ولایت‌فقیه؛ استمرار بعثت نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله

در مراسم عمامه گذاری طلاب حوزه علمیه امام خمینی (ره)
تاریخ: 
سه شنبه, 5 ارديبهشت, 1396

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

فرارسیدن عید سعید مبعث را به پیشگاه مقدس ولی عصر‌ارواحنافداه و همه‌ دوستداران اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين مخصوصاً حضار محترم تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که عیدی ما را در این روز، تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر‌ارواحنافداه قرار بدهد.

ان‌شاءالله خدا به لطف و کرم خودش و به برکت عنایت مولایمان حضرت صاحب الامر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف به همه ما توفیق بدهد که در این لحظات، چیزی را مورد گفتگو و بحث و تصمیم‌گیری و عمل قرار دهیم که بیشتر موجب شادی خاطر مبارک امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف باشد.

مبعث؛ بزرگ‌ترین روز در تاریخ بشریت

امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه یک نکته‌ای در مورد اهمیت روز مبعث داشتند که من عین عبارت را به خاطر ندارم ولی مضمون آن این بود که ما بعد از نعمت افاضه‌ هستی در عالم، نعمتی را به اهمیت روز مبعث نمی‌شناسیم.

بعثت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله آن‌قدر منشأ پیدایش رحمت‌ها، برکات و فیوضات بی‌شماری بوده و است که هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه با آن نیست. البته شخصیت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله ابعاد مختلفی دارد که جا دارد در مورد هر کدام از آن‌ها هم بحث و گفتگو شود و هم انسان از آن راه‌ها، به خدا تقرّب پیدا کند و بیشتر کمال و شرف کسب کند؛ اما امروز فقط از این زاویه نگاه می‌کنیم که روزی است که آن حضرت در این روز مبعوث به رسالت شده‌اند.

به حسب تعبیری که ما طلبه‌ها با آن آشنا هستیم اهمیت این روز اصالتاً برای رسالت است و بالتّبع برای شخص پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله است؛ ولی به‌هرحال بعثت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نعمتی است که همان‌گونه که امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمودند این نعمت با هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه نیست؛ بنابراین جا دارد که همه‌ ما در حدّ توان و به قدر همت خودمان سعی کنیم اهمیت این نعمت را بهتر بشناسیم و شکر آن را بیشتر به جا بیاوریم و در قدردانی از این نعمت و تعظیم شخصیت رسول اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله که مبعوث به این رسالت هستند بیشتر کوشا باشیم.

تبعیّت از فرامین الهی و موازین دین اسلام؛ راه سعادت انسان

برای ما مسلمان‌ها جای هیچ تردیدی نیست که راه سعادت انسان، به خصوص بعد از ظهور پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله منحصر در تبعیّت از دین و شریعت اسلام است؛ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ؛[1] وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛[2] یعنی قرآن با این گرایش‌های پلورالیستی موافق نیست، ضروریات دین ما هم این‌ها را توجیه نمی‌کند. در این باره در آیات و روایات آن‌قدر شواهد و آثار فراوانی وجود دارد که نمونه‌ای از آن‌ها هم اقتضا می‌کند که ساعت‌ها در مورد آن بحث و گفتگو شود.

جایگاه اعمال خیر کفّار نزد خدا

در آیاتی داریم که کسانی که اهل اسلام نیستند و منکِر اسلام هستند هر قدر کار خوب هم انجام دهند بهره‌ای از کار خوب خودشان نمی‌برند؛ و این از مسائلی است که اثبات آن با اعتبارات عقلی کار آسانی نیست اما آیات قرآن کاملاً گویای این مطلب است. در سوره‌ ابراهیم آمده است که مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ؛[3] این‌که می‌فرماید اعمال آن‌ها چنین است منظور گناهان کبیره‌ آن‌ها نیست، آن‌ها که پیدا است که نمی‌تواند منشأ خیری باشد. خود آن‌ها هم امیدی به چنین اعمالی نداشتند بلکه منظور آن اعمالی است که عرفاً اعمال خوب و صالحی تلقّی می‌شود اما غیر مؤمن آن‌ها را انجام بدهد.

قرآن می‌فرماید مَثل اعمال خوبی که کفّار انجام می‌دهند مانند خاکستری است که در یک روز طوفانی به دست تندباد سپرده شود؛ کَرَمادٍ؛ مانند خاکستری که اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی‌‌ یَوْمٍ عاصِفٍ؛ در یک روز طوفانی، باد شدیدی به این خاکستر بوزد. شخص چقدر از این بهره می‌برد؟! لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى‌‌ شَیْ‌‌ءٍ؛ از همه‌ تلاشی که کرده‌اند هیچ بهره‌ای نمی‌برند؛ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ؛ این یک گمراهی بسیار عمیقی است. خیلی بدبختی است که انسان یک عمری زحمت بکشد و امید داشته باشد که از این زحمات بهره ببرد اما چشم باز کند و ببیند که حاصل زحماتش مانند یک خاکستری در آسمان پخش شده و هیچ چیزی در مشت او باقی نمانده است؛ وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا.[4]

سراب اعمال خیر کفّار

درباره این موضوع چند مثل دیگر هم در قرآن دارد که جالب است. در سوره نور می‌فرماید: وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ.[5] یکی از مثل‌هایی که قرآن برای اعمال کافران می‌زند این است که می‌فرماید اعمال آن‌ها مانند سراب می‌ماند. باز هم این تأکید را می‌کنم که پیداست که گناهان آن‌ها را نمی‌فرماید که این‌گونه است بلکه آن اعمالی که به آن امید بسته‌اند که از آن اعمال بهره‌مند شوند این‌‌گونه است.

شاید عموماً ما سراب را کمتر تجربه کرده باشیم. برای کسانی که پیاده‌روی می‌کنند و یا با چهارپایان به سفر می‌رفته‌اند زیاد اتفاق ‌افتاده که در یک هوای گرم و در یک بیابان که بسیار تشنه بوده‌اند و علاقه‌مند بوده‌اند که یک آب گوارا به آن‌ها برسد، یک‌وقت می‌دیده‌اند که در کنار افق، گویی یک نهر آب و یا یک دریاچه‌ای هست. با عجله سراغ آن آب می‌رفتند و وقتی به آن می‌رسیدند می‌دیدند چیزی نیست؛ می‌فرماید اعمال کافران مانند سرابی است که در یک بیابان دورافتاده هست؛ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ. آدمی که تشنه است وقتی از دور به آن نگاه می‌کند خیال می‌کند آب است؛ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً؛ اما وقتی سراغ این آب می‌آید می‌بیند چیزی نیست؛ حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا؛ وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ!

اعمال کافران؛ تاریکی اندر تاریکی

باز در سوره‌ نور مَثل دیگری هست که دنباله همین مسئله است؛ أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛[6] می‌فرماید: اعمال کافران مانند ظلمت‌هایی در اعماق اقیانوس‌ها است.

دریاهایی که کم‌عمق هستند، گاهی در اثر تابش نور خورشید درون آن مقداری پیدا است و اگر ماهی‌ها در آن عبور کنند دیده می‌شوند؛ اما اقیانوس‌هایی که ده‌ها و صدها کیلومتر عمق دارند اعماق آن‌ها اصلاً پیدا نیست.

در اعماق اقیانوس، ظلماتی هست؛ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ. خود این ظلمت یک ظلمت طبیعی است که نور به آنجا نمی‌رسد و کسی انتظار ندارد که در آنجا چیزی پیدا شود. وقتی نور در آب فرو می‌رود درواقع در آب هضم می‌شود و هیچ نوری به اعماق اقیانوس نمی‌رسد؛ ولی مثَل اعمال کافران، تنها این نیست که در عمق اقیانوس قرار گرفته‌اند بلکه يَغْشَاهُ مَوْجٌ؛ روی این دریا هم یک موجی سوار است. باز به این هم اکتفا نمی‌کند؛ می‌فرماید مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ؛ روی آن موج هم موج دیگری سوار است. باز به این هم اکتفا نمی‌شود؛ می‌فرماید مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ؛ روی امواج را هم یک ابر تیره‌ای فرا گرفته است!

شما دریایی را در نظر بگیرد که ابر تیره‌ای آن را فرا گرفته است. خود همین کافی است که اعماق آن تاریک باشد و چیزی در آنجا پیدا نباشد. حالا تصور کنید که زیر این ابر تیره یک موجی است، زیر این موج هم یک موج دیگری است، بعد هم در اعماق دریا فرو می‌رود و به ته دریا می‌رسد که دیگر چیزی پیدا نیست؛ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ؛ ظلمت‌هایی است که دائم روی هم سوار شده است. در اثر این ظلمت‌ها اگر یک شخصی در عمق دریا دست خودش را تکان دهد دست خودش را هم نمی‌تواند ببیند؛ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا. بعد می‌فرماید وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛ خدا برای کفّار، نور قرار نمی‌دهد. وقتی خدا برای آن‌ها نور قرار نداده باشد از هیچ جای دیگر هم نمی‌توانند نور کسب کنند؛ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ.

ضرورت تلاش برای شناخت اسلام

این‌ها مَثل‌هایی است که قرآن می‌زند که شرط تأثیر اعمال خوب در سعادت انسان، ایمان است؛ وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ.

همه‌ ما این‌ها را کم‌یابیش می‌دانیم. حالا شاید همه‌ این آیات در ذهن عزیزان نبود. من چند مورد آن را خواندم تا تجدید خاطره شود ولی اجمالاً همه‌ ما معتقد هستیم که راه سعادت، به خصوص در این زمان، منحصر به اسلام است و راه دیگری وجود ندارد. اگر این‌گونه است و ما واقعاً به این معتقد هستیم آیا آنچه شایسته بوده که ما از این اسلام آگاهی کسب کنیم کرده‌ایم؟! یک چنین چیزی که شرط سعادت انسان‌ها است؛ همه خیر و برکت‌ها در سایه‌ این اسلام حاصل می‌شود و اگر این اسلام نباشد همه چیز به باد است و گردی پراکنده در فضا است که هیچ اثری از آن نمی‌ماند؛ وَ قَدِمْنا إِلى‌‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا؛ مایی که به این اسلام معتقد هستیم و تصدیق می‌کنیم که جز در سایه‌ اسلام به سعادت نمی‌رسیم، چقدر تلاش کرده‌ایم که ببینیم این اسلام چیست، آن را یاد بگیریم و درست به آن عمل کنیم؟! بنده به سهم خودم اعتراف می‌کنم که خیلی تقصیر دارم. آقایان و خانم‌های دیگر هم خودشان حساب کنند ببینید واقعاً آنچه لایق این اسلام بوده که درباره‌ آن تلاش کنیم تا درست بفهمیم که این چه چیزی است را انجام داده‌ایم؟!

فرستادگانی برای تبیین دین اسلام

خداوند متعال که این اسلام را برای ما نازل فرموده و راه سعادت را به ما نشان داده، یک مبیّنی برای این اسلام قرار داده و آن، شخص پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله است که مثل امروزی مبعوث به رسالت شده‌اند؛ ولی طبق نظام این عالم که وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ،[7] خدا برای هیچ انسانی در این عالم، عمر ابدی قرار نداده است و همه خواهند مرد، إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ؛[8] عمر پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله هم عمر محدودی بود و این عمر به سر آمد و حضرت به بقا و قرب الهی ملحق شدند.

بعد از ایشان چه؟ خداوند متعال بعد از رحلت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله دوازده شخصیت را که هر کدام از نظر علم و از نظر عصمت مانند خود پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله هستند را به امت اسلامی عنایت فرموده است. البته خود پیغمبر اکرم بر همه آن‌ها فضیلتی داشتند و آن این بود که مستقیماً تلقّی وحی رسالت می‌فرمودند. آن‌های دیگر مستقیماً وحی رسالت را دریافت نمی‌فرمودند اما ازلحاظ علم و ازلحاظ عصمت مانند پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بودند. آن‌ها هم در حدود دویست و چند دهه یکی پس از دیگری به تبیین اسلام برای مردم پرداختند و میراث‌های گران‌بهایی را برای بشر باقی گذاشتند.

بیان واضح مقاصد قرآن، وظیفه‌ پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله

بعد از این‌ها چه؟! بعد دیگر بشر احتیاج به تبیین قرآن ندارد؟! خدا خطاب به پیغمبرصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله می‌فرماید: ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو بیان کنی؛ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛[9] نمی‌فرماید لِتَقْرَأَه‌‌. البته لِتَقْرَأَه هم است؛ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌‌ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً.[10] اما در این آیه می‌فرماید شأن تو تبیین است. تبیین یعنی کاملاً واضح بیان کردن، کاملاً آشکار کردن مقاصد قرآن. این کار پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بود و بعد هم کار ائمه‌ اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين تا زمانی که امام دوازدهم در میان ما بودند.

آیا مفاهیم قرآن کریم برای همه روشن و واضح است؟!

بعد از ایشان چه؟ حالا اینکه داستان غیبت چیست و چرا ایشان غیبت کردند و چه شد، فعلاً نه بنده آمادگی دارم و نه مجلس مقتضی چنین بحثی است. به‌هرحال این یک واقعیتی است که بیش از هزار سال است که ما از زیارت امام معصوم، محروم هستیم. ان‌شاءالله که خدا عنایت بفرماید و فرج ایشان به‌زودی نزدیک شود و همه ما شرف افتخار زیارت ایشان و استفاده از حضور ایشان و شهادت در رکاب ایشان را پیدا کنیم.

ولی حالا چطور؟ آیا احتیاجی به مبیّن نداریم؟ هر مسلمانی که امروز قرآن را می‌خواند آیا می‌فهمد که مقصود از این آیات چیست؟ هم حلال و حرام آن را و هم سایر مقاصدی که در قرآن هست را همه‌ مسلمان‌ها به‌سادگی می‌فهمند؟ می‌دانیم که این‌گونه نیست. ما که به‌اصطلاح بیش از ۵۰، ۶۰ سال وقت صرف کرده‌ایم هنوز معنای بسیاری از آیات را نمی‌فهمیم، چه برسد به آن‌هایی که فرصت چنین کارهایی را هم پیدا نکرده‌اند! پس چه باید کرد؟

علما؛ وارثان انبیا

ما روایات فراوانی داریم که فریقین از شیعه و سنّی، این روایات را با سندهای معتبر نقل کرده‌اند. در اوایل اصول کافی روایتی است که اگر اشتباه نکنم شاید قبل از ۷۰ سال قبل این روایت را خوانده‌ام؛ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛[11]اجمالاً می‌فرماید علما وارث پیغمبران هستند. وارث از میراث مورِّثش استفاده می‌کند و آن را به کار می‌گیرد و مورد بهره‌برداری قرار می‌دهد.

مقام عالم؛ جانشینی پیغمبر و امام معصوم

از این روشن‌تر آن روایتی است که هم شیعه و هم سنّی با اسناد متعدد نقل کرده‌اند؛ این‌که پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله روزی در حضور اصحابشان سه مرتبه این جمله را تکرار فرمودند که رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی. اگر یک نفر در یک جلسه، یک جمله‌ای را دو یا سه مرتبه تکرار کند خواه‌ناخواه توجه همه را جلب می‌کند که یعنی چه؟! چه شده است که تکرار می‌کند؟! حضرت فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی‌‌؛ خدا جانشینان من را رحمت کند! دوباره فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی. بار سوم فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی. اصحاب متوجه شدند که یک عنایت خاصی به این جمله است. عرض کردند: ألَسَنا خُلَفَاؤُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ بعد از شما ما جانشین شما نیستیم؟ حضرت فرمودند: أنتم عَلَی خیر، ولی خلفای ما علمایی هستند که در آخرالزمان می‌آیند. آن‌ها از میراث علمی ما بهره‌مند می‌شوند و دیگران را هدایت می‌کنند. آن‌ها خلفای ما هستند.

حالا این یک جلسه‌اش بوده که نقل شده است. شاید این را هر روز می‌فرموده‌اند. نمی‌دانیم. شاید هر شب در نماز شب خودشان می‌فرمودند. برای علمای آخرالزمان دعا می‌فرمودند و آن‌ها را جانشینان خودشان نامیدند؛ یعنی تنها صحبت از ارث نیست. آن تعبیر وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ یک مقدار ضعیف‌تر و کمرنگ‌تر است؛ وارثان از آن استفاده می‌کنند. در مورد این مطلب جا دارد که هم زیاد فکر شود، هم زیاد بحث شود و هم بیشتر عمل شود.

ما که مقام پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله، اهمیت دین ایشان و اهمیت رسالت ایشان که به فرموده‌ امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه این نعمت،‌ به‌تنهایی از همه‌ نعمت‌های عالم بزرگ‌تر است را می‌شناسیم، وقتی این را به دست کسی دیگر بدهند که جانشین پیغمبر است، آیا در عالَم می‌شود یک انسانی به مقامی بالاتر از این برسد و افتخاری بیش از این نصیب او شود که جانشین پیغمبر و جانشین امام معصوم بشود و وظیفه‌ای به عهده‌ او بیاید که ابتدائاً و اصالتاً بر عهده پیغمبر اکرم و ائمه اطهار بوده و حالا آن وظیفه را بر دوش دیگری گذاشته‌اند؟! این یک سؤال. جواب آن روشن است ولی جا دارد که انسان بیشتر دقت کند و بهتر بفهمد.

شرایط خلافت و جانشینی پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله

دوم این‌که این خلفایی که این وظیفه را عهده‌دار می‌شوند چه شرایطی دارند؟ آیا هر کسی می‌تواند به‌راحتی این مقام را عهده‌دار شود؟ خلیفه کسی است که در اوصاف مخلوف عنه، اشبه به او باشد. اگر شما مثلاً در یک اداره‌ای هستید در آن اداره یک شخص رئیس اداره است و یکی هم قائم‌مقام. در وزارت خانه یک شخص وزیر است و یکی هم قائم‌مقام وزیر. چه کسی قائم‌مقام وزیر می‌شود؟ آن کسی که لیاقت او اشبه به لیاقت خود وزیر باشد و اگر وزیر نباشد او بتواند کار او را انجام دهد.

الف) اعلم بودن

کسی جانشین پیغمبر می‌شود که در اوصافی که ویژگی پیغمبر‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله بود در این اوصاف، اشبه به خود پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله باشد. اول در علم؛ آن چیزی را که می‌خواهد به مردم برساند بهتر از دیگران بداند و بهتر بتواند بیان کند و بفهمد.

ب) اتقی بودن

ثانیاً امانت‌دار باشد و در انجام وظیفه‌اش تقوا داشته باشد و کوتاهی نکند و اشتباهی نقل نکند. در فهم آن کلام، تقصیر و اشتباهی نکند. پس ویژگی اول علم است و ویژگی دوم تقوا.

ج) مدیر و مدبّر بودن

آن وقت با توجه به این‌که یکی از مقامات انبیا مدیریت آن‌ها است؛ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.[12] این اطاعت، غیر از اطاعت در احکام الهی است. این به همان اطاعت خدا برمی‌گردد. تکرار کردن وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ نشانه‌ این است که یک اطاعت دیگری است که با اطاعت اولی الامر مناسبت دارد؛ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ. این اطاعت، اطاعت در مدیریت جامعه است؛ یعنی علاوه بر این‌که پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله باید احکام الهی را برای مردم بیان کند و به آن‌ها تعلیم دهد، يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ،[13] علاوه بر این‌ها باید جامعه را مدیریت کند. شرایط مدیریت، یک شرایط عامّی است که همه‌ عقلا هم می‌دانند. در یک کلمه باید مدیر مدبّر باشد، مصالح جامعه را بهتر درک کند و بهتر تدبیر کند.

پس آن کسی که خلیفه‌ پیغمبر می‌شود اول باید دین را بهتر بداند؛ دوم باید تقوایی داشته باشد که در تبیین دین، کوتاهی و سستی نکند، در فتوا دادن یا بیان احکام مسامحه نکند، کمال دقت را داشته باشد تا یک سر سوزن تا آن‌جایی که می‌تواند خطا نکند. به اصطلاح عامّی که در رساله‌ها می‌نویسند اعلم و اتقی باشد. این دو شرط را معمولاً برای مرجع تقلید می‌نویسند.

کفایت و تدبیر؛ مهم‌ترین شرط رهبری جامعه اسلامی

ولی این خُلَفَائِی‌‌ اگر شامل مدیریت پیغمبر هم بشود آن دو شرط، به‌تنهایی کافی نیست و شرایط مدیریت صحیح را هم باید داشته باشد. کسانی بوده‌اند، شاید در زمان‌های نزدیک به ما هم دیده باشیم و شنیده باشیم که کسانی بوده‌اند که در علم و تقوای فردی آن‌ها خدشه‌ای نبوده است. در نماز، در عبادت و در رعایت حلال و حرام فردی بسیار دقت داشته‌اند اما در مسائل اجتماعی، آن‌چنان بصیر نبوده‌اند. یک نوع سادگی‌هایی داشته‌اند که دیگران می‌توانستند آن‌ها را فریب بدهند. در طول تاریخ اسلام گاهی هم شده که کسانی که هم ازلحاظ علم و هم ازلحاظ تقوا بسیار برجسته بوده‌اند ضررهایی به اسلام زده‌اند که دشمنان اسلام نتوانسته‌اند بزنند! یعنی دشمنان به دست آن‌ها و با سوءاستفاده از سادگی‌ آن‌ها ضررهایی را زده‌اند که خود آن‌ها هم نمی‌توانستند بزنند. دشمن به طور مستقیم نمی‌توانسته این خطر را به عالم اسلام متوجه کند اما توانسته کسانی را فریب بدهد و در فکر آن‌ها اثر بگذارد، حالا یا مستقیم و یا با وسایطی، تا آن ضرری را به جامعه‌ اسلامی بزند که به‌تنهایی نمی‌توانسته بزند. این است که برای مدیریت جامعه غیر از آن دو شرطی که در مرجع تقلید لازم است، در رهبر یک شرط سوم هم لازم است. اجمال آن این است که مدیر مدبّر باشد، مصالح جامعه را بهتر از دیگران درک کند، بهتر بتواند تأمین کند و بهتر بتواند مشکلات و اختلافات را حل کند و بتواند جلوی سوءاستفاده‌ دشمنان را بگیرد. این شرط سومی است که خلفایی باید داشته باشند؛ رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی‌‌؛ علم، تقوا، مدیریت.

فداکاری امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و یاران ایشان در برپایی انقلاب اسلامی ایران

جامعه‌ ما بحمدالله امروز به واسطه‌ فداکاری‌هایی که قریب اندکی بیش از نیم قرن است که در این کشور شروع شده و به ثمر رسیده - خدا ان‌شاءالله ساعت‌به‌ساعت بر علوّ درجات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بیفزاید و ایشان را در بهشت برین، همنشین پیغمبر اکرم و ائمه‌ اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين قرار بدهد- به برکت فداکاری‌هایی که یاران امام در صحنه‌های مختلفِ جهاد کردند، از جهاد نظامی گرفته تا جهاد فکری و جهاد اقتصادی، بالاخره این انقلاب را به ثمر رساندند؛ در سایه‌ این فداکاری‌ها، امروز من و شما به‌راحتی می‌توانیم اسلام را یاد بگیریم، با مفاهیم دینی آشنا شویم و از تربیت‌های اسلامی استفاده کنیم. البته هنوز تا حد مطلوب، فاصله‌ زیادی داریم اما نسبت به گذشته بسیار تفاوت کرده‌ایم.

آثار و برکات انقلاب اسلامی

برای دوستان نقل می‌کردم که امروز بعد از هشتاد و چند سال من به تپه‌های شمال تهران آمده بودم. بعضی از دوستان گفتند بیایید تماشا کنیم. نزدیک ظهر چند تا خانم با نقاب آمدند، اول پرسیدند قبله کدام طرف است و همین‌که صدای اذان بلند شد رو به قبله ایستادند و نماز خواندند. می‌دانید قبلاً بلندی‌های شمال تهران جای چه کسانی بود؟ در زمان قبل از انقلاب این خانم‌های نقاب‌دار در خیابان‌ها و کنار مساجد هم پیدا نمی‌شدند ولی حالا سر کوه هم پیدا می‌شوند! با این‌که کنار شوهرهای خودشان بودند و هیچ احتمال لغزشی هم وجود نداشت. بسیار لذت بردم و خدا را شکر کردم که ما می‌توانیم آثار انقلاب را در کوه‌ها هم ببینیم!

آن کسانی که چشم خودشان را می‌بندند چطور جرئت می‌کنند نعمت‌های خدا را ندیده و نشنیده بگیرند؟! به برکت این خون‌‌های پاک شهدا و این رهبری‌های حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و جانشین شایسته‌ ایشان، ما امروز در تمام دنیا ملّتی هستیم که بیش از همه، توان شناخت اسلام و عمل به اسلام را داریم. کشور ما از بهترین امنیت و بهترین شرایط زندگی سالم برخوردار است. این‌هایی که من عرض می‌کنم شعار نیست. من سیاستمدار نیستم و اگر یک‌وقتی هم ممکن بود که دنبال مقام بروم ولی حالا دیگر پایمان لب گور است و کسی باور نمی‌کند که من دنبال مقامی باشم. این را فقط برای این عرض می‌کنم که خدا دوست دارد نعمت‌های او گفته شود و مردم قدر نعمت‌های او را بدانند؛ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ.[14] آن وقت با چند تا ادات تأکید وعده هم داده است که اگر قدر نعمت را دانستید نعمت شما را زیاد خواهم کرد؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ؛[15]

ضرورت انتخاب فرد اصلح برای پیشبرد اهداف جامعه اسلامی

امیدواریم که ما بتوانیم از این شرایطی که فراهم شده بهترین استفاده را بکنیم؛ قدر این نظام را بدانیم؛ هر جا کمبودهایی که داریم را با همت خودمان و با کمک خودمان آن کمبودها را برطرف کنیم و آن‌جایی که پای این است که سهمی در انتخاب و تعیین مسئولان داشته باشیم نهایت سعی خودمان را بکنیم تا فردی را انتخاب کنیم که بهتر از دیگران بتواند این مصالح را تأمین کند، اسلام را بهتر بشناسد و تعهد او به اسلام و دلسوزی او برای محرومان جامعه بیش از دیگران باشد. این شکر این نعمت است؛ اما اگر اندیشه‌های دیگری در سر داشتیم و به خاطر منافع شخصی یا گروهی یا فامیلی، کسانی را مقدّم داشتیم آن وقت خدایی نکرده مشمول آن جمله‌ بعد این آیه می‌شویم که وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ، یعنی اگر کفران نعمت کردید، إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ.

من وظیفه خودم می‌دانم به عنوان یک انسان ایرانی که کم‌یابیش با مسائل اسلامی و مصالح کشور ولو با چندین واسطه و از دیگران شنیدن آشنا هستم اولاً از شخص برادر عزیزمان که اگر اسم ببرم مطمئن هستم که خوششان نمی‌آید تشکر کنم. همه می‌دانید که این گوهر گران‌بهایی است که خدا قسمت اهل این محل کرده است، خدا ان‌شاء‌الله برکات وجودشان را بیشتر و وافرتر و مؤثرتر و بادوام‌تر قرار بدهد. خدا ان‌شاء‌الله به همه کسانی که در ایجاد این مدرسه به این زیبایی و با این شکوه در این منطقه ممتاز شهر نقشی داشته‌اند و زحمتی کشیده‌اند پاداشی در خور کرم خودش عنایت بفرماید.

مخصوصاً جناب آقای مهندس مرتضوی را که زحمات فراوانی کشیده‌اند و کسالت دارند خداوند متعال به حق فاطمه زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها به ایشان عافیت کامل مرحمت کند تا بتوانند فعالیت‌های خودشان را بیشتر و بهتر ادامه بدهند و ان‌شاء‌الله ما را هم شاکر نعمت‌های امثال ایشان قرار بدهد.

عاجزانه از پیشگاه مقدس ولی عصر‌ارواحنافداه، مانند موری در مقابل سلیمان، تقاضا می‌کنیم که گوشه چشمی به مجلس ما، به محل ما، به انقلاب ما و به کشور ما داشته باشند.

پروردگارا! به ما توفیق بده که در راه انجام بهترین خدمات به اسلام و این مردم مسلمان، مردم مخلِص، فداکار، علاقه‌مند به ولایت، وظایفمان را بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم.

کسانی که دوست دارند در این مسیر قدم بگذارند، هم ازلحاظ تحصیل علوم دینی، هم ازلحاظ تقوا و خودسازی و هم ازلحاظ بصیرت افزایی و کسب صلاحیت برای خدمت‌هایی که جامعه به آن‌ها احتیاج دارد، خدایا! بر توفیقات همه آن‌ها بیفزا!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

روح امام را با انبیا و اولیا محشور بفرما!

شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما!

در ظهور ولی عصرارواحنافداه تعجیل بفرما!

به حق محمد و آله الطاهرین


[1]. آل‌عمران، 19.

[2]. آل‌عمران، 85.

[3]. ابراهیم، 18.

[4]. فرقان، 23.

[5]. نور، 39.

[6]. نور، 40.

[7]. انبیا، 34.

[8]. زمر، 30.

[9]. نحل، 44.

[10]. اسراء، 106.

[11]. کافی، ج ‌‌۱، ص ۳۴.

[12]. نساء، 59.

[13]. جمعه، 2.

[14]. ضحی، 11.

[15]. ابراهیم، 7.