بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملكوتى امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا مىكنیم.
فرارسیدن این عید بزرگ را به پیشگاه مقام معظم رهبرى و همه منتظران ظهور آن حضرت، مخصوصاً شما دانشجویان و اساتید محترم، تبریك و تهنیت عرض مىكنم. امیدوارم خداوند متعال به بركت این روز بزرگ، مشكلات مادى و معنوى را از جهان اسلام مرتفع فرماید و در ظهور آن حضرت تعجیل فرماید.
به مناسبت این روز مسائل بسیار مختلف و متنوعى را مىشود مطرح كرد ولی با توجه به اینكه محیط، محیط دانشگاه است و مخاطبان ما جوانان عزیزى هستند كه آینده كشور در دست آنهاست تا خواهران و برادرانى كه سروکارشان با فكر و اندیشه و علم و فلسفه است، به نظرم رسید خوب است موضوعى را مطرح كنیم كه بیشتر جنبه فكرى داشته باشد تا جنبه عاطفى.
در این جشنها معمولاً بیشتر مطالبى كه ارضاکننده عواطف مذهبى است از قبیل مدحها و اظهار علاقهها، چه به صورت نظم و چه به صورت نثر، بیان میشود اما توجه به مطالب فكرى در شأن دانشگاهها و حوزههاى علمیه است كه به این مسائل پرداخته شود. البته من ادعا نمىكنم یك مطلب نویی مىخواهم خدمت شما عرض كنم و یك تحفه جدیدى آوردهام؛ همین چیزهایى است كه خود شما مىدانید و اگر من بتوانم همان دانستههاى شما را صیقلى بزنم تا جلاى بیشترى پیدا كند خیلى از كار خودم ممنون خواهم بود.
آن مشخصهاى كه همه ما از وجود مقدس امام زمانصلواتاللهعلیه مىشناسیم و نهتنها ما ایشان را با این ویژگی مىشناسیم بلکه در همه دنیا هر جا نامى از امام زمانصلواتاللهعلیه مىشناسند ایشان را با این ویژگى مىشناسند این است كه ایشان كسى است كه دنیا را پر از عدل و داد مىكند. در ادیان دیگر هم کموبیش چنین انتظارهایى وجود دارد. در سایر فِرَق اسلامى هم چنین انتظارى هست اما به طور شفاف و داراى ویژگیهای خاص و ممتاز، در نظر شیعه مطرح است.
این ویژگى كه ما براى امام زمانصلواتاللهعلیه قائل هستیم و ثابت هم هست، در ذهن بعضى این تصور را به وجود مىآورد كه خداوند متعال پیغمبران و امامان را براى مقصد هدایت و ارشاد آفریده است اما یكى از این امامها را براى یک مقصد خاصى آفریده و آن این است كه بیاید جهان را پر از عدل و داد كند و این یك وظیفه ویژهای است كه خدا براى ایشان قرار داده است. گاهى چنین تصورات خامى در بعضى از افراد پیدا مىشود كه هر پیغمبر یا هر امامى یك برنامه خاصى داشته و فقط براى همان مبعوث، برانگیخته و تعیین شده است؛ و ازجمله، وظیفه امام زمانصلواتاللهعلیه هم این است كه سالها پشت پرده بماند و بعد هم در یك زمانی ظهور كند و دنیا پر از عدل شود. اینکه حالا چگونه خواهد شد را هم اکثراً اطلاعات روشنى از آن نداریم که چگونه خواهد شد ولى بههرحال ایشان را به این ویژگى مىشناسیم.
بنده میخواهم عرض كنم كه این ویژگى، خاص امام زمانصلواتاللهعلیه نیست؛ وظیفه همه انبیا، اولیا و اوصیا یك وظایف مشتركى است كه بعضی از آن وظایف را در هر شرایطى که باشد و به هر قیمتى که تمام شود باید انجام بدهند. بعضى وظایف هم هست كه در شرایط خاصى به تعبیر ما طلبهها تنجُّز پیدا مىكند یعنى مشخص مىشود كه حتماً باید آن كار را انجام بدهند. حالا یك مقدار این مطلب را توضیح مىدهم كه بازتر بشود.
آیهاى براى شما تلاوت مىكنم؛ أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ* لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛[1] این آیهاى است كه كلمه حدید در آن به كار رفته است. به همین مناسبت، سورهاى هم كه این آیه در آن هست سوره حدید نامیده مىشود. ترجمه آیه این است كه ما پیامبران را به همراه دلایلی روشن براى اهدافى به سوى خلایق فرستادیم. هدفى كه در ابتدا در این آیه روى آن تكیه شده این است که لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ براى اینكه مردم زندگیای توأم با عدل و داد داشته باشند.
بعد یك جملهاى را اضافه میفرماید كه وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ؛ ما آهن را در این جهان نازل كردیم و آفریدیم، آهنى كه فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ؛ یعنى ما در این فلز توان زیادى قرار دادیم که استعدادى براى فعالیتهای سخت دارد. هدف از این كار هم این بود که وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیبِ؛ تا خدا بداند چه كسانى حاضر هستند خدا را غایبانه و بدون اینكه او را ببینند و از او سخنى بشوند یارى كنند و در راه خدا قدم بردارند.
بنابراین یكى از اهداف مهم بعثت انبیا این بوده كه یک زندگى توأم با عدالت در جامعه انسانى برقرار كنند. آنها آمدند كه راه برقرارى یك زندگى عادلانه را به بشر نشان بدهند؛ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ؛ هم قوانین الهى را با آنها نازل كردیم و هم میزان و معیار كار صحیح، قسطآمیز و عادلانه را توسط آنها بیان كردیم تا مردم بدانند چه كارى عادلانه است و چگونه باید رفتار كرد كه جامعه، جامعه عادلانهاى باشد. این یكى از اهداف بعثت همه انبیا است، نهتنها پیغمبر اسلام یا چند تا از پیغمبران؛ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا؛ همه پیغمبران براى این كار مبعوث شدهاند.
تا این جا یك وظیفهای که مال همه انبیا هست را بیان مىكند كه ارشاد مردم است به راه زندگى سعادتمندانه و عادلانه با رعایت قوانین و مقرراتى كه خدا وضع كرده است. اگر مردم آن قوانین و مقرراتى كه خدا وضع كرده و به وسیله انبیا فرستاده را بشناسند و به آن عمل كنند زندگى عادلانه و سعادتمندانهاى خواهند داشت. اگر انبیا آمدند و اینها را براى مردم بیان كردند این وظیفهشان تمام است و مردم را به آنچه مىتواند آنها را در رسیدن به زندگى عادلانه كمك كنند هدایت کردهاند. این وظیفه به عهده همه انبیا است، در هر شرایطى و به هر قیمتى که تمام شود؛ یعنى پیامهایی كه خدا به انبیا مىدهد كه به مردم برسانید، چه قرآن باشد، چه تورات باشد، چه انجیل باشد و چه پیامهای دیگرى باشد كه خدا به انبیا بیان فرموده، آنها باید به هر قیمتى که شده اینها را به مردم بگویند ولو به قیمت جانشان تمام شود! اگر شمشیر بالاى سرشان باشد، اگر تبعیدشان كنند، اگر زندانشان كنند، اگر درون چاه باشند، اگر زبانشان را ببرند و اگر اعدامشان كنند باید این وظیفه را انجام دهند و اینها موجب این نمىشود كه این وظیفه از آنها ساقط شود. آنها اصلاً براى همین آمدهاند.
تا اینجا عین این وظیفه براى ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین هم هست و لذا انبیا در طول تاریخ که متأسفانه بسیارى از بخشهای تاریخ انبیا براى ما ناشناخته است، بیشترین سختىها را تحمل كردند تا این وظیفهشان را درست انجام دهند. شاید شنیده باشید که پیغمبرى را در چاهى زندانى كردند و درِ چاه را بستند تا از گرسنگى جان داد! پیغمبر دیگرى را در دیگ آب جوش جوشانیدند! پیغمبر دیگرى را با ارّه سرش را بریدند و او را نصف كردند! ولى این شكنجهها مانع نشد از اینکه آنها وظایفشان را انجام ندهند و بگویند چون این جا حفظ جان مطرح است ما باید تقیه كنیم و از انجام وظیفه، امساك كنیم؛ اصلاً آنها آمده بودند كه این وظیفه را به هر قیمتى که هست انجام دهند.
در خصوص ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین هم مىدانید که فرمودهاند ما مِنّا إلاّ مَقتولٌ أو مَسمومٌ؛[2] هر یك از ائمه ما یا با شمشیر به شهادت رسیدند یا با سم و زهر! یعنى آنها هم براى انجام وظیفهشان از هیچ تلاشى خوددارى نكردند و با اینكه مىدانستند به این جاها منتهى خواهد شد، یك بار، دو بار و سه بار تجربه كردند و یازده تا امام به همین صورتها شهید شدند. این وظیفه، مطلق است یعنى انجامش هیچ شرطى ندارد.
تا این جا ارائه طریق بود یعنى به مردم بگویند راه، این است؛ اگر مىخواهید زندگى عادلانه داشته باشید این احكام را باید رعایت كنید و این وظایف را باید انجام بدهید. براى انجام این وظیفه، هر قیمتى که تمام شود را باید بپردازند و هزینهاش را باید تحمل كنند.
اما اگر مردم پذیرفتند، قبول كردند و به آن آیینى كه پیغمبر عرضه كرد ایمان آورند مثل حضرت موسى آیین تورات را، حضرت مسیح آیین انجیل را و پیغمبر ما آیین قرآن را، اگر مردم ایمان آورند و حاضر شدند در راه تحقق آن اهداف و برنامهها فداكارى كنند یك وظیفه دیگر هم برای آنها پیدا میشود و آن این است كه جامعه را بر تحقق و عینیت یافتن این برنامهها رهبرى كنند. در این جا اگر مردم مطلقاً قبول نكردند آنها هم وظیفهاى ندارند؛ اگر پیغمبرى آمد و مردم را سالها دعوت كرد ولى مردم زیر بار نرفتند، خب چه حكومتى تشكیل بدهد؟! با چه كسى؟! چه كسى قاضى باشد؟! چه كسى فرماندار باشد؟! چه كسى دادستان باشد؟! چه كسى مسئول امور انتظامى باشد؟! چه كسى مسئول امور شهردارى باشد؟! هیچ كس قبول نمىكند. طبعاً وظیفهاى براى عینیت بخشیدن و پیاده كردن این احكام نخواهد داشت یا بفرمایید وظیفه آنها مشروط به این است که مردم بپذیرند، كسانى به قدر كافى به میدان بیایند و بگویند ما حاضر هستیم با شما همكارى كنیم تا جامعه اسلامى و حكومت اسلامى تشكیل بدهید و احكام اسلام را پیاده كنید. اگر مردم حاضر شدند، یك تكلیف دیگرى به گردن انبیا مىآید كه اولاً در تشكیل حكومت و پیاده كردن احكام اسلامى اقدام كنند و اگر كسانى بناى شورش و مخالفت و دشمنى با نظام اسلامى را گذاشتند به كمك مردم با آنها مبارزه كنند؛ یعنى اگر پیغمبرى در یك قطرى از اقطار عالم، در یك سرزمینى، مبعوث شد و دعوتش را اظهار كرد و مردم به قدر كافى براى اینكه كه یك حكومتى ولو در یك شهر تشكیل شود او را یارى كردند، وظیفهاش این است كه رهبرى آن جامعه را بپذیرد و به كمك مردم، حكومت دینى، طبق احكام الهى تشكیل بدهد.
وقتى این جامعه تشكیل شد اگر دشمنان همسایه شرقى و غربى حمله كردند و خواستند این حكومت را از بین ببرند باید دفاع كند، نه اینکه آن جا دیگر بنشیند و تسلیم شود و بگوید همانگونه كه اولش مشروط بود به اینکه مردم قبول كنند حالا هم در صورتى من به وظیفهام ادامه مىدهم كه همسایهها مانع نشوند. اگر همسایهها مزاحمت ایجاد كردند یا یك اشرارى در داخل یك جامعه، دست به شورش برداشتند و خواستند حكومت حق را ساقط كنند، یك وظیفه دیگرى دارد و آن این است که دفاع كند. با چه دفاع كند؟! وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ؛ ما آهن را براى همین فرستادیم؛ یعنى باید دست به سلاح ببرد؛ یعنی بعد از اینكه جامعه اسلامى تشكیل شد و مردمى حاضر شدند احكام دین را پیاده كنند، اگر كسى مزاحم این حكومت شد و خواست این حكومت را ساقط كند باید به زور سلاح از خودشان دفاع كنند. سوره حدید به این مناسبت نازل شده است.
این دو وظیفه، یكى بیان احكام الهى كه مبتنى بر یك سلسله باورها و عقاید است از توحید و نبوت و معاد گرفته، بعد بیان اخلاق و ارزشها و احكام اسلامى، بیان اینها مشروط به هیچ شرطى نیست. چه پیغمبر و چه امام باید اینها را مطلقاً بیان كنند تا مردم هدایت شوند و كسى حجتی بر خدا نداشته باشد. اتفاقاً همین تعبیر در قرآن آمده که رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاّ یكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛[3] ما پیغمبران را با بشارت و انذار فرستادیم تا مردم حجتى بر خدا نداشته باشند و روز قیامت نتوانند بگویند ما نفهمیدیم و نمىدانستیم؛ گفته مىشود که پیغمبران آمدند و براى شما بیان كردند. پس پیغمبران آمدند تا مردم حجتى بر خدا نداشته باشند. اینكه مىگوییم اتمام حجت كردن، این تعبیر از همین جا گرفته شده است یعنی حجت تمام مىشود. این یك وظیفه؛ اما وظیفه عملى و اجرایى آن یك وظیفه دیگرى است. پذیرفتن مسئولیت رهبرى جامعه، این همان است كه در فرهنگ ما اسم آن را امامت مىگذاریم.
پیغمبر اسلام علاوه بر مقام نبوت و رسالت، مقام امامت هم داشتند. در میان انبیاء گذشته هم بعضى از انبیا بودند كه مقام امامت داشتند. اولش حضرت ابراهیم است؛ وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً.[4] حضرت ابراهیم مقام نبوت داشت، مقام رسالت داشت، مقام خُلَّت داشت اما بعد از آن، مقام امامت هم برای ایشان شرط شد. پیغمبران دیگرى هم هستند که وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا.[5] به بعضى از انبیا مقام امامت هم داده شده بود. آنها كسانى بودند كه شرایط اجتماعى به گونهاى بود كه مىتوانستند رهبرى جامعه را عهدهدار بشوند. آن جا یك تكلیف دیگرى هم غیر از ارشاد و هدایت مردم بر ذمهشان مىآمد و آن پذیرفتن مسئولیت رهبرى جامعه بود. این دو وظیفه كه البته در بطنش وظایف دیگرى را با خودش دارد كه وقتى تحلیل مىكنیم چند تا وظیفه مىشود و حالا من به آنها نمىپردازم مال همه انبیا بوده است.
اگر انبیائى حكومت تشكیل ندادند و رهبرى جامعه را عهدهدار نشدند مال این بود كه مردم با آنها همكارى نكردند. آنها بهتنهایی و یکنفری که نمىتوانستند همه كارها را عهدهدار بشوند، این بود كه این تكلیف براى آنها تنجز پیدا نكرد. آن كسانى كه مردم كمك كردند و قدرت داشتند، مثل حضرت داود، حضرت سلیمان و كسان دیگرى، آنها حكومت هم تشكیل دادند. این مقدمه یك چیز واضحى است و همه ما کموبیش مىدانیم، من یك خورده شفافش كردم وگرنه همه شما این مسائل را مىدانید.
وقتى ما در دستگاه اسلام مىآییم، پیغمبر اسلام در اول كه مبعوث شدند حتى قدرت رساندن احكام به مردم را نداشتند. تا مىآمدند صحبت كنند و مردم را هدایت كنند به ایشان سنگریزه مىزدند، چیزهاى پلید به سر حضرت مىریختند، خاكستر مىریختند، به حضرت جسارت مىكردند و نمىگذاشتند حرف بزنند. وقتی ایشان حرف میزدند انگشتانشان را در گوشهایشان فرومیکردند؛ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ؛[6] نهتنها سر انگشت را؛ انگشتانشان را در گوشهایشان مىچپاندند براى اینكه صداى پیغمبرصلیاللهعلیهوآله را نشوند! حضرت مدتها در مكه، در زادگاه خودشان، در یك درّه كوچكى كه شعب ابیطالب بود محصور بودند. حتى اجازه ورود نان و آب به آن جا را نمىدادند. یك عده از مسلمانان كه به حضرت گرویدند در این درّه، محصور بودند. كسانى باید مخفیانه میرفتند چند تا مشك آب و مقدارى غذا میآوردند و به اینها میرسانند تا اینها و مخصوصاً بچهها از تشنگى هلاك نشوند؛ در زادگاه خود حضرت، در شهر مكه! تا بالاخره حضرت به مدینه مهاجرت كردند و آن جا مردم، اطراف ایشان را گرفتند و ایشان را یارى كردند و مهاجرین هم از مكه آمدند و زمینه براى تشكیل حكومت اسلامى فراهم شد. این بود كه حضرت، رهبرى جامعه اسلامى را هم پذیرفتند؛ و این وظیفه ایشان بود چون مردم به ایشان كمك كردند.
طبق عقیده ما شیعیان، بعد از پیغمبرصلیاللهعلیهوآله چه كسى بایست این كار را بكند؟ امیرالمؤمنین علىعلیهالسلام؛ اما همه ما مىدانیم که براى تشكیل حكومت و برقرارى امامت، مردم با علىعلیهالسلام همكارى نكردند. گفتند ما خودمان مىخواهیم براى خودمان رئیس تعیین كنیم! یك جا من گفتم که دموكراسى در عالم اسلام از روز سقیفه شروع شد؛ مردم گفتند ما خودمان مىخواهیم به هر كسی که مىخواهیم رأى بدهیم! چه كار داریم که خدا چه كسى را برای ما تعیین كرده است؟! بالاخره به جناب ابوبكر رأى دادند و ایشان خلیفه شد و بعد هم به كسان دیگرى.
مدتها طول كشید تا بالاخره مجبور شدند و دیدند هیچ كس نمىتواند این كشتى متلاطم عالم اسلام را به ساحل برساند جز علىعلیهالسلام. این بود که بعد از قتل عثمان، همین مردم در خانه علىعلیهالسلام ریختند و با ایشان بیعت كردند. در آن سه دورهاى كه سه نفر دیگر خلافت كردند علىعلیهالسلام نیامد با مردم مبارزه كند؛ احتجاج كرد، در مسجد آمد و بحث كرد و فرمود این حدیث را از پیغمبرصلیاللهعلیهوآله شنیدهاید یا نه؟! فلان روز در فلان جا چنین فرمود را یادتان هست یا نه؟! مردم شنیدند؛ بعضىها گفتند فراموش كردیم! بعضىها گفتند دیر آمدی و دیگر بیعت کردهایم و كار از كار گذشته! بههرحال زیر بار نرفتند. حتى شنیدهاید که امیرالمؤمنینصلواتاللهعليه شبها فاطمه زهراسلاماللهعليها و حسنینصلواتاللهعليهما را برمیداشتند، درِ خانه مهاجرین و انصار مىرفتند و به آنها مىگفتند فلانى! سلامعلیکم! یادت هست که پیغمبر در غدیر چه گفت؟! یادت هست که پیغمبر در فلان جا چه گفت؟! آنهاییشان كه منصف بودند مىگفتند حق با شماست اما ما بیعتى کردهایم و نمىخواهیم زیر حرفمان بزنیم!
بالاخره تا مربوط به اتمام حجت بود، علىعلیهالسلام بحث كرد و با مردم اتمام حجت كرد اما مردم نخواستند. شاید كه نه، بهاحتمالقوی مىدانستند که اخلاق على و منش ایشان با خواستههایشان نمىسازد. نمونههاى زیادى دارد كه حالا وقت شما را نگیرم؛ آن قاطعیت على، آن سختگیری ایشان در بیتالمال، آن قاطعیت ایشان در اجرای حدود و احكام، اینها چیزهایى بود كه طبیعت جامعه خیلى با آن سازگار نبود. مردم یك كسى را مىخواستند که سهل گیرتر باشد، بیشتر اهل تساهل و تسامح باشد، نرمش بیشترى داشته باشد. این بود كه خیلى دل خوشى از علىعلیهالسلام نداشتند. تا آن وقتى كه بالاخره ناچار شدند و آمدند با علىعلیهالسلام بیعت كردند.
وقتى مردم جمع شدند علىعلیهالسلام یك سخنرانىاى كردند و در ضمن آن سخنرانى فرمودند: لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِيَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ يَغَارُوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا؛[7] خلاصه ترجمهاش این است كه اگر نبود كه مردم دور من را گرفتند و از من اجازه خواستند كه بیعت كنند و با حضور آنها حجت بر من تمام شد - وَ قِيَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ؛ حجت بر من قائم شد چون یار و یاور پیدا كردم- تا آن روز، در زمان سه خلیفه قبلى، من یار و یاورى نداشتم كه قیام كنم. هر چه گفتم و بر آنها حجت اقامه كردم و دلیل آورم كه حقِ من است و من باید خلیفه باشم تا بتوانم مردم را هدایت كنم گفتند نه؛ اما وقتى آمدند و قبول كردند، دیگر من حجتى نداشتم. اگر نبود اینكه حضور مردم باعث این شد كه حجت بر من تمام شود و از طرف دیگر هم خدا یك میثاقى از عالمان گرفته و آن این است كه با ظلم مبارزه كنند، همان كه همه انبیا براى همین مبعوث شدند، لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ، طبعاً آن كسانى كه دانش بیشترى دارند و بینشى دارند مسئولیت بیشترى خواهند داشت و حضرات معصومین در رده اول علما هستند. چون اینگونه است که از یك طرف، خدا از ما میثاق گرفته كه در مقابل ظلم آرام نگیرید و از طرفى هم مردم آمدند و مىگویند ما حاضر هستیم كمك كنیم، من دیگر حجتى ندارم كه حكومت شما را قبول نكنم.
اما بعد از امیرالمؤمنینصلواتاللهعليه، امام حسن، امام حسین و سایر ائمهصلواتاللهعليهماجمعين تا امام حسن عسكرىعلیهالسلام هیچ كدام چنین موقعیتى هم كه مردم لااقل در ظاهر بیایند با آنها بیعت كنند را پیدا نكردند. سالها در حبس، در زندان و یا تحت نظر بودند و به این صورتها زندگى كردند. تا یازده امام به همین ترتیب گذشت. البته آنها براى ارشاد مردم از هیچ چیزى كوتاهى نكردند؛ زندان رفتند اما حق را گفتند و مردم را روشن كردند؛ كشته شدند اما مردم را در جهالت نگذاشتند بلكه كشته شدن خودشان را وسیلهاى براى هدایت مردم قرار دادند؛ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ؛[8] در زیارت اربعین سید الشهداصلواتاللهعليه مىخوانیم امام حسینعلیهالسلام خون دلش را بذل كرد تا مردم را از گمراهى نجات دهد. این وظیفه را همه داشتند ولو به قیمت جانشان؛ اما مسئولیت امامت و رهبرى عینى جامعه، در صورتى بود كه مردم بیایند قبول كنند، با آنها همراهی كنند، لااقل یك گروه مؤثر در جامعه، یك جمعیتى كه با آنها بتوانند حكومتى تشكیل بدهند؛ اما براى هیچ یك از امامان چنین چیزى فراهم نشد. پس ما فراموش نكنیم که هدایت مردم و مبارزه با ظلم، یك وظیفه عمومى براى همه انبیا و اولیا است منتها این وظیفه دوم مشروط بر این است كه مردم هم كمك كنند.
حالا میآییم راجع به شخصیت امام زمانعجلاللهفرجهالشریف صحبت كنیم؛ اگر امام زمانعجلاللهفرجهالشریف حضور مىداشتند و غایب نبودند باز مثل سایر پدرانشان و اجدادشان وظیفه ارشاد مردم را عهدهدار مىشدند، جواب مسئله مىدادند، مشكلات را حل مىكردند و درنهایت هم مثل آنها به شهادت مىرسیدند؛ همان كارى كه مردم با پدرانشان كردند با ایشان هم مىكردند؛ همان مسلمانها! مسلمانها! اما جامعه به یك رهبر الهى احتیاج داشت براى روزى كه مردم سرشان به سنگ بخورد و آماده پذیرش حكومت حق بشوند.
در زندگى امیرالمؤمنینصلواتاللهعليه دیدیم که در زمان سه خلیفه، مردم سراغ علىعلیهالسلام نیامدند اما بعد از اینكه سرشان به سنگ خورد و مشكلات رفتاری خلفاى پیشین مخصوصاً خلیفه سوم و تبعات آن دامنگیر مردم شد، ظلمها رواج پیدا كرد، رشوهخواریها، رانتخواریها، حیفومیل بیتالمال و اختلاسها رواج پیدا كرد، مردم مجبور شدند و ریختند خلیفهشان را كشتند؛ خود مسلمانها! دیدند هیچ چارهاى نیست جز اینكه بیایند در خانه علىعلیهالسلام؛ كسى مىتواند این كشتى متلاطم را به ساحل برساند كه قدرتى مثل علىعلیهالسلام داشته باشد، اخلاصى مثل علىعلیهالسلام داشته باشد، قاطعیتى مثل ایشان داشته باشد. وقتى سرشان به سنگ خورد ناچار شدند. متأسفانه بعد از چندى، هنوز مدتى نگذشته بود، دوباره آن حالت دنیاگرایى، مقامپرستی و دلبستگی به زخارف دنیا بر سر سیاستمداران حكومت علىعلیهالسلام غالب شد و همانهایی كه در بیعت با علىعلیهالسلام پیشقدم بودند همانها شمشیر به روى علىعلیهالسلام كشیدند! ولى بالاخره عموم مردم به خاطر اینكه از دیگران مأیوس شده بودند، آخر در خانه علىعلیهالسلام آمدند.
پیشبینی مىشود که جامعه جهانى بشرى، این مراحل تاریخى را در یك اشل وسیعتری مىگذراند. آن روز جامعه اسلامى مگر چقدر بود؟ چقدر جمعیت داشت؟ شهرهایشان چه بود؟ ساختمانهایشان چه بود؟ تجهیزاتشان چه بود؟ یک جامعه ابتدایى بسیار ساده بود. جامعه گسترش پیدا مىكند، ابعادش مختلف مىشود، تكنولوژى، پیشرفته مىشود، صنایع، پیشرفته مىشود، اموال و ثروتهای كلان در جامعه پدید مىآید، دانشها افزوده مىشود، بر تجربههاى مردم افزوده مىشود، مردم با همان گرایشها، مردم كه مىگویم بالاخره ما هم همین مردم هستیم دیگر، یعنى صرفنظر از آن كسانى كه كاملاً در مكتب انبیا تربیت شدند، امثال سلمان و ابوذر و امثال اینها، اگر این چند گروه اقلیت تربیتشدگان را استثناء كنید، بقیه مردم بالاخره خواستههاى دنیایى دارند.
شما به یك نماینده شهرتان كه رأى بدهید فردا مىخواهید برای امور مادى شهرتان كمك كند؛ اینگونه نیست؟! احیاناً آن كسى كه وعدههایی مىدهد كه من براى شهر خدماتى انجام مىدهم، اگر تبلیغات خوبى داشته باشد، رأى بیشترى هم مىآورد. توقعات مردم براى همینها است دیگر. بیشتر امور مادى ملحوظ است. اگر با عدالت و با ارزشهای معنوى تنافى پیدا كند اكثریت مردم در اكثر زمانها كفه مادى را ترجیح مىدهند، مىگویند رشد اقتصادى در جامعه پیدا شود ولو تعداد محرومان هم زیاد شود؛ درآمد سالانه افزایش پیدا كند ولو فاصله طبقاتى بیشتر شود؛ ما در معیارهاى بینالمللی، پیشرفت اقتصادى پیدا كنیم، صندوق بینالمللی پول و بانك جهانى تصدیق كند كه اقتصاد ایران در حال پیشرفت است، اگر یك عده هم از گرسنگى مردند بمیرند! ما توسعه اقتصادى مىخواهیم یعنى آن جورى كه دنیا مىگوید توسعه، آنها قبول كنند كه ما در حال پیشرفت هستیم، مردم ما گرسنگى مىكشند، عشایر ما در طول سال یك وعده نان شب گیرشان نمىآید نیاید؛ عوضش كسانى هستند که برجها دارند، ماهى میلیونها درآمد دارند؛ میلیونها چیست؟! ما با مفاهیم ذهنى خودمان بحث میکنیم؛ گاهى روزى میلیاردها درآمد دارند! تا در محاسبات اقتصادى گفته شود كه درآمد سرانه كشور بالا رفته است اما نمىگویند این درآمد گیر چه كسى بیاید؟! نفت هشت دلار، چهل دلار مىشود؛ درآمدش گیر ملت ایران مىآید؛ كدام ملت؟! گیر چه كسى مىآید؟! مهم نیست! صندوق بینالمللی پول تصدیق كند كه اقتصاد ما در حال پیشرفت است، ما دیگر خشنود هستیم! اكثریت مردم غالباً دنبال چنین شعارها و چنین اهداف مادیگرایانهای هستند اما اینكه توزیع ثروت، عادلانه باشد، حداقل زندگى براى همه مردم تأمین باشد ولو درآمد سرانه بالا نرود آن خیلى مهم نیست. مخصوصاً براى سیاستبازان، آنچه مهم است ارائه این آمارهاست. اگر كسى سؤال كند كه شما بودجهتان را بر اساس نفت بشكهاى پانزده دلار بستهاید، حالا كه چهل دلار شد كجا رفت؟! دولت پاسخگو پاسخى ندارد! مهم نیست! صندوق بینالمللى پول بگوید شما اقتصادتان پیشرفت كرد، دیگر خوب است و ما خرسند هستیم!
در زمان علىعلیهالسلام هم همینگونه بود؛ كسانى دنبال بودند ثروتهای كلان به هم بزنند، محتواى كاخ سلاطین ساسانى در دست یك عدهاى بیفتد، آنچه اندوختههاى سالیانه سلاطین ساسانى و قیصرهاى روم بود در دست كسانى مثل طلحه و زبیر و امثال اینها بیفتد؛ یك آدم هزار تا غلام داشته باشد! خب هزار تا غلام را مىخواهى چه كار كنى؟! آدم زندگى هم مىخواهد بكند خب یك غلام یا یك كنیز مىخواهد، دو تا مىخواهد، پنج تا مىخواهد، ده تا مىخواهد، هزار تا غلام؟! هزار تا كنیز؟! افتخارشان همین بود كه دائماً كاخ بسازند، دائماً بر تعداد غلامها و كنیزها بیفزایند و دائماً بر موزههاى جواهراتشان بیفزایند. اینها حكومت علىعلیهالسلام را نمىپسندیدند.
خدا پیغمبران را براى چه فرستاده بود؟! براى اینكه درآمد سرانه بالا برود یا لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؟! خدا انبیا را فرستاده بود تا عدل و داد در جامعه رواج پیدا كند، تا در جامعه اسلامى سرى بى شام بر بالین گذاشته نشود اما سیاستبازان گفتند ما فكر توسعه اقتصادى هستیم، حالا یك عدهاى هم از گرسنگى مردند بمیرند! به ما چه؟!
در طول دوران دویست و پنجاه ساله امامت، ما مسلمانها، آنها هم شاخ نداشتند، آنها هم مثل من و شما مسلمان بودند، نماز مىخواندند، روزه مىگرفتند، حج مىرفتند، زكات مىدادند اما زیر بار حكومت علىعلیهالسلام نمىرفتند؛ ما هم شاخ نداریم؛ هر كسى درون خودش را بكاود و ببیند آیا حاضر است زیر بار حكومت علىعلیهالسلام برود؟!
حالا یك امامى باید بیاید براى یك روزگارى كه آن هدف نهایى بعثت انبیا و اولیا تحقق پیدا كند. او باید در زمانى ظهور كند كه جامعه آماده پذیرش او باشد؛ یعنى همه مکتبها را آزموده باشند، از كمونیسم گرفته تا لیبرالیسم، همه آزمایش خودشان را بدهند و بگویند اینها دستاوردهای بشر است، ببینید چه كرد؟! آن حكومت كمونیسم در طول 70 سال حكومت بر كشورهاى اسلامى بود، چقدر جنایت؟! چقدر خونریزى؟! كسى حق نداشت بگوید دین من این است و مىخواهم نماز بخوانم. نتیجهاش را ببینید چه شد؟! این هم حكومت لیبرالیسم غربى در آمریكا؛ ریاست جمهوریاش با تقلب سر كار مىآید، بعد هم اینهمه مفاسد و خونریزى در عالم به راه مىاندازد كه خود آمریكایىها گفتهاند منفورترین رئیسجمهور در طول تاریخ آمریكا این مرتیكه است! این هم نتیجه لیبرالیسم غربى. فاشیسم هیتلرى و دیگران را هم آزمودند. كدامش به نتیجه مطلوب رسید؟! افسوس كه ما از اینها درست عبرت نمىگیریم، باز هم بار دیگر باید سرمان به سنگ بخورد، ما را مثل توپ از این مكتب به آن مكتب و از این طرف به آن طرف پاس بدهند تا بالاخره جامعه، روزى به این نتیجه برسد كه این مکتبهای دستپخت بشر، مشكل بشریت را حل نمىكنند. آنوقت است كه وقتى نداى الهى به گوش مردم مىرسد مردم با طوع و رغبت مىپذیرند؛ تجربهها اندوخته شده و نتیجههایش حاضر و بیّن است.
ولى بالاخره در میان بشر، كسانى شیطانصفت، همیشه بودهاند و همیشه هم خواهند بود. كسانى هم زیادهطلب هستند، پست و مقامهایی كسب کردهاند و حاضر نیستند از دست بدهند. حتى كسانى به نام علم و به نام دین، پستهایی به دست آوردهاند. وقتى امام زمانعجلاللهفرجهالشریف ظهور مىفرمایند اینها حاضر نیستند زیر بار ایشان بروند. مقام، مقام است دیگر! در این رابطه پولهایی كسب کردهاند و به جیب زدهاند؛ احترامهایی كسب کردهاند؛ به نام دین بر مردم حكومت کردهاند. مگر خلفاى بنیامیه و بنیعباس به نام دین حكومت نمىكردند؟! آنها هم به نام جانشین پیغمبر، پسر پیغمبر را مىكشتند! صبح عاشورا یا روز یا شب جلوتر آن، عمر بن سعد وقتى مىخواست دستور حمله به سپاه سید الشهداصلواتاللهعليه را صادر كند گفت یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری! اى لشكریان خدا! به حسین حمله كنید و او را بكشید و به بهشت بروید!
در آخرالزمان هم چنین كسانى خواهند بود؛ یك حدیث برای شما بخوانم. این حدیث در چند تا از مجامع روایى ما نقل شده است. نُعمانى در غیبت نقل كرده است. اصلش از روی كتاب ایشان است. فضیل بن یسار مىگوید از امام صادقصلواتاللهعليه شنیدم که حضرت فرمودند إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اِسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ اَلنَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اِسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ جُهَّالِ اَلْجَاهِلِيَّةِ؛[9] مىگوید امام به من فرمود وقتى دوازدهمین ما ظهور مىكند رنجى كه از دست مردم آن زمان مىكشد بیش از رنجی است که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله از مردم خودش كشید! آن هم رنجی که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله فرمودند هیچ كس به اندازه من رنج ندید؛ اما امام صادقصلواتاللهعليه مىفرماید كه امام دوازدهم، بیش از پیغمبر از مردم خودش رنج میکشد!
این را دیگر نشنیده بودیم! ما هر چه شنیده بودیم این بود که حضرت مىآیند، نعمتها و خوشیها فراوان مىشود، آبونان صلواتی میشود، مردم راحت مىشوند، زندگى عادلانه مىشود، این چه رنجى است كه امام از پیغمبر هم باید بیشتر غصه و خون دل بخورد؟! فضیل بن یسار سؤال مىكند وَ كَيْفَ ذَاكَ؟! آخر براى چه؟! حضرت فرمودند إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَتَى اَلنَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ اَلْحِجَارَةَ وَ اَلصُّخُورَ وَ اَلْعِيدَانَ وَ اَلْخُشُبَ اَلْمَنْحُوتَةَ؛ یعنى وقتى پیغمبر اسلام مبعوث شدند با مردمى جاهل مواجه بودند که اینها سنگ مىپرستیدند، صخرهها را مىپرستیدند، چوبهایی مىبریدند و مىتراشیدند و مىپرستیدند. بتها بالاخره یا از سنگ بود و یا از چوب. حتى از فلز هم كم بود. خب با چنین مردمى، بحث كردن كه این كار شما غلط است كار مشكلى نیست؛ و لذا مىفرمودند اینهایی كه شما مىپرستید آخر این را كه خود شما ساختهاید! اینها چه دردى از شما را دوا مىكنند؟! وقتى حرف مىزنید مىشنوند که چه مىگویید؟! مشكلى براى شما حل مىكنند؟! مردم جوابى نداشتند. مىگفتند پدران ما این جور مىكردند، ما هم سنت پدرانمان را پیروى مىكنیم؛ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ.[10] بحث كردن با اینها و استدلال كردن اینكه كار شما غلط است كار مشكلى نبود. درست است که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله خیلى خون دل خورد تا این جهّال را به سر عقل آورد و اسلام را پذیرفتند اما آنچه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف با آن مواجه مىشوند مواجهه با عالمان است. وقتى ایشان مبعوث مىشوند با مردمى مواجه مىشوند كه هر كسى قرآن را به رأى خودش تفسیر مىكند؛ قرائتهای متعدد؛ هر كسى مىگوید معنى آیه این است كه من مىگویم. حضرت میفرمایند من امام هستم؛ مىگویند قرائت تو برای خودت! ما هم براى خودمان قرائتى داریم! میفرمایند بابا! این آیه معنیاش این است، پیغمبر اینگونه فرمود. مىگویند هر كسی فهمی براى خودش دارد! ما اینگونه مىفهمیم! قرائت ما این است! حضرت به آنها چه بگویند؟! هر چه بگویى و بحث كنى آخرش مىگویند این قرائت توست، ما یك قرائت دیگرى داریم!
إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ...؛ تعبیر یا معنای عبارتش این است که حضرت وقتی قیام میکنند با مردمى مواجه میشوند كه يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اَللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ؛ هر كسى قرآن را به رأى خودش تعبیر مىكند و با قرآن علیه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف حجت مىآورد كه اصلاً حرف تو بیخود است! حضرت در آن زمان با چنین عالمانى مواجه خواهند بود؛ چه خون دلى از دست اینها مىخورند؟!
برای یک كسى اثبات كردن اینكه سنگ، خدا نیست، چوب، خدا نیست، كشك و قرهقروت خدا نیست كار مشكلى نیست. بعضى از اینها بودند كه خدا و بت خودشان را از كشك و قرهقروت و خرما درست مىكردند! وقتى هم گرسنهشان مىشد خدای خودشان را مىخوردند! خب خداى مفیدى است که اقلاً گاهى رفع گرسنگى مىكند! اینکه براى اینها بگویند بابا! این را كه شما مىخورید! خدا كه خوردنى نیست! خدا آن كسى است كه آسمان و زمین را آفریده و شما را خلق كرده و او مشكل شما را مىتواند حل كند، بحث استدلالی یا عقلى در این زمینه راهش خیلى باز است و بهراحتی مىشود اثبات كرد. اگر كسى اندكى عقل و فطرت سالمی داشته باشد مىفهمد که بتپرستی روش صحیحى نیست؛ اما وقتى یك كسى مىگوید که آقا! متنى است که قرائتهای مختلف دارد، پیشینیان قرائتى داشتند، ما روشنفكران قرائت دیگرى داریم، قرائت آنها براى خودشان، قرائت ما هم براى خودمان؛ میگوید آقا! مستند قرائتتان چیست؟! مىگوید فهم خودم! من اینگونه میفهمم! آخر از كجا اینگونه مىفهمید؟! مىگوید از كجا ندارد! فلسفه هرمنوتیك نمىگوید که از كجا مىفهمید؛ مىگوید مخاطب با ذهنیتهای خودش اینگونه مىفهمد. هر كسى هر جور مىفهمد برای او حجت است. من اینگونه مىفهمم، تو مىگویى غیر از این است خب تو برو براى خودت آنگونه عمل كن! ما هم اهل تولرانس هستیم، اهل تساهل و تسامح، جنگى با تو نداریم؛ تو برو هر جور مىخواهى خدا را بپرست، ما هم هر جورى مىخواهیم! جامعه همزیستىِ مسالمتآمیز با تولرانس، با تساهل و تسامح؛ اما تو حجتى بر ما ندارى! تو قرائت خودت را داشته باش ما هم قرائت خودمان را!
میفرماید خون دلى كه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از دست اینها مىخورَد از خون دلى كه پیغمبر از دست بتپرستان مىخورد بیشتر است براى اینكه نمىشود جواب داد. هر چه بگویى مىگوید این قرائت توست، من یك قرائت دیگرى دارم! آن وقت جالب این است كه به قرآن احتجاج مىكنند يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اَللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ! همه اینها به قرآن تمسك مىكنند و اثبات مىكنند كه امام زمان -العیاذ باللّه- دروغ مىگویند!
حاصل عرایضم اینكه هدف امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از هدف سایر انبیا و اولیا جدا نیست. همه اینها دو تا هدف اصلى داشتهاند؛ یكى هدایت مردم و یكى ایجاد حكومت اسلامى بر اساس قوانین اسلامى، آن هم در صورتى كه مردم موافقت كنند. برای سایر ائمه این شرط حاصل نبود، مردم زیر بار امامت آنها نمىرفتند، آنها هم نمىتوانستند براى حكومت اقدام كنند اما امام زمانعجلاللهفرجهالشریف در زمانى ظهور مىكنند كه این آمادگى در جامعه بشرى پیدا شده است. البته گوشه و كنار از این عالمان هم پیدا مىشوند، طرفداران تعدد قرائتها و هرمنوتیك و چیزهاى دیگرى اما حضرت جواب اینها را با شمشیر خواهند داد چون دیگر بحث استدلال برنمیدارد. اینجاست كه وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ، اینجا فقط با شمشیر مىشود جواب داد؛ بنابراین ما یك وظیفه خاصى براى امام زمانعجلاللهفرجهالشریف قائل نیستیم. وظیفه ایشان همان وظیفهاى است كه سایر انبیا و ائمه داشتهاند منتها شرایط عمل به بعضى از این وظایف، در آن زمان فقط براى آن حضرت فراهم مىشود.
پروردگارا! تو را به مقام و منزلت عزیزترین بندگانت یعنى وجود مقدس امام زمانعجلاللهفرجهالشریف دلهای ما را به نور معرفت و ایمان، روشن و منوّر بفرما!
پروردگارا! ما را به وظایفمان آشناتر بفرما!
در انجام وظایف موفقتر بدار!
پروردگارا! روح امام راحل و شهدای عزیزی كه این زمینهها را براى ما فراهم كردند که امروز مىتوانیم دَم از اسلام بزنیم و اگر آنها نبودند معلوم نبود كه دیگر نامى از اسلام در این كشور باقى مانده باشد، پروردگارا! ارواح آنها را با انبیا و اولیا محشور بفرما!
سایه مقام معظم رهبرى و همه كسانى كه براى حفظ باورها و ارزشهای اسلام تلاش مىكنند را بر سر ما مستدام بدار!
در ظهور ولى عصرارواحنافداه تعجیل بفرما!
قلب مقدس ایشان را از ما خشنود بفرما!
مرگ ما را شهادت در ركاب آن حضرت قرار ده!
و صل على محمد و آله طاهرین
یكى از حضار:
چگونه مىتوان با آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف ارتباط پیدا كرد؟
حاجآقا:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
تا آن اندازهاى كه من عقلم مىرسد، البته ممكن است بیش از اینها باشد و از حد فهم و كلاس من بالاتر باشد، آنچه من مىفهمم این است که ارتباط با آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف اساساً ارتباط قلب است. مسئله ارتباط فیزیكى اهمیتى ندارد. در زمان ظهور پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین و در زمان سایر ائمه هم كسانى بودند که امامان را مىدیدند. دیدن آن امامان براى آنها امتیازى نبود مگر اینكه دیدن آنها باعث این بشود كه بر ایمان آنها افزوده شود و از آنها بیشتر بهره ببرند. ارتباطى كه ما باید با امام زمانعجلاللهفرجهالشریف داشته باشیم ارتباط قلبى است. ارتباط قلبى وقتى حاصل مىشود كه ما در جهتى حركت كنیم كه هدف ایشان است و ایشان دوست دارند؛ ایشان چیزى را دوست نمىدارند جز اطاعت خدا و دشمن چیزى نیستند جز گناه و معصیت خدا.
اگر ما بخواهیم با ایشان ارتباط برقرار كنیم باید سعى كنیم آنچه را كه ایشان دوست مىدارند بیشتر انجام بدهیم یعنى وظایف دینیمان را بهتر انجام بدهیم كه یكى از آنها حمایت از جانشین ایشان است؛ و باید چیزهایى كه ایشان دوست نمىدارند را ترك كنیم یعنى آنچه موجب تعطیل شدن احكام الهى مىشود، آنچه موجب تضعیف ارزشهای اسلامى مىشود و آنچه موجب از دست رفتن دستاوردهاى انقلاب مىشود. اینها چیزهایى است كه دل آقا را مىآزارد و مجروح مىكند. اگر ما بخواهیم با ایشان ارتباط برقرار كنیم باید در راهى قدم برداریم كه در راه اهداف ایشان باشد. آنجاست كه چه بدانیم و چه ندانیم، مشمول عنایت و الطاف ایشان قرار خواهیم گرفت و انشاءالله آثارش را در زندگى مادى و معنویمان مشاهده خواهیم كرد.
یكى از حضار:
در اغلب سخنرانىها اشاره به علایم ظهور مىكنند و یكى از این علایم این است كه جهان کمکم از فساد پر مىشود. آیا اگر در تمامى جهان، صلح و پاكى برقرار شود آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف ظهور نمىكنند؟
حاجآقا:
این تعبیرى كه جهان از فساد پر مىشود یك تعبیر شایع عرفى است. اگر الآن براى شما گفته شود كه جامعه ایرانى ما پر از فساد است آیا مىگویید حرف دروغى است؟! دزدى، فحشا، رشوهخوارى، پارتىبازى و اختلاس رواج ندارد؟! پس الآن فساد، جامعه ما را گرفته است و تازه این جامعهِ نمونه جوامع دنیاست. از جاهاى دیگر هم كسانى كه خبر دارند مىدانند که فساد مخصوصاً در بعضى از زمینهها به مراتب بیشتر از اینهاست. الآن هم عالم را فساد گرفته است منتها این فساد معنایش این نیست كه هیچ آدم درستى پیدا نمىشود. پس آن 313 نفر از كجا پیدا مىشوند؟! وجود آن 313 نفرى كه امام انتخاب مىكنند وجود هر یك از آنها نشانه یك جامعه صالحى است. اگر یك جایى چند نفر مثل امامرضواناللهعلیه، مثل مرحوم دكتر بهشتىرضواناللهعلیه و مثل مرحوم آقاى مطهرىرضواناللهعلیه بخواهند تربیت بشوند باید هزاران افرادى كه کموبیش شبیه آنها هستند وجود داشته باشند تا این گلهای برجسته، نمود پیدا كنند. آن 313 نفر کاملترین انسانهایی هستند كه مىتوانند كمك امام زمانعجلاللهفرجهالشریف در اداره جهان باشند یعنى برجستهترین انسانهای روى زمین. هر كدام از اینها باید در یك جامعهای تربیت شده باشند كه هزاران امثال آنها کموبیش اطراف آنها باشند. این معنایش این نیست كه هیچ آدم خوبى پیدا نمىشود بلکه تا آن زمان آدمهای خوب، بسیار زیاد پیدا مىشوند كه در بین آنها 313 نفر برجستهترین آنها هستند.
اینکه فساد عالم را مىگیرد یك تعبیر عرفى است كه عرض كردم. حتى در جامعه اسلامى ما كه بهترین جوامع روى زمین است الآن هم مىتوانیم بگوییم فساد فرا گرفته و پر از فساد است؛ بنابراین این معنایش این نیست كه روزى كه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف ظهور كنند هیچ اثرى از صلاح، درستى، پاكى و تقوا وجود ندارد؛ برعکس؛ این مسائل آنقدر رواج دارد كه برجستهترینشان آن 313 نفرى هستند كه کمککار ایشان خواهند بود و تیم اجرایى امام زمانعجلاللهفرجهالشریف هستند. طبعاً اینها باید ازنظر فكرى، ازنظر تقوا و ازنظر قدرت مدیریت، در عالىترین سطح باشند. خب باید یك جایى باشد كه اینها پرورش پیدا كنند. اگر عالم پر از فساد باشد پس اینها كجا پیدا شوند؟! پس منظور از اینکه جهان از فساد پر میشود منظور پر شدن عرفى است.
یكى از حضار:
نشانههاى ظهور امام زمانعجلاللهفرجهالشریف چیست؟ آیا مكان و شهر خاصى دارد؟
حاجآقا:
درباره شرایط و علائم ظهور کتابها نوشته شده و همه ما کموبیش اینها را شنیدهایم. در بین این علائم، سه تا علامت هست كه از علائم قطعى شمرده شده است؛ یكى خروج سفیانى و یكى هم خروج دجّال. سومی هم ظهور سید حسنى است اما اینها تاریخش معلوم نیست که سفیانى چه وقت ظهور مىكند و از كجا. اجمالاً از منطقه شامات ظهور مىكند اما زمان آن مشخص نیست. درباره سید حسنى هم اوصافى ذكر شده است؛ سید بزرگوارى ظهور خواهد كرد. یکی از افراد حقى كه در آخرالزمان ظهور مىكنند ایشان هستند اما اینکه اوصاف ایشان چیست و چه وقت ظهور مىكنند و چه كارهایى میکنند دقیق مشخص نیست. اینها از علائم قطعى است.
یك سلسله علائم كلى هم هست كه ذومراتب است. بعضى مراتبش الآن هم هست راجع به زنها و راجع به بچهها؛ اینکه بچهها به حكومت مىرسند، بعضى خانمها لباسهایی مىپوشند كه بدنشان در عین پوشیدن آن لباس، پیداست؛ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ؛ هم پوشیده هستند و هم درعینحال برهنه! خب اینها لباسهایی است كه در این زمانها پیدا شده است. صد سال پیشتر اینگونه لباسهای بدننما نبود. جورابى مىپوشند كه معلوم نیست جوراب است یا پوست بدنشان است و همینطور لباسهای دیگر. لباسهای دكلتهاى كه خب اكثریت بدن پیداست. حالا بحمدللّه بعد از انقلاب، دیگر این چیزها به چشم نمىخورد مگر كسانى در فیلمها ببینند ولى در كشورهاى دنیا حتى در كشورهاى اسلامى، در سوریه، در لبنان و در مصر این صحنهها در بین مسلمانها فراوان است. اینها علائمى است كه ذومراتب است و الآن هم در بسیارى از كشورها هست و قبل از انقلاب در ایران خودمان هم نمونههایی از آن بوده است.
رواج رشوهخواری یكى از علائمى است كه در آخرالزمان ذكر شده است. نمىدانم شما در شهرتان نمونهاى از آن را سراغ دارید یا الحمدللّه در شهر شما این چیزها وجود ندارد. مىگویند در پشت كوه قاف این چیزها زیاد هست؛ پارتیبازی، رانتخواری، سوءاستفاده از بیتالمال. مىگویند یك جاهایى هست، یك شهرهایى هست كه اینها در آن زیاد است. انشاءالله كه شهر شما نباشد. بههرحال علائم قطعى، ظهور سفیانى و ظهور سید حسنى است.
یكى از حضار:
لطف كنید بفرمایید كه آیا آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف هنگام ظهور از وسیله خاصى جهت جنگ با دشمن استفاده مىكنند و با چه كسى و یا چه چیزى جنگ را شروع مىكنند؟
حاجآقا:
در اینكه از كجا و از كدام منطقه شروع مىكنند این در روایات آمده که ظهور ایشان در خانه كعبه است و منطقه فعالیت ایشان در عراق است. اولین مراتبى كه در آن جا فعالیت مىكنند كوفه است اما اینکه با چه سلاحى هست، تعبیر روایات، خروج با شمشیر است اما این ممكن است یك تعبیر عرفى باشد یعنى خروج با سلاح. بعضى احتمال دادهاند كه تا آن زمان، مردم آنقدر از سلاحهاى اتمى و سلاحهای پیشرفته و الكترونیكی خسته مىشوند كه خودشان آنها را نابود مىكنند. خب گاهى یک پیمانهایی هم بستهاند كه سلاحهای اتمى را به خاطر خطرهایى كه دارد از بین ببرند. بعضى احتمال مىدهند كه خطرهاى آنها بهتدریج آنقدر براى مردم روشن مىشود كه خودشان به دست خودشان این سلاحها را از بین میبرند و آن روز است كه جنگى که واقع مىشود باز با همان سلاحهای ساده، با شمشیر و تفنگ و امثال اینها خواهد بود. بعضىها هم گفتهاند که منظور از خروج با شمشیر این است كه یعنى حضرت دست به سلاح مىبرند و فقط به وعظ و موعظه اكتفا نمىكنند. جواب قطعی آن را من بلد نیستم، هر دوى اینها محتمل است. پس منطقه فعالیت ایشان در آغاز آنگونه كه در روایات آمده منطقه بینالنهرین و عراق است. اولین ظهور ایشان هم در مسجدالحرام در كنار خانه كعبه است اما سایر چیزهایش دقیقاً مشخص نیست. لااقل بنده نمىدانم.
اگر اجازه بفرمایید دیگر رفع زحمت كنم. همه شما را به خدا مىسپارم.
[1]. حدید، 25.
[2]. بحارالأنوار، ج 27، ص 217.
[3]. نساء، 165.
[4]. بقره، 124.
[5]. سجده، 24.
[6]. بقره، 19.
[7]. نهجالبلاغه، خطبه 3.
[8]. مفاتیحالجنان، زیارت اربعین.
[9]. الغيبة (للنعمانی)، ج 1، ص 296.
[10]. شعراء، 74.