صوت و فیلم

صوت:

اهمیت مسئولیت‌پذیری اجتماعی در اسلام

در جمع ناظران شورای نگهبان
تاریخ: 
جمعه, 15 دى, 1396

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، شهدای والامقام اسلام و همه حق‌دارانمان، صلواتی اهدا‌ می‌کنیم.

خداوند متعال را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی عنایت فرمود که بار دیگر در این جمع نورانی که معتقد هستم مورد توجه خاص آقا امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف هستند شرفیاب شوم و به سهم خودم عرض ارادت و تشکری داشته باشم. از بهترین ایامی که برای خودم در زندگی سراغ دارم همین اوقاتی است که در چنین جمع‌هایی افتخار حضور پیدا کنم و به‌تناسب، نامی از خدا، از اولیای خدا، از اهداف الهی، از اهداف بندگان شایسته خدا، از نعمت‌هایی که خدا برای آن‌ها مقدر فرموده و از بلاهایی که از ایشان دفع کرده برده می‌شود. این‌ها چیزهایی است که خدا دوست دارد و امیدواریم گفتگوی درباره این‌ها باعث این شود که رحمت‌های خدا بیشتر جوشش کند، برکات او بیشتر نازل شود و در آینده، بهتر بتوانیم راه تقرب به او را بپیماییم.

ایمان و عمل صالح؛ رمز سعادت و رستگاری انسان

همه ادیان الهی یک مشترکاتی دارند که درواقع آن مشترکات، عقلی هم هست و عقل انسان، خودبه‌خود آن‌ها را می‌پذیرد. عصاره آن‌ها این است که سعادت انسان درگرو دو چیز است؛ ایمان در قلب و عمل صالح در بدن؛ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. این کلمه در سرتاسر قرآن فراوان دیده می‌شود. این دو چیز همیشه با هم ذکر می‌شود. اگر یکی تنها ذکر شده باشد بعد دومی به‌عنوان قید آن ذکر شده است؛ مثلاً مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى،[1] اینجا فقط عمل را ذکر کرده است؛ بعد می‌فرماید وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً.[2] یا در جای دیگر می‌فرماید وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْیهُمْ مَشْكُورًا.[3] این دیگر نرخ شاه‌عباسی دارد که قرآن رسیدن به سعادت را به ایمان و عمل صالح می‌داند. نه ایمان بدون عمل، کارساز است و آدم را به درجات عالی می‌رساند و نه عمل بدون ایمان. البته ایمان بدون هیچ عملی نمی‌شود؛ لااقل یک ذکر خدایی، یک توجهی، یک نمازی، یک چیزی می‌شود؛ ولی اینکه کار آدم عمل صالح باشد، معمولاً‌ با ایمان توأم است.

به‌هرحال این دو را از ما می‌خواهند؛ اما تفصیل این‌ها که ایمان به چه چیزهایی و عمل صالح در چه موردهایی؟ چه کارهایی باید بکنند؟ کدام اولویت دارد؟ کدام مهم‌تر است؟ وظیفه انبیا است که این‌ها را به‌تفصیل بیان کنند و بعد از انبیا هم وظیفه ائمه معصومین‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين که امیدواریم خدا دست ما را از دامان ولایت آن‌ها کوتاه نفرماید.

توجه ویژه دین اسلام به مسائل اجتماعی

همه اهل ادیان این را قبول دارند که باید ایمان به خدا داشت و کار خوب کرد. حالا کار خوبی که در آن دین پذیرفته شده باشد و مورد قبول باشد. ادیانی که اصل آسمانی دارند، آن‌هایی که جعلی است که هیچ، اصل ادیان الهی که امروز در دنیا به یهودیت و مسیحیت و اسلام شناخته می‌شود، همه در این جهت مشترک هستند ولی در هیچ‌کدام از این ادیان، مثل اسلام و به اندازه اسلام روی یک بخشی از اعمال صالح تکیه نشده است.

اسلام نسبت به یک بخش عظیمی از اعمال صالح که مورد غفلت دیگران است تأکید خاصی دارد که در کتب عهدین، تورات و انجیل، البته این تورات و انجیل اصلی نیست، تغییراتی در آن داده شده ولی در همین کتب هم کمتر به آن‌ها توجه شده اما در قرآن، مکرر و با تأکید، روی این بخش اهمیت داده شده و اصرار شده است. حدس می‌زنید آن بخش چیست؟! نماز؟! نماز که در همه ادیان به شکل‌های مختلف هست. روزه؟! روزه در همه ادیان هست. در غالب ادیان روزه‌هایشان چهل روز است اما در اسلام سی روز است. زکات؟! همه ادیان هم زکات دارند. بالاخره کمک به فقرا به شکل‌های مختلفی در بین همه خوبان عالم هست، همه ادیان هم دارند.

آن چیست که اسلام یک بخش عظیمی از احکام دینی را به آن اختصاص داده و دیگران غافل هستند و متأسفانه بسیاری از ما مسلمان‌ها هم به غفلت مبتلا شده‌ایم! بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ.[4] اول اصلاً ماهیت جامعه اسلامی را معرفی می‌کند؛ نمی‌گوید هر کسی که ایمان به خدا دارد چنین کند؛ اصلاً مخاطب، محل و موضوع بحث آن، جامعه اسلامی است؛ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ.

توجه به سرنوشت افراد؛ ویژگی منحصربه‌فرد جامعه اسلامی

این‌ها با هم یک رابطه‌ای دارند؛ اول معرفی می‌کند که این‌ها چه ارتباطی با هم دارند. ما در عهدین، در تورات و انجیل، جایی سراغ نداریم که یک چنین بیانی داشته باشد که ماهیت جامعه اسلامی چه ماهیتی است. اینجا روی این تأکید می‌کند که این‌ها به‌هم‌پیوسته و درهم‌تنیده هستند، این‌ها یکی هستند و از هم‌ گسسته نیستند؛ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ. این تعبیر، یک تعبیر ادبی خاصی در عربی است. در فارسی ما عین این را نداریم. ترجمه آن‌ هم نمی‌تواند این معنا را درست بیان کند. اینکه می‌گویند بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ،[5] شبیه آن را در یک تعبیرات دیگر هم داریم و بسیاری از ما باز توجه نمی‌کنیم؛ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ؛ من از حسینم و حسین از من است. این یعنی چه؟! بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ؛[6] ذُرِّیةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ؛[7] ذریه پیداست که هر ذریه از پدر و مادر خودش است ولی بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ یعنی چه؟!

این تعبیر که در عربی هست یعنی یکپارچه، گسستگی ندارد، این‌ها یکی هستند. قرآن با این تعبیر، اصل مسئولیت انسان را نسبت به جامعه معرفی می‌کند که اصلاً دیگران از شما جدا نیستند و شما یکی هستید.

ایمان؛ معیار وحدت

اینکه سعدی این را به شعر درآورده است که بنی‌آدم اعضای یکدیگرند، این یک مقداری ادبیاتی و شاعرانه است اما بهترین تعبیر صحیح آن که واقعاً منطقی و عقلانی است و برهان عقلی دارد و پایه‌ای برای بسیاری از معرفت‌ها و شناخت‌ها و باورهاست همین است که جامعه ایمانی با هم یکی هستند وگرنه کسانی که در یک چارچوبه جغرافیایی با هم زندگی کنند اما اختلاف فکری و ایمانی آن‌ها بین زمین تا آسمان باشد، در کشور ما هم بعضی‌ها هستند که مارکسیسم هستند، بعضی‌ها هستند از فرقه‌های جعلی هستند، این‌ها هم می‌گویند ما هم هستیم؛ این باعث این نمی‌شود که اعضای یکدیگر باشند؛ اما مؤمنان اعضای یکدیگر هستند و یکی هستند.

چشم و گوش، دو عضو هستند؛ دو وظیفه دارند؛ از هم جدا هستند، اما چشم این بدن و عضو همین بدن است؛

چو عضوی به درد آورد روزگار                                              دگر عضوها را نماند قرار

هم دوتا هستند، هم یکی هستند؛ دوتا هستند یعنی دو وظیفه مشخص دارند اما این‌ها از هم جدا نیستند، دو عضوِ یک پیکر هستند، هر دو برای یک هدف، دارند کار می‌کنند، کار آن‌ها به هم مربوط است.

اعضاء جامعه اسلامی هم نسبت به یکدیگر این‌چنین هستند. درست است که هرکدام در خانواده خودشان، نسبت به فرد خودشان، نسبت به همسر و بچه‌ها و همسایه‌های خودشان کاری را انجام می‌دهند و وظایف خاصی را دارند ولی همه این‌ها در یک قالب کلی این جامعه ایمانی است. اعضاء مختلفی برای یک واحد اجتماعی به نام جامعه مؤمنان هستند، ملاک وحدت آن‌ها هم ایمان آن‌ها است.

نظارت همگانی؛ مهم‌ترین وظیفه اجتماعی در جامعه اسلامی

این یک بیان تکوینی است که این‌ها به هم پیوستگی دارند، روح‌های آن‌ها با هم ارتباط دارند، خواسته‌های آن‌ها به هم مربوط است و از هم جدا نیستند؛ اما تشریعاً‌ آنچه از این وحدت بین این افراد، ظهور پیدا می‌کند و وظیفه مشترکی را برای این‌ها ایجاد می‌کند این است که نگران همدیگر باشند و بر کار همدیگر نظارت داشته باشند؛ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ.[8]

در بعضی از مَثل‌های عامیانه ما یک چیزهایی هست که با این مفهوم خیلی سازگار نیست؛ می‌گویند هر کسی چهاردیواری اختیاری دارد و در چهاردیواری خودش، خودش است و خودش، به دیگران چه ربطی دارد؟! در فرهنگ غربی همین‌گونه است؛ اگر به یک کسی مثلاً بگویی خوب رانندگی کن! چرا این‌جور رانندگی کردی؟! می‌گوید به شما مربوط نیست! اگر کسی هم بخواهد دخالت کند پلیس باید دخالت کند، به شما ربطی ندارد! اما جامعه ایمانی این‌گونه نیست؛ همه به هم مربوط هستند و درباره هم مسئول هستند؛ باید در کار هم نظارت داشته باشند، باید خیرخواه همدیگر باشند، باید بلاها را از جامعه خودشان دور کنند ولو به شخص او مربوط نباشد. جامعه، جامعه ایمانی است، اگر بلایی متوجه جامعه شود همه مسئول هستند و باید کمک کنند رفع کنند؛ اگر وظیفه‌ای به عهده جامعه باشد همه باید کمک کنند تا درست اجرا شود؛ در کارهایشان می‌گویند آقا! فلان کس در خانه خودش است ولی می‌فهمند که دارد یک کاری می‌کند که خلاف شرع است، ما وظیفه‌ای داریم، نمی‌توانم بگویم چهاردیواری اختیاری. جامعه اسلامی هستید باید شعائر اسلامی را اجرا کنید، نباید مخالف اهداف اسلام و اهداف جامعه اسلامی قدم بردارید. اینکه گفته شود آقا! به شما مربوط نیست! شما صنف ما نیستید! مثلاً ما زرگر هستیم، شما بقال هستید! ما می‌گوییم جامعه اسلامی، زرگر و بقال ندارد. همه مؤمن هستیم، یک جامعه هستیم. حفظ این جامعه به عهده همه ما است، همه ما شریک هستیم؛ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ. اول هم همین وظیفه اجتماعی را اینجا ذکر می‌کند و بعد می‌فرماید؛ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ.[9] چه‌بسا آن یک لطافت دیگری هم دارد که اول باید فکر اصلاح جامعه باشید، اگر این جامعه اصلاح شد آن‌وقت نمازخوان هم خواهد شد اما اگر اعتنا نداشته باشید و هرکس هر کاری بخواهد بکند بگویید به من چه و به تو چه، این نماز و زکات هم کم‌کم فراموش می‌شود.

قلمرو امر به معروف و نهی از منکر

وقتی جامعه صحیحی سر کار می‌ماند که امر به‌ معروف و نهی از منکر در‌ آن زنده بماند؛ این یعنی چه؟ یعنی همه ناظر رفتار دیگران باشند، همان‌گونه که هر کس فکر خانواده خودش است فکر همسایه خودش هم باشد، فکر اهل شهر و اهل کشور خودش هم باشد؛ و تا آنجا گسترش پیدا می‌کند که من نسبت به همه مؤمنان روی زمین مسئولیتی دارم، اگر بتوانم خدمتی کنم و بلایی را از آن‌ها دفع کنم باید بکنم. اینکه در فرهنگ مسلمان‌ها، به‌خصوص شیعیان که ما این‌ها را از ائمه اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و به‌خصوص از سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام بهتر یاد گرفتیم که ما نمی‌توانیم نگران نباشیم و بگوییم او هر کاری کرد، کرد؛ برای حفظ جامعه اسلامی از آفات و بلیات باید تا پای جان تلاش کنیم. هر گوشه دنیا خطری متوجه جامعه اسلامی باشد اگر بتوانم برای رفع آن خطر کمک کنم باید بکنم تا رفع شود. اگر رفع شد دیگر موضوع ندارد و من هم تکلیفی ندارم وگرنه تا خطری متوجه جامعه اسلامی است و من هم می‌توانم سهمی در رفع این خطر داشته باشم من هم مسئول هستم. اگر رفع نشد من هم معاقب هستم؛ اگر گفتند چرا کمک نکردی؟! اگر بگویم آخر راه دور بود می‌گویند لااقل همان اندازه که از تو برمی‌آمد کمک می‌کردی؛ یک کمک مالی می‌توانستی بکنی؛ اگر سرباز بودی می‌توانستی احیاناً در جبهه‌ای که احتیاج داشتند شرکت کنی؛ اگر سلاحی داشتید، می‌توانستید بفرستید؛ اگر مشاوری داشتید می‌توانستید بفرستید. همه کارهایی که الحمدلله جامعه اسلامی ما در مقابل برادران سوریه و ... انجام دادند. این‌ها شوخی و تعارف نیست، اگر این کارها را انجام نمی‌دادیم یقه ما را می‌گرفتند که آیا تو فهمیدی این هست یا نیست؟! تو می‌توانستی یک سهمی داشته باشی یا نمی‌توانستی؟! اگر ثابت کردم که نمی‌توانستم خب لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا؛[10] اما اگر حتی می‌توانستم یک مشاوره‌ای بدهم که در این جهت، این کار را بکنید خوب است، این کار را باید بکنم. این ویژگی خاصی است که به‌خصوص در اسلام روی آن تأکید شده است. روایات فراوانی داریم که اعظم الفرائض، امر به ‌معروف و نهی از منکر و اقامه حق و مبارزه با باطل است. روایات دیگری دارد که اگر این وظیفه انجام شد سایر وظایف قبول می‌شود و اگر انجام نشد سایر وظایف هم قبول نمی‌شود.

امام خمینی‌رضوان‌الله‌علیه؛ احیاگر فرهنگ امر به ‌معروف و نهی از منکر

یادم است آن‌وقتی که بچه بودم آن‌وقت‌ها امر به ‌معروف و نهی از منکر فقط در شرعیات بود که آن‌وقت‌ها می‌گفتند فروع دین هشت تا است، آخرش هم امر به ‌معروف و نهی از منکر را هم می‌خواندیم و هیچ‌وقت هم مورد حاجتی پیدا نمی‌شد. نماز را می‌دانستیم و در مدرسه به ما یاد می‌دادند. ماه رمضان، روزه می‌گرفتیم. زکات و خمس هم که اهل آن نبودیم و خیلی حاجتی نبود. اسم امر به ‌معروف و نهی از منکر را بلد بودیم ولی مصداقی نداشت. معدود افرادی در جامعه پیدا می‌شدند که به این مسئله اهتمامی داشته باشند یعنی نگران این باشند که دین در دیگران ضعیف شود؛ افراد معدودی بودند؛ مثلاً‌ در یک استانی افراد انگشت‌شماری پیدا می‌شدند که این‌ها شناخته می‌شدند به این‌که این‌ها نگران کار مردم هستند و اهتمام دارند که امربه‌معروف و نهی از منکر کنند. افراد معدودی بودند. در حقیقت این واجبی که در روایات به‌عنوان اعظم الفرائض هست قرن‌ها محجور مانده بود تا اینکه اراده خداوند متعال بر این قرار گرفت که امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را برانگیخت. البته سنین آقایان مختلف است اما فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام هم سن و سال من باشند. امام را هنوز هم بعد از گذشتن ده‌ها سال نشناخته‌ایم. در یک کلمه، ایشان یک معجزه تاریخ ما بود. اینکه خداوند متعال در یک چنین شرایطی این‌گونه کسی را به وجود آورد و این‌گونه به او عظمت و محبوبیت و نفوذ کلمه داد این یک معجزه الهی بود. حالا امروز روزی نیست که من بخواهم درباره امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه صحبت کنم، البته هر چه هم صحبت کنم کم است ولی روزش این روز نیست اما چه کنم که ما هرچه داریم از برکت امام است. خدا یک چنین شخصی را از یک طائفه و قشر مستضعفی در میان ما مبعوث فرمود.

پاداش استقامت روحانیت در برابر ظلم رژیم منحوس پهلوی

همه آقایان با وضعیت دینی جامعه زمان ستم‌شاهی آشنا هستند ولی عمق آن را کم کسی می‌داند که در این هفتاد سال زمان پهلوی چه سختی‌ها و چه ظلم‌هایی بر روحانیت رفت. کار روحانیت به جایی رسیده بود که عالم درجه اول یک استان، از چلوار فقط یک یقه داشت! پیراهن او کرباس بود. یقه چلوار را به پیراهن کرباسی می‌دوخت که از زیر قبا که پیداست مردم خیال کنند پیراهن چلواری است. پول اینکه پیراهن چلوار بپوشد را نداشت! می‌فهمید یعنی چه؟! هیچ‌وقت چنین مطلبی به ذهن شما خطور کرده است؟! با چه فقری، با چه فلاکتی، با چه قناعتی و با چه عزت‌نفسی زندگی کردند و این دین را نگه داشتند تا خدا به خاطر آن صبری که آن‌ها کردند، بِمَا صَبَرْتُمْ،[11] خدا ورق را برگرداند و باز عزت دین و رواج حوزه‌های علمیه شروع شد تا به آنجایی رسید که مثل امامی قیام کرد، چه قیامی که قرن‌ها باید بگذرد تا ماهیت آن درست شناخته شود. به‌هرحال آنچه شد که به نظر بنده یک معجزه تاریخ بود و برکات و میراث آن به من و شما رسید.

وظیفه ما چیست؟!

امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه زحمت خودش را کشید و رفت. شهدا هم تکلیف خودشان را انجام دادند و رفتند و به هدفشان رسیدند. کسانی که سال‌ها در زندان، سختی‌ها و شکنجه‌ها را تحمل کردند، یکی از آن‌ها هم مرحوم آیت‌الله سعیدی پدر جناب آقای سعیدی تولیت آستانه مقدسه بودند که ایشان را در زندان زیر شکنجه به شهادت رساندند؛ تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ؛[12] آن‌ها کار خودشان را کردند و رفتند؛ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُم؛ آن‌ها تکلیف خودشان را انجام دادند و رفتند، شما هم تکالیفی دارید که باید انجام بدهید؛ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛[13] هیچ‌کس بار دیگری را نمی‌کشد؛ آن‌ها وظیفه خودشان را انجام دادند، شما هم وظیفه‌ای دارید که خودتان باید انجام بدهید.

ما امروز به برکت آن خون‌های شهدا، آن شکنجه‌ها، آن فداکاری‌ها، آن محرومیت‌ها، آن صبرها، آن قناعت‌ها و آن عزت‌نفس‌ها وارث یک جامعه امن، استوار و دارای مزایای بسیار ممتاز شده‌ایم که در دنیا کم‌نظیر است؛ البته همراه با سختی‌ها و کمبودهایی، کمبودهایی که گاهی بعضی از آن‌ها طبیعی است و بعضی هم مسئولیت‌های انسانی دارد. باید سعی کنیم آن‌ها هم جبران شود ولی به‌هرحال آن‌ها مانع نمی‌شود از اینکه نعمت‌های خدا را فراموش کنیم.

نعمت‌های بی‌نظیر خداوند متعال به جامعه اسلامی

شما کشور خودتان را با کشورهای همسایه خودتان مقایسه کنید؛ خیلی راه دوری هم نمی‌خواهد بروید؛ امنیت کشور خودتان را با کشور عراق، افغانستان و کشورهای دیگر مقایسه کنید. با پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا از لحاظ ثروت و امنیت مقایسه کنید. رسانه‌های دنیا منتشر کرده‌اند که در آمریکا، در هر روز، قریب چهل نفر به ظلم کشته می‌شوند، با همه این دستگاه‌های امنیتی و این‌ همه پلیس و قوانین و وسایلی که دارند. اسلحه هم آزاد است و خریدوفروش آن خیلی مشکل نیست. ما الحمدلله اگر یک‌وقت، یک گوشه‌ای، یک فسادی از خارج بیاید، یک تیم تروریستی به اینجا بیاید، حالا چند نفر در مرز، از ما شهادت برسند یا از آن‌ها، کشته شوند ولی الحمدلله در داخل کشور امن‌وامان است؛ و خیلی از نعمت‌های دیگر.

الآن در همه‌جا کم‌وبیش صحبت از بیکاری و گرانی هست، حاصل آن یعنی کم بهره‌مند شدن از نعمت‌های مادی. شما یک آماری از زندگی مردم در بهترین ایام سلطنت پهلوی بگیرید که آن‌وقت زندگی آن‌ها چگونه بود و حالا فقرای ما را با آن‌ها مقایسه کنید. حالا راه دوری نروم، یک نمونه خیلی کوچکی عرض کنم که هیچ‌وقت باور نمی‌کردید؛ بنده خودم وقتی به قم آمدم خوراک من روزی یک دانه نان سنگک و سی شاهی یعنی یک ریال و نیم شکر بود. پول من به پنیر نمی‌رسید که نان و پنیر بخورم. ارزان‌ترین خورشتی که می‌توانستم بخورم شکر بود. یک لقمه نان سنگک خمیری را روی شکر می‌زدم که یک مزه‌ای داشته باشد و بتوانم بخورم. در دوران پهلوی، این وضع زندگی من بود و امثال من زیاد بودند. امثال من که اشخاص آن را هم می‌شناسم بودند که در سال، ایام آبان که می‌شد برای انارچینی به باغ‌ها می‌رفتند و عملگی می‌کردند. هفته‌ای دو، سه روز، پنجشنبه و جمعه و گاهی یک روز هم اضافه می‌کردند، دو، سه روز در باغ‌ها برای انارچینی می‌رفتند، مزد آن را هم می‌رفتند آن سه، چهار روز دیگر خرج می‌کردند. حالا شما در این وضع گرانی و بیکاری و فقر کسی را سراغ دارید که غذای او در شبانه‌روز نان و شکر باشد؟! خانواده‌هایی بودند که ماه‌ها رنگ گوشت را نمی‌دیدند و بوی گوشت را نمی‌شنیدند. اعلیحضرت همایونی هم سلطنت می‌کرد و اینجا دم از تمدن باستانی و سلطنت چند هزارساله می‌زد!

مردم آن‌قدر توسری خورده بودند که یکی جرأت نداشت نفس بکشد؛ اما حالا هر کسی هر چه می‌خواهد می‌گوید، می‌نویسد، بحث آن را می‌کند، اعتراض می‌کند، تلاش هم می‌کنند؛ حالا کم یا بیش کم‌کاری و اشتباه می‌شود. گاهی بیش از اشتباه، از روی جهل هم هست. آدمیزاد است، بالاخره همه که معصوم نیستند، در همه صنفی یک افراد عصیانگری هم پیدا می‌شوند.

ما نباید به ‌واسطه بعضی کجی‌هایی که غالباً در اثر رفتار خودمان پیدا شده، نعمت‌های خدا را فراموش کنیم؛ وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ.[14] اگر مشکلاتی در جامعه هست مشکلات آن، مردم خود جامعه هستند؛ حالا این نشد همسایه او؛ خودمان درست کردیم؛ اگر اشتباهاتی را خودمان نمی‌کردیم به این نتایج نامطلوب نمی‌رسیدیم، راه‌های بهتری داشت ولی تنبلی کردیم، قصور کردیم، غفلت کردیم؛ اما هنوز هم نعمت‌هایی داریم که همه دنیا حسرت آن را می‌خورند.

آنچه مهم است این است که وقتی می‌فرماید تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ، ما می‌نازیم به اینکه شهدای ما چقدر فداکاری کردند، در جنگ چقدر شهید دادیم، در انقلاب چقدر شهید دادیم، افتخار هم دارد و باید هم ذکر آن‌ها را به یاد داشته باشیم اما هیچ‌وقت آن‌ها جای تکلیف ما را نمی‌گیرد؛ من باید ببینم خودم چه تکلیفی دارم؟ من چه‌کار باید کنم؟ آن‌ها کار خودشان را کردند؛ لَهَا مَا كَسَبَتْ؛ اما شما، لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ؛ شما خودتان باید کسب کنید، انجام بدهید و نتایج آن را هم بگیرید. فعلاً‌ نان‌خور دیگران هستیم و سر سفره گذشتگان نشسته‌ایم و از این امنیت و از این نعمت‌ها داریم استفاده می‌کنیم. از امام گرفته که سفره اصلی برای اوست و این انقلاب که افتخاری برای بشریت در عالم است، نه‌تنها در منطقه و کشور ما. حالا وقت ایجاب نمی‌کند که بگویم چه کسانی، با چه انگیزه‌هایی و با چه فداکاری‌هایی این انقلاب را به وجود آوردند و این انقلاب روی پای چه کسانی ایستاده است؛ چه خون‌های پاکی، چه نفس‌های پاکی در این راه کشیده شده است؛ ما مهمان سر سفره آن‌ها هستیم. آیندگان باید سر سفره ما بنشینند، این سنت الهی است؛ دیگران کِشتند و ما خوردیم، ما باید بکاریم تا دیگران بیایند بخورند. ما برای زندگی حالای خودمان در چه حالی هستیم و چقدر تلاش می‌کنیم و برای آیندگان خودمان چه فکری کرده‌ایم؟!

لزوم اهتمام به اصلاح وضع جامعه

ما یک سلسله وظایفی داریم که خیلی‌ها، لااقل از بعضی از مراتب آن غفلت داریم. اصل آن همین اهتمام به اصلاح وضع جامعه است، همان‌که نماد آن امر به ‌معروف و نهی از منکر است. همه ما در زیارت سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه چه می‌خوانیم؟ در همین زیارت وارث مختصری که غالباً هم حفظ هستیم؛ اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر.

سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه آمد در کربلا شهید شد اما ما می‌گوییم شهادت می‌دهیم که تو امر به‌ معروف کردی. ما هم اگر تابع سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه هستیم باید این مطلب را یاد بگیریم، این راه را دنبال کنیم ولو به شهادت بیانجامد. هر وقت اقتضاء کند، هر وقت تعالیم سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه هم آن را ایجاب کند، هر وقت رهبر ما که نماینده سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌عليه است به ما دستور آن را بدهد، ما باید آ‌ماده باشیم.

حفظ روحیه شهادت‌طلبی؛ لازمه انجام تکلیف

حفظ کردن این روحیه، مقدمه است برای اینکه بتوانیم این تکالیف را انجام دهیم. اگر راحت‌طلبی، آسایش و دنیازدگی بر ما غالب شد، اگر بگویند فرزند یا نوه تو به شهادت رسید وحشت کنیم و سکته کنیم که دیگر دل ما با شهادت انسی ندارد؛ اما کسانی بودند که وقتی گفتند فرزند تو شهید شده شکر خدا کرد، سجده کرد، گفت فرزند من این افتخار را داشت؟! الآن ما باید حفظ این روحیه را داشته باشیم تا روزی که محل حاجت شد اثر کند.

سابقاً یک مثلی می‌شنیدم که می‌گفتند اسب را باید پیش از گردنه، آب داد. پیش‌ترها که به مسافرت می‌رفتند، به‌جای اتوبوس و هواپیما با اسب مسافرت می‌کردند. اسب وقتی به گردنه می‌رسید تشنه می‌شد و نمی‌توانست برود. گاهی هم خطر متوجه او می‌شد. معروف بود، می‌گفتند شما که اسب‌سواری می‌کنید باید پای گردنه به اسب آب بدهید تا رفع تشنگی او بشود. اسب تشنه نمی‌تواند شما را از گردنه عبور بدهد.

قبل از اینکه روزی برسد که می‌بایست در میدان شهادت حضور پیدا کنیم باید آمادگی آن را جلوتر کسب کنیم. به ما تعلیم داده‌اند که هر روز بگویید یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا. ما بچه که بودیم و با پدر و مادرمان به امامزاده می‌رفتیم زیارت وارث که می‌خواندند ما این را یاد گرفته بودیم که یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً. آیا فکر کرده‌ایم که این چه تعلیمی است که از کودکی به ما یاد می‌دادند؟ ای‌کاش من با شما بودم یعنی چه؟ یعنی ای‌کاش من هم با شما شهید می‌شدم. این‌ها درسی است که تو از حالا باید برای شهادت آماده شوی. کسی که از جان بگذرد گذشت از مال و از چیزهای دیگر بسیار راحت است. آدم می‌خواهد از همه‌چیز استفاده کند در صورتی‌که زنده باشد. وقتی که از جان گذشت یعنی از همه ‌چیز گذشته است.

گل‌های بوستان انقلاب اسلامی

خداوند متعال بر ما منت گذاشت و آن‌چنان تحولی در فرهنگ جامعه ما به وجود آورد که بارها شده بچه‌های دوازده، سیزده‌ساله آمده‌اند و به من گفته‌اند یک حرف خصوصی محرمانه داریم؛ یک مورد که یادم نمی‌رود در دامغان، پسر فرمانده سپاه دامغان بود. ما یک دعوتی برای سخنرانی داشتیم و به آنجا رفته بودیم. یک پسر دوازده، سیزده‌ساله آمد و گفت من یک حرف خصوصی با شما دارم. ما رفتیم سخنرانی کردیم، وقتی خواستیم بیرون برویم دم در گفت بنا شد من یک حرف خصوصی با شما بزنم. گفتم بفرمایید، در خدمت هستیم. گفت می‌خواهم کسی نشنود. یک کناری رفتیم. حالا یک بچه با من صحبت می‌کند؛ گفت فقط می‌خواهم دعا کنید که شهادت نصیب من شود. بچه دوازده، سیزده‌ساله! این چه تحولی است که در این جامعه به وجود آمده است؟! این چه نوری است که خدا در بین این مردم پاشیده است؟! افتخار آن به دست امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بود. او باغبان این بوستان بود.

ما در یک چنین جامعه‌ای زندگی می‌کنیم با چنین گل‌هایی که در دنیا بی‌نظیر هستند. امروز هم هستند. در این شرایطی که از اطراف، فساد و گند می‌بارد، همه شما کم‌وبیش می‌دانید که وضع اینترنت و رسانه‌های خارجی چگونه است، بدترین چیزهایی که می‌تواند در عالم وجود داشته باشد در اختیار بهترین بچه‌های شما هست؛ اما در میان همین لجن‌ها و کثافت‌ها و آلودگی‌ها، گل‌هایی می‌رویند که در دنیا بی‌نظیر هستند. این‌ها نعمت‌های الهی است که خدا به جامعه ما داده است. قدر این‌ها را بدانیم، نگذاریم این‌ها فاسد شوند، تا آنجایی که توان داریم با زبان خوش و با روشی که مؤثر باشد آن‌ها را تربیت کنیم نه‌فقط یک دادوفریاد و شلوغ کردن؛ این تربیت نیست؛ تربیت این است که به‌گونه‌ای طرف را بار بیاورید که کار صحیح در او رشد کند، یاد بگیرد چگونه باید رفتار کند که این نتیجه را بدهد.

مسئولیت ما در پرورش نسل آینده

به‌هرحال این یک وظیفه ما است که این ثمرات انقلاب را نگهداری کنیم، نگذاریم کمرنگ شود و کم‌کم بپرد. وقتی رنگ یک چیزی شروع به کم‌رنگ شدن کرد یک‌وقت هم می‌پرد. دوم سعی کنیم نسل آینده را بر اساس این ارزش‌ها بسازیم. روح همه این‌ها این است که احساس مسئولیت نسبت به دیگران داشته باشیم یعنی الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ. این‌ها یک واحد هستند، اجزاء‌ همدیگر هستند. شاید تعبیری که سعدی کرده که بنی‌آدم، اعضاء یکدیگرند واقعاً‌ تعبیر رسایی باشد. شما به جای بنی‌آدم بگذارید والْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ اعضاء یکدیگر هستند، مجموع آن‌ها یک پیکر هستند، این نمی‌گوید او به من چه؛ وقتی صدای ناهنجاری شنیدید، فرض کنید صدای اسلحه یا صدای آتش گرفتن یک جایی باشد، این چشم نمی‌تواند بگوید من که ندیدم! گوش دارد همان کاری را می‌کند که تو باید بکنی. اعضاء‌ یکدیگر هستند. ما همه یک واحد هستیم، یک جامعه دینی و الهی هستیم، اگر اصل این را در جامعه‌مان پروراندیم و از بچگی، بچه‌های خود را این‌گونه بار آوردیم، بر خلاف جامعه اروپایی و غربی که از بچگی تک، فردگرا و خودپرست بار می‌آورند؛ برادر فکر برادر خودش نیست؛ اما ما این‌گونه نبودیم. خدا نکند یک روزی این‌جور بشویم! خدا نکند روزی بیاید که یک جمع ده‌نفری خانواده، هرکدام یک گوشی دست او باشد یک گوشه نشسته باشند و اعتناء نکنند که او هست یا نیست؛ چه به او می‌گذرد؟ به من چه! سر او درد می‌کند او را بیمارستان بردند؛ باشه، من فعلاً حالا... خدا نکند این روز پیش بیاید!

وقتی ما احساس مسئولیت می‌کنیم که بدانیم والْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ. نگوییم این جداست، این برای خودش، او هم برای خودش، به من چه، به تو چه. اسلام می‌گوید آنچه به تو ربط دارد به من هم ربط دارد. روح آن همین است که بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ. نماد آن‌ هم این است که یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ.

نظارت؛ جلوه امر به ‌معروف و نهی از منکر

اگر شما در طول سال زحمت‌هایی می‌کشید و مسئولیت‌هایی را برای نظارت قبول می‌کنید، این نظارت، همان روح امر به ‌معروف و نهی از منکر است. گاهی در ادبیات جدید به‌ جای این می‌گویند نظارت عمومی. این کار را که می‌کنید این از آن احساس سرچشمه می‌گیرد که من مسئول هستم، خدا از من می‌خواهد، فردا می‌گویند با دستاورد خون شهدا چه کردید؟! بگویم به من چه، من که نبودم! شهید شد، برو از برادر او بپرس! همه برادر هم هستید، همه بعضی از بعضی هستید، همه از سر یک قماش هستید، همه پاره‌های یک لباس هستید، یک توپ پارچه هستید، این یک تکه آن است، او هم یک تکه آن است. در عربی به این می‌گویند بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ.

امیدواریم خداوند متعال اولاً روح امام را با انبیا و اولیا محشور بفرماید.

ساعت‌به‌ساعت بر علوّ درجات ایشان بیفزاید.

ما را قدردان نعمت ایشان و نعمت جانشین شایسته ایشان قرار بدهد.

ما را به وظایف خود آشناتر و در انجام آن موفق‌تر بدارد.

خدا دشمنان اسلام را سرکوب بفرماید.

آن‌هایی که دانسته و آگاهانه در داخل کشورهای اسلامی بر علیه اسلام و نظام اسلامی کار می‌کنند آن‌ها را رسوا و ذلیل کند.

مسلمان‌های واقعی و فداکار و مبارز را بر آن‌ها پیروز بفرماید.

در ظهور ولی عصرارواحنافداه تعجیل بفرماید.

همه ما را از خدمتگزاران دستگاه ولایت قرار دهد.

و صلِّ علی محمد و آله الطاهرین

 


[1]. نحل، 97.

[2]. همان.

[3]. اسراء، 19.

[4]. توبه، 71.

[5]. توبه، 67.

[6]. آل‌عمران، 195.

[7]. آل‌عمران، 34.

[8]. آل‌عمران، 104.

[9]. مائده، 55.

[10]. بقره، 286.

[11]. رعد، 24.

[12]. بقره، 134.

[13]. انعام، 164.