بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین لاسِیَّما بَقِیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِین عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَه وَسَهَّلَ مَخْرَجَه وَ جَعَلَنَا مِنْ أعوَانِهِ وَ اَنْصَارِه
قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِی کِتابِه: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا.[1]
نثار ارواح پاک شهدای اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.
موضوع ارزش انسان یک مسئله جهانی و قرآنی است. در مذاهب و فلسفههای مختلف، درباره موقعیت انسان در دستگاه آفرینش و جایگاه او نظرهای مختلفی ابراز شده است که در این فرصت کوتاه به فهرستی از این مطالب هم نمیتوانم اشارهای بکنم. در زمان خود ما، در بعضی از جوامع و در بعضی از رژیمها، انسان حکم یک حیوان بارکش را دارد و در بعضی جاها از آن هم پستتر، حکم یک ماشین، یک مهره و یک ابزار را دارد. گو اینکه در مجامع بینالمللی از ارزش و کرامت ذاتی انسان گفتگو میشود و آنجا که مطامع قدرتهای بزرگ اقتضا کند از این بحثها به میان میکشند ولی حقیقت این است که همانهایی که بیش از همه دَم از کرامت انسان میزنند عملاً جز خودشان و ملت خودشان را به حساب نمیآورند و سعیشان در استعمار و استثمار سایر ملل است و تا آنجا که توانشان باشد از هیچ ظلم و سوء ادبی نسبت به انسانیت کوتاهی نمیکنند!
در اسلام و در قرآن کریم، ارزشهای زیادی نسبت به انسان قائل شده است؛
در آیات مختلف قرآن کریم گاهی تعبیر کرامت که بهاصطلاح، ارزش به حمل اوّلی است و گاهی مصادیق کرامت انسانی با تعبیرات دیگری آمده است. آیهای که تلاوت شد یکی از آیاتی است که در آن تعبیر کرامت و تکریم در مورد همه انسانها به کار رفته است؛ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَم....
از آیات دیگری استفاده میشود که بعضی از انسانها ممکن است به مقام عظیمی برسند که فرشتگان باید در مقابل آنها سجده کنند و آن، مقام خلافت الهی است؛ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة.[2]
در تعبیر دیگری، انسان بهعنوان امانتدار الهی معرفی شده است؛ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ.[3]
از تعبیرات دیگری که در قرآن کریم برای بیان کرامت و ارزش انسان استفاده شده آیات فراوانی است که پدیدههای آسمانی و زمینی را مُسخَّر شده برای انسان معرفی میفرماید و یا میفرماید که همه اینها برای انسان خلق شده است؛ خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا.[4] در مورد جبال، أنهار، شمس و قمر میفرماید ما همه را برای شما تسخیر کردیم؛ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ؛[5] در جای دیگر میفرماید خداوند متعال نجوم، ستارگان و همه پدیدههای ارضی و سماوی را به نفع شما تسخیر فرموده است.
بعضی اینگونه به نظرشان رسیده است که اینها پیشگوییهایی است برای یک زمانی که انسان اینها را تسخیر خواهد کرد؛ ولی ظاهراً این نظر با تعبیرات قرآنی و ظاهر آیات سازگار نیست. خداوند متعال در هیچ آیهای نفرموده است که انسان آنها را تسخیر میکند بلکه میفرماید خدا آنها را برای انسانها تسخیر کرده است؛ در دو آیه هست که وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ.[6] در آیات دیگری میفرماید: سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ،[7] سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ؛[8] مسخِّر، خداست؛ شما مسخَّرٌله هستید نه مسخِّر. بههرحال این هم یک دسته از آیاتی است که میفرماید همه چیز تحت تدبیر الهی، به نفع انسان است. شاید از همین تعبیر باشد که حکمای اسلامی فاعل بالتسخیر را در مورد خداوند متعال به کار بردهاند. نظامی که همه موجودات دارند تحت تدبیر الهی است و ربوبیت تکوینی خداوند متعال بر همه جا گسترش دارد، پس همه چیز مسخَّر امر اوست؛ اما خداوند متعال این نظام را از جمادات، نباتات و حیوانات آنچنان مُسخَّر کرده که این نظام درمجموع به نفع انسانهاست. اگر خورشید اندکی به زمین نزدیکتر بود گرمای آن انسانها را میکشت و اگر دورتر بود سرمای آن؛ و همینطور سایر موجودات.
بههرحال خداوند متعال در تعبیرات زیادی بر انسانها منت گذاشته که ما همه چیز را به نفع شما تسخیر کردیم و در خدمت شما گماشتیم. این تکریم یک تکریم عام برای نوع انسان است، ملاکش هم نعمتهای خاصی است که خداوند متعال به انسانها عطا فرموده و به سایر موجودات نداده یا کمتر داده و شاید محور همه این کرامتهای خاص انسانی را عقل انسان تشکیل دهد. بههرحال این یک کرامت خدادادی است و درواقع ارزش آن برای این است که نعمت خداست، انسانها نقشی در پیدایش این کرامت ندارند و بهواسطه این کرامت نمیتوانند بر همدیگر فخر بفروشند. درواقع كَرَّمْنَا بَنِي آدَم تمجیدی از نعمتهایی است که خدا در اختیار انسانها قرار داده است. همه انسانها در این جهت مشترک هستند و شاید تفاضلی هم بین انسانها نباشد مگر بهحسب مراتب ادراکات و هوش و استعدادهایی که افراد دارند وگرنه همه انسانها در نوع این کرامتها شریک هستند.
آیا لازمه و مقتضای این کرامتی که خداوند متعال برای انسان اثبات میفرماید و بر اساس همین تعبیرات است که در فرهنگ ما انسان بهعنوان اشرف مخلوقات یاد میشود این است که هر فردی از انسان، در هر شرایطی، به هر شکلی، در هر حالی و در هر کاری از یک ارزش والایی برخوردار است که هیچ چیز این ارزش را نمیشکند، آنگونه که کسانی که گرایشهای اومانیستی دارند و آن کسانی که دم از حقوق بشر و کرامت ذاتی انسان میزنند چنین وانمود میکنند؟ اینها در حقیقت نه معتقدند و نه عمل میکنند اما چنین وانمود میکنند که انسان آنقدر شرافت دارد که در هیچ حالی هیچ انسانی نباید مورد توهین واقع شود و بهطریقاولی نباید به حیات او لطمه بخورد؛ و میدانید که امروز در بسیاری از کشورهای دنیا مجازات اعدام را به خاطر همین برداشتهاند و لغو کردهاند و همینطور مجازاتهایی که توأم با توهین باشد را به هیچ صورت تجویز نمیکنند و غالباً به حبس و یا پرداخت جریمهای، آن هم با کمال احترام، اکتفا میشود. دلیل آنها هم این است که انسان شرافت ذاتی دارد و نباید شرافت او لکهدار شود؛ و امروز میبینید که مسئله آزادی بیان و آزادی قلم هم بر همین اساس مورد استناد قرار میگیرد که هر انسانی هرچه دلش میخواهد بگوید و بنویسد و اگر به هر کس یا به هر امر مقدّس اسلامی، انسانی توهین شود آزادی قلم اقتضا میکند که کسی مانع او نشود! این یک گرایش افراطی در ارزشیابی انسان است.
خداوند متعال همه انسانها را ارزشمند میداند و تکریم فرموده اما تکریمی است تکوینی، نعمتهای خاصی به آنها عطا فرموده و به آنها منّت دارد که این نعمتها را در اختیارشان گذاشته است ولی این معنایش این نیست که این تکریم را الیالأبد حفظ خواهد کرد و هیچ نوع چیزی که مخالفت با تکریم باشد را در حق آنها نه تکویناً و نه تشریعاً اجرا نخواهد کرد؛ بلکه در قرآن کریم در مورد انسانهایی میفرماید که اینها به پستترین مراتب سقوط میکنند؛ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ.[9] انسانهایی را به سگ و الاغ تشبیه میکند و بلکه میفرماید از آنها هم پستترند! أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ،[10] ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ؛[11] بگذار اینها مثل چهارپایان بخورند و بیاشامند، اینها بیش از چهارپا ارزشی ندارند!
و بالاخره در روز قیامت انسانهایی پیدا میشوند که آرزو میکنند که ایکاش ما خاک بودیم! يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا؛[12] نه حتی یک حیوان بودیم، یک نبات بودیم؛ ایکاش خاک بودیم! پس چنین نیست که آن تکریم عمومی قرآن نسبت به همه انسانها بهگونهای باشد که جلوی توهینها و جلوی ارزیابیهای منفی را نسبت به بعضی از انسانها بگیرد.
از اینجا معلوم میشود که غیر از آن ارزش تکوینی که خدا به همه انسانها داده است نوع دیگری از ارزش مطرح میشود و در آنجا اختیار خود انسان مؤثر است. آنجاست که این ارزش، مراتب و تفاضل دارد و نسبت به همه یکسان نیست. از آن آیهای که میفرماید إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ،[13] معلوم میشود که اولاً این کرامتی که در آیه به آن اشاره شده است کرامتی قابل تفاضل است، مراتب مختلف دارد، کم و زیادی دارد و ثانیاً ملاکش آن نعمتهای خدادادی نیست. البته همه چیز به یک معنا از خداست، توفیق عبادت و اطاعت هم از خداست، توفیق تقوا هم از اوست ولی غیر از آن نعمتهای تکوینیای که خدا به انسانها داده که راستقامت هستند، باهوش هستند، غذاهای طیّب به آنها مرحمت فرموده، وسایل حملونقل آنها را در خشکی و دریا فراهم فرموده، اینهایی که در همان آیه شریفه آمده بود، غیر از اینها یک کرامت دیگری است که اکتسابی و اختیاری است و افراد میتوانند کسب کنند، میتوانند حفظ کند و میتوانند از بین ببرند و تا آنجا برسند که اصلاً دیگر استحقاق حیات نداشته باشند، آنقدر پست شوند که حیوانی را در صورتی که موذی نباشد نباید کشت اما قتل چنین انسانهایی واجب میشود! پس غیر از آن کرامت عامّ تکوینی که برای همه بنیآدم است و درواقع کرامتی الهی و نعمتی خدادادی است که انسانها میبایست قدر این نعمت را بدانند و در مقابل آن شکرگزاری کنند و از آن حسن استفاده را بکنند، کرامت دیگری داریم که اکتسابی است و ملاک آن تقواست؛ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.
بر این اساس است که انسانهایی ممکن است آنچنان رشد کنند و تکامل پیدا کنند که به بالاترین کمالات ممکن نائل شوند، کمالاتی که ما حقیقت آنها را نمیتوانیم درست درک کنیم اما قرآن کریم با تعبیراتی، اینها را به ما یاد داده است؛ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر؛[14] در یک جایگاه شایستهای که آنجا شایسته نشستن است. جایگاههای دیگر برای انسان ارزش نشستن ندارد. کرسیهای ریاست ارزش اِشغال ندارد؛ برای انسان یک جایگاه است که مقعد صدق است و واقعاً جای نشستن است. آن کجاست؟ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر؛ در جوار پروردگار عظیم.
همسر فرعون میگفت رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ؛[15] میدانیم که همسر فرعون دارای مقامات بلندی از معرفت و توحید بوده است. خدایی نکرده، العیاذبالله، فکر نکنیم که ایشان اهل تجسیم و تشبیه بوده است؛ ایشان معرفت بالایی داشته و میدانیم که ایشان یکی از بزرگترین و کاملترین زنان عالم است. چهار زن در عالم معروف هستند که به بالاترین کمالات رسیدهاند. یکی از آنها آسیه همسر فرعون است. دعای ایشان این است که رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ؛ نزد خودت در بهشت یک خانهای برای من بساز! این عِنْدَكَ، قرب و امثال اینها، مسلماً قرب مادی و شبیه اینها نیست؛ یک مقامی است آنقدر عظیم که به عقل ما نمیآید. آن اندازهای که قابل گفتن است این است که مقامی است نزد خدا؛ اما حقیقت آن را نمیتوانیم بیابیم که چیست. اگر خداوند متعال نصیب ما کند که به آن مقام برسیم آنوقت آنجا جای نشستن و وقت صحبت کردن فراوان داریم، عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ،[16] و إنشاءالله آنجا درباره آن صحبت خواهیم کرد اما توقع اینکه اینجا بفهمیم که آن چه مقامی است و انسان به کجا میرسد، برای امثال بنده توقعی کودکانه است.
بههرحال انسان میتواند به یک چنین مقامی برسد اما این دیگر برای همه نیست و تنها برای آن کسانی است که عمر خودشان را فقط صرف بندگی خدا کنند، دل به او بدهند و از همه چیز غیر او دل بکَنند، صبح به یاد او برخیزند و شب به یاد او بخوابند، تمام همّشان این باشد که کاری کنند که او راضیتر باشد. اگر چنین کسانی پیدا شدند و چنین مشیای را در سایه راهنمایی انبیاء عظامسلاماللهعليهماجمعين و ائمه اطهارصلواتاللهعليهم اتخاذ کردند قطعاً به آن مقام هم خواهند رسید ولو حالا تصور صحیحی از آن نداشته باشند. مقامی است بسیار عالی. این مقام در سایه تقوا پیدا میشود و هیچ ملاک دیگری برای این کرامت ذکر نشده است حتی تحصیل علم و چیزهای دیگر؛ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.
درست است که در اسلام برای تحصیل علم ارزشهای زیادی قائل شدهاند اما همه اینها تحت عنوان تقوا میافتد چون آن تحصیل علمی که انجام وظیفه باشد مصداق تقوا میشود. تقوا عمل به وظیفه است اما اگر علمی از روی هوای نفس تحصیل شود و برای هوای نفس به کار گرفته شود اینکه ارزشی نخواهد داشت. ملاک این ارزش، تنها و تنها تقواست و برای کسانی حاصل میشود که در این مسیر قدم بردارند؛ اما آن ارزش عام که برای همه ذکر شده است ذکر کردن آن در قرآن کریم برای این است که از یکطرف توجه به نعمتهای خداوند متعال حاصل شود تا در مقام شکرش بربیاییم؛ خدایی که اینهمه نعمت را در زمین و آسمان به ما عطا فرموده را به خاطر داشته باشیم و در مقام شکر خدا بربیاییم که اطاعت خدا هم یکی از مصادیق شکر است. از طرف دیگر وقتی انسان متوجه شود که در درون او چه استعدادهایی نهفته است و خداوند متعال از نظر استعدادها و نعمتهای خاصی که به انسانها عطا فرموده چه جایگاه بلندی در میان مخلوقات به او داده، آنوقت میتواند قدر خودش را خوب بداند.
توجه کردن به اینکه انسان مثل یک حیوان نیست مانع میشود از اینکه دنبال شهوات حیوانی برود. کسانی که خودشان را در حدّ حیوان میبینند اگر در درون خودشان بیندیشند، از لحاظ تمایلات و مقدماتی که برای رسیدن به آن تمایلات فراهم میکنند فرق چندانی با حیوانات ندارند؛ همه حیوانات دنبال سیر کردن شکم و ارضای غریزه هستند. کسی اینچنین رفتار میکند که ارزش وجود خودش را درک نکرده باشد، نداند که او به چه دردی میخورد، برای چه ساخته شده و چه مقامی در انتظار اوست، آنوقت دل به همین زرقوبرقها و به این لذتهای حیوانی خوش میکند اما اگر دانست که این وجود، بسیار ارزشمند است و با موجودات دیگر قابل مقایسه نیست، خداوند متعال آنقدر به این وجود شرافت داده که همه موجودات دیگر را در خدمت او گماشته و او را برای هدفی آفریده که از همه هدفهای امکانی بالاتر است، اگر این را درک کرد، به هر اندازهای که باور کند، از آلودگیها و گناهان و پستیها پرهیز میکند. کسی که خودش را عزیز بدارد خودش را با گناه آلوده نمیکند. هم در نهجالبلاغه و هم در جاهای دیگر روایات زیادی با این مضمون هست و احتیاجی به ذکر ندارد. بههرحال یکی از فوایدی که انسان بفهمد که خدا چه ارزشهایی در وجود او قرار داده این است که قدر آنها را بداند و خودش را مثل یک حیوان فرض نکند که فقط دنبال پر کردن شکم و ارضای غریزههای حیوانی باشند. بداند که او برای یک مقام عالیتری آفریده شده است.
و اما کرامتهایی که در اثر تقوا حاصل میشود یعنی کرامتهای اختیاری و اکتسابی، آنها با بهرهبرداری از آن نعمتهای تکوینی الهی است. خدا همه این نعمتها را به انسان داده تا از اینها برای رسیدن به آنجا استفاده کند. آن یک مقامی است که فقط در سایه اختیار پیدا میشود. اینکه آدم به مقامی میرسد که فرشتگان برای او سجده میکنند، خب خدا میتوانست فرشتهای بسازد که ارزش و مقامی بالاتر از این فرشتگان داشته باشد. تا آنجایی که ما خبر داریم و شنیدهایم و خواندهایم هیچ وقت به یک فرشتهای دستور ندادهاند که برای فرشته دیگری سجده کند، با اینکه مقامات فرشتگان خیلی با هم تفاوت دارد. این چه مقامی است که انسان میتواند به آن برسد و سمبل آن این است که فرشتگان بر او سجده کنند؟! این مقام فقط از راه اختیار پیدا میشود. اگر مسیر انسان مثل مسیر فرشتگان بود که یک راه بیشتر نداشت - طعامهم التسبیح- و همّ و علاقهاش فقط در یک چیز بود نمیتوانست به چنین مقامی برسد. انسان باید گرایشهای متضاد داشته باشد، انواع غرائز بر او حکومت کند، در سر یک چندراهی واقع شود تا علیرغم کششها و جاذبههایی که راههای دیگر دارد، با اختیار و انتخاب خودش راه خدا را برگزیند، آنوقت است که به این کرامت میرسد.
بههرحال نتیجه این کرامت در آخرت ظاهر میشود. مردم هم موظف هستند کسانی که دارای چنین کرامتی هستند، دارای تقوا هستند را احترام کنند. البته این یک وظیفهای است که به نفع خودشان و به نفع جامعه است وگرنه شخصی که باتقوا باشد نظری ندارد به اینکه آیا دیگران به او احترام میکنند یا نمیکنند؛ اگر چنین حالی داشته باشد که از تعریف دیگران خوشش بیاید و تحت تأثیر واقع شود این تقوای اوست که ضعف دارد؛ اما مردم موظفاند تقوا کنند برای اینکه ترویج ارزشهای صحیح در جامعه شود و نفعش عاید خود جامعه شود.
پس آن کرامت ذاتی، در اینکه انسان به خدا نزدیک شود و ارزشهای بیشتری کسب کند تأثیری ندارد مگر بهعنوان مقدمه؛ نعمتهایی است که خدا به او داده و اگر از آن نعمتها حسن استفاده را کرد میتواند به کرامت دائمی و ابدی و قرب عندالله برسد.
نمیتوان حقوق، احکام و تشریعاتی را صرفاً بر اساس این کرامتهای ذاتی و تکوینی تعیین کرد. وقت گذشته، فرصت نیست توضیح بدهم، فقط اشارهای میکنم؛ امروز میخواهند بگویند مقدمه اعلامیه حقوق بشر را که ملاحظه بفرمایید تأکید میکند بر اینکه انسان دارای کرامت ذاتی است. چون دارای کرامت ذاتی است پس باید جان او محترم باشد، آزادی بیان داشته باشد، آزادی قلم داشته باشد و الیآخر. این استنتاج، از نظر ما غلط است. کرامت ذاتی انسان، اگر آن نعمتهای خدادادی او منظور است آنها تکالیفی را اقتضا میکند که با استفاده از این نعمتها خودش را به آن هدف آفرینش نزدیک کند. خدا که این نعمتها را به او داده و این کرامت را به او مرحمت فرموده این برای این نیست که آزادانه هرگونه که میخواهد از اینها سوءاستفاده کند. چنین نتیجهای گرفته نمیشود که چون عقل دارد، چون هوش دارد، چون بدن زیبا دارد، چون غذاهای خوب میخورد، از آن استفاده میکند، چون از حیوانات از کشتیها و هواپیماها استفاده میکند پس بنابراین باید هر کار دلش میخواهد بکند. این نتیجه از آن مقدمه گرفته نمیشود. اگر این کرامت، کرامت ذاتی، همگانی و خدادادی است یعنی نعمتهایی است که خدا به او داده؛ نتیجهای که از این باید گرفت این است که باید از این نعمتها در راه هدف مُنعِم قدم بردارد، در راه تکامل حقیقی خودش باید استفاده کند نه اینکه هر کاری دلش میخواهد. در اظهار عقیدهاش باید آزاد باشد اما تا آنجایی که به آن هدف لطمه نزند چون این نعمتها را به او دادهاند برای اینکه به آنجا برسد، از آنها استفاده کند برای سعادت ابدی خودش، نه برای اینکه بهدلخواه إفساد فی الأرض و أهلاک حرث و نسل کند.
بههرحال این نتایجی که بر این مبنا در اعلامیه حقوق بشر گرفتهاند اینها از نظر منطقی نتایج صحیحی نیست، از نظر اسلامی هم صحیح نیست. آزادی قلم و بیان و سایر آزادیها تا آنجاست که انسان بتواند با انتخاب و اختیار خودش راه صحیح را انتخاب کند. باید دو راه وجود داشته باشد تا یکی را انتخاب کند. اگر انسان را مهار کنند و او را فقط در یک مسیر خاص به حرکت دربیاورند این دیگر انتخاب نخواهد شد و کاری که انتخاب در انجام آن نباشد منجر به آن کمال نهایی انسان نخواهد شد. پس انسان باید انتخاب داشته باشد تا با انتخاب خودش راه حق را انتخاب کند. تا این اندازه بله، باید آزاد باشد؛ اما اینکه آزاد باشد تا دیگران را گمراه کند، آزاد باشد تا اهداف الهی را خنثی کند، آزاد باشد تا نظام آفرینش را به هم بزند اینها قابل استنتاج از هیچ مقدمهای نیست.
به عرایضم خاتمه میدهم، امیدواریم که خداوند متعال به همه ما، به همه مسلمانها و به همه انسانها توفیق دهد که کرامت واقعی خودشان را بشناسند و در راه رسیدن به هدف آفرینش بیشتر تلاش کنند و آن هدف را فدای خواستهها و هوای نفسانی خودشان نکنند.
والسلام علیکم و رحمة الله
سؤال: در تشبیه برخی آدمیان به حیوانات، نوعی سرزنش و ضد ارزش جلوه دادن حیوانات به چشم میخورد. این نکوهش از حیوانات چه معنا دارد؟
جواب: وقتی مثلاً میگویند در قرآن دارد که «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب»[17] یا «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ»[18] این معنایش این است که حمار و کلب، یک موجود پستی تلقی شدهاند که انسان به آنها تشبیه شده است؛ سؤال این است که چرا اینها پست باشند؟
این پستی، نسبی است، نسبت به انسان که خدا کمالات بیشتری به او داده است. هردو هم چیزی خدادادی است. آن ارزشی که اکتسابی است، واجد شدن آن موجب پاداش و افتخار است و از دست دادن آن موجب کیفر و سرزنش است اما چیزی که اکتسابی نباشد، نه داشتن آن مدح و افتخاری دارد و نه نداشتن آن. اگر از دست دادن آن اختیاری باشد که خودش یک کار اختیاری میشود. آن ارزشهای اخلاقیای که ملاک آن اختیار است آن برای ارزشهای اکتسابی است که انسان با اختیار خودش کسب میکند اما وقتی او را به یک حیوانی تشبیه میکنند و چنین وانمود میشود که آن حیوان کمارزشتر است به خاطر این است که بهره وجودی او کمتر است. بههرحال کمال و نقص در وجود جای انکار نیست؛ بعضی موجودات کاملتر و بعضیها ناقصتر هستند. همه انسانها میدانند که وجودشان کاملتر از حیوانات دیگر است، دلشان نمیخواهد مثل یک حیوانِ پستتر شوند؛ اینکه میگویند اگر چنین کاری کنید مثل آن حیوانی میشوید که پستتر از انسان است برای این است که احتراز کنند و خودشان را تحفّظ کنند از اینکه به مرتبه حیوانیت سقوط کنند. بههرحال جواب این است که بله، موجودات از لحاظ مرتبه وجودی با هم تفاوت دارند. حیوانات نسبت به انسان، ذاتاً از کمالات کمتری برخوردار هستند. اگر انسان مثل یک حیوانی شود سقوط کرده است.
سؤال: حمل انسان در برّ و بحر چگونه به کرامت انسان مربوط میشود؟
جواب: با همان توضیح مختصری که عرض کردم که این آیه در مقام بیان نعمتهایی است که خدا به انسان عطا فرموده است، کرامتی است که خدا به انسان داده یعنی نعمتهای بیشتری در اختیارش قرار داده است. شما چند تا حیوان دیدهاید که یک حیوان دیگری را برای بارکشی استفاده کنند؟! ولی همه حیوانات به یک نحوی در اختیار انسان هستند و انسانها برای بارکشی در برّ و بحر میتوانند از آنها استفاده کنند. حتی انسان حیوانات وحشی را هم به یک صورتی میتواند اهلی کند و به صورتهای مختلفی از آنها بهرهبرداری کند. وسایلی که با هوش و فراست خودش میسازد از قبیل کشتیهایی که در دریا هست، زیردریاییهایی که زیر دریا هست، هواپیماهایی که در فضا حرکت میکند، در هوا یا فضا، سفینههای فضایی که در فضا و فوق هوا حرکت میکند همه اینها از هوشی است که خدا به او داده است. پس داشتن آن هوشی که منشأ بهرهبرداری از این نعمتهای عظیم شود یک کرامت الهی است. کرامتی که در این آیه هست بیش از این نیست. منظور همان داشتن نعمتهای بیشتر است و اینکه انسان بتواند حیوانها را تسخیر کند و به یک معنا فضا را تسخیر کند. اینها مسلماً نعمتی است که خدا به انسان داده و به سایر حیوانات مرحمت نفرموده است.
[1]. اسراء، 70.
[2]. بقره، 30.
[3]. احزاب، 72.
[4]. بقره، 29.
[5]. ابراهیم، 33.
[6]. نحل، 12.
[7]. همان.
[8]. ابراهیم، 33.
[9]. تین، 5.
[10]. اعراف، 179.
[11]. حجر، 3.
[12]. نبأ، 40.
[13]. حجرات، 13.
[14]. قمر، 55.
[15]. تحریم، 11.
[16]. حجر، 47.
[17]. اعراف، 176.
[18]. جمعه، 5.