صوت و فیلم

صوت:

ساده‌‌ترین راه اتصال به اقیانوس بیکران رحمت الهی!

در جمع روحانیان بعثه مقام معظم رهبری؛ مدینه منوره
تاریخ: 
چهارشنبه, 4 شهريور, 1383

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسیَّما الْإِمَامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِی اَلْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ العَسکری عَجَّلَ الله تَعالَی فَرَجَه وَجَعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ

خداوند متعال را شكر مى‌‌‌‌كنم كه بار دیگر توفیق عنایت فرمود که به عتبه‌‌‌‌بوسى- البته عتبه‌‌‌‌بوسى اسمى وگرنه عملاً كه میسر نیست- به زیارت این بارگاه مقدس شرفیاب شدیم و امروز سعادت نصیب ما شد كه در حضور سروران ارجمند عرض سلام و ارادتى داشته باشیم.

بنده بدون هیچ مبالغه و تعارفى از اینكه وقت شما عزیزان را مى‌‌‌‌گیرم شرمنده هستم چون هیچ چیز قابل عرضى كه مناسب مقام شما سروران باشد ندارم. از یكى از آقایان پرسیدم حالا که من خدمت آقایان شرفیاب مى‌‌‌‌شوم چه بگویم؟ گفتند اگر فرصتى شد یك حدیثى بخوانید! آقایان یك حدیثى لطف فرمودند و نشان دادند، من هم آن حدیثی كه زیارت كردم را توضیح مختصری عرض می‌‌کنم تا اقلاً كلام اهل‌‌بیت را عرض كرده باشم و از اینکه وقت آقایان را می‌‌گیرم شرمنده نباشم. هر چند همه آقایان این مطالب را بهتر از من مى‌‌‌‌دانند ولى كلام نور است و هر چه تكرار شود ضرری ندارد.

پاداش سلام بر پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله

از خود رسول الله‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله حدیثی نقل شده که مضمونش این است که حضرت فرمودند خداوند متعال دو مَلَك را موكَّل فرموده كه هر كس در شرق عالم و یا در غرب عالم به من سلام كند جوابش را بدهند؛ اما اگر كسى در خانه من بیاید و به من سلام كند من خودم جواب او را خواهم داد![1] این بشارت بسیار بزرگى است كه این توفیق نصیب ما شده كه در حضور خود آقا، سلامى عرض كنیم و ان‌‌شاءالله جوابى بشنویم، جوابى كه همه مشكلات ما را حل كند.

ثواب‌‌های بسیار بزرگ برای اعمال بسیار کوچک!

به مناسبت اینكه این حدیث را زیارت كردم یك شبهه شیطانى به ذهن من آمد كه زیاد مطرح و گفته مى‌‌‌‌شود، گفتم این را امروز خدمت آقایان مطرح كنم تا ان‌‌شاءالله جواب آن را یاد بگیرم و اگر احتمالاً چیزى هم به نظرم رسید عرض كنم. آن شبهه این است كه در مورد بعضى از اعمال آن‌‌قدر فضیلت وارد شده كه واقعاً ذهن امثال بنده و یا ایمان و معرفتمان نمى‌‌‌‌كشد كه این‌‌ها را درست باور كنیم. از آن طرف هم این‌‌گونه موارد آن‌‌قدر زیاد است كه آدم جرئت نمى‌‌‌‌كند که در مورد همه این‌‌ها بگوید كه مثلاً حدیثش ضعیف است.

این فضیلت‌‌ها درباره امور مختلفی است؛ در مورد صلوات و سلام بر خود پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله، در مورد زیارت سیدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه و چیزهایی از این قبیل؛ مثلاً اینکه یك زیارت سیدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه از ده‌‌ها حج عمره بالاتر است و باعث مى‌‌‌‌شود كه همه گناهان آدم آمرزیده شود؛ یا حالا آن نقلی که با این حدیث مناسبت دارد به این مضمون است كه كسى كه یك صلوات بر پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله بفرستد هیچ گناهى برای او باقى نمى‌‌‌‌ماند. گویا عبارتى كه نقل کرده‌‌اند این است كه مَنْ صَلَّى عَلَی مَرَّةً لَمْ یبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ.[2]

این به نظر آدم بسیار عجیب مى‌‌‌‌آید كه فرض كنیم یك كسى سال‌‌ها گناهان زیادى مرتكب شده، حتی گناهان كبیره‌‌‌‌اى مرتکب شده، چون فرموده‌‌اند مِنْ ذُنُوبِهِ و نفرموده‌‌اند من ذنوبه الصغائر، آن‌‌وقت یك صلوات بفرستد و همه این‌‌ها اصلاح شود! چه سرّى در این هست؟!

درباره زیارت سیدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه هم که الحمدلله دیگر همه آقایان در این جهت استاد ما هستند كه بر یك سلام بر سیدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه از راه دور، چه فضائلى وارد شده است؛ اگر زیارت از نزدیك حاصل شود كه دیگر نورٌ على نور است!

 شرط تحقق آثار مترتب بر اعمال عبادی

سابقاً در پاسخ به این سؤال به ذهنم رسیده بود كه این آثارى كه براى این‌‌گونه عبادت‌‌‌‌ها که یك عبادت مستحب و كوچكى است ذکر شده این‌‌ها به معناى این نیست كه آن عمل، به‌‌اصطلاح علت تامه براى حصول این آثار است بلکه به این معناست که در آن عمل، اقتضایى هست برای اینكه این آثار بر آن مترتب شود. طبعاً مثل همه چیزهاى دیگرى كه ما در زندگى روزمره‌‌مان با آن‌‌ها مواجه هستیم تحقق این آثار، یك شرایطى دارد و موانعى هم نباید باشد؛ مثلاً خاصیت یك دارو را فرض كنید كه این دارو مى‌‌‌‌تواند فلان مرض را معالجه كند. این معنایش این نیست كه حالا هر كسی در هر شرایطى از این دارو استفاده كند حتماً آن مرضش معالجه خواهد شد. معنایش این است که این اقتضا در این دارو هست، منتها یك شرایطى هم باید در طرف باشد، اگر موانعی هم هست برطرف شود تا دارو اثر كند. معنایش به‌‌اصطلاح این است كه این عمل، مقتضى این آثار است. این‌‌گونه به ذهنم رسیده بود. البته هنوز هم این جواب را جواب بدى نمى‌‌‌‌دانم. مخصوصاً حالا یك قرائنى هم دارد كه گاهى وقتى گفته می‌‌شود پس چرا این‌‌گونه نشد؟ مى‌‌‌‌گویند فلان مانع یا فلان مشکل را داشتید.

از این قبیل مطالب در خود قرآن كریم هم هست که مى‌‌‌‌فرماید: أُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ.[3] دیگر این‌‌که یک شرط و جزا است و فعلی هم که در شرط آمده هیچ شرطی برای آن ذکر نشده است؛ أُدْعُونِی؛ أَسْتَجِبْ لَكُمْ. همه ما هم مى‌‌‌‌دانیم كه ما هر چه دعا می‌‌کنیم آن‌‌گونه كه مى‌‌‌‌خواهیم مستجاب نمى‌‌‌‌شود. از پیغمبر اكرم و ائمه اطهار هم سؤال مى‌‌‌‌كردند كه پس چرا ما دعا مى‌‌‌‌كنیم و مستجاب نمى‌‌‌‌شود؟! می‌‌فرمودند که چه موانعى دارید و یا شرایط آن را رعایت نمى‌‌‌‌كنید.

همه این‌‌ها مؤید این جوابى است که در ذهنم بود که این یک عامل مقتضى براى این آثار است و شروطى دارد. اگر شرایط آن، محقق و موانع آن، برطرف شد این اثر را خواهد داشت؛ ولى به فرض اینكه این جواب، درست باشد باز هم یک سؤال مطرح مى‌‌‌‌شود که آخر چه خصوصیتى دارد كه آدم یك سلام به سیدالشهداصلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه یا یك سلام به پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله بكند و اقتضاى این‌‌همه بركات را داشته باشد؟! حالا اگر یک‌‌وقت مى‌‌‌‌فرمودند مثلاً یك ماه روزه ماه رمضان باعث مى‌‌‌‌شود كه گناهان آدم آمرزیده شود و شب عید فطر که بشود روزه‌‌دار مثل كسى كه از مادر متولد شده از همه گناهان پاك مى‌‌‌‌شود، خب یك ماه روزه گرفتن یك عمل سنگینى است و اقتضای این پاداش را دارد؛ یا اگر در مورد حج بفرمایند، مخصوصاً آن زمان‌‌ها كه مى‌‌‌‌بایست از راه‌‌های دور با چه زحماتى می‌‌آمدند و شاید یك سال عمرشان را باید صرف می‌‌کردند تا یك سفر حجى را انجام بدهند، آن‌‌وقت اگر گفته شود كسى كه حج کرد، شب عید این جایزه به او داده مى‌‌‌‌شود كه از همه گناهان آزاد مى‌‌‌‌شود یا شبیه این‌‌ها، قبول این‌‌ها خیلى مشكل نیست؛ اما اینکه یك سلام كوچك، همین‌‌که مثلاً بگویى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ یا اَلسَّلامُ عَلَیک اَیُهَا النَّبِیُّ این‌‌همه بركات داشته باشد، این چه سرّى است؟! حالا اگر بگوییم باید شروطش هم باشد و موانع هم باید مرتفع شود اما بالاخره باید بگوییم این عمل، این اقتضا را دارد. چه جواب دلنشینى مى‌‌‌‌شود به این داد كه چگونه یك سلام، ولو به نحوى كه اقتضا داشته باشد، می‌‌تواند این‌‌همه اثر داشته باشد؟ مطلب، مطلب بسیار عجیبى است؛ یك صلوات بر من بفرستد لَمْ یبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ! آن‌‌وقت هر جاى عالم هم كه باشد، مِنْ شَرْقِ البِلادِ وَغَرْبِها، خدا دو تا ملك را موكَّل فرموده كه جوابش را بدهند و گناهانش پاک شود! آن كسانى هم كه خدمت خود حضرت مشرّف شوند و از نزدیک سلام بدهند جواب آن‌‌ها را خود حضرت مى‌‌‌‌دهند؛ فَاِنّی اَرُدُّ عَلَیهِ السَّلامَ بِنَفْسی.

لزوم توجه به ظرفیت مخاطب در نشر معارف دینی

واقعیتش این است كه اینجا یك جوابى كه هم عرف پسند باشد و هم قانع‌‌کننده باشد، مخصوصاً برای جوان‌‌‌‌ها که سؤالاتی می‌‌کنند و به این زودى‌‌‌‌ها قانع نمى‌‌‌‌شوند مشاهده نکرده‌‌ام. البته بهتر این است كه آدم این‌‌گونه چیزهایی كه مورد انكار قرار مى‌‌‌‌گیرد را براى همه هم نقل نكند، این‌‌ها نمى‌‌‌‌توانند قبول كنند، آن‌‌وقت این‌‌ها را انكار مى‌‌‌‌كنند و بقیه‌‌‌‌اش هم را انکار مى‌‌‌‌كنند و می‌‌گویند آن‌‌های دیگر هم همین‌‌گونه است و این‌‌که باورکردنی نیست پس حرف‌‌های دیگرى هم كه آخوندها مى‌‌‌‌زنند همین‌‌گونه است. این است كه دستور هم داده شده كه معارف ما را براى همه بیان نكنید. هر كسى را ببینید چه اندازه ظرفیت دارد و به اندازه ظرفیتش به او بگویید. همه چیز را به همه كس نباید گفت؛ ولى حالا ما كه ان‌‌شاءالله دلمان پاك است و به كلِّ ما أنزل الله و به كلِّ ما بیَّنه رسول الله و الائمة المعصومین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیهم‌‌‌‌اجمعین ایمان داریم و خیلى بعید است كه آدم این‌‌همه روایتی که در این مضامین و با این مضمون مشترك وجود دارد، همه این‌‌ها را بگوید كه العیاذبالله مثلاً مجعول است و قابل‌‌اعتنا نیست، حالا چه جوابى مى‌‌‌‌شود به این‌‌ها داد؟

ایمان؛ لازمه سعادت انسان

حقیقتش این است كه ما یك خورده سعی کرده‌‌ایم از این مقدمات عقلى و به‌‌اصطلاح كلامى و فلسفى استفاده كنیم بلکه بتوانیم یک جواب قانع‌‌کننده‌‌ای برای این سؤال تهیه کنیم. طرح این جواب یک مقدمه نسبتاً طولانی‌‌ای می‌‌خواهد. مقدمه اول که به آن یقین دارم این است كه اصل سعادت انسان در اثر ایمان به خداست. آن گوهرى كه انسان را از ظلمت‌‌‌‌ها، از كفر، از پستی‌‌ها، از گناهان، از حیوانیت، از آلودگى‌‌‌‌ها و بالاخره از جهنم، خلاص مى‌‌‌‌كند و وارد بهشت مى‌‌‌‌كند ایمان به خداست. البته ایمان به خدا لوازمى هم دارد. ایمان به پیغمبر و ایمان به معاد هم از لوازم آن است چون ایمان به او ایمان به جمیع ما أنزل الله هم هست. آن‌‌های دیگر فروعش است ولی به‌‌هرحال این درخت ایمان است كه انسان‌‌ها را نجات مى‌‌‌‌دهد.

رابطه متقابل ایمان و عمل

همه اعمالى كه در شرایع و به‌‌خصوص در شریعت مقدس اسلام تشریع شده براى این است كه این ایمان تقویت شود، پایدار بماند و رشد كند. درواقع این اعمال از یك طرف مثل برگ‌‌هایی است كه از همین درخت مى‌‌‌‌روید و از طرف دیگر در تقویت این درخت مؤثر است و درواقع یك رابطه زیگزاگ با خود ریشه دارد. در درخت هم همین‌‌گونه است؛ ریشه درخت باید در زمین باشد تا اینكه جوانه بزند ولى وقتى جوانه زد این برگ‌‌‌‌ها هستند كه اكسیژن هوا را مى‌‌‌‌گیرند یا گاز كربنیك را دفع می‌‌کنند و نفعش دوباره به خود ریشه هم برمی‌‌گردد. ریشه یك رابطه متقابل با شاخ و برگ دارد.

اعمال صالح، شاخ و برگ درخت ایمان هستند؛ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مثل این است كه بگویند درخت را كاشتند و میوه هم داد. اعمال صالح چیزی جدای از ایمان نیست. اعمال صالح از یك طرف اصلاً نتیجه ایمان است؛ تا ایمان نباشد عمل صالح چیست؟! شرط عمل صالح این است كه براى خدا باشد، قصد قربت داشته باشد، خداپسند و مطابق دستور شرع باشد. اگر مطابق دستور شرع نباشد كه عمل صالح نیست. بالاخره با ایمان ارتباط دارد. بعد هم بدون شک خود عمل در تقویت ایمان مؤثر است. این را تجربه هم مى‌‌‌‌توانیم بكنیم و اگر یك خورده در حالاتمان دقت كنیم این رابطه بین عمل و تقویت ایمان را متوجه می‌‌شویم؛ آدم اگر یک‌‌وقت اعمالش ضعیف شود و به عبادات و بعضی از كارهاى خیر و امثال این‌‌ها موفق نشود احساس مى‌‌‌‌كند كه ایمانش یك خورده پژمرده و کم‌‌رنگ شده و در معرض شك و شبه قرار مى‌‌‌‌گیرد. برعكس وقتى آدم، موفق به اعمال صالح باشد، مثلاً در ماه رمضان یك ماه روزه بگیرد و در اعمال دیگر موفق باشد احساس مى‌‌‌‌كند كه در آخر ماه، ایمانش هم تقویت شده و بیشتر باورش است.

به‌‌هرحال مقدمه اول این است كه آنچه موجب نجات است ایمان است و اعمال صالح هم شاخ و برگ ایمان و مقوّى ایمان است. آدم اعمال صالح را، مخصوصاً واجبات را که باید در وقت خاص خودش به آن‌‌ها عمل کند، اگر وقتش رسید و عمل نكرد ایمانش سست و پژمرده مى‌‌‌‌شود.

گناه؛ آفت ایمان

اگر خدایى نكرده آدم مرتكب گناهان و امثال این‌‌ها بشود برگ‌‌های درخت ایمان کم‌‌کم زرد مى‌‌‌‌شود، شاخه‌‌های آن کم‌‌کم بی‌‌جان و خشك مى‌‌‌‌شود و ریشه آن هم کم‌‌کم مى‌‌‌‌خشكد. این را باز از خودم عرض نمى‌‌‌‌كنم؛ قرآن می‌‌فرماید ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ؛[4] لازمه مداومت بر گناه و گناهان بد و کبائر، درنهایت تكذیب است؛ ایمان می‌‌پرد و دیگر باقى نمى‌‌‌‌ماند.

راه‌‌های حفظ و تقویت ایمان

ایمان هم یك چیزی نیست که بگویند آقا! ایمان بیاورید! و همین‌‌جوری یك لحظه بتوان ایمان را ایجاد كرد و بعد هم رشد كند؛ رشد ایمان و بقای آن در گرو اعمال است كه یكى از اعمال، فكر است؛ یكى از اعمال، ذكر است؛ و یكى هم توجه است. خود فکر کردن هم كه موجب تقویت ایمان مى‌‌‌‌شود آن هم یك عمل است منتها یك عمل ذهنى و قلبى است. این‌‌ها باعث تقویت ایمان مى‌‌‌‌شود.

پس ما بعد از اینكه حقانیت اسلام براى ما ثابت شد و به خدا ایمان آوردیم، براى اینكه ایمانمان باقى بماند و براى اینكه رشد كند یعنى براى اینكه به سعادت برسیم، دیگر هر كسى هر چه ظرفیت داشته باشد، باید سعى كنیم این ایمان تقویت شود. هر عملى که به ریشه ایمان نزدیک‌‌تر باشد و بیشتر بتواند آن ریشه را تقویت و آبیارى كند آن عمل مؤثرتر خواهد بود و وقتى ریشه قوى شد تقویت ریشه، آفات را از بین مى‌‌‌‌برد.

کانون تقویت ریشه ایمان!

آن جوابى كه من به نظرم رسیده این است كه این توجه به رسول الله‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله، به ائمه معصومین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين و به‌‌خصوص به وجود سیدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه به خاطر اینكه برکات ایشان نه‌‌تنها براى همه ما، بلكه براى همه عالم، بیشتر و روشن‌‌تر است؛ رابطه عاطفى و محبت برقرار كردن با سیدالشهدا بسیار آسان‌‌‌‌تر از همه است؛ امکان شناختشان بیشتر است؛ شناخت ایشان دیگر دنیا را پر كرده و کفار هم ایشان را می‌‌شناسند؛ توجه به این نقطه‌‌‌‌هایى كه به ریشه ایمان مربوط است این‌‌ها مهم‌‌ترین اعمالى است كه انسان مى‌‌‌‌تواند انجام دهد تا آن ریشه تقویت شود و وقتى این ریشه تقویت شود آفت زدایى مى‌‌‌‌كند. وقتى بنیه درخت قوى باشد امراض را دفع مى‌‌‌‌كند و با میکروب‌‌ها مبارزه مى‌‌‌‌كند. بنیه دفاعى ایمان باید قوى باشد و هر چیزی که بنیه دفاعى ایمان را تقویت كند، بنیه ایمان را تقویت می‌‌کند.

این اعمال صالح هم تا توجه دل به آن نباشد اثرى ندارد. اگر آدم یك كار خوبى انجام مى‌‌‌‌دهد اما بی‌‌توجه، مردم شاید از کار او تعریف كنند ولی این کار او خیلى مهم نیست؛ یا توجه داشته باشد ولى قصد قربت نداشته باشد، خدایى نكرده از روى ریا و از روى تظاهر انجام بدهد، آن كه عمل صالح نمى‌‌‌‌شود و اثرى ندارد. قوام عمل صالح و تأثیرش در سعادت انسان باز به همان ارتباطى است كه با خدا و با ریشه ایمان پیدا مى‌‌‌‌كند؛ یعنى باید به خدا توجه داشته باشد، امید ثوابِ از خدا داشته باشد و برخاسته از ایمان به خدا باشد. درواقع آنچه آن ریشه ایمان را تقویت مى‌‌‌‌كند همان توجه به خداست.

پیغمبر اکرم و ائمه اطهار‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين؛ واسطه فیض بین خالق و مخلوق

براى ما كه بالاخره در این عالم در دامن ماده متولد شده‌‌ایم و رشد کرده‌‌ایم و دائماً سروکار ما با مادیات بوده حقیقتش این است که توجه به خدا آسان نیست. آدم خیلى باید زحمت بكشد تا قلبش را متوجه كند كه من با چه كسى روبرو هستم. نمونه آن هم این است كه دو ركعت نماز که می‌‌خوانیم، اگر یک‌‌دهم آن را موفق بشویم توجه به خدا داشته باشیم كلاهمان را به عرش مى‌‌‌‌اندازیم؛ دو ركعت نماز! دو دقیقه! این دو دقیقه نمى‌‌‌‌توانیم توجه به خدا داشته باشیم! بنده خودم را عرض مى‌‌‌‌كنم، اگر در نماز دورکعتی‌‌ام كه دو دقیقه طول مى‌‌‌‌كشد، اگر فقط یک‌‌دهم آن را بتوانم توجه به خدا داشته باشم كلاهم را به عرش مى‌‌‌‌اندازم.

این است كه خداوند متعال لطف فرموده و پیغمبرى از جنس خود ما آفریده كه ایشان را ببینیم، بتوانیم با ایشان انس بگیریم و بتوانیم آثار رفتار ایشان را ببینیم. این‌‌که رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ،[5] این نعمت بزرگى است. اگر پیغمبر یك مَلَكى بود که مى‌‌‌‌آمد به ما یك صدایى القا مى‌‌‌‌كرد و مى‌‌‌‌رفت، تا اینکه یك انسانى باشد كه با او ارتباط داشته باشیم، او را ببینیم، حالا برای ما که محروم بوده‌‌ایم بالاخره بعدش باید امام باشد، غَیْبَتُهُ هم مِنّا؛ ولى خدا این را قرار داده كه واسطه‌‌های بین خلق و خالق، كسانى مثل خود ما باشند تا بتوانیم با آن‌‌ها انس بگیریم، آن‌‌ها را ببینیم و بشناسیم.

راحت‌‌ترین چیزى كه آدم مى‌‌‌‌تواند از نعمت‌‌‌‌هاى خدا بفهمد و موجب توجه به خدا باشد توجه به عزیزترین بندگان خداست كه همه فیوضات انسانى به بركت آن‌‌هاست. حالا تكوینیات آن را و اینکه این‌‌ها واسطه تكوینى هست یعنی چه را عقلمان نمى‌‌‌‌رسد. شاید مكلَّف هم نباشیم كه بفهمیم. حالا كسى كه معرفتش را پیدا كرد هنیئاً له؛ اما واسطه تشریعى بودن آن را كه دیگر كسى نمى‌‌‌‌تواند انكار كند.

پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله؛ دریای رحمت، عطوفت و فیض الهی

اگر پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله مبعوث نشده بود یعنى اگر قرآن نازل نشده بود من و شما از اسلام چه مى‌‌‌‌فهمیدیم؟! چه مى‌‌‌‌فهمیدیم که با خدا چگونه باید رفتار كرد؟! چگونه زندگى باید کرد؟! نه‌‌تنها من و شما، بسیاری بزرگ‌‌تر از ما و بسیار بیشتر از این جمعیت‌‌‌‌ها، میلیاردها انسانی كه در طول تاریخ مسلمان شدند و به بركت اسلام، بهشتى مى‌‌‌‌شوند و به قرب خدا مى‌‌‌‌رسند همه این‌‌ها به بركت این وجود مقدّس است. این است كه شناختن ایشان، درك اهمیت و عظمت نعمت، محبت و لطف ایشان که عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ، حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ، بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ چیزهایى است كه موجب تقویت عاطفه انسان نسبت به ایشان می‌‌شود. چه موجودى مى‌‌‌‌تواند مانند پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله این‌‌همه عاطفه در بین انسان‌‌ها ایجاد كند؟! حالا ما که خبر نداریم آن از ضعف خودمان است. اگر كسى كمترین اطلاعى از زندگى و سیره پیغمبر اکرم‌‌‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله داشته باشد می‌‌داند که ایشان مظهر رحمت خداست؛ یك آبشار بی‌‌نهایت رحمت است كه دارد براى بشریت ریزش مى‌‌‌‌كند.

سلام دادن به اهل‌‌بیت؛ ساده‌‌ترین راه ارتباط قلبی با خدا

از آن طرف، ساده‌‌‌‌ترین كارى هم كه مى‌‌‌‌شود كرد این است كه آدم یك توجهى بكند و بگوید اَلسَّلامُ عَلَیْکَ؛ دیگر از این هم كمتر؟! اما این سلام یك توجهى است كه دل انسان به اصلى‌‌‌‌ترین راهى كه انسان را مى‌‌‌‌تواند به خدا نزدیك کند و به نزدیك‌‌‌‌ترین واسطه پیدا مى‌‌‌‌كند؛ اگر آن را درك كردیم و قبولش كردیم. واسطه تكوینى بین ما و خدا و لااقل بین اصلی‌‌ترین بركاتى كه از ناحیه شرع و عمل به شرع براى ما حاصل مى‌‌‌‌شود وجود مقدس پیامبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله است.

پس از یك طرف ما كسى را داریم که مى‌‌‌‌توانیم كمالات و نعمت وجودی‌‌اش را بهتر درك كنیم، محبت و رأفت و رحمت او را درك كنیم، چیزهایى كه بالاخره انسان با فطرتش اگر كمترین آن را، یک‌‌هزارم آن را در زندگی از یک انسانى ببیند حاضر است عبد او باشد. آن‌‌وقت پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله براى همه انسان‌‌ها چنین رأفت و رحمتى داشته‌‌اند، نه‌‌تنها در زمان حیاتشان، الآن 1400 سال است كه این رأفت و رحمت نسبت به همه انسان‌‌ها دارد ریزش مى‌‌‌‌كند. حالا ما حد و حساب و آمار آن را نداریم و نمى‌‌‌‌دانیم که در طول تاریخ چه بركاتى از این قبر مطهر نصیب انسان‌‌ها مى‌‌‌‌شود و بر اثر توسل به ایشان چه چیزهایى عاید انسان‌‌ها شده است. این‌‌ها را نمى‌‌‌‌دانیم و این هم از جهل ما است!

غصه پیامبر‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله برای هدایت امت

اجمالاً مى‌‌‌‌دانیم كه در میان انسان‌‌ها اگر بشود انسانى را مظهر عطوفت معرفی كرد وجود مقدس پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله است؛ فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا؛[6] این‌‌قدر غصه مى‌‌‌‌خورد كه چرا مردم ایمان نمى‌‌‌‌آورند؟! نه اینکه چرا به من ایمان نمى‌‌‌‌آورند؛ چرا كارى نمى‌‌‌‌كنند كه موجب سعادتشان بشود و از عذاب نجات پیدا کنند؟! خدا دلداری‌‌اش مى‌‌‌‌دهد و مى‌‌‌‌گوید مى‌‌‌‌خواهى از این غصه جان بدهى؟! ما این عالم را براى امتحان قرار داده‌‌‌‌ایم. این‌‌همه غصه نخور كه چرا این‌‌ها ایمان نمى‌‌‌‌آورند!

چه كسى دوست‌‌داشتنی‌‌تر از پیغمبر‌‌ اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله؟!

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛[7] این كلام، مطلق است و خیلى معنا در آن است. اگر یك كسى وجدان و فطرت سالمى داشته باشد كه در مقابل احسان دیگران قلبش خاضع مى‌‌‌‌شود و آن‌‌ها را دوست مى‌‌‌‌دارد، در عالم خلقت و در بین مخلوقات خدا، چه كسى را دوست‌‌داشتنی‌‌تر از پیغمبر می تواند پیدا کند؟! رأفت و رحمت و مهربانى چه كسى به اندازه ایشان است؟! پس توجه به ایشان یعنی توجه به اصلى‌‌‌‌ترین نقطه‌‌‌‌اى كه به ایمان به خدا مربوط مى‌‌‌‌شود یعنى نزدیك‌‌‌‌ترین واسطه بین خلق و خالق و این راحت‌‌‌‌ترین كارى است كه انسان مى‌‌‌‌تواند از این طریق فطرتش را بیدار كند و متوجه خدا كند.

ساده‌‌ترین راه تقویت ارتباط با خداوند متعال

به گمان بنده این اهمیتى كه براى سلام و صلوات بر پیغمبر اكرم و ائمه اطهار‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين هست این صرف تشریفات و قرارداد نیست، این اثر تكوینى دارد یعنى دل انسان با توجه به وجود مقدس پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله از راحت‌‌‌‌ترین و آسان‌‌‌‌ترین راه با خدا ارتباط پیدا مى‌‌‌‌كند و آن ارتباط با خدا است كه موجب سعادت انسان می‌‌شود؛ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛[8]

وقتى آدم به ایشان توجه پیدا كند و یك سلام بكند این بهترین، مفیدترین و شیرین‌‌‌‌ترین راه ارتباط با خداست، یك چیزى هم است كه هیچ سختی‌‌ای ندارد؛ دیگر كارى از این آسان‌‌‌‌تر هم مى‌‌‌‌شود؟! اما یك كار سادهِ آسانِ شیرینى است كه بهترین اثر را دارد كه آدم را به یاد واسطه بین خود و خدا مى‌‌‌‌اندازد و طبعاً وقتی به او توجه می‌‌کند به خدا توجه کرده است؛ برای اینکه او را که به خاطر این‌‌که یک شخص انسانی بود که در یک زمانی زندگی می‌‌کرد که دوست نمی‌‌داریم؛ ایشان را دوست می‌‌داریم چون ایشان محبوب خداست. درواقع این زنده کردنِ عشق به خداست. همه محبت‌‌ها برای این است که ایشان بنده خوب خداست.

محبت الهی، منشأ محبت اهل‌‌بیت‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين

پس اصل محبت مال خداست، اصل توجه مال اوست منتها ما ضعیفیم و بهترین آینه‌‌ای که در آن می‌‌توانیم رحمت و عطوفت الهی را ببینیم وجود مقدس پیامبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله است و در بین اهل‌‌بیت ایشان که نعمت وجود ایشان را کامل کردند - الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[9] - در میان همه ائمه اطهار، کسی که دوست و دشمن، مؤمن و کافر می‌‌توانند به راحت‌‌ترین وسیله از فطرت انسانی‌‌شان به ایشان عشق بورزند امام حسین‌‌علیه‌‌‌‌السلام است. ببینید چقدر کفار، مشرکین و بت‌‌پرست‌‌ها به امام حسین‌‌علیه‌‌‌‌السلام عشق‌‌ می‌‌ورزند! این نمی‌‌خواهد اثبات بشود که این امامِ معصوم است و چنین و چنان است؛ همین‌‌که امام حسین‌‌علیه‌‌‌‌السلام را می‌‌شناسد با شهادت می‌‌شناسد؛ شهادت یعنی ‌‌چه؟ برای چه؟ کسی که حاضر بشود هستی خودش و همه بستگانش را در راه هدایت مردم و در راه سوق دادن انسان‌‌ها به سوی خدا فدا کند دیگر دوست‌‌داشتنی‌‌تر از این هم می‌‌شود انسانی باشد؟!

این است که هم صلوات بر پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله و هم سلام بر سیدالشهدا‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه دریای رحمت، عطوفت و فیض الهی است. برای اینکه بهتر بتوانیم از این دریای رحمت الهی استفاده کنیم دل‌‌هایمان را از همین‌‌جا متوجه وجود مقدس ایشان می‌‌کنیم و عرض می‌‌‌‌کنیم اَلسَّلامُ عَلَیک اَیُهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.


[1]. خَلَقَ اللّهُ تَعالي لي مَلَكَيْنِ يَرُدّانِ السَّلامَ عَلي مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ مِنْ شَرْقِ البِلادِ وَغَرْبِها، اِلاّ مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ في داري فَاِنّي اَرُدُّ عَلَيْهِ السَّلامَ بِنَفْسي؛ كنز العمال، ج 12، ص 256، ح 34929.

[2]. جامع الأخبار، ج ۱، ص ۵۹.

[3]. غافر، 60.

[4]. روم، 10.

[5]. توبه، 128.

[6]. کهف، 6.

[7]. توبه، 128.

[8]. ذاریات، 56.

[9]. مائده، 3.