بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقديم به روح ملکوتی امام راحل و شهداى والامقام اسلام صلواتى اهدا مىكنيم. خداوند متعال را شكر مىكنم كه اين توفيق نصيبم شد که در اين دو روزى كه در اين شهر شهیدپرور هستم خدمت شما عزيزان برسم و عرض ارادتى داشته باشم.
به ذهنم آمد كه ما اگر اين جلسهاى كه امروز در اينجا در عصر يكى از روزهاى تابستانى تشكيل شده را با امثال اين جلساتى كه الآن در همين كشور در جاهاى مختلفى برقرار است مقايسه كنيم، اگر يك نگاه نافذى مىداشتيم و همه جا را مىديديم، به اين نتيجه مىرسيديم كه در سراسر كشور يك نقطههاى درخشانى هست مثل اين جلسهاى كه امروز در اينجا تشكيل شده و دهها و صدها برابرش نقطههاى تاريكى هست که در آن جا از نور قرآن، از نور ولايت، از نور اخلاق، از نور ارزشها، از نور عشق به اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين، از نور مهدويت و انتظار حضرت مهدىصلواتاللهعليه و از ساير انوارى كه در اين فضا وجود دارد خبرى نيست و به جاى اين سرودهاى بسيار زيبا و نشاطآور و آموزنده و سازنده، نغمههاى موسيقى مبتذل، حركات شيطانى و گفتمانهايى كه نهتنها مشكلى از زندگى ما را حل نمىكند بلكه مرتباً بر مشكلات مىافزايد، ديده مىشود. امروز در ميان صدها و هزاران جلسات ظلمانى ای كه احياناً وجود دارد دستکم دهها جلسه از چنين جلسات نورانیای هم هست و البته كه اين نور، ظلمتها را پوشش مىدهد و هيچ ظلمتى در مقابل نور، دوام نمىآورد.
در اينجا يك سؤالى مطرح مىشود كه آيا وضع كشور ما هميشه اینگونه بوده يعنى 50 سال پيشتر هم آیا چنين جلساتى در كشور بود؟! آیا چنين دانشآموزانی با عشق به اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين و با ياد امام مهدىصلواتاللهعليه دور هم جمع مىشدند و عاشقانه سرود مىخواندند و اظهار ارادت مىكردند؟! پاسخش منفى است. طبعاً سن و سال شما اقتضاء نمىكند كه آن دوران را به خاطر بياوريد ولى امثال ما به خاطر داريم كه در 30 سال پيش و ماقبل آن، نمونهاى از اين جلسات در كشور وجود نداشت. دانش آموزان متدين، خانمهاى متدين، كسانى بودند كه در گوشه و كنار خانه خودشان خزيده بودند و جرئت اينكه در اجتماع ظاهر شوند، خودى نشان بدهند، كارى انجام بدهند و خدمتى ارائه بدهند را نداشتند و كسى به آنها مجال نمىداد. اگر حركتى هم انجام مىگرفت حركتى شيطانى و در راه فساد و افساد ديگران بود.
بعد از پيروزى انقلاب اینگونه مجالس و اینگونه تشكلها بهتدریج شكل گرفت و کمکم به اوج خود رسيد ولى متأسفانه در كنارش بعضى از جلسات ديگر هم شكل گرفت. آنچه بر اثر رهنمودهاى امام و فداكارىهاى شهدا پديد آمده بود همين جلسات نورانیای است كه امروز شما برگزاركننده يكى از آنها هستيد.
اما جلسات ديگرى كه مورد رضاى آقا امام زمانصلواتاللهعليه نيست در اثر عواملى پديد آمد كه يكى از آنها سهلانگاری بعضى از مسئولان است. اجازه بدهيد من ديگر مطلب را بيشتر باز نكنم.
در اين دوران 27 ساله، بهخصوص در 16 سال اخير، از طرف كسانى كه مسئوليت فرهنگ اسلامى، احياء مدارس و دانشگاههاى اسلامى بر دوششان بود و حتى گاهى شخصاً مورد خطاب مقام معظم رهبرى قرار مىگرفتند كه شما بايد دانشگاهها را اسلامى كنيد، بايد فرهنگ كشور را اصلاح كنيد، عليرغم همه اینها، روزبهروز در جهت غربى شدن، بىتفاوت شدن و احیاناً ضعف ايمان، اقداماتى انجام مىگرفت. من بهخوبی به خاطر دارم كه در يك ماه رمضانى كه مقام معظم رهبرى معمولاً ماه رمضانها، نهادهاى مختلف را به افطار دعوت مىكنند، اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى را براى افطار دعوت كرده بودند. بنده هم به عنوان اينكه نماينده ايشان در شوراى عالى انقلاب فرهنگى بودم حضور داشتم. ايشان درباره يكى از وزراى آنوقت، با صراحت فرمودند: اين شخص يك كار براى اسلام انجام نداده است و بعضى از كارهايش صددرصد ضد اسلام است! دوستانى كه آنجا بودند حدس زدند كه اين وزير، مجبور است كه فردا استعفا بدهد و گورش را گم کند و از كشور فرار كند ولى او يك سال ديگر هم سر پست خودش باقى ماند. تازه وقتى هم كه خواست در اثر فشار افكار عمومى استعفا بدهد رئیسجمهور وقت گفت که اگر او استعفا بدهد من هم استعفا مىدهم!
اینها يك شعارى داشتند كه به عقيده بنده که صددرصد به آن معتقد هستم، الهام گرفته از ماوراى مرزها و دستور قاطع شيطان بزرگ بود و آن ترويج فرهنگ تساهل و تسامح يا تولرانس بود. اینها از روز اولى كه سر كار آمدند شروع به ترويج اين فرهنگ كردند. اگر به زبان خودمانى بخواهيم این را ترجمه كنيم بايد بگوييم فرهنگ بىغيرتى؛ يعنى هر چه فساد مىبينيد، فساد اخلاقى، انحراف، بىعفتى، ناهنجارىها، چيزهايى كه حتی اسم بردنش هم چندشآور است، خيلى راحت بپذيريم، عکسالعملی نشان ندهيم و تحمل داشته باشيم! تولرانس يعنى تحمل كردن ديگران؛ ناراحت نشويم! آنها هم انسانهايى مثل شما هستند و حق دارند هرگونه که دلشان مىخواهد زندگى كنند!
بالاخره اینها با ترویج اين فرهنگ و فعاليتهایی كه دائماً از ماوراى مرزها حمايت مالى، حمايت معنوى و حمایت تبليغاتى مىشد سعى كردند كه كشور را به وضع زمان طاغوت برگردانند و متأسفانه در گوشه و كنار هم تا حدى موفق شدند!
آنچه در مقابل سيل خروشان مفاسد آنها مانع از رواج فسادها و ضدارزشها مىشد حركت بسيجيان بود. كسى كه به جامعهشناسى كشور ما آشنا باشد شكى ندارد كه اگر بسيج نبود نه پيروزى در جنگ بود و نه بقاى ارزشهاى اسلامى در ابعاد مختلف اين كشور؛ و اين افتخارى است كه امروز مدالش بر سينههاى شما زده شده است. اولاً خدا را بسیار شكر كنيد كه در ميان ميلياردها انسان گمراه و فاسد و تباهکننده اخلاق و ارزشها، خدا شما را براى حمايت از دينش و برای حمايت از نظام اسلامى كه تنها نظام اسلامى شيعى در جهان به شمار میرود انتخاب كرده است. هرقدر درباره اينكه اين نعمت چه نعمت بزرگى است فكر كنيد كم است. اولاً قدر اين نعمت را بدانيد و خيلى خدا را شكر كنيد كه شما توانستهاید در خِيل بسيجيان ثبتنام كنيد و بتوانيد اين راه را ادامه بدهيد، راهى كه مرضى خدا و اولياء خداست، راهى كه بیمهکننده اين انقلاب از خطرهاى شياطين داخلى و خارجى است.
دوم اينكه سعى كنيد هر چه بيشتر ياد بگيريد كه چگونه بايد از باورها و ارزشهاى اسلامى حراست كرد. برقرارى چنين جلساتى، شركت در بعضى از تظاهرات، جلسات سياسى، شعار دادنها و كارهايى از اين قبيل كه بيشتر جنبه شعارى دارد كارهاى خوبى است. براى بقاى يك حركت فرهنگى، وجود شعار ضرورت دارد ولى شعارِ تنها كافى نيست. شعار اگر پشتوانه رفتارى نداشته باشد طبل توخالى مىشود و چندى كه مىگذرد دشمن مىفهمد که محتوايى ندارد و فقط لفظى است، فقط صدايى است، فقط آوایى است.
شما براى اينكه بتوانيد نقش صحيح خودتان در جامعه ايفا كنيد و حقیقتاً پاسدار ارزشهاى اسلامى باشيد بايد در اين زمينه مطالعاتى داشته باشيد، بايد درسش را بخوانيد، بايد آموزش ببينيد. شايد شما يادتان نباشد ولى بسيجيانى كه در جبههها شركت مىكردند دستکم 45 روز مىرفتند به صورت تماموقت، آموزش مىديدند. اين ديگر حداقلى بود كه بايد آشنا مىشدند ولى اینها فقط حكم سرباز صفر را داشتند. اگر مىخواستند نقش مهمترى را در جبهه ايفا كنند مىبايست تحصيلات دانشگاهى داشته باشند، دانشكده افسرى بروند، در كنارش مطالعات علمى داشته باشند تا بتوانند نقش بهترى در جامعه ايفا كنند.
شما عزيزان كه عاشق اسلام، عاشق پيغمبر اكرم، عاشق اميرالمؤمنين، عاشق فاطمه زهرا و عاشق امام زمانصواتاللهعليهماجمعين هستید و آرزو داريد كه آقا و مولايتان گاهگاهی يك گوشه چشمى به مجلس شما و به دلهاى شما بكند - چه كسى است كه چنين آرزويى را نداشته باشد؟! - اگر بخواهيد در اين راه، صادق باشيد و به نتيجه برسيد بايد تلاش كنيد. جهاد يعنى تلاش. با سستى و تنبلى و بارى به هر جهت، كارى از پيش نمىبريد. بايد تصميم بگيريد که در دو بُعد كار كنيد؛ يكى اینکه آموزههاى دينى را بهتر ياد بگيريد و در مقابل شبهات، بهتر بتوانيد دفاع كنيد و پاسخگو باشيد. اين از مقوله دانش است ولى اين بهتنهایی كافى نيست. در كنارش بايد سعى كنيد خودسازى كنيد، تهذيب اخلاق كنيد، روحتان را تعالى ببخشيد، کمکم بهگونهای بشود كه عارتان بشود که در دلتان لذتهاى حيوانى خطور كند. دلى كه جاى فاطمه زهراسلاماللهعليها است، آیا مىشود يك خيال باطلى از آن عبور كند؟! هر قدر در اين جهت بيشتر كار، تلاش و خودسازى كنيد نهتنها دامنتان آلوده نمىشود و پاك مىماند بلکه روحتان هم از آلودگىهاى خيالات باطل و افكار نادرست و آرزوهاى شيطانى، پاك و منزه مىماند. آن وقت است كه در چنين آيينه صافِ روشنى، جمال محبوب پديدار مىشود.
من با توجه به اينكه هم شما خسته هستيد و هم بنده بايد در برنامه ديگرى كه آن هم مربوط به طرح ولايت است و براى بسيجيان دانشگاهها است شركت كنم، وقت شما را زياد نمىگيرم. تأكيد مىكنم که عزيزان من! اين دو تا مطلب را بسیار جدى بگيريد! سعى در بالا بردن سطح معلومات دينىتان؛ سعى كنيد که در هفته، حداقل ساعاتى را به مطالعات دينى اختصاص بدهيد. برنامهاى داشته باشيد. پنجشنبهای، جمعهاى، روز ديگرى، هر روزى كه فراغت نسبى بيشتری داريد. كتابهايى را انتخاب كنيد. از دوستانتان، از مربيانتان و از راهنمايانتان بپرسيد که يك سِير مطالعاتى براى شما تعيين كنند. این كتابها را بهتدریج مطالعه كنيد، نُتبرداری كنيد، دربارهاش بحث كنيد تا اين آموزهها جزو فكر شما بشود و بهاصطلاح با پوست و گوشت و خون شما آميخته شود.
از آن طرف سعى كنيد - نمىگويم یک كارهاى سنگين و رياضتهاى سخت بكشيد- سعى كنيد آن كارى كه يقين داريد كه فاطمه زهراسلاماللهعليها خوشش نمىآيد را انجام ندهيد. آنهایی كه شك داريد پيش كش اما همه ما مىدانيم بعضى چيزها هست كه يقين داريم كه خدا، رسول خدا و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين خوششان نمىآيد و وقتى چنين رفتارهايى را از ما ببينند كدر مىشوند و اگر با آنها روبرو مىشديم اَخم مىكردند و در صورتمان نگاه نمىكردند؛ سعى كنیم اینگونه چيزهايى كه مىدانيم دوست ندارند، اینها را انجام ندهيم. آنوقت از خدا بخواهيد كه به شما توفيق بدهد آن چيزهايى هم كه نمىدانيد را ياد بگيريد. انشاءالله خدا به شما الهام كند و روزبهروز راه حق را بهتر بشناسيد و بهتر عمل كنيد.
والسلام عليكم و رحمهالله