درس‌هایی سرنوشت‌ساز از ابعاد شخصیتی شهید مطهری‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

در جمع روحانیون تبریز؛ مدرسه ولى‌‌عصر(عج)
تاریخ: 
يكشنبه, 12 ارديبهشت, 1378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ

السَّلَامُ عَلَیكَ یا أَبَا صَالِحٍ الْمَهْدِی، أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِی مُصِیبَةِ جَدِّكَ الْحُسَینِ وَإِخْوَانِهِ وَأَوْلَادِهِ وَأَنْصَارِهِ عَلَیهِمُ السَّلَامُ.

ایام عزادارى مولا ابى‌‌عبدالله‌صلوات‌‌الله‌‌عليه و یاران باوفای ایشان را به پیشگاه مقدس ولى‌‌عصرارواحنافداه، مقام معظم رهبرى و شما خدمتگزاران آستان مقدس امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف و همه شیفتگان اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین تسلیت عرض مى‌‌كنم. امیدوارم خداوند متعال به بركت خون حسین و نام حسین و عشق حسین و یاد حسین‌علیه‌‌السلام همه ما را در دنیا و آخرت مشمول الطاف و عنایات خاص خودش قرار دهد و این كشور اسلامى را همواره در زیر سایه خیمه حسینى از همه آفات و بلیات محفوظ بدارد و سایه مقام معظم رهبرى را بر سر همه ما مستدام بدارد.

خدا را شكر مى‌‌كنم كه توفیق عنایت فرمود در جمع نورانى شما عزیزان حضور پیدا كردم. شاید همه شما بدانید که من یكى، دو بار دیگر هم به اینجا شرفیاب شده‌‌ام و خدمت عزیزان عرض كرده‌‌ام، نمى‌‌دانم كسانى كه آن جلسه بوده‌اند حالا هم هستند یا نه که من یكى از بهترین ساعات عمرم و از لذت‌‌بخش‌‌ترین ساعات زندگى‌‌ام آن وقتى است كه در میان طلاب هستم. اگر مانع و مزاحمى نباشد و تكلیف واجب‌تری نباشد دلم مى‌‌خواهد همیشه در میان شما خدمتگزاران مكتب اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین باشم. از اینكه خدا توفیق داد که امروز در خدمت شما عزیزان، برادران و خواهران ارجمند باشم، بسیار خوشحال هستم و خدا را شكر مى‌‌كنم. از خدا مى‌‌خواهم چیزى به زبان من بیاورد كه هم براى گوینده و هم براى شنوندگان مفید باشد.

امروز که بیستمین سالگرد شهادت استادِ بزرگوار، فیلسوفِ گرانقدر، فقیهِ عالى‌‌مقام، متفكرِ عظیم‌‌الشأن و مجاهدِ فى سبیل الله، استاد مطهرى را به سوگ نشسته‌‌ایم گمان مى‌‌كنم که اگر از اهداف و آرمان‌های ایشان سخن بگوییم و از ویژگی‌های شخصیت ایشان براى زندگى‌‌مان سرمشق بگیریم این بهترین چیزى است كه قلب ایشان را در آن عالم خوشحال مى‌‌كند.

ابعاد شخصیتی شهید مطهری‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

ابعاد شخصیت این مرد عظیم كه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه ایشان را حاصل عمر خودشان نامیدند متنوع است. ایشان بركات بی‌شماری براى امت اسلامى داشته‌اند. من می‌خواهم راجع به سه نكته درباره شخصیت ایشان صحبت كنم كه بیشتر برای شما طلاب عزیز و فضلاى حوزه‌‌هاى علمیه مى‌‌تواند مفید باشد؛

الف) شهید مطهری‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه؛ دانش‌پژوه خستگی‌ناپذیر و متفکر ژرف‌اندیش

اولین نکته این است كه این استاد شهید براى فراگرفتن علوم اسلامى در شاخه‌‌هاى متعددش تلاشى چشمگیر و خستگى‌‌ناپذیر داشت. ایشان از آغاز نوجوانى با تمام وجودش براى فراگرفتن علوم اسلامى در چندین شهر رحل اقامت افكند و در حضور اساتید زانو زد و شبانه‌‌روزش را وقف فراگرفتن علوم اسلامى كرد. مدتى در مشهد، بعد در قم، در همان فواصل هم گاهى در اصفهان در حضور مرحوم استاد حاج میرزا على‌‌آقاى شیرازى‌‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه درس اخلاق و نهج‌‌البلاغه مى‌‌آموخت. در قم خدمت حضرت امام‌‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و علامه طباطبایى‌‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه سالیانى تلمّذ كرد و سعى كرد آنچه را كه از اساتید دریافت مى‌‌كند کاملاً فهم و هضم كند و در اطرافش خوب فكر و بحث كند.

ایشان درس خواندن را سرسرى نمى‌‌گرفت. با اینكه آن روزگار شرایط سختى براى تحصیل بود، شرایطى كه براى شما جوانان این عصر كه به بركت انقلاب اسلامى، روحانیت عزت و عظمت خاصى پیدا كرده و محبوبیتى در دل‌های مردم پیدا كرده و كم‌یابیش وسایل رفاهى براى طلاب علوم دینى فراهم شده است حتی تصورش هم امکان‌پذیر نیست و براى شما قابل تصور نیست كه در آن روزگار، امثال مطهرى‌‌ها با چه سختی‌ای زندگى می‌کردند و با چه خون دلى درس می‌خواندند.

ما از این فراز از زندگى شهید مطهرى‌‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه باید این درس را بگیریم كه علوم اسلامى را با شاخه‌های متعددى كه دارد و البته با رعایت اولویت‌ها و آنچه بیشتر مورد نیاز جامعه‌‌مان است با كمال دقت بیاموزیم، درس خواندن را سرسرى نگیریم، تا مطلبى را خوب نفهمیده‌ایم از آن نگذریم و در فكر این نباشیم كه كسانى بگویند یا خودمان تصور كنیم كه مراحل تحصیل را گذرانده‌ایم و حالا در یك سطح عالى‌‌ترى قرار گرفته‌ایم. با این گفت‌وشنودها معرفتى براى انسان حاصل نمى‌‌شود، ترقى روحى و معنوی‌ای پدید نمى‌‌آید و وظایف انسان هم انجام نمی‌گیرد.

انسان باید زحمت بكشد که درس را با تمام وجود بخواند. سعى کند اشتغالات دیگرى كه ممكن است ذهنش را مشغول كند، اشتغالات خانوادگى، مسائل دیگر اقتصادى، رفاهى، این‌ها مانع تحصیل آدم نشود چه رسد به بعضى چیزهایى كه به‌هرحال امروز به مقتضاى شرایط زمان فراهم شده است و وقت‌‌گیر و تلف کننده عمر است و اشتغال ذهنى ایجاد مى‌‌كند و آدم را از درس خواندن، از فكر كردن و از عبادت باز مى‌‌دارد.

صرفه‌جویی در وقت؛ رمز موفقیت و پیشرفت در زندگی بزرگان

جمله اول عرایضم این است كه توصیه مى‌‌كنم هرچه مى‌‌توانید در صرف وقت بخیل باشید. نگذارید حتى دقیقه‌‌اى از عمرتان بیهوده تلف شود. ما كه دنباله‌‌رو تحصیلات آن بزرگان بوده‌ایم، در زمان خودمان به خاطر داریم طلبه‌‌هایى كه مجموعاً اوقاتی از آن‌ها كه صرف غیر تحصیل مى‌‌شد از خواب و خوراك و كارهاى عادى زندگى، مجموعش بیش از شش، هفت ساعت نمى‌‌شد. دو، سه ساعتى از وقتشان صرف عبادت می‌شد و بقیه‌‌اش هم یعنى بین دوازده تا شانزده ساعت صرف تحصیل.

من به خاطر دارم و خودم اطلاع دارم از طلبه‌‌هایى كه از حجره‌‌شان - معذرت مى‌‌خواهم اگر بعضى چیزها را مى‌‌گویم، زشت است ولى آن حقیقتى كه در آن نهفته است بسیار زیباست- طلبه‌هایی كه از حجره‌شان که راه می‌افتادند تا براى سرویس بهداشتى بروند در راه هم مطالعه مى‌‌كردند؛ و اطلاع دارم كسانى بودند كه حتى چند دقیقه‌‌اى كه براى قضاى حاجت مى‌‌رفتند خلاصه آن درسی كه مى‌‌خواستند مباحثه كنند را یادداشت مى‌‌كردند و همان‌جا هم نگاه مى‌‌كردند. گاهی اوقات که احتیاج بود آدم مثلاً درِ مغازه نانوایى معطل بشود تا نوبتش بشود که نان بگیرد، كسانى بودند که در همین فرصت‌ها به حفظ كردن قرآن و نهج‌‌البلاغه مشغول بودند.

یكى از بزرگانى كه حافظ قرآن هستند و همه شما هم ایشان را مى‌‌شناسید ایشان بخشى از حفظ قرآن را درِ دکان‌های نانوایى و در راهى كه از مدرسه تا خانه یا بالعكس می‌رفته‌اند انجام داده‌اند! این‌ها این‌گونه درس خوانده‌اند تا امام‌ها، مطهرى‌‌ها، بهشتى‌‌ها و امثال آن‌ها به وجود آمده‌اند.

عمر را ارزان نفروشید! دقایقش براى شما بسیار قیمتى است. یك دقیقه‌‌اش هم كه گذشت دیگر برنمى‌‌گردد. پس جمله اول؛ صرفه‌‌جویى در وقت، قدر عمر را دانستن، درس را با جدیت و با تمام توجه خواندن و سهل‌‌انگارى نكردن. علم بى‌‌خود پیدا نمى‌‌شود.

ب) خودسازی و تهذیب نفس در سیره شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

درس دومی كه باید از زندگى امثال استاد شهید گرفت خودسازى، تهذیب اخلاق، كسب فضایل معنوى، عبادات، توجهات قلبى و چیزهایى از این مقوله است. ایشان از همان دوران نوجوانى طلبگی‌شان به نوافل، مخصوصاً نافله شب مقید بودند. قرائت قرآن، عبادات و سایر وسایل توسل هیچ وقت از یاد ایشان نمى‌‌رفت. تا دوران پیرى و آخرین و واپسین روزهاى زندگى هم یكى از دل‌مشغولی‌های استاد، مسائل معنوى و خودسازى بود.

ایشان در سال‌های اخیر عمرشان در یکی از سفرهایی که به عتبات عالیات مشرّف شده بودند در آنجا با یكى از اولیاى خدا ملاقات كرده بودند. ایشان مى‌‌دانستند كه او مرد بزرگى است و در جهات معنوى پیشرفت كرده است، این است که استاد خدمت آن شخص رفته بودند. در آنجا صحبت از حضور قلب در نماز شده بود. آن شخص به ایشان گفته بود كه شما براى حضور قلب در نماز و برای اینکه دلتان در نماز، بیشتر حاضر باشد چه كار مى‌‌كنید؟

آن‌گونه كه نقل کرده‌اند، البته من این را از خود ایشان نشنیده‌ام ولى نقل مستفیض و موثق و مورد اعتماد است، ایشان فرموده بودند من سعى می‌کنم بعد از اینکه خودم را براى نماز آماده كردم و فكر و توجه كردم، در حال نماز هم به معانى كلماتى كه مى‌‌خوانم توجه داشته باشم. وقتى یك آیه یا ذكرى را می‌خوانم به معنای آن خوب توجه داشته باشم و به این وسیله براى حضور قلب بیشتر، سعى كنم.

آن آقا كه مرد بسیار وارسته‌‌اى بود گفته بود اگر در نماز توجهت به معناى كلمات است پس كِى به خدا توجه دارى؟! معنا یك مفهوم ذهنى است، معنایى از لفظ است. به لفظ باید توجه بكنى، به معناى لفظ هم كه یك مفهوم ذهنى است باید توجه بكنى، دیگر كِى مى‌‌رسى که به خدا توجه بكنى؟!

استاد یک‌دفعه مثل كسى از خواب بیدار شود به خود می‌آید که ما هنوز چقدر عقب هستیم! این‌قدر تلاش كردیم براى اینكه در نماز حضور قلب داشته باشیم و سعى مى‌‌كنیم كه به مفاهیم كلمات توجه داشته باشیم ولی هنوز خیلى مانده تا آن حضور قلب لازم را پیدا كنیم.

ایشان در همین واپسین روزهاى زندگی‌شان ناله‌‌ها، گریه‌‌ها، توسلات و توجهاتی داشت که براى ما باید درس باشد. ایشان با وجود آن همه اشتغالات علمى، اشتغالات سیاسى، تدریس، تحقیق، كتاب نوشتن، تعلیقه زدن، حل مشكلات علمى كردن، شاگرد پروراندن، در دانشگاه به یك صورت، در حوزه به یك صورت، با همه این فعالیت‌ها، ساعاتى از زندگی‌شان را وقف خودسازى مى‌‌كردند. این‌ها باید براى ما درس باشد.

توسل؛ تنها راه مصونیت از آفات دنیا و آخرت

فكر نكنیم حالا به فرض اینكه خوب درس خواندیم و ذهنمان را از یك سلسله مفاهیم كه البته مفاهیم مقدسی هم است، هر چه راجع به دین باشد مقدس است، پر کردیم ولى تنها این كافى نیست. كم نبوده‌اند كسانى كه علوم فراوان آموختند و خدمتى به دین نكردند بلكه آن علوم فراوانشان سكویى شد براى پرش به مقامات دنیا و ضربه زدن به دین و اولیاى دین! چنین كسانى در تاریخ كم نبوده‌اند. ما چه اطمینانى داریم كه در آینده‌‌مان چنین نشویم؟!

اگر بخواهیم براى دین، مضر نباشیم بلكه مفید باشیم و وظیفه‌‌مان را انجام بدهیم، از نوجوانى و جوانى باید خودمان را عادت بدهیم به این‌که دستمان دائماً درِ خانه خدا و اولیاى خدا دراز باشد. این حالت گدایى در پیشگاه الهى را همیشه داشته باشیم. هیچ وقت توسل در خانه حسین بن على و اهل بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین را از دست ندهیم. این تنها چیزى است كه مى‌‌تواند ما را از آفات دنیا و آخرت بیمه كند. این را باید بپذیریم.

گول حرف‌های این روشنفكرمآب‌هایى كه گاهى یك حرف‌هایی مى‌‌زنند را نخورید. نورانیت در خانه اهل بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است. تقرب به خدا باید به وسیله راهنمایى، كمك و دستگیرى آن‌‌ها انجام شود. اگر امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه به جایی رسید به بركت توسل به سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه بود.

راه رسیدن به مقامات معنوی؛ درسی از آیت‌الله قاضی طباطبایی‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

آیت‌‌الله قاضى طباطبایى بزرگ که از افتخارات شهر شماست و خانواده‌‌ ایشان از افتخارات این استان هستند ایشان استاد علامه طباطبایى‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بودند. در خصوص مقام عظیمی که ایشان به آن مقام نائل شده بودند، مرحوم علامه طباطبایى‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نقل مى‌‌كردند که از ایشان پرسیدیم عامل ترقى معنوى شما چه بود؟ چه چیزی بیشتر مؤثر بود كه شما به این مقامات رسیدید؟ البته بنده كه نمی‌فهمم مقامات آن بزرگان چه بوده و بسیار بیش از حد فهم من است.

علامه طباطبایى‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه تا آنجایى كه مقام استادشان را درك كرده بودند پرسیده بودند كه چه چیزی عامل این شد كه شما به این مقام رسیدید؟! خود ایشان نقل می‌کردند، من از زبان مرحوم علامه طباطبایى‌‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه شنیدم که فرمودند دو چیز؛ یکی قرائت قرآن و یکی هم توسل به سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه.

اگر مطهرى‌‌ها توانستند چنین خدمتى به دین انجام بدهند در سایه عبادت، بندگى و گدایى درِ خانه اولیاى خدا بود. این بزرگترین سرمایه ما و بزرگترین افتخار ماست كه بتوانیم جاروكش در خانه خدمتگزاران سیدالشهدا و سایر اهل بیت‌سلام‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین باشیم. مبادا یك وقت تردیدى در شما پیدا شود و از این فیض عظیم باز بمانید.

معجزه گِل پیشانى سینه‌‌زنان امام حسین‌علیه‌‌السلام

مطلبى هست که همه شما شنیده‌‌اید و به طور متواتر نقل شده و جاى تردیدى در آن نیست. مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در سن هشتاد، نود سالگى از نور چشم فراوانى برخوردار بودند كه نه احتیاجى به عینك داشتند و نه از مطالعه خسته مى‌‌شدند. ریزترین خطوطی كه ما با عینك هم نمى‌‌توانیم بخوانیم ایشان بدون ‌‌عینك می‌خواندند و اصلاً هم خسته نمى‌‌شدند. در اواخر عمر، ده‌ها سال هیچ آفت چشم، چشم‌‌درد یا ناراحتی‌ای برای ایشان به وجود نیامد. خود ایشان فرموده بودند این از بركت تبرك به گِلى است كه از پیشانى سینه‌‌زنان امام حسین‌علیه‌‌السلام ریخته است.

یك وقت ایشان به چشم‌درد بسیار سختی مبتلا شده بودند و معالجه نمى‌‌شدند. روز عاشورایى دسته سینه‌‌زن بروجرد در خانه ایشان آمده بودند. چون ایشان قبل از اینكه به قم بیایند و مرجع بشوند، در شهر خودشان شخصیت اول بودند. بیت عظیمى داشتند كه از زمان بحرالعلوم در آن‌‌جا شناخته‌شده بود و مردم به آن‌ها احترام مى‌‌گذاشتند. روز عاشورا هم دسته‌ها می‌آمدند در بیت ایشان سینه‌‌زنى مى‌‌كردند. آن‌طرف‌ها مرسوم است دیگر، اینجا را دقیقاً نمی‌دانم ولى آن‌طرف‌ها در لرستان و بروجرد مرسوم است كه سینه‌زن‌ها به پیشانى و سرشان گِل مى‌‌مالند. حتی در میدان‌ها گِل فراوانى درست مى‌‌كنند و اصلاً خودشان را به گِل می‌زنند و بعد براى سینه‌‌زنى می‌روند.

این سینه‌زن‌ها وقتى به منزل ایشان رفته بودند یك مقدارى از این گل‌ها روی زمین ریخته بود. مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردى که چشم‌درد داشتند رفته بودند یک‌کمی از آن گل‌ها را برداشته بودند و به قصد تبرك به چشمشان مالیده بودند. همان روز چشمشان شفا پیدا كرده بود و تا آخر عمر، نه به چشم‌درد مبتلا شدند و نه به ضعف چشم!

علم و تقوا؛ دو بال پرواز به سوی سعادت

اگر ما این‌ها را ندانیم و باور نكنیم و عمل نكنیم و از این‌ها استفاده نكنیم پس چه کسی مى‌‌خواهد باور و عمل كند؟! پس نكته دومی كه از زندگى امثال علامه مطهرى‌رضوان‌‌الله‌‌علیه باید بیاموزیم خودسازى، توسل، عبادت، تواضع، فروتنى، خاكى بودن، بى‌‌ادعا بودن و بالاخره تجسم اخلاق اسلامى در رفتار فردى و اجتماعى است. اگر این‌ها با علم و تحقیق و مقامات علمى توأم نشد نه براى خودمان و نه براى جامعه‌‌مان نمى‌‌تواند سودى ببخشد. علم و عمل، علم و تقوا دو بالی است که می‌تواند انسان را به سعادت برساند. اگر یكی از این‌ها شكست، دیگر کارایی خودش را از دست خواهد داد.

روایتى از پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله نقل شده که حضرت فرمودند قَصَمَ ظَهْرِي رَجُلاَنِ عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ؛ یعنی دو طایفه پشت من را شكستند؛ عالم بى‌‌تقوا و متعبِّد بى‌‌علم. این شاهد همان عرضى است كه عرض كردم که علم و تقوا دو بالى است كه هیچ‌کدام به‌تنهایی کارایی ندارند. نه علم به‌تنهایی كارساز است اگر تقوا توأم با آن نباشد. اگر تقواى بى‌‌علم هم باشد آن هم ضررش كمتر نیست. بسیارى از خوارج، حافظان قرآن و شب‌‌زنده‌‌داران و متهجدان بودند و همان‌ها بودند كه كارشان به شهادت رساندن امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه و بعد هتك نوامیس مسلمانان انجامید. آن‌ها در ظاهر اهل عبادت بودند، پیشانی‌شان پینه داشت، حافظ قرآن بودند اما معرفت نداشتند، علم صحیح نیاموخته بودند، فهم صحیح نداشتند. آن‌ها هم پشت رسول‌‌الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله را شكستند. این دو تا باید با هم توأم باشند؛ نه علم بى‌‌تقوا کارایی دارد، حتى براى خود آدم و نه تقواى بى علم. تا اینجا این دو تا شرط حتى براى خود آدم هم ضرورى است یعنى اگر آدم تكلیفى نسبت به اجتماع هم نداشته باشد، براى خودش، هم علم باید داشته باشد و هم تقوا.

از این به بعد مرحله دیگرى شروع مى‌‌شود كه بسیار مهم‌تر است. تا اینجا براى طالب علم حكم دوران جنینی را دارد. نطفه و جنین در رحم مادر تغذیه مى‌‌كند، رشد می‌کند تا متولد شود. دوران تحصیل هم یك دوران جنینى است كه آدم رشد مى‌‌كند تا به یك حدى برسد كه بتواند ثمر بدهد، آن وقت است که در یك فضاى دیگرى و در یک عصر دیگرى متولد مى‌‌شود. آن وقت تازه وارد جامعه مى‌‌شود و یك حیات جدیدى پیدا مى‌‌كند. بعد از اینكه بال‌وپر ترقى و تكامل را به دست آورد حالا موقع این است كه به دیگران فایده برساند، از آن دو بال باید استفاده كند و مثل باز شكارى بیاید آن كسانى كه در چنگال روباه‌های مكار و حیوانات درنده گرفتار شده‌اند را نجات بدهد و آن‌ها را هدایت كند.

انتخاب آگاهانه؛ رمز برتری انسان بر فرشتگان

تقدیر الهى بر این بوده كه همیشه در عالم، عوامل شیطانى وجود داشته باشد. حالا در مقام توضیح این حكمت الهى نیستم. همه شما الحمدلله اهل فضل هستید و اشاره‌‌اى براى شما كافی است. برترى انسان در میان موجودات به انتخاب آگاهانه‌‌اش است. اینکه انسان بر فرشتگان هم برترى دارد به خاطر این است كه همیشه بر سر دوراهى قرار دارد و دو جاذبه متضاد، او را به این طرف و آن طرف مى‌‌كشانند و خودش باید انتخاب كند برخلاف فرشتگان كه یك جاذبه بیشتر ندارند و برای آن‌ها یك راه بیشتر نیست.

نزول فرشتگان بر مؤمنانِ استوار!

براى اینكه این دو جاذبه وجود داشته باشد در یك طرف عوامل هدایت‌‌كننده، عقل و الهامات الهى و وحى انبیا و امثال این‌ها قرار دارد و کمک‌هایی كه از ناحیه فرشتگان به انسان‌ها مى‌‌رسد که ما خیلى با آن آشنا نیستیم ولى همان‌گونه كه خدا فرشتگان را در جنگ‌ها براى نجات مؤمنین مى‌‌فرستد آن وقت كه صلاحیتش را داشته باشند، در جنگ با شیطان هم خداوند فرشتگان را به كمك مؤمنین مى‌‌فرستد؛ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ.[1] این از آن آیاتى است كه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در جلسات اخلاقى‌‌شان زیاد قرائت مى‌‌فرمودند. ایشان معمولاً هفته‌ای یك مرتبه در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشتند و كسانى بودند كه چیزهاى عجیب از خاطرات آن جلسات به یاد داشتند. بعد در اثر عواملى كه ناشی از عدم لیاقت جامعه بود از این فیض‌ها محروم شدند تا اینکه ایشان سالى یكى، دو مرتبه در درس‌ها نصیحت مى‌‌كردند. در نصیحت‌های ایشان چند تا آیه بود كه بیت‌‌الغزل كلام ایشان بود. یكى همین آیه بود. یكى هم این آیه که می‌فرماید قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ.[2] آن هم یكى از آیه‌‌هایى بود كه ایشان زیاد تلاوت مى‌‌كردند.

همه شما با این آیه آشنا هستید؛ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ؛ كسانى كه توجهشان به خداست سخنشان این است كه رَبُّنَا اللَّهُ. گفتن رَبُّنَا اللَّهُ كه چیز مشكلى نیست. هر كسى می‌تواند رَبُّنَا اللَّهُ بگوید؛ اما یك كسى هست که اصلاً زندگى‌‌اش این گفتار را نشان مى‌‌دهد. آن‌ها هستند كه قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ و به این گفتار و به این تصمیم اكتفا نکرده‌اند. بعد در عمل هم استقامت کرده‌اند؛ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا. این كسانى كه مبناى زندگی‌شان را در رابطه با خدا قرار دادند و بعد این رابطه را در عمل تقویت كردند و پایمردى كردند آن وقت چطور مى‌‌شود؟! تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ؛ فرشتگان بر این‌ها نازل می‌شوند! این‌ها فرشتگان وحى نیستند. فرشته وحى مخصوص پیغمبر است اما هر كسی که فرشته به او نازل مى‌‌شود پیغمبر نیست. فرشتگان بر ائمه معصومین‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين هم نازل مى‌‌شدند ولى آن‌‌ها پیغمبر نبودند. فرشته وحى رسالت و نبوت جداست.

استقامت در مسیر ایمان؛ کلید امنیت مطلق در دنیا و آخرت

تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا؛ این فرشتگان از طرف خدا مى‌‌آیند به آن‌ها مى‌‌گویند نه ترسى داشته باشید و نه حزن و اندوهی! نه نسبت به گذشته نگران باشید و حزن و اندوه داشته باشید و نه نسبت به آینده ترس و خوفى داشته باشید. شما امنیت كامل خواهید داشت؛ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ.[3] البته همه اهل امن نیستند. یك دسته‌‌اى هم هستند كه در قیامت اهل امن هستند؛ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ.[4] امنیت مطلق مال كسى است كه بگوید رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا. این دسته از افراد امنیت مطلق خواهد داشت اما مشكلش در این ثُمَّ اسْتَقَامُوا است.

دشواری استقامت در راه حق

باز امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه این را مكرر تكیه مى‌‌فرمودند - سال امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است من دائماً كلمات ایشان و یاد ایشان به زبانم مى‌‌آید؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد ساعت‌به‌ساعت بر علو درجات ایشان بیفزا! - ایشان مى‌‌فرمودند پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله به حسب روایت - باز این هم تعبیر امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است. ایشان وقتى روایت نقل مى‌‌كردند مى‌‌فرمودند به حسب روایت- ایشان مى‌‌فرمودند پیغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فرمودند شَیَّبَتْنِی سورةُ هودٍ لِمَکَانِ هذه الآیةِ فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ؛[5] حضرت فرمود پیغمبر اكرم‌‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله فرمودند سوره هود به خاطر این جمله فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ من را پیر كرد! مشكل مال این استقامتش است. ادعای ایمان کردن آسان است اما پایمردى كردن و تا آخرین لحظه مقاومت كردن کار مشكلی است.

همراهی فرشتگان با مؤمنان در دنیا و آخرت

 اگر كسانى این توفیق را یافتند كه قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا آن وقت تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِكَةُ؛ ملائكه به آن‌ها بشارت مى‌‌دهند. این جمله‌‌اش را بیشتر دقت بفرمایید؛ بعد مى‌‌گویند نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ؛ مى‌‌گویند ما یاران شما هستیم؛ ما هم در دنیا یاران شما بودیم و هم در آخرت یاران شما هستیم. ما اولیاء شما در دنیا و آخرت هستیم. این را فرشتگان می‌گویند.

این را شاهد آورده‌ام براى اینكه خداوند متعال براى مؤمنین در این عالم کمک‌هایی از فرشتگان می‌فرستد. یكى در جنگ‌هاست. در صحنه‌های دیگر هم هست؛ وقت مطالعه در اتاق یا در كتابخانه هم ممكن است ملائكه بیایند. اگر با وضو باشید و اگر با اخلاص مطالعه كنید آنجا هم مى‌‌توانند به كمك شما بیایند و چیزهایى را به شما بفهمانند كه به عقلتان نمى‌‌رسید بلكه در خواب هم می‌توانند؛ و كسانی بوده‌‌اند كه حتى در خواب هم از فرشتگان كمك مى‌‌گرفته‌‌اند و فیوضى دریافت مى‌‌کرده‌اند! این‌ها براى بعضى‌‌ها افسانه مى‌‌نماید. چه مى‌‌شود كرد؟! حقایق با اینكه دیگران آن‌ها را افسانه بپندارند که افسانه نمى‌‌شود. بگذار آن‌ها افسانه بپندارند!

توازن عوامل خیر و شر، لازمه انتخاب

یك دسته از کمک‌های خدا این طرف است؛ ولى خدا نمى‌‌گذارد که این كفه آن‌قدر سنگین شود كه كار یک‌طرفی بشود. بنا شد انسان در میان دو نیروى متضاد انتخاب كند تا ارزش انسانى بیابد و بر ملائكه برترى پیدا كند و ملائكه بیایند خادم او بشوند. به خاطر اینكه او با وجود نیروى ضد، راه خدا را انتخاب كرد.

براى اینكه این توازن برقرار شود جاذبه آن طرف هم قوى است. از یك طرف فرشتگان و انبیا و عقل، از یك طرف هم شیاطین انس و جن قرار دارند تا توازن برقرار شود. البته كسى كه میل به حق پیدا كرد همان وقت خدا به او كمك مى‌‌كند؛ مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیئَةِ فَلَا یجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا؛[6] ولى به‌هرحال توازن قوا در طرفین تا آن‌‌ حدى كه خدا صلاح مى‌‌داند باید باشد. این است كه هیچ‌وقت راه حق در زندگى انسانى آن‌چنان نیست كه قابل تحریف و تأویل نباشد.

تأویل و تحریف در مواجهه با حقیقت، زمینه‌ساز امتحان الهی

یكى از اسرار اینكه قرآن به‌گونه‌ای نازل شده كه تحریف و تأویل هم بردارد براى همین امتحان است. شیاطینى هستند که هر كلامى هر قدر هم صریح باشد ولی آن را به دلخواه خودشان تأویل می‌کنند. در تاریخ راهبران جامعه، غیر از انبیا ما كسى را سراغ نداریم كه به سادگى امام امت سخن گفته باشد. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه آن‌چنان ساده و بى‌‌پیرایه سخن مى‌‌گفت که هر بچه‌‌اى، هر بى‌‌سوادى، هر عقب‌‌افتاده‌‌اى در كوه و بیابان، سخنش را درك مى‌‌كرد؛ اما همین سخنان واضح و آشكار را سیاست‌‌بازان فوراً تأویل مى‌‌كردند! تا آنجا که یك وقت شنیدم خود امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمودند، البته این را از خود امام نشنیده‌ام اما واسطه موثقى نقل كرد كه امام فرمودند من دیگر نمى‌‌دانم به چه زبانى صحبت كنم كه حرفم را تأویل نكنند؟!

به‌هرحال آدمیزاد موجودى است كه دائماً در دو جاذبه متضاد قرار دارد؛ از یک طرف شیاطین او را مى‌‌كشند و از طرف دیگر فرشتگان و انبیا. آن وقت است كه باید انتخاب كنیم. ما دائماً درگیر این دو نیروى متضاد هستیم و جهاد در اینجا مفهوم پیدا می‌کند. اگر نیروى مخالف و دشمنى نبود كه جهاد فى سبیل الله و جهاد با نفس معنا نداشت. نفس هم یك دشمن درونى است. دائماً این جاذبه هست كه آدم باید با آن مبارزه كند وگرنه اگر راه یک‌طرفی بود و دشمنى هم سر راه وجود نداشت خب جهاد نمى‌‌خواست. وقتى هم که جهاد نبود کسی به فضایل جهاد و به آن نتایجش نائل نمى‌‌شد.

هدایت و مبارزه با انحراف؛ تکلیف الهی

به‌هرحال ما این مشكل را داریم، گذشتگان ما هم داشته‌اند و آیندگان هم خواهند داشت که همیشه زمینه انحراف، گمراه شدن، کج‌روی و كج‌‌اندیشى وجود دارد. عالِم وقتى درسش را خواند، تقوا هم داشت، گلیم خودش را از آب كشید، تازه باید بیاید گلیم دیگران را از آب بكشد، باید دیگران را نجات بدهد و این تكلیف عظیمى است كه گردنگیر انسان هست و چاره‌‌اى هم ندارد و اگر كوتاهى كند مى‌‌شود گناه، مى‌‌شود سقوط. نمى‌‌تواند كنار بكشد و بگوید من كارى ندارم. شما كارى ندارید، خدا به شما تكلیف كرده، بار سنگین بر دوشتان گذاشته است، باید این بار را كشید. ببخشید این تعبیر را می‌کنم؛ آش كشك خاله است! بخواهید و نخواهید این تكلیف گردنگیر شده است باید به ارشاد دیگران پرداخت.

تلاش بی‌وقفه شهید مطهرى برای مقابله با کج‌روی‌ها

استاد شهید مطهرى در این مرحله هم یكه‌‌تاز میدان بود. كسانى بودند که كم‌یابیش از جاهلان دستگیرى مى‌‌كردند، كسانى را از غفلت نجات مى‌‌دادند، جلو اشتباهات را مى‌‌گرفتند اما آنچه استاد در آن عصر خودش از خطرهاى فكرى و انحرافات دید و تمام وجودش را براى مبارزه با این انحرافات گذاشت من براى او نظیرى سراغ ندارم. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه هم وقتى مى‌‌خواست درباره آقاى مطهرى پیام بدهد روى این كلمه تكیه كرد که ایشان کسى بود كه عمر خودش را صرف مبارزه با کج‌روی‌ها و كج‌‌اندیشى‌‌ها كرد.

من و شما به عنوان طلبه باید بعد از خودسازى و بعد از آموختن علوم لازم، نه یك رشته بلكه همه علومى كه براى ایفاى این رسالت لازم است، آن هم با دقت و با كنجكاوى، بعد از همه این‌ها باید خودمان را براى یك جهادى در عرصه فرهنگى و مبارزه با انحرافات فكرى آماده كنیم و این كارى بسیار مشكل است.

نقش خشیت الهی در مسیر هدایت و تبلیغ

همه شما این آیه را شنیده‌اید، از آیه‌‌هایى است كه قاریان قرآن زیاد مى‌‌خوانند به خاطر اینكه بعدش اسم رسول‌‌الله‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله هست. از این آیه شروع مى‌‌كنند الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ.[7] ان‌شاءالله که ما هم سعادت داشته باشیم که یک مصداق كوچكى از یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ بشویم؛ ولی آیا هیچ فكر کرده‌اید كه وقتی خدا این مبلغان راه خودش را مى‌‌خواهد معرفى كند چرا در اوصافشان می‌فرماید وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ؟! این یَخْشَوْنَهُ اگر علم صحیحى باشد یك لازمه‌‌اى است كه به طور طبیعى بر آن مترتب مى‌‌شود، براى آنكه در آن آیه هم فرمود إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛[8] علم است كه زمینه خشیت را فراهم مى‌‌كند. اگر علمى آموختیم و خشیت پیدا نشد باید شك كنیم که این علم، علم درستى بوده است! إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ علم كه آمد به طور طبیعى لازمه‌‌اش باید ضمیمه شود كه خشیت فراهم شود؛ خب این از یَخْشَوْنَهُ؛ ولی این تأكیدى كه می‌فرماید که وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ براى چه اینجا این‌قدر تأكید شده است؟!

مى‌‌فرماید آن كسانى كه رسالت الهى را ابلاغ می‌کنند و این بار هدایت دیگران را بر دوش ‌‌مى‌‌كشند اول لازم است خشیت الهى داشته باشند تا به دام شیطان نیفتند و ضررشان بیشتر از منفعتشان نشود؛ اما این كافى نیست؛ باید از خدا بترسند و از غیر خدا نترسند. این مرحله‌اش مشكل است.

احساس خشیت پیدا كردن كم‌یابیش كار چندان مشكلى نیست. عرض كردم اگر آدم علم الهى آموخته باشد به طور طبیعى اثر خشیت در او ظاهر می‌شود. چه کسی است که این عظمت خلقت را ببیند و در مقابلش سر تعظیم فرود نیاورد؟! مگر مى‌‌شود؟! اما اینكه وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ چرا این قید را كرده است؟!

براى اینكه در مقام ارشاد گمراهان آن‌قدر مشكلات وجود دارد، آن‌قدر آثار تهدید وجود دارد، آن‌قدر عوامل مصرف‌کننده وجود دارد كه اگر آدم روى یكى از آن‌ها حساب كند از كارش باز مى‌‌ماند. چه‌بسا كسانى كه علم آموختند، در امور فردی‌شان هم تقوا داشتند، این‌قدر هم در نجس و پاكى و در خوراك حلال و حرام رعایت احتیاط مى‌‌كردند اما در مقام ارشاد دیگران توانایى نداشتند. نمی‌گویم همه این‌گونه بوده‌اند اما بعضى‌‌هایشان به استناد همین آیه قرآن فاقد این جهت بوده‌اند. ملاحظه كسان دیگرى را هم می‌کردند، نكند یك چیزى بگوییم که به فلان كس بربخورد! این مانع می‌شد از این‌که رسالتشان را درست انجام بدهند.

خشیت الهی، راز استقامت و جهاد علمی شهید مطهری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه

ویژگى علامه مطهرى، حالا فرصتى نیست که من توضیح بدهم و عرض كنم، حتماً شما هم کم‌وبیش شنیده‌‌اید، این را بعداً دنبال كنید؛ ویژگى علامه مطهرى این بود که ایشان كسى بود كه وظیفه‌‌اش را به‌خوبی شناخت. خطرى كه در آن عصر، اسلام را تهدید مى‌‌كرد یعنى خطر التقاط را بهتر از همه درك كرد و براى مبارزه با التقاط تا آخرین قطره خونش كمرش را بست و تصمیم گرفت، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا،[9] و در این راه بر سر پیمان ماند تا به محبوبش رسید؛ رزقناالله ان‌شاءالله!

ویژگى مطهرى این بود كه ملامت ملامتگران، توصیه دوستان و توبیخ قدرتمندان مانع انجام وظیفه‌‌اش نشد. در شرایطى واقع شد كه تمام دوستانش- من كه مى‌‌گویم تمام دوستانش گزاف نمى‌‌گویم- تمام دوستانش از او گله‌‌مند شدند و گفتند این رفتار شما درست نیست! این‌قدر علیه این گروهک‌ها سخت‌‌گیرى نكن! آخر جانت را سر این راه می‌گذاری! بعضى‌‌ها مى‌‌گفتند این سران منافقین این‌قدرها هم بد نیستند! این‌قدر سختگیرى نكن! این‌ها كارهاى خوب هم دارند، نماز شب هم مى‌‌خوانند، چقدر انفاق مى‌‌كنند، عبادت‌ها دارند، روزه‌‌ها مى‌‌گیرند! ولی ایشان گفت این‌ها خطرناكترین عناصر براى اسلام هستند و با تمام قوا باید با آن‌ها مبارزه كرد.

حالا فهمیدید كه چرا قرآن می‌فرماید وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ؟! ایشان اگر بنا بود از كسى حساب ببرد و ملاحظه دوست و دشمن را بكند هیچ‌گاه این موفقیت را پیدا نمى‌‌كرد. موفقیت مطهرى در ایفاى رسالتش بعد از آن علم و بعد از آن تقوا این بود كه جز از خدا نمى‌‌ترسید؛ ‌‌وَلَا یَخَافُون فی اللهَ لَوْمَةَ لَائِمٍ؛[10] آنجا كه وظیفه‌‌اش را تشخیص می‌داد با تمام وجود به میدان مى‌‌آمد، هر كس خوشش بیاید یا بدش بیاید.

اگر بناست که كسى راه مطهرى را بپیماید باید سعى كند این سه ویژگى را تحصیل كند؛ علم وافر، تقواى كافى، خداترسى و نترسیدن از غیر خدا.

پروردگارا! درجات این عزیز را كه از اولیاى بزرگ توست متعالى‌‌تر بفرما!

او را با موالى خودش، پیغمبر اكرم و اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين محشور بفرما!

به ما توفیق بده که به اندازه وسعمان و به اندازه ظرفیتمان راه او را ادامه بدهیم!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

روح امام را از همه ما شاد بفرما!

قلب مقدس ولى‌‌عصرارواحنافداه را از همه ما خشنود بفرما!

ما را در راه انجام وظیفه یارى بفرما!

وَالسَّلَامُ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ


[1]. فصلت، 30.

[2]. سبأ، 46.

[3]. انعام، 82.

[4]. نمل، 89.

[5]. هود، 112.

[6]. انعام، 160.

[7]. احزاب، 39.

[8]. فاطر، 28.

[9]. احزاب، 23.

[10]. مائده، 54.