بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا میکنیم.
این عید بسیار بزرگ و این روز فرخنده را خدمت همه شما عزیزان و منتظران ظهور آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدواریم که خداوند متعال در این روز، عنایت خاصی به همه حقیقت جویان و حقطلبان بفرماید و برکاتش را بر مسلمانها و شیعیان، بیشتر نازل بفرماید و آفات و بلیات را از مردم ما و از همه طالبان حقیقت، دور بفرماید.
شادی این روز برای همه مسلمانها، برای همه شیعیان و برای همه ایرانیان هست؛ امروز درودیوار، آثار شادی را نشان میدهد، عِطر ولایت در سراسر کشور پراکنده است، دلها نورانی است و به علامت نورانیت معنوی، درودیوار هم نورانی شده است. علاوه بر این خوشیهایی که همه دارند و ما هم در آن شریک هستیم، ما از دیدار شما عزیزان هم خیلی خوشوقتیم و این را یک عیدی دیگری برای خودمان تلقی میکنیم که خداوند متعال لطف فرموده و در این روز، حضور شما عزیزان را میسر فرموده است. شما امیدهای آینده کشور و انقلاب و اسلام هستید و هرقدر ازنظر معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی مجهزتر و پایبندتر باشید، برای آینده کشور مفیدتر خواهید بود. از خدا درخواست میکنیم که روزبهروز بر ایمان شما، بر معرفت شما، بر عشق شما به اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين و بر پایبندیتان نسبت به اسلام و ارزشهای اسلام بیفزاید و شما را ذخایر ارزشمندی برای آینده کشور و انقلاب قرار دهد.
ما طبق معمول در این جلسات سعی میکنیم سؤالی را که یا صریحاً از طرف بعضی از دوستان مطرح میشود و یا ارتکازاً در ذهن اکثرشان وجود دارد را مطرح کنیم و تا اندازهای که خداوند متعال توفیق بدهد درباره آن صحبت کنیم. به طور طبیعی کسی که چنین صحنهای را در این ایام و بهخصوص در مثل دیشبی و در این روز در کشور مشاهده میکند به طور اجمال این امر را درک میکند که مردم به خاطر علاقهشان به اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين و امیدشان به صلح و عدالتی که به وسیله آخرین امام برقرار خواهد شد امروز شادی میکنند. اگر اندکی بیشتر دقت شود، مخصوصاً در قشرهایی که اخلاص و معرفت بیشتری دارند، آثار انتظار ظهور و دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت کاملاً مشهود است.
من گاهی که اتفاقاً موفق میشوم بعضی از برنامههای تلویزیون را ببینم و بشنوم، در مصاحبههایی که با بسیاری از دختران و پسران جوانی که به مسجد جمکران آمده بودند کرده بودند جوابهای بسیار جالب و شنیدنیای را شنیدم که یک مقدار بیش از توقعی بود که من داشتم. بسیاری از کسانی که با آنها مصاحبه میشد وقتی سؤال میکردند که شما به چه انگیزهای به اینجا آمدهاید؟! چه میخواهید؟! خواستهتان چیست؟! برای چه بیشتر دعا میکنید؟! به تعبیرات مختلفی، بعضیها هم به تعبیرات شاعرانه و ادیبانه، میگفتند ما خود آقا را میخواهیم! بعضیها میگفتند هدف ما دعا کردن برای تعجیل در ظهور آن حضرت است. بعضی از آن کسانی که این سخنان را میگفتند آنچنان ظاهر بهاصطلاح مقدس و مقدسمآبی هم نداشتند و این نشانه این است که این احساس در درون جوانان ما وجود دارد و سالبهسال، هم عمومیت و وسعت بیشتری پیدا میکند و هم عمق و ژرفای بیشتری.
این اجتماعاتی که در این ایام در همه شهرستانها بهخصوص در شهرهای مذهبی و بالأخص در مسجد جمکران تشکیل میشود واقعاً تماشایی است و خدا را بسیار باید شکر کرد. حالا بد نیست همینجا خدمت شما عزیزان عرض کنم که من تقریباً چهل و نه سال پیش یعنی سال 1331 به قم آمدم و آن وقت تقریباً سه سطح را تمام کرده بودم و اندکی از کفایه و خیارات مکاسب باقی مانده بود. یک مقداری از تحصیلاتم را در یزد گذرانده بودم و یک مقداری را در نجف. من حدود پنجاه سال قبل به حوزه قم آمدم. آنوقتها با تعداد محدودی از دوستان گاهی موفق میشدیم که شبهای جمعه به مسجد جمکران برویم. آنوقتها هیچ وسیلهای برای انتقال از شهر به آن جا نبود و هر کسی که میخواست به آن جا برود باید پیاده میرفت. آن جا هم که میرفتیم گاهی برای آبِ وضو معطل میشدیم! آن جا یک حوضی بود که وقتی زمینها را آبیاری میکردند یک آبی هم درون آن حوض میانداختند که گاهی هم کرم میگرفت و متعفن میشد و اگر یکوقت میخواستیم به مسجد جمکران برویم و نماز بخوانیم اگر وضو نداشتیم از همین آب حوض باید استفاده میکردیم که گاهی آب گندیدهای بود و گاهی هم شک میکردیم که کُر است یا دیگر از کُر بودن افتاده است. نه چراغی بود و نه وسایل گرمایی و سرماییای. گاهی ده، پانزده نفر طلبه، کمتر یا بیشتر، شبهای جمعه میآمدند آن جا میماندند و چون آن جا وسیله گرمایی نبود، آنوقتهایی که هوا سرد بود و مثلاً برف و باران بود غالباً سرما میخوردند.
ما هنوز زنده هستیم و آن خاطرات را به یاد داریم و حالا مشاهده میکنیم که شبهای چهارشنبه، به طول چند کیلومتر را نمیدانم ولی مسجد جمکران آنقدر شلوغ میشود که جای پارک کردن ماشین گیر نمیآید! این فاصله را ببینید که در این طول این نیم قرن از کجا به کجا منتقل شده است. البته عمده این تحول، به برکت انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب پیدا شده است. اگر بخواهم بگویم هزاران اتوبوس، درست نمیدانم و سؤال هم نکردهام اما گاهی که اتفاق افتاده و موفق شدهام که شبهای شلوغ به آن جا بروم، مدتی معطل شدهایم تا یک جای پارک برای ماشین پیدا کنیم! از شهرستانهای دور، از هرمزگان، از زابل، از ارومیه، از اردبیل و از جاهای دیگر، شبهای چهارشنبه یا شبهای جمعه و به مناسبتهای مختلف، کاروانی راه میافتد و به مسجد جمکران میآید و تا صبح، احیاء میگیرند و به توسلات و گریه و زاری و عبادت میپردازند و در ایام شادی هم شادی میکنند. این نشاندهنده یک سیر صعودی در دینخواهی مردم ما و بهخصوص تعلقشان نسبت به اهل بیتسلاماللهعليهماجمعين است.
چه جاذبهای اینها را میکشاند؟! چه دیدهاند که از راههای دورودراز، بلند میشوند و به اینجا میآیند و نذر میکنند؟! - این ساختمانهایی که ساخته شده و هر روز توسعه پیدا میکند اینها با پولهای مردم و هدایایی است که مردم دادهاند- من نمیدانم اما بههرحال هر عاقلی میفهمد که اینجا یک جاذبهای وجود دارد که مردم را اینگونه از اطراف میکشاند. حتی گاهی کسانی از خارج از کشور و از کشورهای مجاور، از کشورهای حاشیه خلیج فارس، از افغانستان و از پاکستان میآیند. این چیزی است که هر کسی که نگاه کند از ظاهر این شهر و بهطورکلی از کشور درک میکند، عشقی که مردم ما به اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين دارند، ایمانی که به خدا و به دین دارند و پایبندیای که نسبت به ارزشهای اسلامیدارند.
اما اگر کسی بپرسد که واقعاً اینها چه ارتباطی با صاحب این روز و صاحب این مکان برقرار میکنند و این رابطه به چه وسیلهای ممکن است قویتر بشود؟! یک چنین چیزی را همه در عمق دلشان دارند که به اینجا میآیند تا یک رابطهای با آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف برقرار کنند؛ بالاخره اینجا میآیند که با چه کسی حرف بزنند؟! از چه کسی چیز میخواهند؟! به چه کسی میخواهند اظهار ارادت کنند؟! اجمالاً همه میفهمند که این اظهار ارادتشان را یک کسی درک میکند. اگر درک نکند پس برای چه کسی انجام میدهند؟! یک خواستههایی دارند و از یک کسی میخواهند؛ یک کسی که حرف آنها را میشنود و میتواند خواستهشان را عمل کند. او چه کسی است؟! چه جوری میشنود؟! چه جوری عمل میکند؟!
اجمالاً این ایمان در دل ما هست و درست هم نمیدانیم که چه رابطهای برقرار میشود و آن بزرگوار چگونه صدای ما را میشنود و از خواستههای قلبی ما اطلاع پیدا میکند و چه راهی وجود دارد برای اینکه این خواستهها تحقق پیدا کند و این آرزوها و این حاجتها چگونه برآورده میشود؟! اجمالاً میدانیم یک قدرت غیبی وجود دارد یعنی یک چیزی که خارج از فرمولهای مادی و اسباب و مسببات ظاهری است و یک امر خدایی و غیبی است. اساس ایمان هم همین است. مگر در صفحه اول قرآن ننوشته که الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ؟![1] آن کسانی که میخواهند از قرآن و از دین استفاده کنند اولین شرطش این است که ایمان به غیب داشته باشند.
الحمدلله خدا یک چنین ایمانی به همه ما داده و در سایه این ایمان است که میخواهیم رشد کنیم، به کمالاتی برسیم و خواستههای دنیا و آخرتمان برآورده شود. میفهمیم یک دست غیبی در کار است که مردم را اینگونه میکشاند و مردم یک چنین ایمان، عقیده و باوری دارند که یک کسی هست که صدایشان را میشنود. وقتی میگویند السَّلامُ علیکَ یا أباصالحَ المهدی، ایشان صدایشان را میشنوند و آنچنان مهربان هستند که در هر کجا ایشان را صدا بزنند پاسخ خواهند داد. اگر چنین ایمانی نداشته باشند این کارها را برای چه میآیند انجام میدهند؟!
اگر ما چنین ایمانی داریم و معتقد هستیم که چنین کسی هست، چنین درکی دارد، چنین گوش شنوایی دارد، چنین دل مهربانی دارد و چنین قدرتی دارد که باذن الله، با درخواست از خدا و شفاعت عندالله، بتواند حوائج ما را برآورده کند، آیا دلمان نمیخواهد که این رابطه قویتر شود؟! اگر ما ایشان را دوست داریم آیا دلمان نمیخواهد که ایشان هم ما را دوست بدارند؟! البته این دوستیهای ما به یک معنا یک پرتویی از دوستی ایشان است. این محبتهایی که در ما ظاهر میشود یک پرتویی از محبت الهی است که در قلب ایشان وجود دارد ولی خب حالا این را درست نمیتوانیم بفهمیم و مطلب یکخرده عرفانی است ولی بههرحال وقتی آدم یک کسی را دوست میدارد دلش میخواهد او هم آدم را دوست بدارد.
حالا چه آقا را به خاطر حوائجمان بخواهیم یعنی در خانه ایشان میرویم و توسل میکنیم و ایشان را دوست داریم برای اینکه وقتی مشکلی داریم حل کنند یا اگر معرفتمان بیشتر باشد و ایشان را دوست میداریم چون خوب هستند، حالا به ما نفعی برسد یا نرسد. آدم یک وقت با یک کسی رفاقت میکند تا از او استفاده کند، وقتی گرفتار میشود بتواند پولی از او قرض کند، اگر مشکلی دارد بتواند برای او حل کند، اگر کارش یک جایی در یک ادارهای گیر میکند برای او پارتیبازی کند. آدم گاهی رفیق میخواهد برای این کارها؛ اما گاهی یک نفر، رفیقی را دوست دارد چون خوب است، چون دوستداشتنی است؛ آن ارزشش بسیار بیشتر است.
آن دوستیهای دیگری که به خاطر امید به این باشد که از او بهرهای ببرد آن یک نوع معامله است اما آن وقتی که عشق باشد او را دوست میدارد چون او دوستداشتنی است، این محبت است که ارزش دارد و اگر ما چنین محبتی ولی هرچند کمرنگ داشته باشیم، از آن طرف محبت قویتری شکل خواهد گرفت؛ اگر شکل نگرفته باشد. اینجاست که وقتی سلامی بکنید آن سلام را به طور مضاعف و این تحیت را به صورت عمیقتر پاسخ خواهند داد. حالا اگر گوش ما سنگین است و نمیشنود این مشکل ماست ولی آثارش ظاهر میشود.
آدم وقتی یک سلامی کرده و جواب شنیده، وقتی برمیگردد مدتها در دلش احساس آرامش و نورانیت میکند، اضطرابها برطرف شده، غم و غصهها به شادی و آرامش تبدیل شده، تاریکیها و گرفتگیهای دل و سینه برطرف شده است و آدم یک احساس آرامش، شادی و محبت نسبت به همه چیز و همه کس میکند. این پاسخ آن سلامی است که کرده است. سلامی که قبول شده اینها آثارش است؛ آن سلام حقیقی که سلامت و آرامش و امنیت است در دل آدم ایجاد میشود.
چه کنیم که اینگونه بشویم؟ یک زحمتی میکشیم، از جاهای دور به اینجا میآییم و عرض ارادتی میکنیم، گاهی ساعتها به عبادت و به راز و نیاز میپردازیم، چهبسا همه شما یا بعضی از شما دیشب را تا صبح احیاء گرفتهاید؛ خب چه کنیم که این رابطه، قویتر شود و بیشتر استفاده کنیم؟! سؤال اصلی من این است. آیا هیچ فکر کردهاید که چه کار کنید؟!
اولاً آیا دلتان میخواهد که آقا شما را بیشتر دوست بدارد یا نه؟! محال است که یک سر سوزن محبت از یک طرف وجود داشته باشد اما نخواهد که طرف هم او را دوست بدارد. چنین چیزی نمیشود. خاصیت محبت این است که یک جذب و انجذاب طرفینی است. به محض اینکه آدم یک کسی را دوست میدارد اولین خواستهاش این است که او هم آدم را دوست بدارد؛ و ما که بحمدالله از مراتب مختلفی از محبت اهل بیتصلواتاللهعليهماجمعين بهرهمند هستیم، حتماً دلمان میخواهد که آنها هم ما را دوست بدارند.
آنها فرمودهاند که ما شماها را دوست داریم، شماهایی که دوستدار ما هستید، وقتی دعا میکنید به دعایتان آمین میگوییم و حتی بالاتر از آن؛ اگر لغزشی پیدا کنید و به گناهی مبتلا شوید برای شما استغفار میکنیم و از خدا میخواهیم که آن لغزش شما را ببخشد! حتی شاعرانهتر سخن گفتهاند؛ اگر این تعبیر در روایات، بیان نشده بود من جرئت نمیکردم بگویم؛ فرمودهاند ما بوی شما را دوست داریم![2] شما که ما را دوست دارید، ما بوی شما را دوست داریم. نفرمودهاند بوی عِطرتان را. آن بو که مال عطر است و مال شما نیست. فرمودهاند بوی خودتان را دوست دارند چون بوی شماست. آیا اینگونه اشخاص، دوستداشتنی نیستند؟! محبتی از این پاکتر کجا پیدا میشود؟! آنها چه احتیاجی به ما دارند؟! ما سرتاپا احتیاج هستیم و به هر اندازهای معرفت داشته باشیم احتیاج خودمان را به آنها بیشتر درک میکنیم. اگر یک وقت احساس میکنیم چندان احتیاجی نداریم مال جهل خودمان است وگرنه ما در همه چیز به آنها محتاج هستیم و درعینحال، آنها به ما عشق میورزند.
اگر ما بخواهیم این رابطه قویتر شود چه باید بکنیم؟! شما با یک دوستی، با یک کسی که ارتباط دوستانه دارید و میخواهید این ارتباطتان قویتر بشود مقایسه کنید؛ چه کار میکنید؟! سعی میکنید یک کاری کنید که او دوست دارد و او خوشش میآید، آن وقت باعث این میشود که او هم شما را بیشتر دوست بدارد. آیا راه دیگری هم وجود دارد؟! اگر از یک هدیهای خوشش میآید سعی میکنید آن هدیه را برای او تهیه کنید؛ اگر از یک نوع سخن گفتن خاصی خوشش میآید سعی میکنید آنگونه با او حرف بزنید، رعایت ادب و احترام را بکنید یا به هر صورت دیگری؛ یا اگر یک رفتاری را دوست دارد سعی میکنید آن رفتار را انجام بدهید تا او خوشش بیاید، تا شما را بیشتر دوست بدارد.
نسبت به آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف هم همینگونه است. اگر میخواهیم ایشان ما را بیشتر دوست بدارند و بیشتر توجه کنند و زودتر جوابمان را بدهند باید یک کاری کنیم که ایشان دوست دارند. آیا راه دیگری هم دارد؟! فکر نمیکنم راه دیگری داشته باشد.
پس سؤال برمیگردد به اینکه ایشان چه کارهایی را دوست دارند تا ما آنها را انجام بدهیم؟ باید فکر کنیم که اصلاً ایشان چه کاره هستند و شخصیت ایشان، منش ایشان و موقعیت وجودی ایشان چیست تا ببینیم ایشان چه دوست دارند. اصلاً امام زمان یعنی چه؟! شأن امام زمان چیست؟! موقعیت ایشان در عالم هستی چیست؟! اصلاً خدا ایشان را برای چه آفریده است؟! آیا جز این است که خدا برای اینکه ما بیشتر با خدا آشنا بشویم و بیشتر لیاقت رحمت او را پیدا کنیم از لطف خودش یک وسیلهای فراهم کرده و پیغمبر و امام را فرستاده است؟! مگر غیر از این است؟! خدا از آن محبت بینهایتی که به خلق دارد، از هر راه ممکنی استفاده کرده که بندگانش را با خودش بیشتر آشنا کند. نه اینکه او احتیاج به آشنایی ما دارد بلکه برای اینکه خیر بندگان در آشنایی با او و در ارتباط با اوست. یکی از راههایش هم این است که بعد از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله دوازده تا شخصیت را آفریده و به ما معرفی کرده که همه چیزشان غیر از مقام نبوت، مثل خود پیغمبرصلیاللهعلیهوآله است تا اینها همان کار نبوت را نسبت به ما انجام بدهند. البته دیگر نسبت به نبوتش احتیاجی نیست چون دیگر قرآن تا روز قیامت برای بشر کافی است و محفوظ است اما تفسیر قرآن، هدایت بشر، راهنمایی، جذب آنها به طرف حقیقت و فراهم کردن وسایل خیر برای آنها، اینها به وسیله این بزرگواران تأمین میشود. پس آنها چه میخواهند؟! در یک کلمه اگر بخواهیم بگوییم امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از ما چه میخواهند، با یک جمله چه جوابی میتوانید بدهید؟!
من خیال میکنیم صحیحترین جواب این باشد که امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از ما میخواهند که ما با خدا بیشتر آشنا بشویم چون اصلاً وجود ایشان برای همین است. اصلاً ایشان برای همین امام شدهاند. هر چه دیگر از ما بخواهند از مصادیق همین امر کلی است؛ بنابراین ایشان وقتی از ما بیشتر خوششان میآید که ما با خدا بیشتر آشنا شده باشیم. آشنایی با امام زمانعجلاللهفرجهالشریف از این جهت مطلوب است که ایشان بنده شایسته خدا هستند. به ایشان عشق میورزیم چون خدا ایشان را دوست دارد وگرنه ما رابطه خویشاوندی که نداریم. حالا الحمدلله سادات رابطه دارند ولی امثال ما که رابطه خویشاوندی نداریم. سادات هم فکر نمیکنم فقط به خاطر خویشاوندیشان امام زمانعجلاللهفرجهالشریف را دوست بدارند بلکه به همان دلیلی دوست میدارند که دیگران دوست میدارند؛ ایشان را دوست میدارند چون ایشان بنده شایسته خدا و مظهر لطف و محبت و عنایت الهی هستند.
بنابراین ما اگر بخواهیم رابطهمان با امام زمانعجلاللهفرجهالشریف قویتر شود باید به هدف امام زمانعجلاللهفرجهالشریف بیشتر اهمیت بدهیم یعنی به دین، بیشتر اهمیت بدهیم و ارزشهای دینی را بیشتر رعایت کنیم. هر قدمی که در راه احیاء ارزشهای دینی برداریم ایشان بیشتر شاد میشوند و اگر خداینکرده رفتاری از ما سر بزند که با ارزشهای دینی سازگار نباشد ایشان آزرده میشوند و از ما دلخور میشوند! اول اغماض میکنند و دعا میکنند که خدایا! اینها نادان هستند، لغزشی انجام دادند، آنها را ببخش! خودشان فرمودهاند که اگر گناهی بکنید ما برای شما استغفار میکنیم؛ اما اگر ما لجبازی کردیم و یک جور دیگر رفتار کردیم، رفتاری که لایق رفتار دوستانه نیست، رفتاری که دوستی با دوستش انجام نمیدهد، ممکن است آدم یک جور رفتاری داشته باشد که یک بار به دوستش بربخورد، یکی، دو بار اتفاق بیفتد، اما اگر بنا شد اصلاً رفتار انسان دائماً بر خلاف خواسته دوستش باشد این دوستی دیگر پایدار نمیماند و کمکم کمرنگ میشود و خداینکرده یک وقت هم میپرد. یک وقت هم یک پسگردنی میزنند و میگویند دیگر برو گم شو!
ما اگر بخواهیم رابطهمان را تقویت کنیم باید سعی کنیم ارزشهای دینی را بیشتر رعایت کنیم و به چیزی که موجب خوشحالی آقا میشود بیشتر اهمیت بدهیم. اگر رفتارهایی داشتهایم که موجب پسند ایشان نیست توبه کنیم و تصمیم بگیریم آنها را ترک کنیم. از ایشان هم کمک بگیریم که آقا! شما هم دعا کنید که خدا به ما توفیق بدهد که دیگر گِرد این رفتارهای ناپسند نگردیم!
بنابراین بهترین هدیه و بهترین عیدیای که آقا امروز میتوانند به ما بدهند این است که دعا کنند که خدا معرفت ما را نسبت به خودش و نسبت به اولیائش زیادتر کند و توفیق اطاعت و انجام وظایفِ ولایت و ارادتمندی را به ما بیشتر مرحمت بفرماید.
پروردگارا! تو را به مقام این عزیزی که عزیزترین بندگان توست قسم میدهیم که به برکت محبت و ولایت این خاندان، دلهای ما را لایق معرفت، محبت، ایمان و عشق به این خانواده قرار ده!
آلودگیها را از دلهای ما پاک بفرما!
به ما توفیق بده که زندگیمان را بهگونهای تنظیم کنیم که مورد پسند و رضایت آنها باشد!
در ظهور آقا تعجیل بفرما!
جانشین شایسته ایشان را تا ظهور آن حضرت از همه آفات و بلیات حفظ بفرما!
به ما توفیق قدردانی از نعمت عظیم این انقلاب اسلامی و این نظام مقدس را مرحمت بفرما!
به ما توفیق بده که حقایق دین را بهتر بشناسیم و بهتر عمل کنیم!
به ما توفیق بده که به دوستان و برادرانمان مهربانتر و برای آنها خدمتگزارتر باشیم!
دلهای ما را به هم نزدیکتر بفرما!
ما را در وظایفمان موفقتر بدار!
عاقبت ما را ختم به خیر بفرما!
والسلام علیکم و رحمة الله