بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لَاسِيَّمَا الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ العَسكَري عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَ جَعَلَنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ
خداوند متعال را شکر میکنیم که توفیق عنایت فرمود در جهان، نقطهای برای نشر و ترویج حقایق اسلام به وجود آمد و نظامی بر اساس احکام نورانی اسلام برقرار شد و زمینهای برای رشد و تعالی انسانها در سایه تعلیمات نورانی اسلام فراهم گردید. هر نعمتی که خداوند متعال به بندگانش عنایت میفرماید تکلیفی را هم به همراه دارد و شکری را اقتضا میکند. اگر بندگان شکر آن نعمت را به جا آوردند و از آن نعمت خدا قدردانی کردند خداوند متعال ضمانت فرموده است که نعمتش را افزایش میدهد و اگر قدر آن نعمت را ندانستند و از آن استفادهای که باید بکنند را نکردند ضمانتی برای بقای آن نعمت نخواهد بود.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛[1] برادران توجه دارند که این كَفَرْتُمْ در مقابل شَكَرْتُمْ است و منظور از كَفَرْتُمْ یعنی کفران، نه کفر. نعمتی که خداوند متعال به ما میدهد در مقابلش یا شکر است یا کفران. اگر از آن نعمت قدردانی کردیم، آن را درست استفاده کردیم، از آن برای تکامل خودمان بهره گرفتیم و آن را در راهی که مرضی خداست صرف کردیم خداوند متعال آن نعمت را زیاد میکند اما اگر قدر آن نعمت را ندانستیم و آنگونه که باید از آن استفاده نکردیم این نعمت در معرض زوال قرار میگیرد. این یک قاعده کلی الهی است که خداوند متعال در قرآن کریم بیان فرموده است و هر روز در جهان، ناظر و شاهد نمونهها و مصادیق این قاعده هستیم.
در آغاز طلوع اسلام در جزیرةالعرب، سرزمینی که هم از نعمتهای مادی محروم بود و هم از فرهنگ و تمدن و علوم و معارف، که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبصلواتاللهعليه در نهجالبلاغه وضع مردم را در زمان جاهلیت و قبل از آمدن اسلام اینگونه توصیف میفرمایند که آب آشامیدنی شما آب شور، تلخ و فاسدی بود؛ غذای شما غذای خشن و ناگواری بود. زندگی شما با دزدی و چپاول میگذشت. در سرزمین شما تمدن و فرهنگی به چشم نمیخورد. هر روز طعمه دست یک درنده شکارگری بودید. همسایگان شما مثل شکارچیها به سراغ شما میآمدند و شما را در دام خود میانداختند. نه از نعمتهای مادی برخوردار بودید، نه علوم و معارفی داشتید و نه عزت و شوکتی در جهان داشتید.
به عربهای عربستان میفرماید: خداوند متعال به برکت اسلام همه چیز به شما داد؛ نعمتهای جهان از اطراف به شهرهای شما سرازیر شد. دولتی تشکیل دادید که بزرگترین دولتهای جهان، قیصرهای روم و کسریهای ایران در مقابل دولت شما خاضع شدند. سرزمین شما، آن سرزمینی که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند، محل پخش علوم و معارف شد.
مورّخان نقل کردهاند که قبل از اسلام، در مکه فقط دوازده نفر بودند که خواندن و نوشتن بلد بودند. از چنین سرزمینی آنچنان تمدن درخشانی ساخته شد که تمام دنیا را مرهون علوم و معارف خودش کرد. امروز مورّخان اروپا با کمال تلخی اعتراف میکنند که تمدن ما رهین تمدن مسلمانان است که بعد از جنگهای صلیبی با آن آشنا شدیم. منشأ پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب، علومی است که یا در شرق اسلامی بعد از جنگهای صلیبی فراگرفتند و یا بهوسیله مسلمانانی که به اسپانیا رفتند و آن جا را تصرف کردند به آن جا گسترش پیدا کرد. اسلام اینهمه نعمت به مردم جزیرةالعرب داد؛ اما آیا قدرش را دانستند؟!
آن پیامبری که آنهمه شرافت و عزت برایشان آورده بود و بقای عزتشان را در رهبری خاندان عصمت و طهارت معرفی کرده بود، بعد از وفات پیغمبرصلیاللهعلیهوآله همه چیز را فراموش کردند! سفارشهایی که پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله درباره تمسک به عترت و پیروی از علمای اهلبیت کرده بود به دست فراموشی سپرده شد. مسلمانها به جای وحدت و اتحادی که در سایه وحدت حکومت حاصل میشد پراکنده شدند. به جای رعایت احکام و حدود اسلامی، هواهای نفسانی غالب شد. بعد از وفات پیغمبرصلیاللهعلیهوآله طولی نکشید که دستورات اسلام یکی پس از دیگری به دست فراموشی سپرده شد. آن عدالت، آن مساوات و آن اخلاق، کمکمکمرنگ شد. طولی نکشید که در زمان بنیامیه، حکومت اسلامی جانشین حکومتهای قیصرهای روم و سلاطین ایران شد! یعنی یک دربار طاغوتی با همه ویژگیهایی که یک دربار کفرآمیز داشت، برای سلاطین بنیامیه و بعد بنیعباس درست شد. اینها همه مصادیق ناسپاسی از نعمت اسلام بود.
نعمت اسلام یک نعمت معنوی است. شکر و سپاسش این است که به آن درست عمل کنیم. وقتی به دستورات اسلام عمل نکردند ناسپاسی میشود، ناشکری میشود، کفران میشود. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که مرکز حکومت اسلامی که مرکز نشر علوم و معارف و محل قدرت بزرگترین دولتهای جهان بود کمکم دوباره به یک جاهلیت دیگری برگشت. امروز میبینید که محل طلوع اسلام یعنی بلاد حجاز با آنهمه بهرهمندیای که از وحی و علوم اسلامی میبایست داشته باشد و با آنهمه ذخایر و منابع طبیعی که خدا به آنها داده است که بزرگترین معادن نفت دنیا در اختیار آنهاست، نه از نظر ظاهری، عزت و زندگی مرفهی دارند و نه از نظر باطنی دارای شرف و عزتی هستند. با آنهمه ثروت کلان مثل نوکری در دست کفار هستند! هر روز به هر طرف که بخواهند آنها را وادار میکنند؛ نفتشان را میخرند و در مقابلش به آنها اسلحه میدهند، بعد میگویند این اسلحهتان را برای کشتن برادران مسلمانتان به کار ببرید. با پول نفتی که فروختهاند و اسلحه خریدهاند، یا به صورت مستقیم به کشتن برادران خودشان میپردازند و یا غیرمستقیم بهوسیله عراق آن وقتی که ایرانیان را میکشتند و فردا به رنگ دیگری. خود اینها چه استفادهای میکنند؟! امروز یکی از عقبافتادهترین کشورهای دنیا همان کشوری است که مرکز طلوع اسلام بود؛ چرا؟! چون شکر نعمت خدا را به جا نیاورد؛ دستورات خدا را فراموش کرد؛ عدل اسلامی را به حکومت طاغوتی تبدیل کرد؛ به نام اسلام به برادرکشی پرداخت.
شاید همه شما کموبیش بدانید که در این چند دههای که آل سعود مسلط شدهاند چقدر مسلمانها به دست اینها کشته شدهاند و چقدر شهرها ویران شده است، به بهانه اینکه این مسلمانها مشرک هستند؛ به بهانه اینکه به قبر پیغمبرصلیاللهعلیهوآله یا به قبور مؤمنان احترام میگذارند پس اینها مشرک هستند، پس باید اینها را کشت! لشکرکشی کردند و شهرهای عراق، نجف و کربلا را ویران کردند! به دور مشاهد مشرّفه آب بستند و آن جا را خراب کردند، همه جواهراتی که آن جا بود را دزدیدند و مردم آن جا را کشتند؛ به چه دلیلی؟! به این دلیل که اینها کافر و مشرک هستند!
اگر شما میخواستید مشرک بکشید کشورهای مشرک در عالم زیاد بود، اینهمه کشورهای بتپرست بودند؛ آیا اینها اُولی به کشتن بودند یا کسانی که به قبله شما نماز میخواندند و هر روز فریاد أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ برمیداشتند؟! آنها اولی هستند به اینکه کشته شوند یا مشرکان دیگر، یا کفاری که بهزور بر ثروتهای شما مسلط شدهاند؟! اینها کافرتر هستند یا آمریکا یا انگلیس؟! مسلمانهای همسایه شما کافرتر هستند یا کفار غرب؟! پس چرا به جنگ آنها نمیروید؟!
این فتنهای بود ساخته دست کفار و دشمنان اسلام که به یک بهانه واهی پوچ به برادرکشی بپردازند و آنها بیایند ثروت و هستیشان را بگیرند و ذلیل دست آنها بشوند! حتی پادشاه اسلام افتخار کند که میرود صلیب به گردن میاندازد! اطلاع دارید که یکی از سلاطین همین کشورهای اسلامی، برای خوشایند نخستوزیر وقت انگلیس در انگلیس صلیب به گردن انداخت! دیگر ذلت از این بیشتر میشود؟! آن عزت، تبدیل به این ذلت شد چون قدر نعمت خدا را ندانستند.
امروز ملت مسلمان ایران به برکت رهنمودهای آن مرد الهی و خونهای پاکی که در راه اعتلای اسلام نثار شد، در دنیا عزتی یافت که قابل مقایسه با وضع سابقش نیست. ایران هم روزگاری لُعبهای در دست استعمارگران بود اما امروز همانگونه که میدانید یک مرکز قدرتی شده است که تمام جهان از آن وحشت دارند. میبینید که امروز سیاستمداران جهان، اعم از کشورهای اسلامی یا غیر اسلامی، میترسند که ایران دومی در جهان به وجود بیاید. چرا با الجزایر مخالفت کردند؟! مگر الجزایر با دموکراسی و با انتخابات آزاد حرکت نکرد؟! اگر ایرانیان را محکوم میکردند که اینها بهزور قیام کردند اما مردم الجزایر که به زور قیام نکردند، اسلحهای نداشتند؛ در انتخابات شرکت کردند و پیروز شدند. پس چرا انتخاباتشان را لغو میکنند؟! چرا تمام دنیا به لرزه آمده که یک حزب در الجزایر پیروز شده است؟! مگر چه شده است؟! روز اولی که این حزب پیروز شد اسرائیل گفت اگر این حزب به حاکمیت برسد ایران دومی در دنیا پدید خواهد آمد. ببینید از ایران اولش چه وحشتی دارند که میترسند ایران دومی به وجود بیاید!
این عزتی که امروز خداوند متعال به مردم مسلمان این کشور عنایت فرموده، در سایه فداکاریهایی است که برای اسلام کردند؛ از جانشان، از مالشان و از عزیزانشان گذشتند تا اسلام پیروز شود. آنها راه درست خودشان را پیمودند و به لقای الهی پیوستند. بعد از آنها، هم ما که اخلاف آنها هستیم یک وظیفهای داریم و هم سایر مسلمانهای دنیا یک وظیفهای دارند. ما وظیفه داریم راه شهدای خودمان را ادامه دهیم. جز به برقراری اسلام به هیچ چیز رضایت ندهیم. وظیفه داریم از فرصتی که پیش آمده، برای نشر معارف اسلامی در جهان کوشش کنیم؛ اینها وظایفی است که به عهده ما است.
اما سایر مسلمین جهان هم وظایفی دارند؛ اولین وظیفهشان این است که به هر شکلی که میتوانند از این انقلاب اسلامی حمایت کنند؛ با زبان، با قلم، با مال، با اسلحه و با هر چه که در اختیار دارند. وظیفه دومشان این است که سعی کنند به هر روشی که متناسب با کشور خودشان است مشابه این انقلاب را در کشورهای خودشان به وجود بیاورند. ما نمیخواهیم شکل انقلاب خودمان را به دیگران دیکته کنیم و بگوییم همه، آن کاری که ما کردیم را باید بکنند؛ آنها باید شرایط کشور خودشان را بررسی کنند و ببینند از چه راهی، بهتر میتوانند به روشی که متناسب با شرایط جغرافیایی، شرایط اجتماعی و شرایط سیاسی کشور خودشان باشد اسلام را در آن جا زنده کنند؛ ولی بههرحال در اصل این ایده و این فکر که اسلام باید زنده و حاکم شود همه باید مشارکت داشته باشند.
طبیعی است که در بسیاری از کشورها شرایط بهسادگی فراهم نمیشود؛ در بسیاری از کشورها اکثریت با مسلمانها نیست؛ در بسیاری از جاها اکثریت از لحاظ عدد با مسلمانها است اما قدرت و توان، قدرت علمی، قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی به دست دیگران است. در بعضی جاها در ظاهر، اکثریت مسلمان هستند و قدرت هم به دست آنها است اما اسلامِ اسمی است. به فرمایش امام راحلرضواناللهعلیه اسلام آمریکایی است. در همین چند روز شاید شنیده باشید که یکی از سیاستمداران آمریکا گفته بود ما با حکومتی که مبتنی بر اسلام باشد مخالفتی نداریم، سالهاست که در عربستان حکومت اسلامی وجود دارد و ما هم همکاری داریم. آنچه از آن میترسند آن اسلامی است که در ایران وجود دارد یعنی اسلام واقعی، اسلام قرآن و به فرمایش امام راحلرضواناللهعلیه اسلام ناب محمدی.
برای فراهم کردن شرایطی که در یک سرزمین، اسلام پیروز شود اولین کار، فعالیت فرهنگی است. در آن جایی که مخصوصاً مسلمانان در اقلیت هستند یا مسلمانانِ بیدار و متعهد در اقلیت هستند، آن جا نه با مبارزات سیاسی و نظامی میتوانند پیروز شوند و نه از راه انتخابات. تازه آن جاهایی هم که در مبارزه سیاسی پیروز شدهاند میبینید که چه به سرشان آوردهاند! در الجزایر مبارزات سیاسی بود؛ یک دانه فشنگ هم شلیک نکردند؛ یک عمل ارعابی و تروریستی هم انجام ندادند؛ چرا امروز تمام دنیا این انتخابات را باطل میکند؟! چرا؟! به چه منطقی؟! مگر دموکراسی غیر از این است؟! نهتنها این را دموکراسی نمیدانند بلکه میگویند اگر این انتخابات پیروز شود دموکراسی از بین رفته است و این مرگ دموکراسی است! عجیب است؛ مگر دموکراسی شاخ دارد؟! مردمی بیایند در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، این غیر از دموکراسی است؟! چرا این موجب مرگ دموکراسی است؟! چون اینها مسلمان هستند و اسلام باید از بین برود؛ اما آنچه به هیچ وجه نمیتوانند با آن مبارزه کنند آن اسلامی است که در دلهای مردم نفوذ پیدا میکند. آن را نه با زور اسلحه میتوانند سرکوب کنند و نه با توطئههای سیاسی میتوانند از بین ببرند. دل اشخاص فقط در اختیار خودشان است.
اولین کاری که میبایست ما به عنوان یک فرد مسلمان و ملتزم به مسئولیتهای اسلامی خودمان انجام دهیم این است که فکر اسلامی را در جهان گسترش دهیم. چه زمانی میتوانیم این کار را بکنیم؟ آن وقتی که اسلام را شناخته باشیم. اقدامی که شما عزیزان کردهاید و از اطراف جهان، به مرکز جمهوری اسلامی، به مرکز علمی اسلامی هجرت کردهاید درست در همین راستا و به همین منظور است. من به شما تبریک میگویم که خداوند متعال این توفیق را به شما عنایت فرمود که برای شناخت اسلام از شهر و دیار خودتان مهاجرت کنید و به این سرزمین قدم بگذارید، رنج غربت را تحمل کنید، از بسیاری از مزایای مادی که در کشور خودتان میسر بود صرفنظر کنید تا اینکه بتوانید شناخت بهتری از اسلام پیدا کنید و در بازگشت به کشورتان، حقایق اسلامی را منتشر کنید و دلهای مردم را با نور اسلام روشن کنید. توفیق اینکه چنین خدمتی را انجام دهید بزرگترین نعمتی است که خداوند متعال به شما عنایت فرموده است.
طبق آن قاعده که هر نعمتی را که خدا میدهد شکری را ایجاب میکند، در مقابلی این نعمتی که خدا به شما داده است شما چه وظیفهای دارید؟ تا در دوران تحصیلی هستید دو وظیفه مهم به عهده دارید؛ اول اینکه در راه تحصیل علم هیچ لحظهای را از دست ندهید. تمام تلاش و کوشش خودتان را انجام دهید، تمام نیرویتان را به کار بگیرید تا در این فرصت، هرچه بیشتر از معارف اسلامی به دست بیاوردید. بهتر درس بخوانید. این طبیعی است. شما به خاطر همین هدف، سختیهای غربت را تحمل کردهاید. اگر درست درس نخوانید این نقض غرض است و کار عاقلانهای نیست. شما به اینجا آمدهاید برای اینکه درس بخوانید و اگر در درس خواندن کوتاهی کنید یعنی نقض غرض، کار بیهدف و غیرعاقلانه.
این روشن است اما وظیفه شما تنها در این خلاصه نمیشود. از این بالاتر هم وظیفهای دارید و آن این است که به خودسازی و تربیت روح و تهذیب اخلاق بپردازید. سعی کنید هر روز از روز قبل به اسلام وفادارتر باشید. هر روز دستورات اسلام را بیشتر از روز قبل رعایت کنید. اگر خدایی نکرده کمبودی، لغزشی، اشتباهی در زندگیتان بوده سعی کنید جبران کنید. اگر در اثر دور بودن از محیط اسلامی به اشتباهات و لغزشهایی دچار شدهاید سعی کنید آنها را ترک کنید، توبه کنید و به جای آنها خودتان را به اعمال صالح عادت دهید. دلتان را نورانی کنید. ارتباطتان را با خدا تقویت کنید. اگر شما بخواهید برای پیشرفت اسلام، فردی مؤثر و موفق باشید باید رابطه قلبیتان را با خدای جهان تقویت کنید؛ بهعنوانمثال یک لامپی که بهوسیله یک سیم باریک با مرکز تولید انرژی ارتباطی دارد، در یک حد محدودی میتواند از نور آن مولد برق استفاده کند. اگر بخواهد استفاده بیشتری داشته باشد باید کابلهای قویتری باشد تا ارتباط، بیشتر باشد.
همه ما بحمدالله کم یا زیاد با مرکز قدرت جهان یعنی با خداوند متعال ارتباطاتی داریم. باید سعی کنیم این ارتباط هر روز قویتر شود تا قدرت علمی، قدرت روحی و قدرت معنوی ما بیشتر شود؛ تا بهتر بتوانیم در این دنیای طوفانی، خودمان را حفظ کنیم و دیگران را هم نجات دهیم. این قدرت در سایه ارتباط با خدا حاصل میشود.
ارتباط با خدا یعنی چه؟! چگونه با خدا ارتباط برقرار کنیم؟! با عمل کردن به دستورات خدا؛ با توجه قلبی به خداوند متعال؛ با یاد خدا؛ ...اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا* وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا.[2] سعی کنید همیشه در دلتان یک ارتباط قلبی با خدا باشد. چطور وقتی شما به یک کسی محبت شدید دارید همیشه در دلتان یک یادی از او هست و او را فراموش نمیکنید؟! سعی کنید همیشه در هر حالی یک یادی از خدا داشته باشید؛ او محبوب شما است؛ او ولینعمت شما است؛ او به شما از هر کس نزدیکتر است؛ او شما را بیش از هر کس دوست میدارد؛ چرا شما با او دوست نباشید؟! برای دوست داشتن، چه کسی را بهتر از او پیدا میکنید؟! برای کمک کردن و یاری کردن، چه کسی را بهتر از او پیدا میکنید؟! اوست که در هر حالی میتواند شما را از جهل، از عجز و از سقوط، نجات دهد؛ پس رابطه را با او تقویت کنید. آنچنان باشید که اگر یاد خدا از دلتان برود گویا یک گوهر گرانبهایی را گم کردهاید.
اگر یک گوهر قیمتی داشته باشید و آن را گم کنید چه قدر ناراحت میشوید؟! یک گوهری که میلیونها دلار قیمت دارد و این را با زحمت تهیه کردهاید این را حفظ و حراست میکنید تا از دست نرود. اگر خدایی نکرده ناگهان گم شود چه قدر ناراحت میشوید؟! اگر یک وقتی دیدید که دلتان از خدا غافل شده است احساس کنید یک گوهر گران بهایی از دست شما رفته است و با فراموش کردن خدا انسان در معرض هرگونه سقوطی قرار میگیرد. اگر خدا فراموش شد آن وقت است که شیطان بر آدم مسلط میشود. تا یاد خدا در دل هست وسوسههای شیطانی راهی پیدا نمیکند اما وقتی خدا فراموش شد و به جای آن هوس آمد، تمایلات حیوانی آمد، خودخواهی آمد، خودپسندی آمد، تکبر آمد، غرور آمد و سایر هویها و هوسها، آن وقت است که انسان در معرض هر گونه سقوط و لغزشی قرار میگیرد، بهگونهای که دیگر از انسانیت میافتد. دلی که یاد خدا نداشته باشد به جایی میرسد که از هر حیوانی پستتر میشود! آیا صحیح است که انسان، این وجود ارزنده خودش را آنچنان پست کند که از هر حیوانی پستتر شود؟!
برای جلوگیری از چنین سقوطی یک راه وجود دارد و آن ارتباط بیشتر با خداست؛ اهتمام به عبادت مخصوصاً نماز. ما هر چه بیشتر به نماز اهتمام داشته باشیم رابطه ما با خدا قویتر میشود. شما اگر بخواهید به دیدار یک شخصیت محترمی بروید چگونه خودتان را مهیا میکنید؟! لباستان کثیف نباشد، بدنتان بدبو نباشد، با احترام و ادب بروید. وقتی به آن جا میروید مبادا پشتتان را به آن شخصیت بکنید و بیاحترامی شود.
وقتی در حضور خدا هم میرویم باید این شرایط را رعایت کنیم. آلودگی گناه، بدن و روح ما را متعفن میکند. چگونه در پیشگاه الهی میخواهیم حاضر باشیم در حالی که زبان ما آلوده به گناه بوده و دل ما آلوده به گناه است؟! بوی تعفن از قلب ما و از روح ما به مشام ملائکه میرسد. دوست دارید در یک مجلسی حاضر شوید که اهل آن مجلس از بوی بدن شما و از بوی دهان شما ناراحت شوند؟!
اگر در یک مجلسی میروید دوست دارید بهگونهای نباشید که وضع شما زننده باشد. وقتی هم که در پیشگاه الهی حاضر میشویم اول باید از گناهانمان استغفار کنیم. آلودگیهای قلبی و روحی را از خودمان دور کنیم تا ملائکةالله از ما متأذی نشوند. کسی که با زبانش گناه میکند، دهان، قلب و روحش بدبو و متعفن میشود. ملائکه از دیدنش و از شنیدن سخنش ناراحت میشوند. خداوند متعال به چنین کسی نظر رحمت نمیکند.
برای نماز، اول آماده شوید. در نماز اگر دلمان متوجه امور دنیا شود، فکر دنیایمان باشیم، فکر هوسهای زندگیمان باشیم، مثل این است که به طرف خدا پشت کردهایم. شما خودتان اگر یک دوستی به ملاقاتتان بیاید و وقتی وارد اتاق میشود پشتش را به طرف شما بکند ناراحت نمیشوید؟! این بیادبی نیست؟! اگر به ملاقات من آمدهای پس چرا پشتت را این طرف میکنی؟! کسی که نماز بخواند و دلش متوجه خدا نباشد و متوجه چیزهای دیگر باشد یعنی دلش را از خدا گردانده است؛ یعنی به طرف خدا پشت کرده است.
سعی کنیم عبادات را درست و با کیفیت خوب انجام دهیم. از گناهان استغفار کنیم؛ در نماز حضور قلب داشته باشیم. با معطر بودن، مسواک زده بودن، نماز را روی سجاده خواندن، هیئت نماز را احترام کنید. به نماز اهمیت بدهید تا بهتر از آن استفاده کنید. هر قدر ما بیشتر به عبادت خدا اهمیت بدهیم رابطهمان با خدا قویتر میشود. رابطه با خدا که بهوسیله اسباب ظاهری حاصل نمیشود؛ رابطه با خدا از راه دل است. امیدوارم که خداوند متعال به همه ما توفیق بدهد که هم در راه تحصیل علوم اسلامی و هم در راه تهذیب اخلاق و تصفیه باطن و جلا دادن دل و تقویت رابطه با خدا قدمهای بلند و ارزندهای برداریم.
خداوندا! در این ماه رجب که ماه حرام، ماه عبادت تو و ماه راز و نیاز و مناجات با تو است، به همه ما توفیق عبادت بیشتر و راز و نیاز و مناجات با خودت را مرحمت بفرما!
آلودگیهای گناه را با توبه مقبول از ما دور فرما!
ما را مشمول دعاها و توجهات ولی عصرارواحنافداه قرار ده!
قلب مقدّس آن حضرت را از ما راضی فرما!
روح پرفتوح امام راحل را با انبیا و اولیاء خودت محشور فرما!
شهدای ما را با شهدای کربلا محشور فرما!
به ما توفیق ادامه راه شهدا و قدم برداشتن در راهی که مرضی خودت است را مرحمت فرما!
اسلام و اسلامیان را در تمام جهان یاری فرما!
عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما!
در ظهور ولی عصرارواحنافداه تعجیل فرما!
همه ما را از خدمتگزاران آستان آن حضرت قرار ده!
والسلام علیکم و رحمة الله