9]. نساء، 150.

[10]. حجرات، 11.

[11]. بقره، 229.

[12]. همان.

[13]. طه، 127.

[14]. فجر، 14.

[15]. زمر، 30.

[16]. أعراف، 164.

[17]. نهج البلاغه، خ 201.

[18]. مائده، 3.

[19]. فتح، 18.

[20]. مائده، 26.