بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقديم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا بفرمایید.
بسيار خوشبختم كه چهرههای نورانی بسياری از عزيزانی را میبينم كه سالها انتظار ديدن آنها را داشتهام. اين جلسه برای بنده بسيار ارزشمند، لذتبخش و اميدآفرين است؛ اميدوارم كه به بركت عنايت خاص حضرت ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف برای همه شما عزيزان هم مايه بركتی باشد.
همه شما ضرورت هماهنگی، ارتباط، همكاری و همدلی را برای پيشبرد اهداف اسلامی كه در اين زمان، بيش از هر زمان ديگر به آن محتاج هستيم خوب میدانيد. من راجع به همين موضوع يك اشارهای كنم.
تدريجاً شرايط خاصی در كشور ما پيش آمده است كه شايد برای خيلیها قابل پيشبينی نبود؛ باور نمیكردند كه در اين مدت كوتاه، برای اشخاص و گروههايی چنین تحولات فكری و رفتاری پيش بيايد و همراه آن نیز يك نوع تحول در سطح جامعه مشاهده شود. ممكن است سؤال شود كه آيا آن تحولاتِ جامعه موجب شده كه افراد خاص و به تعبير مقام معظم رهبری، خواص هم تغيير كنند؟ آیا اين يك انعكاسی از تحول جامعه ما است و يا برعكس است؟ یعنی بعضی اشخاص تغيير كردهاند، يا طبق قاعده كمون و بروز، آنچه در حال كمون بوده بروز پيدا كرده است و منشأ اين شده كه در جامعه هم تحولاتی پديد بيايد. شايد هم اين دو مسئله يك نوع رابطه زيگزاگ داشته باشد؛ هم تغييرات اجتماعی مردم زمينه را فراهم میكند كه كسانی مطرح شوند و زمينه فعاليت بيشتری پيدا كنند و هم آنها به نوبه خودشان جامعه را عوض میكنند و شايد اين احتمال قابلقبولتر باشد.
بههرحال ما شاهد تحولاتی هستيم كه نه بنده و نه خيلی افراد ديگر، انتظار اين اندازه تغییر، آنهم به اين سرعت را نداشتیم؛ باور نمیكردیم که اين تحولات به اين زودی پيش بيايد. اوايل امر كه مقداری ناهنجاری مشاهده میشد افراد خيلی متأثر میشدند. گاهی از حالت عادی خارج میشدند؛ يك حالت اضطراب شديد پيدا میكردند كه نمیدانند چهكار كنند، بهخصوص بعضی از متدينان جوان و نيروهای بسيجی كه از يك طرف، عشق خاصی به اسلام و انقلاب و رهبری داشتند و از طرف دیگر احساس تنگنا میكردند و سردرگم بودند كه چه اقدامی بايد بکنند. بههرحال واقعيتی است كه داريم تجربه میكنيم. واقعيتی است كه در جامعه ما رخ میدهد و ما هم شاهد آن هستيم و با آن هم تعاملی داريم. هنوز هم شايد بسياری از ما ندانيم که چه بايد كرد؛ به خاطر اينكه غافلگير شديم و فكر اين شرايط را نمیكرديم. از طرفی هم گاهی به خاطر مصالحی بايد سكوت كرد، گاهی رفتار نرمی را بايد انتخاب كرد به خاطر اينكه با مصالح عاليه كشور و مصالح بينالمللی جامعه اسلامی اصطكاك پيدا نكند و آن مصالح ضربه نخورند. بالأخره همينهاست كه يك حالت سردرگمی، گيجی و ابهام برای بسياری از متدينين و حتی خود ما كه بايد رهبری فكری و عملی جامعه را عهدهدار باشيم پيش آورده است.
بههرحال آنچه همه درك میكنيم و همه كسانی كه علاقهای به اسلام و انقلاب دارند درك میكنند اين است كه كاری بايد كرد. اگر ما شاهد بعضی رفتارهای ناهنجار، بعضی سياستهای ناپيدا، بعضی نقشههای مرموز در جامعه باشيم و هيچ عكسالعملی نشان ندهيم، اين همان چيزی است كه در درجه اول شيطان میخواهد، بعد هم شياطين انس میخواهند. برای اين كار هم تمهيداتی كردهاند؛ همين ترويج تُلِرانس و تساهل و تسامح و امثال اینها برای همين است كه اين حالت حساسيت و غيرت و تعصب، از مردم گرفته شود و متأسفانه تا حدودی هم موفق بودهاند؛ ولی چه بايد كرد؟ بالأخره ما يك وظيفهای داريم؛ بايد كاری کنیم؛ حالا نرم يا تند، یا گفتاری يا رفتاری، یا فردی يا اجتماعی. اينجور نيست كه ما هيچ وظيفهای نداشته باشيم؛ چه آن كسانی كه دستاندركار اين حركت هستند و از روی حسننيت اين كارها را میكنند و یا از روی سوءنيت.
اين روندی كه الآن در وضع فرهنگ كشور مشاهده میشود چيز مطلوب و پذيرفتنیای نيست. من با اينكه در بين دوستان، معروف هستم که روی مسائل منفی خيلی حساسيت دارم و بدبين هستم ولی بعضی چيزها را باور نمیكردم؛ من اين چند روز در هفت، هشت شهر كشور برنامههايی داشتم كه از دو سه ماه پيش تنظيم شده بود. ازجمله در يكی از شهرهای بسيار سنتی مذهبی، از طرف يك دانشگاه دعوت شده بودم؛ يك شهر كاملاً سنتی مذهبی كه اگر بخواهيم چند شهر به عدد انگشتهای يك دست را نشان بدهيم كه اینها شهرهای مذهبی و سنتی هستند يكی از آنها اين شهر است. ما رفتيم برای سخنرانی، جلسه خيلی باشكوهی بود؛ افراد متدين، افراد علاقهمند، علما و روحانيون، آنجا حضور داشتند. بعد ناگهان ديديم كه گروهی از دختران تقریباً دوازده، سيزده ساله آمدند در جايگاه و موزيك هم شروع شد و شروع كردند به سرود خواندن؛ روز پاسدار، روز تولد امام حسينعلیهالسلام. من نفهميدم آخر مناسبت اينكه روز پاسدار بايد یکمشت دختر بيايند سرود بخوانند مناسبتش چيست؟! حالا مثلاً روز تولد حضرت زهراسلاماللهعليها بود، روز مادر بود، روز زن بود، روز پرستار بود، يك مناسبتی داشت؛ حالا اولويت داشتند که بهجای پسرها يك گروه سرودخوانهای دختر بيايند سرود بخوانند؛ اما روز پاسدار، روز تولد امام حسينعلیهالسلام آخر چه مناسبتی دارد كه یکمشت دختر بيايند سرود بخوانند؟! هيچی. اینها از مدرسه شاهد انتخاب شده بودند و چند تا از آنها بچههای شهدا بودند. اگر ما مخالفت میكرديم هم خانوادههای شهدا با ما مخالف میشدند، هم كل طايفه نسوان آن شهر با ما مخالف میشدند و هم تمام روشنفكران و فرهنگيان و آموزش و پرورش؛ آنها از آموزش و پرورش بودند، دعوتكنندگان هم از دانشگاه بودند. هيچ حجتی هم نداشتيم که بگوييم بالأخره كار حرامی كرديد؛ وزارت محترم ارشاد اين سرود را تأييد میكند و تأیید کرده است؛ ارشاد اسلامی است، ارشاد كفری كه نيست. بهعلاوه اینها از وزارتخانهای هستند كه وزيرش بهعنوان يك فرد حزباللّهی در كابينه، نمونه است. اگر بخواهيم يك فرد حزباللّهی را در كابينه نشان دهيم همین وزير آموزش و پرورش است؛ برادر چند شهيد، كسی كه مورد اعتماد و تأييد مقام معظم رهبری است. آن وقت اين وزارتخانه برنامهاش اين است؛ البته این مربوط به وزير نمیشود، مربوط به معاون پرورشی وزارتخانه است. بههرحال بنا بر اين است كه حرمتها را بشكنند و به هر بهانهای عليه سنتهای اسلامی قيام كنند. حالا فرض کنید یک وقت مثلاً جشنی برای تولد حضرت زهراسلاماللهعليها بود، حالا یک مناسبتی داشت که دختران بیایند سرود بخوانند ولی برای روز پاسدار، روز تولد امام حسينعلیهالسلام آخر چه مناسبت دارد؟! اینها نشانه اين است که يك برنامه حسابشده، سنجيده، جامع و همهجانبهای برای كشور در نظر گرفته شده است.
نظير اين هم در همين شهر ما ديشب يا پریشب بود، يكی از مسئولان از يك ارگان شهر پيش ما آمده بود و درد دل میكرد که در سالن سازمان تبليغات اسلامی در كنار مصلای قم، يك خانم، پنجاه دقيقه از اول تا آخر، روی سن نمايش داشته؛ حركات ريتميك! از اول تا آخر كأنّه میرقصيد. علما و طلاب و ديگران هم نشسته بودند. حالا موسيقی سر جای خودش! كنار مصلی، از طرف سازمان تبليغات اسلامی! آنوقت حضار چه كسانی بودند و دختر و پسرها در آن جلسه چهكار میكردند ديگر بماند. باز همين ايشان میگفت و دوستان ديگر ما تأييد كردند كه جلوی سينمای قم صف بسته میشود و گاهی راه خيابان بسته میشود؛ عدهای از آنها هم از طلبهها هستند. طلبه میرود در صف سينما میايستد. خوب، ديگر نمیشود اثبات كرد كه حرام است؛ سينمای جمهوری اسلامی است؛ فيلمش را هم وزارت ارشاد اسلامی تأييد كرده است. حرام هم که نیست پس چرا محروم بشوند؟! طلبهها از همهچيز محروم هستند، از سينما رفتن هم محروم بشوند! ولی چه صف سينمايی؟! انگار لالهزار قديم تهران است و دختر و پسر در هم میلولند. آقايان معمم هم آنجا ايستادهاند؛ حالا اینکه چه وضعی دارند ديگر من ناظر نبودم، ناقل هم نگفت كه چه میكردند. بالأخره هرچه آدم خوشبين باشد، مجموع اين صحنهها قابل دفاع نيست و اگر مثل بنده خيلی بدبين باشد تفسيرهای خيلی بدتری روی آن میگذارد؛ ولی خوشبينترين افراد هم بسياری از اين جريانات را نمیتوانند توجيه كنند. اين چيزی است كه دارد میشود و اين روندی است كه دارد پيش میرود.
آيا ما هيچ وظيفهای نداريم؟! هیچ؟! اینها تازه ظواهر امر است كه همه میبينند. يك لايه زيرينتر آن، مسائل زیادی هست كه ديگر گفتنی نيست؛ و لايهها دارد! بههرحال بدون شك مسلمانها در مقابل اینها يك وظيفهای دارند، اما اینکه چه كاری بايد كرد و چگونه، خيلی مشخص نيست. البته قدرمتیقينهايی هم دارد كه همان را هم عمل نمیكنيم ولی بههرحال مبهم است.
اين امربهمعروف و نهیازمنكری كه مثل نماز واجب است و در روايت، اهمّ از نماز شمرده شده، اين چگونه بايد اجرا شود؟ چه كنيم؟ چهجور امربهمعروف كنيم؟ چهجور نهیازمنكر كنيم؟ آن حداقل واجبی كه هيچ كسِ ديگر آن را نفی نكرده ـبينكم و بين اللّهـ همان حد واجبش را میتوانيم عمل كنيم؟ يعنی شرايط فرهنگی و اجتماعی جامعه بهگونهای است كه اگر شما يك نفر را ببينيد كه در خيابان، جلوی صحن حرم حضرت معصومهسلاماللهعليها يا داخل صحن حرم، تجاهر به فسق میكند بتوانيد به او بگوييد چرا اين كار را میكنی؟ نكن! مخصوصاً اگر با آن فرمايش حضرت امامرضواناللهعلیه باشد كه امربهمعروف بايد با آمريت باشد؛ بايد عن استعلاءٍ باشد؛ امر بايد باشد، نه فقط ارشاد و نه فقط خواهش. ما همين حد واجبش را، فقط با زبان، میتوانيم عمل كنيم؟ بنده كه اعتراف میكنم نمیتوانم؛ ولی چنين نيست كه اين تكليف از ما برداشته شده باشد و هيچ راهی برای پیدا کردن راههای اجرايی نباشد.
بنده خيال میكنم كه بهعنوان مقدمه واجب و به خاطر اينكه ما بتوانيم وظايف خودمان را بهتر بفهميم، نه فقط از ديدگاه فقهی و مسائل كلی آن که فقها همه آنها را بيان نمودهاند، بلکه برای فهم تکلیف و راه اجرای آن، هم احتياج به همفكری داريم و هم هماهنگی در رفتار. میتوانيم از فكر و تجارب همديگر استفاده كنيم تا ببينيم چه راهی را بايد انتخاب کنیم. بعد میرسيم به اينجا كه اين راه، یک كار فردی نيست؛ يك نفر نمیتواند این کار را انجام دهد. بايد ارتباط باشد؛ بايد گروهی باشند و هماهنگ عمل كنند؛ حالا چه در يك محله و يك خيابان و يك شهر باشد و يا در سطح كشور. امروزه در همه جهان، كارهای اجتماعی به گونهای شده كه كار فردی، زود محو میشود و نمیتواند اثر اجتماعی ببخشد؛ مگر يك فرد استثنايی در يك شرايط خاصی پيدا بشود و الّا كارهای اجتماعی عادی بايد گروهی انجام بگيرد.
اینها را فقط برای اين عرض كردم که يكی از دلايل وجوب تشكيل چنين اجتماعاتی همین است. يك كار تفريحی تفنّنی نيست. ما بايد بيشتر همديگر را بشناسيم؛ بيشتر همفكری كنيم؛ بيشتر از تجارب همديگر استفاده كنيم. بالأخره هر كسی يك گوشهای یا خودش تجربههايی دارد يا از تجربههای ديگران ديده و شنيده و اندوختههايی از تجارب ديگران دارد. هر كسی فكری دارد و میتواند پيشنهادی دهد. خدا همه عقلها و همه فكرها را كه در يك ذهن جمع نكرده است. همه انسانها فكر دارند؛ طرح و پيشنهادی دارند. وقتی افكار روی هم ريخته شود، میشود یک فكرِ جامعتر، بهتر و پختهتر به دست بيايد؛ و وقتی هماهنگی عملی بشود تأثير كار با تصاعد هندسی بالا میرود، نه حاصل جمع جبری دو تا نيروی آن؛ هرچه بر تعداد افراد هماهنگ و همكار افزوده شود تأثير اجتماعی آن بهصورت تصاعد هندسی افزايش پيدا میكند. اين يكی از نكتههايی است كه میشود بهعنوان تفسير و تحليلی از تأكيداتی كه در قرآن كريم و روايات شريفه بر اتحاد، ائتلاف، تذاكر، تزاور و تحابّ شده در نظر گرفت. اينها تعبيراتی است كه در روايات شريفه ما خيلی زياد آمده ولی متأسفانه كمتر به آن توجه میشود. به اين مضمون رواياتی داريم که میفرمایند تَزَاوَرُوا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ؛[1] نمیفرمايد يكايك شما برويد امر ما را احيا كنيد؛ اين نيست. اولش از اينجا شروع میشود که تَزَاوَرُوا؛ یعنی با همديگر دیدوبازدید داشته باشيد؛ اين قدم اول است. به دنبال تزاور، تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا؛ در سايه اين ديدوبازديدها و اجتماعات است كه اين مسائل مطرح میشود. يك فكر فردی نباشد؛ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا؛ بايد طرفينی باشد؛ آنوقت وَ أَحْيُوهُ. تا تزاور نباشد تذاكر نمیشود و تا تذاكر نباشد احياء امر اهلبيتصلواتاللهعليهماجمعين نخواهد بود.
اميدواريم كه اين جلسه ما كمكم بهصورت منظم درآيد و يكی از مصاديق آن تزاوری باشد كه مورد تأكيد ائمه اطهار و امام صادقسلاماللهعليهماجمعين واقع شده است.
والسلام و عليكم و رحمة اللّه