بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
خداوند متعال را شکر میکنیم که عنایت فرمود با همکاری تعدادی از برادران عزیز توانستیم حرکت انشاءالله بالندهای را در جهت رفع نیازهای آموزشی حوزه و هماهنگ کردن فعالیتهای آموزشی با نیازهای جامعه در حوزه شروع کنیم.
بنده از سال 26 که طلبه شدهام تا به امروز، پنجاه و یک سال است که هم خودم و هم دوستانی که با هم انس داشتهایم یکی از مسائلی که همواره دغدغه فکری و مایه دلمشغولی ما بوده این است که این شرایط آموزش حوزه با نیازهای جامعه اسلامی هماهنگ نیست و ما همیشه خیلی از قافله، دور هستیم. شاید الآن شما برادران عزیز نتوانید درست تحلیل کنید که چرا شرایط حوزه به این صورت بوده و هنوز هم کاستیهای زیادی دارد. من هم نمیخواهم برای توضیح اینها خیلی وقت شما را بگیرم، منتها مطالبی را بهاجمال عرض میکنم.
زمانی که ما تحصیل علوم دینی را شروع کردیم در شهر خودمان (یزد) حدود 10 مدرسه بزرگ علوم دینی وجود داشت. بیشتر حجرههای این مدارس یا مخروبه و ویرانه بود که اصلاً بههیچوجه نمیشد از آنها استفاده کرد یا درهای آنها بسته بود و بازاریها به عنوان انبار از آنها استفاده میکردند. بعضی از مدارس هم تحویل ادارات دولتی شده بود.
مثلاً یکی از مدارس یزد سالیان زیادی بیمارستان زنان بود، بعد نوانخانه و شیرخوارگاه شد و چیزهایی از این قبیل. تازه اندکشماری از بچههای مستضعف - حدود هفت، هشت نفر- با همت بعضی از علما و وعّاظ شهر در یک مدرسه جمع شده بودند و درس طلبگی را شروع کرده بودند؛ نه برنامهای، نه بودجهای، نه مشوّقی و نه امکانات تحصیلیای. سال 32 که خود بنده به قم آمدم با هزار زحمت یک حجرۀ نمور پیدا کردم که شب بتوانم در آن بخوابم.
بههرحال با آن وضع و آنگونه درس خواندنها نمیشد انتظار داشت که نیازهای جامعه، بررسی و هماهنگ با آنها برنامهریزی صحیحی انجام شود؛ ولی از زمانی که مرحوم آیتالله بروجردیرضواناللّهعلیه متصدی امور حوزه شدند حوزه آرامآرام رو به رشد رفت تا زمان انقلاب که دیگر اوج شکوفایی حوزه بود. بعد حرکت بالنده حوزه شروع شد تا امروز که برکات آن را ملاحظه میفرمایید.
بسیاری از جوانان ما که گلهمند هستند که چرا درسها و برنامههای حوزه اینگونه است باید بدانند که این میراث نامبارک، از دوران گذشته برای ما باقی مانده و مسئولان حوزه هنوز نتوانستهاند آن ویرانیها را جبران و کمبودها را تأمین کنند. انشاءالله با همت شما عزیزان که نیازهای جامعه را بهتر درک میکنید، در آینده قدمهای بلندتری برداشته خواهد شد؛ ولی همین حرکتی که در طول همین چند سال نسبتاً کوتاه انجام گرفته و برکاتی که برای عالم اسلام بلکه برای کل جهان بشریت داشته است بههیچوجه قابل پیشبینی نبود؛ کما اینکه اصل انقلاب هم قابل پیشبینی نبود.
ما در شرایطی هستیم که خداوند متعال یکی از بزرگترین نعمتهای عظیم خود بر بشریت را به ما داده و آن داشتن یک نظام اسلامی زیر سایه ولیفقیه، جانشین امام زمانصلواتاللّهعلیه، است. امیدواریم این نعمت همواره بر ما مستدام باشد و ما بتوانیم دِین خودمان را نسبت به آن، هرچه بیشتر و بهتر ادا کنیم؛ همچنین عواملی که جنبه اسلامی بودن این نظام را تضعیف میکنند برطرف نماییم. البته برای سایر جهات، مسئولانی هستند اما متصدی جبران ضعفی که در بُعد اسلامی و معنوی نظام وجود دارد بهطور طبیعی روحانیت است. ما باید با تلاش پیگیر خودمان ضعفهایی که به لحاظ فرهنگ اسلامی در نظام، وجود دارد را جبران کنیم.
در این جهت، یکی از کمبودهای حوزه، کمبود برنامه و دروس تخصصی است. این نظام آموزشی که رشتههای مختلف علوم وجود داشته باشند و هرکس در یک رشته، متمرکز شود و تخصص پیدا کند در همه دنیا پذیرفته شده است. تخصصها آنقدر ریز شده که یک رشته علمی که سابقاً یک رشته حساب میشد به سی، چهل رشته، تجزیه شده است. شاید الآن در دنیا بیش از سی رشته روانشناسی وجود داشته باشد. شمارش رشتههای پزشکی که از عهده من خارج است. کارهای تخصصی در دنیا آنقدر زیاد شده که واقعاً برای ما قابل تصور نیست.
به عنوان نمونه یکی از برادرانی که چند سال در کانادا مشغول تحصیل پزشکی بود و اکنون چند سالی است که به ایران آمده و سمت و مسئولیتی دارد میگفت یک تیم پزشکی در کانادا، در این زمینه که فشار خون بال مگس در ارتفاعات چه اندازه تفاوت میکند مشغول تحقیق هستند! این یک لطیفه به نظر میرسد اما بههرحال دنیا دارد اینگونه روی علوم تجربی کار میکند. علوم عقلانی و علوم دینی نیز به تخصصهای بیشتر نیاز دارد تا عمق بیشتری پیدا کند، مسائل ریز آنها تبیین شود و توان پاسخگویی به شبهات مختلفی که نوبهنو مطرح میشود برای علما و محققان فراهم آید.
به خاطر همین نیازها، همانگونه که ملاحظه فرمودید یکی از کارهایی که ما در اینجا انجام دادهایم این است که حدود دوازده رشته علوم انسانی تعریف کردهایم که الحمدللّه برادران مشغول هستند و امیدواریم که در آینده نزدیکی بتوانیم هر سال، هر دوازده رشته را دایر کنیم. تعداد رشتهها هر سال بیشتر میشود ولی سیاست کلی ما این است که انشاءالله در آینده نزدیکی -شاید سال آینده یا حداکثر دو سال آینده- بتوانیم هر سال در همه رشتهها دانشپژوه داشته باشیم.
از لحاظ کتاب هم تلاش زیادی کردهایم که کتابهای مورد نیاز آقایان در رشتههای تخصصی را فراهم کنیم. البته توجه داریم که کمبودها زیاد است ولی در حدّ توان خودمان سعی کردهایم که کتابهای نسبتاً خوب تخصصی فراهم کنیم. هر سال به بعضی از برادرانی که به خارج میروند تأکید میکنیم کتابهایی که بهتازگی نوشته و منتشر شده و به درد رشتههای تخصصی ما میخورد را فراهم کنند.
همینجا از برادرمان آقای دکتر لگنهاوزن تشکر میکنم که همین امسال تعداد زیادی از کتابهای خیلی خوب را برای ما تهیه کردهاند؛ البته هنوز در راه است. همینطور توسط دوستان دیگرمان در بیروت، کانادا و جاهای دیگر سعی میکنیم کتابهای خوبی را که برای تحقیق مفید هستند زودتر شناسایی و تهیه کنیم و در اختیار آقایان قرار دهیم.
یک مشکل اساسی برای دایر کردن همه رشتهها، مخصوصاً رشتههای تکمیلی و دکترا، کمبود استاد است. در دروس تکمیلی عمدتاً باید از استادان دانشگاه استفاده کنیم ولی در اینجا با مشکلات خاصی مواجه هستیم. البته کل دانشگاههای کشور در بعضی از رشتههای علوم انسانی که ما احتیاج داریم ضعیف هستند و حتی برای بعضی رشتهها در کل کشور بیشتر از یکی، دو استاد نداریم. علاوه بر این کمبودی که همه دانشگاهها دارند ما یک کمبود مضاعفی داریم و آن این است که هر استاد دانشگاهی هم به درد ما نمیخورد. ما باید سعی کنیم استادانی را انتخاب کنیم که با روحیه، منش و نیازهای علمی حوزویان تناسب داشته باشند. در همین راستا سعی کردهایم تعدادی از فارغالتحصیلانمان در بعضی از رشتهها را به خارج اعزام کنیم که در رشتههای موردنیاز تحصیل کنند تا در آینده نزدیک با کمبود استاد، کمتر مواجه شویم.
تعدادی از برادران شما در کانادا هستند که انشاءالله حداکثر تا یک سال دیگر دکترا میگیرند و برمیگردند. چند نفر در آمریکا و انگلستان هستند و یکی از برادران هم در اتریش است. در رشتههای مختلف و بهخصوص رشتههایی که استاد کم داشتیم سعی کردهایم شرایطی را فراهم کنیم که استادان از دانشگاههای خارج، دکترا بگیرند تا به لحاظ استاد، خیلی احساس خودکمبینی نکنیم و بتوانیم در مقابل سایر دانشگاهها بگوییم که حوزه هم استادانی دارد که در رشتههای موردنیاز در سطوح بالا و در خارج از کشور تحصیل کردهاند و در زادگاههای علوم و نظریاتی که شما آنها را خیلی بالا میدانید دوره گذرانده و تخصص و دکترا گرفتهاند.
شاید باز هم این توفیق را داشته باشیم که در بعضی از رشتهها که احساس میکنیم نیاز بیشتری هست، از فارغالتحصیلانمان برای ادامه تحصیل به خارج بفرستیم. البته اکنون شرایط آسانتری فراهم شده است؛ به این معنا که میتوانند فوقلیسانسشان را همینجا بگیرند و برای دکترا به خارج اعزام شوند. بهتدریج این امکانها برای گذراندن یک فوق تخصص یا برخی دورههای کوتاه فراهم میشود.
منتها کسانی که علاقهمند هستند از مجامع علمی خارج استفاده کنند باید به زبان، خیلی اهمیت بدهند. انشاءالله مشکلات دیگر را حل میکنیم اما این مشکل اساسی است. فرض کنید اگر بخواهند یکی، دو سال به خارج بروند یا دو سال، دو سال و نیم، یک دوره دکترا را بگذرانند آنجا باید حداقل یک سال زبان بخوانند. این کار خیلی سختی است اما اگر اهتمام داشته باشند که زبانشان را همینجا تقویت کنند امکان بیشتری فراهم میشود که بتوانند در مجامع علمی دنیا حضور داشته باشند و در کنفرانسها شرکت کنند. گهگاهی هم استادانی از خارج میآیند و در ایران کنفرانسهایی برگزار میکنند. حضور در این کنفرانسها و استفاده از نظریات علمی هم متوقف بر این است که ما به زبان مسلط باشیم.
الآن از بسیاری از برادرانی که در کانادا هستند دعوت میشود تا برای کنفرانسهای علمی دنیا در کشورهای مختلف فرانسه، کانادا و آمریکا مقاله بنویسند و سخنرانی کنند، بعد هم از آنها تقدیر و تشکر به عمل میآید. برای حوزه علمیه قم مایه افتخار است که دانشپژوهی که در اینجا درس خوانده، بتواند در مجامع علمی دنیا مقاله بنویسد، سخنرانی کند، کنفرانس بدهد، بحث کند و مورد تقدیر و تشکر قرار گیرد. حتی بعضی از این دانشپژوهان دارند رساله فوقلیسانسشان را در آمریکا چاپ میکنند. الآن رساله یک دانشجوی ایرانی که در کانادا درس خوانده از طرف یک دانشگاه دیگر دارد چاپ میشود. اینها برای حوزه بسیار مایه افتخار است. امیدواریم که در آینده، بسیار بیش از اینها پیشرفت کنیم و از فرهنگ غنی اسلامی و زحماتی که علمای بزرگمان در طول قرنها کشیدهاند بیشتر استفاده کنیم و خودباخته نشویم. بدانیم که در فرهنگ ما مایههای زیادی هست که دنیا به آن احتیاج دارد به شرطی که بتوانیم آنها را درست عرضه کنیم. مشکل ما مشکل عرضه مطالبی است که داریم، به زبانی که دنیا بفهمد.
امیدواریم با همّتی که شما عزیزان به خرج میدهید در آینده نزدیکی بتوانیم حوزه علمیه قم را به عنوان یک مرکز فرهنگی پیشرفته، به سراسر دنیا معرفی کنیم بهگونهای که دست نیاز به سوی این مرکز دراز کنند و شما هم بتوانید پاسخهای مناسبی عرضه کنید که خداپسند و مایه عزّت اسلام و نظام اسلامی باشد.
در این فرصت مناسب میبینم که شما عزیزان را به رسالت عظیمی که در این دوران به دوش داریم توجه بدهم. همانگونه که خودتان میدانید این رسالت، مسئله مبارزه با فرهنگ الحادی است.
متأسفانه در اثر عدم آمادگی جامعه ما برای برخورد با عناصر فرهنگ الحادی، این فرهنگ کمیابیش در جامعه ما وارد شده و آثار منفی خودش را در گوشه و کنار نشان داده است ولی آنچه برای ما بیشتر جای نگرانی دارد این است که عناصری از این فرهنگ، در دانشجویان مسلمان هم نفوذ پیدا کرده و افکار آنها را تحت تأثیر قرار داده است! حتی متأسفانه گهگاهی در گوشه و کنار حوزه هم دیده میشود که کسانی تحت تأثیر این افکار الحادی قرار گرفتهاند و بدون توجه به اینکه این افکار چگونه ریشه فرهنگ و عقاید اسلامی را میزند نسبت به آنها روی خوش نشان داده و بعضی از مطالب آنها را کمیابیش پذیرفتهاند!
این رسالت عظیمی است به دوش شما عزیزانی که در این دوران زندگی میکنید. علمای سابق چنین رسالتی نداشتند چون آن زمان این موضوع، مطرح نبود. درحالیکه امروز این فکر الحادی به صورت بسیار گسترده در مکاتب مختلف فلسفی خودنمایی میکند و شیطان با تجربهای که در تمام عمر خود به دست آورده است به ایمان مردم هجوم آورده و متأسفانه در این زمینه به موفقیتهایی هم رسیده است! من به جز حوزه قم جایی نمیشناسم که صلاحیت برخورد با این موج عظیم الحاد را داشته باشد. البته حوزههای دیگر هم کمیابیش هستند اما با حوزه قم قابل مقایسه نیستند. در حوزه قم هم غیر از همین جاهایی که ملاحظه میفرمایید، جایی را سراغ ندارم که بتواند چنین کسانی را برای مبارزه با این فرهنگ پرورش دهد.
شما باید احساس مسئولیت درخوری داشته باشید. این مبارزه را مثل یک جهاد نظامی، مهم بشمارید و چنین تصور کنید که دشمنی پشت در خانه ماست و اگر اجازه بدهید به خانه ما وارد میشود و متأسفانه وارد بعضی از خانههای ما هم شده است! تصور کنید صبح که بلند میشویم یک عراقی را در پستوی خانهمان ببینیم. چگونه با او مواجه میشویم؟ چه احساسی در ما پیدا میشود؟ خداینکرده اگر در یکی از شهرهای مرزی ما دشمن عراقی وارد میشد و مردم، صبح که بلند میشدند میدیدند چند نفر عراقی در خانههایشان هستند، چه احساسی پیدا میکردند؟ آن وقتی که آبادان و بهخصوص خرمشهر در تاختوتاز عراقیها بود جوانان مسلمان ما آنجا چه کردند؟ حماسههایی که در آنجا آفریدند که در طول تاریخ کمنظیر بود، به خاطر این بود که احساس کردند دشمن در خانهشان است.
ما امروز باید این معنا را درک کنیم که دشمن فکری در خانههای ماست و بچههای ما را تحت تأثیر قرار میدهد. از باب تشبیه معقول به محسوس میگویم باید تصور کنیم یک عراقی آمده، دست انداخته و یقه دختر ما را گرفته است. وضع فرهنگی ما امروز اینگونه است. دختران و پسران جوان ما در دبیرستانها و بعد در دانشگاهها تحت فشار فرهنگ غرب هستند. در این وضعیت، ما چطور میتوانیم آرام بنشینیم و به کارهای مستحبی بپردازیم که معلوم نیست آثارش کجا ظاهر شود؟!
بههرحال خطر فرهنگی عظیمی جامعه ما را تهدید میکند. منظورم از خطر فرهنگی خطری است که متوجه باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی ماست. این خطر، هم عقاید جوانان ما را تضعیف میکند و هم پایبندی آنها به ارزشهای اسلامی و انقلابی را. شرایط اجتماعی هم، به هر دلیل، بهگونهای فراهم شده که زمینه را برای رشد این فرهنگ مهیا کرده است.
البته برخی خوشبینانه میگویند این جریان در ابتدا آفاتی دارد اما بعد برکاتی به دنبالش خواهد آمد و ما برای مبارزه با دشمن، قوی خواهیم شد! اگر تشبیه غلطی نباشد شبیه حرف رئیسجمهور مخلوع است که میگفت بگذارید دشمن وارد خاک ما شود بعد به او حمله میکنیم! در زمینه مسائل فرهنگی هم برخی اینگونه فکر میکنند و میگویند بگذارید فرهنگ غربی بیاید، آن وقت چنینوچنان میکنیم و ریشهاش را میکَنیم!
انشاءالله که اینگونه باشد ولی ما در زمینه نظامی تجربه خوبی نداشتهایم و وقتی دشمن آمد بسیار با زحمت او را بیرون کردیم. من فکر میکنم در زمینه فرهنگی کار بدتر از این است؛ برای اینکه در زمینه نظامی و فیزیکی میشود دشمن را بیرون کرد بهگونهای که جایش خالی بماند اما وقتی فکر در اذهان رسوخ کرد، به این زودیها نمیتوان آن را بیرون کرد. بعد هم آثار وسوسهاش در ذهنها باقی میماند. ایمان وقتی ضعیف شد دیگر بهآسانی نمیتوان آن را تقویت کرد. وقتی شبهه آمد حتی اگر پاسخ داده شود باز هم تهرنگ و وسوسهای از آن در ذهن باقی میماند و ایمان دیگر رشد نمیکند. این چیزی است که جوانان ما متأسفانه امروز با آن مواجه هستند و تکلیف ما را برای مبارزه با این دشمن ایمانبرانداز بسیار سنگین میکند.
تأکید بنده این است که راجع به اهمیت این خطر، بیشتر فکر کنید و بیندیشید که اگر خداینکرده در مقابل این خطر فرهنگی کوتاهی کنیم چه مسئولیت عظیمی در پیشگاه خداوند متعال خواهیم داشت؛ آن نعمت عظیمی که بعد از چهارده قرن به برکت خونهای پاک شهدایمان نصیب امت اسلامی شده بود یکسره به باد خواهد رفت!
شاید امروز ملاحظه بفرمایید که پیشبینیها و هشدارهای امامرضواناللهعلیه یکی پس از دیگری دارد تحقق پیدا میکند. امامرضواناللهعلیه میفرمود مبادا چنین و چنان شود! حالا میبینیم همان مباداها در حال رخ دادن است. میفرمود مبادا کسانی دوباره برگردند! حالا میبینیم مبادا شد بادا! مسائل دیگری هم هست که من وارد آنها نمیشوم.
بههرحال خطر، خطری عظیم است. باید اهمیت آن را درک و خودمان را برای مقابله با آن آماده کنیم. اگر ایمان خودمان محفوظ بماند ایمان فرزندان و نسل آینده ما بهشدت مورد تعرّض و خطر است. اگر خیلی هنر کنیم و بعد از چهل، پنجاه سال عمری که از خدا گرفتهایم بتوانیم ایمان خودمان را حفظ کنیم، محفوظ ماندن ایمان نسل آینده ما بسیار دشوار و در گرو فعالیت علمی، تحقیقاتی و فرهنگی ماست.
اگر ما این وظیفه را درست شناختیم و به آن عمل کردیم خدا هم برکت خواهد داد. همه حسابها، حسابهای عادی و بر اساس علل و اسباب مادی نیست. همه ما آثار امور معنوی و غیبی را در جریان انقلاب، قبل و بعد از پیروزی و بهخصوص در دوران جنگ تحمیلی، کمیابیش دیدهایم. خدای جبهه غیر از خدای حوزه نیست. برادران رزمنده در جبهه نظامی اخلاص ورزیدند، خدا هم به آنها کمک کرد که پیروز شوند. اگر ما هم در جبهه فرهنگی، اخلاص بورزیم خدا ما را یاری خواهد کرد. هرقدر هم که ضعیف باشیم و امکانات، تجهیزات و بودجه ما کم باشد، اگر آنچه در توان داریم را به کار بگیریم و تنبلی نکنیم قطعاً خدا کمک خواهد کرد؛ اما اگر سستی بورزیم و انگیزههای شخصی، مادی و دنیوی بر ما غلبه کند و مانع از این شود که وظایف شرعیمان را درست انجام دهیم، نمیتوانیم امید داشته باشیم که خدا به ما کمک کند.
امیدواریم همواره مورد عنایات خاص ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف باشید. از خدا بخواهید که شما را به وظایفتان آشناتر و در راه انجام آنها موفقتر کند. ما هم از خدا میخواهیم که توفیق خدمتگزاری به شما عزیزان که مایه امید آینده اسلام و انقلاب هستید را مرحمت بفرماید. نثار روح امام راحل و شهدای عزیز انقلاب بهخصوص شهدای حوزه، صلواتی ختم بفرمایید.
والسّلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته