بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
به پیشگاه مبارك امام راحلرضواناللهعلیه و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا مىكنیم.
تشریففرمایی برادران و خواهران ارجمند را به این مؤسسه كه به نام مبارك امامرضواناللهعلیه مزین است خوشآمد عرض مىكنم و میلاد مسعود حضرت امام محمد باقرصلواتاللهعلیهوعلیآبائهوأبنائهالمعصومین را به پیشگاه مقدس ولى عصرارواحنافداه و همه علاقهمندان به اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین تبریك و تهنیت عرض مىكنم. امیدواریم خداوند متعال به بركت صاحب این روز، عیدى ما را ارتقاء سطح علمى و معرفتى ما قرار دهد و توفیق فراگرفتن علوم و معارف اهلبیت و عمل كردن به آنها را به ما ارزانى بدارد.
نعمتى كه خدا به شما خواهران و برادران ارجمند عطا فرموده كه موفق هستید هر روز و هر هفته ساعاتى از وقتتان را حول محور قرآن صرف كنید و از این آبشار بینهایت رحمت و فیض الهى بهره ببرید نعمت بسیار بزرگى است كه احتیاج به شكر فراوان دارد. اگر خودتان را با جوانان دیگرى كه ایام و اوقات فراغتشان صرف یك كارهایى مىشود كه حالا اگر ضرر نداشته باشد چندان نفعى ندارد، وقتى با آن توفیقى كه خدا به شما داده كه وقتتان صرف آموختن قرآن، تلاوت قرآن، فهمیدن قرآن و تحقیق درباره قرآن بشود مقایسه كنید آن وقت متوجه خواهید شد كه خداوند متعال چه نعمت بزرگى را به شما ارزانى داشته و خود این نعمت احتیاج به شكر فراوان دارد. خدا انشاءالله به همه آن كسانى كه باعث این برنامه خیر شدهاند از اساتید، از پدر مادرها، از اخیارى كه زمینه تشویق این برنامهها را فراهم کردهاند و از گذشتگان و حاضرین، پاداش خیر بدهد. به شما هم توفیق بدهد كه از این نعمت حداكثر استفاده را بكنید و بتوانید چراغهای فروزانى در مسیر زندگی نسل حاضر و آینده باشید.
من دریغم آمد كه از امتیازات مردم دزفول در گذشته و در این دوران یادى نكنم. از شهرهایى كه حامل میراث اهلبیت و حافظ فرهنگ اهلبیت بودهاند و خدمات بسیار شایانى به معارف اهلبیت و علوم اسلامى کردهاند شهر شماست و در این عصر، شهرى كه بالاترین امتحان را در دوران جنگ داد، بیشترین صدمهها را خورد، بیشترین ویرانىها و خرابىها را كشید و همچون كوهى در مقابل همه سختىها استوار ایستاد شهر شما بود. مردم ما اینها را فراموش نخواهند كرد. فرضاً اگر مردم هم فراموش كنند خداى مردم فراموش نخواهد كرد و وجود مقدس ولى عصرارواحنافداه این فداكارىها را ندیده نخواهند گرفت. قطعاً به بركت فداکاریهایی كه گذشتگان شما، برادران و خواهران شما انجام دادهاند بركاتى نصیب این شهر و نصیب این كشور شده و خواهد شد كه براى ما قابل اندازهگیرى نیست ولى مطمئن هستیم كه خداوند متعال سالها شهر شما را و بلكه كشور ما را به بركت این فداكارىها از بسیارى از آفات مصونیت بخشیده است. خواستم از فداكارىهایى كه مردم شهر شما و بهخصوص خانوادههاى شهدا کردهاند ذكر خیرى شده باشد.
زمینههای این برنامهاى كه در شهر شما درباره آموزش قرآن دایر است به سالهای خیلى قبل برمیگردد. بنده چندین سال پیش یكى، دو سفر به دزفول آمدهام و چند روزى در دزفول بودهام. در یك سفر، ده، پانزده روزى این جا بودهام و گفتگوها و سخنرانیهایی هم داشتهام كه یادم است بعداً در مجله معرفت چاپ شد؛ جاهاى دیگر را نمىدانم. بههرحال با شهر و مردم شما ناآشنا نیستم. مرحوم جناب آقاى اراكى قبل از اینكه به اهواز و قبل از اینكه به لندن بروند و سالها نمایندگى مقام معظم رهبرى را در انگلستان بر عهده داشته باشند این جا تشریف داشتند. آنوقتها من چند روزى به دزفول آمدهام و بحثهایی داشتهام.
بههرحال بهترین محورى كه مىشود محور آموزش قرار داد و هم بهره علمى و هم بهره عملى و خودسازى و تزكیه از آن گرفت قرآن كریم است. ظاهراً این مطلبى نیست كه احتیاج به بحث و استدلال داشته باشد. این كتاب بزرگترین هدیه الهى براى انسانیت است. سفارشهایی كه درباره اهتمام به آموزش قرآن و انس با قرآن شده آنقدر زیاد است كه دیگر اینکه من بخواهم این جا زیره به كرمان ببرم و وقت شما را بگیرم جا ندارد. همین جمله معروف كافى است كه فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ؛[1] هنگامى كه فتنهها مثل پارههاى شب تار، اطراف شما را فراگرفت و شما را در تاریكى فروبرد، تنها راهى كه براى نجات از این تاریكىها و ظلمتها وجود دارد تمسك به قرآن است.
حتى تمسك به عترت، در سایه تمسك به قرآن حاصل مىشود. اگر خود قرآن، ما را به اینكه تفسیر و تبیین قرآن را از پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله بخواهیم راهنمایى نكرده بود و بعد مودّت اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین را اجر رسالت پیغمبرصلیاللهعلیهوآله قرار نداده بود و آیاتى كه دلالت دارد بر اینكه باید ما از ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین استفاده كنیم مثل آیه اُولِىالأمر و سایر آیات، اگر اینها نبود ما به این آسانى دلیل محكمى براى اینكه در كنار قرآن باید به یك منبع دیگرى تمسك بكنیم پیدا نمىكردیم. گیرم روایت پیغمبرصلیاللهعلیهوآله بود كه إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي،[2] اما اینكه خود این كلام پیغمبرصلیاللهعلیهوآله براى ما حجت باشد از كجا باید ثابت شود؟! قرآن باید ثابت كند كه هر چه پیغمبرصلیاللهعلیهوآله مىفرمایند براى شما حجت است؛ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ،[3] أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ.[4] قرآن باید این ضمانت را به ما بدهد تا بعد ما سراغ پیغمبرصلیاللهعلیهوآله برویم و به هر چه ایشان مىفرمایند عمل كنیم. دلیل اعتبار كلام پیغمبرصلیاللهعلیهوآله هم از قرآن است. پس محورىترین موضوع براى فراگیرى معارف و علوم، خود قرآن است. از قرآن است كه عترت هم اعتبار پیدا مىكند و اگر ما دستمان از قرآن كوتاه بود آنچنان دلیل محکمی براى اعتبار عترت كه بتوانیم در مقابل دشمنان و مخالفینش استناد كنیم نداشتیم. آخر آخرش مىگفتیم كلام پیغمبرصلیاللهعلیهوآله است. مىگفتند خب، اگر كلام پیغمبر است فقط وحىاى كه او آورده قبول؛ اما چیزهاى دیگرى كه گفته از كجا اعتبار دارد؟! خود قرآن باید بگوید كه سایر كلمات پیغمبر هم معتبر است و این حجت بشود بر اینكه ما بتوانیم ثِقل اكبر یا ثَقَل اصغر را هم در كنار قرآن و دوشادوش قرآن معتبر بدانیم.
البته ما باید هر دو منبع را با كمال قدرت حفظ كنیم و به آنها تمسك كنیم تا به سفارش پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله كه فرمود مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، اگر به هر دوى اینها تمسك كنید گمراه نخواهید شد، عمل كرده باشیم.
ممكن است كسانى فكر كنند که به یكى از اینها هم مىشود بدون دیگرى تمسك كرد. آن ضمانتی ندارد. ضمانت هدایت و رسیدن به مقصد، مال كسانى است كه به هر دو تمسك كنند؛ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا؛ ولى بههرحال از نظر اثبات، اول باید اعتبار قرآن ثابت شود و بعد اعتبار عترت.
قطعاً این هدیه الهى گرانبهاترین هدیهاى است كه در عالم خلقت براى انسانها وجود دارد و هیچ هدیه دیگرى گرانبهاتر از این از طرف خدا به دست بشر نرسیده است. درست است که کتابهای سابق هم بوده اما اولاً هیچ كدام از کتابهای سابق، سالم به دست ما نرسیده است و همه تحریف شده است. ثانیاً به فرض اینكه اصل آن کتابها هم محفوظ بود و به دست ما رسیده بود برترى قرآن بر آنها مثل برترى خورشید بر ستارگان است؛ بنابراین ما این را باید خوب هضم كنیم، خوب درك كنیم و خوب به قلبمان بقبولانیم و هر چه بیشتر دربارهاش فكر كنیم كه این هدیه الهى با هیچ چیزى قابل مقایسه نیست حتی اگر تمام ثروتهای شناختهشده و ناشناخته دنیا یك طرف باشد و یك سوره قرآن یك طرف دیگر. این را باید باور كنیم.
این یك هدیهاى است كه سعادت دنیا و آخرت ما را تضمین مىكند اما ثروتهای دنیا خیلى که هنر كنند خوشى دنیا را براى ما فراهم میکنند كه نخواهند كرد. دیگر ضمانتى براى سعادت آخرت و ابدى كه ندارند؛ اما یك سوره قرآن مىتواند انسان را از مهلكه نجات دهد، راه سعادت را برای او تضمین كند و تمسك به آن باعث سعادت دنیا و آخرت مىشود.
ما چه كنیم كه از این هدیه الهى بهترین استفاده را بكنیم؟ طبعاً این كار مراحلى خواهد داشت. دفعتاً ما در آن حد نیستیم که در اول كار بتوانیم آن استفادهای كه خود پیغمبر اكرم و ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین و بعد اولیاء مقرب و شاگردان برجستهشان مىكردند بتوانیم آنجور استفادهها را بكنیم. حالا اینکه این استفادهها چیست، اصلاً تصور درستی از آن هم نمىتوانیم داشته باشیم كه قرآن چه كارهایى مىتواند براى آدم انجام بدهد.
خود قرآن مىفرماید وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ؛[5] اشاره دارد به اینكه قرآن چنین توانى را دارد كه کوهها را از جا بكَند! و آن آیه كه مىفرماید لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛[6] در بیان این مطلب است که اگر این قرآن را بر كوهى نازل كرده بودیم اصلاً متلاشى مىشد.
عظمت قرآن شوخى نیست. اینکه ما عظمت آن را درك نمىكنیم آن نقص از ماست. برای باور كردن ارزش و اهمیت قرآن چیزى كه خوب است دوستان درصدد باشند که یك مقدار بیشتر به آن بپردازند حالاتى است كه در موقع تلاوت قرآن، برای پیغمبر اكرم، ائمه اطهار و بزرگان دین پیدا مىشده است. در خود قرآن هم اشاره شده است به اینكه بعضى از بندگان صالح، موقع تلاوت قرآن این حالات در آنها پیدا مىشود. آن وقت ما مقایسه كنیم ببینیم ما هم همین طور هستیم؟! چقدر از این حالات بهره داریم؟!
خود قرآن مىفرماید كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛[7] این كتابى است كه كسانى كه ایمان دارند وقتى آیاتش را مىشنوند مو بر اندام آنها راست مىشود! «إقشعرار» آن حالتى است كه بدن دون دون مىشود و مو بر بدن راست مىشود. اصلاً خود قرآن این را یك علامت مؤمنان قرار داده است. مؤمن وقتى آیات قرآن را میشنود این حالت برای او پیش مىآید؛ ثمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ.[8]
إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا؛[9] «خَرُّوا» یعنى روى زمین افتادن؛ میفرماید كتابى است كه بسیارى از مؤمنان وقتى آیاتش را مىشنیدند كأنه بیاختیار، كأنه یك حالت انعكاسی، یك عمل انعكاسى بود كه انجام مىدادند كه اصلاً یك حالى برای آنها پیدا مىشد كه همینگونه كه ایستاده بودند روى زمین مىافتادند و شروع به گریه مىكردند؛ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا؛ و در جای دیگر میفرماید وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا.[10] اینها اوصافى است كه در خود قرآن ذكر شده است كه مؤمنان اگر دل آمادهاى داشته باشند و به آیات قرآن توجه كنند و مفاهیم قرآن را درك كنند در مقابل قرآن این حالات براى آنها پیدا مىشود. كسى نگفته است که اینجور كنید. بین اینكه بگویند وقتى آیه سجده را مىشنوید سجده كنید با اینکه كأنه بیاختیار این کار را انجام دهند فرق است. اینکه گفته شود وقتى این آیات سوره سجده خوانده شد و شما شنیدید سجده كنید این یك دستور شرعى است كه مىگویند؛ تكلیف واجبى است و همه این كار را مىكنیم. این آیات، این را نمىفرماید؛ میفرماید مؤمنان یك حالتى دارند كه وقتى آیات قرآن به گوششان مىرسد خودبهخود مىافتند و چشمهایشان پر از اشك مىشود. این نه این است كه یك دستورى باشد كه مستحب است شما این كار را بكنید، ما هم تلاش كنیم وقتى آیات قرآن را شنیدیم به سجده بیفتیم. قرآن آنچنان در روحشان اثر مىگذارد که اصلاً این یك عکسالعمل طبیعى در آنها است.
قرآن مىفرماید اگر قرآن بر كوه نازل مىشد كوه فرومیریخت! قرآن چنین تأثیر معنویای دارد كه آدم را مىشكند و اصلاً آدم در مقابل عظمت الهى و عظمت كلام قرآنی فرومیریزد و اثر طبیعىاش این میشود كه روى زمین مىافتد و در اثر احساس ضعف و حقارت، اشك از چشمان او جارى مىشود. گریه همیشه از ترس عذاب نیست. ما باز خیال مىكنیم كسانى که موقع قرائت و یا شنیدن قرآن مثلاً گریه مىكردند این یعنى فقط آیات عذاب را كه مىشنیدند از خوف عذاب گریه مىكردند؛ نه، اینگونه نیست؛ آیات رحمت را هم كه میشنیدند گریه مىكردند. این گریه یك حالت خودباختگى در مقابل عظمت كلام الهى است. آدم وقتى مىبُرد به گریه مىافتد؛ وقتى كه براى خودش هستیای نمىبیند آب مىشود. وقتى در مقابل عظمت قرآن و كلام الهى، ناچیزى خودش را درك مىكند این حالت طبیعىاش است. اگر ما به اینها نرسیدهایم ضعف از ماست وگرنه قرآن چنین پتانسیلى دارد.
ما هر قدر عظمت قرآن را بیشتر درك كنیم و با معارف قرآن، بیشتر آشنا شویم این حالات باید به طور طبیعى و نه تصنعى در ما بیشتر ظهور كند. اینها نشانه این است كه دلهای ما براى درك معارف الهى و استفاده از نور قرآن آماده شده است. حالا آثار غیرطبیعی و معجزهآسایی كه قرآن دارد آنها كه از سطح فكر و فهم ما بالاتر است. آنها یك باب دیگرى است و چیزهایى است كه آدم کموبیش با تجربه و نقلهایی كه مثلاً از بزرگان شده كه خواندن یك آیهاى چه تأثیرات عظیمى دارد، چه مشكلاتى را حل مىكند، چه دردهایى را درمان مىكند، چه ناراحتىهاى روحى، اضطرابها و افسردگىهایى را برطرف مىكند، چه حوائجى را برآورده مىكند به آنها میرسد.
پس اول یكى از كارهایى كه ما باید بكنیم این است كه سعى كنیم درباره عظمت قرآن بیندیشیم، ببینیم بزرگان دین در مقابل قرآن چه جور بودهاند و چه حالتى داشتهاند و سعى كنیم یك شباهتى به آنها پیدا كنیم. اگر ما عین آن حالات را پیدا نمىكنیم كه البته توقعش را هم نمىشود داشت که آدم به این زودىها عین آن حالات را پیدا كند ولى آدم اقلاً یك شباهتى پیدا كند.
مسلماً در این جهت فهمیدن معانى قرآن لازم است. آدم تأثیر قرآن را وقتى در روح خودش درك مىكند كه بفهمد معنىاش چیست و چه دارد مىگوید. قرآن سخن خداست؛ خدا چه چیزی دارد به آدم مىگوید؟ وقتى نفهمیده چندان اثرى ندارد.
پس غیر از خواندن قرآن و فراگیرى قرآن و خوب خواندن قرآن و تجوید و صوت و لحن كه همه اینها در روح آدم مىتواند اثر بگذارد، یك شرط لازم دیگر فهمیدن معانى آن است؛ باید تلاش كنیم اقلاً یك تفسیر ظاهرى آیات را، یك ترجمه رسایى از قرآن را یاد بگیریم تا وقتى مىخوانیم، بفهمیم این معنىاش چیست و قرآن چه دارد به ما مىگوید. آن وقت سعى كنیم هر اندازه بیشتر از معارف قرآن و از علوم قرآن استفاده كنیم و با عمل كردن به دستورات قرآن حالات معنوى در ما بیشتر، ظهور پیدا كند. آنها دیگر مراتب بعدی آن است.
امیدواریم كه خداوند متعال به ما و شما این توفیق را بدهد كه بعد از فراگیرى الفاظ قرآن و یادگیرى خوب خواندن قرآن كه یكى از شكرهای نعمت قرآن این است كه آدم قرآن را خوب و زیبا بخواند؛ خود خواندن زیباى قرآن خیلى اثر دارد در اینكه آن كسانى كه آمادگى داشته باشند، روحشان را تحت تأثیر قرار دهد و دلشان را بلرزاند. همه شما هم کموبیش، هم خودتان تجربه کردهاید و هم دیدهاید و شنیدهاید که حتى كسانى به واسطه شنیدن لحن قرآن با اینكه معنىاش را هم نمیفهمیدهاند مسلمان شدهاند! این آهنگ قرآن و آن معنویتى كه قرآن در روح انسان باقى مىگذارد یك تأثیر عظیمى دارد ولى نباید به این اكتفا كنیم. اینها نسبت به آن آثار حقیقیای كه قرآن باید به ما ببخشد بسیار كم است.
حالا شاید یك تشبیه خوبى نباشد اما ناچاریم براى اینكه مقایسه كنیم كه تأثیر الفاظ قرآن با تأثیر مفاهیم و معارفش چه نسبتى دارد این مثال را بزنیم. ما طلبهها در بحثهایمان یك مَثل معروفى داریم که مىگوییم مثل فایدهاى كه خوردن براى تقویت فك دارد. ما همین که غذا را مىخوریم و مىجویم ماهیچههاى فك و دهان در اثر جویدن حركت مىكند و این غذا خوردن یك ورزشى براى ماهیچههاى بدن است و این ماهیچهها هم تقویت مىشود. این تقویت ماهیچه فك هم كار خوب و مفیدی است. اگر آدم یك مدتى فكش حركت نكند کمکم از حركت مىافتد. مثل هر اندام دیگرى اگر آن را حركت ندهند کمکم از كار مىافتد و لذا این كار باید بشود؛ اما آیا غذا خوردن فقط براى تقویت فك است؟ تقویت فك هم بسیار خوب است. اگر این کار را نمیکردیم خیلى ضرر مىكردیم ولى غذا خوردن اصالتاً براى تقویت فك نیست.
ما این استفادههایی كه از الفاظ قرآن براى شفای امراض یا چیزهایى شبیه اینها مىكنیم یا از آهنگ قرآن استفاده مىكنیم، در محافل قرآنى شركت مىكنیم، از اصوات خوب استفاده مىكنیم و لذت مىبریم اینها بسیار خوب است اما قرآن براى این نازل نشده است. قرآن نازل شده است كه ما بفهمیم، در روح ما اثر كند و به دستورات آن عمل كنیم. اگر آن استفاده را نبریم، استفادهاى كه از قرآن مىبریم، حالا هر قدر هم در آن سرمایهگذاری كنیم، الحان مختلف را بیاموزیم، قرائتهای مختلف را بیاموزیم، خیلى زیبا یاد بگیریم بخوانیم، تكریم قرآن است، احترام قرآن است، همه اینها هم سر جاى خودش ولى اینجور فواید در كنار آن فایدهاى كه از روح قرآن و از معناى قرآن باید ببریم مثل فایده تقویت فك است در غذا خوردن. یك فایده جانبى است. خیلى كم است. آنچه اصالت دارد این است كه روح ما با مفاهیم قرآن عجین شود و در دل ما اثر بگذارد.
از خداوند متعال درخواست مىكنیم كه به همه ما این توفیق را مرحمت كند كه از نور قرآن و از روح قرآن بیشتر استفاده كنیم و امروز با توسل به وجود مقدس حضرت امام باقرصلواتاللهعلیه از ایشان درخواست مىكنیم كه عیدى ما را نورانیت دل براى فهم و استفاده بیشتر از قرآن كریم قرار دهد؛ وفقنا الله و ایاكم انشاءالله.
پروردگارا! تو را به حقیقت قرآن قسم میدهیم که روح امام راحل و شهدای عزیز ما را با انبیا و اولیا محشور بفرما!
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
خدمتگزاران به قرآن را موفق بدار!
به همه ما توفیق بده که از قرآن برای زندگیمان و برای سعادت دنیا و آخرتمان، بهتر استفاده کنیم!
دلهای ما را با نور قرآن منوّر بفرما!
عاقبت ما ختم به خیر بفرما!
و صلِّ علی محمد و آله الطاهرین
[1]. تفسير نور الثقلين، ج ۴، ص ۱۳.
[2]. إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۳۱.
[3]. حشر، 7.
[4]. نساء، 59.
[5]. رعد، 31.
[6]. حشر، 21.
[7]. زمر، 23.
[8]. همان.
[9]. مریم، 58.
[10]. اسراء، 109.