راه‌های تشخیص كاندیدای اصلح

در دیدار با گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
تاریخ: 
پنجشنبه, 4 اسفند, 1390

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

فعالیت‌های قرآنی، مصداق شجره طیبه

خداوند متعال را شکر می‌کنیم که به برکت این انقلاب و فداکاری‌های افراد مخلص، برکاتی بیش از آنچه انتظار داشتیم نصیب ما شده که از یک طرف جای شکر فراوان دارد و از یک طرف بارمان را سنگین می‌کند. اطلاعی که من از فعالیت‌های این گروه پیدا کردم که به این تفصیل نمی‌دانستم و هنوز هم جای کسب اطلاعات بیشتر وجود دارد بسیار مایه خوشوقتی است. احتیاجی به تذکر ندارد که ما اگر سعادت انسان را واقعاً در اسلام می‌دانیم، باید در میان همه علوم به علوم اسلامی بیشتر اهمیت بدهیم و اگر منبع اصیل اسلام را قرآن می‌دانیم، در میان همه علوم اسلامی باید به علوم مربوط به قرآن اهمیت بدهیم علاوه بر جهات حاشیه‌ای که پرداختن به این علوم از لحاظ بُرد بین‌المللی بسیار قوی‌تر است و برای تأثیرش در کشورهایی که غیر شیعه هستند اتکای به خود قرآن، هم جاذبه بیشتری دارد و هم بُرد بیشتری دارد. از آن طرف هم می‌دانیم که ما در آن زمینه خیلی کاستی داریم.

حقیقت این است که به حسب فهم ما سهم عمده آنچه امروز در پژوهش‌ها و آموزش‌های قرآنی مطرح است مربوط به فعالیت مرحوم علامه طباطبایی‌رضوان‌الله‌علیه است و اگر آمدن ایشان به قم نبود و اگر فعالیت ایشان در درس تفسیر و بعد نوشتن تفسیر نبود اصلاً حوزه ما یک شکل دیگری داشت. ضمن این‌که عاجزانه از پیشگاه الهی درخواست می‌کنیم که رحمت واسعه‌اش را بر روح آن مرحوم، ساعت‌به‌ساعت بیشتر نازل بفرماید وظیفه ما هم این است که خطی که ایشان ترسیم کرده‌اند و بابی که فتح کرده‌اند را دنبال کنیم و از برکاتش بیشتر استفاده کنیم. حقیقتاً این کار مصداق كَلِمَةً طَیبَةً كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ،[1] است.

فعالیت‌هایی که شما الآن در همین گروه ملاحظه می‌فرمایید و حتماً در جاهای دیگر از جمله در آستان قدس و در مؤسسات دیگر هم فعالیت‌هایی نظیر این کارها وجود دارد، این‌ها روزبه‌روز زمینه را برای فعالیت‌ها و تحقیقات قرآنی بیشتر باز می‌کند. آدم یک راهی را که پیش می‌رود می‌بیند شاخه‌های دیگری باز شده که احتیاج به تحقیقات جدیدی دارد و این همین است که زمینه آن شجره طیبه‌ای می‌شود که دائماً شاخه‌های جدیدی به بار می‌آورد و میوه‌های بیشتر و متنوع‌تری را عرضه می‌کند. این جای شکر زیادی دارد.

لزوم نشر معارف قرآن در همه جهان

البته همان‌گونه که عرض کردم هر نعمتی تکلیفی را هم برای خودش به دنبال دارد. این است که ما باید از این فرصت بسیار استثنایی که در طول تاریخ اسلام نصیب ما شده حداکثر استفاده را ببریم و وظایف‌مان را بیشتر انجام دهیم که خلاصه آن‌ها نشر معارف قرآن در همه جهان است؛ البته الْاَوْلَى فَالْاَولَى وَ الْاَقْرَبُ فَالْاَقْرَبُ. پس اگر سؤال شود که جایگاه تفسیر در این مؤسسه کجاست باید گفت اصلی‌ترین جایگاه مال علوم قرآنی است. ما همیشه در برنامه‌هایمان تأکید داریم که برنامه‌ها به‌گونه‌ای باشد که دانشجویانی که در این مؤسسه شرکت می‌کنند از برنامه‌های قرآنی بهره‌ کافی را ببرند و آن‌ها اصل ساختار فکری‌شان را تشکیل بدهد و ستون فقرات نظام فکری‌شان از قرآن باشد.

ارتباط با سایر علوم در جهت پیشبرد اهداف قرآنی

اهتمامی که در مؤسسه به دروس قرآنی هست نشانه‌ای از اهتمامی است که ما به مسائل قرآنی داریم و پرداختن به این‌ها را اهم از همه فعالیت‌های دینی و علمی می‌دانیم. البته این معنایش این نیست که کار را فقط منحصر کرد و از جاهای دیگر صرف‌نظر کنیم. حالا آن بحث جداگانه‌ای دارد؛ برای استفاده بیشتر از قرآن باید سؤالات جدیدی برای ما مطرح شود که آن سؤالات باید از علوم دیگر طرح شود و تا ما از آن بهره‌ای نداشته باشیم و از موضوع معمول آن قضایا اطلاعی نداشته باشیم دنبال این نمی‌گردیم که جوابش را از قرآن پیدا کنیم. پس ارتباط با علوم و توسعه ارتباط‌ها هم مطلوب است حتی در جهت پیشبرد اهداف قرآنی.

تحقیقات بنیادی یا کاربردی؟!

اما این‌که فرموده‌اند که در این عصر نیاز جامعه اسلامی به کدام بخش و چه نوع فعالیتی بیشتر است همه آقایان توجه دارند که در پژوهش‌های علمی، دست‌کم دو نوع فعالیت پژوهشی صورت می‌پذیرد که یکی بیشتر جنبه بنیادی دارد و یکی جنبه کاربردی دارد. آن که چشمگیر است و مطالبات مردم و نیازمندان بیشتر به آن مربوط می‌شود، حالا نیازمندان علمی که متوجه به آن هست، همان تحقیقات کاربردی است برای آن که فوراً جوابش را می‌خواهند؛ ولی آن‌هایی که ژرف‌اندیش هستند و ریشه‌ها را بررسی می‌کنند و می‌خواهند کار اساسی انجام بدهند می‌دانند که تحقیقات کاربردی اگر مبتنی بر یک تحقیقات بنیادی نباشد درخت بی‌ریشه‌ای خواهد بود که زود آفت می‌بیند و در معرض آسیب‌های انحرافی قرار می‌گیرد. البته نمی‌شود تحقیق‌ها و کارها را به تحقیقات بنیادی منحصر کرد و از مسائل کاربردی غفلت کرد. این مسائل کاربردی از نیازهای ضروری جامعه است. لذا حق این است که فعالیت‌ها در دو بخش انجام بگیرد؛ یکی در بخش‌های بنیادی و یکی هم در بخش‌های کاربردی؛ یکی ناظر به نیازهایی باشد که جوامع دارند، چه در داخل، چه در خارج، کشورهایی که اسلامی هستند و درست با معارف قرآن آشنا نیستند، مخصوصاً از دیدگاه اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین اطلاعی ندارد یا سایر انسان‌هایی که دلشان می‌خواهد با اسلام آشنا شوند و راهی برای شناخت متقن اسلام ندارند؛ بنابراین ما باید دو نوع فعالیت داشته باشیم؛ یکی فعالیت‌های بنیادی درباره اصلی‌ترین مسائلی که راجع به قرآن مطرح می‌شود و یکی هم مربوط به بخش‌های کاربردی است که آیات قرآن مربوط به یک بخش خاصی که بیشتر جنبه موضوعی و تخصصی پیدا می‌کند؛ مثلاً قرآن در اقتصاد چه می‌گوید، در سیاست چه می‌گوید، در بخش‌های دیگر چه می‌گوید؟ ما باید به هر دو بخش بها بدهیم.

مسائل بنیادی، پشتوانه مسائل کاربردی

از طرفی نیازهایی که به مسائل کاربردی وجود دارد نباید ما را از مسائل بنیادی غافل کند برای این‌که پشتوانه آن‌ها مسائل بنیادی است؛ اگر این تحقیقات انجام نگیرد همان‌گونه که عرض کردم سایر تحقیقات بسیار آسیب‌پذیر خواهد بود؛ مسائل بنیادی مثل همین‌که تفسیر صحیح قرآن چگونه است؟ راه صحیح تفسیر چیست؟ آیا یک آیه می‌تواند چند جور تفسیر داشته باشد، پلورالیسم تفسیری، یا نه، تفسیر صحیح یکی است؟ اگر متعدد است ممکن است چند معنا در عرض هم باشد یا در طول هم؟ کشف این که راه صحیحش چیست؟ چه راه متقن و قابل‌اعتمادی برای کشف مفاهیم قرآنی و احتراز از سلیقه‌های شخصی و جوّ‌زدگی‌های اجتماعی‌ای که برای اشخاصی پیدا می‌شود و باعث انحراف در فهم قرآن و تفسیر قرآن می‌شود وجود دارد؟ این‌ها مسائل بنیادی است که باید روی آن بیشتر کار کرد، بیشتر تبیین کرد و در تحقیقات کاربردی از این‌ها استفاده کرد. این‌ها مثل اصول موضوعه می‌ماند. از یک جهت شبیه اصول فقه است نسبت به فقه؛ نتیجه تحقیقات در اصول فقه هم در فقه ظاهر می‌شود اما آن تحقیقات، مبنایی برای فعالیت‌های کاربردی فقه است.

به‌هرحال تأکید بنده این است که ما در هر دو بخش فعالیت کنیم. حوصله اشخاص هم مختلف است؛ بعضی‌ها هستند که حوصله کارهای درازمدت و طولانی را ندارند و آدم هزاری هم تحمیل کند کارشان بازدهی ندارد. اصلاً ساختار ذهنی‌شان این‌گونه است. بعضی‌ها هم هستند که نه، حوصله دارند از صبح تا شب بنشینند و کتاب مطالعه کنند، آن هم نه یک سال، دو سال بلکه ده سال و بیست سال! خسته هم نمی‌شوند. ما در خود مؤسسه افرادی را داریم که اگر سی سال در یک اتاقی مشغول کار باشند خسته نمی‌شوند. کسانی را هم داریم که اگر یک کاری یک ماه وقت بخواهد دلشان می‌خواهد که اگر بشود یک هفته‌ای‌اش کنند. یک کاری، مثلاً یک پروژه‌ای هست که یک سال وقت بخواهد، دنبال این هستند که نمی‌شود این را یک‌ماهه انجام بدهیم؟! حوصله کارهای درازمدت را ندارند و می‌خواهند زود به نتیجه برسند. انسان‌ها فرق می‌کنند. خدا همه جوری انسان خلق کرده است. باید سعی کرد آن کسانی که حوصله کارهای درازمدت را دارند این‌ها به کارهای بنیادی بپردازند که غالباً برنامه‌های درازمدت است. دیگران هم کم‌یابیش به کارهایی که جنبه کاربردی دارد بپردازند. این مطالب مربوط به سؤالاتی بود که آقایان راجع به موضوع تفسیر و فعالیت گروه عرض کردند.

نسبت فقه و سیاست از منظر امام خمینی(ره)

من با توجه به وقتی‌که هست سعی می‌کنم درباره موضوع مشارکت در مسائل سیاسی و نمونه بارزش انتخابات که مسأله ضروری روز است مطالبی عرض کنم، این چیزی است که ما حقیقتاً از امام آموختیم. قبل از حضرت امام این مسأله در بین متدینان مطرح نبود که کسانی به جدّ، مشارکت در فعالیت‌های سیاسی را یک وظیفه شرعی بدانند. در بین علما، امثال مرحوم کاشانی‌رضوان‌الله‌علیه بودند ولی در بین مراجع و کسانی که در کل حوزه‌ها و در عرصه‌های مذهبی نفوذ کلمه داشته باشند کسی نبود. امام بود که این کار را احیا کرد و مردم را متوجه کرد که همان‌گونه که نماز، واجب است مشارکت در فعالیت‌های سیاسی هم واجب است، با همین تعبیر و این‌که مسأله حکومت تعبیر ایشان این بود که فلسفه نیمی از فقه است یا فلسفه عملی فقه است یا اصلاً فقه را از مسائل سیاسی نباید جدا کرد. به‌هرحال توجه به این‌که آن‌ها یک تکالیف شرعی است، انصافش این است که ما این‌ها از امام یاد گرفته‌ایم. حالا اگر شما خودتان از جایی استنباط کرده‌اید آن یک مسأله دیگری است و من نفی نمی‌کنم اما بنده اعتراف می‌کنم که این را بیش از همه از امام یاد گرفتم و بعد متوجه شدم که واقعاً اسلام فقط در بعد مسائل فردی، شخصی و احیاناً خانوادگی خلاصه نمی‌شود. مسائل ملی، سیاسی و بلکه مسائل جهانی هم باید مدنظر یک فقیه زمان‌شناس باشد.

شرکت در انتخابات؛ وظیفه شرعی و الهی

یکی از نمونه‌های این‌گونه مشارکت‌ها که وظیفه‌اش شامل همه مردم می‌شود مسأله مشارکت در انتخابات است. در اینجا دو تا وظیفه پیدا می‌شود؛ یکی کسانی که بینه و بین الله تشخیص می‌دهند که می‌توانند یک باری از این مسئولیت‌ها را به دوش بکشند، خودشان اظهار آمادگی کنند و اقدام کنند یعنی خودشان را کاندیدا کنند. این یک مسئولیت شرعی است. یکی هم اینکه عموم مردم باید در انتخاب کاندیداها مشارکت کنند. اصل مشارکت در انتخابات یک واجب است، یک واجب ملی در مقابل کشورهای دیگر و دشمنان اسلام که مقام معظم رهبری به این مسأله بسیار تأکید می‌فرمایند.

یک وظیفه واجب دیگری هم هست برای این‌که انتخابات برای این است که افراد صالحی به مجلس بروند. پس تشخیص این‌که چه کسی اصلح است و چه کسی برای نظام مفیدتر است خود این یک تکلیف واجبی است؛ مثل این‌که یاد گرفتن مسائل نماز بر خود نماز، مقدم است. وقتی می‌گویند نماز، واجب است، طبعاً باید رفت نماز را یاد گرفت و خواند.

پایبندی به اصل نظام و ولایت‌فقیه؛ مهم‌ترین شاخصه کاندیدای اصلح

وقتی می‌گویند شما انتخاب کنید، تلاش برای این‌که بدانید چه کسی را انتخاب کنید خودش یک تکلیف است و مثل یادگرفتن مسائل نماز می‌ماند. برای این‌که بدانیم چه کسی را انتخاب کنیم باید بدانیم چه کسی اصلح است. ما علم غیب که نداریم. همین راه‌های عرفی است که از سوابق اشخاص، از گرایش‌های فکری‌شان، از رفتارهای اجتماعی‌شان، رفتارهای دینی‌شان، تعهدشان به اسلام و اخلاق اسلامی و احکام اسلامی، دلسوزی‌شان نسبت به اسلام در ابعاد مختلش تا بعد جهانی‌اش، این‌ها را باید تشخیص بدهیم که مجموعاً به آن‌ کسی که می‌خواهیم رأی بدهیم برآیند نمراتش در همه این ابعاد بیشتر از دیگری باشد؛ هم در آشنایی‌اش با دین، هم دلسوزی‌اش برای دین، تعهدش نسبت به عمل به احکام شرعی و احیای احکام اسلامی، برای خدمت به مردم و اینکه بتواند باری را بردارد و نظر تخصصی اعلام کند، همه این‌ها عواملی است که در اینکه نماینده مجلس، اصلح از دیگران باشد دخالت دارد. اهمش هم این است که معتقد به اصل نظام و ولایت‌فقیه باشد که این عمود خیمه این انقلاب است و اگر این را بکشیم چیزی از آن نمی‌ماند.

راه‌های تشخیص كاندیدای اصلح

برای تشخیص این چه کار باید بکنیم؟ اگر همه مردم بخواهند وقت بگذارند برای این‌که مثلاً فرض کنید در شهر تهران سی نفر را بشناسند که این‌ها اصلح از دیگران هستند، به گمان من اگر تمام فعالیت‌های اجتماعی را یک ماه تعطیل کنند آخرش هم به نتیجه روشنی نمی‌رسند. حالا مایی که در قم زندگی می‌کنیم، بنده از سال سی و یک تا حالا یعنی نزدیک به شصت سال است که در قم زندگی می‌کنم، اگر الآن من بخواهم واقعاً بگویم بینی و بین الله در قم چند نفر هستند که برای نمایندگی مجلس، اصلح از دیگران هستند واقعاً به‌آسانی نمی‌توانم بگویم، با این‌که یک آدم منزوی که یک گوشه‌ای باشد هم نبوده‌ام و خیلی‌ها را می‌شناسم اما اگر بخواهم همه را محاسبه کنم و دقیقاً بگویم بینی و بین الله این سه نفر اصلح از دیگران هستند کار مشکلی است حتی برای وظیفه خودم.

هر کسی اول باید سعی کند از گوشه و کنار آن‌قدر قرائن به دست بیاورد که یقین کند که چه کسی اصلح است. گاهی ممکن است در بین سی نفر تهران در خصوص یک نفر یا دو نفر به یک چنین یقینی برسد ولی نسبت به همه تقریباً کالمحال است. حالا تکلیف شرعی چیست؟! در همه جاهایی که یقین میسر نیست بعدش باید چه کار کرد؟! باید تنزل به اقرب، به یقین یا به ظن اطمینانی کرد. ظن اطمینانی را یک وقت خود آدم می‌تواند پیدا کند، تحقیق می‌کند و می‌رسد، باز اهلاً و سهلاً، خیلی خوب؛ اما باز این برای عموم مردم میسر نیست. کسانی که سروکارشان دائماً با مسائل سیاسی است، اشخاص را می‌شناسند و تجربه‌هایی دارند شاید بتوانند کم‌یابیش این ظن را کسب کنند اما عموم مردم کوچه و بازار و شاغل در کشاورزی و کارخانجات و ادارات و... برایشان میسر نیست که حتی مستقیماً ظن اطمینانی پیدا کنند. این قبیل افراد ناچار باید از دیگران استفاده کنند.

این فرمایشی که مقام معظم رهبری فرمودند یک چیز تعبدی نیست، مبتنی بر مبانی و اصول فقهی است. همه می‌دانیم که اصلاً غیر از این راهی وجود ندارد. اگر بخواهیم وظیفه‌مان را عمل کنیم باید سعی کنیم یقین پیدا کنیم؛ اگر نشد ظن اطمینانی پیدا کنیم؛ اگر نشد از دیگران بپرسیم و در حدی که عقلا به این‌گونه افراد اعتماد می‌کنند اعتماد کنیم؛ ولی خب می‌دانیم در همه این‌گونه مسائل، به‌اصطلاح تعارض بینات اتفاق می‌افتد. ما می‌خواهیم مرجع تقلید انتخاب کنیم، از چه کسی تقلید کنیم؟ می‌گویند از اهل خبره بپرسید. خبره چه کسانی هستند؟ مجتهدین هستند. ما از بیست تا مجتهد که سؤال کنیم ده تایشان می‌گویند این آقا، پنج تایشان می‌گویند آن آقا، پنج تایشان می‌گویند آن آقا. حالا چه کنیم؟! مسأله تعارض بینات در محکمه و قضا یک احکامی دارد که حسابش جداست اما در امور عرفی، مسأله بینه اصطلاح محکمه نیست؛ نظر اهل خبره و کسانی است که نظرشان موجب وثوق و اعتماد می‌شود؛ و لذا وقتی شما می‌خواهید از مرجعی تقلید کنید اگر ده نفر مجتهد به علمیت یک نفر شهادت بدهند، شش نفر به علمیت یکی دیگر شهادت بدهند اگر امتیازی بینشان نباشد آن ده نفر را مقدّم می‌دانیم اما در این حد مجتهد جامع‌الشرایط هست؛ چرا؟ برای کثرت افراد. می‌گوید لابد این‌هایی که بیشتر شهادت می‌دهند این نظرشان از آن‌هایی که شهادتشان کمتر است ارجح است.

این مسأله تعارض بینات مربوط به آیین دادرسی که در فقه مطرح است به این‌جا مربوط نیست. این از اماراتی است که موجب ظن می‌شود. از امارات عقلایی است. وقتی تعارض پیدا کند هر اماره‌ای که اقواست آن برای آدم سندیت پیدا می‌کند. بنابراین اگر فرض کنید حالا مثلاً مثال بینش در مورد تهران است، چند تا لیست هست، یک لیستی سی نفر را معین کرده‌اند، یک لیستی هم سی نفر دیگر را. اگر چند نفر در بین این لیست‌ها مشترک هستند این‌جا آدم اطمینان بیشتری پیدا می‌کند که این‌ها اصلح‌ هستند. این دیگر حتماً فرمایش مقام معظم رهبری را نمی‌خواهد. هر عاقلی می‌فهمد که وقتی چند لیست، همه یک نفر را معرفی می‌کنند آدم اطمینان بیشتری پیدا می‌کند. خب چند نفری را با این وسیله شناختیم. فرض کنید پنج نفر را خودمان یقین کردیم، ده نفر را این‌گونه شناختیم که این‌ها اصلح هستند چون مشترک هستند. در خصوص پانزده نفر دیگر چه کار کنیم؟ باید ببینیم آن‌هایی که معرفی می‌کنند ما به کدامشان بیشتر اعتماد داریم. راه کسب این نظرها چه بوده و به چه ملاک‌هایی آن‌ها را انتخاب کرده‌اند؟ صرف این‌که بگوییم دوتا مجتهد شهادت داده‌اند این حجت شرعی نمی‌شود. در این جهت، دو مجتهد با دو نفر معتمد محل هیچ فرقی نمی‌کنند. چون می‌خواهیم این شخص را بشناسیم فقاهتش در این‌جا دخالتی ندارد. ما می‌خواهیم بدانیم این اصلح است یا آن اصلح است؟ چه‌بسا آن دو نفر عامی که با اهل محل نشسته‌اند اشخاص را بهتر از دو تا مجتهد می‌‌شناسند. آن دو مجتهد چه می‌دانند که چه کسی کجا بوده است. آن‌ها از کسان دیگری شنیده‌اند.

اگر ما دو نوع شهادت داشته باشیم برای انتخاب چند نفر که با هم تعارض دارند، ببینیم ملاک انتخابش چه بوده و از چه راهی این را به دست آورده‌اند. اگر اطمینان پیدا کردیم که راه یک گروه راه اطمینان‌بخش‌تری بوده و از آسیب دورتر بوده، از نفوذ افراد انحرافی مصون‌تر بوده، اطمینان بیشتری پیدا می‌کنیم وگرنه هرچه بیننا و بین الله تشخیص دادیم که اصلح نسبی است همان را باید رأی بدهیم. بنابراین هیچ ملاکی ندارد که ما بگوییم وقتی یک لیست سی نفری داده شد شما حتماً باید به همان لیست، به همه آن‌ها رأی بدهید. شما هستید و خدای خودتان. به هر کس که یقین دارید اول آن مقدم است، چه اسمش در این لیست‌ها باشد یا نباشد. دوم آن‌هایی که بین همه لیست‌هاست مشترک است به طور عادی آدم اعتماد بیشتری پیدا می‌کند. این یک نوع حجیت عقلایی است. اگر مشترک نبود باید ببینیم آن کسانی که به ما معرفی کردند ملاک انتخابشان چه بوده و با چه ملاک‌هایی انتخاب کرده‌اند.

اگر دیدیم بعضی ملاک‌ها یا کسانی که برای شناسایی آن‌ها تلاش کرده‌اند دقتشان بیشتر بوده، دلسوزی‌شان برای اسلام و نظام بیشتر بوده، خبرویت‌شان در مسائل سیاسی بیشتر بوده، اتهاماتشان کمتر است، اتکاء‌شان به قدرت‌ها و ثروت‌ها کمتر است، آدم اطمینان بیشتری پیدا می‌کند؛ و بالاخره آخرش هر کسی باید خودش ببیند به چه کسی اعتماد بیشتری دارد. هیچ کدام از این‌ها حجت شرعی نمی‌شود. حجت شرعی یقین است و بعدش هم ظن اعتمادی، ظن اطمینانی که قائم‌مقام علم است و معمولاً معامله علم با آن می‌شود. از علم که خارج شد دیگر ظنونی است که آدم از قرائن مختلف درمی‌آورد. هر ظنی که قوی‌تر است آن اعتبارش بیشتر است. یکی از راه‌ها را آدم می‌بیند که آن کسانی که معرفی می‌کنند به چه ملاکی معرفی کرده‌اند، صرفاً به رابطه حزبی و پستی و قدیمی و آشنایی و احیاناً نمک‌گیری و این‌هاست یا نه، این چیزها در کار نبوده، نه سابقه‌ حزبی هست و نه از کسی پولی گرفته‌اند و نه نمک کسی را خورده‌اند، فقط بینهم و بین الله برای این بوده که ببینند چه کسی برای اسلام بهتر خدمت می‌کند؟ اگر آدم کسانی را شناخت که این‌گونه هستند اطمینان بیشتری پیدا می‌کند. بالاخره آخرش این است که ما خودمان برای انتخاب‌‌مان پیش خدا بگوییم خدایا! ما از این قرائن، اعتماد بیشتری به این اشخاص پیدا کردیم. هر کس باشد از هر طرف. این راجع به مسأله انتخابات.

حمایت از مبلغان شیعه در کشورهای دیگر

اما مسأله مشکلات افغانستان که آقا فرمودند و فرمودند که سال قبل هم ذکر فرموده‌اند از نظر دوستانی که من می‌شناسم این‌ها مخفی نبوده است و همین‌گونه که اشاره فرمودید جهت‌گیری‌ ما در مؤسسه و یکی از اولویت‌هایمان این بوده که کسانی که می‌توانند در کشورهای دیگر منشأ خیرات و برکات باشند آن‌ها را پذیرش کنیم، کمک کنیم که بتوانند وظایف‌‌شان را انجام بدهند و حتی سخت‌گیری‌هایی که برای تعهدات کاری هست را در مورد آن‌ها خیلی اعمال نمی‌کنیم و لذا دوستانی که از افغانستان این‌جا فارغ‌التحصیل شده‌اند، چه در مقطع دکتری و چه در مقطع ارشد و خواستند بروند آن‌جا مشغول فعالیت‌های دینی و فرهنگی بشوند ما راحت اجازه دادیم و هیچ مسئولیتی هم از آن‌ها نخواستیم. الحمدلله منشأ خیرات و برکاتی هم شده‌اند؛ اما این‌که حالا یک کسی رفته فرض کنید یک مؤسسه‌ای تأسیس کرده و وسیله‌ای برای کسب معاشش هم شده اولاً ما آن‌چنان افراد زیادی نداریم که ببینیم چنین استفاده‌ای می‌کنند یا نمی‌کنند. همین‌که بتوانند معارف شیعه را نشر بدهند برای ما خیلی مهم است. در یک کشوری که حداکثر یک‌چهارمش شیعه هستند، به ادعای خود شیعه‌ها بیشتر از این‌ها نیست، در این جا یک طلبه‌ای که از قم رفته آن‌جا فرض کنید بتواند در حکم وزیر یا مدیرکل یا بخش معظمی باشد خیلی هنر است. ما در کشور خودمان بعد از سی‌وسه سال، با وجودی که رهبرمان، امام، یک روحانی بود، نائبش هم یک روحانی است ولی با این وجود ما به این آسانی نمی‌توانیم یک روحانی را در یک دستگاه قضایی یا دستگاه وزارتی جا بدهیم مگر اینکه نیازی داشته باشند و کس دیگری نباشد وگرنه ما آن‌قدر دستمان باز نیست تا بتوانیم در وزارتخانه‌ها فعالیت دینی داشته باشیم؛ اما در یک کشور جنگ‌زده آن‌چنانی که یک چهارمش شیعه هستند، یعنی یک اقلیتی، یک طلبه شیعه بتواند آن‌جا در تصمیم‌گیری‌های مذهبی، دینی فرهنگی نقش داشته باشد بسیار موقعیت خوبی است. حالا فرض کنید ایشان برای زندگی‌اش هم از این‌ها استفاده کرد ما نباید خیلی سخت‌گیری کنیم. مگر در این‌جا همه کسانی که فعالیت‌های‌ دینی می‌کنند همه قربة‌الی‌الله است و هیچ کس نظر مادی ندارد؟ شما در بین دوستان خودتان می‌توانید این را آزمایش کنید. آیا همه فعالیت‌های تحقیقی که انجام می‌دهند همه قربة‌الی‌الله است؟! بالاخره انسان أجوف است، نیازهای مادی دارد، اگر در حد نیازش تلاش کند هیچ عیبی ندارد. کلام در زیاده‌خواهی و تجمل‌گرایی و امثال آن‌هاست وگرنه آن اندازه‌ای که نیاز ضروری آدم تأمین شود خب وقتی تأمین نشود نمی‌تواند کاری کند؛ بالاخره زن و بچه دارد، خرج دارند، زندگی دارند، بچه‌هایش باید تربیت شوند، درس بخوانند، دامادی کنند، عروسی کنند، بالاخره هزینه دارد. نمی‌شود بگویند که آقا! شما فقط به یک نان جویی اکتفا کن و تبلیغ دین کن! این واقع‌بینانه نیست. اگر مذمت هم می‌شود از آن زیاده‌طلبی‌ها و تجمل‌پرستی‌هاست که آدم با این‌که وظیفه واجبی دارد ترک کند به خاطر این‌که سود بیشتری دارد با این‌که حد ضرورتش تأمین است فقط دنبال این باشد که بیشتر بگیرد. این مذموم است و شرعاً هم شاید پیش خدا پاسخی نداشته باشد اما این‌که حالا چرا از این راه هم استفاده مادی می‌کند و زندگی‌اش تأمین می‌کند خب این را نمی‌شود بگویند چرا و چه‌بسا اگر اضافه بر زندگی‌اش هم داشته باشد آن اضافه را هم صرف توسعه همان مؤسسه کند برای این‌که امکانات بیشتری داشته باشد و بتواند افراد بیشتری را جذب کند. در این مذمتی نیست. البته ما این‌گونه رفتارها را حمل بر صحت می‌کنیم و هر کسی هم حسابش با خدای خودش است.

در معامله ضرر نکنیم!

یک توصیه اخلاقی هم اول به خودمان و بعد به دیگران می‌کنیم و آن این است که همیشه سعی کنید که اخلاص داشته باشید و این دنیایی را که در نظر امیرالمؤمنین‌صلوات‌الله‌علیه از آب بینی بز بی‌ارزش‌تر است هدف خودتان قرار ندهید. در این جهت هم ما در حد توانمان ابایی نداریم، نه‌تنها ابایی نداریم که تلاش هم کرده‌ایم که یک مقداری نیازهای فرهنگی‌ افغانستان را بتوانیم برآورده کنیم. البته از یک نظر منحصر به آن‌جا نیست. در عراق هم با این‌که مرکز علم و فرهنگ شیعه هم بوده و اکثریت آن‌جا شیعه هستند در عین حال در عراق هم به فعالیت‌های فرهنگی فضلای جوانی که مناسب باشند و بتوانند افکار صحیح شیعی را رواج بدهند نیاز است و دست خود آن‌ها به مؤسسه دراز است و مراجعه می‌کنند و حالا تازه این دو تا کشور همسایه نزدیک ما هستند که به‌آسانی می‌توانیم دسترسی داشته باشیم وگرنه در سطح دنیا آن‌قدر نیاز به این‌گونه فعالیت‌ها هست که ما به یک صدمش هم نمی‌توانیم پاسخ بدهیم! به یک صدمش هم نمی‌توانیم پاسخ بدهیم! این جاست که عرض می‌کنم وظیفه ما سنگین‌تر می‌شود. وقتی امکانات بیشتر فراهم شد، افراد بیشتری مثل عزیزان از این برنامه‌ها استقبال کردند، در دوره‌های مختلف حضور پیدا کردند و مقاطع مختلف را گذراندند هم تکلیف ما به عنوان خادم و جاروکش سنگین‌تر می‌شود و هم وظیفه خود آقایان بیشتر می‌شود که ببینند کار، بی‌اثر نیست و زحمتی که می‌کشند بازده دارد، جامعه نیاز دارد و دستش دراز است. این‌ها مشوق ماست و از یک طرف هم ما را به وظایفی که داریم آگاه می‌کند و می‌بایست در مقابل مسائل و مشکلات مادی و دنیوی به این‌ها اهمیت بدهیم. مسائل و مشکلات مادی و دنیوی بسیار کم‌ارزش‌تر از این است که آدم به خاطر آن‌ها بیاید فعالیت دینی و علمی داشته باشد. همه ثروتی که یک انسان می‌تواند کسب کند در مقابل یک ساعت وقتی‌که صرف هدایت یک انسانی بکند رنگ می‌بازد! لَأن یهدی اللّهُ على یدَیكَ رجُلاً خَیرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ؛ آن وقت آدم برای این‌که ساعتی نمی‌دانم فلان جا یک‌قدری بیشتر می‌دهند، کمتر می‌دهند، عاقلانه است که آدم کار مهمی را که می‌داند مفید و ارزشمند است را رها کند به خاطر این‌که آن‌جا درآمد جزئی بیشتر دارد؟! خیلی نادانی است! مخصوصاً اگر واقعاً نیازهای آدم به حد متعارف تأمین شده باشد.

امیدواریم که خدا ان‌شاءالله بر معرفت ما و بر اخلاص همه ما بیفزاید.

توفیق شکرگزاری از نعمت وجود شما را به ما مرحمت کند و همچنین توفیق شکرگزاری از نعمت وجود مقام معظم رهبری را که گوهر بسیار گرانبهایی است که قدرش هنوز هم مجهول است.

خدا روح امام و شهدا را با انبیا و اولیا محشور بفرماید که به برکت آن‌هاست که ما می‌توانیم یک چنین جلسه‌ای تشکیل بدهیم و بنشینیم از این صحبت‌ها انجام بدهیم و ان‌شاءالله به دنبالش هم آثار عملی داشته باشد.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

پرونده ویژه: