نقش ولایت اهل‌بیت در سیر الی الله

در مدرسه علمیه رشد
تاریخ: 
يكشنبه, 24 مهر, 1390

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَه وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح پرفتوح امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام و همه علما و اساتید و ‌حق‌داران صلواتی اهدا می‌کنیم.

خداوند متعال را شکر می‌کنم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که در جمع نورانی شما عزیزان که ان‌شاءالله همه شما از سربازان پذیرفته‌شده دستگاه امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف هستید حضور پیدا کنم و به یاد این نعمت‌های عظیم الهی، لحظاتی را به شکرگزاری و گفت‌وگو در راه آن‌چه مرضی خدا و اولیای خدا هست بگذرانیم.

انسان؛ اشرف مخلوقات

برحسب آنچه از آیات کریمه قرآن و روایات شریفه استفاده می‌شود، در میان مخلوقات این عالم یعنی عالم طبیعت و عالم مادی، ما چیزی اشرف از انسان نمی‌شناسیم. حالا اینکه در عوالم دیگر مخلوقاتی هستند که دارای بعضی از امتیازاتی هستند که انسان‌ها به صورت بالفعل آن امتیازات را ندارند، اینکه آن‌ها چه نسبتی با انسان دارند عقل ما خیلی نمی‌رسد. قرآن هم می‌فرماید وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.[1] اینکه چه کسانی هستند که انسان بر آن‌ها برتری ندارد، احتمالاً همین ملائکه مقربین و فرشتگان خیلی سطح عالی، حمله عرش و امثال این‌ها باشند ولی باز هم جای این سؤال هست که آیا آن‌ها از همه انسان‌ها برتری دارند یا این آیه که می‌فرماید فَضَّلْنَاهُمْ یعنی ما به نوع انسان‌ها یک فضیلت تکوینی بر بسیاری از مخلوقات دادیم، تفضیلاً تکوینیاً، کما این‌که جلوتر از آن هم نمونه‌هایی ذکر فرموده است ازجمله اینکه وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ.[2]

از بعضی از روایات که تعدادش هم کم نیست و حتی در مجامع روایی اهل تسنن هم وارد شده شاید بشود این‌گونه برداشت کرد که مرتبه‌ای از وجود بعضی از انسان‌ها دست‌کم در مواردی حتی از فرشتگان، افضل باشد. به‌بیان‌دیگر در میان انسان‌ها شاید افرادی پیدا بشوند که بتوانند خودشان را به مقامی برسانند که از مقامات فرشتگان، برتر است.

این‌ها سؤالاتی است که جوابش برای ما خیلی روشن نیست و هر چه هم بگوییم استظهاراتی از روایات است. در اطراف آن هم به‌خصوص اهل معقول ازیک‌طرف و عرفا ازیک‌طرف سؤالاتی مطرح کرده‌اند. جواب قطعی‌اش را هم بنده بلد نیستم. حالا اگر خود آن‌ها می‌دانند العُهدةُ عَلیهم.

مرتبه نورانیت ائمه اطهار‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، بالاترین مرتبه عالم امکان

آن‌چه از بسیاری از آیات و روایات استفاده می‌شود این است که حضرات معصومین به‌خصوص چهارده معصوم‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین یک مرتبه‌ای از وجود دارند که در روایات به نام مرتبه نورانیت نامیده شده است که آن‌گونه که از این روایات استظهار می‌شود مرتبه‌ای بالاتر از آن در عالم امکان وجود ندارد؛ یعنی غیر از ذات مقدس حق‌تعالی، در میان مخلوقات کسی به آن مقام نمی‌رسد. یکی از مضامینش همین است که در زیارت جامعه کبیره وارد شده است؛ خَلَقَكُمُ اللّٰهُ أَنْواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ، وَمَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ، طِيباً لِخَلْقِنا، وَطَهارَةً لِأَنْفُسِنا، وَتَزْكِيَةً لَنا، وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنا.

این‌که حضرات معصومین، به‌خصوص چهارده معصوم یک مقامی به نام نورانیت دارند، تقریباً می‌شود گفت متواتر است و روایاتش حتی از اهل تسنن هم زیاد است. حتی این روایت که حضرت می‌فرمایند أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللَّهُ...؛ نوری بود که خداوند متعال آن را از نور عظمتش آفرید و آن، نور من و علی بود و این دو تا نور با هم یکی بودند تا اینکه در صلب عبدالله از هم جدا شدند، این روایت را اهل تسنن هم نقل کرده‌اند؛ اما اینکه این یعنی چه؟! این نور چه نوری است؟! چگونه آفریده شد؟! چه ویژگی‌ای داشت؟! و چه نسبتی با نور خدا داشت که اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ،[3] الی‌آخر آیه. حد و حدود آن نور چیست؟! مرتبه و شدت نورانیتش چه اندازه است؟! وسعتش چه اندازه است؟! بنده که اعتراف می‌‌کنم نه‌تنها عقلم نمی‌رسد و الان جواب بالفعلی ندارم بلکه طمعی هم ندارم که بفهمم چون فهمش بسیار فراتر از سطح عقل بنده است اما آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا؛[4] هر چه اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فرموده‌اند بر سر و چشم! افتخار می‌کنیم که این فرمایشات آن‌ها به ما رسیده است و ما با تمام وجودمان آن‌ها را می‌پذیریم و به آن ایمان داریم اما کنه‌اش را نمی‌فهمیم. چیزی شبیه این‌که عقل ما اجمالاً وجود خدا را اثبات می‌کند اما کنه‌اش را هیچ کس به هیچ وجه نمی‌تواند بفهمد.

ایمان به غیب؛ شرط هدایتگری قرآن

شاید بشود گفت یکی از ویژگی‌های انسان که موجب برتری‌اش هم می‌شود این است که با وجود این‌که کنه این حقایق را نمی‌فهمد ولی به آن‌ها ایمان می‌آورد و لذا در اولین وصف از کسانی که از هدایت قرآن استفاده می‌کنند می‌فرماید الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ.[5] غیب یعنی همان چیزهایی که انسان کنه‌اش را درک نمی‌کند.

وقتی که عقل، چیزی را اثبات کرد، لااقل حدود مبهمش را اثبات کرد، ما به فطرت خودمان موظف هستیم که بپذیریم؛ یعنی اگر ریگی به کفش نداشته باشیم، اگر مانعی وجود نداشته باشد و آلودگی باطنی نداشته باشیم وقتی عقل چیزی را اثبات کرد باید بپذیریم اما اینکه کنه‌اش را بخواهیم بفهمیم، حالا یا کنه‌اش یا مراتب مادون کنه‌اش را هم بخواهیم بفهمیم، خود آن‌ها یک فضیلت‌هایی است که وقتی انسان تکامل پیدا کرد به‌تدریج ممکن است بعضی از آن فضیلت‌ها را درک کند.

معرفت اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ بالاترین نعمت، بیشترین لذت

فکر می‌کنم اگر یک کسی بگوید که - یک‌کمی هم جرئت می‌خواهد که این حرف را بزنم ولی خب حالا می‌گویم- من فکر می‌کنم اگر یک کسی بگوید که بالاترین نعمتی که انسان‌های غیر معصوم ممکن است به آن نائل شوند معرفت معصومین است و نعمتی از این بالاتر نیست و لذتی که از این معرفت پیدا می‌شود با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست، اگر کسی این‌گونه بگوید فکر می‌کنم خیلی حرف گزافی نزده باشد ولی خب آب ‌برمی‌دارد و آدم خیلی زورش می‌آید که بشنود معرفت، بالاترین نعمت است و درکش، بالاترین لذت را دارد؛ این‌ها هضمش یک‌کمی مشکل است. ان‌شاءالله خدا یک شمه‌ای از آن را به ما بچشاند تا بفهمیم که شدنی است. به‌هرحال فکر می‌کنم که این ادعا مفاد بسیاری از روایاتی باشد که شاید به حد تواتر یا بیشتر هم برسد که بالاترین نعمتی که خدا به ما انسان‌ها داده این است که می‌توانیم این عزیزان را بشناسیم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم.

انوار اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ احاطه‌کننده‌ عرش الهی

شما این تعبیرات را ملاحظه بفرمایید؛ به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین خطاب می‌کند که خدا شما را به صورت انواری آفرید. آدم خیال می‌کند که این انوار مثل نور ماه و خورشید و چراغ و از این چیزهاست. این‌ها انواری بودند که عرش الهی را احاطه کرده بودند؛ فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ. عرش خدا چه اندازه است؟ عرشی که بر کرسی احاطه دارد، آن هم کرسی‌ای که وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ![6] سماوات با این وسعتی که میلیاردها سال نوری هم قطر این عالم را نمی‌توان تعیین کند، همه این‌ها تحت کرسی الهی هستند و عرش، بر کرسی احاطه دارد و انوار اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین این عرش را احاطه کرده بودند! حالا اینکه این‌ها چه تعبیراتی است، اینکه عرش یعنی چه؟ آیا موجودی جسمانی است؟ آیا غیرجسمانی است؟ چه نسبتی دارد؟ این‌ها را بنده که عقلم نمی‌رسد. هر کسی که عقلش می‌رسد خوش به حالش! بنده اعتراف می‌کنم که عقلم به این چیزها نمی‌رسد ولی آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا؛ این‌ها را خدا فرموده و خدا هر چه فرموده درست است.

اما به‌هرحال با لوازمی که ذکر فرموده آدم تا حدودی می‌تواند درباره‌اش فکر کند که این نور چه نوری است که عرش خدا را احاطه کرده است؛ اِحداق به پلک‌های حدقه چشم که وسط چشم را در برگرفته است می‌گویند. این‌که حدقه می‌گویند برای این‌ است که این چشم را احاطه کرده است؛ یعنی عرش به منزله یک چشمی بود که انوار شما اطرافش را فرا گرفته بود. حالا اینکه آن ‌چیست و امثال این‌ها، خوش به حال آن‌هایی که یک بویی از حقیقتش برده باشند! اما حالا ارتباطش با ما چیست؟!

بیوت اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ جایگاه تجلّی انوار الهی

فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَینا بِكُمْ؛ خدا بر ما منت گذاشت که شما را در میان ما قرار داد. خدا این انوار شما را تنزل داد که بیاید در بین ما انسان‌ها موجود باشد. این منتی بود که خدا بر انسان‌ها گذاشت.

وقتی این انوار در این عالم آمدند خداوند متعال برای این‌ها یک نماد و جایگاهی قرار داد و آن عبارت است از بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ.[7] این انوار در آن جاها قرار گرفتند، ارتباط پیدا کردند، تجلّی کردند، حالا اسمش را هر چه بگذارید؛ همه این‌ها الفاظی است که یک چیزی به ذهن ما می‌آورد اما حقیقتش را نمی‌توانیم بفهمیم. به‌هرحال آن انوار، در بیوت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین تجلّی کرد؛ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ. تا اینجا عظمت این نعمت را در این عالم درک می‌کنیم که اصلاً این‌ها جایشان در این عالم نبود، جای این‌ها در عرش خداست. این‌که تنزل پیدا کرده‌اند و خدا این‌ها را در این عالم آورده است این برای نفع ما بود. خب حالا ما چه کار کنیم؟!

تطهیر جان و بخشش گناهان در پرتو نور ولایت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ، وَمَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ؛ صلاة شاید همین درودی باشد که ما می‌فرستیم و اظهار ادبی است که می‌کنیم و رحمتی است که از خدا برای آن‌ها می‌خواهیم. این انجام‌وظیفه‌ای که در پیشگاه آن‌ها بکنیم این وسیله‌ای می‌شود که آفرینش ما پاک باشد و اگر این نباشد آفرینش ما اشکال دارد؛ وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ، وَمَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ، طِيباً لِخَلْقِنا، وَطَهارَةً لِأَنْفُسِنا.

روح و روان ما آلودگی‌هایی دارد. پاکیزگی‌اش به این است که با این انوار ارتباط پیدا کنیم ولو به این‌که صلوات‌ بفرستیم؛ وَطَهارَةً لِأَنْفُسِنا، وَتَزْكِيَةً لَنا. آنچه عامل رشد ما می‌شود و زمینه رشد ما را هم فراهم می‌کند علاوه بر این‌که آلودگی‌ها را از ما می‌زداید و ما را پاک و تمیز می‌کند باز همین ارتباط با آن‌هاست؛ وَتَزْكِيَةً لَنا؛ به‌هرحال این وسیله تزکیه ماست و بعد هم وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنا؛ اگر این ولایت را حفظ کردیم و تا آخرین لحظه نگه داشتیم این کفاره گناهان ما هم خواهد شد و گناهان ما را پوشش خواهد داد مثل نوری که به ظلمت‌ها می‌تابد و ظلمت‌ها را می‌پوشاند و دیگر ظلمتی باقی نمی‌ماند؛ اما شرطش این است که این را تا آخر نگه داریم.

گناه؛ عامل دوری از اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

مشکلش این است که ما لیاقت درک این ولایت را از دست بدهیم! چرا؟! برای این‌که ارتباط‌مان ضعیف شود. چطور ضعیف شود؟! اینکه مسیرمان را عوض کنیم و اهل گناه بشویم. گناه باعث این می‌شود که این آلودگی برای نفس پیدا شود و کم‌کم رابطه‌مان ضعیف می‌شود. یک وقتی هم خدایی نکرده آدم احساس کند که دیگر در دلش احساس محبت و ارتباطی با این خاندان نمی‌کند!

دایره تحول انسان در پرتو اختیار

حالا اجازه بدهید من راجع به همین مسئله، چند جمله‌ای عرض کنم ولو این‌که اول قصدم چیز دیگری بود، حالا دیگر این‌گونه پیش آمد؛ اگر ما این مسئله را باور کنیم، بپذیریم، روی آن دقت کنیم و تنها به خواندن یک عبارت زیارت و لقلقه زبان اکتفا نکنیم، باور کنیم که این هنرها از ولایت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین می‌آید، آن وقت باید فکر کنیم چه کنیم که این ولایت تقویت شود و چه کنیم که مواظب باشیم که این ضعیف نشود و از دست نرود چون هردوی این‌ها ممکن است؛ همان‌گونه که روزبه‌روز ممکن است ولایت تقویت شود، همان‌گونه ممکن است ضعیف هم بشود. همان‌گونه ممکن است کسانی از اول با اهل ولایت آشنا نباشند و اهل‌بیت را نشناسند، حتی با دشمنانشان ارتباط داشته باشند اما خدا به آن‌ها توفیق بدهد تا معرفت پیدا کنند. بسیاری از اصحاب سیدالشهداصلوات‌‌الله‌‌علیه‌‌ حالا بعضی‌هایشان قطعاً، اصلاً عثمانی بودند. سیدالشهدا‌صلوات‌‌الله‌‌علیه‌‌ آن‌ها را دعوت کردند که با ما بیایید ولی آن‌ها ابا داشتند که بیایند. بااین‌وجود این‌ها آمدند و پذیرفته شدند. وقتی ارتباط پیدا کردند و چشمشان به چشم امام افتاد و نَفَس امام به آن‌ها خورد این‌ها احساس کردند که آلودگی‌هایشان رفع شده و ارتباط پیدا کرده‌اند و از بهترین اصحاب سیدالشهدا شدند که ما باید در مقابلشان بایستیم و بگوییم بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! انسان این‌گونه است. تغییر در آن ممکن است. هم ممکن است کافر باشد و مؤمن شود و هم ممکن است فاقد ولایت باشد و بعد واجد ولایت شود. عکسش هم ممکن است؛ مؤمن هم ممکن است کافر شود؛ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ.[8]

آن خصوصیتی که برای مقام انسان بود که می‌توانست مقام خلافت‌اللهی را پیدا کند همین بود که انتخاب راه و سرنوشت او به دست خودش است. باید بخواهد که به این مقام برسد و تلاش مناسبش را انجام بدهد و بخواهد که از این آلودگی نجات پیدا کند و در یک دامی نیفتد. از خدا بخواهد تا خدا هم حفظش کند.

ولایت اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ عنایت ویژه الهی

این جوهر ولایتی که باعث کفاره گناهان ما می‌شود، باعث این می‌شود که ما با همه ضعف‌هایمان، با همه آلودگی‌هایمان و با همه پستی‌هایمان با آن انوار سنخیت پیدا کنیم، این جوهری که خدا در وجود ما قرار داده و این ظرفیتی که بتوانیم ارتباط برقرار کنیم این نعمت بسیار بزرگی است. آن وسایلی هم که خدا برای این‌ کار فراهم کرده تا آن‌جا که مربوط به اوست و تکوینی است و از اختیار ما خارج است پیداست که خدا چه نعمت‌های بزرگی به ما داده است. آن وسایلش که به دست انسان‌ها قرار داده، آن نعمت‌هایی را که انسان‌ها کمک کردند تا به ما برسد مثل معرفت اهل‌بیت که اساتید به ما دادند، جلوتر از آن خود ائمه اهل‌بیت کمالات خودشان را بیان فرمودند که اگر آن‌ها بیان نفرموده بودند ما عقل‌مان چه می‌رسید؟! این فضایل مال آن‌هاست که بر ما منت گذاشتند و خودشان را به ما معرفی فرمودند. همین‌طور بعد از حضرات معصومین، علمایی که این مقامات را درک کردند و بیان کردند و راه رسیدنش را به ما نشان دادند.

به‌هرحال روح مسئله این است که این بزرگواران، انواری هستند، حالا همان تعبیری که خودشان فرموده‌اند که می‌توانند یک رابطه نوری بین ما و خدا برقرار کنند. آن‌ها حبل‌اللهی هستند که دیگران را به خدا ربط می‌دهند و واسطه بین ارتباط قرار می‌گیرند؛ بنابراین بزرگ‌ترین منتی که خدا بر ما گذاشته اصلاً همین است که اولاً آن‌ها را در این عالم آفریده است؛ دوم این‌که به ما معرفی کرده که چنین کسانی هستند و سوم این‌که عواملی فراهم کرده تا راه، روش و منش‌شان به ما منتقل شود و بعد از 1400 سال به ما برسد. این‌ها نعمت‌های خداست.

اهل‌بیت‌‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ وسیله تقرب به خداوند متعال

حالا وقت آن است که ما از این نعمت‌های عظیمی که در عالم بی‌نظیر است، نه در عالم ماده و طبیعت بلکه در عالم خلقت بی‌نظیر است استفاده کنیم. خدا این را برای ما فراهم کرده و گفته بسم‌الله! حالا بیایید سر این سفره و استفاده کنید، بگیرید و بروید، به این ریسمان الهی بچسبید و پیش بروید تا برسید؛ به کجا؟! به همان جایی که آن‌ها هستند؛ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ!

شناخت ارزش واقعی انسان در سایه معرفت اهل‌بیت‌‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

اگر این را درست درک کنیم چند تا تأثیر عینی در زندگی ما خواهد داشت؛ اول این‌که ارزش وجودی خودمان را درک می‌کنیم که ما چقدر می‌ارزیم. ما یک ارزش اجتماعی داریم که با پول قابل تعیین است. این دیه‌ای که تعیین می‌شود معنایش این است که این وجود جسمانی مادی‌ شما به عنوان یک عضو اجتماعی این‌قدر می‌ارزد، پنجاه، شصت میلیون، یا فرض کنید صد میلیون می‌ارزد. آن ارزشی‌که خودمان برای خودمان قائل هستیم امیدهایی است که داریم که از تلاش‌هایی که در این دنیا می‌کنیم به آن برسیم. عموم کسانی که می‌شناسیم درس می‌خوانند، زحمت می‌کشند، کار می‌کنند، هنر می‌آموزند، مهارت‌های مختلف کسب می‌کنند، در صنایع مختلف کار می‌کنند، موقعیت‌های اجتماعی پیدا می‌کنند، آخر آخرش این است که یک کاخی داشته باشند و یک وسیله خیلی پیشرفته‌ای زیر پایشان باشد و یک موقعیت اجتماعی در بین مردم داشته باشند که مردم به آن‌ها احترام بگذارند و راحتیِ در زندگی داشته باشند. آخر آخرش این‌هاست و همه این‌ها هم تا دم مرگ است دیگر. مرگ که آمد همه چیز تمام می‌شود. این نهایت ارزشی است که ما انسان‌ها برای خودمان قائل هستیم؛ اما خدا می‌فرماید من برای شما یک ارزشی آفریده‌ام که شما را به آن جایی می‌رساند که همه این عالم عظیم مادی، با این وسعت، با این حجم عظیمی که مخلوقات دارد، روزبه‌روز هم بیشتر معلوم می‌شود که این عالم چقدر وسعت دارد و هر گوشه‌ای از آن‌ چقدر می‌ارزد، معادنی که هست، اورانیوم هست و چیزهای دیگر، همه این‌ها در مقابل آن نعمتی که به یکایک شما می‌توانم بدهم و شما می‌توانید به آن برسید همه این‌ها در مقابل آن رنگ می‌بازد و هیچ ارزشی نمی‌شود در مقابل آن قائل بشوید.

ما خیلی که هنر کنیم مثلاً پول جمع کنیم و یک زمین صد متری بخریم و خانه بسازیم، صد متر نه، بشود هزار متر، هزار متر نه و یک هکتار زمین، یک هکتار نه و صد هکتار زمین؛ یک کسی که صد هکتار زمین داشته باشد خیلی ثروت است؛ و اگر بتوانیم به جای سه هزار میلیارد، سیصد هزار میلیارد هم برویم پول تهیه کنیم، پول حلال، نه دزدی و سوءاستفاده؛ و هرچه دیگر به ذهن‌تان می‌آید روی این‌ها بگذارید؛ بهترین همسرها، زیباترین و بهترین کاخ‌ها، همه چیز، هواپیمای شخصی، همه این‌ها را که روی هم بگذارید یک گوشه‌ای از این کره زمین می‌شود؛ درست است؟! که این کره زمین در این منظومه شمسی مثل یک برجستگیِ پوست پرتقال می‌ماند که روی پرتقال هست! کل این منظومه شمسی. نسبت به کهکشانی که این منظومه در آن قرار دارد مثل یک ریگ در یک بیابان کران ناپیدا یا مثل یک قطره‌ در یک دریا یا یک اقیانوس است. کل کره زمینش نسبت به آن این‌قدر است. ما حالا وقتی که خیلی داشته باشیم، چه قدرش را داریم؟! حالا اگر همه این عالم را بگویند یکجا ملک شما باشد، از تصورش سر آدم سوت می‌کشد، حتی نمی‌تواند اصلاً تصورش را بکند.

دستیابی به ارزشمندترین نعمت‌های عالم در سایه ولایت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

بااین‌وجود خدا به بعضی از بندگانش فهمانده که خدا یک نعمت‌هایی دارد که به هر انسانی که عطا ‌کند ارزشش از کل این عالم بیشتر است و آن در سایه ولایت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین پیدا می‌شود؛ یعنی از صدقه‌سر یکی از امامزاده‌ها ازجمله حضرت معصومه‌سلام‌الله‌علیها ممکن است خدا به ما چیزی به ما بدهد که ارزشش از همه این عالم بیشتر است. اگر این را باور کنیم آیا آن وقت همّ ما این می‌شود که یک عمری، پنجاه، شصت سال زحمت بکشیم برای اینکه مثلاً یک خانه بسازیم یا یک باغی احداث کنیم؟! مگر کل خانه و باغ‌ها و همه املاک روی زمین چه قدر می‌ارزد؟! همه این عالم را که روی هم بگذاریم به اندازه آن نعمتی که خدا در سایه ولایت به آدمیزاد می‌دهد اصلاً قابل مقایسه نیست؛ و آن برای ما میسر است.

تازه حالا همه این‌ها هم خیال‌بافی بود؛ چه کسی صد هکتار زمین را مالک می‌شود؟! و چه کسی می‌تواند کره زمین را مالک بشود؟! تا برسد به منظومه شمسی، تا برسد به یک کهکشان، تا برسد به هزاران کهکشان؟! این‌ها فرض فارضی بود اما آن چیزی است که عملی و ممکن است و در همین جا هم میسر است، به شرطی که قدرش را بدانیم و راهی که برای ما تعیین کرده‌اند را بپیماییم. اولاً باور کنیم که این‌ها راست است و افسانه نیست. ثانیاً راه رسیدنش را پیدا کنیم، بشناسیم از چه راهی باید رفت که به آن‌جا برسیم؛ و سوم اینکه همت کنیم این راه را بپیماییم. اول باور کردن این‌که چنین چیزی هست؛ دوم این‌که این یک راهی دارد، راهش را پیدا کنیم؛ سوم این‌که همت کنیم این راه را برویم.

لزوم داشتن همت بلند در راه کسب مقامات معنوی

برای این‌که یک نفر فرض کنید جهان‌پهلوان یا بزرگ‌ترین وزنه‌بردار عالم بشود این راه وجود دارد. کسانی هستند که بیست سال، سی سال زحمت می‌کشند و تمرین می‌کنند، یک وقتی هم جهان‌پهلوان می‌شوند. این کار شدنی است؛ اما وقتی که شدند چه می‌شود؟! یک‌کمی عکسش را این طرف و آن طرف می‌زنند، در تلویزیون نشانشان می‌دهند؛ یک پولی، چیزی، درآمدی از این گیرشان می‌آید؛ یک خانه‌ای، وسایلی، نه بفرمایید که چند هزار میلیارد تومان هم مثلاً سرمایه دارند؛ آن وقت چی؟! آیا شب که می‌خوابند روی چند هکتار زمین می‌خوابند؟! نه، روی همان دو متر زمین می‌خوابند. آیا غذا که می‌خورند بیش از یک پرس یا دو پرس غذا، چیز دیگری می‌خورند؟! این می‌شود حاصل بیست سال از بهترین اوقات خودشان که صرف سخت‌ترین تمرین‌ها کرده‌اند! این حاصل آن شده است! آن وقت ما که می‌خواهیم به یک مقامی برسیم که همه این عالم در مقابل آن چیزی ارزش ندارد، چقدر باید همت داشته باشیم؟!

بندگی خدا؛ سرّ مقام اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

اگر باور کنیم که این کار شدنی است و راهی دارد، باید همت‌مان را بلندتر کنیم و تصمیم بگیریم که این راه را برویم. مخصوصاً که در این راه، عسر و حرج نیست، تکلیف شاقی نیست. امثال سلمان رفتند و رسیدند. حتی جوان‌ها و نوجوان‌هایی رسیدند. حضرت معصومه‌‌سلام‌الله‌علیها ظاهراً در سن جوانی بوده‌اند که از دنیا رفته‌اند. ایشان عمر زیادی نداشته‌اند. من عمرشان را دقیقاً نمی‌دانم ولی گفته‌اند حدود هفده، هیجده سال، این حدودها سن داشته‌اند. بعضی هم سن ایشان را بیست و چند سال گفته‌اند. قطعاً سن ایشان زیر سی سال بوده است. ایشان به مقامی رسیدند که یک اشاره‌شان بیمار‌های سرطانی را نجات می‌دهد و یک گوشه چشم ایشان آتش‌هایی را خاموش می‌کند! ایشان یک دختر جوان بودند که در سایه بندگی خدا به این مقام رسیدند. مگر چیز دیگری هم بود؟! ایشان نه پیغمبر هستند و نه امام. ایشان مثل خیلی از امامزاده‌های دیگر یکی از امامزاده‌ها هستند. همه سادات، امامزاده هستند. ایشان هم یک امامزاده، آن هم یک دختر جوان.

عظمت مقام حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها

من یک وقت گفتم که اگر مردم قدر حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها را می‌شناختند دور حرم ایشان یک خندق حفر می‌شد؛ یعنی از بس می‌آمدند گردهای اطراف حرم ایشان را برمی‌داشتند یک خندق دور حرم پدید می‌آمد. مردم نمی‌دانند که این خاک چقدر ارزش دارد. تازه این‌جا فقط مرقد یک امامزاده است.

شاید یک بار دیگر هم گفته باشم که بیاییم فکر کنیم اگر مدفن حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها این‌جا نبود و مثل خیلی‌های دیگر در همان مدینه دفن شده بودند آیا این حوزه علمیه در این‌جا پیدا می‌شد؟! علی‌الظاهر نمی‌شد. اصلاً این حوزه علمیه در اینجا به برکت مرقد حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها پیدا شده است و اگر مدفن ایشان در این‌جا نبود این حوزه علمیه هم در این‌جا پیدا نمی‌شد. آیا اگر حوزه علمیه‌ای نبود امثال امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه تربیت می‌شدند؟! اگر امثال امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه تربیت نمی‌شدند آیا این انقلاب تحقق پیدا می‌کرد؟! و حالا بعد از سی و چند سال، اگر این انقلاب تحقق پیدا نکرده بود آیا این انقلاب‌هایی که دارد در سراسر عالم شکل می‌گیرد آیا این‌ها تحقق پیدا می‌کرد؟! خود این‌ها اعتراف می‌کنند، نه‌فقط مسلمان‌ها بلکه آمریکایی‌ها دارند اعتراف می‌کنند که ما از روش انقلاب ایران الگو گرفته‌ایم. همه این‌ها به برکت یک مرقد ایشان است که این‌جا دفن شده‌اند. خود ایشان را که ندیده‌ایم. خدا چقدر در این وجود برکت آفریده است! آن وقت اضافه کنید بیمارانی که شفا پیدا کرده‌اند، کسانی که حوائج عجیب‌وغریبی داشته‌اند و به برکت توسل به ایشان حوائجشان برآورده شده و مواردی که هر روز و هر شب، ده‌ها و صدها به برکت توسل به ایشان پیدا می‌شود. این تازه یک دختر امامزاده از این بیت عظیم الهی است؛ اینکه خود حضرات معصومین چه بوده‌اند؟! این را هم به عقل خودمان درست نمی‌فهمیم چه رسد به مقام خود ائمه معصومین و خود مقام پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله!

فعلیت یافتن ارزش بالقوه انسان در پرتو محبت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

در یک کلمه، خدا برای ما چنین راهی را باز کرده است، راهی که توأم با شیرینی، محبت، لذت، نشاط، شور و عشق است و این همه برکت دارد که آدم را از نهایت پستی‌ای که در حد حیوانات است به اعلی‌علیین می‌رساند. تکلیف شاقی هم از ما نخواسته‌اند. فقط مواظب باشید گناه نکنید و یاد خدا باشید. راه‌هایی بسیار ساده‌ای پیشنهاد کرده‌اند که اگر آدم عمل کند بسیار آسان‌تر از تمرین‌هایی است که جهان‌پهلوان‌ها می‌کنند. بسیار آسان‌تر و راحت‌تر است؛ اما آن همه برکت دارد. چیزهایی نصیب یک نفر می‌شود، یک آدم گمنامی در یک گوشه که کسی هم او را نمی‌شناسد، چیزی دارد که ارزشش از همه این عوالم بیشتر است و آن محبت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین است.

ما نمی‌دانیم محبت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین چقدر اثر دارد اما این را اجمالاً از کلمات خودشان می‌دانیم. اگر این‌گونه است پس آدمیزاد خیلی ارزش بالفعل می‌تواند داشته باشد؛ یعنی ارزش بالقوه دارد که می‌تواند این ارزش را به فعلیت برساند. آن وقت چنین موجودی که این قدر ارزش دارد صحیح است که صرف یک چیزهای پست بشود؟! این دلی که می‌تواند توجه به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین داشته باشد و عشق به اهل‌بیت در آن باشد را آدم صرف دلبستگی به یک چیزهایی بکند که اقل اقل ضررش این است که دوامی ندارد. با این‌که صدها ضرر دیگر هم در کنارش هست. این اولین فایده‌ای است که ما از این معرفت پیدا می‌کنیم یعنی اگر معرفت به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین را در این حد پیدا کردیم، همین حدی که در روایات آمده است. آن معرفت کاملش که خودش بزرگ‌ترین پاداشی است که در بهشت نصیب اولیای خدا می‌شود.

نورانی شدن بهشت از نور لبخند حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌علیها

یک روایتی را من از مرحوم حاج غلام‌رضای یزدی‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه شنیده‌ام، خودم جایی ندیده‌ام اما ایشان آدمی نبودند که حرف گزاف بزنند. خیلی روایت دل‌نشینی است. ایشان می‌فرمودند روایت دارد که اهل بهشت وقتی در جایگاه‌های خودشان مستقر شدند و از نعمت‌های خدا استفاده کردند، یک وقتی یک نوری می‌تابد که همه بهشت‌ها روشن می‌شود و بهشتیان از لذت دیدن این نور مدهوش می‌شوند!

حتماً شنیده‌اید که گاهی اشخاصی هستند که به بعضی از بزرگان علاقه دارند. ما بعضی اوقات نمونه‌هایش را دیده‌ایم که موقع تشریف‌فرمایی مقام معظم رهبری بعضی‌ها بی‌هوش شده‌اند؛ یعنی یک چنین چیزی در آدمیزاد هست که وقتی زیاد شاد می‌شود گاهی اعصابش نمی‌تواند تحمل کند و حالت غش به او دست می‌دهد. ایشان می‌فرمود که در بهشت، نوری می‌تابد که بهشتیان مدهوش می‌شوند. این مدهوش بودن این‌ها مدتی ادامه پیدا می‌کند تا آن‌جا که حوریه‌هایی که همسران این بهشتیان هستند پیش خدا شکایت می‌کنند که خدایا! این همسران ما مدت‌هاست که بی‌هوش شده‌اند و به ما اعتنایی ندارند!

این چه نوری است؟! ایشان می‌فرمودند که در روایت دارد که این نوری است که از لبخند حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌علیها به روی امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه ناشی می‌شود!

این را هیچ عجیب ندانید! این مقام آن قدر عالی است که لبخندش چنین برکتی دارد که بهشتیان را مدهوش می‌کند. ما در این عالم این چیزها را نمی‌توانیم درک کنیم که یعنی چه. خیلی چیزهاست که در روایات قطعی هست و ما نمی‌توانیم درک کنیم. روایات زیادی دارد که بعضی از شراب‌های بهشتی هست که اگر یک قطره‌اش در دنیا بیفتد همه انسان‌ها از عِطر آن‌ها مدهوش می‌شوند. همچنین یکی از غذاهای جهنم، غذایی است از غِسلین که اگر یک قطره‌اش در این دنیا بیفتد هر موجود زنده‌ای از گند آن می‌میرد؛ هر موجود زنده‌ای!

آن عالَم چنین عالَمی است. خوبی‌هایش آن‌گونه است، عذاب‌هایش هم آن‌گونه است. آن وقت یک لبخندش هم این قدر می‌تواند اثر داشته باشد؛ یعنی به طفیل یک لبخند حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌علیها به روی امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه همه بهشتیان از شدت لذت مدهوش می‌شوند.

نعمت دیدار اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین در بهشت

شما ممکن است بگویید آخر این‌ها خیلی عجیب است! حالا من سؤال می‌کنم آیا خدا می‌تواند این کار را انجام بدهد یا نه؟! اگر این کار را انجام ندهد این‌ها را برای چه کسی می‌خواهد ذخیره کند؟! آیا می‌شود یک مخلوقی بیافریند که این همه برکت داشته باشد یا نه، نمی‌تواند؟! اگر نکرده باشد پس این قدرتش را برای کجا ذخیره کرده است؟! چرا نکند؟! اما خدا کار بی‌حکمت نمی‌کند؛ به کسی می‌دهد که لیاقتش را داشته باشد. آن‌ها چنین لیاقتی داشته‌اند. ما که طمعی نداریم که به آن‌ها برسیم اما این طمع را داشته باشیم که جزو کسانی باشیم که یک روزی اثر لبخند حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌علیها به روی امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه را درک کنیم.

در بعضی از روایات هست، در بعضی از نقل‌ها و مکاشفات هم هست، حالا من خیلی نمی‌خواهم به این چیزها اعتماد کنم ولی آن قدر شواهد قوی دارد که یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی که اهل بهشت متنعم می‌شوند این است که به حسب مقاماتشان هر چند هزار سال یک بار روی اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین را می‌بینند! در بعضی روایات هست که مؤمنان عادی هر سی هزار سال یک بار! این چه مقامی است؟! این‌ها کجا هستند؟! حالا کسانی اگر سَلمانُ مِنّا أَهلَ البَیتِ باشند شاید هر روز هم بتوانند.

به‌هرحال این چیزی است که خدا در ذات آدمیزاد قرار داده که چنین ترقیاتی می‌تواند داشته باشد. ما اگر این را باور کنیم خیلی قدر خودمان را می‌دانیم. دیگر کسرمان می‌کند که دل به پول و مقام و نمایندگی مجلس و ریاست‌جمهوری و از این اسباب‌بازی‌های دنیا و عروسک‌مروسک‌ها و... ببندیم؛ این‌ها چیست؟!

پیروی از اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ مسیر دستیابی به والاترین درجات بهشت

اول باید باور کنیم که چنین چیزهایی هست. دوم این‌که حالا که هست راهش چیست؟ هیچ راهی ندارد جز پیروی از خودشان؛ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[9] ببینیم آن‌ها چه طور رفتند، ما هم برویم. البته ما عین آن قدم‌ها و آن قدرت را نداریم؛ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ؛[10] سعی کنیم تشبهی پیدا کنیم. بعد ما را کمک می‌کنند و دستمان را می‌گیرند. شفاعت مال همین‌جاهاست. شما یک قدم بیایید، دست‌تان را می‌گیرند و ده قدم جلو می‌برند. کافی است که آن همت را بکنید و قدم اول را بردارید، بعد که جلو رفتید دوباره عقب‌گرد نکنید- دوباره عقب‌گرد نکنیم، چرا به شما بگویم؟! - آن وقت خدا در همین عالم هم نمونه‌هایی از آن‌ها را به آدم نشان می‌دهد. این هم شدنی است.

هدایت دیگران؛ واسطه‌ای برای رساندن فیض الهی

آن وقت نوبت به این می‌رسد که ما خودمان عمل کنیم. اگر عمل کردیم خدا یک کار دیگر هم می‌کند و آن این است که شما را وسیله هدایت دیگران قرار می‌دهد یعنی خود شما واسطه‌ در فیض می‌شوید. آن وقت واسطه در فیض شدن برای هدایت خدا می‌دانید چه قدر ارزش دارد؟!

دوستان شاید این حدیث را چند بار از من شنیده باشند. از بس از این حدیث خوشم می‌آید آن را زیاد می‌خوانم؛ پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله به امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه فرمودند يا عَلِيُّ، لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً، خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ؛ اگر تو یک نفر را هدایت کنی بهتر از این است که مالک همه چیزهایی باشی که خورشید بر آن می‌تابد. در آن توضیح اول قیمت عالم را گفتم. خورشید به کل این زمین با همه معادنش، با همه دریاهایش و با همه کوه‌هایش می‌تابد. همه این‌ها را یکجا در یک کفه ترازو بگذار، ثواب هدایت یک نفر از آن بیشتر است.

چه تجارتی از این بهتر؟!

اگر آدم خودش را اصلاح کرد و مورد عنایت الهی قرار گرفت، آن وقت تازه واسطه برای هدایت دیگران می‌شود و هر روزی که یک نفر را هدایت کند همه این ثواب‌ها به او اضافه می‌شود و تا آثارش در این دنیا باقی است هر روز در نامه عملش ثواب نوشته می‌شود؛ از کتابش، از بیانش و از درسش استفاده کرده‌اند، هرروز که کسی هدایت شود همه ثواب‌ها بر کل نامه اعمالش افزوده می‌شود. چه تجارتی از این بهتر؟! آدم کجا برود که درآمدش بیشتر باشد، راهش آسان‌تر و شیرین باشد؟! یک وقت آدم یک راهی را باید با هزار زحمت در کوره‌راه‌ها، در اعماق زمین، با سختی‌ها، یا در این سفینه‌های فضایی، با چه مقدماتی و تمریناتی، چند روز برود در فضا. بابا! همین جا که راحت در خانه‌ات نشستی و هیچ مشکلی هم نیست، سحر نیم ساعت یا یک ساعت بلند شو! هوای خوب، لطیف، نشاط، آن وقت آدم با دوستش برود درد دل و خلوت کند نمی‌ارزد؟! تازه این راهش است. راهش این قدر شیرین است!

وسوسه‌های شیطانی؛ پرده‌ای بر حقیقت و مسیر هدایت

متأسفانه شیاطین آن‌چنان فضا را آلوده کرده‌اند و شبهات القا کرده‌اند و ما را به این سرگرمی‌هایی مشغول کرده‌اند که فراموش کنیم برای چه آفریده شده‌ایم؟! به کجا می‌توانیم برسیم؟! راهش چیست؟! پیغمبر و اهل‌بیت، ما را به کجا می‌خواهند ببرند؟! چرا از آن‌ها دور شده‌ایم؟! چرا از آن‌ها فاصله گرفته‌ایم؟! چرا شیرینی عبادت را درک نمی‌کنیم؟! چرا لذت مناجات با خدا را نمی‌فهمیم؟! چرا دلمان برای حضرت معصومه‌‌سلام‌‌الله‌‌علیها تنگ نمی‌شود؟! حالا آدم رفیقش را یک روز یا دو روز نبیند دلش برای او تنگ می‌شود. آیا ما نسبت به حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها این‌گونه هستیم که اگر دو، سه روز به حرمشان مشرف نشویم دلمان تنگ بشود؟! اگر نمی‌شود چرا؟! چه عیبی داریم؟! آیا این‌ها به اندازه یک رفیق دنیایی نمی‌ارزند؟! همه این‌ها مال این آفات و وساوس شیطانی است که به دل آدمیزاد ریخته می‌شود، فضای ذهن و روح آدم را آلوده می‌کند، ظلمت‌ها قلب آدم را فرامی‌گیرد؛ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ؛[11] آن وقت آدم از این‌ها محروم می‌شود.

از نعمت‌هایی که خدا به شما و امثال شما داده این است که در میان هفت میلیارد انسان، این امکان را برای شما فراهم کرده که آسان‌تر و بهتر از همه، خدا و اهل‌بیت را بشناسید. آن قدر انسان‌هایی در گوشه و کنار دنیا، در جنگل‌ها و در جاهای دیگر هستند که آرزو دارند حقیقت را بشناسند ولی هیچ راهی ندارند. قدر این نعمت را بدانیم و از این فرصت استفاده کنیم تا هم خودمان بهره‌مند بشویم و هم راه را برای دیگران هموار کنیم؛ اما در همین محیط هم باز شیطان دست برنمی‌دارد. اتفاقاً هر کسی که در یک راه حقی قدم می‌گذارد شیطان‌ها به او بیشتر حمله می‌کنند که او را منصرف کنند. آن‌هایی که راه باطل را می‌روند که شیطان با آن‌ها کاری ندارد.

ایستادگی شیخ انصاری در برابر دام‌های فریبنده شیطان

آن داستان مکاشفه شیخ انصاری‌رضوان‌‌الله‌‌علیه را همه شنیده‌اید. من این داستان را اولین بار پنجاه و چند سال پیش‌تر، قریب شصت سال پیش یعنی سال سی و یک، سی و دو، در مسجد سید عزیز الله تهران از حضرت آیت‌الله‌العظمی وحید شنیدم. ایشان آن وقت منبری بودند و در تهران در مسجد سید عزیز الله بعد از نماز مرحوم سید احمد خوانساری منبر می‌رفتند. این داستان را من اولین بار از ایشان شنیدم. ایشان فرمودند که یک نفر در زمان شیخ انصاری، حالا یا خواب دید یا عالم مکاشفه، حالا هر چه دلتان می‌خواهد تعبیر کنید، من یادم نیست که عین عبارتی که ایشان به کار بردند این بود که گفتند در مکاشفه دید یا در خواب دید ولی به‌هرحال کسی شیطان را خواب دید که بندهای رنگارنگ و بسیار زیبا و جذابی در دستش هست. پهلوی او رفت و گفت این‌ها چیست؟! گفت این‌ها چیزهایی است که به گردن مردم می‌اندازم و آن‌ها را فریب می‌دهم و به یک راهی که می‌خواهم می‌کشانم. گفت مثلاً این چیست؟! گفت این وسیله‌ای برای فریفتن مردم به واسطه‌ زنان است، این به وسیله پول است، این به وسیله مقام، این هم چنین و چنان است. گفت من را با چه فریب می‌دهی؟! گفت تو احتیاج به فریب نداری! می‌گویم بیا! خودت می‌آیی! برای من زحمتی نداری!

بعد یک دامی بود که خیلی قوی به هم بافته بود ولی پاره شده بود. پرسید این چیست؟ شیطان یک آهی کشید و گفت نه ماه زحمت کشیدم این دام را برای شیخ انصاری بافتم، دیشب آن را پاره‌ کرد. خیلی آه سوزناکی کشید که نه ماه زحمتش تلف شده بود.

این شخص می‌گوید از خواب پریدم و یا از آن حالت مکاشفه خارج شدم. فردا پهلوی شیخ رفت و عرض کرد ما دیشب چنین چیزی دیدیم. شیخ به گریه افتاد. گفت جریان چیست؟ آن شخص از شاگردان شیخ و از دوستان ایشان بود. شیخ انصاری گفت دیشب موقع وضع حمل همسرم بود. خانم‌هایی که به‌اصطلاح برای کمک به زائو آمده بودند گفتند که زائو باید روغن و غذاهای روغنی استفاده کند. سابقاً مرسوم بود که کسی که زائو است باید به‌تدریج مقدار زیادی روغن بخورد. شاید هنوز هم در روستاها و جاهای قدیمی باشد. زائو را مدتی غذاهای خیلی چرب و روغن‌دار می‌خوراندند. بالاخره این مرسوم بود و گفتند احتیاج است شما یک پولی بدهید روغن بخریم که حالا که همسرتان وضع حمل می‌کند برای او یک غذای چرب تهیه کنیم.

شیخ یادش آمد که یک تومان - البته یک تومان آن روز غیر از یک تومان حالا هست، قطعاً از هزار تومان هم بیشتر بوده- یادش آمد که یک تومان پول از وجوهات پهلویش هست. بلند شد برود آن یک تومان را بردارد و بدهد که این‌ها بروند روغن بخرند که فردا که وضع حمل همسرش می‌شود غذای چرب برای او تهیه کنند. در بین راه که می‌رفت که آن پول را از آن جایی که ذخیره کرده بود بیاورد به ذهنش آمد که اگر امشب همسر یک طلبه‌ای، هر طلبه‌ای که باشد، در یک گوشه نجف وضع حمل کند آیا این یک تومان را دارد که برود روغن بخرد؟! ممکن است خیلی از طلبه‌ها چنین پولی نداشته باشند. این بود که برگشت و گفت روغن نخریدم. گفتند نمی‌شود! گفت من اجازه ندارم، من پولی که بدهم روغن بخرید را ندارم.

آن دامی که شیطان نه ماه درست کرده بود، این نه ماه از آن وقتی بود که نطفه آن بچه منعقد شده بود، شیطان برای این شب فکر کرده بود که شیخ یک تومان از پول وجوهات بردارد و صرف اهل‌بیتش بکند. آن دام گردن‌کلفت را برای این روز درست کرده بود. شیطان آه کشید و گفت شیخ یک تکان داد و این دام را پاره کرد.

عهد با امام زمان‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیه راهی به سوی درک لذت حقیقی

 ‌این دام‌ها هر روز برای من و شما به صورت‌های مختلف گسترده می‌شود. حواسمان را جمع کنیم. با خدای خودمان و بعد با امام خودمان، امام زمان‌صلوات‌‌الله‌‌علیه عهد کنیم که آقا! ما قول می‌دهیم آن‌چه را بفهمیم که شما راضی هستید انجام بدهیم و آن‌چه مطمئن باشیم که شما راضی نیستید را انجام نمی‌دهیم. از شما هم کمک می‌خواهیم که برای ما دعا کنید خدا به ما توفیق بدهد که به این عهد و پیمان‌مان وفادار باشیم.

بعد هم به‌تدریج هر چه می‌توانیم رعایت کنیم. هر جا هم لغزیدیم و افتادیم باز نترسیم. اگر زمین خوردیم دوباره بلند شویم. باز بچسبیم که آقا! غلط کردم! من اشتباه کردم که این کار را کردم اما هیچ راه دیگری ندارم! شما باید من را نجات بدهید! باز هم آمده‌ام، اگر ده بار دیگر هم بیفتم باز هم می‌آیم! من راه دیگری ندارم! آن وقت خواهید دید که هم به زندگیِ شیرین، آرام، عزت دنیا، علم، معرفت، انس با خدا خواهید رسید و خیلی چیزهای دیگری که به عقل من نمی‌رسد ولی می‌دانم که این‌هایی که درباره اهل‌بیت گفتم همه‌اش درست است. تازه این دنیایش است. آن‌جا که منتقل شدیم آن وقت خواهیم دید که اصلاً لذت یعنی‌ چه.

زیارت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین؛ والاترین نعمت بهشت

در همین زیارت جامعه، در بین دعاهایی که در ضمن زیارت می‌کنیم می‌گوییم خدایا! من را از کسانی قرار ده که روز قیامت چشمشان به دیدن این‌ها روشن شود! اگر یک کسی ادعا کند که لذت‌بخش‌ترین لذت‌های بهشت زیارت این‌هاست، به نظر من ادعای بعیدی نیست. ما نمی‌دانیم زیارت این‌ها یعنی چه؟! خیال می‌کنیم همان بدنی که مثلاً منافقان و کفار می‌دیدند همین است. خب این را که آن‌ها هم می‌دیدند. خیلی‌ها هم اصلاً از دیدنش خوششان نمی‌آمد!

آن دیدنی که یک نگاهش عالمی را مدهوش می‌کند یک رازی در آن هست. این‌ها به مقامی می‌رسند که آن راز را درک کنند و زمینه آن لذت در آن‌ها پیدا شود؛ یعنی تا آن عشق نباشد آن لذت پیدا نمی‌شود.

جاذبه عشق و شور دلدادگی به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین

این‌که این همه صحبت محبت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین هست این محبت همین نیست که آدم سینه بزند. آن یک محبتی است که وقتی اسمش را می‌شنود بال درمی‌آورد. اگر یک روز، دو روز کنار حرم حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌علیها باشد و نرود گمشده‌ای دارد و تاب نمی‌آورد و نمی‌تواند تحمل کند و تا آن‌جا نرود و این درودیوار را ببیند و سلامی عرض کند و خاکی بردارد به سرش به صورتش بمالد آرام نمی‌گیرد. اگر آن محبت پیدا شد آن لذت هم به دنبالش هست، آن برکت هم هست، آن آرامش هم هست و خیلی چیزهای دیگری که عقل‌مان نمی‌رسد. خدا ان‌شاءالله یک ذره‌اش را به ما بچشاند تا بفهمیم که خدا چه نعمت‌های زیبایی دارد و ما خبر نداریم!

پروردگارا! تو را به مقام اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین قسم می‌دهیم که حالا که ما را با این خاندان آشنا کردی و فی‌الجمله از مقامات این‌ها آگاهی پیدا کردیم و تو را شکر می‌کنیم که همین را به ما مرحمت کردی، الإکرامُ بِالإتْمامِ، این نعمت را کامل کن!

معرفت ما، محبت ما و ولایت ما را نسبت به این خاندان روزبه‌روز بیشتر بفرما!

این معرفت را از ما سلب نکن! فَلَا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ!

پروردگارا! روح امام راحل، شهدای عزیزمان، اساتید، علما، کسانی که واسطه شدند که ما با طریقه اهل‌بیت آشنا بشویم و از معارفشان استفاده کنیم، همه‌شان را مهمان اهل‌بیت قرار بده!

سایه مقام معظم رهبری را بر سر همه ما مستدام بدار!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ


[1]. اسراء، 70.

[2]. همان.

[3]. نور، 35.

[4]. آل‌عمران، 7.

[5]. بقره، 3.

[6]. بقره، 255.

[7]. نور، 36.

[8]. مائده، 54.

[9]. احزاب، 21.

[10]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[11]. نور، 40.