بسم الله الرحمن الرحیم
بیانات حضرت آیتالله مصباح یزدی در اختتامیه پنجمین جشنواره ملی فرهنگی هنری کریمه اهلبیت علیهمالسلام در تاریخ 1390/07/21
ما سر تا پای وجود خود را رهین منتهای حضرت معصومه سلاماللهعلیها میدانیم. اعتراف میکنم که نمیتوانیم قطرهای از دریای مقامات این بزرگوار را درک کنیم، چراکه برای شناختن حضرتش باید سنخیتی بین عارف و معروف باشد. آدمی نمیتواند حقیقت چیزی را که با آن همسنخ نیست، درک کند. چشمان ما چیزهایی را که با دیدنیهایمان سنخیت دارد میشناسد. گوش، عقل، دل و سایر حواس ما نیز همینطور است. آنچه مسلم است، بین ما و آن بزرگوار آنقدر فاصله است که ما نمیتوانیم احساس سنخیتی کنیم. اگر کسانی به مقامی رسیده و بویی از آن کرامتهای الهی برده باشند، خوشا به حالشان، اما ما اعتراف میکنیم که چنین لیاقتی نداریم. حتی اگر چیزی هم از مقامات اهلبیت علیهمالسلام میدانیم، همانهایی است که از کلمات خود آنها یا از کلمات کسانی که با آنان بهگونهای سنخیت دارند، یاد گرفتهایم. شناخت ما نسبت به اهلبیت علیهمالسلام شناخت عوامانه است و البته ما به این شناخت عوامانه میبالیم و تنها امید ما برای سعادت آخرت همین معرفت است.
آن بزرگواران برای معرفی خودشان به ما آموختند که: خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتی من علینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه وجعل صلاتنا علیکم وما خصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا وطهارة لانفسنا وتزکیة لنا وکفارة لذنوبنا1؛ خداوند شما را به صورت انواری آفرید. آیا میپنداریم که این انوار همانند نور چراغ و خورشید است؟! بهراستی اینکه میفرماید شما را نور آفریدیم، به چه معناست؟ ما حقیقت آن نور را نمیدانیم. فجعلکم بعرشه محدقین؛ معنای عرش خداوند یا اینکه آن انوار دور عرش خداوند حلقه زدند، را نیز نمیدانیم. فجعلکم بعرشه محدقین؛ اطراف عرش خداوند را گرفته بودید و اینچنین بود تا اینکه: حتی من علینا بکم؛ خداوند بر آدمیان و مخلوقات منت گذاشت و وجود شما را تنزل داد و در میان ما آورد.
وجعل صلاتنا علیکم وما خصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا وطهارة لانفسنا وتزکیة لنا وکفارة لذنوبنا؛ صلوات و درودی که ما به پیشگاه شما هدیه میکنیم، سبب پاکی، رشد و وسیله تکامل ماست. اگر آفرینش ما طهارتی دارد از نام و محبت شماست، و بالاخره، لغزشهای ما به وسیله اظهار محبت و ارادت به شما جبران میشود. یعنی ارتباطی که با شما برقرار میکنیم و توجهی که به شما داریم، سبب میشود که انوار الهی بر ما بتابد و ظلمتهای گناهانمان را پوشش دهد. بدینمعنا که این نور آنقدر شرافت دارد که با یک توجه و عرض ارادت، به اندازهای از سوی خداوند افاضه میشود که گناهان را میپوشاند و ظلمتهایی را که در اثر آنها پدید آمده است، محو میکند.
توجه داشته باشیم که عقل ما این مسایل را نمیفهمد و دانستههای ما از اهلبیت علیهمالسلام برگرفته از آموزههای آنان است که هرکس به اندازه عقل و فهم خود از آن دم میزند؛ حقیقت آنان را جز کسانی که از سنخ خودشان باشند، کسی درک نمیکند. بیتردید، درک مقام اهلبیت علیهمالسلام و از آن میان، وجود مقدس امام رضا سلاماللهعلیه برای ما آرزویی بلندپروازانه است. اگر روزی روزنهای به قلب ما باز شود و اندکی از انوار وجود آنها را بشناسیم، دیگر اعتنایی به همه لذتهای دنیا و بلکه اعتنایی به لذتهای آخرت هم نخواهیم داشت. کسانی که از این گلستان بویی بردهاند، آنچنان سرمستند که دیگر توجهی به حور و قصور ندارند. آنچه را که بزرگان ادبا و شعرا در اشعارشان گنجاندهاند مبالغه نیست، بلکه همه سرودههای آنان قطرهای از دریاست.
امیدواریم ما نیز بتوانیم مقام ائمه اطهار را درک کنیم. برای اینکار باید تلاش کنیم که اندکی به امامزادگان نزدیکتر شویم و معرفت پیدا کنیم. چون وقتی برق فشار قوی به یک لامپ متصل شود، آن لامپ را فوراً میسوزاند. برای این منظور، جهت تعدیل قدرت آن از یک ترانس استفاده میکنند. امامزادگان نیز بهمثابه ترانسهایی هستند که قدری معرفت، مقام و انوار آنها را برای اینکه با قلب ما تناسبی پیدا کند، تعدیل میکنند.
ما امروزه مفتخر به نوکری در پیشگاه حضرت معصومه سلامالله علیها هستیم. اکنون پرسش این است که اگر مرقد مطهر این بانوی مکرم در قم نبود و ایشان در شهر دیگری دفن شده بودند، آیا حوزه علمیه در قم تأسیس میشد؟ بیتردید، حوزه قم به برکت حضرت معصومه سلامالله علیها تأسیس و به دست مرحوم آقای حائری بنیان نهاده شده است. پرسش دیگر اینکه اگر این حوزه نبود آیا شخصیتی چون حضرت امام در آن تربیت میشد؟ به نظر میرسد بزرگان و اساتید عظام تا حضرت امام رضواناللهعلیه به برکت این حوزه که شعاعی از برکات حضرت معصومه سلامالله علیها است رشد کردند. پرسش سوم اینکه اگر امام نبود، این انقلاب محقق میشد؟ حقیقت این است که اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود و این فرزند از تبار اهلبیت علیهمالسلام را نصیب ما نمیکرد، چنین انقلابی محقق نمیشد و به پیروزی نمیرسید. پرسش چهارم اینکه اگر این انقلاب نبود، آیا من و شما امروز اینجا بودیم؟ کسانی که با شرایط اواخر دوران پهلوی آشنایی دارند و سیر نزولی دین و معارف را دیدهاند، تصدیق خواهند کرد که اگر آن منحنی نزولی ادامه مییافت، به کجا میانجامید. پرسش دیگر اینکه اگر انقلاب اسلامی ایران نبود، آیا انقلابهای مصر، تونس، لیبی و یمن اتفاق میافتاد؟ پس، همه این برکات چشمهای از برکات وجود این بانوی گرانقدر است. فقط خداوند میداند که هرروز چه برکاتی از این مرقد مطهر و صاحب این مرقد شامل شیعیان و حتی اقلیتهای مذهبی میشود. بسیاری از زرتشتیها و مسیحیها نذر میکنند که به زیارت حضرت معصومه سلامالله علیها مشرف شوند. ما باید این خاندان را اینگونه بشناسیم.
حقیقت این است که عقل ما به مقامات آنان نمیرسد، اما ما با حسنظنی که به بزرگان خود داریم، میتوانیم اندکی بر معرفتمان بیفزاییم. یکی از دوستان میگفت: روزی برای عرض ارادت خدمت مرحوم آقای کشمیری شرفیاب بودم. اتفاقاً مرحوم آقای بهجت هم برای دیدن ایشان تشریف آوردند. در میان صحبتهایشان متوجه شدم که ایشان میگویند که حضرت معصومه سلاماللهعلیها انتظار دارند که خانم شما بیشتر به زیارت بروند. ما این را نمیفهمیم. ایشان از کجا این انتظار حضرت معصومهسلامالله علیها را خبر داشتند، و خداوند میداند در این روابط، پیغام و پسپیغامها و زیارت رفتنها و مشرف شدنها چه انوار و برکاتی نازل میشود.
یکی از دوستان ما که مسئولیتی هم در حرم مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها داشتند، نقل میکردند که روزی در یکی از صحنهای حرم مطهر به طور اتفاقی خدمت آقای بهجت رسیدم. ایشان نگاهی کردند و گفتند: خدا میداند که چه پیامهایی بین خواهر و برادر مبادله میشود. من متوجه منظور ایشان نشدم. اینکه میان این دو بزرگوار پیامهایی مبادله میشود، به چه معناست؟ ایشان این مطلب را گفتند و رفتند. فردای آن روز وقتی به دفتر آستانه مراجعه کردم، شنیدم که خانم پیری ادعا میکند که من صبح در حرم حضرت رضا سلامالله علیه بودم، اما حالا اینجا هستم! آن پیرزن را آوردند و با وی صحبت کردیم. اهل نیشابور بود و بیش از هفتاد سال عمر داشت. گفت: من با پسرم، دوستان و همراهانم برای زیارت به مشهد رفته بودیم. وقتی خدمت حضرت رضا سلاماللهعلیه مشرف شدم، به ایشان عرض کردم: آقا! چه میشد که من توفیق پیدا میکردم و زیارت خواهرتان هم میرفتم. این را گفتم و بیرون آمدم. وقتی خواستم کفشم را از کفشداری بگیرم، به من میگویند اینجا قم است. شماره یکی از کفشداریهای حرم حضرت رضا سلاماللهعلیه نیز دستش بود، و اینجا بود که معنای فرمایش آقای بهجت را فهمیدم. پیام حضرت رضا سلامالله علیه به خواهر عزیزشان این بود که فردا مهمانی برایت میفرستم، او را پذیرایی کن.
این داستان هم شنیدنی است. نام چند نفر از علمای بزرگ هم میآید که به این وسیله یادی از آنان میشود و دعا میکنیم که مشمول شفاعتشان قرار گیریم. آقایی نقل میکرد که دیدم پس از اقامه نماز جماعت توسط مرحوم آقای اراکی در مدرسه فیضیه، ایشان در جایی از صحن میایستند و فاتحهای میخوانند. روزی جرأت پیدا کردم و به ایشان عرض کردم: این چه سرّی است که شما مقیدید هرگاه از اینجا عبور میکنید، فاتحهای میخوانید؟ ایشان فرمودند: این آقا بر من حقی دارد. گفتم: چه حقی؟ فرمود: من در خدمت مرحوم آقای خوانساری2 بودم. این آقا داستانی را برای آقای خوانساری نقل کرد که من هم آن را شنیدم و بر ایمان من افزوده شد. پس، ایشان بر من حقی پیدا کرد و برای ادای آن هرگاه از اینجا میگذرم برایش فاتحهای میخوانم. آقای اراکی فرموده بودند:
مرحوم آقاشیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی برادری داشتند که در زمان جوانی بسیار به ایشان کمک و خدمت کرده بود. روزی به شیخ خبر رسید که برادرشان در اصفهان از دنیا رفته است و جنازهاش را برای خاکسپاری به قم و در کنار مرقد حضرت معصومهسلامالله علیها آوردهاند و امشب شب اول قبر ایشان است. مرحوم آقاشیخ حسنعلی متأثر شدند و به این فکر افتادند که این برادر خیلی به من خدمت کرده بود و امشب آن شبی است که به کمک نیاز دارد. ایشان برای ادای بخشی از حقوق آن برادر خدمت حضرت رضا سلامالله علیه مشرف شدند و عرض کردند: آقا! میدانید این برادر بر من حق بزرگی داشت. امشب او بسیار نیازمند است و من هم هیچ کاری از دستم برنمیآید. آمدم از شما خواهش کنم که تشریف ببرید قم و به خواهرتان سفارش او را بکنید و بگویید این مهمان ماست. فردای آن روز که به حرم مشرف شد، یکنفر از دوستان ایشان گفت: دیشب خوابی دیدهام. و گفته بود که: خواب دیدم وقتی برای زیارت به حرم حضرت رضا سلاماللهعلیه آمدم، گفتند که آقا تشریف ندارند! گفتم: مگر میشود؟! اینجا مرقد آقاست! گفتند: ایشان به قم تشریف بردهاند. گفتم: خبری بوده که آقا تشریف بردهاند؟ گفتند: رفتهاند پیش خواهرشان تا سفارش برادر آقا شیخ حسنعلی را بکنند. شیخ به گریه افتاده بود و برای تشکر باز خدمت حضرت رضا سلامالله علیه مشرف شد.
این بزرگواران چنین خانوادهای هستند. در حرم این عزیزان انبوهی از جمعیت و هزاران نفر با ضجه و ناله و گریه با زبان فارسی، ترکی، عربی، هندی و پاکستانی و دهها زبان مختلف دیگر و با شیوههای متفاوت ایستادهاند و حرف میزنند. آیا کسی هست که اینها را میشنود؟ آن شخص چند تا گوش دارد؟ در یک لحظه حرف چند نفر را میشنود؟ چند زبان بلد است؟ چهطور میداند که چگونه حاجات را برآورده کند؟ چه قدرتی دارد که همه آنها را اجرا کند؟ اینکه میگوییم بیبیجان! فلان خواهش را از شما دارم، یعنی اینکه معتقدیم ایشان میشنود و میداند چه کار کند و میکند، اما آیا به این فکر کردهایم که او چگونه همه صداهای مختلف را میشنود؟ آهسته سخن بگویی میشنود، بلند حرف بزنی میشنود، فارسی یا ترکی بگویی میفهمد و گاهی بلافاصله همه را اجابت میکند.
چندی پیش، گوینده یکی از برنامههای تلویزیونی میگفت: یکی از خانمهای همکار ما خواهش خود را از طریق تلفن به حضرت رضا سلامالله علیه عرض کرد. پس از چهار ساعت دوباره آمد تا تلفن کند. گفتم: خانم شما تازه تلفن کردید. گفت: آمدم تشکر کنم، حاجت من برآورده شد.
به راستی اینان چه کسانی هستند؟ چه قدرتی، چه فهمی، چه نورانیتی، چه علم و درکی، چه رأفت و محبتی دارند. اینان را با ما چهکار؟ چه نیازی به من و شما دارند تا خواستههای ما را عملی کنند؟ اگر حضرت معصومه سلاماللهعلیها را بشناسیم، روزنهای میشود که مقامات حضرت رضا سلاماللهعلیه را بشناسیم؛ امام رضایی که مظهر رأفت الهی است. آن بزرگوار تنها کسی است که در بین ائمه به الامام الرئوف معروفند. حال، اگر همه محبتهایی که امام رضا از ابتدای عمر مبارکشان تاکنون داشته و تا آخر نیز خواهند داشت را به همراه همه محبتهای سایر ائمه در یک کفه ترازو بگذارید، سپس آنها را با محبت خدا نسبت به خلقش بسنجید، خواهید دید که این رأفتها در برابر رحمت الهی قطرهای است از دریا. برای اینکه آنان بنده و محدودند، اما خداوند بینیاز و نامتناهی است و رحمت و محبتی نامتناهی دارد. همچنانکه او گذشت و عفو نامتناهی دارد. ما امام رضا سلاماللهعلیه را دوست داریم، به خاطر اینکه خدا او را دوست دارد. حضرت معصومه سلاماللهعلیها را دوست میداریم، چون ایشان خواهر امام رضاست و شاخهای از آن درخت مبارک است. حال، اینکه این درخت مبارک که خداوند آفریده است چگونه درختی است، باید گفت: خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین؛ شما عرشی هستید، چه سر و کاری با ما دارید؟ مقامتان نور است؛ نوری که همه نورهای عالم در مقابل آن رنگ میبازد و آن نور خداست: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ3.
بنابراین، اگر از حضرت معصومه سلاماللهعلیها خواهش کنیم که ذرهای از این نوع معرفت را به ما ارزانی دارد، از همه نعمتهای دنیا و آخرت ارزشمندتر است. اگر کسی شمّهای از این معرفت نصیبش شود، آنچنان لذتی میبرد که هیچگاه به حور و قصور اعتنایی نخواهد داشت.
پروردگارا! تو را به حق این عزیزان قسم میدهیم که ذره و شمهای از معرفت، ولایت و محبت آنان را به همه ما عنایت بفرما و در دنیا و آخرت دست ما را از دامانشان کوتاه نفرما.
و صلّ علی محمد و آله الطاهرین
1. زیارت جامعه کبیره.
2. آقای اراکی ابوالزوجه آقای خوانساری و مسئول استفتائات ایشان بودند و به دلیل علاقه شدیدی که به آقای خوانساری داشتند کارهای منزل ایشان را نیز عهدهدار بودند.
3. نور، 35.
برای خواندن گزارش خبری این جلسه اینجا را کلیک کنید!