بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
خدا را شكر مىكنم كه توفیق عنایت فرمود كسانى را زیارت كردیم كه با نام مقدس ولى عصرارواحنافداه و با محبت اهل بیتصلواتاللهعلیهماجمعین مصداق روشن منتظران ظهور و خادمان آستان مقدس آن حضرت محسوب مىشوند و دست به كارهاى بسیار ارزندهاى زدهاند كه امیدواریم خداوند متعال، همواره همه شما عزیزان، همكارانتان و كسانى كه در این مسیر قدم برمىدارند را تحت عنایتهاى خاص حضرت ولى عصرارواحنافداه موفق و مؤید بدارد. براى بنده افتخار و توفیقى است كه در جمع شما عزیزان حضور پیدا کردهام و اقل چیزى كه امثال بنده كه از این حقایق دور هستیم استفاده مىكنیم لااقل توجهى به این مسائل و شاید یك توجه قلبى به صاحب این مسائل و زمینهاى براى دریافت عنایت بیشتر و لطف آن بزرگوار باشد.
متأسفانه علیرغم اینكه همه ما، ما طلبهها را عرض مىكنم، ریزهخوار خوان نعمت حضرت ولى عصرارواحنافداه هستیم اما كمتر توفیق داشتهایم كه در متن این مسئله و مطالب مربوط به آن، فكر و كار كنیم. بالاخره خدا براى هر كارى بندگانى را برگزیده كه شایسته آن كار باشند. ما هم به خیال خودمان یك خدماتى روى زمین مانده بود كه مىبایست به آنها بپردازیم. حالا آیا تشخیص ما درست بوده یا نه و آیا توانستهایم در آنچه تشخیص دادهایم درست عمل كنیم یا نه، انشاءالله دعاهاى شما باعث این مىشود كه اگر تابهحال هم موفق نبودهایم بعداً موفق شویم.
بههرحال همانگونه كه اشاره فرمودید، مسئله انتظار وجود مقدس ولى عصرارواحنافداه كه مبتنى بر اصل اعتقاد به مهدویت است و آن مىتواند مبتنى بر یك فلسفه و یك بینش عامى باشد، این اساس وجود حوزههاى علمیه را تشكیل مىدهد و خیلى جا داشته و جا دارد كه سرمایهگذاری بیشترى در این راه بشود. الحمدلله در گذشته، از گذشتههاى دور، كسانى امثال مرحوم شیخ صدوقرضواناللهعلیه و دیگران تلاشهایى در این زمینه کردهاند. از معاصرین، بعضى از بزرگان مراجع خودمان از دهها سال پیشتر در این زمینهها كار کردهاند، كتاب نوشتهاند، بركاتى بر كارهایشان مترتب بوده و توفیقاتى نصیبشان شده كه ما از آن محروم هستیم. خدا انشاءالله بركات وجود آنها را بیشتر كند و اَخلاف صالح و شایستهاى هم براى ادامه كار و توسعه فعالیتهای آنها و بهرهبرداری از میراث گذشتگان نصیب شما بفرماید.
همانگونه كه مستحضر هستید و خود شما بیشتر لمس کردهاید، درست است كه به نظر مىآید مسئله مهدویت یك مسئله اعتقادى سادهاى جزو اعتقادات شیعه است كه 12 تا امام داریم، یكى هم غایب است و انتظار ظهورش را داریم ولى ابعاد بسیار گستردهاى دارد كه در رشتههاى مختلف علوم انسانى، مىشود از آن بحث كرد و یا به عبارت دیگر از علوم مختلف مىشود براى توضیح ابعاد این مسئله استفاده كرد. بعضى از این رشتهها مستقیماً به رشتههاى ادیان و مذاهب مربوط مىشود که این چیزى است كه کموبیش تابهحال هم به آن پرداخته شده است ولى جنبههاى دیگرى در ارتباط با تأثیرى كه این اعتقاد براى فرد دارد، بیشتر در روانشناسى و تأثیرى كه در جامعه دارد، در جامعهشناسى و بهطورکلی در علوم اجتماعى، زمینههاى بحث و تحقیق دارد كه الحمدلله به آن توجه دارید.
ابعاد این مسئله را در چند سطح مىشود سطحبندی كرد؛ یك سطح آنکه کموبیش در طول تاریخ تشیع وجود داشته، بحث كلامى آن است كه البته در این زمینه تلاشهاى زیادى شده ولى كار تمامشدهای نیست و هنوز هم جاى تحقیق در این مسئله حتى در بُعد كلامی همین مسئله وجود دارد كه متأسفانه امثال ما توفیق ورود در این مسائل را نداشتهایم.
به عنوان نمونه براى اینكه انسان بتواند حدس بزند كه عمق بعضى از مسائل بسیار بیش از آن چیزى است كه در ابتدا به نظر مىرسد، مثلاً در مورد ولایت امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه ما یك حدیث ثقلین داریم كه تقریباً یا تحقیقاً متواتر است، حالا اینکه من که مىگویم تقریباً، براى احتیاطش است اما همین روایتى كه متواتر است و راویان آن از علماى اهل تسنن، شاید بیشتر از راویان شیعه باشد، البته با صیغههاى مختلفى كه نقل شده، این مورد بحثى واقع شد و شخصیتی مثل میرحامدحسینرضواناللهعلیه آن كتاب عظیم عَبَقات را به انگیزه پاسخگویى راجع به شبهات مربوط به این مسئله تألیف فرمود آن هم چه كتاب عظیمى با چه تحقیقاتى كه مرحوم آقاى بهاءالدینىرضواناللهعلیه مىفرمودند كه ما با آقاى خمینى و با آقاى حاج میرزا ابوالفضل زاهدى و آقاى حاج سید احمد زنجانى، پدر آقاى شبیرى، ما 4 نفر مدتی یک بخشى از این كتاب عبقات را بحث مىكردیم!
همینگونه حدیث غدیر كه یك حدیث سادهاى به نظر مىرسد و خیلى جاى بحث و تحقیقى ندارد اما شخصیتی مثل علامه امینىرضواناللهعلیه عمرى را وقف تحقیق درباره این حدیث مىكند و برای تهیه این كتاب عظیمى كه یك دایرةالمعارفى است، چه زحماتى و چه تحقیقات عظیمى كه واقعاً با یك كراماتى توأم بوده صورت گرفته تا این كتاب تهیه شده است.
وقتى مثل حدیث ثقلین یا مثل حدیث غدیر، جاى این همه تحقیق و كار از كسانى امثال میرحامدحسینرضواناللهعلیه و علامه امینىرضواناللهعلیه داشته و شاید هنوز هم جاى كار داشته باشد آنوقت موضوع مهدویت و این همه روایات زیادى كه از شیعه و سنى در این باره نقل شده و كتابهایى که خود اهل تسنن در این زمینه نوشتهاند، بسیار جاى كار دارد. بههرحال مسائل روزمره، ما را غافل كرده از اینكه آنگونه كه حقش است به این مسائل بپردازیم. تازه همه اینها یك سطح كار را تشكیل مىدهد و آن، سطح كلامى مسئله است. چنانکه عبقات و الغدیر و امثال اینها، همه در همان سطح كلامى مسئله ولایت است و وارد عرصههاى دیگر آن نشده است.
ولى ما امروز احساس مىكنیم كه این اعتقاد، ابعاد بسیار گستردهاى دارد كه در عرصههاى مختلف علوم انسانى باید روی آن كار شود. یكى از ابعاد این اعتقاد، بُعد سیاسى آن است، یکی بُعد حقوقى آن است و یکی هم بُعد بینالمللى آن است كه اصلاً در زمان ظهور، مسائل حقوقى، احكام شرع و اجراى احكام شرع چه مىشود؟ اصلاً در دولت حضرت مهدىصلواتاللهعلیه نظام سیاسى به چگونهاى است؟ و امثال حقوق بشر و چیزهاى دیگرى كه در این زمینهها در حقوق عام و در مسائل بینالمللی و امثال اینها مطرح است، اینها چه رابطهاى با این مسائل دارد؟!
خب ممكن است اینها براى ما هیچ جای سؤال نباشد و نیازى هم به پاسخش نداشته باشیم ولى عالَم كه منحصر به ما نیست و خدا هم كه اسلام را فقط براى ایران نیافریده است؛ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛[1] وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ؛[2] ما حامل یك امانتى هستیم كه باید به همه جهان برسانیم. هر انسانى كه روى این زمین نَفَس مىكِشد حق دارد از این مسئله استفاده كند، اطلاع داشته باشد و ما باید زمینهاى فراهم كنیم كه در هر گوشه جهان، كسانى كه طالب حقیقت هستند امكان دسترسى به این حقیقت و اطلاع از ابعاد آن و تأثیرى كه مىتواند در زندگى فردى و اجتماعىشان داشته باشد را داشته باشند.
یا مثلاً در زمینه علوم اجتماعى، قضیه جهانیشدن و جهانى كردن، آن یك مسئلهای است كه امروز در همه محافل سیاسى، اجتماعى و حقوقى دنیا مطرح است. حالا ارتباط این مسئله با مسئله مهدویت بسیار دقیق و روشن است و ما در پرتو مسئله مهدویت، جواب بسیار روشن و قاطعى مىتوانیم به این سؤال بدهیم، آن هم سؤالى كه در محافل علمى دنیا كمتر كسى است كه یك جوابى كه خودش به آن اطمینان داشته باشد بتواند عرض كند.
كسانى در این زمینه سعى مىكنند و گفتهاند که جهانیشدن یك حُسنهایى دارد، یك عیبهایى هم دارد. طبعاً جهانیشدن، یك پدیده و واقعیتى است که دارد انجام مىگیرد. آن كسانى هم كه درصدد جهانى كردن هستند آنها هم اغراضى دارند. بالاخره در یك شرایطى موفقیتهایى به دست خواهند آورد و این حُسنها را دارد، این عیبها را هم دارد اما به عنوان یك آیندهاى براى سرنوشت بشر و طرحى كه اصلاً در این زمینه هست كه بشرِ آینده مىتواند جامعه واحدى باشد یا نه و اگر باشد چگونه میتواند به سعادت دنیا و آخرتش برسد، این مسئله در تئورى مهدویت مطرح است و ما مىتوانیم پاسخ قاطعى به این مسئله بدهیم و متأسفانه اینها اصلاً مغفولٌ عنه است!
موضعگیرىهایى هم كه مثلاً مسلمانها در مقابل این مسئله مىكنند همین چیزهاى مبهمى است كه بعضى فقط جهات مثبت آن را مىبینند، بعضى فقط جهات منفى آن را مىبینند، بعضىها مىگویند جبر تاریخ است و چنین خواهد شد و بالاخره «آش كشك خاله است، بخورى پاتِ، نخورى پاتِ»، دیگر همین است؛ اما اینكه آیا واقعاً اسلام در این زمینه نظر دارد یا ندارد؟! آیا مىخواهد ما یك جامعه واحد جهانى داشته باشیم یا نه؟! و اگر مىخواهد چرا؟! و آیا شدنى است یا نشدنى است؟! و آیا آن جامعه واحدى كه ما میگوییم، این عیوب جهانیشدنی را كه امروز مطرح است آن را هم خواهد داشت یا نه و چرا؟! بالاخره این مسئلهای است كه بسیار جاى بحث و تأمل دارد. دورنمای آن براى ما بسیار روشن است اما بیان كردن آن و فرموله كردن و تبیین آن، كار آسانى نیست و احتیاج به كار و مطالعه دارد، ضمن اینكه اطلاعات لازم را هم از علوم مربوطه مىخواهد تا انسان اصلاً سؤالات درباره آن را بتواند درست مطرح كند و بعد صورتمسئله که منقّح شد آنوقت پاسخ بدهد. منظورم اشاره به بعضى از ابعادى بود كه به مسئله مهدویت مربوط مىشود و متأسفانه لااقل در حد اطلاعات ما، كار شایستهاى، كمتر انجام شده یا انجام نشده است. این هم یك بُعد قضیه است كه خودش شاخههاى گوناگونى دارد.
یك بُعد دیگر این مسئله، مربوط به آموزش دادن و تبلیغ این نظریه است كه حالا ما چه كار كنیم كه براى نسل آینده، این اعتقاد در دلها جا بیفتد، راسخ شود، كودكان ما از بچگى با این فكر آشنا باشند و دلبستگى پیدا كنند و استفاده از وسایل هنرى، حالا هنر نویسا یا غیر نویسا براى آموزش و تربیت دیگران است. این هم یك بُعد دیگرى است كه بعد از اینكه آن مسائل حل شد ما چگونه این حقایق را به نسل آینده منتقل كنیم و چگونه از ابزارهاى مختلف فرهنگى براى تثبیت این عقیده و كارآمد شدن آن استفاده كنیم؟! همه اینها احتیاج به مطالعه و فكر و بررسى و برنامهریزی دارد كه امیدواریم خدا این توفیق را نصیب شما عزیزان كرده باشد و انشاءالله بعد هم كامل كند.
نكتهاى كه بهطورکلی در همه عرصههاى تحقیقاتى و شِبه تحقیقاتى مطرح است حفظ اصالت و امانتدارى در یك فكر و عقیده و حراست از آفات است بهخصوص در آن جایى كه با مسائل ارزشى ارتباط پیدا مىكند مثل خود اصل مسئله مهدویت كه یک مسئله اعتقادى است و با اساس دین ما و مذهب ما سروكار دارد.
ما شاهد هستیم كه در طول تاریخ در همه ادیان، اسلام هم مستثنا نیست، حتى كسانى با كمال حسن نیت درصدد برآمدهاند که كارهایى انجام بدهند ولى غفلتهایى موجب این شده كه ناخواسته و گاهى ناخودآگاه انحرافاتى پیش بیاید و بعد هم بالاخره شیطان که نمُرده و همیشه از همه جا مىخواهد به یك نحوى سوءاستفاده كند.
یكى از حضار: بهخصوص در بحث مهدویت.
حاجآقا: بله، حالا دیگر اینجا كه چیزى است كه شیشه عمر شیطان است. این است که در اینجا هر چه بتواند فعالیت مىكند كه بههرحال نقصى در كار پیش بیاید ولو یك سر سوزن هم شده براى او ارزش دارد.
یكى از حضار: چون در روایت داریم روز ظهور بنا به یك نقل، مرگ شیطان است.
حاجآقا: من هم عرض كردم تعبیر شیشه عمر، بىشباهت به این حقیقت نیست. حالا شاید مرگ هم مراتبى داشته باشد؛ أَنْظِرْنِی إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ.[3]
بههرحال منظورم این است كه آن توصیه كلى را ما در همه كار باید داشته باشیم، در فقه باید داشته باشیم، در اصول باید داشته باشیم، در فلسفه باید داشته باشیم، در علوم قرآنى باید داشته باشیم، در حدیث و همه جا هم باید داشته باشیم و آن دور ماندن از افراط و تفریط و عواملى است كه موجب این مىشود كه انسان یك گرایش به این طرف یا آن طرف پیدا كند.
بسیارى از آنها هم عوامل روانى دارد. انسان در یك جوّى كه واقع مىشود براى اینكه حرف او مقبول واقع شود و طرفداران بیشترى پیدا كند یا به خیال خودش خدمت بیشترى كند، مىآید یککمی كار را سبك و سنگین مىكند براى اینكه بیشتر مقبولیت پیدا كند و بیشتر اثر خودش را ببخشد و این زمینه یك آفتى را فراهم مىكند.
توصیه كلى این است که - ما اول باید خودمان را توصیه كنیم به خاطر اینكه ما در این جا با رشتههاى مختلفى از علوم اسلامى سروكار داریم و ده، دوازده تا رشته علوم انسانى را در سه مقطع لیسانس، فوقلیسانس و دكترى در اینجا آموزش مىدهیم و همیشه در معرض این خطرها هستیم ولى خب دستور اسلام این است كه وَ تَواصَوْا بِالحّق وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ،[4] این منافات ندارد با اینکه هم ما احتیاج به توصیه شما داشته باشیم و هم توصیه ما براى شما مفید باشد- توصیه كلى اهتمام به این است كه جَوّزده نشویم، تحت تأثیر شرایط محیط قرار نگیریم كه بعضى چیزها را كمرنگ كنیم یا پررنگ كنیم. سعى كنیم همانى باشد كه هست، همانگونه كه خدا خواسته، بدون اینكه سرسوزنى از آن كم كنیم یا اضافه كنیم. از ما نخواستهاند که کموزیاد كنیم. امانتى را به دست ما سپردهاند كه به آیندگان منتقل كنیم. هر چه در جهت تبیین و تثبیت این امانت كار كنیم پاداش خواهد داشت اما اگر خدایى نكرده در كمرنگ یا پررنگ كردن آن نقش داشته باشیم باید جواب بدهیم!
همین طور در ابزارهایى كه استفاده مىكنیم سعى كنیم ابزارى باشد كه خود صاحبکار بپسندد. یك وقت خدایى نكرده بهگونهای نباشد که ما یك خدمتى براى یك كسى بخواهیم بکنیم اما از راهى كه خودش مىگوید نكن! نكن! او دائم داد میزند نکن! ما بگوییم نه آقا! اختیار دارید! این به شما مربوط نمىشود! آن دیگر به ما مربوط است! آن مىگوید من راضى نیستم، این كار را نكن! ما بگوییم نه آقا! اختیار دارید! این دیگر به شما مربوط نیست! این را دیگر اجازه بدهید که ما خودمان تصمیم بگیریم!
این را در نظر داشته باشیم كه هم در تبیین مطلب و هم در ابزارهایى كه براى تبلیغ به كار مىگیریم افراط و تفریط نكنیم. تفریطش هم همینطور است. سختگیرىهاى بیجا، آن هم همینطور مذموم است یا مبالغات در بعضى از تعبیرات و چیزهایی كه بوى غلوّ بدهد آنها هم ممكن است بدآموزى داشته باشد. بالاخره تأكید بر اینكه متن حقیقت را بدون هیچ کموزیادی و با وسیلهاى كه مقبول خود صاحبکار باشد انجام دهیم.
امیدواریم كه خدا روزبهروز بر توفیقات شما بیفزاید و انشاءالله شما را از كسانى قرار دهد كه براى خدمت به آستان مقدس حضرت ولى عصرارواحنافداه برگزیده است. انشاءالله که ما هم به بركت خدمات شما موفق بشویم كه پادویى و جاروكشى كنیم و از بركات شما بهرهمند شویم.
وفقنا الله و ایاكم
والسلام علیكم و رحمهالله