بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحلرضواناللهعلیه و شهدای والامقام اسلام مخصوصاً این شهید بزرگواری که در این ایام، سالگشت شهادت ایشان را داریم صلواتی اهدا میکنیم.
خدا را شکر میکنم که توفیقی عنایت فرمود که ما هم در پرتو برکات وجود این استاد عظیمالشأن به زیارت آقایان نائل شویم و به سهم خودمان نسبت به مقام علم و نسبت به مقام شهادت ایشان عرض ارادتی داشته باشیم.
من در این جملههایی که قصد دارم عرض کنم سعی میکنم آن چیزهایی را بگویم که در عمق دلم هست، نه قصد تملق دارم و نه قصد گزافهگویی. اعتقاد بنده این است که مقامات علمی مرحوم شهید مطهری بهگونهای بود که این ظرفیت را داشت که انقلاب عظیم ما را تغذیه فکری کند و گو اینکه ما علمای زیادی داشتهایم و داریم اما فکر میکنم همه ما اعتراف داشته باشیم که هیچکس مانند ایشان از عهده این کار برنمیآمد؛ مطالعات وسیع در رشتههای مختلف علوم اسلامی، تربیت شدن زیر دست استادانی مثل امامرضواناللهعلیه، علامه طباطباییرضواناللهعلیه و اساتید اخلاقی مثل آقامیرزا علی آقای شیرازیرضواناللهعلیه، اینها امتیازاتی است که برای هر کسی میسر نمیشود، آنهم نه یک روز و دو روز، بلکه سالهای طولانی، بهگونهای که امامرضواناللهعلیه فرمود او حاصل عمر من بود. این شوخی نیست. این تعبیر بسیار بلندی است. امام شاگردان زیادی داشت. امروز هم ما داریم از وجود شاگردهای امام استفاده میکنیم و حوزه از برکات شاگردهای امام و امثال امام رونق گرفته اما این تعبیر که آقای مطهری حاصل عمر من بود تعبیری نیست که امام درباره کس دیگری فرموده باشد. امام را هم میشناسیم که آدم گزافهگویی نبود و الفاظ را دقیقاً در قالب معنا انتخاب میکرد؛ دایره لفظ نه وسیعتر و نه کوتاهتر از معنا.
ما وقتی نگاه میکنیم ایشان فقط ازنظر علمی یک چنین موقعیتی دارد که باید گفت تغذیهکننده فکری انقلاب است و به قول آقایان، ایدئولوگ انقلاب است. باز برای اینکه این مطلب بیشتر مورد توجهمان باشد فراموش نکنیم که امام فرمود همه کتابهای آقای مطهری قابل استفاده است یا باید مطالعه شود. حالا عین لفظش یادم نیست. یک چنین تعبیری فرمودند. یک چنین چک سفیدی به کسی دادن را که امام در خصوص همه آثار آقای مطهری فرمودند ما درباره کس دیگری سراغ نداریم. اگر جز همین بعد علمی ایشان چیز دیگری نبود کافی بود که ما بعد از گذشت سه دهه، در مقابل شخصیت ایشان زانو بزنیم و عرض تعظیم کنیم که هنوز ما جایگزینی برای ایشان، برای افکار ایشان، برای کتابهای ایشان و برای بحثهای ایشان پیدا نکردهایم. علیرغم وجود علمای برجسته و مراجع بزرگواری که هستند اما هیچکدام مطهری نیستند.
ولی شخصیت ایشان منحصر در یک شخصیت علمی نبود. ایشان ابعاد دیگری از شخصیت هم داشتند که آنها هم کمنظیر بود؛ ایشان سالیان درازی به عنوان یک گوینده ممتاز، به عنوان یک نویسنده برتر و به عنوان یک معلم بزرگوار، پستها، کرسیهای تدریس، کرسیهای منبری و منبرهای خطابهای را در اختیار داشتند و جلساتی را اداره میکردند که از کلاسهای سطوح عالی دانشگاه بالاتر بود؛ ایشان انجمن پزشکان اسلامی را اداره میکردند، انجمن مهندسان را اداره میکردند. شخصیتهایی در حد رئیس مجلس یا وزرا که شما میشناسید و شخصیتهای مهم علمی کشور هستند افتخارشان این است که چند صباحی شاگرد آقای مطهری بودهاند.
یک بُعد دیگر شخصیت ایشان بعد تقوا، معنویات، عرفان، تهذیب اخلاق و تزکیه نفس است که این بعد ایشان چندان برای دیگران شناختهشده نیست. ایشان به خصوص در سالهای آخر عمرشان - البته ایشان از آغاز، دنبال این مسائل بودند و از اینجا به خاطر امثال مرحوم آقامیرزا علی آقای شیرازی و دیگران، مدتی به اصفهان رفتند که در زمینه اخلاق و معنویات غیر از آنچه از محضر امام استفاده میکردند و بهرهمند میشدند از انفاس قدسیه آنها هم استفاده کنند- اینکه به خصوص عرض میکنم به این علت است که ایشان در اواخر ازلحاظ حالات معنوی حالات بسیار ممتازی داشتند. ساعات طولانی را از شبها و سحرها به عبادات و مناجات و توجه و توسل میپرداختند. طبعاً اینها را کس دیگری نباید هم متوجه میشد اما یکی از کسانی که در این مسائل با ایشان مراوده و رفتوآمد داشت شبی که ایشان به شهادت رسیده بود خوابی دیده بود؛ خواب دیده بود که با آقای مطهری در یک عرصهای دارند قدم میزنند و پیش رویشان یک کوه مانندی، یک زمین برجستهای هست و بالای آن کوه یک سراپردهای از خیمههای مقدس و نورانی هست. در خواب متوجه شده بودند که آنجا سراپرده مقام رسالت، پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله است و اینها مشتاقانه دارند به آن سمت حرکت میکنند که به آنجا نزدیک شوند. بعد یک پیکی، یک سواری پیدا میشود و آقای مطهری را سوار میکند و با سرعت میبرد. آن آقای رفیقشان که ایشان هم از علمای بزرگ بودند تنها میماند و از نگرانی از خواب بیدار میشود و متوحّش و نگران هستند از اینکه ما که با هم بودیم چطور شد که این اسب عجیب را آوردند و ایشان را با سرعت بردند و ما اینجا ماندیم؟! صبح که میشود خبر میرسد که ایشان به شهادت رسیده است.
ایکاش ما یک گزارشهای مفصل و مستندی از این بُعد شخصیت ایشان هم میداشتیم و بهتر درک میکردیم که ایشان با چه اخلاصی، چه برنامههای عبادی را داشتند و شبها را به روز میرساندند.
و بالاخره یک بُعد، بعد مبارزاتی ایشان بود که ایشان از همان آغاز نهضت روحانیت به رهبری حضرت امامرضواناللهعلیه، از پیشگامان این نهضت بود و از کسانی بود که امامرضواناللهعلیه در ذهن مبارکشان بود که ایشان یکی از رهبران مبارزه است و به این نگاه به ایشان نگاه میکرد و وقتی جمعیتهایی در تهران تشکیل شد و هیئتهای مؤتلفه و امثال اینها از امام، نماینده خواستند امام ایشان را تعیین کردند ولی ایشان با وجود سالها مبارزه و ممنوع المنبر شدن و تبعید و زندان، راه خودشان را گم نکردند و سعی کردند که از هر فرصتی استفاده کنند تا آن رسالتی که بر دوش ایشان هست را به انجام برسانند.
حتی بعد از پیروزی انقلاب بااینکه حیات ایشان چندی طول نکشید و ایشان بعد از انقلاب چند ماهی بیشتر زنده نبودند، بااینوجود در این فرصت با تمام جدیت سعی میکردند چیز بنویسند و یادداشتها را بهصورت کتاب تنظیم کنند و وقتی از ایشان سؤال میکردند که چطور برنامه شما اینهمه تغییر کرده و به نوشتن و جمعآوری و امثال اینها روی آوردهاید فرموده بودند که نسل آینده انقلاب احتیاج به خوراک دارد و اگر ما برای نسل انقلاب، خوراک تهیه نکنیم در دام دیگران خواهند افتاد. خدا، هم به پاس زحماتی که ایشان در راه تحصیل علم و تدریس و تحقیق کشیده بود، هم به خاطر زحماتی که در راه ترویج و تبلیغ و تدریس و ارشاد مردم و سخنرانیها و جلسات درس و بحث تحمل کرده بود و هم به خاطر زحماتی که در راه مبارزه کشیده بود ایشان را به یکی از آرزوهایش که شهادت در راه خدا بود رساند و این شهادت، چیزی نبود که نصیب هر کسی بشود و به برکت این شهادت، این آثار عظیمی که امروز در جامعه، چه در داخل ایران و چه در خارج میبینیم مترتب شد و این توفیقات نصیب ایشان شد که هر سطر کتاب و مقالهای که ایشان نوشته بودند و هر سخنی که جایی گفته بودند چراغی فرا راه یک ملت و یک امت شده و مردم در اطراف دنیا از این نوشتهها و سخنرانیهای ایشان استفاده میکنند و هدایت میشوند.
ما طلبهها کمیابیش دستمان در کار طلبگی است و میدانیم که نوشتن یک چیزی که مورد استفاده مردم قرار بگیرد و متقن و قابلفهم باشد، هم جاذبه داشته باشد و مطالعه کننده را علاقهمند کند که تا آخر کتاب را بخواند و هم نیازهای فکری جامعه را تأمین کند، تهیه یک چنین کاری با این ویژگیها ولو یک کتاب صد صفحهای هم باشد کار بسیار مشکلی است. آنوقت ایشان دهها جلد، حالا من درست نمیدانم تعداد کتابهایی که به قلم خودشان است و یا سخنرانیهای ایشان که جمعآوری و تدوین شده بهصورت یک کتاب درآمده، خدا میداند چند هزار صفحه مطالبی است که هر صفحهای از آن یلیق ان یکتب بالنور علی خدود الحور،[1] و اطراف دنیا چه جور استفاده میکنند.
برای نمونه عرض میکنم، حالا شاید شما بهتر از من بدانید؛ یکی از دورترین کشورهای اسلامی ما کشور اندونزی است که تقریباً سه برابر جمعیت کل ایران مسلمان دارد. جمعیتش حدود دویست و چهل، پنجاه میلیون است و بیش از دویست میلیون مسلمان دارد. بنده خودم در آنجا دیدم که در یکی از شهرها به نام شهر باندونگ، مدرسهای به نام شهید مطهری تأسیس کردند. سردر این مدرسه را از کاشیهای اصفهان ساختند و بردند آنجا نصب کردند. هم کلاسهای دخترانه و هم کلاسهای پسرانه در آنجا تشکیل میشد. این مدرسه از اولی که تأسیس شد معلوم نبود که مؤسسان آن شیعه هستند. برنامهها هم بهگونهای بود که روی تشیع تکیهای نمیشد و بعدها کمکم معلوم شد. کتابهای ایشان، آثار علمی و قلمی ایشان و بیانات ایشان به زبان اندونزیایی ترجمه شده و در تیراژ زیاد در آنجا پخش شده است، آنهم در ینگ دنیا! میدانید که از اینجا تا اندونزی چقدر راه است؟ از آن طرف هم سایر کشورهای اروپایی تا آمریکا و جاهای دیگر.
من دقیقاً نمیدانم که کتابهای ایشان به چند زبان ترجمه شده است ولی ما کمتر نویسندهای را در عالم اسلام سراغ داریم که آثارش در این سطح در دنیا منتشر شده باشد. اگر گفته شود که این برکت خون پاک ایشان بود که در راه اسلام ریخته شد حرف گزافی نیست. البته خود لیاقت اینکه آنگونه به شهادت برسد خود آن، مزد زحمات دیگری بود که ایشان در طول عمرشان کشیده بودند.
ما باید سعی کنیم که اینگونه شخصیتها را بهتر بشناسیم و خدا را شکر کنیم که در جامعه ما چنین کسانی بودهاند و انشاءالله باز هم هستند و پیدا میشوند. آنچه من فکر میکنم خوب است ما بیشتر دربارهاش فکر کنیم این است که اگر ما شخصیتی مثل مرحوم آقای مطهری را نداشتیم وضع انقلاب و جامعه ما چطور میشد؟ چون ارزش واقعی هر چیزی آن وقتی معلوم میشود که آدم در فرض نبودن آن چیز، آثارش را ببیند که چه میشود. اگر درسها، کتابها و سخنرانیهای ایشان نبود، البته خزانه خدا خالی نیست و خدا هیچوقت درنمیماند و در کارش عاجز نمیشود اما روی اسباب ظاهری، به گمان بنده اگر ایشان نبود ما امروز چیزی به نام انقلاب اسلامی نمیداشتیم و این انقلاب در میان انواع افکار التقاطی و انحرافی هضم شده بود. تا امام بود چراغی بود و فضا را روشن میکرد اما بعد از وفات امام، نسل جدیدی که سر کار آمد دیگر هم امام را نمیدید و هم شبهات از اطراف به ذهنش هجوم میآورد و بمباران شبههها میشد که الآن هم هست. تنها چیزی که میتواند در مقابل اینها مقاومت کند آثار علمی و قلمی ایشان و احیاناً سخنرانیهای ایشان در یک بعد محدودی است.
شاگردپروری شهید مطهری
شخصیتهایی که ما امروز در پستهای مهم کشوری داریم، چه شخصیتهای سیاسی معتقد به اسلام و تشیع و مبادی انقلاب و چه روحانیانی که اینگونه خدمات را میتوانند ارائه دهند، یا مستقیماً شاگرد ایشان بودهاند و یا غیرمستقیم از آثار ایشان استفاده کردهاند. چند تا از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی کشور که الآن در ردیف شخصیتهای اول کشور هستند همه از شاگردهای آقای مطهری هستند. بههرحال کتابهایی که ایشان تا قبل از انقلاب در زمان رژیم ستمشاهی نوشته بود و هنوز امیدی به پیروزی انقلاب و این حرفها نبود و اصلاً انقلابی مطرح نبود، امروز سرمایههای بزرگ ما است. اگر همین کتابهای ایشان درباره حقوق زن، درباره حجاب و امثال اینها نبود چه داریم که جای آنها را بگیرد؟! اگر چیزهایی هم نوشته شده با استفاده از کتابهای ایشان است.
من نمیخواهم مبالغه بکنم اما حقیقتی است که باید به نعمت خدا اعتراف کرد، شکر نعمت خدا را به جا آورد و اقلاً با زبان الکن بنده و انشاءالله با نفسهای پاک شما دعا کنیم که خداوند متعال بر علوّ درجات ایشان بیفزاید؛ برکات علمی، معنوی و فرهنگی ایشان را در جامعه بیشتر کند؛ به همه ما و به همه ملت ما توفیق بدهد که از این آثار، بیشتر استفاده کنند و به کسانی که در مقام تحصیل علم و در این مسیر هستند توفیق بدهد که راه ایشان را ادامه دهند و هر کسی به اندازه ظرفیت خودش این خلأ را پر کند.
آنچه از این عرایضم و به خصوص از بخش آخری که به اشاره گذراندم میخواهم نتیجه بگیرم این است که ما اگر این انقلاب ضد استعماری را انجام داده بودیم و آمریکا و انگلیس و بعد سایر اقمار یا سایر ابرقدرتها را از این کشور بیرون ریخته بودیم و فاتحهشان را خوانده بودیم و این کار شده بود و اگر ما همه پیشرفتهای علمی، تکنولوژی و صنعتی را انجام داده بودیم و به نتایجش رسیده بودیم اما اعتقاد به مبانی اسلام و تشیع در نسل جوان ما ضعیف بود یا اصلاً نبود، چه ارزشی داشت؟! گیرم ما در علم و صنعت، آنچنان پیشرفت کرده بودیم که از پیشرفتهترین کشورهای علمی و صنعتی دنیا هم جلوتر افتاده بودیم. نهایتش این است که یک رقیبی برای آمریکا میشدیم. مگر حالا هر کسی که رقیب آمریکا شد خیلی مقام عزیزی دارد؟! انگلیس هم مثلاً رقیب آمریکا است، شوروی هم رقیب آمریکا است. حالا ما اگر انگلیسی بودیم یا از شوروی بودیم خیلی خوب بود؟! اگر ما دانشگاههایی داشتیم که از همه دانشگاههای دنیا پیشرفتهتر بود و وسایل تحصیلی و کمکآموزشی و همه چیز هم در اختیار ما بود، صنایع فضایی را که ما اخیراً به فضل الهی به بعضی از آنها دست پیدا کردهایم ولی مراکزی که در آن کشورها برای توسعه این علوم و صنایع هست که با آنچه ما تازه به آن رسیدهایم بسیار تفاوت دارد. بعضی از این مراکز را که من حدود بیست سال قبل در آمریکا یا در بعضی جاهای دیگر دیدهام، واقعاً بهتآور است. حالا ما اگر آنها را داشتیم و از آنها هم جلوتر زده بودیم، تجارتمان هم بهتر بود، اقتصادمان هم بالاتر بود و این مشکلات اقتصاد آمریکا را نمیداشتیم، آیا هدف ما تحقق یافته بود؟! آن چه شهدای ما برای آن جان دادند عملی شده بود؟!
آن چه ویژگی این انقلاب است که به آن ارزش میبخشد و حیات این انقلاب به آن است اسلام و ارزشها و باورهای اسلامی است. آن چیزی که امام از روز اولی که ایشان را شناختیم و سخن ایشان را شنیدیم تا آخرین روزی که از دنیا رفت روی آن تکیه میکرد و تکیهکلام ایشان بود اسلام بود. آن چه همه شهدای ما در وصیتنامههایشان گفتند و تأکید کردند و دنبالش بودند این بود. همه چیز دیگر در پرتو اسلام برای ما ارزش پیدا میکند. حتی این آب و خاک آن وقتی برای ما ارزش دارد که وطن اسلامی باشد وگرنه آب و خاک در عالم زیاد است. قیمت آب و خاک هم آخرش قیمت آب و خاک است.
ارزش یک انسان مؤمن از همه آب و خاک روی زمین بالاتر است. آن چیزی که این انقلاب را ارزشمند میکند این است که زمینهای برای تربیت چنین انسانهایی فراهم کند، انسانهایی که هر کدامشان ارزش همه این مراکز صنعتی و علمی و دانشگاههای دنیا را داشتند. ما اگر این را باور نکنیم معرفتمان نسبت به اسلام بسیار ضعیف است. این ویژگی را چه کسی برای ما ایجاد کرد؟ در درجه اول حضرت امامرضواناللهعلیه در سایه عنایت آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف؛ اما چه کسی توانست این درخت را بارور کند و میوههایش را در اختیار گروهها بگذارد، این پرتقال را در این بشقاب بگذارد که ما بتوانیم از آن استفاده کنیم؟ درختش را امام کاشت اما چه کسی این را پروراند و میوههایش را تربیت کرد؟ کتابهایش در هر کوی و برزنی پیدا بشود، میوهها آماده، قابل استفاده، در سراسر دنیا به زبانهای مختلف پخش شود و مردم از آن استفاده کنند؛ چه کسی این کار را کرد؟ یک نفر. این یک نفر چقدر میارزد؟ ما این را با چند نفر در یک طرف ترازو بگذاریم و این را بگوییم یکی و آن را بگوییم چند نفر؟ چه کسی از آدمهای خوبمان، حالا کفار و معاندین و فساق و اینها که هیچ، از آدمهای خوب انقلابیمان کدامشان میتوانند این ارزشی که مطهری برای مملکت و انقلاب ما آفرید را بیافرینند؟! و اگر وجود ایشان نبود آیا واقعاً شما باور میکنید که امروز نسل جوان ما مسلمان مانده بود؟! شاید اسم اسلام مانده بود اما عمده اعتقاد به مبانی اسلامی به برکت زحمات مرحوم مطهری بود. خود او چه اندازه این را پیشبینی میکرد و عمر ایشان چقدر برای این کارها کفاف داد؟ سن ایشان به شصت سالگی هم نرسید!
آنچه خواستم نتیجه بگیریم این است که ما مطهری را فقط به عنوان یک معلم، به عنوان یک استاد دانشگاه و به عنوان یک آیتالله نشناسیم. ایشان را به عنوان کسی بشناسیم که ارزش این نظام اسلامی وابسته به ایشان است. بقای اسلام در این مملکت به عنوان یک رکنی از ارکان این نظام مقدس که ارزشش به همان اسلامی بودنش است مدیون آقای مطهری است. حالا آیا جا دارد که امام بگوید این حاصل عمر من بود؟! ما خیال میکنیم اینکه امام فرمودند ایشان حاصل عمر من بود یعنی شاگردی بود که درس خوانده بود!
اگر این را درست باور کردیم اولین قدمش این است که خود ما سعی کنیم از آثار ایشان بهتر استفاده کنیم و بهتر یاد بگیریم. این قدم اول. دوم اینکه سعی کنیم این آثار را توسعه بدهیم تا دیگران استفاده کنند. هر کسی هر چه میتواند؛ اگر استاد است تدریس کند؛ اگر نمیتواند، کتابخانهای تأسیس کند؛ اگر نمیتواند، در یک کلاسی، در یک جلسهای، در یک جلسه قرائت قرآنی در بین جوانها، غیر جوانها، پیرمردها، هر چه که هست این افکار ترویج شود. سوم اینکه سعی کنیم این مسیر ادامه پیدا کند. بالاخره افکار، کتابها و امثال اینها هم آثارش بینهایت نیست. بنای این عالم بر جایگزینی است؛ وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ؛[2] انبیا هم که آمدند یکی رفت و خدا یکی دیگر به جای او فرستاد. امامان معصوم هم یک امام رفت و خدا امام دیگری به جای او قرار داد.
ما باید سعی کنیم این مسیر ادامه پیدا کند، هر کسی به هر اندازه و به هر صورتی که میتواند. اقلاً همین ترویج شخصیت ایشان باعث این میشود که جوانها و نوجوانهایی که استعداد دارند به ادامه این راه علاقهمند شوند و این کمکی است. آدم باید هر اندازهای که میتواند به بچههای خودش، به خویش و قومهایشان، به فامیلشان، به مردم شهرشان سفارش کند. وقتی این شخصیت معرفی بشود که یک نفر آدم چقدر میتواند منشأ برکت و نور و صفا و پیشرفت و علم و ترقی بشود، دیگرانی که فطرت پاک دارند آنها هم دلشان میخواهد اینگونه بشوند. ترویج اینها باعث این میشود که داوطلبش زیاد بشود و به صورتهای مختلف دیگری ازجمله ترجمه آثار ایشان به زبانهای مختلف و نشر آنها در عالم که الحمدلله خدا وسایل اینها را فراهم کرده است این کار انجام شود.
حالا ما دنبال وظیفه خودمان میگردیم. خدا ثابت کرده است که هر کسی یک قدمی با اخلاص بردارد آن را ثابت میکند و به آن برکت میدهد؛ بنابراین اولاً ارزش این فعالیتهای علمی، معنوی، اخلاقی، اعتقادی و فکری را با هیچ چیز دیگر نباید مقایسه کنیم. همه آنها هم نعمتهای خداست. برای صاحبانش باید ارزش قائل شد و از آنها هم تشکر کرد اما تشکر هر چیزی متناسب با خودش است. این چیزی است که اصلاً روح انقلاب ما را حفظ کرد، اسلامی بودن این انقلاب را حفظ کرد و انشاءالله تا ظهور ولیعصرعجلاللهفرجهالشریف حفظ خواهد کرد. این با چه قابل مقایسه است؟!
من به این جوانهایی که با من مشورت میکنند که چه رشتهای را انتخاب کنیم این را زیاد گفتهام که فرض کنید اگر یک کشوری حاضر باشد تمام منابع زیرزمینی و ثروتهای روزمینی ما را بگیرد و یک آقای مطهری به ما بدهد اگر یک چنین معاملهای بکنیم ما ضرر کردهایم یا آنها؟! نبود آقای مطهری یعنی انقلاب منهای اسلام. نگویید آقا! ما مسلمان هستیم، آن وقتی که شاه بود هم نماز میخواندیم و روزه میگرفتیم؛ این ایمانها وقتی میماند که شبههها نیاید خرابش کند. ما امروز شخصیتهای علمی بزرگی داریم که همین شبههها ایمانشان را دزدیده و آتش زده، کسانی که متأسفانه بعضیهایشان سابقه تحصیلات دینی هم داشتهاند به خاطر همین شبههها ایمانشان را از دست دادهاند؛ چه میتوانست پشتوانه این انقلاب بشود که این شبههها را جواب بدهد و جوانها را از افتادن در دام افکار انحرافی، التقاطی، اومانیسم، سکولاریسم و امثال اینها نجات بدهد و حفظ کند؟! البته باز من تأثیری که شاگردان آقای مطهری و همکاران ایشان و یا بزرگانی که در رشتههای مختلف علوم اسلامی هستند داشتهاند را انکار نمیکنم اما عرض کردم مجموعاً کسی را که توانسته باشد با استفاده از اطلاعاتش در همه رشتههای علوم اسلامی این نیازمندیها را پاسخ بگوید مثل آقای مطهری نمیشناسیم.
امیدواریم که خداوند متعال بر معرفت ما نسبت به همه نعمتهای خودش بیفزاید؛ ما را شکرگزار همه نعمتهای خودش قرار دهد؛ در رأس همه نعمتهایی که از آن بهرهمند هستیم سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدارد؛ روح امام راحل و شهدای عزیز ما را با انبیا و اولیا محشور بفرماید؛ عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرماید.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین